مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
پیکرنگاری
منبع:
نگره پاییز ۱۳۹۵ شماره ۳۹
90 - 99
حوزه های تخصصی:
پیکره انسانی یکی از عناصر مهم تصویری در نقاشی ایرانی است و شیوه طراحی و ترسیم و تناسبات آن متأثر از مبانی زیبایی شناسی ایرانی تابع الگوهای مشخصی بوده است. از طرفی، حضور انسان در آثار نقاشی کمال الدین بهزاد از اهمیت ویژه ای برخوردار است. او به بازنمایی انسان در محیط واقعی زندگی توجه کرده و به نوعی واقع نمایی از انسان در آثار خود دست یافته است. بر همین اساس، موضوع این تحقیق بررسی تنوع پیکره ها و تناسبات پیکر بندی انسان در آثار نقاشی کمال الدین بهزاد و هدف از آن شناخت الگوهای احتمالی پیکرنگاری در نقاشی مکتب هرات است. همچنین، در این راستا، سعی شده است تا به این سؤالات پاسخ داده شود: 1. تنوع موضوعی پیکره ها در آثار کمال الدین بهزاد چگونه است؟؛ 2. الگو و تناسبات انسانی در پیکرنگاری آثار کمال الدین بهزاد چگونه قابل تبیین است؟ این پژوهش به روش توصیفی- تحلیلی انجام پذیرفته و برای سنجش تناسبات کلی و جزئی فرم پیکره ها از طول (ارتفاع) سر هر پیکره به عنوان واحد اندازه گیری یا پیمون استفاده شده است. روش گردآوری اطلاعات نیز کتابخانه ای است. این بررسی نشان می دهد که تنوع غالب پیکره ها در آثار نقاشی بهزاد را می توان در سه دسته موضوعی «پیکره های تغزلی»، «پیکره های درویشی»، و «پیکره های عامه» طبقه بندی کرد. مطابق معیار اندازه گیری مورد استفاده در این تحقیق، بهزاد در ترسیم پیکره های تغزلی از یک الگوی مشخص و احتمالاً از پیش معین - که در فرهنگ و سنت تصویری ایرانی ریشه دارد - بهره برده است. همین الگو با تغییرات جزئی در غالب پیکره های درویشی نیز مد نظر قرار گرفته است. با این حال، در طراحی پیکره های عامه از فرم و تناسبات متنوعی استفاده شده است. این موضوع می تواند ملاک اصلی در تشخیص توانایی بهزاد در طراحی خلاق و آزاد نسبت های پیکرنگاری باشد.
بررسی پیکرهای انسانی در آثار جنید السلطانی براساس نسخه مصور سه مثنوی خواجوی کرمانی (محفوظ در موزه بریتانیا به شماره 18113)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگره تابستان ۱۳۹۷ شماره ۴۶
28 - 40
حوزه های تخصصی:
در نقاشی ایرانی، پیکر انسانی دارای جایگاه ویژه ای است و نوع بازنمایی آن متأثر از نگرش خیال محور در سنت ادب فارسی است. جنید در ترسیم پیکر های انسانی برای نخستین بار به مضامین غنائی توجه کرده است و در آثارش به یک سبک کاملاً ایرانی دست یافته است که پیشقدم شیوه پیکرنگاری در ادوار بعدی نقاشی ایرانی محسوب می شود. موضوع این تحقیق بررسی شیوه های ترسیم و تناسبات پیکر بندی انسان در آثار جنید السلطانی است و هدف آن شناخت الگوهای احتمالی پیکرنگاری در نقاشی مکتب جلایری با استناد به آثار جنید است. سؤالات این مقاله عبارت اند از: 1. تنوع موضوعیپیکر ها در آثار جنید چگونه است؛ 2. الگو و تناسبات انسانی در پیکرنگاری جنید چگونه قابل تبیین است؟ این پژوهش به روش توصیفی - تحلیلی صورت گرفته و برای سنجش تناسبات پیکر ها از طول (ارتفاع) سر هر پیکر به عنوان واحد اندازه گیری استفاده شده است. روش گردآوری اطلاعات نیز کتابخانه ای است. نتایج حاصل از این پژوهش نشان می دهد که جنید به سه نوع پیکرنگاری تغزلی توجه داشته است: «پیکر شاهان و شاهزادگان»، «پیکر نگهبانان و شکارچیان» و «پیکر غلامان». جنید مطابق دیگر اسلاف خود در ترسیم پیکر شاهان و شاهزادگان از یک الگوی معین که ریشه در سنت ادبیات و نقاشی ایرانی دارد بهره برده است. پیکرهایی بلند با قامتی برابر 7 سر از ویژگی های شکلی این الگوی پیکرنگاری است. الگوی ذکر شده با کمی تغییرات - قامتی برابر 6 واحد سر - به همراه چهره پردازی مغولی در پیکر نگهبانان و شکارچیان دیده می شود. در پیکر غلامان عدم تعادل و تناسبات بدن، آن ها را از دیگر پیکرها متمایز می کند و بیشتر نشان دهنده تیپی خاص در نگاره های جنید است که به ندرت در آثار دیگر هنرمندان تکرار می شود. وجه شاخص آن ها پیکره های لاغر است که با قامتی برابر 8 سر از دو گروه قبلی بلندتر هستند.
شاخصه های پیکرنگاری درباری در نسخه چاپ سنگی هزار و یک شب دوره قاجار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال شانزدهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳۹
126 - 140
حوزه های تخصصی:
هنر دوره قاجار با بهره گیری از سنت های پیشین و نگاهی به ناتورالیسم غربی و ادب پروری حکام این دوره، خصوصیات نوینی را وارد عرصه مجلس آرایی کرد ه است. از این خصوصیات می توان به چهره پردازی، منظره پردازی و پرسپکتیو و پیکرنگاری درباری اشاره کرد. این شیوه با دارا بودن این مؤلفه ها به سبکی جدید در نقاشی تبدیل شد. رویکردهای آن براساس میزان درک زیبایی شناسی قاجاریه شکل گرفت. پس از ورود صنعت چاپ، مصورسازی به روش چاپ سنگی همسو با پیکرنگاری درباری ادامه یافت. یکی از آثاری که در این دوره با چاپ سنگی مورد نسخه برداری قرار گرفت کتاب هزار و یک شب است. این کتاب که مجموعه داستان هایی با مضامین تغزلی، حماسی و عامیانه را در بردارد، پیوستگی نزدیکی با فرهنگ و جهان بینی اساطیری و ادبیات غنایی دارد. مسئله ای که اینجا مطرح می گردد میزان تأثیرپذیری بازآفرینی این نسخه چاپی و پیکرنگاری موجود در آن از نقاشی و هنر رایج در دوره قاجار است. این پژوهش با روش توصیفی و تحلیلی و با تکیه بر داده های کتابخانه ای انجام شده است. یافته های پژوهش حاکی از این است که نسخه چاپ سنگی هزار و یک شب اثر میرزا علیقلی خوئی، با مکاشفه ای بین تجربیات سنتی و رهیافت های نوین شیوه جدیدی در مجلس آرایی قاجار ارائه کرده است. اهداف پژوهش 1. بررسی نقش و تأثیر نقاشی های درباری در نسخه چاپ سنگی هزار و یک شب دوره قاجار 1.واکاوی شاخصه های پیکرنگاری در نسخه چاپ سنگی هزار و یک شب سؤالات پژوهش 1.میزان تأثیر پذیری علیقلی خوئی، نویسنده نسخه هزار یک شب دوره قاجار از نقاشی درباری تا چه حدی بوده است؟ 2. پیکرنگاری در نسخه چاپ سنگی هزار و یک شب دوره قاجار اثر میرزا علیقلی خوئی چه شاخصه هایی دارد؟ 1- آیا شرایط اجتماعی و سیاسی قاجاریه زمینه تولید نسخه چاپ سنگی با مضمون هزار و یک شب را دارا بود؟ 2- آیا میرزا علیقلی خوئی در ترسیم صحنه ها از سبک پیکرنگاری درباری الهام گرفته است؟ 3- میزان تاثیر پذیری علیقلی خوئی از نقاشی درباری تا چه حدی بوده است ؟
تأثیر شعر خواجوی کرمانی بر پیکرنگاری جنید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بینش یگانه و ذهنیت مشابه شاعران و نقاشان ایرانی منجر به دیدگاه های نسبتاً یکسانی از زیباشناسی پیکره انسانی در ادبیات فارسی و نقاشی ایرانی شده است؛ به گونه ای که در فرهنگ و هنر ایرانی، پیکره انسانی همواره در هیأتی نمادین و مثالی ارائه شده است. از سوی دیگر نوع پیکرها در آثار جنید دارای اهمیت ویژه ای است و شیوه پیکرنگاری او حداقل تا قرن دهم هجری/شانزدهم میلادی به عنوان الگو و معیار در نقاشی ایرانی محسوب می شود. براین اساس، موضوع این تحقیق تأثیر شعر خواجوی کرمانی بر پیکرنگاری جنید است و هدف از آن شناخت چگونگی تأثیر ادبیات بر نوع پیکرنگاری با استناد به آثار جنید است. سؤالات این پژوهش عبارت اند از: 1. سیمای پیکره ها در آثار خواجو چگونه توصیف شده است؟ 2. به چه میزان، پیکرنگاری جنید از توصیفات ادبی خواجو تأثیر پذیرفته است؟ این پژوهش به روش توصیفی-تحلیلی انجام شده و روش گردآوری اطلاعات کتابخانه ای است. این بررسی نشان می دهد که خواجو در توصیف پیکره ها به اصول زیباشناختی پیکره در ادب فارسی که تداعی کننده چهره های چینی است نظر داشته است. همچنین در اشعار خواجو توصیفات ارائه شده به جنسیت خاصی اشاره ندارد و همواره به جای شخصیت پردازی بر نوع تأکید شده است. پیکره های جنید با توجه به فرهنگ زیباگرایی نگارگری در عصر جلایری اجراشده است. این فرهنگ زیباشناسی از سویی تکامل یافته چهره های چینی مآب در دوران مغول است و از سوی دیگر، هم راستا و در ادامه توصیف انسان آرمانی در ادبیات فارسی و اشعار خواجو است. همچنین حالات و حرکات پیکرهها روایتگر متن داستان است و اغلب به طور یکسان و مشابه طراحی شده اند. زیبایی در پیکره های جنید امری محدود و تعریف شده است و در آنها فردیت و جنسیت جایگاهی ندارد.
بررسی تحلیلی تأثیرپذیری نگاره های رضا عباسی از نگاره های کمال الدین بهزاد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگره تابستان ۱۴۰۱ شماره ۶۲
5 - 17
حوزه های تخصصی:
رضا عباسی، نگارگر مکتب نقاشی اصفهان، در برهه ای از فعالیت هنری خود (1019-1029ه .ق/ 1611-1621م) به مثنی برداری از آثار کمال الدین بهزاد پرداخته است. در این نمونه از آثار رضا عباسی، پیکره ها برخلاف دیگر عناصر تصویری، به صورت غیرتقلیدی ترسیم شده اند و تفاوت هایی در نوع پیکرنگاری رضا عباسی با بهزاد وجود دارد. براین اساس هدف از این پژوهش بررسی تأثیراتی است که رضا عباسی در حین مثنی برداری از نگاره های کمال الدین بهزاد گرفته است. همچنین در صدد پاسخگویی به این پرسش است که تأثیرپذیری رضا عباسی از کمال الدین بهزاد در چه بخش هایی از نگاره می باشد؟ روش مورد استفاده در این پژوهش توصیفی-تحلیلی با رویکرد تطبیقی است. روش گردآوری اطلاعات به صورت اسنادی (کتابخانه ای) با استفاده از ابزار فیش و روش تجزیه و تحلیل اطلاعات کیفی است. با بررسی پیکره های ترسیمی رضا عباسی به تقلید از کمال الدین بهزاد می توان نتیجه گرفت که تأثیرِ تنوعِ موضوعی پیکره های رضا عباسی از کمال الدین بهزاد محدود به پیکره های عامه است. توجه و انتخاب پیکره های عامه از آثار بهزاد جهت مثنی برداری، احتمالاً متأثر از دوره دوم زندگی هنری رضا عباسی بوده است. اما رضا عباسی در مثنی برداری از آثار بهزاد در مقوله کیفیات تجسمی پیکره ها، به شیوه شخصیِ خود عمل کرده است، ازاین رو میزان تناسبات هر عضو، کشیدگی اندام، بلندی قامت و نوع طراحی چهره و صورت در آثار رضا عباسی متفاوت از بهزاد است. از طرفی رضا عباسی در چند مورد جزئی مانند نوع نمایش بالاتنه سه رخ، پایین تنه نیم رخ، انحنا و انعطاف در اندام ها و محل قرارگیری پیکره ها در ترکیب بندی از بهزاد تأثیر پذیرفته است و مورد اخیر نشان از اهمیت و تأکید انسان در نظر این دو هنرمند است.
سیر تجسم اسطوره بودا در هنر هند: از نمادین تا فیگوراتیو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۱ تابستان ۱۳۹۵ شماره ۲
75 - 84
حوزه های تخصصی:
تجسم بودا در هنر هند همواره ضرورتی توأمان با زندگی، باورها و آیین های مردم هند بوده است. این تجسم به دو دوره نمایش بودا به صورت نمادین و فیگوراتیو قابل تقسیم است. بودا در دوران زندگانی اش با عینیت نگاری خود مخالف بود، و صورت اسطوره ای وی در دوره اول، به کمک نشانه های مرتبط با زندگانی وی به ظهور نشست. حدود 1م. نشانه هایی از تصویر بودا با هیئت انسانی در هنر هند آغاز گردید. این مقاله بر این فرضیه تأکید دارد که علی رغم ممنوعیت خلق تصویر انسانی از بودا در دوره اول، پیروان وی، همواره تصویری ذهنی از بودا را در سر می پروراندند، و پس از از بین رفتن افراطی گری های بودیسم، مجال یافتند تا پیکره انسانی وی را بسازند. هدف از این مقاله مطالعه نحوه گذارِ دوره نمادین به فیگوراتیو، و همچنین عوامل تأثیرگذار بر آن است. برای نیل به آن، گردآوری مطالب به روش اسنادی و با اشاره به متون مذهبی، اساطیر موجود و شرایط فرهنگیِ اجتماعات بودایی صورت گرفته است. در مسیر تدوین این مقاله، این نتیجه حاصل شده است که، تصویر بودا در دوره اول هنر بودایی، متأثر از عوامل گوناگونی ازجمله هم جواری با مذاهب هندوییسم و جینیسم شکل گرفته، و به دلیل عادت عوام به تمرکز بر تصویر بودا در هنگام مراقبه و نیایش، به صورت ذهنی و واقعی وجود داشت.
تأملی بر معناکاوی پیکرنگاری مذهبی در نقاشی غدیرخم اثرحاجی فارسی محفوظ در موزه آستان معصومه(س) در قم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سخن تاریخ سال ۱۷ بهار ۱۴۰۲ شماره ۴۱
46 - 71
حوزه های تخصصی:
یکی از نمونه های نقاشی مذهبی در دوره قاجار، نقاشی غدیرخم در موزه آستان حضرت معصومهB است که نقاشی ماندگاری در زمینه شمایل نگاری مذهبی و انتقال سنت های مذهبی در دروه قاجار است. در این نقاشی تأکید بر بازنمایی و نمایش واقع نمایانه واقعه غدیرخم از نقش های مهم در نمایش شکوهمندانه این واقعه دینی بوده است. در این اثر کمتر شناخته شده نقاشی به نام حاجی فارسی، در موزه قم به شماره اموالی 900 سنت تصویری واقعه غدیر را کنار هنر پیکرنگاری درباری قاجار بر ما آشکار می کند. مطالعه این اثر نشان می دهد هنرمند تلاش کرده با نمایش واقع گرایانه واقعه غدیر و پیوند آن با نقاشی پیکرنگاری درباری قاجار، ویژگی های پیکرنگاری درباری از شاهان و ارادت آنان را به دین تشیع و واقعه پراهمیت غدیر نشان دهد. تمرکز اصلی نقاشی بر واقعه غدیر است که بیش از تصاویر شاهان به چشم می آید. نمایش اتفاق غدیر با ویژگی های نقاشی پیکرنگاری درباری همخوانی تصویری داشته است. هدف این پژوهش مطالعه نقاشی واقعه غدیر است که تا کنون معرفی و پژوهش نشده است و به ویژگی های نقاشی پیکرنگاری درباری در حاشیه اثر و تمرکز بر واقعه غدیر می پردازد. سؤالات اصلی پژوهش به این شرح است: کارکرد نمایش واقعه غدیر در مرکز تصویر با چه ویژگی هایی انجام شده است؟ نمایش شاهان قاجار به روش پیکرنگاری در حاشیه واقعه غدیر چه کارکرد تزئینی داشته است؟ روش تحقیق در این پژوهش علمی، توصیفی_ تحلیلی بوده و با استفاده از منابع کتابخانه ای و مطالعه میدانی نمونه موزه ای اثر در موزه قم انجام شده است. شیوه تحلیل بر اساس اصول و قواعد هنری تجسمی به کار رفته در نقاشی است. پژوهش حاضر یکی از جنبه های دینی و معنانمایانه واقعه غدیر و ارتباط آن با نقاشی قاجار را واکاوی می کند. نتایج پژوهش حاضر نشان می دهد در این نقاشی کنار بازنمایی واقعه مهم غدیر و نمایش پیکرنگاری درباری، ویژگی های بصری اثر منطبق بر ویژگی های نقاشی پیکرنگاری درباری قاجار بوده و ارادت شاهان مهم ایران از گذشته تا دوره قاجار به تشیع و علیg را نمایش می دهد.
بازتاب عناصر قدرت و معنویت در پیکرنگاری های دوره گورکانیان هند(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات شبه قاره سال ۱۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴۵
169 - 184
یکی از چندین ویژگی تصاویر، کارکرد آن ها در انتقال معناست. این موضوع در تصاویر تاریخی همواره با نمایش تنش ها و تباین های فکری و ایدئولوژیک همراه بوده است. بازنمایی شخصیت ها، از مهم ترین ژانرهای موضوعی نگارگری گورکانی هند است که محل بروز پسندها و سلایق امرای گورکانی نیز شده است. در این تصاویر نکته هایی وجود دارد که بر اثر بسندگی به ساخت و معنای ظاهری، گاه از تأملات کافی به دور مانده است. ساختار دو عنصر قدرت و معنویت، از موارد قابل تأمل در این تصاویر است؛ بنابراین در این پژوهش که به شیوه توصیفی-تحلیلی و با تکیه بر منابع کتابخانه ای تدوین شده، تلاش می شود بدین پرسش اساسی پاسخ داده شود که عناصر اصلی تصویری قدرت و معنویت در پیکرنگاری های مربوط به دوره پادشاهی گورکانیان هند کدام است؟ نتیجه این پژوهش که بر 30 نمونه آماری منتخب انجام شده، حکایت از آن دارد که: بازتاب دو عنصر قدرت و معنویت در سه گانه تصویری پادشاه، شیخ و یوگی، بیشتر مورد توجه بوده و در پیکرنگاری های انجام یافته از پادشاهان به نحو برجسته تری مورد تأکید قرار گرفته است.
مطالعه تطبیقی هنر پیکرنگاری درباری محمدعلی دولتشاه حاکم کرمانشاه در دوره قاجار (1237-1167) با آثار دوره فتحعلی شاه قاجار (1212-1250)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگره تابستان ۱۴۰۳ شماره ۷۰
73 - 91
حوزه های تخصصی:
محمدعلی دولتشاه، حاکم کرمانشاه فرزند ارشد فتحعلی شاه قاجار است. او در دوره حکم فرمایی بر کرمانشاه اقدامات و خدمات ارزنده ای از خود برجای گذاشت. در دربار او، هنر مانند دربار تهران فعال بوده و تنوع آثار هنری مانند سنگ نگاره و نقاشی و غیره دیده می شود. موضوعات این آثار رسمی و درباری و متأثر از مکتب تهران است. هدف این پژوهش مطالعه آثار به جای مانده از دربار محمدعلی دولتشاه که شامل سنگ نگاره، نقاشی و تمثال نقاشی شده است. همچنین پی بردن به وجوه شباهت آثار دربار دولتشاه با دربار پدرش فتحعلی شاه است و از تطبیق آثار مشخص می شود، دولتشاه با هدف تأکید بر شباهت های تصویری خویش و فتحعلی شاه، به اعتراض بر عدم انتخاب ولیعهدی با کشف ارزش و اهمیت تصویر پرداخته است. سؤال های پژوهش عبارت اند از: 1. چه ارتباطی میان آثار دربار دولتشاه با آثار هنری دوره فتحعلی شاه دیده می شود؟ 2. وجوه تشابه آثار دربار دولتشاه و فتحعلی شاه قاجار در چیست؟ روش تحقیق مطالعه پیش رو پژوشی بنیادین است و در راستای شناخت بهتر آثار مربوط به محمدعلی دولتشاه است؛ نوع پژوهش به روش تطبیقی با ماهیت تاریخی و به صورت کیفی انجام شده است. روش جمع آوری اطلاعات با استفاده از منابع کتابخانه ای و فیش برداری انجام شده است. با توجه به موضوع مطالعه چند نمونه به روش تصادفی انتخاب و موردبررسی قرارگرفته اند که به وسیله ی معیارهای مرتبط به روش منطقی و قیاسی مورد تجزیه وتحلیل قرار می گیرند و شیوه تحلیل آثار بر مبنای روش کیفی است. شیوه تحلیل آثار بر اساس بررسی اصول و قواعد تجسمی به کاررفته، در ویژگی های ظاهری آثار تجسمی و بر اساس تحلیل منطقی و قیاسی آثار است. نتایج این پژوهش نشان می دهد؛ آثار هنری به جای مانده از دوره دولتشاه متأثر از هنر رسمی و پیکرنگاری درباری از این دوره بوده و به عنوان سندی تاریخی برای ثبت و نمایش قدرت او و در اعتراض به عدم ولیعهدی به کار می رفته است. در تمامی تصاویر او با هیات فتحعلی شاه دیده می شود و بر مشروعیت خود برای رسیدن به سلطنت تأکید دارد.