مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
نظریه سازنده گرایی
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش، بررسی میزان تاثیر آموزش مبتنی بر وب بر اساس نظریه ی سازنده گرایی بر میزان رضایت و یادگیری شرکت کنندگان در دوره های آموزش مداوم پزشکی بود. این پژوهش به روش آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه مقایسه انجام شد. جامعه پژوهش به تعداد 1750 نفر شامل تمامی پزشکان تحت شمول آموزش مداوم که در تابستان 1391 در30 دوره آموزش مداوم مبتنی بر وب ثبت نام کرده بودند، بود. با روش نمونه گیری تصادفی، دوره ""پروفیلاکسی آنتی بیوتیک در دندانپزشکی"" با حجم 40 نفر انتخاب گردید و با استفاده از جدول اعداد تصادفی افراد در دو گروه 20 نفری آزمایش و مقایسه گمارش شدند. ابزارهای گردآوری داده ها، یک آزمون مدرس ساخته بود که پس از احراز روایی محتوایی و پایایی با فرمول کودریچاردسون 80/0 در دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون اجرا گردید، ابزار دیگر پرسشنامه محقق ساخته رضایت سنج بود که پایایی آن با استفاده از آلفای کرونباخ 93/0 و روایی محتوایی آن توسط متخصصان تعیین شد. داده های گردآوری شده با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی (آنکووا و مانوا) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتیجه کلی پژوهش نشان داد که: بین پس آزمون گروه های آزمایش و مقایسه پس از اجرای دوره طراحی شده با رویکرد سازنده گرا، تفاوتی معنادار مشاهده گردید. هم چنین فراگیران در گروه آزمایش رضایت بیش تر و میزان یادگیری بالاتری نسبت به گروه مقایسه داشته اند. استفاده از نظریه سازنده گرا به دلیل ایجاد محیط یادگیری جذاب، تعاملی و مشارکتی و هم چنین به دلیل توجه به نیازها و ویژگی های فراگیران در این مدل، آموزش را از اثربخشی بالاتری برخوردار می گرداند.
نظریه سازنده گرایی اجتماعی و دلالتهای آن برای فرایند یادگیری و تدریس
حوزه های تخصصی:
یکی از رویکردها در آموزش نوین استفاده از نظریه های جدید یادگیری در تدریس می باشد. نظریه پردازان یادگیری نظریه های گوناگونی ارائه نموده اند. یکی از جدیدترین آنها نظریه سازنده گرایی است که یک تغییر پارادایم در معرفت شناسی و نظریه های یادگیری قلمداد می شود. طبق این دیدگاه فلسفی – روان شناختی، واقعیت و معنی به طور فعال توسط خود افراد و در ذهن آنها ساخته می شود، و افراد بیشتر آنچه را که یاد می گیرند، خود می سازند. اصول اساسی سازنده گرایی به نظریه های یادگیری جان دیویی، ژان پیاژه و جروم برونر، و ویگوتسکی بر می گردد. یکی از بانفوذ ترین نظریه های سازنده گرا که توسط ویگوتسکی ارائه شده است، سازنده گرایی اجتماعی است. امروزه سازنده گرایی به عنوان یک نیروی با نفوذ و قوی در اصلاح فرایند یاددهی- یادگیری مطرح است. هدف این مقاله تشریح دلالت های این نظریه برای تدریس و یادگیری بود. در این راستا پس از مرور مبانی نظری پژوهش، نظریه یادگیری سازنده گرایی اجتماعی بررسی و تشریح شد. یافته نشان داد، این نظریه دلالتهای زیادی برای تدریس یادگیرنده – محور دارد. در نتیجه ویژگیهای کلاس درس سازنده نگر، راهبرد های تدریس مبتنی برآن، نقش معلمان و دانش آموزان درآن مشخص گردید. نتایج نشان داد این نظریه مزایای بالایی داشته و برای همه جنبه های زندگی آموزشگاهی، فرصتهایی فراهم می کند.
تدوین الگوی تلفیقی طراحی یادگیری و واکاوی یادگیری: رویکرد سازنده گرا
حوزه های تخصصی:
پژوهش ها نشان می دهد طراحی یادگیری و واکاوی یادگیری در کنار هم باعث هم افزایی در بهبود یادگیری می شوند. هرچند در چگونگی این هم افزایی اختلاف نظر وجود دارد. در این پژوهش کیفی از روش تحلیل محتوا برای تدوین الگوی تلفیقی طراحی یادگیری سازنده گرا و واکاوی یادگیری استفاده شده است. بدین منظور، 14 نفر از متخصصان موضوعی به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و مورد مصاحبه قرار گرفتند. مبنای انتخاب این تعداد از متخصصان، قاعده اشباع نظری بود که به معنای کفایت داده جمع آوری است. اعتبار الگو از طریق نظرسنجی از 20 نفر از متخصصان موضوع انجام گرفت. ابزار جمع آوری داده ها شامل مصاحبه بدون ساختار و پرسشنامه سنجش اعتبار الگو بود. تجزیه و تحلیل داده ها در سه مرحله کدگذاری باز، کدگذاری محوری و کدگذاری انتخابی انجام شد. نتایج تحلیل داده ها منجر به شناسایی مؤلفه ها و ارائه الگوی تلفیقی طراحی یادگیری و واکاوی یادگیری مبتنی بر نظریه سازنده گرایی شد. طبق یافته های پژوهش پیشنهاد می شود از الگوی مزبور در کاربست واکاوی یادگیری در محیط های یادگیری سازنده گرا استفاده شود.
تبیین و مقایسه فرایند تحقق «ادراک حسی» از دیدگاه «معرفت شناسی نوصدرایی» و «روان شناسی شناختی»(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن پاییز ۱۴۰۱ شماره ۹۱
143 - 169
حوزه های تخصصی:
معرفت شناسی نوصدرایی، ادراک حسی را یکی از اقسام و نخستین مرحله از مراحل تحقق ادراکات مرکب برای فاعل شناسا (انسان) می داند. روان شناسی شناختی نیز نسبت به فرایند تحقق ادراکات حسی تبیین های مبسوطی را با عطف توجه به کارکرد حواس ظاهری ارائه کرده است. هر دو دانش ادراکات حسی را واقعیتی حکایتگر از محیط و محسوسات می دانند؛ اما در تبیین کارکرد اجزاء، فرایند و عامل نهایی تحقق شناخت های حسی، تفاوت هایی با همدیگر دارند. معرفت شناسی نوصدرایی، در تبیین نخستین گام از فرایند تحقق شناختها، یعنی ادراک حسی، حواس ظاهری را عامل تحت فرمان «نفس» به عنوان مدیر و بهره بردار اصلی از فرایند ادراک معرفی می کند و روان شناسی شناختی می کوشد، فرایند تحقق ادراک، شناخت و آگاهی های حسی را معطوف به کارکرد ابزارهای شناخت در بعد تجربی تبیین کند. معرفت شناسی نوصدرایی به طور مستقل و مبسوط به جنبه کارکردهای تجربی و آزمایشگاهی اجزاء جسم (اعضای ظاهری و اعصاب و مغز) نپرداخته؛ اما ترسیمی از ارتباط و تعامل مبادی فیزیکی و متافیزیکی، در فرایند تحقق انواع معرفت، ازجمله ادراک حسی ارائه کرده است؛ اما روان شناسی شناختی، در عین ارائه مبسوط از کارکردهای حواس ظاهری و اعضای جسمانی و توفیقات چشمگیر در این جنبه، تحلیل و ترسیمی از ارتباط جنبه های حسی با جنبه ها عوامل فراحسی، در فرایند تحقق شناخت ها؛ ازجمله ادراکات حسی، ارائه نکرده یا در این مرحله توقف کرده است. نوشتار حاضر می کوشد از میان مسائل مختلف این عرصه، «فرایند تحقق» معرفت یا شناخت حسی را از دیدگاه معرفت شناسی نوصدرایی و روان شناسی شناختی، به عنوان دو دانش مرتبط با مقوله شناخت / آگاهی ارائه و مقایسه کند. باتوجه وجود مسائل مهم مشترک قابل بررسی میان این دو دانش، تحصیل اشتراکات بیشتر در راستای نمایان شدن دقائق فرایند تحقق انواع شناخت برای تحصیل هم سخنی و کشف افق های نوین ضروری به نظر می رسد.
بررسی تطبیقی آموزش معماری کشورهای امریکا و ایران؛ بر اساس سه نظریه یادگیری رفتارگرایی، شناخت شناسی و سازنده گرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معماری و شهرسازی سال پانزدهم زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴۱
99 - 124
حوزه های تخصصی:
آموزش و یادگیری معماری ازجمله مباحثی است که در سال های اخیر توجه بسیاری را به خود جلب نموده است. گره زدن آموزش معماری یا نظریه های یادگیری و ویژگی های هر کدام از آن ها، کمک زیادی به هدفمند نمودن آموزش و ارتقاء آن دارد. این پژوهش بر آن است که به تجربه آموزش معماری در دو کشور ایران و امریکا بر اساس سه نظریه رفتارگرایی، شناخت شناسی و سازنده گرایی بپردازد. روش به کار گرفته شده در این پژوهش از نوع کیفی و به شیوه پدیدارشناسی است و مبتنی بر نمونه گیری هدفمند 8 نفر از اساتید دانشگاه های کشورهای ایران و امریکا است. یافته های این پژوهش در قالب 2 کد تبیینی (تجربه فرد از آموزش آکادمیک و تجربه فرد از محیط آکادمیک)، حاصل استخراج از 115 کد توصیفی، 12 زیرکد تفسیری، 6 کد تفسیری، است. تجارب شرکت کنندگان در این مصاحبه نشان می دهد تفاوت آشکاری بین آموزش معماری کشورهای ایران و امریکا به عنوان کشورهای در حال توسعه و توسعه یافته وجود دارد و آموزش معماری در ایران، در حال حرکت از ویژگی های نظریه رفتارگرایی به سمت شناخت شناسی و آموزش معماری امریکا، در حال حرکت از ویژگی های نظریه شناخت شناسی به سمت سازنده گرایی است.