فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۳۴۱ تا ۲٬۳۶۰ مورد از کل ۲۹٬۵۴۵ مورد.
حوزههای تخصصی:
برپایه مبحث ادراک بالمعرفه در نورشناسی اسلامی یا المناظر(به ویژه آرای ابن هیثم)، نشانه ها(الأمارات) در فرآیند ادراک تصویرهای دیده شده (مبصرات)، جایگاهی بنیادین دارد. در نقد جدید نیز نشانه های مشترک میان هنرمند و مخاطب، عامل اصلی فهم پذیری اثر هنری برای بیننده است. نشانه ها در نقاشی ایرانی، همان الگوهای بصری است؛ الگوهایی که برخی هنرپژوهان غربی، آن را فهرست واحدی از فرم های تکرارپذیر دیده اند. خوانش و دریافت(فهم پذیری) نگاره های ایرانی از چشم انداز المناظر مبتنی بر فرآیند سه گانه ساخت/گزینش، تثبیت و انتقال الگوهای بصری است؛ فرآیندی که ازیک سو، پرداخت اثر در چارچوب بایسته های نگارگری را تضمین می کرد و از دیگرسوی، فهم پذیری اثر را برای مخاطب هم روزگارش درپی داشت. نوشتار پیش رو می کوشد با نگاه بر شماری از خمسه های مصور که بی تردید در کنار شاهنامه فردوسی، پرتکرارترین نسخه مصور فارسی است، فرآیند سه گانه ساخت/گزینش، تثبیت و انتقال الگوها را در نقاشی ایرانی بررسی کند. در این راه، به گونه ای موردی، الگوی شگفتی یا حیرت را برپایه بازنمایی فراز داستانیِ دیدن خسرو، شیرین را در چشمه سار (نامدار به: آب تنی شیرین) می کاود. پژوهش، به شیوه تحلیلی تطبیقی و برپایه نگاره های 25 نسخه خمسه از ادوار گوناگون تاریخ نقاشی ایرانی، فرآیند سه گانه یادشده را چنین بازمی نماید: هنرمندان در نخستین نسخه ها، الگوی مورد نیاز خود را برمی ساختند(مرحله ساخت/گزینش)؛ سپس، با تکرار آن الگو در دیگر نگاره های همان نسخه، همبسته الگو مفهوم را در ممیزه بیننده، پررنگ و برجسته می نمودند(مرحله تثبیت) و سرانجام، با اجرای آن الگو در دیگر نسخه های مصور هم روزگار یا پسین، همبسته الگو مفهوم را در نسل های گوناگون مخاطبان خود پیش می بردند(مرحله انتقال). داده های این پژوهش، برآمده از بازبینی نسخه های مصور برخط(کتابخانه ای) در مجموعه های گوناگون است و تحلیل داده ها، شیوه ای کیفی دارد. 22 نگاره دیدن خسرو... و برخی نمونه های دیگر چنان برگزیده شد (نمونه گیری انتخابی) که دربردارنده الگوی شگفتی باشد.
تدوین شاخص های بازطراحی جداره محورهای تاریخی از منظر رخداد معنا و بازآفرینی تصویر ذهنی شهروندان: مرور سیستماتیک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
گفتمان طراحی شهری دوره ۴ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
۲۶-۱
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: مطالعه ی جداره محورهای تاریخی موضوع ضروری برای ارزش گذاری و حفظ هویت فرهنگی انسان ها در ساختار شهر تلقی می شود و به نوعی میراث ذهنی و معنایی یک جامعه است. در حالی که اکثر مطالعات بر روی کالبد جداره های شهری تمرکز دارد، پژوهش های محدودی برای تجزیه و تحلیل جداره محورهای تاریخی بر اساس ابعاد ذهنی و معنا انجام گرفته است و ریشه اصلی شکاف تحقیقاتی در این حوزه تلقی می شود. اهداف: هدف اصلی این پژوهش شناسایی شاخص های موثر در بازطراحی جداره محورهای تاریخی بر اساس ابعاد کالبدی رخداد معنایی و تصویر ذهنی شهروندان تلقی می شود. همچنین ترکیب کمی-کیفی پژوهش ها و مطالعات صورت گرفته در این حوزه در جهت اعتبارسنجی شاخص ها از اهداف دیگر پژوهش است. روش ها: به منظور رسیدن به هدف از روش مرور سیستماتیک بهره گرفته شده است و مقالات علمی-پژوهشی فارسی و انگلیسی جامعه آماری پژوهش را تشکیل داده است. بررسی تعامل و ارتباط میان پژوهش ها انجام شده با استفاده از ابزار مروری دارای جایگاه عمیقی می باشد. جامعه آماری پژوهش در حدود 73 مقاله است که مبتنی برکلیدواژه های (تصویرذهنی، معنا، جداره محورهای تاریخی) می باشد. برخی مقالات در روند غربالگری مبتنی بر چک لیست پریزما از فرآیند پژوهش کنار گذاشته شده است. در نهایت 57 مقاله جامعه آماری نهایی پژوهش را تشکیل داده است. در این راستا از پایگاه های اطلاعاتی فارسی (ایران داک، سیویلیکا، علم نت، مگیران) و در حوزه مقالات انگلیسی زبان از پایگاه های (اسکوپوس، الزویر) و موتور جستجوی علمی گوگل اسکالر استفاده شده است. یافته ها: خروجی مطالعات نشان دهنده آن است که پراکندگی جغرافیایی و ویژگی های زمینه ای محیط، تاثیر مستقیم بر درک معنای محیطی در جداره های شهری دارد و شاخص ها از این موضوع نیز تبعیت می کنند. ساختارهای درونی جامعه، فرهنگ و ابعاد فردی نیز فراوانی بسیاری در ادبیات مروی جهان دارد. همچنین در بعد کمی پژوهش کمبود استفاده از نظریات پایه و ارتباط سازی میان شاخص ها از ضعف های اصلی در پژوهش های انجام شده تلقی می شود. بر این اساس اجزا و کیفیت های جداره های شهری و ارتباط میان آن ها با نظریات پایه از طریق ابزارهای تحلیلی و ماتریس جمع آوری شده است. شاخص هایی از قبیل حفظ وابستگی های فردی و اجتماعی به محیط، درگیری حواس پنچگانه، وجود حجم بر مبنای شکل حاصل از معنای شکل گرفته از اذهان عمومی مردم، نیز بیشترین فراوانی و تاثیرگذاری را بر روی احیای جداره محورهای تاریخی از منظر ابعاد ذهنی و معنایی دارد. نتیجه گیری: نتایج بیان گر ارتباط عمیق میان ذهن و ابعاد معنایی در جداره های تاریخی است. محورهای تاریخی به دلیل وجود میراث عمومی و ارزش های فرهنگی-تاریخی، هویت منحصر به فرد و کاراکترهای مستقل شخصیتی دارند که می تواند ذهن را برای درک معنای ملموس درونی آن تحریک کند و شاخص های استنباط شده سبب تزریق معنا در بطن جداره های تاریخی می شود. این شاخص ها می تواند عصب های ذهنی و شناختی را در جهت ماندگاری تصویر ذهنی تقویت کند.
روش شناسی ارزیابی و بهینه سازی طراحی محصولات از مسیر تجزیه و تحلیل مولفه های تعاملی (با تاکید بر سه مولفه افردنس، پیش خورد و بازخورد)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جلوه هنر سال ۱۵ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۴۱)
7 - 20
حوزههای تخصصی:
طراحی تعاملی به معنای برنامه ریزی و طراحی فرایند ارتباط دوسویه بین کاربر و محصول است و بر این اساس باید مولفه های تاثیرگذار در این ارتباط شناسایی و کنترل شوند. در چند دهه اخیر پژوهش های متعددی به منظور معرفی و تبیین نقش مولفه های مورد نظر انجام پذیرفته است، اما شیوه بررسی، تحلیل و کاربرد آن ها در فرایند طراحی محصولات، مبحثی ارزشمند در حوزه روش شناسی طراحی است که کم تر مورد توجه قرار گرفته است و در نتیجه، با چالش هایی روبه رو است. لذا، هدف این پژوهش، ارایه شیوه ارزیابی و بهینه سازی طراحی محصولات بر مبنای تجزیه و تحلیل افردنس ها، پیش خوردها و بازخوردهاست. بر این اساس، ابتدا، مفاهیم کاربردی مرتبط با افردنس، پیش خورد و بازخورد و انواع آن ها به اختصار معرفی شده و در ادامه، مدل گِیور در تفکیک اطلاعات معرف افردنس از امکان پذیری های عملکرد، و هم چنین، روش تجزیه و تحلیل کار ارایه شده است؛ تا بتواند به عنوان مبنای نظری و اجزای روش پیشنهادی مورد استفاده قرار گیرد. سپس، شیوه تجزیه و تحلیل مولفه های تعاملی محصولات با عنوان «روش تجزیه و تحلیل افردنس» در سه گام به همراه یک مثال کاربردی و جدول های تحلیلی تشریح شده است. این شیوه که حاصل مطالعات متعدد در حوزه طراحی تعاملی و هم چنین، تدریس و تجربه اجرایی نگارندگان در این حوزه است، می تواند در فرایند طراحی با اهداف ایده پردازی، ارزیابی و اصلاح و بهینه سازی طرح، نقش ارزشمندی ایفا نموده و مورد استفاده دانشجویان و طراحان قرار گیرد.
نمود خصلت های هنری رضا عباسی در ارقام و کتیبه هایش(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگره زمستان ۱۴۰۲ شماره ۶۸
43 - 57
حوزههای تخصصی:
رقم زنی رضا عباسی در تاریخ نگارگری ایران بی سابقه بوده است. این هنرمند نقاش با گام نهادن در قلمرو پرطمطراق خوشنویسان و به کارگیری سبک و سیاق ایشان، دست به نوشتن کتیبه هایی آشکار بر تک برگی ها و کتاب نگاره هایش زده و حتی در ثبت جنبه های مختلف هنرآفرینی خود بر آثار، از آنان نیز پیشی می گیرد. او درواقع از فعل رقم زنی که پیش تر مقصود از آن تنها صیانت از اصالت کار و ثبت اثر به نام نقاش بود، تعریفی تازه ارائه داده و در این زمینه نیز مورد تأسی پیروانش واقع گردیده است. هدف تحقیق پیش رو، بررسی چگونگی حضور رضا عباسی در آثارش، از خلال رقم ها و کتیبه هایی که بر آن ها نگاشته، بوده و دو سؤال مطرح است: 1. ارقام و کتیبه های رضا در دوره های مختلف چه ویژگی هایی را به نمایش می گذارند و روند تحول آن ها به چه صورت است؟ و 2. این ارقام و کتیبه ها به چه ترتیب خصلت های هنری این نقاش بی بدیل را نمود می بخشند؟ روش تحقیق، نظریه پردازی داده بنیاد است که یکی از مهم ترین استراتژی های پژوهش کیفی محسوب می شود و ابزارهای تولید داده برای این پژوهش، مشاهده و بررسی رقم ها و کتیبه هاست. تحقیق دو بخش را شامل است: ابتدا توصیفی مبسوط از شیوه ی نگارش و محتوای دست نوشته های این هنرمند و سیر تحول آن ها عرضه شده و اظهارات سایر پژوهشگران در این باب محل نقد و بازبینی واقع گردیده است. سپس نحوه ی بازنمایی جایگاه، حالات و دیدگاه های او در شیوه ی نگارش و پردازش رقم ها و کتیبه ها مورد تحلیل قرارگرفته است. نتایج حاصله از بروز دگرگونی عمده در رقم زنی رضا عباسی پس از سال 1018 و ظهور تعیّن و تشخّص در رقم وی پس ازاین تاریخ حکایت دارد و پژوهش حاضر ویژگی های هنری او _همچون خلاقیت، برون نگری، خودآگاهی، خودباوری، تجربه گری و غیره را در نگاشته هایش عیان دیده و رقم های این هنرمند را بازتابی آشکار از حضور وی در آثار یافته است.
بررسی و تحلیل تصویر داریوش در نقش برجسته های بیستون و نقش رستم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگره زمستان ۱۴۰۲ شماره ۶۸
161 - 181
حوزههای تخصصی:
هنر هخامنشی اگر اوج قله هنر ایران در دوران پیش از ورود اسلام نبوده باشد، دست کم می بایست آن را یکی از اوج های درخشان هنر ایران در همه ادوار آن دانست؛ هنر رسمی هخامنشی، اغلب در نقش برجسته های صخره ای و دیواری ظهور یافته و داریوش اول، بیشترین نقش را در شکل گیری این هنر داشته است. نقش برجسته های صخره ای بیستون و آرامگاه داریوش در نقش رستم، دو یادمان اصلی و کتیبه دار هخامنشی بوده که در زمان داریوش برپاشده و تصویر او را در دو قاب مجزا اما ممتد نمایش داده اند. هدف این پژوهش، بررسی و شناخت بصری و معنایی تصویر داریوش به عنوان مهم ترین عنصر مشترک در این دو نقش برجسته و تبیین ارتباط تصویر پادشاه با دیگر عناصر بصری موجود در این آثار بوده است. سؤالات پژوهش عبارت اند از 1. نقش برجسته های بیستون و نقش رستم چه تصویری از داریوش را نمایش داده و چه نسبتی میان این دو تصویر وجود دارد؟ 2. اصلی ترین خط بصری پیونددهنده نقش برجسته های بیستون و آرامگاه داریوش کدام بوده و معنای آن چیست؟ 3. تصویر داریوش در دو نقش برجسته مذکور چه تفاوتی داشته و این تفاوت از کجا ناشی شده است؟ این پژوهش با روش توصیفی_تاریخی_تحلیلی انجام شده و اطلاعات موردنیاز آن از طریق منابع کتابخانه ای گردآوری شده است. در این مقاله، تصویر پادشاه و دیگر عناصر بصری در دو نقش برجسته بیستون و آرامگاه داریوش موردبررسی قرارگرفته و تلاش شده تا تصویر شفاف تری از داریوش (شاهنشاه پارسی) در هنر رسمی هخامنشی نمایان گردد. نتایج پژوهش بیانگر آن است که در نقش برجسته بیستون، داریوش، شاهنشاه پارسی پیروز، مقتدر و برحقی نمایش داده شده که با خواست اهورامزدا و حمایت سپاهیانش، توانسته بر شورشیان و مخالفان دروغ زنی که قصد برهم زدن اتحاد شاهنشاهی هخامنشی را داشته چیره گردد. تصویر داریوش در نقش رستم نیز شاهنشاه پارسی مقتدر، معتقد و پارسامنشی را نمایش داده که با خواست اهورامزدا و با پشتیبانی همراهان و سپاهیانش، بااقتدار و انصاف بر سرزمین های بسیاری فرمانروایی کرده و اینک آماده عزیمت به جهان دیگر است. تصویر داریوش در نقش رستم تکرار تغییریافته تصویر او در بیستون بوده و اصلی ترین خط بصری پیونددهنده میان این آثار، ایستادن داریوش در برابر اهورامزدا در ارتباطی دوسویه و منحصربه فرد بوده که به معنای برگزیده شدن او از جانب خدای بزرگ است. علاوه بر ماهیت و کارکرد متفاوت دو نقش برجسته، تفاوت تصویر داریوش در این دو اثر، به واسطه بومی سازی و شبیه سازی بیشترِ تصویر شاه و خدا در نقش رستم بوده است.
گاه شناسی نسبی و کارکرد سنگ نگاره های بخش هوراند شرقی قراداغ، شمال غربی فلات ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنر و تمدن شرق سال یازدهم زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴۲
30 - 41
حوزههای تخصصی:
در ادامه بررسی های پروژه باستان شناختی قراداغ که از سال 1387 آغاز شده است، هیئت نویسندگان در سال 1392 موفق به شناسایی، گزارش و مستندسازی سه محوطه باستانی دارای 1571 سنگ نگاره مسبک انسانی و جانوری از سه روستای «گوتانلو»، «لقلان» و «نوقادا» واقع در شرق شهرستان «هوراند» استان آذربایجان شرقی شد. افزون بر انسان هایی برهنه، چند سگ و شتر و شماری از نقش های شبه هندسی، اکثر نقوش جانوران این مجموعه، بزسانان و آهوسانان است که با مجموعه های «گمی قایا»ی نخجوان، «گغام- جنگیرداغ» و «قوبوستان» قفقازیه جنوبی قابل قیاس اند و حتی نمونه های مشابهی در مجموعه هنر صخره ای «والکامونیکا»ی ایتالیا دارند. روش شناسی این پژوهش بر شناسایی، بررسی میدانی، مستندنگاری این سنگ نگاره ها و تفسیر مردم شناختی آن ها استوار است. مجموعه داده های این پژوهش می تواند در سه گروه «گوتانلو» با 700 نقش، «زردره سی» با 171 نقش و نوقادا در دو ناحیه «داشلی سرا»ی نوقادا با 300 نقش و «قشلاق دره سی» نوقادا با 400 نقش دسته بندی و بررسی شود. گاه شناسی نسبی و کارکرد سنگ نگاره های هوراند شرقی، موضوع و مسئله این پژوهش است که برمبنای آن، فرضیه نخست، گاه شناسی نسبی این سنگ نگاره ها را مربوط به دوران پیشاتاریخ و نوسنگی پایانی هزاره های ششم و پنجم پیش از میلاد پیشنهاد می کند. اما فرضیه دوم برای تبیین کارکرد این سنگ نگاره ها، مبتنی بر آیین یا سنت جادوی شکار است که گزارش های مردم نگاری، رواج آن میان اجتماعات یا گروه های بدوی «شکارچی- خوراک جو» همانند «آبوریژین»های استرالیایی و «بوشمنان» آفریقایی (قوم سان) را تأیید کرده اند. همچنین، نشانه های مناسک شامانی که پیش تر براساس نمونه بررسی های1381-1376 پیشنهاد شده بود، در سنگ نگاره های هوراند شرقی قراداغ دوباره رویت و تأیید می شود.
گونه شناسی نقوش سانجیم دوزی ترکمن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال ۱۹ بهار ۱۴۰۲ شماره ۴۹
375 - 394
حوزههای تخصصی:
تاثیر بنیان های نظریه هنر قرون وسطا بر نظریه هنر داوینچی با رویکرد آراء امبرتو اکو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال ۱۹ بهار ۱۴۰۲ شماره ۴۹
575 - 592
حوزههای تخصصی:
پیش از رنسانس، در دوره قرون وسطی، زیبایی به معنای امری قابل درک بود؛ یعنی همانا زیبایی موجود در هماهنگی اخلاقی و آمیخته با شکوه متافیزیکی. به بیانی دیگر زیبایی در خدمت عظمت و شکوه روایت های کتاب مقدس بوده و معنای اومانیستی در پی نداشت. نظریه هنر رنسانس پدیده ای است که در ایتالیا روی داد و صرفاً در ایتالیا بود که شرایط اجتماعی فکری و هنری دست به دست هم داد و برای مجموعه نظام مندی از افکار و اندیشه ها درباره هنرهای بصری بستری مناسب مهیا کرد و داوینچی در دگرگونی بزرگِ تاریخِ مفهوم هنر نقش مهمی را عهده دار بوده است. هنر در زمان پس از قرون وسطی، مسیر تحولی را ادامه داد که لازمه آن نگرش اومانیستی بود. زمینه های فکری داوینچی موجب بروز نظریه جهانی و ساده درباره اصول زیبایی شناسی شد. کتاب «رساله ای در باب نقاشی» اثر داوینچی شاهدی بر این مدعا است؛ چراکه در عصر روشنگری خصوصیات زیبایی شناسی دچار تحولی اومانیستی شد. دوران رنسانس، دوران تجدید حیات هنرها، علوم و ریاضیات بود. لئوناردو داوینچی قادر به بازکشف ایده های فراموش شده و تبدیل آن ها به آفرینش های ماندگار بوده و با تکمیل کردن مباحث نظریه قرون وسطی، ایده های جدیدی را کشف و توسعه داد. در این پژوهش امبرتو اکو با تشریح زوایای گسترده ای از هنر اواخر قرون وسطی، بستری را جهت آنالیز هنر رنسانس را فراهم می آورد؛ چراکه هنر رنسانس خود وام دار سنت و هنر قرون وسطی است که با تفاوتی چند، در نگرش فلسفی و اجتماعی در عصر روشنگری، سبب ساز خلق معنای نوینی است که یادآور سنت های هنر یونان باستان و قرون میانه است.اهداف پژوهش: .1بررسی زیبایی شناسی کمی در تابلوی شام آخر لئوناردو داوینچی.تبیین زیرساخت های شکل گیری هنررنسانس و بازتاب آن در تابلوی شام آخر داوینچی با رویکرد نظریات امبرتو اکو.سؤالات پژوهش: .1معیارهای کمی نظیر تناسب و هماهنگی در شکل گیری تابلوی شام آخر لئوناردو داوینچی کدام اند؟مباحث تحلیلی امبرتو اکو، چگونه زیرساخت های معیارهای کمی را در تابلوی شام آخر را نشان می دهد؟
فرا تحلیل ارایه مدل نظری آزمایشگاه های زنده شهری به مثابه مدل گذار پایداری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دانش شهرسازی دوره ۷ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳
1 - 20
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: آزمایشگاه زنده شهری فضایی فیزیکی یا مجازی است که با گرد هم آوردن ذینفعان مختلف برای همکاری و ایده پردازی جمعی به دنبال عبور شهرها از چالش های دوران گذار به سمت پایداری است.هدف: با وجودی که در سال های اخیر به شدت مورد توجه سیاست گذاران، برنامه ریزان، پژوهشگران و مسئولان اجرایی شهرها قرار گرفته است، اما همچنان ماهیت، ابعاد، اصول، هدف ها، مولفه ها و چارچوب آن تا حدودی نامشخص است. بر همین اساس پژوهش حاضر با استفاده از روش فراتحلیل به دنبال پوشش این خلاء است.روش: از روش شناسی کیفی و از تکنیک متن پایه فراتحلیل استفاده شده است. در بررسی اولیه تعداد 722 منبع یافت شد که 58 مورد از آنها بر اساس عنوان کنار گذاشته شد. چکیده تعداد 664 منبع بررسی شد و 428 مورد از آنها از روند پژوهش حذف شد. در نتیجه، تعداد 236 منبع به طور کامل بررسی شد و 193 مورد از آنها از لحاظ محتوا و کیفیت رد شد. در نهایت تعداد 43 مقاله جهت تجزیه و تحلیل نهایی انتخاب شدیافته ها: بر اساس تحلیل زمانی، سیر منابع پژوهش صعودی است به گونه ای که در سال 2021-2022 به اوج خود می رسد و مجله هایی نظیر مرور مدیریت نوآوری فناوری، فصلنامه پایداری، فصلنامه تولید پاکیزه تر در این حوزه بسیار فعال هستند. از لحاظ الگوی تحقیق، سهم تحلیل محتوا، مرور سیستماتیک ادبیات، توصیفی-تحلیلی، تطبیقی و اکتشافی به ترتیب برابر با 14، 11، 23، 27 و 25 درصد است. الگوی تحقیق بیشتر منابع به صورت تطبیقی و اکتشافی می باشد و در مجموع، 52 درصد منابع را به خود اختصاص داده اند.نتیجه گیری: 51 کد در خصوص ویژگی های منحصر به فرد آزمایشگاه های زنده شهری استخراج شده که در 12 مقوله مشتمل بر دوره تاریخی، ابعاد، مولفه ها، عوامل زمینه ای، هدف ها، اصول، فرآیند، کنشگران، گونه شناسی، چالش ها، پیامدها و مراحل کاربست راه حل نهایی طبقه بندی شده اند که مدل نظری آزمایشگاه های زنده شهری از تشکیل می دهند.
بررسی ابعاد چهارگانه قدرت در توسعه مگامال های منطقه یک تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معماری و شهرسازی سال پانزدهم زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴۱
5 - 21
حوزههای تخصصی:
در چند دهه اخیر، متفکران مطالعات شهری به اهمیت قدرت در برنامه ریزی پی برده و به برنامه ریزان گوشزد کرده اند که به آن توجه کنند. با این حال زمینه برنامه ریزی، همچنان فاقد بدنه ای منسجم از نظریه ها و پژوهش های مرتبط با قدرت است. این در حالی است که در علوم سیاسی و اجتماعی تا به امروز چهار بعد از قدرت شناسایی شده است و مدل هایی بر اساس آن ها تعریف شده است که امکان انجام پژوهش های نظام مند را فراهم کرده است. پژوهش انتقادی حاضر کوشش دارد، با توجه به ظرفیت های برنامه ریزی شهری امکان استفاده از این ابعاد را در بررسی چگونگی اعمال قدرت بر فرایندهای توسعه شهری بسنجد. مورد مطالعه این پژوهش توسعه مگامال هایی است که با وجود ایجاد چالش های فراوان برای شهر و شهروندان همچنان رواج دارد. بررسی این مسئله با استفاده از ابعاد قدرت، این امکان را می دهد تا چگونگی اعمال قدرت در فرایند توسعه مگامال ها با استفاده و به واسطه سیستم برنامه ریزی شهری آشکار شود. این پژوهش ماهیتاً کیفی است و از روش برساخت گرای نظریه مبنایی بهره برده است. بر این مبنا، پژوهشگر در تعامل با 18 نفر مصاحبه شونده و بررسی اسنادی شامل 35 مصاحبه ثبت شده در وب سایت ها، 23 مقاله و 3 سند مرتبط با مگامال ها به برساخت نظریه مبادرت می ورزد. نتیجه آنکه فرایند توسعه مگامال ها، همسو با منافع قدرت، هم راستا با انحصار، همراه با مشروع سازی-عقلانی سازی و فرآورده آن فضایی همسان با سراسربین است.
بررسی تطبیقی آموزش معماری کشورهای امریکا و ایران؛ بر اساس سه نظریه یادگیری رفتارگرایی، شناخت شناسی و سازنده گرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معماری و شهرسازی سال پانزدهم زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴۱
99 - 124
حوزههای تخصصی:
آموزش و یادگیری معماری ازجمله مباحثی است که در سال های اخیر توجه بسیاری را به خود جلب نموده است. گره زدن آموزش معماری یا نظریه های یادگیری و ویژگی های هر کدام از آن ها، کمک زیادی به هدفمند نمودن آموزش و ارتقاء آن دارد. این پژوهش بر آن است که به تجربه آموزش معماری در دو کشور ایران و امریکا بر اساس سه نظریه رفتارگرایی، شناخت شناسی و سازنده گرایی بپردازد. روش به کار گرفته شده در این پژوهش از نوع کیفی و به شیوه پدیدارشناسی است و مبتنی بر نمونه گیری هدفمند 8 نفر از اساتید دانشگاه های کشورهای ایران و امریکا است. یافته های این پژوهش در قالب 2 کد تبیینی (تجربه فرد از آموزش آکادمیک و تجربه فرد از محیط آکادمیک)، حاصل استخراج از 115 کد توصیفی، 12 زیرکد تفسیری، 6 کد تفسیری، است. تجارب شرکت کنندگان در این مصاحبه نشان می دهد تفاوت آشکاری بین آموزش معماری کشورهای ایران و امریکا به عنوان کشورهای در حال توسعه و توسعه یافته وجود دارد و آموزش معماری در ایران، در حال حرکت از ویژگی های نظریه رفتارگرایی به سمت شناخت شناسی و آموزش معماری امریکا، در حال حرکت از ویژگی های نظریه شناخت شناسی به سمت سازنده گرایی است.
هندسه نظری بسط و گسترش کاربندی (نمونه مورد مطالعه: کاربندی 16)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گسترش کاربندی یکی از شیوه های ایجاد پوشش های متنوع در معماری سنتی بوده و کاربندی گسترش یافته بخش مهمی از آثار تاریخی معماری ایران را تشکیل می دهد. با این حال این نوع کاربندی در گونه شناسی های انجام شده جایگاه قابل توجهی نداشته و تا کنون پژوهشی هدفمند در زمینه چگونگی این بسط و گسترش صورت نگرفته و هر آنچه با این مضمون مشاهده شده، مطالعات پراکنده ای است که در خلال سایر پژوهش ها آمده است. پژوهش حاضر با هدف فهم بیشتر سازه های سنتی به بررسی هندسه نظری بسط و گسترش کاربندی، توسعه زمینه برای رسیدن به تنوع بیشتر و الزامات پیاده سازی کاربندی در زمینه های جدید پرداخته است. روش پژوهش به شیوه تحلیل توصیفی و استدلال منطقی با بررسی گزاره های هندسی است. جمع آوری اطلاعات از طریق بررسی های کتابخانه ای و مدل سازی رایانه ای انجام شده و جهت تدقیق بررسی ها، کاربندی 16 به عنوان نمونه مورد مطالعه انتخاب شده است. نتایج پژوهش نشان می دهد کاربندی گسترش یافته گونه مفصلی از کاربندی ها است که از تقاطع دو یا چند زمینه مادر همسان یا غیر همسان شکل گرفته است و با توجه به دو مؤلفه زمینه و فاصله اتصال، فرم های متنوعی را ایجاد می نماید. زمینه کاربندی گسترش به سه روش هندسه محیطی، هندسه غیرحذفی و هندسه حذفی قابل شکل گیری است. لذا این نوع کاربندی در انواع زمینه های چندضلعی منتظم، غیرمنتظم با تقارن محوری و غیرمنتظم بدون تقارن محوری با شرایط خاص خود قابل پیاده سازی است. در هندسه های محیطی شرایط فاصله اتصال همانند کاربندی در زمینه مادر است، اما در هندسه های حذفی و غیرحذفی تعداد تقسیمات میان دو پایه مجاوری که بیشترین فاصله را از هم دارند، تعیین کننده حداقل فاصله اتصال در آن ها است.
تحلیل دست نگاره ها ی مفهومی دانشجویان معماری بر اساس تفکر سیستمی و سبک های پردازش اطلاعات در فرایند طراحی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هویت شهر سال ۱۷ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۵۵
99 - 110
حوزههای تخصصی:
دست نگاره ها مهم ترین ابزار بیان ایده، بازنمای ایده های ذهنی و تفکر طراحان معماری است. ارتقای دست نگاره ها، همواره موردتوجه متخصصان آموزش معماری هست. دست نگاره به قدرت شناختی طراح معماری در تفکر و پردازش شناختی وابسته است، لذا هدف از پژوهش حاضر بررسی رابطه دست نگاره ها ی مفهومی دانشجویان معماری بر اساس تفکر سیستمی و سبک های پردازش اطلاعات در فرایند طراحی بود. روش پژوهش ترکیبی کمی (توصیفی – همبستگی) و کیفی (تحلیل نمونه دست نگاره های دانشجویان) است. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانشجویان دانشکده هنر و معماری دانشگاه های همدان بود. 162 دانشجو به عنوان نمونه به شیوه ی در دسترس و هدفمند انتخاب شدند و به پرسش نامه های تفکر سیستمی و سبک های پردازش اطلاعات پاسخ دادند. دست نگاره های مفهومی نیز توسط دو داور ارزیابی شدند. داده ها با روش آمار توصیفی و همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر تحلیل شدند. نتایج نشان داد سبک پردازش تجربی توان پیش بینی دست نگاره های مفهومی را ندارد، ولی سبک پردازش عقلانی و تفکر سیستمی توان پیش بینی دست نگاره های مفهومی را دارند.
شناسایی و تبیین ماهیت شر در نگاره های فالنامه درسدن بر اساس آراء ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگره بهار ۱۴۰۲ شماره ۶۵
5 - 17
حوزههای تخصصی:
مسئله خیر و شر یکی از بحث های عمیق فلسفه و کلام است که در دوران مختلف تاریخ، تفکر و ذهن اندیشمندان غرب و شرق را به خود معطوف داشته است. در این میان فلاسفه اسلامی به ویژه حکمای صدرایی با نگاهی عقلی و مستدل، رنج ها و شرور مطرح در جهان هستی را مورد مطالعه قرار داده و به تبیین حقیقت و ماهیت آن پرداخته اند. ملاصدرا ضمن روی آوردن به تعریف مصداقی از شر و تقسیم مصادیق شر به طبیعی، اخلاقی، عاطفی و مابعدالطبیعی به تشریح ماهیت آن پرداخته و برای آن چهار قِسم در نظر گرفته است: امور عدمی، شر ادراکی، شر اخلاقی و مبادی شر اخلاقی. پژوهش حاضر با ماهیتی توصیفی- تحلیلی نگاهی دارد به تشخیص ماهیت شر در نگاره های فالنامه تهماسبی نسخه درسدن. بر این اساس پس از مطالعات کتابخانه ای برای شناخت مسئله شر و ویژگی های آن، انواع ماهیت مطرح شده توسط ملاصدرا برشمرده و ضمن مشاهده آثار به یافتن نگاره هایی با موضوع شر در فالنامه نسخه درسدن به صورت هدفمند پرداخته می شود. سپس ماهیت شر که در این نگاره ها تصویر شده است، تشخیص و انواع آن ها بر مبنای آراء ملاصدرا تطبیق داده می شوند. این پژوهش در جستجوی یافتن پاسخ به این پرسش هاست: 1- ماهیت شرِ نمود یافته در نگاره های فالنامه درسدن چه ویژگی هایی دارد؟ 2- ماهیت شر در نگاره های فالنامه درسدن بر مبنای آراء صدرا چگونه قابل تحلیل است؟ یافته ها نشان می دهد تصویر شر که در فالنامه درسدن نمود یافته است، بر مبناء انواع ماهیت برشمرده شده توسط ملاصدرا یعنی امور عدمی، شر ادراکی، شر اخلاقی و مبادی شر اخلاقی قابل تطبیق است. همچنین آن قِسم از شر که به حالات درونی و ادراکی انسان برمی گردد، نمود متفاوتی با سایر انواع آن دارد.
تحلیل ساختار و مضمون طرح قالیچه محرابی محفوظ در موزه توپقاپی بر اساس آراء کومار اسوامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگره بهار ۱۴۰۲ شماره ۶۵
181 - 193
حوزههای تخصصی:
قالیچه های محرابی از جمله دستبافته هایی است که در دوره صفویه به طور گسترده طراحی و تولید شده است. ساختار کلی طرح این قالیچه ها دارای دو بخش است. بخش بالایی با استفاده از مضامین مذهبی و بخش پایین طرح نیز با استفاده از آرایه های اسلیمی و ختایی و درختان و گلها تزیین شده است. از جمله این قالیچه ها، قالیچه ی موجود در موزه توپقاپی است که با توجه به اندازه و تزئینات آن به نظر می رسد جهت مراسم عبادی استفاده می شده است. پژوهش حاضر با در نظر گرفتن نظریه کوماراسوامی، که تزئین و آرایه های بکار رفته در هنرهای سنتی را صرفاً جهت زیبایی ندانسته بلکه دلالت گر می داند، با هدف تحلیل ساختار و مضمون طرح قالیچه محرابی محفوظ در موزه توپقاپی صورت گرفته است و در پی پاسخ به این سوالات است که: 1. ساختار قالیچه محرابی موجود در موزه توپقاپی بر چه اساس و پایه است؟ 2. این ساختار و تزئینات آن، چه تأثیری در مضمون قالیچه داشته اند؟ روش پژوهش توصیفی- تحلیلی و شیوه گردآوری اطلاعات، کتابخانه ای است و تفسیر و تحلیل ها بر اساس آراء کوماراسوامی صورت گرفته است. نتایج حاصل از پژوهش نشان می دهد که این قالیچه دارای ساختاری چندبخشی در طراحی است و ساختار قالیچه مذکور با توجه به مقیاس های انسانی بافته شده است و هر کدام از این بخش ها، تزئینات و نقش مایه ها نیز با معنای کلی اثر در ارتباط هستند. بنابراین پیکره مورد نظر همچون عالم صغیر بوده که بازنمودی از عالم کبیر است. قالیچه محفوظ در موزه توپقاپی را با توجه به نظرات کوماراسوامی می توان زیر مجموعه هنرهای سنتی قرار داد که همه اجزای آن در خدمت یک کل هستند و قالیچه چون معبدی مقدس یا کیهان است که صورت، کاربرد و معنا بر تعالی و رهایی کامل دلالت دارند. این تعالی در قالیچه مورد نظر دربرگیرنده اندیشه تشیع است که در بالاترین نقطه -که همان محراب است- رخ می دهد.
ارزیابی محله های بافت تاریخی باغ شهر خوانسار از نظر پایداری کالبدی (مورد مطالعه: محله پُلِگوش)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال بیستم مهر ۱۴۰۲ شماره ۱۲۴
13 - 32
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: در چند دهه اخیر تغییرات و تحولات مختلف موجب آسیب به بافت تاریخی محله های شهر خوانسار شده است. از این رو باید در جهت ایجاد پایداری در این محله ها گام برداشت. پایداری در محله در گرو پایداری در چهار بخش اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، زیست محیطی و کالبدی است. به منظور دستیابی به پایداری در سه بخش اول، ابتدا باید به پایداری در سطح کالبدی که زیرساخت و پایه سه بخش دیگر محسوب می شود، دست یافت. اگر ضرورت ایجاد پایداری کالبدی در سطح محله پلگوش مطرح باشد، می توان سؤال کرد که شاخص های پایداری کالبدی کدامند؟ و با توجه به این شاخص ها محله پلگوش در چه سطحی از پایداری کالبدی قرار دارد؟ هدف پژوهش: این پژوهش با بیان مفهوم پایداری محله به دنبال استخراج شاخص های پایداری کالبدی و ارزیابی محله پلگوش خوانسار با توجه به این شاخص ها است.روش پژوهش: در این پژوهش با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی و با بهره گیری از استدلال منطقی و مبتنی بر مطالعات کتابخانه ای و میدانی، شاخص های پایداری کالبدی استخراج می شود و با توجه به آن محله پلگوش ارزیابی می شود. به منظور تحلیل محله پلگوش از سه روش بررسی های میدانی، مطالعه طرح جامع شهر خوانسار و مصاحبه های عمیق با ساکنین استفاده شده است.نتیجه گیری: نتایج پژوهش حاکی از آن است که شاخص های پایداری کالبدی شامل هفت شاخص معماری ساختمان ها، چندعملکردی بودن ساختمان های عمومی، کاربری های استاندارد، تحرک و پویایی، فضاهای عمومی، دسترسی مناسب و کیفیت کالبدی است. با توجه به شاخص های فوق و براساس تحلیل و بررسی های صورت گرفته در محله پلگوش سه شاخص کاربری های استاندارد، دسترسی مناسب و کیفیت کالبدی پایدار، شاخص معماری ساختمان ها، نیمه پایدار و سه شاخص چندعملکردی بودن ساختمان های عمومی، تحرک و پویای و فضاهای عمومی، ناپایدار هستند.
مطالعه تطبیقی دیدگاه شهید مرتضی آوینی و محمد مددپور در نقد سینمای دینی
حوزههای تخصصی:
شهید سید مرتضی آوینی و مرحوم محمد محمد پور دو منتقد و نظریه پرداز سینمای ایران ،نظرگاه متفاوتی به سینما و سینمای دینی دارند. آن ها از دیدگاه یک متفکر و فیلم سازو نویسنده ایرانی سعی در بازتعریف ماهیت سینما و مفهوم سینمای دینی و نسبت آن با دین داشته اند .کماکان تدوی ن نظریه ها در س ینمای ایران توسط منتقدین و سینماگران وجود داشته ولی نظریات مختلف در سینمای دینی و رشد دیدگاه های ایشان نسبت به نظریه سینمای دینی همچنان دارای اشکالات مختلفی بوده و هنوز نظریه های کارآمدی در این حوزه تدوین نشده است. بنابراین ضروری است که محققین حوزوی و دانشگاهی و اهالی هنر و رسانه در مطالعات خویش بیش ازپیش به تحقیق و تحلیل سینمای دینی بپردازند. در این پژوهش همت بر آن بوده نحوه تعامل نگرش ها و مؤلفه ها و عناصر دینی و شبه دینی باهدف ی افتن اصلی ترین تفاوت ها و تشابهات در نگرش سید مرتضی آوینی و محمد مدد پور به سینمای دینی و تحلیل انتقادی دیدگاه های این دو نظریه پرداز موردتحقیق قرار گیرد. به این منظور، رابطه سینما و دین ، نظرات مشترک و امکان تحقق سینمای دینی در دیدگاه شهید سید مرتضی آوینی و مرحوم محمد محمد پور موردبررسی قرار می گیرد.روش این پژوهش برمبنای ه دف بنی ادین اس ت و ب ه لح اظ روش اجرای ی از شیوه توصیفی تطبیقی بهره برده است. جامعه هدف پژوهش مطالعات سینمای دین ی و آثار و تألیفات این دو نظریه پرداز به زب ان فارسی بوده است .پرداختن به نظریات مدد پور به واسطه نگاه حکمی و فلسفی و همچنین تلاش برای گسترش و تعمیق نظریات شهید مرتضی آوینی رخ داده است. روش انجام پژوهش این گونه است که ابتدا آثار مکتوب نظریه پردازان س ینمای دین ی به صورت کامل تحلیل شده است. سپس، عوامل تطبیق از میان آثار استخراج شده اس ت و نظرات دو طیف نظریه پردازان در خصوص آن بیان شده است. دو عامل تطبیق، "رابطه سینما و دین" و "نسبت میان فرم و محتوا" ، در سینمای دینی بوده است. سپس، با توجه ب ه تحلی ل نظریات در خصوص این دو عامل، دیدگاه های طرح شده از سوی این دو نظریه پرداز موردنقد قرار می گیرد و نقاط قوت و ضعف نظریات بررسی می شود .
خوانش جریان ها و عوامل موثر بر وضعیت آینده توسعه شهر دانش بنیان رقابت پذیر (نواحی نوآور) کلان شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه توسعه شهری دانش بنیان به عنوان ابزاری استراتژیک جهت دستیابی به شهردانش بنیان و افزایش رقابت پذیری شهری درنظر گرفته می شود. ادبیات نظری موجود نشان می دهد که مفهوم نواحی نوآوری به عنوان نیروی محرک اصلی توسعه شهری دانش بنیان که منجر به رقابت پذیری در سطوح متعدد می گردد، معرفی شده است. اما شاکله های اصلی (عوامل و جریان های این مفهوم) مورد شناسایی قرار نگرفته است. بنابراین هدف اصلی پژوهش فوق، پوشش این بخش از شکاف نظری در ادبیات جهانی در مکانی سازی توسعه شهری دانش بنیان رقابت پذیر (نواحی نوآور) در کلان شهر تهران است. پژوهش فوق ازنظر هدف کاربردی- توسعه ای، گردآوری اطلاعات از نوع مطالعات اسنادی در قالب تحلیل محتوا و مصاحبه های تخصصی با 20 نفر از خبرگان و به صورت دلفی است. 54 محرک مؤثر بر وضعیت آینده توسعه شهری دانش بنیان رقابت پذیر، کلان شهر تهران در قالب 13 مولفه و 6 بعد (نهادی- سازمانی، اقتصادی، کالبدی، اجتماعی- فرهنگی، فعالیتی- عملکردی و فن آوری- ارتباطات) احصاء شده و در ادامه با روش تحلیل اثرات متقابل ساختاری در نرم افزار MICMAC پردازش شده است. یافته های پژوهش حاکی از آن است که 13 محرک، مؤثرترین بر وضعیت آینده توسعه شهری دانش بنیان رقابت پذیر کلان شهر تهران شناخته شده است، که از میان آنها، تعداد شش محرک تاثیرگذار اصلی (فرهنگ تصمیم گیری بر پایه دانش، همیاری عاملان دانش و تصمیم گیران در اشتراک گذاری دانش، تعامل میان سازمانی، چارچوب قانونی حمایتی فعالیت های دانش بنیان، سرمایه گذاری دولت در فعالیت های دانش بنیان، همکاری استراتژیک و شبکه سازی میان سازمانی) در بعد نهادی-سازمانی و تعداد پنج محرک (کسب و کار دانش بنیان، زیرساخت مکان های دانش، شاخص رقابت پذیری شهری جهانی، سرمایه گذاری مستقیم خارجی، سرانه تولید ناخالص داخلی شهر، جایگاه بین المللی محیط کسب و کار و نوآوری شهر) در بعد اقتصادی و یک محرک شامل ضریب جینی منطقه شهری در بعد اجتماعی-فرهنگی قرار گرفته است که حکایت از نقش پررنگ دولت ها و سازمان ها و همچنین شیوه برنامه ریزی اقتصادی و اهمیت مطالبه گری نخبگان در دستیابی به آینده توسعه شهری دانش بنیان رقابت پذیر در کلان شهر تهران را دارد.
مطالعه نقش درخت ویسبوبیش در ترمه کرمانی دوره قاجار از منظر اسطوره شناسی تمثیلی کروزر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۸ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴
77 - 89
حوزههای تخصصی:
نقش مایه ویسبوبیش به عنوان الگو و مدل همواره بر آثار هنری بازنمایی می شود، اما تاکنون به نحوه شکل گیری اولیه این نقش مایه و ترکیب بندی آن با دیگر عناصر با رویکرد مطالعات فرهنگی پرداخته نشده است. رویکرد مطالعات فرهنگی بر تمامی عناصری که فرهنگ خطاب می شوند، از جمله اساطیر، تاکید دارد و روش اسطوره شناسی تمثیلی کروزر نیز امکان مطالعه ساخت مند آن ها را فراهم کرده است. ازآنجاکه ویسبوبیش در بسیاری از دست بافته های قاجاری بازنمایی شده، پژوهش حاضر به منظور دست یابی به ماهیت اولیه اش، آن را با روش تمثیلی کروزر، و بر روی یک نمونه شال ترمه قاجاری واکاوی نموده است. بر این اساس، پرسش اصلی این است: از منظر اسطوره شناسی کروزر که رمزگرایی میان آیکون و ایدوس را مبنای دانش اساطیر می داند، چه ارتباطی میان ویسبوبیش و بازنمایی آن بر آثار دوره قاجار وجود دارد؟روش تحقیق در این پژوهشِ بنیادین به صورت توصیفی-تحلیلی، و گردآوری مطالب به روش کتابخانه ای خواهد بود. بنابر این پژوهش، میان مفهوم جاودانگی و آفرینش/ ایدوس و درخت ویسبوبیش ترمه کرمان/ ایکون رابطه ای تمثیلی برقرار است و در نهایت می توان گفت علت نمونه ای استفاده از طرح ویبوبیش در ترمه قاجاری نام برده، دستیابی ذهن بافنده و مخاطب به نامیرایی و زندگی ازلی و ابدی است. [i] Icon[ii] Idos[iii] Mythical relationship
کاوش و تحلیل جامع سیتی انجین به عنوان ابزار نوین برنامه ریزی و طراحی شهری هوشمند؛ نمونه موردی: محله نارمک تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رشد فزاینده شهرنشینی و پیچیدگی های روزافزون در مدیریت شهری، نیاز به ابزارهای نوین و کارآمد در حوزه برنامه ریزی و طراحی شهری را بیش از پیش آشکار ساخته است. جامعه شهرسازی امروز در عصر اطلاعاتی قرار دارد و نیازمند سیستم های نوینِ فناوری محور است تا بتواند تصمیم گیری بهتر و نتیجه مطلوب تری را در کمترین زمان ممکن رقم بزند. سیتی انجین به عنوان یک سیستم هوشمند مبتنی بر داده در مقیاس شهر، پتانسیل قابل توجهی برای ارتقای برنامه ریزی و طراحی شهری دارد. هدف از این پژوهش کاربردی، معرفی و تحلیل جامع سیتی انجین در زمینه برنامه ریزی و طراحی شهری با نمونه موردی محله نارمک تهران است. برای جمع آوری داده ها از روش های مختلفی از جمله برداشت میدانی و تحلیل داده های فضایی استفاده شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد که سیتی انجین می تواند در زمینه هایی از جمله؛ تجسم سه بعدی داینامیک از فضای شهری (طرح های تفصیلی و جامع، برنامه ریزی نظارتی و کنترل طراحی، کاداستر سه بعدی، برنامه ریزی و طراحی محیطی، برنامه ریزی شهری استراتژیک)، گزارش دهی درلحظه ی کمّی از داده های شهری، ارزیابی و مدیریت محیط شهری، فراهم کردن بستر ارتباطی برای مشارکت عمومی و ترکیب با سایر نرم افزارهای مرتبط با حوزه ی شهری، کاربرد مؤثری داشته باشد. نتایج این پژوهش نشان می دهد که سیتی انجین به عنوان یک ابزار نوین در حوزه برنامه ریزی و طراحی شهری می تواند به ایجاد شهرهای هوشمند و پایدار کمک کند.