مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
ابن هیثم
حوزه های تخصصی:
کمال الدین فارسی ‘ ریاضی دان و فیزیدکدان بزرگ ‘ در دوره ای می زیست که جهان اسلام از سویی د رحال رهایی از جنگ های صلیبی ‘ و از دیگر سو در آستانه مواجهه با تهاجم مغول بود . همچنین در همین دوران بود که جنوب اروپا ‘ به ویژه ایتالیا‘ به تدریج بر بازرگانی بین المللی مسلط می شد. هم زمانی نسبی این سه عامل که به تضیف فعالیتهای علمی در بعضی مناطق امپراتوری اسلامی و تجدید حیات آن در مناطق دیگر انجامید. یکی از مهمترین دوره های تاریخ علم را در سرزمین های اسلامی رقم زد. دوره ای که می توان آن ار «قرن فارسی» نامید. محیط علمی تبریز که در آن دوره از قطب های زنده علمی به شمار می رفت‘ فارسی را به نورشناسی ومطالعه کتاب المناظر این هیثم علاقمند کرد .این مطالعه که با روشی کاملا علمی صورت گرفت‘ به کشف و اصلاح مباحثی مهم از جمله رنگین کمان‘ منجر شد. این نوشتار در پی آن است که ضمن بررسی چگونگی تاثیر این عوامل بر وضعیت آثار علمی در کانون های گوناگون علمی سرزمین های اسلامی آن دوره سهم کمال الدین فارسی را در پیشبرد دوعلم فیزیک و ریاضی نشان دهد.
اندیشه های اخلاقی ابن هیثم بصری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ابن هیثم ریاضیدان و فیزیکدان برجسته مسلمان علی رغم شهرتش در حوزه های مذکور دارای اندیشه های اخلاقی بدیعی است که می توان آنها را در شکل گیری و بسط اخلاق فلسفی در جهان اسلام موثر دانست. نوشتار حاضر مبادی تصوری و تصدیقی وی در اخلاق را واکاوی و استخراج کرده و نشان می دهد تکیه وی بر هریک از آنها به چه میزانی است هریک از این مبادی تا چه حدّ از استحکام و انسجام برخوردارند. سپس دیدگاه های اخلاقی وی را طرح و بررسی خواهیم کرد. در اندیشه های اخلاقی ابن هیثم گاه با توصیه هایی غریب و بی سابقه مواجه هستیم، این اندیشه ها وی را به ماکیاولی بسیار نزدیک می کند. بر این اساس در این نوشتار توصیه های وی با توصیه های ماکیاولی مقایسه شده و براساس پاره ای قراین، تبیینی متفاوت از تبیین های متعارف برای توصیه های ابن هیثم و ماکیاولی ارایه می گردد.
نقش قطب الدین شیرازی در علم مناظر (اپتیک)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
برخی از پژوهشگران قطب الدین شیرازی را صاحب دستاوردهایی مهم در علم اپتیک یا مناظر دانسته اند. تحقیق حاضر که بر اساس سه کتاب مهم قطب الدین شیرازی در علم هیئت با نام های نهایه الإدراک فی درایه الافلاک و اختیارات مظفری و التحفه الشاهیه انجام شده است، نشان می دهد قطب الدین شیرازی در هیچ بخشی از آثار مذکور به بحث رنگین کمان نپرداخته است. نتیجه این پژوهش همچنین نشان می دهد که با اینکه شیرازی در زمینه علم هیئت نظریه های نویی مطرح کرده، امّا در علم مناظر دستاورد مهمّی نداشته است. آنچه در آثار قطب الدین شیرازی در علم مناظر دیده می شود نه تنها نو نیست، بلکه حتی از آثار ابن هیثم و علاء بن سهل نیز عقب تر است.
ساختار پرسپکتیو در نگارگری ایرانی و نظریه اِبصار ابن هیثم
آشناییِ نقاشان دوره رنسانس با نظریه ابن هیثم پیرامون بینایی از جنبه طبیعی، منجر به شکل گیری پرسپکتیو خطی و ترسیم وقایع بر اساس نقطه تمرکز دید ناظر شد. این مطلب در نقطه مقابل ساختار پرسپکتیو در نگارگری ایرانی و غیاب آن از چشم ناظر فرضی قرار دارد. در این پژوهشِ توصیفی-تحلیلی مسئله اصلی یافتن نقاط اشتراک میان نظریه اِبصار ابن هیثم و ساختار پرسپکتیو در نگارگری ایرانی است. یافته ها گویای این هستند که شیوه سنتی آموزش نقاشی در ایران، از نظر عملی بر اساس اصول هفت گانه ای قرار دارد که محدود کننده ساختار پرسپکتیو در نگارگری ایرانی بوده اند؛ و در نتیجه ساختار پرسپکتیو در نگارگری ایرانی تابع اصول و قواعدی از پیش تعیین شده است که بر اساس آنها همه عناصر بصری در روشنگرترین حالت ترسیم می شوند، و از این جهت با نظریه ابن هیثم پیرامون ادراک فاصله متعادل که یکی از شروط واضح دیدن عناصر مرئی است، نقاط اشتراک دارد.
ماهیت فیزیکی افلاک: بررسی مفهوم فلک در آثار هیئت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ علم دوره ۹ سال ۱۳۹۰ شماره ۱ (پیاپی ۱۰)
67 - 108
تبیین فیزیکی گردش سیارات در آسمان و توضیح آنکه افلاک در کجای آسمان قرار دارند از پرسش های اصلی نجوم پیشینیان است. از جمل? آثاری که در آنها تلاش می شد تا به این پرسش پاسخ داده شود آثار هیئت دوران اسلامی است. نظر نویسندگان این آثار در این باره ریشه در دو نظریه دارد: نظری? ارسطو در بار? «عنصر پنجم» و نظری? «منشورات» بطلمیوس. این عنصر مبدأ حرکت مستدیر است و بنا بر خاصیت عناصر حرکت آن همواره یکنواخت است. اما به نظر چنین نمی رسد و اجرام آسمانی در دوره های مختلف حرکات متفاوتی دارند، از این رو برای توضیح بساطت آن باید وجود عامل های محرک متعدد را پذیرفت و این موجد نظری? افلاک است. بطلمیوس نیز در توجیه نظامی که برای جهان آورده در الاقتصاص در بار? محل افلاک و چگونگی گردش آنها سخن گفته است. پرداختن دانشمندان مسلمان به این موضوعات در کتاب های هیئت نشانی از ادام? تلاش برای توضیح این موضوعات است. در این مقاله تلاش شده است با بررسی آرای ارسطو و بطلمیوس و فیلسوفان و منجمان مسلمان پاسخ های موجود در بار? فلک، چیستی آن و چگونگی حرکت سیارات در آن، بررسی شود.
متکلم و ریاضی دان: فخر رازی و آثار هندسی ابن هیثم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ علم دوره ۱۱ بهار و تابستان۱۳۹۲ شماره ۱ (پیاپی ۱۴)
139 - 157
فخر رازی، متکلم و فیلسوف قرن ششم هجری (543-606 ق) آثار بسیاری در حوزه های گوناگون معارف عصر خود نوشته است. گذشته از برخی از نظریات بدیع که در آثار منطقی و کلامی و فلسفی او دیده می َشود، بسیاری دیگر از نوشته های او بر پایه منابع دیگری فراهم آمده است که برخی از آنها امروز در دست است و بسیاری از آنها از میان رفته است. تحقیق در این آثار می تواند روشن کند که فخر رازی چگونه منابع خود را برمی گزیده و چگونه در آنها تصرّف می کرده است. در این مقاله برخی از مباحث ریاضی که فخر رازی در آثار خود از ابن هیثم، ریاضیدان و فیزیکدان بزرگ قرن چهارم و پنجم هجری، نقل کرده است بررسی می شود و نوع و حدود تغییراتی که فخر رازی در این مطالب داده مورد بحث قرار می گیرد. این پژوهش می تواند پرتو تازه ای بر ارتباط فکری میان اصناف مختلف محققان این دوران مهم از تاریخ فکری تمدن اسلامی – فیلسوفان، متکلمان، و عالمان – بیفکند و نیز میزان رواج برخی از آثار ابن هیثم را در حوزه فرهنگی ایران، تقریبا یک قرن و نیم پس از مرگ او، نشان دهد.
ابن هیثم، کمال الدین فارسی و مسأله حرکت موجی نور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ علم دوره ۱۱ پاییز و زمستان ۱۳۹۲ شماره ۲ (پیاپی ۱۵)
159 - 190
ابن هیثم در کتاب المناظر ضمن بیان علت بازتاب نور از سطح اجسام صیقلی، این نکته را ذکر می کند که دفع یا رانده شدن نور از سطوح تنها به دلیل صیقلی بودن آنهاست و ربطی به سختی اجسام ندارد، به این دلیل که بازتاب نور از سطح اجسام صیقلی نرم از قبیل آب نیز امکان پذیر است. کمال الدین فارسی در تنقیح المناظر ایرادی بر این نظر دارد و توجیه ابن هیثم از بازتاب و شکست هم زمان نور از سطح اجسام صیقلی نرم را نادرست دانسته و یا به عبارت دیگر توجیه او در بازتاب از سطوح صیقلی سخت را قابل اطلاق بر بازتاب از سطوح صیقلی نرم نمی داند. در واقع او در دیدگاهی کلی تر تشبیه حرکت نور به حرکت اجسام را اشتباه می داند و معتقد است حرکت نور مانند حرکت صوت است. مشابه چنین برخورد نظری، در قرون شانزده و هفده میلادی، در اروپا بین طرفداران نظریه ذره ای و موجی نور وجود داشته است. این نوشتار سعی دارد که این چالش نظری را بررسی کند.
فرهنگ و تمدن اسلامی در عصر فاطمیان مصر، تأسیس اصالت و پویش و تعالی و تکامل و توسعه معارف - 210 سال تعالی و شکوه تمدن اسلامی
بدون تردید و بر اساس مستندات مادی موجود فاطمیان یکی از ادوار مستقل تمدن انسانی را در مصر رقم زدند. چند چهره تاریخ علم جهانی ارائه کردند و تمدن آن ها زیرساخت مادی تمدنی مصر تا چند قرن بعد از آن ها شد. از جمله نهاد آموزشی الازهر که سلطه آموزشی آن هزار سال دوام داشت. تشکیلات اداری ایوبیان و ممالیک در اصطلاح و در سازمان همان تشکیلات فاطمیان است. عصر فاطمیان دوره توسعه و ابتکار در حسبه، پزشکی، علوم پایه، معماری و شهرسازی، فلسفه، الهیات، فقه، ادبیات، علوم قران، نیروی دریایی، شیمی فیزیک و تغذیه و فرهنگ و هنر جشن و نمایش و تشریفات و توسعه مراسم تشیع غدیر و عاشورا است. ابعاد فرهنگ و تمدن اسلامی در عصر فاطمیان در افریقیه حاکی از اغازی نو درتمدن است. دوره جدید شهرسازی و عمران افریقیه با ورود، فاطمیان در افریقیه آغاز شد، فاطمیان چند شهر بزرگ سلطنتی، بندر مهدیه و منصوره و شهر زویله را بنا کردند. استحکامات نظامی و مراکز عبادی و آموزشی متعددی از جمله مسجد جامع بزرگ مهدیه را که تاکنون باقی است. تأسیس نمودند، بیشترین توسعه جامع قیروان در عهد فاطمی صورت گرفت، سبک معماری آن ها در ایجاد دروازه های بسیار بزرگ، سبک خاصی در عمران و شهرسازی است. بندر مهدیه از عمده ترین نقاط تجاری و صدور فرهنگ و تمدن اسلامی در مدیترانه غربی بود و کشتی های بزرگی از هند، ایران، اندلس، یونان بسیاری از ملل مسلمان و مسیحی همواره در آن توقف داشتند و کالاهایی را به اقصی نقاط جهان حمل می نمودند. فاطمیان را می توان بنیان گزار نیروی دریایی مسلمانان در مدیترانه دانست، ناوگان عظیم فاطمی بسیاری از تحرکات مخالفان در مدیترانه را تحت سلطه داشت و بر مدیترانه حکومت می کرد. پیشرفت فوق العاده ای در ساخت سلاح های جدید نظامی در عصر فاطمی در افریقیه پدید آمد، از جمله کارهای ابن القیّار در ساخت «النار المحرقه» است. بنیان گزاران مکتب طبی قیران از جمله طبیب شیعه احمدبن جزّار، شیبانی ادیب و متفکر ایرانی در عصر اغلبی از حامیان فاطمیان بودند و در سایه حمایت آن ها علم طب و ادبیات و فرهنگ عربی و اسلامی توسعه پیدا کرد. طبیب دونش بن تمیم (360 ه ، 971 م) آثار بسیاری در طب تألیف کرد از اطبای دربار منصور و قائم فاطمی در افریقیه بود. بناهای جدید فرهنگ و تمدن اسلامی که فاطمیان در افریقیه بنا نهادند در عصر زیری و بنو حماد دنبال شد و در تهیه و ضرب سکه، چندین دارالضرب فاطمی از جمله مهدیه، منصور و سیسیل تأسیس شد. در سکه های عصر فاطمی، سکه های شیشه ای سیسیل در نوع خود بی نظیر است. در صنعت شیشه و ساخت ظروف بلورین توسعه قابل توجهی در عصر فاطمی پدید آمد که برخی از آثار آن ها در موزه های اروپایی موجود است؛ صقلیه عصر فاطمی که زیر سلطه خاندان کلبی بود که از سوی فاطمیان حدود صد سال در سیسل حکومت کردند، خاطر دوره طلایی فرهنگ و تمدن اسلامی را در عرصه های مختلف در خود دارد. نظام آموزشی و تشکیلات اداری و حکومتی فاطمیان در افریقیه از نخستین سازمان های پیشرفته در قرون وسطی است؛ فاطمیان نخستین سازمان دهی مخفی برای تأسیس دولت و خلافت موفق را در غرب جهان اسلام سامان دادند. از بدیهیات تمدن نگاری عظمت وشکوه بی نظیر تمدن در عصر فاطمیان است. ویژگی این دوره ،تاسیس و اصالت و پویایی و زایا یی تمدن اسلامی عصر فاطمیان است که تا ادوار ایوبی و ممالیک را در دایره نفوذ و استحکام خود داشت و همچنان در اسمان تمدن اسلامی نور افشانی می کند، معتبر ترین مدرک در نگاه کلی به تمدن عصر فاطمیان قضاوت ابن خلدون است .ابن خلدون در مقدمه که تمدن نگاری دول اسلامی است برخی دول مغربی را بدوی و بی فرهنگ و تمدن دانسته است واز فاطمیان با عنوان صاحب حضاره با صفت استعظام و شکوه تمدنی یاد کرده است و تاسیس بنای با هیبت و عظیم را از وجوه تمدنی ان ها دانسته و با اصطلاح \" عظم مبانیها \" این فرهنگ و شیوه تمدنی فاطمیان را وصف نموده است. وجه اهمیت فرهنگی و تمدنی ان ها توسعه فقه اهل بیت در برابر فقه مالکی حنبلی و شافعی و تقسیم فکر حقوقی است. ابن خلدون این جابجایی فقه ها را ذکر کرده است و بر فاطمیان نام مروجان فقه اهل بیت را اطلاق نموده است .برای شکوه و استعظام تمدنی فاطمیان فقط وجود ابن هیثم کفایت می کند. ابن خلدون در وصف و تبیین علم مناظر ریشه های یونانی آن را ذکر کرده است و می نویسد در بین اسلامیان ابن هیثم در این علم تالیفاتی دارد. هفتصد سال گذشت تا تاریخ علم مدرن ابن هیثم را کشف کرد و اورا در نیمه دوم قرن بیستم پدر علم نور معرفی کرد .فرضیه پژوهش این است که استعظام تمدنی و حضارت فاطمیان، دافع امواج کینه و بد گویی از فاطمیان بویژه حاکم است که با دو انگیزه صلیبی و احقاد مذهبی همچنان در جریان است و ابن خلدون که خود با واژه های تمدنی از فاطمیان یاد کرده است، از این غرض ها بدور مانده است و مواضع متعادل نسبت به فاطمیان دارد. چهار وجه فایده تاریخنگاری تمدن فاطمیان این است که :1- تمدن فحل است.2- کارکرد تمدنی تشیع است .3- نقش کالبدی در تمدن جهانی است. 4- بازدارندگی است که پرداختن به وجه تمدنی فاطمیان، دافع از تهاجم تاریخنگاری معاند است.
تأملی در نورشناسی با تأکید بر المناظر، شاهکار ابن هیثم
بدون تردید علم نورشناسی با کوشش ها و مجاهدات علمی اندیشمند بزرگی چون ابن هیثم و به ویژه با نگارش کتاب بزرگی چون المناظر به اوج و تعالی بی مانندی رسید. کتابی که نه تنها تاریخ نورشناسی را دگرگون ساخته و تعالیم یونانیان در این باب را با استناد به روش تجربی کاملاً متحول و بالنده ساخت؛ بلکه چیزی در حدود شش قرن مرجع مطلق نورشناسی مدارس و مجامع علمی اروپا گردید. ترجمه های کسانی چون جراردو کرمونایی و دون ویتلو از المناظر در شناساندن این اثر گران بها به غربیان مؤثر بود. در کتابی با عنوان معنا و مفهوم زیبایی در المناظر و تنقیح المناظر به تفصیل در باب شخصیت بی نظیر ابن هیثم و شاهکارش المناظر سخن گفته شده، در این مقاله ضمن تأکید بر اهمیّت ابن هیثم و المناظر به معرفی فصول و ابواب این کتاب خواهیم پرداخت.
چرا علم مناظر در نقاشی ایرانیِ سده های هفتم تا نهم قمری به پرسپکتیو راه نبرد؟(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ علم دوره ۲۰ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۳۲)
43 - 91
نقاشی ایرانی با همه دیرینگی هایش، در سده هفتم هجری به صورت بندی تازه ی از بازنمایی رسید. در آن دوره، هنرمندان ایرانی از آزمون ها و دستاوردهای گذشته، سبک تازه ای در تراز جهانی پدید آوردند و آن را تا سده دهم هجری هم چنان در اوج نگاه داشتند. یکی از ویژگی های نقاشی ایرانی در سده های 7-9ق، تلاش برای فراروی از محدودیت های بازنمایی ژرفا بر سطح دوبعدی است. دستاورد این تکاپوها، بازنمایی بُعد سوم چیزها به گونه ای پراکنده بود. در نقاشی این دوره، بازنمایی بُعد سوم چیزها در چارچوب یک نظام منسجم ژرفانمایی با هدف سازماندهی فضای تصویر به نمایش درنمی آید. از آنجا که چارچوب بازنمایی بر قواعد علم مناظر استوار بود و دانشمندان این علم، جزئیات قواعد دیدن را به تفصیل در آثار خود شرح داده بودند، این پرسش به میان می آید که چرا علم مناظر در نقاشی ایرانی آن روزگار به قواعد بازنمایی پرسپکتیوی راه نبرد؟ پژوهش کنونی با فاصله گرفتن از پاسخ هایی که تاکنون به چرایی ناپیدایی پرسپکتیو داده شده، مسیر پاسخ دیگری را بر زمینه ویژگی های نورشناسی و نقاشی دنبال می کند. به لحاظ نظری، اصل واضح دیدن - پرهیز از خطای بصری به روایت علم مناظر، و پایداری فرهنگ دیداری دو پایه این بررسی است. هم چنین، علم مناظر، نقاشی و نقش طبقه های اجتماعی، زمینه های اصلی بررسی را دربر می گیرد. داده ها به شیوه کتابخانه ای و آرشیوی از میان منابع علم مناظر و تحلیل بصری نقاشی ها گردآوری شده است. پژوهش با رویکرد توصیفی و تحلیل داده ها به شیوه انتقادی، در پی آن است تا میان این حوزه ها و تکاپوهای نقاشان در بازنمایی ارتباط برقرار کند. بر پایه یافته های پژوهش می توان گفت وضع علم مناظر و گفتمان های نوری در پیشبرد مسائل علمی، چیرگی نورشناسی بر نقاشی در فضای فرهنگی، محدودیت نقاشان در تبدیل تجربه ها به آموزه های نظری و ناتوانی در برانگیختن نگاه نورشناسان به چالش های نقاشی، و خواست گروه های فرادستی مبنی بر پایداری وضع موجود، مهم ترین دلایلی است که بازگو می کند چرا نقاشی ایرانی در سده های هفتم تا نهم از علم مناظر به پرسپکتیو به منزله یک نظام منسجم بازنمایی راه نبرد.
بازتاب اندیشه های علمی در نگارگری: اهمیت نقره در بازنمایی آب بر پایه یافته های علمی مناظر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۲ پاییز ۱۳۹۶ شماره ۳
85 - 94
حوزه های تخصصی:
نمونه های برجای مانده نگارگری ایرانی نشان می دهد از میانه سده هشتم هجری، رنگ آمیزی سطح آب با نقره حل، جانشین به کارگیری خطوط آبی رنگ شد. کندوکاو در این تحول به پرسش حاضر راه برد: چرا هنرمندان این سده ها چنین شیوه ای را پیش گرفتند؟ آیا سنتی فراموش شده، زنده گردید یا نگاهی تازه، سبب این نوآوری بود؟ در این جستار، بانگاهی تاریخی، جایگاه نقره، برای نمایش آب در سنت های پیشین (ساسانی و مانوی)، به شیوه ای توصیفی بررسی شد. سپس دستاوردهای حوزه های کیمیاگری (ونجوم)، و نورشناسی (مناظر) به روشی تحلیلی توصیفی تبیین گردید. در علت یابی ها، یافته های مبتنی بر دانش زمانه کاویده شد. گردآوری داده ها، اسنادی و کتابخانه ای، و شیوه تحلیل، کیفی است. نمونه های موردی به گونه ای برگزیده شد تا تحول بازنمایی آب را نشان دهد. پژوهش، با نگاهی تاریخی و بنیادین پیش رفت. بررسی ها نشان داد نقره گون کردن آب ها، میراث سنت های پیشین و یافته های نجوم (کیمیاگری) نیست، بلکه نورشناسان آن دوران، تبیین کننده چنین انتخابی است. نگارگر با این تدبیر، به بیانی دست یافته که با درک دیداری اش از جهان پیرامون، هم ارز است. از آنجاکه پژوهش های جدید، از زوایای گوناگون به آثار می نگرد، بایسته ا ست نگاره های ایرانی نیز افزون بر دریافت های فراگیر، از جهاتی دیگر (مانند دانش همدوره) سنجیده شود. پژوهش پیش رو با همین هدف، درپیِ تبیین علمی انتخاب نقره برای بازنمایی آب است.
نگرشی بر ژرفانمایی (پرسپکتیو) در نگارگری ایرانی برپایه آرای ابن هیثم در المناظر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۴ زمستان ۱۳۹۸ شماره ۴
77 - 90
حوزه های تخصصی:
ژرفانمایی در نسخه نگاره های ایرانی با آنچه امروز از پرسپکتیو دانسته می شود، بسیار متفاوت است. در نگارگری، پیکره های دورتر را هم اندازه پیکره های نزدیک تر، اما بالاتر از آن ها بازنموده اند. پژوهشگران این شیوه را در عبارتِ «بالاتر یعنی دورتر» خلاصه کردند. گمان می رود چنین عبارتی، گوناگونی ژرفای صحنه ها و مفاهیم در پس آن ها را بیان نمی کند، زیرا پذیرفتنی نیست هنری چندصدساله که در خدمت بازگفت دیداری روایات ادبی متفاوت بوده است، یکی از مهم ترین ارکان صحنه پردازی (ژرفا) را چنین ساده انگارانه بازنموده باشد. براین پایه، پرسش های جستار حاضر برمی آید: مبانی شکل گیری ژرفانمایی بالاوپایین چیست؟ آیا بربنیان این مبانی می توان گوناگونی ژرفانمایی را چندان که ایرانیان قدیم درمی یافتند، بازفهمید؟ رسالات مناظرومرایای کهن (المناظر ابن هیثم)، درک مفهوم ژرفا در نگاه ایرانیان و تبیین شیوه های بازنمایی آن را ممکن می سازد. براین بنیان، شش گونه ژرفانمایی در نقاشی ایرانی شناختنی است که هریک از جهتِ عمق صحنه ها، کاربرد و مفهوم با یکدیگر تفاوت دارد: انبوه نگاری؛ انجمن نگاری؛ بوستان نگاری؛ صحرانگاری؛ ژرفانمایی با لایه های میانجی؛ و ژرفانمایی های ساختمانی. پژوهش درپیِ فهم تاریخی اثر می کوشد دریافت مخاطب امروز را به فهم بیننده سده های پیشین نزدیک گرداند و چارچوب های نادیده نگارگری ایرانی را بازنمایاند. ازاین رو، پژوهشی بنیادین با رویکردی تاریخی است که اصول المناظر را به شیوه توصیف بازمی خواند و ژرفانمایی نگاره ها را با توصیف تحلیل و نیز سنجش چارچوب های علمی و هنری (تطبیق هم زمان) تبیین می کند.
تحلیل و خوانش آثار هنری بر اساس نظریه ادراک زیبایی ابن هیثم (مطالعه موردی: تابلوی شب پرستاره ونسان ونگوگ)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۶ تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲
125 - 133
حوزه های تخصصی:
از آنجا که نظریه ادراک زیبایی ابن هیثم، کیفیات و ساختار بصری لازم در اثر هنری را مورد توجه قرار می دهد، ضروری است جنبه های بالقوه ی نظریاتش در حوزه زیبایی شناسی و ساختار بصری، مورد پژوهش قرار گرفته و به فعل در آید. پژوهش حاضر به روش توصیفی _ تحلیلی به بررسی فرایند ادراک زیبایی می پردازد که از درک معانی جزئیه در قوه ممیزه شکل می گیرد. بدین ترتیب، سه قوه ادراکی که ابن هیثم از آنها به عنوان مراحل ادراک معانی جزئیه یاد می کند، مورد کنکاش علمی قرار گرفت. هدف این پژوهش، تبیین الگوهای ساختاری نهفته در نظریه ادراک زیبایی ابن هیثم و بررسی آثار هنری توسط الگوهای تبیین شده، می باشد. یافته های پژوهش حاکی از آن است، ادراک بالمعرفه با توجه به اطلاعات پیشینی، امکان دسته بندی اطلاعات به "گونه" و "فرد" را دارد؛ بنابراین از همنشینی برخی معانی جزئیه که ساختاری کیفی_بصری ایجاد می کنند، کلیت مشابهِ یک گروه از معانی جزئیه را شکل بخشیده، و در یک گونه شناخته می شوند؛ در نتیجه می توان از آن گونه به مثابه الگویی برای تحلیل ساختار بصری آثار هنری استفاده کرد. در پایان، با استفاده از الگوهای تبیین شده، یک اثر از ونگوگ مورد تحلیل و خوانش قرار گرفته است.
تطبیق نظریه زیبایی شناسی نور از منظر ابن هیثم با اصول زیبایی شناسی عکاسی مدرن
منبع:
رهپویه حکمت هنر دوره دوم بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۲)
133 - 146
حوزه های تخصصی:
ابن هیثم را می توان از جمله مهمترین اندیشمندانی دانست که در مواجهه با مفهوم زیبایی، مبتنی بر روش شناسی علمی سعی در تبیین آن بر مبنای اصول و ویژگی های عینی و ذهنی نموده است. او میان دو جنبه ادراک بصری و احساس بصری تفاوت قائل بود و ادراک بصری را حاصل احساس بصری تلقی می نمود و آنها را تحت عنوان معانی جزئیه نام نهاد که از منظر او جمعاً بیست و دو عدد است. با توجه به ماهیت ساختاری عکاسی که زیبایی شناسی صوری آن بر پایه اصولی است که کاملا منطبق با موارد مطروحه در آرای ابن هیثم است، تطبیق این موارد نظری و چگونگی کاربست آن در هنر عکاسی، می تواند علاوه بر تأکید بر اهمیت آرای هنری ابن هیثم، بازخوانی زیبایی شناسی ساختاری عکاسی را از منظری دیگر به همراه داشته باشد. هدف این مقاله، تطبیق میان جزئیات بیست و دو گانه ابن هیثم با ویژگی های ماهوی رسانه عکاسی از بعد زیبایی شناسی است و در پی پاسخ به این پرسش که چگونه نظریه زیبایی شناسی نور از منظر ابن هیثم را می توان با اصول مدرن زیبایی شناسی عکاسی مدرن تطبیق داد، ابتدا ماهیت عکاسی را تبیین کرده و سپس تطبیق آن با آرای ابن هیثم را مورد بحث قرار می دهد. این مقاله که از رویکردی تطبیقی بهره می برد، از نظر هدف بنیادی- نظری بوده و از نظر روش توصیفی- تحلیلی به شمار می رود. همچنین اطلاعات از منابع کتابخانه ای و تارنماهای گوناگون گردآوری شده و نهایتاً با رویکردی کیفی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. بر همین اساس با توصیف موارد بیست و دو گانه زیبایی شناسی ابن هیثم و توصیف و تحلیل زیبایی شناسی عکاسی از منظر ساختار بصری، چگونگی تطبیق میان این دو مورد بحث قرارگرفت و نتایج تحقیق بیانگر انطباق و کارآیی کامل آرای ابن هیثم در حوزه زیبایی شناسی عکاسی مدرن است.
نظریه ادراک حسّی از حنین ابن اسحاق تا سهروردی؛ رویکردی تحلیلی و تاریخی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ علم دوره ۲۰ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۳۳)
153 - 171
حوزه های تخصصی:
هر فیلسوف، به ویژه هر معرفت شناسِ بزرگی را دغدغه ادراک حسّی، مخصوصاً ابصار، بوده است. این بدین خاطر است که ادراک حسّی، به ویژه ابصار، اساسی ترین راه ارتباط ما با جهان خارج است و همه حالت های شناختی ما به نوعی با آن در ارتباط اند. نظریه های ادراک حسّی، که بر محور ابصار می چرخند، از سنّت یونانی و رومی به سنّت اسلامی راه می یابند. نکته سنجی ها در این باب با حنین ابن اسحاق آغاز می شود. با بزرگ ترین چرخش در تاریخ این مسأله، توسط ابن سینا و ابن هیثم، ادامه می یابد تا اینکه به سهروردی می رسیم. او دیدگاهی کاملاً فلسفی ابراز می دارد و نظریه ادراک حسّی (ابصار) خود را از فیزیک، فیزیولوژی، و هندسه می پیراید. ما در این جستار، با رویکرد تحلیلی و تاریخی، هم نظریه ادراک حسّی (ابصار) دانشمندان عالم اسلام، از حنین ابن اسحاق تا سهروردی، را روشن می سازیم هم سیر تاریخی بحث را تا فلسفیِ محض شدنِ نظریه ادراک حسّی نشان می دهیم. در این میان، نقش علوم در این سیر و نقش تعامل دانش ها در پیشرفت دانش را نیز می توان دید.
زیباشناسی رنگ و نور در آثار ایران درودی با رویکرد ابن هیثم
منبع:
رهپویه حکمت هنر دوره ۲ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۳)
117 - 124
حوزه های تخصصی:
نظریه ادراک زیبایی ابن هیثم، کیفیات و ساختار بصری لازم در اثر هنری را مورد توجه قرار می دهد، ضروری است جنبه های بالقوه نظریاتش در حوزه زیبایی شناسی و ساختار بصری آثارش، مورد پژوهش قرار گرفته شود. ایران درودی با عناصر زیباشناسی به آثارش هویت ایرانی می دهد، او نور را هدف اصلی قرارداد تا به پندارهای فرهنگ ایران نزدیک شود و همچنین از نور برای القای بیان احساس خویش استفاده می کند تا مخاطب آن به مفهوم حس هنرمند پی ببرد و به این نتیجه رسیده است که هیچ رنگی خارج از تابش نور، رنگ نیست و رنگ ها فقط در مجاورت و تأثیرگذاری بر یکدیگر است که کیفیت و رنگ خود را بروز می دهند. باتوجه به ماهیت ساختاری نقاشی که زیبایی شناسی آن بر پایه اصولی است که کاملاً منطبق با 22 مواردی که در آرای ابن هیثم است، بررسی این موارد نظری و چگونگی کاربست آن در هنر نقاشی، هدف این مقاله است و در پی پاسخ به این پرسش که چگونه نظریه زیبایی شناسی نور و رنگ از منظر ابن هیثم را می توان با اصول مدرن زیبایی شناسی در آثار ایران درودی درک کرد، ابتدا ماهیت و ویژگی های آثار درودی را توصیف و تحلیل کرده و سپس آن آثار با آرای ابن هیثم را مورد تجزیه وتحلیل قرار می دهد. این مقاله که روش نظری آن، بر اساس نظریه پرداز فلسفه اسلامی ابن هیثم است. در این رویکرد زیباشناسی که به فرم اثر می پردازد ابن هیثم از زیباشناسی چنین تعریفی می کند: «زیبایی (حسن) را نه به عاملی بسیط، بلکه به تعامل پیچیده ای میان بیست ودو عامل تعریف کرد» و ابن هیثم تأکید زیادی به مفهوم دو مورد از 22 عواملی که نور و رنگ با یکدیگر نیروی انگیزش دارند، یعنی می توانند در نفس تأثیری ایجاد کنند که صورتی زیبا جلوه کند می پردازد. روش تحقیق از لحاظ هدف کاربردی و از نظر منظر روش انجام توصیفی تحلیلی است و اطلاعات نیز بر اساس مطالعات کتابخانه ای به دست آمده است.نتایج تحقیق بیانگر کارایی رویکرد ابن هیثم در حوزه زیبایی شناسی نقاشی معاصر است.
در جستجوی نقاشی هایی با خطای بصری پیشرفته به روایت ابن هیثم در المناظر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۹ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳
19 - 33
حوزه های تخصصی:
ابن هیثم در بحثِ خطای زبری در المناظر به نقاشی هایی اشاره می کند که در آن ها، حیوانات، اشخاص معین، گیاهان و دیگر عناصر بصری به طور طبیعی بازنمایی شده اند؛ از آنجا که در سده های 4و5ه.ق، نقاشی در تمدن اسلامی به چنان سطح واقع نمایی نرسیده بود، این پرسش مطرح است که ابن هیثم به کدام نقاشی ها اشاره می کند؟ اهمیت گزارش ابن هیثم، افزون بر آن که آگاهی ها از تاریخ نقاشی را گسترش می دهد، می تواند روایت چگونگی شکل گیری نقاشی در عصر رنسانس را نیز بپرورانَد. پژوهش در پی آن است که با استناد به گزارش های تاریخی و سنجش آن با کاوش های باستان شناسی در سده بیستم، نقاشی های روایت شده در المناظر را شناسایی کند. از نظر تاریخی، سخنان فارابی و مسعودی درباره نقاشی هایی مطرود در سده های آغاز مسیحیت، مهم ترین سرنخ های شناسایی آن نقاشی هاست. هم چنین، اقامت طولانی ابن هیثم در مصر از یک سو، و کشف و شناسایی نقاشی های مومی در نواحی صَعید (فیوم) از سوی دیگر، زمینه سنجش گزارش المناظر را فراهم می سازد. پژوهش با روش تحلیل تاریخی و تطبیق ویژگی های تکنیکی نقاشی با گزارش ابن هیثم، درپیِ شناخت همبستگی میان آن ها است. بنابراین، در نبود هرگونه آگاهی تاریخی از دیگر سنت های بازنمایی، می توان گفت نقاشی های مومی مصر، در چارچوب همان سنت بازنمایی پدید آمده بود که ابن هیثم در المناظر از آن سخن می گوید.
روش شناسی علمی ابن هیثم
منبع:
الهیات سال ۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۸
61 - 72
حوزه های تخصصی:
ابن هیثم یکی از دانشمندان نامدار تاریخ علوم ریاضی و طبیعی است. در سالیان گذشته پژوهشگران بسیاری به بررسی اندیشه های علمی او همت گماشته اند. یکی از نکات شایان توجه در اندیشه وی مسئله روش شناسی علمی و اصول نقادی در دانش است. هر چند پژوهش های بسیاری در سال های گذشته به روش شناسی علمی این دانشمند برجسته اختصاص یافته است ولی هنوز ابعاد تازه ای از رهیافت علمی او به مسئله روش شناسی علوم طبیعی و ریاضی قابل بررسی و تبیین است. مقاله پیش رو، به زاویه ای دیگر از مسئله روش شناسی علمی او پرداخته و پرسش هایی را در باره تأثیرپذیری جریان پسین علم و فلسفه، از او مطرح می سازد. در این راستا، این مقاله ابتدا چالش های تاریخی که میان پژوهشگرانی همچون رشدی راشد و عبدالحمید صبره وجود داشته را بر می رسد و پس از آن کوشش می کند برخی مفاهیم تازه یاب در ادبیات علمی ابن هیثم در باره روش شناسی علمی را فراروی خوانندگان قرار دارد. یکی از مفاهیم که در آثار ابن هیثم بدان پرداخته شده مفهوم «توقل» است که در این مقاله به بررسی معنایی این واژه و عبور ابن هیثم از دلالت آن نزد جاحظ و کندی اشاره ای می شود و به بررسی احتمال برگرفته شدن یکی از مفاهیم اصلی دکارتی از آن پرداخته می شود. همچنین این نگاشته اجمالا به طرح این پرسش خواهد پرداخت که طرح زمینه های مشترک در اندیشه کوپرنیکی و نقادی های علمی متداول در جهان اسلام ، چگونه در یک فرهنگ پاسخی چون پدیده مدرنیته یافت و در فرهنگی دیگر پاسخی دیگرگون.