فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۴۰۱ تا ۱٬۴۲۰ مورد از کل ۱٬۹۶۳ مورد.
حوزههای تخصصی:
مهم ترین ویژگی قواعد زبان عربی, گستردگی و تعدد آن است به گونه ای که فراگیری همه این قواعد و تسلط بر آن برای زبان آموز دشوار است. عوامل مختلفی در شکل گیری این تعدد نقش داشته اند. یکی از این عوامل, برخاسته از ویژگی خاص زبان عربی است؛ چه این زبان، زبانی است اشتقاقی که قابلیت گسترش و اخذ کلمات از دیگر زبان ها و تغییر آن بر اساس قابلیت های زبانی گویشوران خود را دارد. برخی دیگر از این دلایل نشئت گرفته از دستوریان زبان است؛ چرا که ایشان در طول زمان دستخوش عواملی چون فراموشی، توهم، اشتباه و یا تغییر اندیشه شده اند که خود در تعدد قواعد تأثیر داشته است.
علاوه بر دلایل ذکر شده، دلایل کلی تری نیز وجود دارد؛ از جمله اختلافات فرهنگی و تغییرات حاصل از تصحیف و تحریف که در بسیاری از آراء دستوریان می توان نمونه های آن را مشاهده کرد، هم چنین است نقش موسیقی کلام. گاه نیز این تعدد آراء ناشی از اختلافات مذهبی و فقهی است که به علت اختلافات سیاسی و مصلحت اندیشی اجتماعی بین افراد یک جامعه به وجود آمده است, و همواره بین افراد بشر موجود است.
این پژوهش با رویکردی توصیفی تحلیلی تلاش دارد همه جوانب این تعدد و اختلاف در قواعد دستور زبان عربی را بررسی کند و از مهم ترین نتایج آن می توان به تأثیرپذیری زبان عربی و قواعد آن از شرایط فرهنگی، اجتماعی و مذهبی جامعه و نیز اثرپذیری آن از فرهنگ و گرایشات دینی ـ مذهبی دستوریان و اینکه این تاثیرپذیری همچون شمشیری دو لبه است اشاره کرد؛ چه از یک سو موجب غنا و گستردگی زبان شده و از سوی دیگر موجبات پیچیدگی و دشواری یادگیری آن را برای زبان آموزان فراهم می سازد.
بررسی معناشناختی ترکیب «قرّه العین» و معادل های فارسی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های زبان شناختی قرآن (کاوشی نو در معارف قرآنی) سال دوم پاییز و زمستان ۱۳۹۲ شماره ۲ (پیاپی ۴)
حوزههای تخصصی:
«قرّه العین» از جمله ترکیب هایی است که در ادبیات عربی به ویژه در منابع دینی مانند قرآن و حدیث بسیار تکرار شده است. در زبان فارسی برای این ترکیب معادل هایی چون «خنکی چشم»، «روشنی چشم» و مانند آن در نظر گرفته شده است، ولی به نظر می رسد این ترجمه ها چندان گویای معنای مورد نظر این تعبیر نیست. بر این اساس در این مقاله، نگارندگان در جستاری گسترده با تکیه بر کتب معتبر لغت، و استناد به نمونه های نظم و نثر کهن عربی، و آیات و روایات و با توجه به نکات بلاغی و ویژگی های بافتی کلام، در باره معنی و کاربرد ترکیب «قرّه العین» در زبان عربی و ترجمه درست و گویای آن به زبان فارسی به بحث و بررسی پرداخته، نادرستی یا نارسایی برگردان های آن را به اثبات رسانده و برابر نهاده هایی برای آن پیشنهاد کرده اند.
نظم الصّوره التّشبیهیّه فی شواهد من شعر الهذلیین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یتناول البحث نظم الصوره التشبیهیه فی شواهد من شعر الهذلیین، محاولاً تبیان أثر انسجام التعبیر التشبیهی بأرکانه ومفرداته مع مکونات السیاق، لیقف على مدى براعه الشاعر الهذلی فی انتقاء مفرداته وتراکیبه لصوغ صورته التّشبیهیّه، کی تصبح قادره على حمل إحساس الشاعر وتجربته الحیاتیّه.
التقابل فی الصحیفه السجادیه وأثره فی الانسجام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نتیجهً لتطوّر العلوم فی جمیع المجالات وبخاصه الأدب ظهرت نظریات جدیده تحاول تحلیل النصوص وتفسیرها من منظار یختلف عمّا تعوّدنا علیه فی القدیم. فتغیّرت أغراض أدوات البیان ووسائله عمّا کان فی العلوم القدیمه فی ضوء هذه النظریات. ومن أکثر هذه النظریات انتشاراً وشیوعاً هی ما یتّصل بلسانیّات النص التی تعتبر النص کلاماً متّصلاً ذا وحده جلیّه تنطوی علی بدایه ونهایه ویتّسم بالانسجام والتماسک.
یعدّ الانسجامُ من أبرز خصائص النصّ الذی تحدّث عنه اللغویون، ومنهم: هالیدای ورقیه حسن اللذین ألفّا کتاباً یحمل نفس العنوان وذکرا عوامل مختلفه تربط بین أجزاء النص، منها التقابل الذی هو نوع من التضام الذی یندرج فی المصاحبه اللغویه التی تلعب دوراً بارزاً بأنواعها المختلفه فی انسجام النص واستمراریته. إنّ هذا التقابل یُعدّ من أکثر علاقات المعنی شیوعاً وانتشاراً فی الصحیفه السجادیه، ویشکّل ظاهره لغویه أسلوبیه ممیزه فیها.
یهدف هذا البحث إلی دراسه دور هذا العنصر البدیعی کعاملٍ من عوامل الانسجام فی الصحیفه السجادیه متّبعاً فیه الأسلوب الوصفی - التحلیلی. وتدلّ النتائج علی أنّ أسلوب التقابل فی الصحیفه یؤدّی إلى تحسین النص کمحسّنٍ بدیعیٍ معنویٍ فی ضوء البلاغه القدیمه ویعدّ وسیله من أبرز وسائل الانسجام بین الجمل فی ضوء اللسانیات الحدیثه، بحیث یتجاوز هذا الانسجام دائره جمله واحده أو عدّه جمل ویربط کلّ الأدعیه کنصّ واحد یتمحور حول محور التقابل بین موقفَی الحق والباطل اللذین یتمثّلان فی الکلمات البیضاء والسوداء.
بررسی بنیادی برخی از الفاظ قریب المعنی در قرآن کریم (دلالتها- کاربردها)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با تحلیل و بررسی دلالت معنایی واژگان مترادف و قریب المعنی در قرآن کریم، روشن می شود که میان کاربرد این واژگان و بافت معنایی آن ها هماهنگی و پیوند عمیقی نهفته است؛ بطوریکه در ساختار زبانی قرآن کریم، هر واژه ای بار معنایی خاص خود را داشته و معنا و مفهوم آن در مقایسه با سایر واژگان قریب المعنی متفاوت است، لذا با توجه به اهمیت موضوع بر آن شدیم تا برای پی بردن به تفاوت های دلالی این الفاظ، معنای لغوی آن ها و نیز سیاق آیاتی که این الفاظ در آن به کار رفته اند، مورد بررسی قرار دهیم، سپس معنای لغوی آن ها را با معنای قرآنی ای که از این الفاظ است نباط می گردد، مقایسه کنیم.
واکاوی اشعار انقلابی در دیوان فدوی طوقان و طاهره صفارزاده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پس از جنگ 1967 و شکست اعراب از اسراییل، روحیه انقلابی درمیان شاعران عرب، به ویژه فدوی طوقان، شعله ور شد. شعر او شعر قیام و انقلاب و مقاومت است. او هم وطنانش را به همبستگی و پایداری و جان فشانی در راه وطن دعوت می کند. از آنجا که فدوی شاهد ویرانی و اشغال سرزمین خود بوده، اندوه فراوانی بر اشعار او غالب است؛ با این وجود، به آینده ای روشن امید دارد. طاهره صفارزاده نیز در ایران از سلاح برنده شعر علیه استبداد بهره می جوید و به دستگاه حکومت می تازد و اعلام می کند که زیر بار ظلم و ستم نخواهد رفت و مردم را به ایستادگی فرامی خواند. در این مقاله، با روش مقایسه ای- تحلیلی، به بررسی مفاهیم و عناصر مشترک اشعار این دو شاعر انقلابی می پردازیم. مفاهیم شعری مشترک در اشعار این دو شاعر، چشمگیر است. وطن پرستی، دعوت به بیداری، آزادی خواهی، مقاومت، تقدیس شهادت و تعهد اجتماعی از مهم ترین مضامین شعری این دوست. شعر این دو شاعر پارسی و تازی سرشار از سوزوگداز، عشق و دلدادگی، آزادی و استواری و امید به آینده ای روشن است؛ شعری برآمده از احساسی زخم دیده و دردکشیده که امید را در مردم زنده و آنان را از خواب غفلت بیدار می کند.
تحلیل انتقادی الهیروغلیفیه و القرآن الکریم، نوشته سعد عبدالمطلب عدل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در زمینه حروف مقطعه قرآنی (حروف بخش بخش شده در اوایل 29 سوره قرآن کریم) از دیرباز تاکنون نظرات و تفاسیر مختلفی وجود داشته که یکی از جدیدترین آن ها، نظر سعد عبدالمطلب است. او پژوهشگری مصری است که در کتابش، هیروگلیف در قرآن، بر این ادعا تأکید دارد که توانسته است با استفاده از «هیروگلیف» (زبان مصری باستان)، حروف مقطعه قرآن را رمزگشایی کند. این مقاله درابتدا نظرات گوناگون درباره حروف مقطعه را بررسی می کند و پس از معرفی هیروگلیف، به جست وجوی میزان صحت و سقم نظر نویسنده درزمینه رمزگشایی حروف مقطعه با استفاده از هیروگلیف می پردازد. سپس نظر نویسنده و نتایج به دست آمده از آن با نظرات دیگر متخصصان در این زمینه مقایسه می شود تا میزان توانایی مدعی مذکور در این باب مورد بحث و بررسی قرار گیرد و وجوه اختلاف نظر در این خصوص نیز بیان گردد.
سایه روشن سیمای زن در رمان های نجیب محفوظ (پیامدهای ناگوار گذار از سنت به دنیای جدید)
حوزههای تخصصی:
نجیب محفوظ، نویسنده معاصر مصری، یکی از نویسندگان برجسته در ادبیات داستانی در جهان عرب در قرن بیستم است. او در رمان هایش مصر و فراز و فرود حوادث آن کشور را با مهارتی کم نظیر به تصویر کشیده است؛ جامعه ای که از فقر و ناآگاهی مفرط در رنج بوده است. رمان های محفوظ، تصویر آمال و آلام مردم این سرزمین است. زنان از مهم ترین نقش آفرینان قصه های او هستند. وی از پس سیمای زنان، جامعه ی معاصر خویش را به نقد کشیده است. این مقاله بر آن است که با شیوه ی توصیفی - تحلیلی به بررسی مسائل زنان در جزر و مدّ حوادث قصه های نجیب محفوظ بپردازد و تصویری از زن عرب معاصر را از لابلای برخی رمان های او ارائه نماید. نتیجه ی این پژوهش بیانگر آن است که زن در گستره ی رمان های محفوظ، فاقد شناختی صحیح از چیستی و رسالت خویش در جامعه بوده و از فقر، فساد اخلاقی، تزلزل مبانی نهاد خانواده و سلطه ی تباه کننده ی سیاست مداران فاسد، همواره در رنج بوده است. زنان جامعه ی مصر در رمان های او، در میان افراط و تفریط نظام ارزشی جامعه، همیشه آزرده خاطر و پریشان حال هستند. آنها در چنبره نقطه گذار از سنت به مدرنیته و در برزخ میان قدیم و جدید، در جست وجوی تعریفی نو از ارزش های اجتماعی و نظام خانواده هستند که هم با حقایق تاریخی کذشته و هم با عصرشان هم سویی داشته باشد. اما آنها غالباً از دستیابی به این آرزو ناکام می مانند.
تحلیل ساختاری داستان «وجه القمر» زکریا تامر (با تکیه بر دو محور هم نشینی و جانشینی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زکریا تامر یکی از نویسندگان سوریه است که در قالب داستان کوتاه دستی توانا داشته است. او داستان هایش را در ساختاری منظم و ترکیبی به همپیوسته به نگارش درمیآورد و تمام عناصر و واحدهای تشکیل دهندة آن را به حرکت و تکاپو وامی داشت تا پیام مشخصی را انتقال دهد. نام یکی از داستان هایش، «وجه القمر» است که در آن همة عناصر را در کنار هم در یک رشتة خطی قرار داده تا پیام دفاع از زن شرقی را که تا قبل از این خوار و ذلیل شده است، به همگان برساند. برای درک پیام اصلی داستان، تحلیل آن براساس دو محور همنشینی و جانشینی کمک شایانی میکند. محور جانشینی به نویسنده امکان میدهد که از بین مجموعة واژگان، واژة متناسب با ساختار را برگزیند. واژگان گزینش شده در یک مسیر خطی عمودی کنار هم قرار میگیرند و ترکیب نوشتاری جدیدی را به وجود می آورند و ارزش جانشینی آن به جای واحدهای دیگر، از اینجا فهمیده میشود که سمیحه، شخصیت زن داشتان به معنای بخشنده است و زنان شرقی تمام وجود خود را به مردان بخشیدهاند. در محور همنشینی، ارتباط عبارت ها و ترکیب آن ها در یک خط افقی بررسی می شود و وقتی در کنار هم قرار می گیرند، مسیر داستان به جلو حرکت می کند. همچنین، توصیف هایی بررسی شده اند که به تنهایی معنای صریح دارند؛ ولی با هم معنای نشانه ای مییابند؛ مثل هم نشین شدن درخت لیمو و صدای نالة مرد دیوانه که دال بر ایجاد حد فاصل بین دوران کودکی سمیحه و پس از آن است.
مقاله به زبان عربی: نقد و تحلیل دو رنگ سیاه و سفید در اشعار بدر شاکر سیاب (دراسه نقدیة لعنصر اللون فی أَشعار بدر شاکر السیّاب؛ الأسود والأبیض نموذجاً)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رنگ به عنوان برجسته ترین عنصر درحوزه محسوسات از روزگاران پیشین توجه انسان را به خود معطوف کرده و همواره روح انسان را مسحور قدرت خویش کرده است، در این میان شاعران بیش از دیگران به رنگ ها توجه کرده و سخت مجذوب آن گردیده اند، شاعران معاصر هم به دلیل آگاهی از تنوع رنگ ها و تاثیر آن ها در روح و روان انسان با رنگ ها ارتباط برقرار کرده و در تصاویر شعری خود آن ها را به کمک طلبیدند.
با توجه به حضور جدی دو رنگ سیاه و سفید در اشعار سیاب در مقاله حاضر تلاش شده ضمن بیان اهمیت این دو رنگ، به دلالتهای آن دو در اشعار این شاعر به تفصیل اشاره شود، و ضمن پرداختن به اسباب حضور این دو رنگ، از حالات روحی و روانی شاعر پرده بردارد.
از مهم ترین دستاورد این مقاله این است که این دو رنگ در مفهوم مقابل خیر و شر، و جنگ و صلح در اشعار سیاب به کار رفته اند. رنگ سیاه از بالاترین بسامد در اشعار او برخوردار هستند که از غلبه حزن و اندوه بر روح و روان شاعر خبر می دهد اما بسامد نسبتا بالای رنگ سفید از امید شاعر به آینده پرده بر می دارد.
قصیده القناع عند الشاعر المصری أمل دنقل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اهتم الشاعر المصری أمل دنقل (1941- 1983) اهتماماً بالغاً بالقناع فی استدعائه للشخصیات التراثیه، حیث یشکل القناع عنصراً محوریاً فی تجربته الشعریه، وقد أسهم هذا العنصر إسهاماً واضحاً فی تشکیل البنی الفنیه المکوّنه لنصّه الشعریّ. وقد جاء اختیار أمل دنقل لأقنعته مرتبطاً بتطوّرات الواقع التاریخی والسیاسی من جهه، وبتطور وعیه الناجم عن تلک التطوّرات من جهه ثانیه. فالقناع أتاح له فرصه للمزج بین الحاضر والماضی وبین الجدید والقدیم وبین الذات والموضوع وساعده علی أن یتحدّی القضایا السیاسیه والاجتماعیه لمصر والبلاد العربیه؛ إذ لم یکن فی مستطاع الشاعر أن یکون بعیداً عمّا کان یشهده المجتمع العربی من أزمات سیاسیه واجتماعیه. غیر أنّ النصّ الدنقلیّ تقنّع بالشخصیات التراثیه المتعدّده، مثل الشخصیّات الدینیه والتاریخیه والفولکلوریه والأدبیه کشخصیه المسیح (ع) للقناع الدینیّ وسبارتاکوس للقناع التاریخی وعنتره للقناع الفولکلوریّ والمتنبّی للقناع الأدبی. أهمّ نتائج هذه المقاله هی أن قصیده القناع عند الشاعر قصیده رفض ومقاومه ونضال ومواجهه تنبعث من فکرته التحریضیه، ودفعته هذه الفکره إلی أن یتقمّص شخصیه الثائرین والمتمرّدین لاستعاده کرامه العرب المهدوره وإعاده المجد الضائع، حیث تصبح هذه الشخصیات صنوه ومثیله فی وقوفه بوجه الظلم والخنوع.
صور الکنایة فی الکلام النبوی الشریف (جلوه های کنایه در فرمایشات پیامبر (ص))(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بیان غیر مستقیم به عمق و عظمت امر افزوده و به آن تازگی و زیبایی می بخشد. سبک کنایه ای در بردارنده بلاغت و زیبایی کلام و نکات و فوائد بیانی است، فوائدی که با بیان مستقین حاصل نمی شود. این مقاله درپی پژوهش در فن کنایه و مظاهر آن در فرمایشات پیامبر(ص) بوده به این امید که اندکی از بلاغت و فصاحت پیامبر(ص) را به تصویر کشیم، و بدنبال آنیم که به سؤلاتی چند پاسخ دهیم، از جمله اینکه کنایه از چه جایگاهی نزد پیامبر (ص) برخوردار بوده، آن حضرت چگونه این فن را به کار می بردند؟ پیامبر تا چه اندازه از کنایه برای نزدیک کردن معنی به ذهن مخاطبان بهره می گرفته، علت این امر چه بوده است؟ روش ما انتخاب تعدادی از فرمایشات پیامبر(ص) که در آن ها نشانه هایی از فن کنایه دیده شده است و نیز بررسی مفصل کنایه می باشد. در این بین به تعدادی از کتاب های بلاغی که به بیان کنایه در فرمایشات پیامبر(ص) پرداخته از جمله کتاب ""المجازات النبویة"" از شریف رضی مراجعه کردیم و تلاش کردیم که این مطالب را بطور کامل تر و مفصل تر بیان کنیم.
بررسی کهن الگوی«آنیما» و «تولد دوباره» در ذهن و زبان خلیل حاوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کهن الگو، صورت ازلی، صورت مثالی و به بیان یونگ، «آرکی تایپ»، عبارت از طرح کلی آن دسته از رفتار های بشری است که در ناخودآگاهی جمعی ریشه دارند. از مهم ترین کهن الگو هایی که یونگ،آن ها را بررسی کرده است، می توان آنیما (مادینه روان مرد)، آنیموس (نرینه روان زن)، پرسونا (نقاب اجتماعی فرد)، سایه و خود را نام برد. هدف اصلی از نوشتار حاضر، بررسی نمود آنیما در ذهن وزبان شاعر و اندیشمند معاصر عرب، خلیل حاوی است؛ زیرا واکاوی سروده های این شاعر، به ویژه دو مجموعه نهر الرماد و بیادر الجوع او، حضور آنیما را در ذهن سراینده و نمود آشکار و ماندگار آن را درزبان سروده هایش آشکار می کند.
تحلیل رمان «کودک پاک کن» (طفل الممحاة) اثر ابراهیم نصرالله از منظر پیوند میان باورهای دینی و رئالیسم
حوزههای تخصصی:
ابراهیم نصر الله، رمان نویس معاصر فلسطینی، در مجموعه رمان های «کمدی فلسطینی» غالباً به شکلی واقع-گرایانه توجه خویش را به موضوع فلسطین و سرنوشت مصیبت بار مردم این سرزمین معطوف نموده است، اما او در یکی از رمان های این مجموعه، به نام: «طفل الممحاة» (کودکِ پاک کن)، شیوه ای متفاوت در پیش گرفته و در آن، برخلاف دیگر آثارش، از الگوی واقع گرایانه در روایت و پیرنگ حوادث پیروی نکرده است، وی در این رمان. حوادث فرا واقعی را در بستری از واقعیت ها ارائه نموده و پیرنگ رمان را بر آن ها استوار ساخته است. جستار حاضر، با روش توصیفی- تحلیلی این رمان را از منظر پیوند میان باورهای دینی و رئالیسم بررسی نموده است. نتایج به دست آمده از این پژوهش گویای آن است که نویسنده درتلاش به منظور ایجاد هماهنگی میان مضمون و فرم، ابتکاری نو در رمان معاصر عربی به خرج داده است. او با این اثر، میان باورهای عامیانه مردم با رئالیسم جادویی پیوندی هنری ایجاد نموده است.
مقاله به زبان عربی: پدیده توهم در زبان عربی (ظاهرة التوهم فی اللغة العربیة)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
توهم"" یکی از پدیده های زبانی شناسایی شده در نحو عربی است. نحویان سنتی از دیر باز برای توجیه پاره ای از واژگان و ترکیب های نحوی که با قواعد رایج دستوری سازگاری ندارد، از این پدیده زبانی کمک گرفته اند؛ با این وصف، تنها در علم نحو و در قالب اصطلاح «العطف علی التوهم»، به معرفی کوتاهی از آن بسنده کرده اند. افزون بر این، از معرفی ""توهم"" در علم لغت نیز غفلت ورزیده و محدوده کاربرد این پدیده در نحو را تنها به باب ""عطف"" محدود ساخته اند و به دیگر موارد استفاده از آن در ابواب دیگر علم نحو اشاره نکرده اند.
چنین کاستی هایی ما را بر آن داشت تا با جست و جو در کتاب های لغوی و نحوی، و بر اساس روش وصفی ـ تحلیلی با بررسی و نقد سخنان ایشان در این خصوص، به معرفی بیشتر این پدیده در زبان عربی بپردازیم و در این راه به ابداع سه اصطلاح جدید، یعنی: «التوهم النحوی»، «التوهم اللغوی» و «التوهم المعنوی» دست یازیم .
إشکالیّة ""الوظیفة المسرحیّة"" لدى المسرحیّین الروّاد فی المشرق: بلاد الشام و إیران و ترکیا العثمانیّة (مسأله ""وظیفه تئاتر"" از نظر نمایشنامه نویسان پیشگام در مشرق: ""بلاد شام، ایران، ترکیه عثمانی"")(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پیشگامان نمایشنامه نویسی در مشرق زمین که در قرن نوزدهم میلادی به نوشتن نمایشنامه هایی به سبک اروپایی آن پرداختند، در آغاز با برخی مسائل مواجه بودند که از آن جمله است، وظیفه نمایش و کاربرد آن. در این پژوهش، موضوع یاد شده در کشورهای بلاد شام و به طور ویژه لبنان و سوریه و همچنین ایران و ترکیه عثمانی که در نمایشنامه نویسی و اجرای نمایش در مشرق پیشگام بودند، مورد بررسی قرار گرفته است.
پیشگامان تئاتر با تاکید بر ضرورت وجود نمایش در کشورهایشان، معتقد بودند که نمایش صرفا یک هنر برای سرگرمی نیست بلکه از آن فراتر می رود و وظایف دیگری بر عهده این هنر و نوع ادبی است.
آنان به فایده نمایش در جوامع و تاثیر آن بر ملتها ایمان داشتند و آن را از برترین انواع ادبی و هنری به شمار می آوردند و تاکید می کردند که تئاتر خدمت بزرگی به کشورهایشان ارائه می کند و یک هنر متعالی است. از نظر آنان، تئاتر می تواند در تهذیب سرشت مردم، اصلاح جان هایشان و روشن کردن عقلشان و همچنین در بهبود اخلاق اجتماعی مؤثر باشد و به طور کلی تئاتر را علاوه بر بعد سرگرمی، دارای وظیفه و رسالتی در جوامع می دانستند.
دراسه أسلوبیه للرتابه التعبیریه فی «النمور فی الیوم العاشر» لزکریا تامر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اهتم النقّاد بدراسه الظواهر اللغویه، من خلال الأنماط، ویمتد بحثهم إلی تنویعات فی التراکیب تعتمد مؤثرات یمکن أن تکون لها صله بالمبدع، وهی مؤثرات قد تنحرف عن مجراها لتکون فی النهایه أسلوباً متفرداً. هذا التوجه من الدراسه فی أسالیب الأدباء نسمیه بالأسلوبیه، بما یتوسع فیها من رؤیه ألسنیه، فیتفرع منها منهج إحصائی تهمّه دراسه الظواهر اللغویه فی الأعمال الأدبیه فی إطار المعطیات الکمیه. وهناک توجهات أخری فی الأسلوبیه کالتوجه النفسی، والوظیفی، وغیرها.
استقرّ عبر التقصّی، الحاصل من بیانات الجداول- مع استخدم المنهج الإحصائی الیدوی ولیس الآلی - أنّ تامر ذو منهج ثابت فی تعاطی الظواهر الرتیبه. فی مجموعته «النمور فی الیوم العاشر» عبر دراسه للرتابه التعبیریه، فلاحظنا أنّه لجأ إلی النمط الرتیب فی اجتماع (الفعل الماضی+ الباء الجاره +المجرور +النعت مع التناوب فی النوع والعدد) فی التراکیب الحصریه. وحدث أن ینحرف الکاتب عن النمط إلی التنویع، فی إعادته للظواهر اللغویه، وذلک ما یستدعیه أسلوبه القصصی. والحواریه أساساً هی مبدأ رتابه النمط فی التعاطی الألفاظ، خاصهً فی التکرار الفاشی فی مفردات القول والسؤال والصوت واللهجه وغیرها. وهذا یبدو للقارئ إذا ما أکثر من قراءته للکاتب، ویظهر أنّ الفوضی نجمت عن فقر فی الثروه اللفظیه أو عن لاوعی لزکریا تامر، لأنّه لو انتبه للرتابه لاجتنب عن التورط فی الفوضی اللفظیه.
دراسه نقدیه فی توظیف الاسترجاعات فی قصه النبی یوسف(ع) (دراسه على أساس نموذج جیرار جینت)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عنصر الزمان هو الحجر الأساس فی الحیاه عامه وفی الحیاه الأدبیه خاصه ولطالما شغلت هذه القضیه أذهان الباحثین. ومن ثمّ فالروایه هی الزاخره بالأحداث والأفعال وهما عنصران لاینفصلان عن الزمن الروائی. فهنالک نقاشات قامت لتشید بجانب من جوانب هذا العنصر الحاسم. ومن الذین شمّروا عن سواعدهم لینالوا حظاً فی هذا المیدان هو جیرار جینت الذی اقترح نموذجاً لتحلیل الزمن الروائی فی کتابه «خطاب الحکایه» ومقترحه قام على أکتاف ثلاثه عناصر؛ هی: الترتیب، الاستمرار، والتواتر.
تقنیه الترتیب تقوم بدراسه الاسترجاعات والاستباقات فی النص السردی. والاسترجاعات هی الرجوع إلى الحادث الماضوی وإعادته لأهداف خاصه. استهدفت المقاله تبیین فاعلیه الاسترجاعات ومدى تأثیرها فی قصه یوسف النبی(ع) فی القرآن الکریم وبعد مقدمه فی تبین الترتیب الزمنی وأنواع الاسترجاعات درست المقاله توظیف الاسترجاعات فی القصه واختارت المنهج الوصفی التحلیلی أساساً للدراسه. وصلت المقاله أخیراً إلى أنّ الاسترجاعات المتواجده فی قصه النبی یوسف(ع) فی القرآن الکریم تؤدی إلى انسجام هذه القصه وتواشجها والاسترجاعات الداخلیه هی من أکثر أنواع الاسترجاعات تواتراً فی قصه یوسف النبی(ع) وهذا الأمر لعب دوراً هاماً فی تکوین السرد العنقودی لهذه الحکایه حیث إنّها تتمحور حول بؤره رئیسه هی رؤیا یوسف(ع) التی تبدأ من عهد الطفوله إلى أن تنتهی القصه بتأویلها فی المشهد الأخیر. المشهد الرابع هو أکثر المشاهد دینامیه وانفعالاً فی قصه یوسف النبی(ع) کما أنّه أوسع مجالاً قیاساً بالمشاهد الأخرى، والاسترجاعات فی هذا المشهد تبرز أشد البروز وتسهم إسهاماً کبیراً فی انفکاک العقد النهائیه للحکایه، حیث لا یمکن التغاضی عن دورها الجلی.