مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
طراحی پژوهی
حوزه های تخصصی:
این نوشتار مؤید آن بوده که تأثیرپذیری یا عدم تأثیرپذیری فرآیند از موضوعات طراحی، یکی از چالش ها یا مسائل بالقوه در حیطه طراحی پژوهی است؛ چراکه فارغ از تفاوت آراء صاحب نظران طراحی پژوهی درخصوص این مبحث هیچ کدام از طرفین موافق یا مخالف، نظری متقن و مستدل در این زمینه ارائه نکرده اند. لذا ارزیابی و مقایسه تأثیرپذیری دانش و عامل طراحی از موضوعات صنعتی مهمترین هدف این نوشتار تلقی شده است. عدمِ تأثیرپذیری دانش و عامل طراحی از موضوعات صنعتی (تولیدی پوشاک و موتورخانه)، فرضیه حاکم بر این تحقیق تلقی شده است. مقاله حاضر که بر رویکردی تجربی استوار شده، از تکنیک "تفکر با صدای بلند به شکل همرو" برای جمع آوری داده های اولیه و از تحلیل محتوا برای ارزیابی داده های گردآمده بهره برده است. آزمودنی های این تحقیق شامل شش دانشجوی کارشناسی ارشد معماری بوده که از میان دانشجویان داوطلب در دانشگاه بین المللی امام خمینی(ره) و دانشگاه آزاد اسلامی واحد ابهر انتخاب شده اند. آزمودنی ها ضمن بازدید دو خردفضای صنعتی مذکور، اطلاعات موردنیاز برای طراحی چنین فضاهایی را در قالب بیانیه های طراحی تهیه کردند. سپس این بیانیه ها با همراهی سه استاد معماری تجزیه و در قالب متغیرهای معماری کدگذاری و تعیین وزن شد. نتایج که با تأمل در نوع متغیرها، وزن آنها و نمودار فرآیند فکری آزمودنی ها (توالی مطرح شدن متغیرها در ذهن آنها) حاصل شده، مؤید رد نسبی عدمِ تأثیرپذیری دانش و عامل طراحی از موضوعات صنعتی مذکور است؛ چراکه با تغییر موضوعات، دو وجه افتراقی و اشتراکی در دانش و عامل موردنیاز طراحی پدید آمد که هر یک از این وجوه می تواند دلیلی بر صحت آراء یکی از دسته های موافق یا مخالف باشد. به کلام دیگر، رابطه میان موضوعات صنعتی و فرآیند طراحی، درحدفاصل آراء موافق و مخالف تعیین شده است.
ارزیابی نحوه ساختاردهی به مسائل طراحی در طرح های برگزیده مسابقات معماری ایران(نمونه موردی: طرح های برگزیده جایزه معمار سال 1391)
حوزه های تخصصی:
این نوشتار مؤید آن بوده که ماهیت بدتعریفِ مسائل طراحی نیازمند ساختاردهی به مسأله، همزمان با تلاش برای حل آن است. بنا بر نظریات طراحی پژوهان، طراحی فرآیندی دوسویه است که با توسعه همزمان مسأله و راه حل آن رخ می دهد. به عبارت دیگر، طراحی بیش از آنکه فرآیند حل مسأله باشد، فرآیند کشف مسأله است. دراین حالت، فهم آنکه طراحان چگونه به یک مسأله ساختار می دهند، می تواند در شناخت واقعی ضعف ها و قوت های طرح مؤثر باشد. از سوی دیگر، طرح های برگزیده در مسابقات معماری ایران (بالاخص جایزه معمار که مهمترین مسابقه داخلی تلقی می شود)، با استقبال قابل توجهی در میان جامعه حرفه ای و دانشگاهی روبرو شده است. دراین صورت، کم وکیف نحوه ساختاردهی به مسائل این طرح ها می تواند از قوت ها و ضعف های واقعی طرح ها پرده بردارد. بنابراین، تحقیق پیشِ رو به دنبال پاسخ دادن به این سوال است که طراحان برگزیده مسابقات معماری ایران چگونه به مسائل طراحی خود ساختار می دهند. تحقیق پیشِ رو از الگوی لاوسون درخصوص ساختار مسائل طراحی بهره برده که بر سه مؤلفه مولدها (طراح، کارفرما، بهره بردار، قانونگذار)، قلمروها (درونی، بیرونی) و کارکردهای عوامل سازنده آن (بنیادین، شکلی، نمادین، عملی) متکی است. این تحقیق برای پاسخگویی به سوال خود، از تحلیل محتوای متون مرتبط با طرح ها که در ویژه نامه این مسابقه (مجله معمار شماره 76) ارائه شده، استفاده کرده است. برای این منظور، ابتدا متون مربوطه به کوچکترین واحدهای معنایی تجزیه شده، سپس این واحدها براساس مؤلفه ها و زیرمؤلفه های الگوی لاوسون کدگذاری گردید. یافته های تحقیق مؤید آن بوده که در این طرح ها بیشتر بر مؤلفه های طراح، شکل و قلمرو درونی تأکید شده است. درحقیقت، ساختار مسائل این طرح ها برآیند همین سه مؤلفه بوده و بر ابعاد فردی تأکید نموده است.
برداشت صحیح از پیشینه های معماری منظر برای تولید دانش(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منظر دوره ۱۲ تابستان ۱۳۹۹ شماره ۵۱
58 - 67
حوزه های تخصصی:
برداشت از پیشینه طرح ها در حوزه معماری به عنوان امری رایج، از یک سو دچار تابوی «تقلیدی بودن»، و از سوی دیگر دچار اتهام «بدعت گذاری» است. در این زمینه تاکنون به سه مسئله «استخراج دانش کاربردی از پیشینه ها»، «تعریف برداشت صحیح از پیشینه ها» و «ابهام زدایی از تفاوت آموزشی و تحقیقی بودن مطالعه موردی» پرداخته شده است. آنچه همچنان معنای «برداشت صحیح از پیشینه های معماری منظر» را نیازمند تحقیق بیشتر می کند، اجتناب ناپذیری تفسیر به واسطه نقش فاعل شناسا در معماری منظر است. پرسش تحقیق حاضر این است که اجتناب ناپذیری تفسیر چه تأثیری بر معنا و روش برداشت صحیح از پیشینه های معماری منظر دارد؟ هدف این تحقیق، کاهش موانع نظری است که می تواند توان تولید دانش این دیسیپلین را دچار اختلال کند. برای این کار، ابتدا مفهوم «تولید دانش» تدقیق می شود. سپس «شرایط پیشینه ها به عنوان منبعی از دانش» از یک سو و «شرایط محقق به عنوان فاعل شناسای مداخله گر» از سوی دیگر به عنوان مؤلفه های تشکیل دهنده «برداشت» در قالب چارچوبی نظری تدوین می شوند. در نهایت موضع معماری منظر در مقایسه با این چارچوب تبیین می شود. نتایج نشان می دهد برای تولید دانش در دیسیپلین معماری منظر می توان -علاوه بر چهار شکل برداشت «بی قاعده»، «سطحی»، «عمیق» و «ساختاری» که در تحقیقات گذشته برای معماری تبیین شده است- به سطحِ دیگری از برداشت به شکل «پیوستاری» نیز توجه داشت. سطحی که به کمک دو فنِ «سه سویه سازی» و «تبلور»، می تواند افق های تازه ای در معماری منظر برای مواجهه با مسائل دارای تعدد تفسیرِ فاعل شناسا، و تأمین اعتبار یافته ها باز کند.
معرفت ضمنی و گونه های آن در معماری بر اساس اندیشه هری کالینز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات معماری ایران پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۱۸
199-215
حوزه های تخصصی:
از میانه سده بیستم که مایکل پولن یی مفهوم «معرفت ضمنی» را مطرح کرد، این مفهوم به تدریج به حوزه های گوناگون علم وارد شد و با چندین رویکرد تبیین شد؛ اما در حوزه معماری همچنان معرفت ضمنی را بیشتر با تکیه بر اندیشه پولن یی و همچون معرفتی مرموز که مبنای عمل طراحی است تبیین می کنند. هدف تحقیق حاضر پیش نهادنِ یکی از اندیشه هایی مطرح شده درباره معرفت ضمنی، کاربست آن در معماری و سنجیدن امکانات و محدودیت های آن برای تبیین معرفت ضمنی معماری است. اندیشه یادشده مدل هری کالینز، جامعه شناس علم، درباره معرفت و اقسام ضمنی و صراحی آن است. مقاله حاضر این هدف را از طریق فهم اندیشه کالینز، آن گونه که در آخرین آثار مکتوب او درباره معرفت ضمنی نمود یافته است، دنبال می کند. بر مبنای کاربست این اندیشه در معماری، معرفت صراحی معماری معرفتی است که از طریق واسطه های مادی به معمار انتقال دادنی است. معرفت ضمنی معماری نیز معرفتی است که بنا به سرشت آن از طریق واسطه های مادی انتقال دادنی نیست و از طریق هم نشینی معمار با دارندگان این معرفت یا از طریق تجربه عملی معماری به معمار منتقل شود. معرفت های تنانی و جمعی گونه هایی از معرفت ضمنی معماری اند؛ اما معماری بر معرفت های ضمنی دیگری نیز مبتنی است که در طبقه بندی کالینز نمی گنجد.
ارزیابی تأثیر کاربرد طراحی پژوهی بر فرایند کارگاه های طراحی معماری (مطالعه موردی: دانشجویان طرح یک معماری، مقطع کارشناسی ارشد)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هویت شهر سال ۱۴ زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴۴
73 - 88
حوزه های تخصصی:
طراحی پژوهی، رویکردی ضروری برای طراحی معماری در حال و آینده است. این مقاله به رابطه بین پژوهش و فرآیند طراحی معماری می پردازد. هدف از این تحقیق، استفاده از پژوهش به صورت کاربردی و بهینه سازی فرایند آموزش است. بدین منظور مدلی برای استفاده از طراحی پژوهی در کارگاه های طراحی معماری ارائه شد. آزمون کاربست این مدل با استفاده از یک طرح تحقیق شبه آزمایشی پیش آزمون_پس آزمون با گروه گواه انجام شد نمونه های این تحقیق، 48 نفر از دانشجویان طرح یک معماری مقطع کارشناسی ارشد بود که در دو نیم سال مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفتند؛ با آزمون این مدل در کارگاه های معماری، این راهکار به نتایج عملی پیوند داده شد. نمرات ارزیابی دانشجویان به روش آزمون تحلیل واریانس یک طرفه، تجزیه وتحلیل شد. یافته های این تحقیق نشان دهنده تأثیر مثبت پژوهش بر بالا رفتن کیفیت طراحی و توسعه دانش است. تحلیل ارزیابی داده های تحقیق، نشان دهنده برتری مطالعات ترکیبی در طبقه بندی پژوهش بود.
واکاوی بنیان های فلسفی «دیزاین» به مثابه کنش تکنولوژیکی به کمک معانی مستتر در مفهوم بینامتنی «تخنه»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۱ شماره ۳۹
696 - 711
حوزه های تخصصی:
هدف : به زعم بسیاری از نظریه پردازان مقوله «دیزاین»، ابهام در ماهیت و معنا، چالش های فلسفی متعددی را متوجه این حوزه از دانش نموده است و ازآنجایی که در غیابِ فهمِ کارکردِ بنیان هایِ فلسفیِ هر حوزه از دانش، تحقق صورت مناسب و کامل دانش پژوهی در آن ممکن نیست؛ بنابراین تعمیقِ شناخت در حوزه دانش دیزاین نیز همواره دغدغه صاحب نظران آن بوده است؛ در همین راستا، پژوهش توصیفی-تحلیلیِ حاضر به حوزه نظری «فلسفه دیزاین» مربوط می شود و در توسعه بحث پیرامون چیستیِ دیزاین راهگشا خواهد بود. روش پژوهش : در این پژوهش، برای پاسخ گویی به پرسش های «بنیان های فلسفی کنش دیزاین به مثابه کنش تکنولوژیکی کدم اند؟» و «کنش دیزاین، در ارتباط با ابعادِ مختلفِ معناییِ مستتر در قلمروی مفهومی «تخنه»، چگونه قابل تشریح است؟»، در ابتدا، در ارتباط با مقوله دیزاین، به واکاوی در مباحث حوزه «فلسفه تکنولوژی» و ابعاد مختلف معنایی مفهوم چندبعدی «تخنه» (ریشه واژه تکنولوژی)، پرداخته شده است؛ سپس تحلیل، تفسیر و ترکیب یافته ها و نتایج، در دستور کار قرارگرفته است. یافته ها : بیان بنیان های ِفلسفیِ دانش دیزاین به عنوان حوزه ای متعلق به فلسفه تکنولوژی در قالب هستی شناسی، معرفت شناسی و روش شناسی و همچنین تدقیق در معانی مستترِ مرتبط با دیزاین در قلمرو مفهومی تخنه، نظیر فن، زیبایی، لوگوس، میتوس، متیس، اپیستمه و پوئسیس، باهدفِ آتیِ بهره گیری از آن ها برای نظریه پردازی در دو ساحت دانش دیزاین و فلسفه دیزاین، از دستاوردهای مطالعه حاضر بوده است. نتیجه گیری : نتیجه کنش دیزاین به مثابه کنشی تکنولوژیکی، تولید دانشی است که ثمره آن ایجاد یک تعادل بین نظریه و مصنوع است و دو نوع «عمل مولد» و «عمل ابزاری» در آن قابل شناسایی است.
«کنش پژوهی اخلاقی» به مثابه فصل مشترک «تربیت پژوهی» با «طراحی پژوهی»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۱ شماره ۴۰
168 - 180
حوزه های تخصصی:
هدف: پیوند حکمت های «تربیت» و «طراحی» درگرو مترتب شدن هنجارهای اجتماعی بر آن ها و وجود ارتباط ذاتی میان عناصر «حقیقت جویی» و «کنش محوری» و همچنین وجود مضمون مشترکِ «پویایی در جهت تغییر مطلوب» به شرط حصول نتیجه است؛ بر همین مبنا پژوهش حاضر هدف واکاوی در فصل مشترک زیرگونه هایی از «تربیت پژوهی» و «طراحی پژوهی» را با عنوان «کنش پژوهی اخلاقی» در دستور کار خود قرار داده است که پژوهش در آن ها به مثابه کنش در عرصه های یادشده است. روش پژوهش: پژوهشِ مفهومیِ حاضر، از نوع بنیادی-نظری است و در آن با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی، پس از بررسی حوزه های «کنش پژوهی اخلاقی»، «تربیت پژوهی» و «طراحی پژوهی»، به تحلیل، تفسیر و ترکیب یافته ها و نتایج پرداخته شده است. یافته ها: یافته ها حاکی از آن است که تولید دانش در زیرگونه های پژوهشی یادشده در قالب «کنش پژوهی اخلاقی» در وادی های علم، فلسفه و تکنولوژی انجام می پذیرد و برای پرداختن به زمینه های مسئله، ارزیابی و راه حل، از «عقل نظری»، «عمل مولد» و «عمل ابزاری» بهره گرفته می شود؛ همچنین استدلال های استقرائی، قیاسی و ربایشی،ر راهبردهای منطقی غالب برای تحقق غایی کنش یادشده هستند. نتیجه گیری: «کنش پژوهی اخلاقی»، فصل مشترک گونه های پژوهشی «کنش پژوهی تربیتی» و«پژوهش از طریق طراحی» است و پیشنهاد می شود در پژوهش های آینده، مطالعه تعامل و هم افزایی آن ها، با توجه به فصل مشترکشان در دستور کار قرار گیرد.
برنامه دهی معماری، یک ضرورت برای طراحی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه مابین فعالیت های متعدد در طراحی پژوهی معماری، "برنامه دهی" به عنوان یکی از مراحل فرآیند طراحی محسوب می شود که توسط آن طراح با موضوع و اهداف یک پروژه ی طراحی بخصوص در زمینه ی نیازهای استفاده کنندگان، محیط و بستر پروژه آشنا می گردد و به صورتی نظام مند این اطلاعات و ایده های مناسب را در سطوح مختلف مراحل طراحی به کار می گیرد. اگرچه توجه به مقوله ی "برنامه دهی معماری" از اواخر دهه ی 1960 میلادی در حرفه و مراکز آموزش معماری مطرح شد، ولی با تأمل بر روی فعالیت آن می توان ادعا نمود که "برنامه دهی" در طول تاریخ جدا از "طراحی" معماری نبوده است. این مقاله ضمن معرفی ویژگی های "برنامه دهی معماری"، به معرفی بخشی از مطالعات و تجربیات آموزشی نگارنده با دانشجویان دوره کارشناسی ارشد معماری دانشگاه تهران در قالب یک نمونه موردی، "به سازی بخشی از محور خیابان انقلاب حدفاصل میدان انقلاب و چهارراه ولی عصر (عج)"، می پردازد. توجه به مزایای "برنامه دهی"، به خصوص در شرایط حاضر اقتصادی و حرفه ای در کشور، می تواند نقش بسزایی در پیشرفت حرفه ی معماری داشته و معماری کشور را یک گام نزدیک تر به سوی ایجاد "معماری خوب" بنماید. در این میان ضرورت دارد که برنامه ریزان آموزشی، به جایگاه صحیح بحث "برنامه دهی معماری" پی برده و برگزاری دروسی در این زمینه را در سطوح مختلف کارشناسی و کارشناسی ارشد معماری در دستور کار قرار دهند.
«آینده پژوهی»؛ فصل مشترک مطالعه تطبیقی «طراحی پژوهی» با «دین پژوهی»
منبع:
دین پژوهی و کارآمدی دوره ۳ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۷)
59 - 73
حوزه های تخصصی:
دغدغه اصلی مقوله دیزاین در طراحی پژوهی، عبارت است از فرآیند ایجاد یک ایده در غالب راهبرد و راهکار برای مواجهه با یک مسئله خاص و اقدام عملی برای حل آن به گونه ای که توجه به «زمینه» ی مسئله، بخش جدایی ناپذیر فرآیند مذکور است. از سوی دیگر اندیشمندان بزرگ اسلامی، از دیسیپلین فقه نیز با عنوان «صناعت» یاد می کنند؛ به گونه ای که فقیه برای پاسخ به مسائل کنونی با توجه به ظرف و زمینه ی آن ها ، بهترین تبیین شرعی را استنباط و ارائه میکند؛ فلذا با دیدگاهی تطبیقی نه تنها دو دیسیپلین یادشده در تعارض با یکدیگر قرار ندارند؛ بلکه می توان هر دو را متعلق به حوزه هایی از معرفت بشری دانست که ضمن منفک بودن از دیگر حوزه های معرفتی که صرفاً بر شناخت محض تأکید دارند، حکمت عملی ناظر بر مقولات آینده و طراحی در برمی گیرد؛ در همین راستا پژوهشِ کیفی حاضر در دسته ی پژوهش های کاربردی قرار می گیرد و با به کار بستن روش توصیفی- تحلیلی، پرداختن به مضامین مشترک قابل طرح در دو دیسیپلین فقه و دیزاین را که نقشی اساسی در ترسیم آینده های مرجح دارند، از جمله دغدغه ی حل مسئله، نقش منبع معرفتی شهود، استراتژی منطقی ربایشی و پژوهش از طریق طراحی به مثابه روش شناسی، در دستور کار خود قرار داده است.
طراحی آموزشی حِکمی ( حکمت بنیان) به عنوان طراحی پژوهی
طراحی آموزشی حِکمی ( حکمت بنیان ) مبتنی بر رویکرد بومی حکمی – اجتهادی مدل سازی شد . این مدل طراحی آموزشی پژوهش محور ، برای طراح آموزش شرایطی فراهم می کند تا مطابق با ابعاد یادگیری مطلوب، مفروضات ، عادات و الگوهای ذهنی خود را در هر طراحی آموزشی مورد بازبینی و تجدید نظر قرار دهد و به خلق مدل یادگیری متناسب با موقعیت و شرایط مطلوب بپردازد به عبارتی با ذهنیت و تفکر علمی طراحی انجام دهد و با اجرای مراحل آن، یادگیری و ابعاد تغییر در افراد را متناسب با انسان مطلوب عملیاتی نماید. مدل طراحی آموزشی حِکمی ابتدا از تبیین و تفسیر انسان مطلوب شروع و با تبیین و تفسیر انسان محقق ادامه می یابد. هر مرحله مبتنی بر متدهای پژوهشی کیفی با کاوش در منابعی که می تواند انسان مطلوب و انسان محقق را تبیین نماید، اجرا می گردد و سپس برای تبیین و تفسیر تغییر انسان محقق به انسان مطلوب عناصر طراحی آموزشی که شامل تبیین و تفسیر ابعاد یادگیری ، اهداف یادگیری ، نقش و تبحرمعلم و شاگرد، تولید محتوا و انتخاب رسانه/ تکنولوژی، تدریس، سنجش و ارزشیابی است، با طرح سوال از مطلوبیت ها و قیاس آن با انسان محقق ، تغییر انسان محقق از انسان محقق مطلوب استنطاق و استنتاج می شود و در نهایت ابعاد طراحی آموزشی حکمی سازماندهی می گردد. این پژوهش اولین تلاش برای طراحی آموزشی مبتنی بر یک رویکر بومی است بنابراین در این پژوهش با استفاده از یک رویکرد بومی ابتدا یک مدل طراحی آموزشی با نگاه متفاوت طراحی و سپس با نگاهی که به مسایل آموزش و پرورش و آموزش عالی در کشور و جهان وجود دارد یک مدل مطلوبیت که انسان حکیم است پیشنهاد گردید.
تحلیل دست نگاره ها ی مفهومی دانشجویان معماری بر اساس تفکر سیستمی و سبک های پردازش اطلاعات در فرایند طراحی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هویت شهر سال ۱۷ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۵۵
99 - 110
حوزه های تخصصی:
دست نگاره ها مهم ترین ابزار بیان ایده، بازنمای ایده های ذهنی و تفکر طراحان معماری است. ارتقای دست نگاره ها، همواره موردتوجه متخصصان آموزش معماری هست. دست نگاره به قدرت شناختی طراح معماری در تفکر و پردازش شناختی وابسته است، لذا هدف از پژوهش حاضر بررسی رابطه دست نگاره ها ی مفهومی دانشجویان معماری بر اساس تفکر سیستمی و سبک های پردازش اطلاعات در فرایند طراحی بود. روش پژوهش ترکیبی کمی (توصیفی – همبستگی) و کیفی (تحلیل نمونه دست نگاره های دانشجویان) است. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانشجویان دانشکده هنر و معماری دانشگاه های همدان بود. 162 دانشجو به عنوان نمونه به شیوه ی در دسترس و هدفمند انتخاب شدند و به پرسش نامه های تفکر سیستمی و سبک های پردازش اطلاعات پاسخ دادند. دست نگاره های مفهومی نیز توسط دو داور ارزیابی شدند. داده ها با روش آمار توصیفی و همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر تحلیل شدند. نتایج نشان داد سبک پردازش تجربی توان پیش بینی دست نگاره های مفهومی را ندارد، ولی سبک پردازش عقلانی و تفکر سیستمی توان پیش بینی دست نگاره های مفهومی را دارند.
ارائه مدلی از کلیت کنش های طراحان در فرایند طراحی معماری (با هدف اجماع در مدل های پیشین)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال ۲۱ شهریور ۱۴۰۳ شماره ۱۳۵
11 - 20
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: این نوشتار مؤید آن بوده که فرایند طراحی به مثابه یکی از موضوعات مشترک در حوزه های طراحی پژوهی، مطالعات طراحی، تفکر طراحی و ... با مدل های متعددی ازسوی صاحب نظران تبیین شده و همین امر نیازمند واکاوی نظرات درجهت رسیدن به اجماع است. هدف پژوهش: این نوشتار به دنبال ارائه کلیتی از کنش های طراحان در فرایند طراحی بوده است؛ یعنی به دنبال آن بوده که طراحان در تبدیل وضعیت فعلی به وضعیت مطلوب چه می کنند. اما ازآنجاکه، در مدل های پیشین غالباً، این وجه از فرایند با استفاده از فعالیت ها یا مراحل طراحی معرفی شده، مقاله پیش رو نیز در بازشناسی کلیت کنش های طراحان، از همین اجزاء کمک گرفته است. روش پژوهش: این مقاله که ماهیتی مروری دارد، براساس راهبرد استدلال منطقی و برپایه مقایسه مدل های مختلف از فرایند طراحی شکل گرفته است. نتیجه گیری: نتایج مؤید آن بوده که کلیت کنش های طراحان را می توان در مدلی متشکل از مراحل ذهنی (در دو مقطع خودآگاه و ناخودآگاه) و مراحل عینی ( اعم از برنامه ریزی، طراحی، ساخت، راه اندازی، مستندسازی/تحویل) که براساس دو طیف فعالیت های تحلیلی (ارزیابی، قیاس، تجزیه وتحلیل، آزمون و ...) و ترکیبی (آفرینش، حدس، تصور، ترکیب، بیان، استقراء، تولید و ...) وضعیت فعلی را به وضعیت مطلوب تبدیل می کند، تبیین کرد. در این مدل، کلیت کنش های طراحان، علاوه بر ویژگی های اجزای فوق به روابط میان آنها نیز وابسته است. به عبارت دیگر، کلیت کنش های طراحان در فرایند طراحی، چیزی فراتر از تقلیل انجام شده در مدل های پیشین به دو جزء فعالیت ها و مراحل است.