مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
محله تاریخی
حوزههای تخصصی:
از ویژگی های جدایی ناپذیر تحول در شهرها، ارزش اقتصادی و نمادینی است که توسط صنایع فرهنگی به ارمغان آورده شده است. شهر و خصوصا بافت مرکزی آن، به عنوان مجموعه ای از منابع فرهنگی عمل می کنندکه عرصه های خلاقانه ای برای تولید و مصرف فرهنگی، زمینه های رقابت با هر یک ازدیگری، افزایش جذابیت شهر در سرمایه گذاری بالقوه و بهبود تعامل با جوامع محلی و ایجاد مکان خاطره را فراهم می کنند. علاوه بر این، توانایی این بخش در رشد شهر می تواند شاخص مهمی درظرفیت های نوآورانه بخش های دیگر شهر و اقتصاد گسترده آن در سطح منطقه ای ملی باشد. شهرها می توانند با تمرکز اصلی خود در توسعه فعالیت های فرهنگی و صنایع خلاق از سرمایه های فرهنگی خود برای تاکید بر کیفیت های رقابتی و تفاوت های ویژه مکانی خود بهره برداری کنند. صنایع خلاق مبتنی بر نوآوری، انعطاف پذیری، ایده پروری و تغییر پذیری متداوم می تواند محرکی برای تحولات گسترده و موثر بر اقتصاد شهر را فراهم کند. از این رو برای حضور شهر در عرصه صنایع خلاق، تبیین محله ای فرهنگی درون بافت های تاریخی به عنوان کلیدی برای توسعه منطقه و تغییر چشم انداز محله و تولید اقتصادی فرهنگی می تواند در نظر گرفته شود. هدف از این مطالعه تبیین محله ای فرهنگی درون بافت های تاریخی به عنوان ابزاری فرهنگی برای حضور در عرصه صنایع خلاق بوده که مستقیم و غیر مستقیم بر شهر تاثیر گذاشته و زمینه رقابت و امکان حضور در سطوح بین المللی را با تاکید بر بن مایه های فرهنگی و تاریخی و راهبردهای خلاقیت مدار در راستای تکوین نظام یکپارچه بازآفرینی شهری و کسب هویتی جدید و ارتقا تصویر شهر به روشی توصیفی و تحلیل کیفی و مبتنی بر مرور اسناد و مدارک از پایگاه های نظری معتبر، منجر به تدوین راهکارها و سیاست شهری خلاق و تولید اقتصاد از مجرای متابع فرهنگی مستتر در بافت های تاریخی می گردد.
بررسی نقش فرهنگ در احیا محلات تاریخی (با تاکید بر رویکرد محله فرهنگی)
تلاش برای یافتن بهترین رویکرد و راه حل جهت احیا بافت ها و محلات تاریخی، چالش بسیاری را خصوصا در دهه های اخیر در میان تمامی کسانی که به نوعی با شهر و شهرسازی درگیر هستند، برانگیخته است؛ در نتیجه در این راستا، رویکردهای متفاوت با دستاویزهای مختلف، به شکل موفق یا ناموفق مطرح شد. پژوهش حاضر در راستای این جریان، به بررسی نقش فرهنگ به عنوان یکی از مولفه های مهم که در سال های اخیر در حوزه های مختلف شهری و از جمله مرمت و بازآفرینی بافت های تاریخی، بسیار مورد توجه و استفاده قرار گرفته ، پرداخته است. در این راستا ابتدا با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی و با بهره گیری از مطالعات کتابخانه ای، به بررسی ادبیات و مفهوم فرهنگ و فرهنگ شهری پرداخته و سپس سیرتحول به کارگیری آن در فرآیند بازآفرینی بیان شد. پس از آن رویکرد محله فرهنگی به عنوان متاخرترین رویکرد در این زمینه، به طور خاص مورد مطالعه قرار گرفت. با مطالعه ادبیات مشخص شد که این رویکرد معیارها و اصولی را در سه بعد فرم (کالبد)، عملکرد و معنا با توجه و تاکید ویژه بر فرهنگ و هنر خصوصا در بعد کارکرد و معنا مشخص کرده و بر محتوای فرهنگی از دل تاریخ، میراث و پتانسیل های خود مکان تاکید می کند. با بررسی و مطالعه دقیق این معیارها در واقع می توان آن ها را با بسیاری از کیفیت های مختلف طراحی شهری (کیفیت های محیطی) و نیازمند مکان سازی معادل دانست.. بنابراین می توان انتظار داشت که با به-کارگیری چنین رویکردهایی، زیرساخت و محتوایی کارآمد مبتنی بر فرهنگ و هنر، تاریخ و میراث مکان ایجاد می شود که حضور این مولفه ها نقش مهمی را در باززنده سازی هویت و معنا ایفا می کند. ضمن آنکه پویایی و حیات اقتصادی نیز به واسطه کاربری ها و فعالیت های مختلف بازگشته و به لحاظ کالبدی نیز پاسخگوی نیازها و عملکردها خواهد بود.
سنجش حس مکان و شناسایی مؤلفه های مؤثر بر آن در بافت تاریخی تهران (موردپژوهی: محله تاریخی امامزاده یحیی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات معماری ایران بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۱۵
173-191
حوزههای تخصصی:
امروزه سطح پایین حس مکان و کمرنگ بودن احساس تعلق و هویت ساکنان در بسیاری از مناطق شهری، به خصوص در بافت های تاریخی، به واسطه دگرگونی ها و تغییرات نامتناسب با بستر، روح و غریزه آدمی، مسئله ای مهم در بحث چگونگی برخورد با بافت های تاریخی است. این پژوهش، با روش توصیفی تحلیلی، به بررسی مفهوم چندبعدی حس مکان و شناسایی عوامل تشکیل دهنده آن در محله تاریخی امامزاده یحیی به عنوان محله ای رو به زوال می پردازد. بدین منظور برای سنجش حس مکان و ارزیابی عوامل مؤثر بر آن از ابزار پرسشنامه و مصاحبه نیمه ساختاریافته استفاده شده و با استفاده از آزمون همبستگی به کشف رابطه معنادار، شدت و جهت رابطه میان آن ها پرداخته شده است. نتایج نشان داد که درمجموع، حس مکان ساکنان محله امامزاده یحیی در سطح پایینی قرار دارد و از جمله دلایل آن می توان به نارضایتی ساکنان از عوامل کالبدی، اجتماعی ، فعالیتی و معنایی در محله اشاره کرد. همچنین آزمون همبستگی نشان داد میان حس مکان ساکنان و احساس افتخار آن ها به حضور در محله، رابطه معناداری وجود دارد (05/0 P < ) و سطح بالای حس مکان باعث می شود تا ساکنان با شدت بیشتری خود را اهل محله خویش بدانند و متناسب با آن، انگیزه تداوم سکونت و ماندگاریشان در محل زندگی ارتقا یابد. در مقابل نحوه پیدا کردن مسیرها توسط ساکنان در این محله، رابطه معناداری با بُعد وابستگی به مکان برقرار نکرده است (156/0 r = و 05/0 P> ). همچنین نتایج حاکی از این است که وجود ابنیه تاریخی در محله امامزاده یحیی به رغم علاقه مندی ساکنان به آن (76/4 = میانگین)، به خودی خود موجب تقویت حس مکان در ساکنان نمی گردد و تنها یکی از توانمندی های موجود محسوب می شود. ازاین رو می توان به کمک آن و سایر توانمندی های موجود، با برنامه ریزی های مدبّرانه، راه رسیدن به سطح بالاتری از حس مکان، تعلق به مکان و هویت مکان را هموارتر کرد.
تحلیل و بررسی میزان تأثیر زمینه گرایی بر دلبستگی به مکان در محله های تاریخی (موردشناسی: محله های سرخاب و دوه چی تبریز)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نادیده گرفتن اصول و ابعاد زمینه گرایی در فضای محله ها، منجر به کاهش میزان دلبستگی به مکان شده و به تبع آن مسائل و مشکلات متعددی به وجود آمده است؛ ازاین رو پژوهش حاضر با هدف ارتقاء دلبستگی به مکان محله های تاریخی (سرخاب و دوه چی) شهر تبریز ازطریق ابعاد زمینه گرایی به روش توصیفی-تحلیلی با استفاده از ابزار پرسش نامه و انجام آزمون های Spss به روش نمونه گیری تصادفی-خوشه ای انجام گرفته است. جامعه آماری پژوهش، ساکنان محله های سرخاب و دوه چی با تعداد 300 نمونه آماری (150 نفر از هر محله) است. برای بررسی «زمینه گرایی»، ابعاد کالبدی، تاریخی، اجتماعی-فرهنگی و طبیعی و برای بررسی «دلبستگی به مکان»، مؤلفه های کالبدی و اجتماعی مورد بررسی قرار گرفت. نتایج حاصل از پژوهش نشان می دهد که بین ابعاد زمینه گرایی (به جز زمینه طبیعی) و دلبستگی به مکان، ارتباط خطی در محله ها برقرار است که بیشترین مقدار مربوط به بُعد کالبدی (به ویژه خوانایی) است. ازلحاظ میزان تأثیرگذاری نیز بُعد تاریخی زمینه گرایی بیشترین تأثیر را بر دلبستگی به مکان دارد؛ بنابراین برای ارتقاء دلبستگی به مکان در محله های تاریخی شهر تبریز لازم است برنامه ریزان و طراحان معماری و شهرسازی به ابعاد کالبدی و تاریخی توجه و تأکید بیشتری داشته باشند.
ارزیابی تأثیر مقیاس مکانی بر دلبستگی ساکنین به مکان در محلات مرکزی (شهر تبریز)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معماری و شهرسازی سال نهم بهار و تابستان ۱۳۹۶ شماره ۱۸
43 - 58
حوزههای تخصصی:
با توجه به مسئله تضعیف ارتباط ساکنین با مکان های سکونتی، مقاله حاضر در تلاش است به اهداف تحقیق یعنی یافتن ارتباط میزان دلبستگی ساکنین و ابعاد آن با سه مقیاس مکانی (خانه، محله و شهر)، شناخت تصویر ذهنی ساکنین و یافتن ارتباط آن با دلبستگی مکانی بپردازد. بنابراین تحقیق حاضر با فرض دلبستگی کمتر ساکنین به محله تاریخی به دو روش کیفی و کمّی شامل ترسیم نقشه شناختی و توزیع پرسش نامه در میان ساکنین محله تاریخی سرخاب شهر تبریز انجام گرفت. یافته های تحقیق نشان داد که ارتباط بین میزان دلبستگی و مقیاس مکان به شکل منحنی U (دلبستگی به محله، کمترین) است. با افزایش مقیاس مکان، میزان تصویر ذهنی ساکنین کاهش می یابد، در مقیاس محله، نشانه و در مقیاس شهر، گره نقش مؤثرتری در خوانایی ساکنین از محله و شهر دارد و ارتباط خطی مستقیمی بین تصویر ذهنی و میزان دلبستگی به محله وجود دارد. بنابراین نتایج آزمون برای ارتقای دلبستگی به محله تاریخی، توجه بیشتر بر بعد عاطفی (عوامل کالبدی) و بعد شناختی دلبستگی به محله، تأکید بیشتر بر تقویت مؤلفه های نشانه و مسیر در محله، و از طرف دیگر اقدامات بهسازی مرکز محله را برای ارتقای مشارکت و روابط اجتماعی ساکنین از سوی مسئولین و برنامه ریزان شهری می طلبد.
ارزیابی طرح های پیشنهادی برای زمین تملک شده محله تاریخی دارالشفاء یزد بر اساس رویکرد حفاظت و بازآفرینی یکپارچه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
محله های تاریخی برای زنده ماندن، رفع نیاز های روز و ایفای نقش مناسب نسبت به کل شهر، در مواردی علاوه بر حفاظت نیاز به تغییر در خود دارند. طراحی فضای جدید از تغییرات فیزیکی است که جهت ایجاد تغییر در مواردی پیشنهاد می شود. این تغییر بر کلیت بافت شهری تاریخی و ارزش های آن تأثیراتی دارد که باید قبل از اجرای طرح، آن تأثیرات مورد ارزیابی قرار گیرند. هدف اصلی مقاله، ارزیابی طرح های پیشنهادی برای زمین تملک شده محله تاریخی دارالشفاء است که در راستای آن تدقیق معیارهای ارزیابی تغییر فیزیکی و تعیین شاخص های آنها نیز به عنوان اهداف فرعی پیگیری می شوند. در این راستا، ابتدا در بخش مبانی، با اتخاذ رویکرد حفاظت و بازآفرینی یکپارچه به عنوان جامع ترین رویکرد موجود، با روش استدلال منطقی و شیوه مطالعه اسناد، معیارها و زیرمعیارهای ارزیابی از ارزش های بافت شهری تاریخی به دست می آید و با شیوه پرسشنامه ای شاخص های زیرمعیارها تعیین می گردد. سپس در بخش دوم، با روش شبیه روش فرآیند تحلیل سلسله مراتبی ولی ساده تر و با زمان بری کمتر و با تکیه بر شیوه پرسشنامه ای ارزیابی چهار طرح پیشنهادی برای زمین تملک شده محله تاریخی دارالشفاء که دارای پیشینه تاریخی 700 ساله است و در محدوده ثبت ملی بافت تاریخی یزد قرار دارد، صورت می گیرد. در این مقاله، متخصصین و دانشگاهیان به عنوان یکی از ذی نفوذان «تغییر» مورد پرسش قرار گرفته اند. نتایج مقاله، تعیین سه معیار «احترام و حفظ ارزش های تاریخی و فرهنگی»، «حفظ و ارتقای ارزش های روز محله» و «استفاده از معیارهای ارزشمندی آثار محله در تغییر (طراحی جدید)» به عنوان معیارهای ارزیابی و تشخیص طرح مجموعه چندمنظوره اقامتی-خدماتی برای محدوده به عنوان طرح بهتر، می باشد. از ویژگی های این طرح که باعث ممتاز شدن آن نسبت به دیگر طرح ها شده است، احترام به ارزش های فرهنگی و روز است که در رویکرد حفاظت و بازآفرینی یکپارچه همسطح با ارزش های تاریخی دیده شده اند.
بازشناسی جایگاه عوامل فرهنگی در بازآفرینی محله های قدیمی و تاریخی شهرها (نمونه موردی محله پای توپ بجنورد)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دانش شهرسازی دوره ۵ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴
239 - 260
حوزههای تخصصی:
بیان مسأله: بافت های تاریخی به عنوان میراثی ارزشمند و معرف هویت شهر، امروزه با مسائل متعددی مواجه هستند. بی توجهی به زمینه فرهنگی، اجتماعی و تاریخی در مداخلات معاصر یکی از مهم ترین مسائل پیش روی این بافت . درنتیجه اندیشیدن به ابعاد گوناگون اجتماعی، فرهنگی و هویتی در محله های تاریخی و قدیمی پیش از هر نوع مداخله و یافتن پیوندی مناسب میان این ابعاد و ابعاد کالبدی و فضایی امری ضروریست. هدف: هدف این پژوهش نیز در همین راستا، بازشناسی جایگاه عوامل فرهنگی در بازآفرینی محله های قدیمی و تاریخی شهرها است. روش: این پژوهش به روش توصیفی-تحلیلی انجام گرفته و در جمع آوری اطلاعات از روش کتابخانه ای و برداشت های میدانی استفاده شده است. یافته ها: در این پژوهش پس از به دست آوردن دانش نظری مورد نیاز از مطالعه ی مبانی نظری و تدوین اصول و انگاره های فرهنگی و ابعاد مختلف بازآفرینی فرهنگ-مبنا، و مطالعه ی تجارب پیشین مرتبط، مصادیق آن ها را در نمونه ی مورد مطالعه ی خود شناسایی نمودیم. در این راستا نیز از تدوین تعداد 30 پرسشنامه برای شهروندان در محدوده ی مورد مطالعه استفاده کردیم. اطلاعات حاصل از پرسشنامه ها در SPSS تحلیل گردید. همچنین بخشی از پتانسیل های فرهنگی موجود در نمونه موردی، از این پرسشنامه ها استخراج گردید. نتیجه گیری: بدین ترتیب نحوه ی استخراج و به کار بردن این اصول و انگاره های فرهنگی در بازآفرینی در یک نمونه ی عینی از جامعه ی چند-فرهنگی را تدوین نمودیم. در نهایت با توجه به مفاهیم استخراج شده از ابعاد مختلف فرهنگ و شناختن جایگاه آن در بازآفرینی محله های تاریخی و قدیمی، همچنین معرفی مصادیق آن در نمونه ی موردی، راهبردها و چگونگی تحقق عوامل فرهنگ در بازآفرینی را تبیین نمودیم.
ارزیابی محله های بافت تاریخی باغ شهر خوانسار از نظر پایداری کالبدی (مورد مطالعه: محله پُلِگوش)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال بیستم مهر ۱۴۰۲ شماره ۱۲۴
13 - 32
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: در چند دهه اخیر تغییرات و تحولات مختلف موجب آسیب به بافت تاریخی محله های شهر خوانسار شده است. از این رو باید در جهت ایجاد پایداری در این محله ها گام برداشت. پایداری در محله در گرو پایداری در چهار بخش اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، زیست محیطی و کالبدی است. به منظور دستیابی به پایداری در سه بخش اول، ابتدا باید به پایداری در سطح کالبدی که زیرساخت و پایه سه بخش دیگر محسوب می شود، دست یافت. اگر ضرورت ایجاد پایداری کالبدی در سطح محله پلگوش مطرح باشد، می توان سؤال کرد که شاخص های پایداری کالبدی کدامند؟ و با توجه به این شاخص ها محله پلگوش در چه سطحی از پایداری کالبدی قرار دارد؟ هدف پژوهش: این پژوهش با بیان مفهوم پایداری محله به دنبال استخراج شاخص های پایداری کالبدی و ارزیابی محله پلگوش خوانسار با توجه به این شاخص ها است.روش پژوهش: در این پژوهش با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی و با بهره گیری از استدلال منطقی و مبتنی بر مطالعات کتابخانه ای و میدانی، شاخص های پایداری کالبدی استخراج می شود و با توجه به آن محله پلگوش ارزیابی می شود. به منظور تحلیل محله پلگوش از سه روش بررسی های میدانی، مطالعه طرح جامع شهر خوانسار و مصاحبه های عمیق با ساکنین استفاده شده است.نتیجه گیری: نتایج پژوهش حاکی از آن است که شاخص های پایداری کالبدی شامل هفت شاخص معماری ساختمان ها، چندعملکردی بودن ساختمان های عمومی، کاربری های استاندارد، تحرک و پویایی، فضاهای عمومی، دسترسی مناسب و کیفیت کالبدی است. با توجه به شاخص های فوق و براساس تحلیل و بررسی های صورت گرفته در محله پلگوش سه شاخص کاربری های استاندارد، دسترسی مناسب و کیفیت کالبدی پایدار، شاخص معماری ساختمان ها، نیمه پایدار و سه شاخص چندعملکردی بودن ساختمان های عمومی، تحرک و پویای و فضاهای عمومی، ناپایدار هستند.