فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۳۶۱ تا ۲٬۳۸۰ مورد از کل ۲۹٬۵۴۵ مورد.
منبع:
نگره تابستان ۱۴۰۲ شماره ۶۶
5 - 27
حوزههای تخصصی:
در شرق گیلان، دو بقعه منقوش منسوب به امام زاده سید محمد یمنی(ع) وجود دارد: یکی در روستای لیچای لشت نشاء و دیگری در روستای کیسُم آستانه اشرفیه. دیوارنگاره های این بقاع، شامل نقاشی های مذهبی عامیانه است. در بقعه لیچا، نام نقاش با امضای «مشهدی آقاجان لاهیجانی» مشخص است ولی در بقعه کیسُم، نام نقاش نامعلوم است. در هر دو بقعه، برخی خط نگاره ها و مجالس نقاشی شده از یک روایت، در نگاه اوّل شبیه هم به نظر می آیند و همین سبب شده است تا بعضی پژوهندگان، نقاش بقعه کیسُم را همان نقاش بقعه لیچا، یعنی «آقاجان لاهیجانی» معرفی کنند. هدف اصلی این پژوهش، مطالعه شناخت هویت نقاش هنرمند بقعه کیسُم است. از اهداف فرعی این مقاله، تعیین پیشینه و بازشناساندن دیوارنگاری های آسیب دیده براثر حریق در بقعه کیسُم است. سؤال های این تحقیق عبارت اند از: 1. بر اساس مطالعه مقایسه ای، چه شناختی از هویت نقاش بقعه کیسُم حاصل می شود؟ 2. کدام بقعه ازنظر پیشینه دیوارنگاره ها، متقدم بر دیگری است؟ این پژوهش با روش تحلیلی مقایسه ای انجام گرفته و شیوه جمع آوری اطلاعات کتابخانه ای و میدانی است و تجزیه وتحلیل داده ها نیز به روش کیفی است. نتایج این پژوهش نشان می دهد اگرچه کلیشه های استفاده شده در برخی کتیبه نگاری های دو بقعه، یکسان است، ولی برخلاف نظر پژوهندگان پیشین، نقاش گمنامِ بقعه کیسُم نمی تواند «آقاجان لاهیجانی» باشد؛ و دیوارنگاره های بقعه کیسُم را باید متأخر تر از دیوارنگاره های بقعه هم نام اش در لیچا دانست. همچنین استنتاج شد برای دیوارنگاری در بقعه کیسُم، از کلیش ه های ساخته شده از روی آثار «استاد رضا لاهیجانی» استفاده شده است.
بازنمایی تصویری تحولات کالبدی سی و سه پل بر پایه تحلیل اسناد تاریخی و تصویری با تأکید بر مدل سازی نواقلی پل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منظر دوره ۱۵ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۶۳
38 - 51
حوزههای تخصصی:
پل های تاریخی اصفهان از باارزش ترین بناهای تاریخی ایران هستند که در گذر زمان بر جا ماندند. سی وسه پل بخشی از میراث ملموس برجامانده دوران صفوی است که ارزش های تاریخی و معماری در خود نهفته دارد و با وجود شهرت بسیار، کمتر پژوهشی بدان پرداخته است. این عدم بررسی موجب شده که اطلاعات کمی از پل در دسترس باشد و بنابراین ضعف در اطلاعات منجر به ضعف در محافظت این میراث باارزش می شود. بنابراین پژوهش حاضر در تلاش است تا با اسناد تاریخی و تصویری به جامانده از آن تحولات سیما و منظر سی وسه پل را در گذر زمان مستند سازد. این مقاله بر آن است تا به مستندسازی تحولات سی وسه پل و منظر آن برپایه اسناد تاریخی و تصویری بپردازد و تحولات کالبدی منظر ورودی به ویژه با ساخته شدن نواقلی را مورد بررسی قرار دهد. در این پژوهش از ترکیب تحقیقات میدانی و آرشیوی استفاده شده است. خوانش متون کهن در کنار مطالعات مقایسه ای بنا انجام شد. مدل سازی سه بعدی برپایه مستندات گوناگون تصویری و اطلاعات تاریخی، افزون بر مقایسه بنا با ساختمان های مشابه به سه مدل پیشنهادی انجامید. لذا تحولات منظر ورودی و همچنین کالبد پل به شکل دقیق مدل سازی شد. مستندسازی تحولات سی وسه پل، نشانگر تحولاتی در کالبد و منظر آن است. تاج پل در بدنه شرقی و نواقلی درمنظر شمالی در دوره قاجار به بنا افزوده و در دوره پهلوی تخریب شده است. افزودن ساختمان نواقلی در ورودی شمالی پل، منظر ورودی به شهر را متحول کرده است. مطالعات مقایسه ای انجام شده، از یک سو و مدل سازی کالبد بنا از سوی دیگر، سه گزینه برای فرم بنا پیشنهاد می دهد. کاوش های باستان شناسانه و امکان یافته شدن اسناد کهن دیگر از بنا می تواند گزینه نهایی را با دقت بیشتری آشکار سازد.
قرائت منظر خیابان در باغ ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منظر دوره ۱۵ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۶۴
6 - 15
حوزههای تخصصی:
مفهوم باغ ایرانی به واسطه تداوم و گستردگی حضورش در جغرافیای ایران زمین، از ماوراءالنهر تا پس کرانه های بین النهرین همواره به مثابه یکی از نمادهای تمدن و کهن الگوهای معماری حوزه ایران بزرگ شناخته می شود. با بررسی دقیق تر اسناد، سفرنامه ها و تحلیل سیر تحول کالبدی پدیده مذکور، می توان گفت که شرایط اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، نظام کشاورزی و اقتصادی در هر دوره تأثیر اندکی بر نظام معنایی باغ ایرانی داشته است. اولین ادراک مخاطب از فضای باغ ایرانی ترکیبی از درختان بلندقامت و نقطه عطف انتهای محور اصلی است که از محدوده ورودی تا کوشک امتداد یافته و با حضور پررنگ آب در استخرها، حوضچه ها، جوی ها و سایه درختان ترکیب شده است. این تصویر، مهم ترین و ماندگارترین تصویر از باغ ایرانی، یعنی خیابان باغ را تداعی می کند و مؤلفه ای از باغ ایرانی است که شکل و تداوم حضورش در روند تاریخی تحولات، بیشترین ثبات و کم ترین تغییر را داراست. «خیابان باغ» نقش هستی بخش در طراحی باغ ایرانی دارد و تجلی عالی ترین وجوه معنایی باغ است. این مقاله درصدد است نقش خیابان را به مثابه مهم ترین مؤلفه منظره پردازی باغ ایرانی تبیین کند و جهت تحقق، به تحلیل اسناد تاریخی اتکا داشته و در گام بعدی، با تعریف معیارهای تأثیرگذار در تحولات تاریخی خیابان باغ، به تحلیل آن می پردازد. خیابان در تاریخ تحولات باغ ایرانی، نقشی مفهومی در پدیدآمدن باغ برعهده داشته و ثبات مؤلفه های پدیدآورنده آن در دوره های مختلف، منشأ تداوم هویت باغ ایرانی قلمداد می شود.
Evaluation of Connective Status and Accessibility of Official Buildings to Plan and Manage Urban Crisis in Isfahan(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Architecture and Urban Development, Volume ۱۳, Issue ۳ - Serial Number ۴۹, Summer ۲۰۲۳
59 - 70
حوزههای تخصصی:
One of the issues that mos t cities across the world are faced with is natural disas ters. Natural hazards and their devas tating effects remain on the ground, especially in recent years, the countries have been about to reduce the damage caused to it to plan and manage their events. Adminis trative units could have an important role as one of the elements before, during, and after the crisis. In this s tudy, connective s tatus and building accessibility in the offices of region 5 in Isfahan were s tudied, including Telecommunication Organizations, Fire S tations, Electricity Companies, municipalities, Education Minis try, and Gas Companies. Heretofore, there was no study of the connective s tatus and accessibility of the office buildings in Esfahan. This research is a descriptive and analytical survey. The required information was evaluated and weighed by six indices, including the questionnaire, field collecting method, and A.H.P. measures. The results indicated that among administrative centers in terms of the degree of connectivity and accessibility, adminis trative codes 6 and 17, with weights of 0.03% and 0.031% were the mos t accessible, and adminis trative codes 14, 8, 9, 10, and 11 with weights of 0.07%, 0.067% were the mos t inaccessible.
طبقه بندی و تحلیل معماری صخره ای در شمال غرب ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اثر دوره ۴۴ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۱۰۰)
۱۷-۲
حوزههای تخصصی:
منطقه شمال غرب ایران به دلیل شرایط اقلیمی و قرارگیری دو کوه آتش فشانی سبلان و سهند یکی از مناطق مستعد برای معماری دستکند است. در این منطقه صخره های قابل تراش بستر مناسب برای تراش فضاهای صخره ای فراهم کرده است. براساس مطالعات انجام شده در این منطقه تاکنون فضاهای صخره ای متنوعی شناسایی و معرفی شده که گونه شناسی و طبقه بندی آنها بسیار ارزشمند است. بر همین اساس این پژوهش ضمن شناسایی، معرفی و تبیین ویژگی های خاص فضاهای دستکندِ این منطقه، به دنبال پاسخ به پرسش های زیر است: ۱- عامل شکل گیری معماری صخره ای در منطقه شمال غرب ایران چیست؟ ۲- معماری صخره ای شمال غرب ایران در چند گونه قابل دسته بندی است؟ بنابراین در کنار روش میدانی برای ثبت، ضبط و توضیح وضعیت کنونی آثار، از مطالعات اسنادی و براساس روش توصیفی-تحلیلی، برای شناخت عامل شکل گیری معماری صخره ای منطقه شمال غرب استفاده شده است. نتایج پژوهش نشان می دهد ویژگی های طبیعی زمین، پدیده های وابسته به آن و با در نظر داشتن نیازهای انسان و شرایط سیاسی، فرهنگی، مذهبی و اقتصادی منطقه شمال غرب ایران باعث به وجود آمدن چهار گونه معماری صخره ای با کابری های متفاوت گردیده است. نتایج دیگر پژوهش نشان می دهد این گونه معماری متناسب با اقلیم سرد منطقه شمال غرب ایران است و به گونه ای معماری همساز با مناطق سردسیر محسوب می شود. بسیاری از این فضاهای دستکند در اثر عوامل طبیعی (زلزله) و انسانی (تغییر سبک زندگی) متروک یا دچار تغییر کاربری شده اند؛ برهمین اساس ضرورت انجام پژوهش در باره این فضاهای دستکند وجود دارد.
فرا تحلیل ارایه مدل نظری آزمایشگاه های زنده شهری به مثابه مدل گذار پایداری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دانش شهرسازی دوره ۷ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳
1 - 20
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: آزمایشگاه زنده شهری فضایی فیزیکی یا مجازی است که با گرد هم آوردن ذینفعان مختلف برای همکاری و ایده پردازی جمعی به دنبال عبور شهرها از چالش های دوران گذار به سمت پایداری است.هدف: با وجودی که در سال های اخیر به شدت مورد توجه سیاست گذاران، برنامه ریزان، پژوهشگران و مسئولان اجرایی شهرها قرار گرفته است، اما همچنان ماهیت، ابعاد، اصول، هدف ها، مولفه ها و چارچوب آن تا حدودی نامشخص است. بر همین اساس پژوهش حاضر با استفاده از روش فراتحلیل به دنبال پوشش این خلاء است.روش: از روش شناسی کیفی و از تکنیک متن پایه فراتحلیل استفاده شده است. در بررسی اولیه تعداد 722 منبع یافت شد که 58 مورد از آنها بر اساس عنوان کنار گذاشته شد. چکیده تعداد 664 منبع بررسی شد و 428 مورد از آنها از روند پژوهش حذف شد. در نتیجه، تعداد 236 منبع به طور کامل بررسی شد و 193 مورد از آنها از لحاظ محتوا و کیفیت رد شد. در نهایت تعداد 43 مقاله جهت تجزیه و تحلیل نهایی انتخاب شدیافته ها: بر اساس تحلیل زمانی، سیر منابع پژوهش صعودی است به گونه ای که در سال 2021-2022 به اوج خود می رسد و مجله هایی نظیر مرور مدیریت نوآوری فناوری، فصلنامه پایداری، فصلنامه تولید پاکیزه تر در این حوزه بسیار فعال هستند. از لحاظ الگوی تحقیق، سهم تحلیل محتوا، مرور سیستماتیک ادبیات، توصیفی-تحلیلی، تطبیقی و اکتشافی به ترتیب برابر با 14، 11، 23، 27 و 25 درصد است. الگوی تحقیق بیشتر منابع به صورت تطبیقی و اکتشافی می باشد و در مجموع، 52 درصد منابع را به خود اختصاص داده اند.نتیجه گیری: 51 کد در خصوص ویژگی های منحصر به فرد آزمایشگاه های زنده شهری استخراج شده که در 12 مقوله مشتمل بر دوره تاریخی، ابعاد، مولفه ها، عوامل زمینه ای، هدف ها، اصول، فرآیند، کنشگران، گونه شناسی، چالش ها، پیامدها و مراحل کاربست راه حل نهایی طبقه بندی شده اند که مدل نظری آزمایشگاه های زنده شهری از تشکیل می دهند.
مطالعه دیوارنگاری قاجاری در امامزادگان بیه پیش گیلان براساس شمایل نگاری پانوفسکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دیوار نگاری از هنرهای تجسمی است که در دوره قاجار جلوه می یابد. دیوار نگاری این دوره را ادامه دهنده سنت تزیین در دوره های قبل مانند دوره صفویه و زندیه می دانند. بخشی از این دیوار نگاری ها در امام زاده ها و برخی دیگر در قهوه خانه و مکان های عمومی دیگر نقش بسته است. وقایع عاشورا یکی از مهمترین عناوینی است که در جهت دیوار نگاری مورد توجه بوده و پژوهش حاضر شامل بررسی نمونه هایی از نگاره های دیواری با مفهوم وقایع عاشورایی در بقعه های شرق گیلان بر مبنای روش شمایل نگاری اروین پانوفسکی است. بخش شرقی گیلان که در گذشته بیه پیش نامیده می شد، خاستگاه نقاشی های دیواری بقعه ها در ایران است؛ و دلیل آن حضور پر رنگ علویان از قرن دوّم هجری در گیلان بوده است. در این راستا این پژوهش به دنبال یافتن پاسخ به این پرسش اصلی است. مهمترین خصوصیت شمایل نگارانه قاجاری واقعه عاشورا در این منطقه گیلان چیست؟ برای دستیابی به پاسخ، دیوارنگاره های معروف در برخی از امام زاده های استان گیلان از جمله شهرستان لاهیجان در منطقه بیه پیش، مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج حاکی از این پژوهش نشان می دهد که نگارگران بر مبنای توصیف های ارائه شده از احادیث و روایات و ارادت خاصی که نسبت به خاندان پیامبر داشته اند، با توجه به اینکه نقاشی با پیامدهای خشونت آمیز در اماکن مقدس ممنوع بوده است؛ برای برجسته کردن آن مکان متبرکه و اشاعه مذهب شیعه، دست به مدون کردن واقعه عاشورا زده اند. از این رو در این مقاله پس از معرفی اجمالی رویکرد شمایل نگاری نگارگران برمبنای توصیف های ارائه شده در روایات و همچنین ارادت به اهل بیت به مدون کردن خصایص شمایل نگارانه برای مصور کردن چهره ائمه و رویدادهای واقعه کربلا زده اند. این اطلاعات گویای بسترهای مذهبی و هنری دوره مورد مطالعه هستند و همچنین وجه تشابه تصاویر مذکور در 4 بقعه مورد توجه قرار گرفته است.
بررسی چالش های زیست پذیری شهری در افغانستان از دیدگاه متخصصین شهری
حوزههای تخصصی:
مقدمه: باتوجه به افزایش روزافزون شهرنشینی، چالش ها ی شهری نیز در حال افزایش است. چالش های شهرنشینی در کشورهای درحال توسعه با شدت بیشتری زیست پذیری را دچار چالش می کند و مفهوم زیست پذیری ارتباط مستقیمی با کیفیت زندگی شهروندان دارد. شهرهای کشور افغانستان علاوه بر این که درحال توسعه محسوب می شوند در طول سال های گذشته با تغییرات سیاسی اساسی نیز مواجه بوده اند. باتوجه به تاثیر سیاست روی شهرسازی در افغانستان، چالش های زیست پذیری شهری به وجود آمده اهمیت زیادی یافته است. هدف پژوهش: هدف این پژوهش بررسی چالش های زیست پذیری شهری با تاکید بر تحولات 5 سال اخیر در افغانستان است.روش شناسی: رویکرد پژوهش، کیفی است. این پژوهش از جنبه اهداف درونی، توصیفی و از جنبه اهداف بیرونی، کاربردی است. از شیوه مصاحبه نیمه ساختاریافته برای گردآوری داده بهره گرفته شده است. مشارکت کنندگان به شکل هدفمند (به کمک شیوه گلوله برفی) انتخاب شدند و تعداد آن ها وابسته به رسیدن به اشباع داده 21 نفر بوده است. مشارکت کنندگان پژوهش شامل اساتید ، پژوهشگران و دانشجویان شهرسازی افغانستان بودند. روش تجزیه وتحلیل داده ها، روش تحلیل محتوای کیفی است. برای تحلیل داده ها از فرایند کدگذاری باز، محوری و گزینشی استفاده شده است. این کدگذاری در سه سطح انتزاع صورت گرفته استیافته ها و بحث: چالش های اصلی زیست پذیری شهری در افغانستان شامل یازده مقوله اصلی است. این چالش ها عبارتند از: نبود احساس امنیت شهری، نبود بستر تعاملات اجتماعی در فضاهای شهری، نگاه تک بعدی به کاربری های شهری، کاهش حس تعلق، از بین بردن المان و عناصر شهری، تخریب فضاهای عمومی، تضعیف حقوق شهروندی، غیرتخصصی پیش بردن مدیریت شهری، رکود اقتصادی در تامین مالی شهرها، ناکارآمدی قوانین شهری و تقلیل مشارکت مردمی است.نتیجه گیری: چالش های زیست پذیری شهری افغانستان در سه بعد اجتماعی، اقتصادی و کالبدی دسته بندی می شوند. در جمع بندی مطالب می توان چنین گفت که شاخص و اصول زیست پذیری شهری در افغانستان در وضعیت مطلوبی قرار ندارد و زیست پذیری شهرهای افغانستان با چالش های اساسی و جدی روبه رو است.
واکاوی رویکردهای متن محور در نقد و تحلیل آثار هنری، با تأکید بر نقد نشانه شناسانه، به همراه مطالعه موردی سه اثر تجسمی با موضوعات موسیقایی
منبع:
مطالعات هنر سال ۲ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۲)
33 - 58
حوزههای تخصصی:
این پژوهش در گام نخست انواع نقد آثار هنری با رویکرد متن محور یا اثرمحور را با تأکید بر نقد نشانه شناسانه، معرفی و ویژگی های آن ها را بررسی می کند. رویکرد مذکور، شامل انواعی از نقد است که عمدتاً در قرن بیستم رایج و گسترده شده اند. مطرح ترین شیوه های نقد متن محور بنابر ترتیب تاریخی، شکل گرایی (فرمالیسم)، شمایل شناسی، ساختارگرایی، پساساختارگرایی و بینامتنیت هستند. این تحقیق برای پاسخ به این پرسش که «جامع ترین شکل نقد متن محور باید مشتمل بر چه رئوس و سرفصل هایی باشد؟»، پس از مرور ادبیات و تحلیل روش های مذکور نقد با رویکردی انتقادی، با کنار هم قراردادن اجتماع همه روش های پیشین در نقد متن محور، یعنی جمع همه ابعاد غیرتکراری قابل بررسی در متن در روش های موجود با روش تحقیق تطبیقی در قالب استدلال قیاسی، رهیافت این تحقیق ارتباط پیوستاری معناداری است که بین انواع شیوه های نقد متن محور پدید می آید و درنهایت الگویی جامع به عنوان یک روش شناسی پیشنهادی برای اجرای نقد متن محور با تأکید بر نقد نشانه شناسانه ارائه می دهد. در گام دوم مقاله، بر اساس الگوی پیشنهادی، سه اثر تجسمی به عنوان مطالعه موردی، مشتمل بر دو نقاشی و یک عکس، همگی با موضوعات موسیقایی، بر اساس الگوی پیشنهادی تحلیل و نقد شده اند.
نقش توانمندسازی کارکنان در تاب آوری سازمانی با توجه به میانجیگری چابکی سازمانی در شهرداری مشهد مقدس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت شهری دوره ۲۱ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۷۳
۱۲۰-۱۰۵
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر توانمندسازی کارکنان بر تاب آوری سازمانی با میانجی گری چابکی سازمانی بود. این تحقیق از نظر هدف کاربردی و از نظر ماهیت و روش توصیفی پیمایشی است. جامعه آماری پژوهش شهرداری مشهد مقدس می باشد. با استفاده از فرمول کوکران حجم نمونه 198 نفر برآورد گردید. با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده به توزیع و تکمیل پرسشنامه پرداخته شد. برای سنجش متغیر توانمندسازی از پرسشنامه توانمندسازی روانشناختی اسپریتزر (1995)، برای سنجش متغیر تاب آوری سازمانی از پرسشنامه کلاهنن (۱۹۹۶) همچنین برای سنجش متغیر چابکی سازمانی از پرسشنامه تورنگ لین و همکاران (2005) استفاده شده است. در تحقیق حاضر آزمون پایایی، آلفای کرونباخ تمامی متغیرها بیش از 7/0 به دست آمد که نشان از پایایی مناسب ابزار داشت. روایی پرسشنامه ها بر اساس نظرات اساتید مورد برسی قرار گرفت و جرح و تعدیلاتی در پرسش نامه صورت پذیرفت. در این پژوهش برای تجزیه و تحلیل داده ها و اطلاعات و آزمون فرضیه ها از نرم افزارهایSPSS و PLS استفاده شده است. نتیجه تجزیه و تحلیل های آماری بیانگر این است که چابکی سازمانی ارتباط بین توانمندسازی کارکنان بر تاب آوری شهرداری شهر مشهد مقدس را میانجی گری می کند. توانمندسازی سازمانی بر تاب آوری کارکنان شهرداری مشهد مقدس تاثیر مثبت و معنادار دارد. توانمندسازی بر چابکی سازمانی شهرداری مشهد مقدس تاثیر مثبت و معنادار دارد. چابکی بر تاب آوری کارکنان شهرداری مشهد مقدس تاثیر مثبت و معنادار دارد.
تبیین عوامل مؤثر استرس و هویت اجتماعی بر تاب آوری اجتماعی در زمان مخاطرات بیولوژیک باتأکید بر کووید-19؛ مطالعه موردی : شهر رشت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت شهری دوره ۲۱ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۷۳
۱۳۷-۱۲۱
حوزههای تخصصی:
عوامل استرس زا اولیه پیامدهای مستقیم مخاطرات زیستی (مانند ویروس ها، سیلاب) هستند در حالی که عوامل استرس زا ثانویه از شرایط زندگی قبل از فاجعه و ترتیبات اجتماعی (مانند بیماری، سیاست های مشکل ساز قبل از فاجعه) یا از پاسخ های ناکارآمد به مخاطرات شدید ناشی می شوند. عوامل استرس زا ثانویه می توانند آسیب طولانی مدت قابل توجهی به افراد آسیب دیده وارد کنند، همچنین قابل تحمل و قابل تغییر هستند. در این پژوهش ارتباط بین عوامل استرس زای ثانویه، فرآیندهای هویت اجتماعی، حمایت اجتماعی، و استرس و تاب آوری درک شده مورد بررسی قرار گرفتند. روش تحقیق، توصیفی- تحلیلی و از لحاظ هدف، کاربردی است. برای جمع آوری داده ها از روش کتابخانه ای و از روش پیمایشی به صورت پرسشنامه استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار SPSS برای جامعه آماری 679995 خانوار شهر رشت با حجم نمونه 384 استفاده شد و با استفاده از ابزار تحلیلی تحقیق از آزمون کوهن و همبستگی اقدام به تحلیل داده شد. تجزیه و تحلیل داده های نشان می دهد که عوامل استرس زای ثانویه به طور مثبت با استرس درک شده و ارتباط منفی با تاب آوری دارند، حتی زمانی که اثرات عوامل استرس زا اولیه را کنترل می کنند. زن بودن یا داشتن وضعیت اجتماعی-اقتصادی پایین با قرار گرفتن بیشتر در معرض عوامل استرس زای ثانویه، استرس درک شده بالاتر و تاب آوری کمتر مرتبط است. مهمتر از همه، هویت اجتماعی به طور مثبت با حمایت مورد انتظار و با افزایش تاب آوری و استرس درک کمتر مرتبط است. با این حال، هیچ یک از جنسیت، وضعیت اجتماعی-اقتصادی یا هویت اجتماعی رابطه بین عوامل استرس زای ثانویه و استرس و تاب آوری درک شده را تعدیل نکرد. در نتیجه، اصلاحات سیستمی و در دسترس بودن حمایت اجتماعی برای کاهش اثرات عوامل استرس زای ثانویه نقش بسیار مهمی دارد.
بررسی امکان بازنگری برنامه دروس کارشناسی معماری با نگاه بومی؛ بررسی موردی: دانشگاه های مازندران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معماری و شهرسازی سال پانزدهم تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۹
123 - 143
حوزههای تخصصی:
برنامه دروس معماری در ایران تا کنون چندین بار بازنگری شده است؛ اما توجهی به رویکرد بومی در آن صورت نگرفته است. این مقاله درصدد آن است تا به بررسی امکان بازنگری برنامه دروس کارشناسی معماری با نگاه بومی بپردازد تا کاستی های آموزشی سرفصل دروس کارشناسی معماری را به حداقل برساند. دانشگاه های مازندران به عنوان مورد مطالعاتی انتخاب شده است. روش تحقیق در این پژوهش، تحلیل محتوا است که از طریق مصاحبه نیمه ساختاریافته با ۲۰ استاد و ۲۰ فارغ التحصیل معماری چهار دانشگاه در استان مازندران: 1- دانشگاه مازندران، 2- دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل، 3- دانشگاه شمال و 4- دانشگاه آزاد ساری انجام شده است؛ همچنین سرفصل مصوب وزارت علوم، مطالعه شده و پس از آن با توجه به نتایج مصاحبه ها و تحلیل محتوای آنها، یافته ها مورد بررسی و بحث قرار گرفته است. نتایج پژوهش نشان می دهد که علت ضرورت تدوین سرفصل جدید کارشناسی معماری با رویکرد بومی نگری و متناسب با شرایط و نیازهای دانشگاه های مازندران را می توان در 4 زیرمقوله اصلی شامل: 1- فرم متناسب با اقلیم، 2- عدم شناخت معماری بومی مطالعات بومی، 3- شناخت مصالح بومی و 4- پژوهش های اندک در حوزه معماری بومی دسته بندی نمود که بیشترین علت مربوط به زیرمقوله «عدم شناخت معماری بومی مطالعات بومی» است.
بازجُست بن مایه نقش هارپی در هنر ایران از دوره باستان تا سلجوقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در هنر پیشااسلامی ایران، نقش جانوری ترکیبی دیده می شود که به هارپی معروف است. این نقش، دارای سر انسان و بدن پرنده است و به عنوان موجودی فرازمینی، پیک مرگ و رهایی روح از جسم مطرح شده است. آغاز به کارگیری این نقش در هنر ایران باستان از دوره ایلام میانی و در هنر اسلامی، دوره سامانیان است. اوج حضور آن در آثار سفالی و فلزی دوره سلجوقی است. استفاده از این نقش در مقایسه با دیگر نقوش ترکیبی، میزان اهمیت آن را نشان می دهد و مؤکد هدفی برتر از تزیین صرف توسط هنرمند، یعنی انتقال مفاهیمی در حوزه دین، اعتقادات و فرهنگ است. نوع ترکیب این جانور در هنر ایران پیشااسلامی و اسلامی در عین شباهت، دارای تفاوت های ساختاری است که در طول زمان، باعث تغییر در محتوا و مفهوم آن گردیده است. در برخی دوره ها، هنرمندان برای القای مفاهیم خاص و جدید، از سر زن و عناصری همچون تاج برای تغییرات ساختاری هدفمند استفاده می کردند تا مفاهیم خاصی همچون شکوه شاهانه را منتقل نمایند. در دوره پیشااسلامی، این نقش دارای شاخصه های خاص همچون پای انسان یا چهارپا، نقوش گیاهی، دم ماهی و شاخ؛ و در دوره اسلامی با نقوش گیاهی پیچان، هاله نور و در آثار کاربردی همچون ظروف و مجسمه های تک پیکره دیده شده است. مطالعه و نمایش سیر تحول این نقش بر اساس فرم و محتوا در هنر ایران از دوره باستان تا دوره سلجوقی و سپس یافتن عوامل مشترک و متمایز در منقوش شدن آن در دوره پیشااسلامی و اسلامی، از پرسش های مطرح شده در این پژوهش است. نتایج نشان می دهد مذاهب پیشااسلامی و اسلامی، گسترش علوم و به ویژه نجوم، ادبیات کهن به خصوص شاهنامه؛ و عقاید و باورهای عامه از دلایل مؤثر در نمایش این نقش بوده است. این پژوهش به روش توصیفی تحلیلی و با استناد به منابع کتابخانه ایاسنادی انجام پذیرفته است.
زیباشناسی رنگ و نور در آثار ایران درودی با رویکرد ابن هیثم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رهپویه حکمت هنر دوره ۲ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۳)
117 - 124
حوزههای تخصصی:
نظریه ادراک زیبایی ابن هیثم، کیفیات و ساختار بصری لازم در اثر هنری را مورد توجه قرار می دهد، ضروری است جنبه های بالقوه نظریاتش در حوزه زیبایی شناسی و ساختار بصری آثارش، مورد پژوهش قرار گرفته شود. ایران درودی با عناصر زیباشناسی به آثارش هویت ایرانی می دهد، او نور را هدف اصلی قرارداد تا به پندارهای فرهنگ ایران نزدیک شود و همچنین از نور برای القای بیان احساس خویش استفاده می کند تا مخاطب آن به مفهوم حس هنرمند پی ببرد و به این نتیجه رسیده است که هیچ رنگی خارج از تابش نور، رنگ نیست و رنگ ها فقط در مجاورت و تأثیرگذاری بر یکدیگر است که کیفیت و رنگ خود را بروز می دهند. باتوجه به ماهیت ساختاری نقاشی که زیبایی شناسی آن بر پایه اصولی است که کاملاً منطبق با 22 مواردی که در آرای ابن هیثم است، بررسی این موارد نظری و چگونگی کاربست آن در هنر نقاشی، هدف این مقاله است و در پی پاسخ به این پرسش که چگونه نظریه زیبایی شناسی نور و رنگ از منظر ابن هیثم را می توان با اصول مدرن زیبایی شناسی در آثار ایران درودی درک کرد، ابتدا ماهیت و ویژگی های آثار درودی را توصیف و تحلیل کرده و سپس آن آثار با آرای ابن هیثم را مورد تجزیه وتحلیل قرار می دهد. این مقاله که روش نظری آن، بر اساس نظریه پرداز فلسفه اسلامی ابن هیثم است. در این رویکرد زیباشناسی که به فرم اثر می پردازد ابن هیثم از زیباشناسی چنین تعریفی می کند: «زیبایی (حسن) را نه به عاملی بسیط، بلکه به تعامل پیچیده ای میان بیست ودو عامل تعریف کرد» و ابن هیثم تأکید زیادی به مفهوم دو مورد از 22 عواملی که نور و رنگ با یکدیگر نیروی انگیزش دارند، یعنی می توانند در نفس تأثیری ایجاد کنند که صورتی زیبا جلوه کند می پردازد. روش تحقیق از لحاظ هدف کاربردی و از نظر منظر روش انجام توصیفی تحلیلی است و اطلاعات نیز بر اساس مطالعات کتابخانه ای به دست آمده است.نتایج تحقیق بیانگر کارایی رویکرد ابن هیثم در حوزه زیبایی شناسی نقاشی معاصر است.
پژوهشی در نقش تجربه ی چند حسی در حضورپذیری فضاها با استفاده از روش های علوم اعصاب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
انسان، در برقراری تعامل، چه با فرد دیگر و یا با محیط پیرامونی، از دستگاه حواس خود به صورت یک تمامیت منسجم بهره می برد. بنابراین، کیفیت محیط و تمایل افراد به حضور در آن، در کنار مجموعه ی عوامل دیگر، به میزان زیادی وابسته به چگونگی ادراک آن توسط انسان است. در همین حال، به رغم آن که در خصوص ماهیت چندحسی سازوکار ادراکی انسان در فرآیند تعامل با محیط ، تردید چندانی وجود ندارد؛ اما، در مورد تاثیر این ادراکات حسی، به طور مستقل یا ترکیبی، بر میزان حضورپذیری محیط برای بهره بردار، اطلاع چندانی در دست نیست. در پژوهش حاضر، تلاش شده است که با استفاده از روش های نوین رایج در حوزه ی علوم اعصاب، به این سوال پاسخ داده شود که کدام یک از محرک های حسی در محیط، به تنهایی یا در همراهی با یکدیگر، سبب حضورپذیری بیش تر محیط برای بهره بردار می شوند. در این راستا، آزمونی برای سنجش کمیت تاثیر تحریک حواس به صورت مجزا و ترکیبی، بر میزان خوشایندی فضا، به عنوان شاخص حضورپذیری آن، انجام شد. گروه آزمودنی، متشکل از ۲۰ داوطلب، در یک فضای واحد معماری، که با استفاده از تمهیدات واقعیت مجازی برای آن ها شبیه سازی شد؛ در معرض محرک های حسی چهارگانه (بینایی، شنوایی، بویایی، لامسه)، به طور مجزا و ترکیبی قرار گرفتند. هم زمان، واکنش های احساسی مغز آن ها به محرک ها، در قالب ۶ شاخص کمی، که عبارتند از درگیری ذهنی، هیجان، تمرکز، علاقه، آرامش و استرس، با استفاده از دستگاه +Emotiv EPOC و در محیط نرم افزار +Emotiv EPOC استخراج و ثبت شد. هم چنین، میزان خوشایندی فضا برای آن ها نیز، بر اساس خوداظهاری داوطبان، در طیف لیکرت با مقیاس ۵ واحدی، ثبت شد. داده های حاصله، از حیث رابطه ی هم بستگی احتمالی میان تحریکات حسی و خوشایندی فضا، مورد تحلیل ها و آزمون های کیفی و کمی قرار گرفت. جمع بندی یافته ها روشن می سازد که در فضاهای داخلی، همراهی محرک های بینایی، بویایی و لامسه، با درجه ی اطمینان بالایی، موجب افزایش خوشایندی فضا خواهند بود. نتایج حاکی از آن است که افزایش هم سازی در ادراک و تجربه ی بدنمند فضا، به گونه ای که دریافت های فضایی، تک حسی نباشند؛ به نحو مشاهده پذیری موجب افزایش درجه ی خوشایندی فضا شده و محتمل است که به ارتقای حضور در فضاها نیز منجر شود.
خوانش جریان ها و عوامل موثر بر وضعیت آینده توسعه شهر دانش بنیان رقابت پذیر (نواحی نوآور) کلان شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه توسعه شهری دانش بنیان به عنوان ابزاری استراتژیک جهت دستیابی به شهردانش بنیان و افزایش رقابت پذیری شهری درنظر گرفته می شود. ادبیات نظری موجود نشان می دهد که مفهوم نواحی نوآوری به عنوان نیروی محرک اصلی توسعه شهری دانش بنیان که منجر به رقابت پذیری در سطوح متعدد می گردد، معرفی شده است. اما شاکله های اصلی (عوامل و جریان های این مفهوم) مورد شناسایی قرار نگرفته است. بنابراین هدف اصلی پژوهش فوق، پوشش این بخش از شکاف نظری در ادبیات جهانی در مکانی سازی توسعه شهری دانش بنیان رقابت پذیر (نواحی نوآور) در کلان شهر تهران است. پژوهش فوق ازنظر هدف کاربردی- توسعه ای، گردآوری اطلاعات از نوع مطالعات اسنادی در قالب تحلیل محتوا و مصاحبه های تخصصی با 20 نفر از خبرگان و به صورت دلفی است. 54 محرک مؤثر بر وضعیت آینده توسعه شهری دانش بنیان رقابت پذیر، کلان شهر تهران در قالب 13 مولفه و 6 بعد (نهادی- سازمانی، اقتصادی، کالبدی، اجتماعی- فرهنگی، فعالیتی- عملکردی و فن آوری- ارتباطات) احصاء شده و در ادامه با روش تحلیل اثرات متقابل ساختاری در نرم افزار MICMAC پردازش شده است. یافته های پژوهش حاکی از آن است که 13 محرک، مؤثرترین بر وضعیت آینده توسعه شهری دانش بنیان رقابت پذیر کلان شهر تهران شناخته شده است، که از میان آنها، تعداد شش محرک تاثیرگذار اصلی (فرهنگ تصمیم گیری بر پایه دانش، همیاری عاملان دانش و تصمیم گیران در اشتراک گذاری دانش، تعامل میان سازمانی، چارچوب قانونی حمایتی فعالیت های دانش بنیان، سرمایه گذاری دولت در فعالیت های دانش بنیان، همکاری استراتژیک و شبکه سازی میان سازمانی) در بعد نهادی-سازمانی و تعداد پنج محرک (کسب و کار دانش بنیان، زیرساخت مکان های دانش، شاخص رقابت پذیری شهری جهانی، سرمایه گذاری مستقیم خارجی، سرانه تولید ناخالص داخلی شهر، جایگاه بین المللی محیط کسب و کار و نوآوری شهر) در بعد اقتصادی و یک محرک شامل ضریب جینی منطقه شهری در بعد اجتماعی-فرهنگی قرار گرفته است که حکایت از نقش پررنگ دولت ها و سازمان ها و همچنین شیوه برنامه ریزی اقتصادی و اهمیت مطالبه گری نخبگان در دستیابی به آینده توسعه شهری دانش بنیان رقابت پذیر در کلان شهر تهران را دارد.
مطالعه تطبیقی عناصر غیر دایجتیک در عکس های سینمایی محسن راستانی و مری الن مارک با رویکرد تحلیل رمزگان بلاغی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
به تمامی امکانات و کنش هایی که هنگام نمایش فیلم در سینما روی پرده اتفاق می افتند، مانند واقعیت داستانی، گفتار، فعالیت شخصیت ها و همه کنش ها به شکلی که درون پرده و همزمان با نمایش اجرا شده اند، عناصر دایجتیک می گویند. بخشی از عناصر دایجتیک عکس های سینمایی اند که ارجاعاتی به روایت و روند داستان فیلم دارند. عده اندکی از عکاسان سینمایی با رویکردی افراطی، عکس هایی به سبک و شیوه خود و خارج از روند داستان فیلم می گیرند. این عکس ها که در بستر فیلم خلق شده و ارجاعاتی ویژه به سبک عکاس دارند در دسته عناصر غیر دایجتیک قرار می گیرند. در این پژوهش عناصر غیر دایجتیک در عکس های محسن راستانی از فیلم اینجا چراغی روشن است و عکس های مری الن مارک از فیلم پرواز بر فراز آشیانه فاخته بر مبنای نظریه رمزگان بلاغی امبرتو اکو بررسی شده تا به پرسش اصلی پژوهش که موارد تشابه و تفاوت عکس های سینمایی محسن راستانی و مری الن مارک، با عناصر غیر دایجتیک چگونه قابل تبیین است؟ پاسخ داده شود. هدف این پژوهش شناخت عناصر غیر دایجتیک و سبک ویژه عکاس در عکس های سینمایی محسن راستانی و تطبیق آن با آثار مری الن مارک است. روش پژوهش حاضر توصیفی-تحلیلی با رویکرد تطبیقی است. اطلاعات به روش اسنادی و مطالعات کتابخانه ای و عکس ها نیز از آرشیو شخصی و منابع الکترونیکی گردآوری شده اند. از مقایسه عکس های محسن راستانی و مری الن مارک، می توان نتیجه گرفت که هر دو، عکس هایی مرتبط با روایت فیلم و عکس هایی با سبک شخصی (مستند-پرتره) و غیر دایجتیک دارند که تبدیل به کتاب و نمایشگاه شده اند.
خوانش نقوش گرفت وگیر در نگاره «رستم خفته و نبرد رخش وشیر» در عرض هنر و تمدن اسلامی بر مبنای نظریه شمایل شناسی اروین پانوفسکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شمایل شناسی رویکردی است که اروین پانوفسکی برای تفسیر و تحلیل آثار هنری ارائه داد. این روش بر پایه تشریح و تفسیر عناصر مرئی یک اثر هنری و ارتباط آنها با زیرساخت متنی، مفاهیم فرهنگی و ایدئولوژیکی خلق اثر هنری است. پانوفسکی معتقد است که معنای یک اثر هنری را نمی توان تنها از طریق فرم و محتوای آن درک کرد، بلکه باید آن را در زمینه های تاریخی، فرهنگی و مذهبی نیز مورد بررسی قرار داد. پژوهش حاضر بر آن است تا ضمن پرداختن به زندگی هنری نظام الدین سلطان محمد تبریزی معروف به سلطان محمد نقاش به معرفی شیوه جانورنگاری و نقوش گرفت وگیر در مکتب تبریز صفوی بپردازد. گرفت وگیر شیوه ای در نگارگری است که هنرمند صحنه های درگیری و مبارزه حیوانات را به صورتی نمادین، خیال پردازانه و گاه اسطوره ای به تصویر درمی آورد. جستار پیشِ رو با استفاده از روش تحقیق توصیفی-تحلیلی به سؤال پژوهش حاضر مبنی بر کشف معانی و روابط مستتر در نقوش گرفت وگیر در نگاره «رستم خفته و نبرد رخش و شیر» اثر سلطان محمد نقاش، با استفاده از نظریه خوانش آثار هنری با رویکرد شمایل شناسی اروین پانوفسکی پاسخ می دهد. جستار حاضر با استفاده از زیرساخت متنی نبرد رخش و شیر در شاهنامه فردوسی (خوان اول) نسبت به تجزیه وتحلیل نقوش و نماد های به کاررفته در نگاره مورد پژوهش اقدام نموده است. یافته های پژوهش نشان داد که سلطان محمد با خلق این نگاره توانسته است داستان حماسی خوان اول شاهنامه را با زبانی نمادین و استعاری بیان کند. وی با بهره گیری از عناصری چون رخش، شیر، مار و درختان، مفاهیمی فراتر از ظاهر داستان را القا می کند. نبرد رخش وشیر نمادی از مبارزه خیر و شر است و حضور هم زمان مار بر درخت، به نزاع ابدی نیروهای اهریمنی و ایزدی اشاره دارد. به طورکلی، سلطان محمد با ترکیب عناصر طبیعی و حیوانی و بهره گیری از نقوش گرفت وگیر و زیرساخت متنی شاهنامه، مفاهیم عمیق و ژرفی را در قالبی زیباشناختی به تصویر کشیده است.
احیای چه چیز؟ بازخوانی مفهوم مرمت بر اساس رویکرد نوین به فضا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مکتب احیاء سال اول زمستان ۱۴۰۲ شماره ۱
6 - 11
حوزههای تخصصی:
پس از 60 سال آموزش شهرسازی در دانشگاه های ایران و ۵۵ سال برنامه ریزی متمرکز دولت برای شهرها در قالب طرح های جامع شهری، که آنها را به یک شکل درآورده، در حالی که قریب دوسوم جمعیت کشور در شهرها زندگی می کند، رضایتمندی از زندگی شهری بسیار پایین است. در اولین طرح جامع مصوب تهران که در سال ۱۳۴۸ توسط «ویکتور گروئن» تهیه شد، ردپای تقلیل کلیت شهر به چیدمان ساختمان ها و چاره جویی برای جایابی آنها هویداست. چند دهه پس از تسخیر شهرهای ایران به دست مدرنیست های غربی تلاش ها برای مرمت «پاره های آسیب دیده» شهرها آغاز شد. مفهوم مرمت، مجدداً با تقلید از غرب که شهرهای خودشان نیز از شهرسازی مدرنیست آسیب دیده بود، تعریف شد. در جهان بینی مدرنیست بر خلاف نگاه سیستمی و کل نگر، آنچه اصالت دارد جزء است و این روند هر چه بتواند به جزء کوچکتری که نهایت آن اتم است منتهی شود از دقت و اصالت بیشتری برخوردار است. در این دیدگاه تنها آنچه واقعی است که بتواند در مشاهده ملموس و عینی اندازه گیری شود. برای این کار، سطوح مختلف مرمت اشیاء، ابنیه، بافت و شهر وضع شد. در همه اقسام این طبقه بندی «شیئیت» و «چیزبودگی» مقوله موضوع مرمت است. سازمان میراث فرهنگی ایران ضابطه هایی برای تعریف، حفاظت و مداخله در مقولات قابل مرمت بافت های باارزش شهری تدوین کرد که وجه مشترک آنها کالبد است. ولی همه آنها در این ویژگی که همچنان شهر را به مثابه امر واقع و بیرونی مورد توجه قرار می دادند، مشترک هستند. تکامل و افزایش لایه های شناخت شهر یا حتی ابعاد مداخله در شهر نمی تواند جایگزین لایه ادراکی شهر که از تفسیر ناظر در مواجهه با شهر به دست می آید، گردد. لذا افزودن بر لایه های شناخت شهر و تقویت داده های پایه، جبران خطا در شناخت شهر را نمی کند. بنابراین مرمت با رویکرد کالبدمحور و با تکیه بر ابعاد، شکل و کارکردهای پیشین کالبد، فارغ از ارزش ها و زمینه های معنایی آن، چگونه می تواند موجودیت و پویایی مکان را حفاظت کند؟
جایگاه خمسه نگاری در فرآیند سه گانه الگوسازی نقاشی ایرانی برپایه مفهوم ادراک بالمعرفه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
برپایه مبحث ادراک بالمعرفه در نورشناسی اسلامی یا المناظر(به ویژه آرای ابن هیثم)، نشانه ها(الأمارات) در فرآیند ادراک تصویرهای دیده شده (مبصرات)، جایگاهی بنیادین دارد. در نقد جدید نیز نشانه های مشترک میان هنرمند و مخاطب، عامل اصلی فهم پذیری اثر هنری برای بیننده است. نشانه ها در نقاشی ایرانی، همان الگوهای بصری است؛ الگوهایی که برخی هنرپژوهان غربی، آن را فهرست واحدی از فرم های تکرارپذیر دیده اند. خوانش و دریافت(فهم پذیری) نگاره های ایرانی از چشم انداز المناظر مبتنی بر فرآیند سه گانه ساخت/گزینش، تثبیت و انتقال الگوهای بصری است؛ فرآیندی که ازیک سو، پرداخت اثر در چارچوب بایسته های نگارگری را تضمین می کرد و از دیگرسوی، فهم پذیری اثر را برای مخاطب هم روزگارش درپی داشت. نوشتار پیش رو می کوشد با نگاه بر شماری از خمسه های مصور که بی تردید در کنار شاهنامه فردوسی، پرتکرارترین نسخه مصور فارسی است، فرآیند سه گانه ساخت/گزینش، تثبیت و انتقال الگوها را در نقاشی ایرانی بررسی کند. در این راه، به گونه ای موردی، الگوی شگفتی یا حیرت را برپایه بازنمایی فراز داستانیِ دیدن خسرو، شیرین را در چشمه سار (نامدار به: آب تنی شیرین) می کاود. پژوهش، به شیوه تحلیلی تطبیقی و برپایه نگاره های 25 نسخه خمسه از ادوار گوناگون تاریخ نقاشی ایرانی، فرآیند سه گانه یادشده را چنین بازمی نماید: هنرمندان در نخستین نسخه ها، الگوی مورد نیاز خود را برمی ساختند(مرحله ساخت/گزینش)؛ سپس، با تکرار آن الگو در دیگر نگاره های همان نسخه، همبسته الگو مفهوم را در ممیزه بیننده، پررنگ و برجسته می نمودند(مرحله تثبیت) و سرانجام، با اجرای آن الگو در دیگر نسخه های مصور هم روزگار یا پسین، همبسته الگو مفهوم را در نسل های گوناگون مخاطبان خود پیش می بردند(مرحله انتقال). داده های این پژوهش، برآمده از بازبینی نسخه های مصور برخط(کتابخانه ای) در مجموعه های گوناگون است و تحلیل داده ها، شیوه ای کیفی دارد. 22 نگاره دیدن خسرو... و برخی نمونه های دیگر چنان برگزیده شد (نمونه گیری انتخابی) که دربردارنده الگوی شگفتی باشد.