مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
محور جانشینی
حوزه های تخصصی:
در نوشته حاضر ، سعی بر آن است معلوم شود چه عامل یا عواملی در مرگ استعاره و واژگانی شدن مفهومی استعاری دخیل است . برای نیل به این هدف ، ابتدا به آنچه در میان محققان به مثابه تعریفی برای استعاره ذکر شده است ، اشاره خواهد شد . سپس کوشش خواهد شد ، به فرآیند شکل گیری استعاره اشاره شود و معلوم گردد تفاوت میان «استعاره زنده» و «استعاره مرده» چیست و چگونه استعاره ای زنده به چند معنایی واژگانی تغییر هویت می دهد و به فرهنگهای لغت راه می یابد .
هاله ارزشی واژگان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با نفی جزم اندیشی واژگانی و حضور بلامانع واژگان در شعر، این توهم ایجاد شد که واژگان به واسطه حضور در شعر ارزشمند خواهند شد و در پی آن، سیل واژه های گوناگون در شعر ، بدون ملاحظات شعری، از این حرکت اصیل، گهگاهی، روندی ابتر و عقیم ساخت. این اصل که واژگان مجاز هستند و بدون هیچ قید و شرطی وارد شعر شوند، در عین حالی که اصلی اصیل و بنیادی بود و موجب غنای واژگانی اثر می شد، در شیوه کاربردی خود- با چشم بستن بر سویه تالیفی واژگان - دچار خبط و خطاهایی گردید که اهمیت ویژه خود را از دست داد. از این رو، در این مقاله تلاش شده است تا ضمن بازاندیشی اصل جزم اندیشی واژگانی، آن دسته از ملاحضات شعری را که موجب اعتلای ارزشی واژگان در شعر می شود مورد بررسی قرار گیرد. بنابر این، در این مقاله ضمن نقد ارزش زیباشناختی واژگان، به چگونگی اثر گذاری بافت کلام بر ایجاد هاله معنایی پیرامون واژگان منفرد پرداخته خواهد شد. به همین منظور، با در نظر گرفتن الگوی یاکوبسنی، ابتدا ارزش واژگان منفرد در محور جانشینی به محک گذاشته می شود و به دنبال آن، چگونگی برجسته شدن واژه در محور هم نشینی مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
تناسب هنری در دو محور همنشینی و جانشینی
حوزه های تخصصی:
خلاقیت و ابتکار شاعر در گونه های مختلف زبانی و ادبی موجب می شود که کلام وی رنگ و بوی دگری یابد و آن را فراتر از همگنان بنشاند. بررسی شگردها و سبک شاعران و نمود خصایص شعری آنان می تواند به شناخت دقیق آن بینجامد. قیصر امین پور به نوآوری مشتهر است و ذوق شاعری همراه با تحصیلات دانشگاهی توانایی به او داده است تا در انتخاب واژگان و ترکیب و تلفیق آن ها در محور جانشینی و نیز همنشینی، تناسب معنایی و لفظی دلپذیری را ایجاد نماید. او در ایهام تناسب، کنایه و مراعات النظیر شگردی خاص دارد. شاعر با استفاده از ابزار کنایه، عمل انتخاب بر محور جانشینی را متناسب با عمل ترکیبِ حاصل از به کار داشتِ مراعات النظیر و ایهام تناسب بر محور همنشینی به نیکی انجام می دهد؛ به گونه ای که کشف یکی از این برجستگی های هنری در یک محور به کشف برجستگی های دیگری در محور دیگر می انجامد.
این مقاله در پی آن است تا به آن دسته از تناسب ها در اشعار امین پور که ارزش هنری بیشتری دارد، بپردازد. به این منظور، پنج دفتر شعر شاعر که عبارتند از: آینه های ناگهان، گلها همه آفتابگردانند، تنفس صبح، در کوچه آفتاب و دستور زبان عشق، بررسی شده است.
بررسی چند شگرد صرفیِ ادبی ساز زبان در سروده های بیدل دهلوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از آنجایی که شعر نتیجه درهم شکستن نظام و اصول حاکم بر زبان معیار (خودکار) است، شاعر برای خلق یک اثر هنری ناگزیر است از این هنجارها عدول کند و برای ظهور این دگرگونی از ابزارها و شگردهای گوناگونی بهره می برد که سبب نزدیک شدن محور زبان به نقش ادبی آن می گردد. در این میان، بیدل دهلوی به عنوان برجسته ترین شاعر سبک هندی در به نمایش درآوردن ویژگی های فرمی و محتوایی این دوره، به خلق و به کارگیری شگردهایی زبانی پرداخته است که یا آن ها را تنها در زبان بیدل می توان یافت یا سروده های وی تبلور کامل و زیباتری از آن ها را دربردارد. از این رو، در پژوهش حاضر سعی شده است برخی از این شگردهای ابهام انگیز زبانی و ساختارهای سازنده و معانی قابل دریافت از آن ها، براساس فرایندهایی که در ژرف ساخت این عبارات و ترکیبات بر روی محورهای فرضی جانشینی و هم نشینی زبان صورت می گیرد و عامل پیوند آن ها به روساخت می گردد، تحلیل و ارائه گردد.
تحلیل ساختاری داستان «وجه القمر» زکریا تامر (با تکیه بر دو محور هم نشینی و جانشینی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زکریا تامر یکی از نویسندگان سوریه است که در قالب داستان کوتاه دستی توانا داشته است. او داستان هایش را در ساختاری منظم و ترکیبی به همپیوسته به نگارش درمیآورد و تمام عناصر و واحدهای تشکیل دهندة آن را به حرکت و تکاپو وامی داشت تا پیام مشخصی را انتقال دهد. نام یکی از داستان هایش، «وجه القمر» است که در آن همة عناصر را در کنار هم در یک رشتة خطی قرار داده تا پیام دفاع از زن شرقی را که تا قبل از این خوار و ذلیل شده است، به همگان برساند. برای درک پیام اصلی داستان، تحلیل آن براساس دو محور همنشینی و جانشینی کمک شایانی میکند. محور جانشینی به نویسنده امکان میدهد که از بین مجموعة واژگان، واژة متناسب با ساختار را برگزیند. واژگان گزینش شده در یک مسیر خطی عمودی کنار هم قرار میگیرند و ترکیب نوشتاری جدیدی را به وجود می آورند و ارزش جانشینی آن به جای واحدهای دیگر، از اینجا فهمیده میشود که سمیحه، شخصیت زن داشتان به معنای بخشنده است و زنان شرقی تمام وجود خود را به مردان بخشیدهاند. در محور همنشینی، ارتباط عبارت ها و ترکیب آن ها در یک خط افقی بررسی می شود و وقتی در کنار هم قرار می گیرند، مسیر داستان به جلو حرکت می کند. همچنین، توصیف هایی بررسی شده اند که به تنهایی معنای صریح دارند؛ ولی با هم معنای نشانه ای مییابند؛ مثل هم نشین شدن درخت لیمو و صدای نالة مرد دیوانه که دال بر ایجاد حد فاصل بین دوران کودکی سمیحه و پس از آن است.
بررسی فرآیند خلق معنای واقعیت در زبان نثر رئال-ناتورال چوبک با تکیه بر داستان «چرا دریا طوفانی شده بود»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات فارسی (دانشگاه خوارزمی) سال بیست و هفتم پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۳۲ (پیاپی ۸۷)
7-32
حوزه های تخصصی:
یکی از شیوه های نثر نویسی در روزگار معاصر به انعکاس امر واقع بیرونی در جهان داستان معطوف است. این شیوه، به شکلی گسترده، در آثار نویسندگان رئال و ناتورال ایران نمود یافته است. صادق چوبک یکی از نویسندگان برجسته معاصر است که به جهت ارائه واقعیت از نوعی دیگر، به مدد زبان ویژه نثر خود، به وجهی از امکانات زبان هنری دست یافته است که او را هم در سبک شخصی و هم در مکتب رئال ناتورال، از سر آمدان نحله داستان نویسی ایران کرده است. هدف پژوهش پیش رو، واکاوی فرآیند خلق معنای واقعیت است که به استفاده چوبک از هنر سازه هایی در دو محور هم نشینی و جانشینی برای رسیدن به ارائه موفقِ واقعیتی زبان بنیاد، فارغ از دخالت خود محورانه سوژه، انجامیده است. نگارنده در پژوهش حاضر، با شیوه تحلیلی انتقادی و استفاده از نظریه های مرتبط منتقدان این حوزه، نثر رئال ناتورال چوبک و جنبه های آن را بررسی و نقد کرده و در پی برجسته ترکردن جوانبی از زبان چوبک بوده است که فراتر از بررسی های معمول ناتورالیستی، با بخشیدن حیثیتی هنری به نثر او، به ترازی از داستان نویسی نائل می شود که راه را برای تحلیل های نوپدید در حوزه نقد زبان نثر، بر منتقدان این نحله هموار می کند؛ زیرا نثر چوبک از نوع نثرهای پیش پاافتاده که داستانی واقعی را نقل می کنند و زبانی ارجاعی دارند نیست، بلکه نثری هنری است.
پیوند تصویری می و چهره در دیوان حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یوری لوتمان، تأثیر شعر را حاصل برخورد نظام هایی مختلف می داند که به طور همزمان در متن عمل می کنند. البته وی از نظام تصاویر شعر سخن نگفته، ولی این نظام را نیز به دیگر نظام های مورد نظر لوتمان می توان افزود. کارکرد این نظام، حاصل پیوند میان تصاویر است. از این منظر، شبکه این تصاویر می تواند دلالت هایی معنایی و زیباشناختی نیز داشته باشد. در مقاله حاضر، با بررسی پیوند میان دو تصویر باده و چهره در شعر حافظ، پیچیدگی پیوند میان این دو تصویر در سه سطحِ وابسته های منفرد، تصاویر ترکیبی و پیوند تصاویر در سطح بیت نشان داده شده است. با تکیه بر این پیوندها، به دلالت هایی زیباشناختی و معناییِ نو و فراتر از دلالت های زبانی در دیوان حافظ می توان دست یافت. با این نگاه، افزون بر تکنیک های بلاغی و معنای لغوی ابیات حافظ، تکنیک ها و معانی ثانوی حاصل از این پیوندهای تصویری را نیز می توان دریافت. تحلیل این شبکه تصاویر شعری، بر ایده این همانی تصاویر در محور جانشینی تکیه داشته است.
واکاوی دلالت های واژگانی داستان ابلیس در داستان های متشابه قرآن کریم با رویکرد بافتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بررسی دلالت واژگان در پرتو نظریه موسوم به بافت متن در علم معناشناسی اهمیت ویژه ای دارد؛ زیرا بررسی لایه های معنایی واژگان، تلاشی در خوانش متن در چارچوب بافت متنی قلمداد می شود و شناخت و آگاهی از دلالت بافت در زبان، در درک چرایی انتخاب واژگان گوناگون سهیم است و مخاطب از نحوه چیدمان و تفاوت در موقعیت های واژگان با تکیه بر دو محور جانشینی و همنشینی به معنا دست می یابد. در پژوهش حاضر کوشیده شده است با استفاده از روش توصیفی تحلیلی و با تکیه بر دو محور جانشینی و همنشینی، آیات متشابه داستان وسوسه ابلیس و رانده شدن او از بهشت بررسی ساختاری شوند. برخی از نتایج پژوهش نشان دادند در محور جانشینی، واژگان «وسوس، ازلّ»، «اخرج، اهبط و اذهب» و «اقعدنّ و ازینّ» به مقتضای بافت متنی و فضای حاکم بر داستان، گزینش شده اند و همین امر در انسجام و تکمیل زنجیره معنایی بین واژگان جانشین مؤثر بوده است تا از این طریق به منظور القای مفهوم و معنای مدنظر متکلم، واژگان جانشین در خدمت بافت متن قرار گیرند و بار معنایی جدیدی با توجه به سیاق و آیات پیسین و پسین به فضای داستان بخشند و به نوعی به توسیع معنایی متن منجر شوند.
تحلیل سوره فیل بر اساس اندیشه ساختارگرایان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بر خلاف تصور عده ای که کشف معانی موجود در یک متن را وابسته به بررسی لایه های بیرونی آن می دانند گروه دیگر با اعتقاد به وجود انسجام و پیوند تنگاتنگ میان لفظ و معنا، قسمت عمده بازتولید این معانی را در درون خود ساختار قلمداد می کنند. این شیوه که با نام تحلیل ساختارگرایانه شناخته می شود قابل تطبیق بر سوره های قرآن نیز است. در این جستار تلاش شده است با در پیش گرفتن روش توصیفی –تحلیلی به تحلیل سوره فل بر اساس اندیشه ساختارگایان پرداخته شود. نتایج تحقیق حاکی از آن است که غرض خداوند در سوره فیل، تنها از مجرای الفاظ و واژگان منتقل نمی شود بلکه شیوه ارتباط واژگان در یک نگاه بوطیقایی خود القاء کننده اهداف خاص است. اجزای تشکیل دهنده این سوره در سطوح مختلف نشانه ها اعم از صامت ها و مصوت ها، واژگان و ترکیبات با یکدیگر ارتباط تنگاتنگی دارند و همگی در قالب یک مجموعه به هم پیوسته یک هدف کلی را دنیال می کنند و آن ترسیم عاقبت دو گروه حق و باطل از مجرای قدرت نمایی های دو گروه و اثبات قدرت برای یکی و نفی از دیگری است.
معناشناسی تاریخی و توصیفی واژه «تلّ» در قرآن کریم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲۹
1 - 21
حوزه های تخصصی:
نگارش پیش رو، معناشناسی تاریخی و توصیفی واژه «تلّ» است که ازجمله واژگان تک کاربرد (hapax legomenon) قرآن کریم به شمار می آید. شناخت واژگان به عنوان ارکان اصلی تشکیل دهنده ساختار جمله در فهم مقصود گوینده نقش بسزایی دارد ازاین رو کنکاش در سیر تحول واژگان و روابط معنایی آن ها را ضروری دانسته و بدین پژوهش اقدام کرده ایم. آشنایی مختصر با معناشناسی و دو گونه تاریخی و توصیفی آن و اشاره ای گذرا به رویکرد «تک کاربرد» و سابقه تاریخی آن، و بررسی این واژه در بستر تاریخ و آورده های معنایی آن به ویژه در عصر نزول و واکاوی آن در قالب معناشناسی توصیفی با روش تحقیق «توصیفی – تحلیلی»، هدف اصلی این مقاله می باشد. در گونه تاریخی، با کاوش در سیر تحول معنایی آن، مبرهن شد که در دوران قبل از نزول، در زبان های سامی به معنای «عَلّقَ» و «رَفَعَ» و در عصر جاهلی، اسم های «تلّ، تلیل، مِتلّ» به معنای «تپه، گردن و نیزه»، متضمّن معنای مرکزی برافراشتگی بوده است. در عصر نزول نیز این نتیجه حاصل شد که واژه «تلّ» با رویکرد گسترش معنایی، به معنای «بر زمین انداختن از بلندی» با آمیزه ای از مضامین قبل، معنایی جامع را با خود به ارمغان آورده است. در رهگذر معناشناسی توصیفی، به تبیین ژرفای لغوی آن و گزاره های جانشین و متقابل این واژه، دست یافتیم. ازاین رو بر محور جانشینی با أفعال: «خَرّ، هَوی، کَبَّ» و بر محور تقابل معنایی با افعال: «رَفَعَ،َ صَعِدَ، رَقی» رابطه معنایی دارد.
بازخوانی کیفیت «جامع» در استعاره تبعیه(فعلیه) و بازتاب آن در ترجمه آیات قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از جلوه های هنر بیانی در قرآن کریم، کاربردِ استعاره در تبیین مفاهیم است و از آن میان، استعاره تبعیه در فعل به دلیل وجود پیچیدگی های زیاد در مسیر کشف معنای مقصود، اهمیت خاصی دارد. مسئله مهم مغفول مانده درباره این نوع از استعاره، جامع مشترک میان مستعارٌله و مستعارمنه است. دانشمندان حوزه بلاغت در تقسیم بندی های خود، به وجود جامع مفرد میان طرفین استعاره قائل اند؛ اما ظاهراً این موضوع را می توان بازخوانی کرد و نگاهی نو به جامع استعاره تبعیه انداخت. این پژوهش بر آن است تا با استفاده از روش توصیفی تحلیلی پس از ذکر دیدگاه اندیشمندان حوزه بلاغت درباره تقسیم بندی های استعاره براساس جامع، مفرد یا مرکب بودن وجه مشترک میان طرفین تشبیه را براساس محور همنشینی و جانشینی نمایان سازد و تأثیر آن را بر ترجمه آیات نشان دهد. یافته های پژوهش نشان می دهند با توجه به عملکرد فعل در روند معنارسانی و ارتباطش با سایر الفاظِ کاربردی در جمله و نیز با توجه به تفاوت فعل «حاضر و غائب» در یک عبارت، جامع مشترک در استعاره تبعیه، مرکب است و می توان این نوع از استعاره ها را «شبه تمثیل» در نظر گرفت که این امر سبب می شود تصویرگری قرآن در ترجمه آیات نمود بهتری یابد.
تحلیل نشانه شناختی زاهد در زبان عرفانی عطار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۸ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۷۰
1 - 22
حوزه های تخصصی:
هر عارفی با توجه به مقامی که در آن قراردارد و احوالی که بر او واردمی شود، مواجید عرفانی و دریافت های درونی ویژه ای دارد، هنگامی که این دریافت ها را در قالب زبان می ریزد، زبان او متناسب با همان دریافت ها شکل می گیرد، که این امر، زبان آن عارف را با دیگر عارفان متفاوت می کند و حتی زبان خود این عارف نیز در بافت های موقعیتیِ گوناگون، متفاوت می شود. بنابراین زبان عرفانی دارای بافت های گوناگون است که در هر بافت نشانه ها کارکرد و بارِ ارزشی ویژه ای دارند که با کارکرد و بارِ ارزشی همان نشانه در بافت های دیگر متفاوت است. به همین دلیل برای بررسی دقیق و علمی زبان ادبی عرفانی باید نشانه ها و کارکرد آن ها را شناخت. نشانه شناسی یکی از روش های نوین نقد ادبی است که به تحلیل نشانه ها در کلیت متن می پردازد. این قلم می کوشد واژه زاهد را به عنوان یک نشانه در زبان عرفانی عطار با استفاده از روش نشانه شناسی بررسی کند. برای این منظور ابتدا نشانه زاهد را بر روی محور جانشینی تحلیل کرده و سپس نشانه های متقابل آن را یافته و شبکه هم تراز آن را تشکیل داده است و از این طریق به تفسیرهای مختلف این نشانه در بافت های گوناگون زبان وی رسیده است.این پژوهش نشان می دهد که نشانه زاهد در زبان عرفانی عطار در سه گفتمان متفاوت جای گرفته است. عطار در هر یک از این گفتمان ها، رویکرد خاصی نسبت به این نشانه داشته و بارِ ارزشیِ متفاوتی به آن داده است که نشان دهنده حضور عطار در منازل گوناگون عرفانی است.