مقالات
حوزه های تخصصی:
چگونگی برقراری ارتباطات سازنده بین هنرمند و مخاطب به منظور ارائه و درک آثار و همچنین شناسایی موانع و راهکارهای مؤثر در این زمینه از موضوعات مهمی است که توجه به آن سبب مشخص شدن نقاط ضعف و قوت این ارتباط می شود. توجه به بازخوردهای مخاطب در مورد اثر هنری و درنظرگرفتن سلیقه وی، از اولین اصول پایه گذاری یک تعامل و ارتباط انسانی صحیح بین هنرمند و مخاطب محسوب می شود. این پژوهش، با هدف شناسایی عوامل مؤثر در ارتباطات انسانی بین هنرمندان هنرهای تجسمی و مخاطبان، با استفاده از تئوری زمینه ای انجام شده است. جامعه تحقیق این پژوهش به صورت نظری انتخاب شده و شامل 14 صاحب نظر حوزه هنر و ارتباطات بوده است. ابزار گردآوری اطلاعات، مصاحبه، پیاده سازی، کدگذاری و خلاصه نویسی بوده و تجزیه و تحلیل اطلاعات، با استفاده از دسته بندی مقوله ها و تم ها انجام پذیرفته است. نتایج تحقیق نشان می دهد که ایجاد و برقراری تعاملات سازنده بین هنرمند و مخاطب در جامعه، متأثر از عوامل متعددی است که مهم ترین آن ها، در اولویت قراردادن جنبه انسانی تعاملات است. با توجه به نظر مشارکت کنندگان در تحقیق، تاثیرگذاری مشکلات اقتصادی، اجتماعی، ارتباطی و فرهنگی در تعاملات انسانی بین هنرمند هنرهای تجسمی و جامعه مخاطب به اثبات رسید.
واکاوی رویکردهای متن محور در نقد و تحلیل آثار هنری، با تأکید بر نقد نشانه شناسانه، به همراه مطالعه موردی سه اثر تجسمی با موضوعات موسیقایی
حوزه های تخصصی:
این پژوهش در گام نخست انواع نقد آثار هنری با رویکرد متن محور یا اثرمحور را با تأکید بر نقد نشانه شناسانه، معرفی و ویژگی های آن ها را بررسی می کند. رویکرد مذکور، شامل انواعی از نقد است که عمدتاً در قرن بیستم رایج و گسترده شده اند. مطرح ترین شیوه های نقد متن محور بنابر ترتیب تاریخی، شکل گرایی (فرمالیسم)، شمایل شناسی، ساختارگرایی، پساساختارگرایی و بینامتنیت هستند. این تحقیق برای پاسخ به این پرسش که «جامع ترین شکل نقد متن محور باید مشتمل بر چه رئوس و سرفصل هایی باشد؟»، پس از مرور ادبیات و تحلیل روش های مذکور نقد با رویکردی انتقادی، با کنار هم قراردادن اجتماع همه روش های پیشین در نقد متن محور، یعنی جمع همه ابعاد غیرتکراری قابل بررسی در متن در روش های موجود با روش تحقیق تطبیقی در قالب استدلال قیاسی، رهیافت این تحقیق ارتباط پیوستاری معناداری است که بین انواع شیوه های نقد متن محور پدید می آید و درنهایت الگویی جامع به عنوان یک روش شناسی پیشنهادی برای اجرای نقد متن محور با تأکید بر نقد نشانه شناسانه ارائه می دهد. در گام دوم مقاله، بر اساس الگوی پیشنهادی، سه اثر تجسمی به عنوان مطالعه موردی، مشتمل بر دو نقاشی و یک عکس، همگی با موضوعات موسیقایی، بر اساس الگوی پیشنهادی تحلیل و نقد شده اند.
مطالعه راهبردی نظریه ژانر در گونه شناسی «سه خشتی های کرمانجی»
حوزه های تخصصی:
سه خشتی های کرمانجی، سروده هایی سه مصراعی هستند که سابقه شان به ادبیات دوره پیشااسلامی می رسد؛ اما هنوز در شاخه ادبیات شفاهی شمال خراسان سروده و خوانده می شود. هدف پژوهش حاضر، «گونه شناسی» و بررسی «زمینه های معنایی» آفرینش سه خشتی های کرمانجی است. پرسش اصلی مقاله، این است که سه خشتی ها را بر مبنای چه نظریه ای می توان در گونه های مشخصی رده بندی و بررسی کرد؟ روش تحقیق پژوهش حاضر در مرحله نخست، تحقیقات میدانی برای گردآوری این سروده ها و در مرحله طبقه بندی و تحلیل، مبتنی بر «نظریه ژانر» است. بر اساس این نظریه، مجموعه سروده های گردآوری شده به سه دسته «حماسی»، «غنایی» و «اندرزی» (تعلیمی) تقسیم می شود. یافته های پژوهش نشان می دهد که در گونه حماسی، رخدادهای تاریخی بیشترین سهم را داشته اند. گونه غنایی نسبت به دو مورد دیگر بسامد و تنوّع بیشتری دارد و به دو نوع عاشقانه های داستانی و غیرداستانی تقسیم می شود. آموزه های اندرزی تعلیمی و توصیف زندگی ایلیاتی و کوچ نشینی هم بخش دیگری از زمینه های معنایی مورد بررسی خواهد بود.
تحلیل بصری نگاره های نسخه خطی تاریخ جهانگشای جوینی با رویکرد نشانه شناسی
حوزه های تخصصی:
تاریخ جهانگشای جوینی یکی از مهم ترین آثار تاریخی و ادبی است که به زبان فارسی درباره تاریخ مغول، خوارزمشاهیان و اسماعیلیان الموت نوشته شده است. هدف این پژوهش، تحلیل بصری نگاره های نسخه خطی تاریخ جهانگشای جوینی، با رویکرد نشانه شناسی است. سؤال های این پژوهش به این شرح است: 1. نگاره های نسخه مصور تاریخ جهانگشای جوینی دارای چه ویژگی های بصری و عناصر ساختاری است؟ 2. این عناصر از چه نوع ساختار نشانه ای برخوردارند؛ به عبارتی عملکرد رویکرد نشانه شناختی در آثار مورد مطالعه چگونه است؟ روش پژوهش در این تحقیق توصیفی تحلیلی است و با استفاده از منابع کتابخانه ای و بررسی و تحلیل بصری نگاره های موجود در نسخه خطی تاریخ جهانگشای جوینی که در کتابخانه ملی فرانسه نگه داری می شود، انجام شده است. تعداد این نگاره ها شش نگاره بوده که در مکتب شیراز کار شده است. پژوهش حاضر، بر اساس رویکرد نشانه شناسی، درپی تحلیل بصری نگاره های موجود در این نسخه است. در این پژوهش، ابتدا نگاره های جامعه نمونه با استفاده از کارت مشاهده محقق ساخته، مورد بررسی قرار گرفتند. سپس داده های به دست آمده از کارت مشاهده، پس از تبدیل به جدول ، توصیف و تحلیل شدند. نتایج این تحقیق نشان می دهد که در نگاره های نسخه تاریخ جهانگشا، نشانه های تصویری در شش دسته طبقه بندی شده اند. به طور کلی عناصر تصویری به صورت نمایه ای و شمایلی هستند که از نشانه طبیعی و فیگوراتیو تشکیل شده است و از نشانه انتزاعی ناشبیه ساز استفاده نشده است.
نگاهی انتقادی به مکتب سقاخانه، مبتنی بر رژیم بازنمایانه از دیدگاه ژاک رانسیر (بررسی موردی اثر: نقاشی خط فرامرز پیلارام)
حوزه های تخصصی:
در دهه 1340، آثار انتزاعی برخی هنرمندان نوگرای ایران، نظیر فرامرز پیلارام، با مکتب سقاخانه پیوندی ناگسستنی برقرار کرده است. مکتب سقاخانه که پیرو سیاست های «بازگشت به خویشتن» دهه های 40 و 50 شکل گرفته، اصطلاح «نو سنت گرا» به آثاری اطلاق می شود که در حین همگن سازی خود با تکنیک های مدرن هنر غرب، به المان های بومی و ملی آمیخته است،. از همین رو، کلیشه های تقلیل گرایانه در تفسیر آثار سقاخانه ای در راستای بازنمایی هویت ملی، ضرورت بازاندیشی نقش این مکتب در غالب شدن برداشت های تک ساحتی از اثر هنری را ایجاب کرده است. هدف از پژوهش پیش رو، پاسخ به سوال هایی است که به واسطه آن ها روشن شود که تحلیل بازنمایانه اثر هنری چگونه می تواند از اثر سیاست زدایی کند و آن را به خدمت نظم پلیسی حاکم در مقطعی تاریخی درآورد. در این تحقیق، تفاوت میان سیاست و نظم پلیسی و جایگاه اثر هنری در ارتباط با هریک از آن ها، با تکیه بر آرای ژاک رانسیر در این باب، به روش توصیفی تحلیلی بررسی و روشن شد که تأثیر هنر سیاسی، نه در انتقال پیام، بلکه در برکندن نظام معنایی مسلط، زیرسؤال بردن امر بدیهی و خلق معناها و روابط جدید میان چیزها است و مبتنی بر این خصوصیات در تقابل با نظم پلیسی که نمود آن نگاه بازنمایانه به اثر باشد، قرار می گیرد. در گام بعدی، عوامل شکل گیری مکتب سقاخانه و جایگاه آثار هنری ذیل آن مورد بازنگری قرار گرفت و نمایان شد که حروف مُنتزَع در نقاشی خط های پیلارام، تلاش در رساندن پیام تصویری مرتبط با عرفان اسلامی/ایرانی، به شکلی «نوین» دارد که بدین طریق هنر ایران با نمایی فاخر از آثار جریان سقاخانه، بتواند جایگاهی در هنر جهانی شده برای خود بیابد.
واکاوی چیستی موزه در عصر رنسانس تا پایان قرن هفدهم
حوزه های تخصصی:
برقراری ارتباط عمیق تر با موزه، نیازمند شناخت دقیق تر ماهیت آن است. ماهیت موزه با گذر زمان هم پای تحول جوامع تغییر کرده است. از این رو، برای درک بهتر ماهیت موزه و علت تحولات آن، لازم است ابتدا تحولات جوامع مورد مطالعه قرار گیرد. در این راستا، پژوهش پیشِ رو سعی کرده است به سراغ بازه ای از تاریخ، عصر رنسانس تا پایان قرن هفدهم میلادی، برود و به دو پرسش «سیر تاریخی تحولات موزه در عصر رنسانس تا پایان قرن هفدهم چیست؟» و «چه عواملی سبب این تحولات شده اند؟» پاسخ دهد، تا قدمی در مسیر شناخت دقیق تر ماهیت موزه بردارد. در این راستا، ابتدا به منابعی که تأثیرگذارترین وقایع تاریخی را ذکر کرده و منابعی که هر کدام به نحوی با سیر تاریخی تحول معنای موزه در ارتباط بوده اند، مراجعه شد. سپس وقایع تاریخی مهم و اثرگذار عصر رنسانس ذکر شد و تأثیر این وقایع بر تغییر ماهیت موزه مورد بحث قرار گرفت. نتایج به دست آمده از این پژوهش حاکی از آن است که اگر چه عوامل متعدد اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، دینی، علمی و هنری هم زمان و دوشادوش یکدیگر بر ماهیت موزه در عصر رنسانس تأثیر گذاشته؛ اما به طورکلی تغییرات اجتماعی و سیاسی در این بازه از تاریخ، بیشترین اثر را در تغییر ماهیت موزه از خود به جا گذاشته است.