فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵۰۱ تا ۵۲۰ مورد از کل ۳٬۸۹۵ مورد.
منبع:
مطالعات عرفانی پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۳۴
۱۴۲-۱۲۳
حوزههای تخصصی:
بدبینی یکی از کلیدواژه های مهم در فلسفه، روان شناسی و جامعه شناسی است که خود، محصول زمان، مکان، شرایط سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جامعه است. مولانابه عنوان شاعری عارف و منتقدی اجتماعی که به تعالی روح و اندیشه انسانی نظر دارد، همواره می کوشد تا در قالب مصلحی اجتماعی، به نقد جامعه و اوضاع و احوال پیرامون خویش بپردازد. در عصر و زمانه مولانا، مشکلات و مصائب سیاسی و فرقه ای، آشوب های ناشی از حمله مغول، سلطه زاهدان و صوفیان دغل کار و قاضیان رشوه گیر، همه و همه، سبب شده است که مولوی نه به عنوان شخصی بدبین و منفی نگر از لحاظ روان شناسی (پارانویید)، بلکه در هیئت منتقدی واقع بین، فساد و تباهی جامعه خویش را به تصویر بکشد. در این پژوهش، نگاه مولانا را به هریک از عوامل زمینه ساز بدبینی، از منظرجامعه شناختی و عرفانی مورد توجه قرار خواهیم داد. نتایج این جستار که با رهیافتی توصیفی تحلیلی به مطالعه مثنوی معنوی پرداخته است، نشان می دهد که مولانا به بسیاری از پدیده های اجتماعی و سیاسی و مذهبی عصر خویش، اعم از حاکمان و شاهان، زاهدان ریاکار و صوفیان و دیگر اقشار جامعه، دید بدبینانه ای دارد که البته با توجه به شرایط جامعه در آن روزگار، طبیعی به نظر می رسد.
بررسی نسبت مولوی با عشق در دیوان شمس تبریزی بر اساس پیوندهای عاطفی چهارگان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات عرفانی پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۳۴
۲۰۶-۱۷۵
حوزههای تخصصی:
یکی از مهم ترین واژگان، مفاهیم و ارکان علم عرفان، عشق است. این پدیده در نزد عرفا و روان شناسان به عنوان عامل رفتار و معرفت محسوب می شود. چنین اعتباری باعث برقراری پیوندهای عاطفی متنوع و شگفت انگیزی بین شاعران و عارفان با پدیده عشق و با سایر پدیده ها شده است. از آنجا که بسامد واژه عشق در آثار مولوی بیش از سایر عرفای شاعر است، بدین خاطر از سوی قاطبه ادبا و مولوی پژوهان مبنای اندیشه، تخیل و رفتار او همین پیوند عاطفی شدید و عمیق او با عشق پنداشته و فرض می شود. حال این پژوهش درصدد برآمد که بر اساس الگوی پیوندهای عاطفی بین شاعر و شیء فتوحی، به تحلیل این پنداشت و فرض در آینه دیوان شمس تبریزی بپردازد و بررسی کند که در واقع آیا مبنای رفتارهای مولوی همین پیوند عاطفی او با عشق است یا پیوندی از جنس دیگر است؟ سرانجام یافته ها و داده های پژوهش حاکی از این شد که اولاً الگوی فتوحی در اثبات وجود یا عدم پیوند عاطفی بین شاعران و اشیا (پدیده ها) و تبیین انواع آن کاربرد مفیدی دارد؛ ثانیاً اثبات شد که آن چهار پیوند اصلی الگوی فتوحی بین مولوی و عشق وجود دارد و حتی پیوندهای فرعی دیگری نیز بین این دو، غیر از پیوندهای الگوی فتوحی برقرار شده است؛ اما از بین این پیوندها، بیشترین پیوندی که بین مولوی و پدیده عشق برقرار شده، پیوند «وصف شیء» است و از چشم انداز الگوی پژوهش، پیوند وصف شیء ضعیف ترین، نازل ترین و پایین ترین سطح پیوند بین شاعر و یک شیء است و این پیوند، اساساً عاطفی نیست؛ پس پیوند بین مولوی و عشق، عاطفی نیست.
الهیات سیاسی در سده های نخست اسلامی؛ بازنماییِ فرجام شناختی متون زردشتی از فتح ایران شهر، منظر: دینکَرد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادیان و عرفان سال ۵۴ پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲
424 - 405
حوزههای تخصصی:
این تحقیق بر اساس نظریه بازنمایی استوارت هال پیش رفته و بر آن است با اتخاذ این روش نسبت میان فهم آخرالزمانی و درک پایان تاریخی را با فتح ایران توسط اعراب مسلمان را با توجه به مفاد متن کتاب دینکرد بیان کند. از این قرار، می توان این فرضیه را مطرح نمود که گزاره یا باور معنا داری خارج از گفتمان دین زردشتی برای پیروان آن دین وجود ندارد و علل رخدادها بیش از آنکه در پرتو واقعیت معاصر فهم شوند، در زمینه و بستری درون گفتمانی درک و تفسیر می شوند. کارویژه نظریه بازنمایی در اینجا، سنجش ریشه و تبار واقعیت نیست، بلکه تلاش برای شناخت این نکته است که درک آن واقعیت [فتح ایران] با چه رویه ها، نشانه ها، رمزها و صورت بندی های معنایی در گفتمان زردشتی همبستگی و هم آوایی پیدا می کند. گفتمان مزبور، روایت شکست ایرانیان و فتح ایرانشهر را با عناصر امیدبخش پایان هزاره، ظهور موعود و پایان تاریخ این همان می کند.
مضامین و مفاهیم عرفانی در اشعار علیرضاقزوه و احمد عزیزی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۸ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۷۰
333 - 352
حوزههای تخصصی:
ادبیات عرفانی بخشی از میراث ادبی است که شاعران عارف تحت تأثیر مشرب تصوف به وجود آورده اندومضامین عرفانی ازگذشته های دور با ادبیات پایداری پیوندی عمیق داشته و بعد از دفاع مقدس پیوندش عمیق تر شده است .مضامین عرفانی نه تنها در اشعار شاعر ان برجسته عرفانگرا گذشته، بلکه در شعر شاعران پایداری معاصر نیز به ویزه عزیزی و قزوه از جایگاه ویژه ای بر خوردار است. ادبیات پایداری که با رخدادتاریخی عاشورا گره خورده ورزمندگان ،با الگو قرار دادن امام حسین (ع) درراه پاسداری از شرف و غیرت وطن و مقاومت در برابر ظلم؛ شهادت را که مرگی سرخ و عارفانه و نیل به تعالی و کمال است ،بر گزیده و قزوه و عزیزی در دوران دفاع مقدس با بهره مندی از مضامین عارفانه؛ ادبیات پایداری را با درون مایه ها عرفانی آراسته وبا اشعاری در راستای اهمیت ندادن به تعلقات نفسانی و دنیوی،مضامینی مانند عشق، وحدت وجود، فنا و بقا، تجلی، حیرت و رموز عرفانی چون ساقی، می، میکده، خرابات، ادبیات معاصر را مزین نمودند. در این جستار که با روش توصیفی تحلیلی انجام شده ؛ضمن ارایه شواهد مثال شاعران مورد نظر به تحلیل مفاهیم عرفانی با استناد بر اشعارشان اشاره شده و سپس در نتیجه گیری به بهرمندی دو شاعر از مفاهیم عارفانه بخصوص مرگ اختیاری شهیدان پرداخته شده است.
تحلیل معرفت شناسانه مقوله درد و لذت در غزلیات فیض کاشانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۷ بهار ۱۴۰۰ شماره ۶۷
245 - 262
حوزههای تخصصی:
یکی از مقوله های برجسته در دیوان فیض کاشانی، مفهوم درد و لذت است. فیض، دردهای متعالی و برین را مایه تبدیل و تصعید اوصاف جسمانی به اوصاف روحانی، باعث شکوفایی درونی و به کمال رسیدن انسان می داند. در نقطه مقابل، بی دردی و لذات مجازی را باعث به هم خوردن تعادل روحی و روانی، راهزن لذات باقی و در نهایت موجب تباهی و ضایع شدن عمر می داند. این مقاله به روش تحلیلی به واکاوی و تبیین مفهوم درد و لذت در دیوان فیض کاشانی می پردازد؛ و نیز سیری است در رمز گشایی های معرفتی این عارف دردمند، درباره اهمّیت درد در سیر و سلوک، منشأ درد و لذت، انواع درد و لذت و ... با این نتیجه که انسان ها باید با روگردانی از دردهای نازل و فرودین و لذت های مجازی و دنیوی، درد و سوزی حقیقی در درون حاصل کنند تا به لذت حقیقی و پایدار که همانا لذت وصال و دیدار خداوند است نایل گردند.
رموز اسطوره ای اعداد در عرفان ( با توجّه به متون برگزیده نثر عرفانی تا قرن هفتم هجری قمری )(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۸ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۶۹
75 - 98
حوزههای تخصصی:
بازتاب و تأثیر اسطوره در زمینه های گوناگون زندگی انسان پسا اساطیری، امری واضح و آشکار و تأیید شده است. به نظر می رسد عرفان نیز یکی از مقوله هایی است که گاه تحت تجلّی و تأثیر اسطوره قرار گرفته است. یکی از این تجلّی ها را می توان در کارکرد مختلف اعداد و رازناکی آنان در متون اساطیری و عرفانی پیگیری کرد. در این مقاله به شیوه توصیفی _ تحلیلی، تجلّی و بازتاب محسوس و نامحسوس کارکردهای اعداد مقدّس اسطوره ای در متون برگزیده نثر عرفانی فارسی تا قرن هفتم ه.ق بررسی شده است. البتّه این تشابهات هرگز دلیل تأثیرپذیری صرف و آگاهانه عرفان از اساطیر نیست، زیرا این تجلّی ها در زمینه های دیگر اندیشه های جامعه بشری نیز مشاهده می شود و مورد واکاوی قرار گرفته اند. نتایج پژوهش حاضر، حاکی از آن است که گروهی از اعداد، از جمله: یک، دو، سه، چهار و هفت با مضرب هایشان( چهل، هفتاد و... )، پنج، شش، دوازده و هزار، خودآگاه یا ناخودآگاه با توجّه به ضمیر مشترک جمعی انسان ها، میان دو مقوله اسطوره و عرفان مشترک بوده، کارکردهایی مانند: وحدت و یگانگی، کثرت و فراوانی، تکامل، تقدّس و رازناکی دارند.
تأثیر نجم رازی بر اندیشه های عرفانی ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات عرفانی بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۳۳
۳۶۶-۳۴۵
حوزههای تخصصی:
بسیاری از نظرات عرفانی صدرالمتألهین در کتب تفسیری او، منبعی آشکار ندارد و محققان را به داوری های ناصواب کشانده است. مدعای اصلی این مقاله این است که ملاصدرا در بخش عرفانیات تفسیر خود، افزون بر منقولات و عباراتی که از عارفان مشهور می آورد، از تفسیری کمتر شناخته شده از عارفی ایرانی، وام گرفته است. این تفسیر با نام بحر الحقایق و المعانی یا تأویلات نجمیه شناخته شده و از آنِ نجم الدین رازی، صاحب مرصاد العباد است که متأسفانه در هیچ یک از کتب و مقالات نگارش یافته درباره منابع ملاصدرا، یادی از آن نشده است؛ اما به روشنی آشکار است که ملاصدرا تفسیر بحر الحقایق را می شناخته و مستقیماً از آن نقل مطلب کرده است. دیگر آنکه بسیاری از مطالبی را که صدرا از بخش های اشاریِ تفسیر غرائب القرآن نیشابوری نقل می کند، باز از افاضات نجم الدین رازی در بحر الحقایق است که احتمالاً نادانسته به نظام الدین نیشابوری منسوب می شود. دراین تحقیق، نمونه هایی چند از این برداشت های مستقیم و غیرمستقیم، مطرح و با مأخذ اصلی سنجیده شده است. بخش پایانی مقاله نیز به نمونه هایی اختصاص یافته که در پژوهش های معاصر درباره اندیشه های عرفانی ملاصدرا، تحلیل و نظری عرضه شده، اما در واقع اختصاصی به او نداشته است.
نگاهی به اشعار عرفانی ابن الکیزانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۷ بهار ۱۴۰۰ شماره ۶۷
101 - 124
حوزههای تخصصی:
ابن الکیزانی، عارف و صوفی مصری قرن پنج هجری است. او به عنوان فقیه و عارف بر شعر نیز دستی داشته، اما فقط تعداد اندکی از اشعار او برجای مانده است. از آنجایی که شعر یکی از راه های بیان حقایق بیان ناپذیر عرفانی است سعی شده است در این پژوهش به روش توصیفی- تحلیل، اشعار ابن الکیزانی از این بُعد، مورد بررسی قرار گیرند. ویژگی های غالب اشعار عارفان همچون؛ استفاده از نماد و کنایه، استفاده از بحور شعری مشهور، اندک بودن تعداد اشعار، مبالغه، تشبیهات خاص و تقلید در اشعار او نیز به چشم می خورد. جدای از مضامین وعظ و ارشاد که در شعر او شاهد هستیم، عشقی که در اشعار خود به بیانش پرداخته، به سه دسته تقسیم می گردند؛ اشعاری که معشوق مؤنث است، اشعاری که معشوق مذکر است و اشعاری که معشوق جمع است. حضور معشوق مؤنث را در تمام اشعار عرفانی می توان یافت که نمودی از عشق الهی هستند. معشوق مذکر نیز می توان به نوعی بیانگر اعتقادات مذهبی باشد و قائل بودن ابن الکیزانی به تشبیه و تجسیم می تواند در این نوع نگرش او تأثیرگذار بوده باشد اما برای جمع آوردن معشوق توجیه خاصی نمی توان ذکر نمود. اما با این حال محتوای آنها یکیست؛ دوری و هجران و رنج معشوق، سختی عشق، اعراض معشوق و سرزنش دیگران.
بازنمایی هویت «پیر مغان» و«صوفی» در دیوان غزلیات حافظ با رویکرد نشانه شناسی گفتمانی و نظریه گفتمان لاکلا و موف(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۸ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۷۰
283 - 308
حوزههای تخصصی:
در شعر حافظ شخصیت های بسیاری مانند زاهد، صوفی، محتسب، پیر مغان و غیره وجود دارند. هویت این افراد از نگاه و اندیشه حافظ در شعر او بازنمایی شده اند. سؤال پژوهش حاضر این است که دریابد شعر حافظ چگونه هویتی برای صوفی و پیر مغان قائل است و در تقابل هویت این دو شخصیت کدام یک برجسته گردیده است و شخصیت خودی تلقی می شود و کدام یک حاشیه رانی شده است و شخصیت غیرخودی محسوب می شود. پیکره تحقیق دیوان غزلیات حافظ می باشد. چهارچوب نظری مبتنی بر نظریه گفتمان لاکلا و موف و روش کار برمبنای روش نشانه شناسی گفتمانی سلطانی (1393) است. براساس این الگو تمام دال های ارزشی مربوط به «پیر مغان» و «صوفی» و مدلول های آن ها به دست آمده اند و موردتحلیل قرارگرفتند دال های ارزشی تمام بیت هایی هستند که این دو دال کلیدی در آن ها به کاررفته اند. نتیجه گیری حاکی از این بوده است که درتقابل هویت این دو شخصیت، هویت صوفی مجموعه ای از ویژگی های منفی است و با انتساب مدلول های منفی به دال صوفی، او موردحاشیه رانی قرار گرفته و شخصیت منفی و غیرخودی به شمار آمده است. درمقابل با انتساب مدلول های بسیار مثبت به هویت پیرمغان، حافظ او را برجسته ساخته و قطب خودی به حساب آورده است.
تحلیل داستان »هلال پنداشتن آن شخص خیال را» از مثنوی معنوی براساس مؤلفه های فردیتِ یونگ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۸ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۷۰
217 - 236
حوزههای تخصصی:
با ظهور نقد ادبی جدید و رویکردهای آن، خوانش متون ادبی از دیدگاه های گوناگون امکان پذیر شد و دریافت معنای متن گستره بیشتری پیداکرد که به کمک آن می توان به شباهت های معنی دار متون مختلف پی برد. آنچه یونگ با عنوان نقد کهن الگویی و مضامین ناخودآگاه جمعی یاد می کند؛ در روان آدمی نهادینه شده و به خصوص در آثار ادبی مختلف تجلی یافته است. مفاهیم ابداعی یونگ؛ ازجمله کهن الگوهای باستانی مانند نقاب، پیر خرد، سایه ...وطبیعتِ هدفمندِ روانِ انسان، به سوی تفرّد پیش می روند. در عصر حاضر، با پیوند هرچه بیشتر ادبیات و روان شناسی، مطالعه آثار ِادبی با رهیافت نظریات یونگ رونق بیشتری یافته است. یکی از نظریاتی که در این آثار کاربرد دارد، نظریه فرآیند فردیّت است؛ که مراحل تکامل فرد را به صورت علمی مرور می کند. یونگ و مولانا درصدد هستند تا راه دستیابی انسان به سوی کمال را ترسیم نمایند. پژوهشِ حاضر با این رهیافت سعی دارد؛ با تحلیلِ محتوا، کهن الگوهایِ متنِ داستان شخص خیال بین وعُمَر را استخراج نماید و با فهم آن ها و قراردادنِ برابرنهاد کهن الگوی مناسب، داستان را بازشناسی نماید؛ و متن را براساس مؤلفه های فردیت یونگ تحلیل نماید. این پژوهش به روش کتابخانه ای، با رویکرد تحلیلی توصیفی انجام گرفته است.
اهمیت «تأکید» و روش های آن در ساخت اطلاعی گفتمان تعلیمی الانسان الکامل نسفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات عرفانی بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۳۳
۲۸-۵
حوزههای تخصصی:
بررسی نظام متنی و چگونگی توالی کلمات در بخش آغازگر/ پایان بخش و توجه به ساخت اطلاعی، نوع آغاز گرها، بی نشانی و نشان دار بودن ساختار جمله، کارکرد قیدها و ادات نفی در جمله ها و بندهای معنایی دو رساله «در بیان آداب اهل تصوف» و «آداب خلوت» از کتاب الانسان الکامل بر اساس رویکرد نقش گرای هلیدی، متوجه کاربرد مکرر و معنادار انواع مختلفی از ابزارهای بیانی «تأکید» در این متن می شویم. ساختارهای نشان دار جمله که اغلب دلالت به معنای تأکید دارند، کاربرد گسترده آغازگرهای بینافردی (وجه نما و زمان دار)، کاربرد معنادار قیدهای زمانی دارای مفهوم استمرار و تأکید، ایجاد حصر و قصر با کاربرد قیدهای نفی و تأکید، القای مفهوم تأکید به همراه حروف ربطی بیانِ حکم و علت، کاربرد تکرار به عنوان ابزار تأکیدی، در نهایت حتی کاربرد ابزارهای بیانی تأکید در جمله هایی با ساختارهای بی نشان، نمایانگر تمرکز گفتمان نویسنده بر مقوله تأکید است. نتیجه این بررسی که به روش توصیفی تحلیلی صورت گرفت و تحلیل این یافته هاها در کنار بافت موقعیت تولید اثر، نشان می دهد که هدف نگارش در این متن، نه بازگویی مکرر گفته های پیشینیان، که جلب توجه مخاطب به این «تأکید و اهمیت» است. گفتمان غالب نسفی در این دو رساله، گفتمانی تعلیمی تأکیدی است و نویسنده برای القای این گفتمان از انواع روش های تأکید در زبان فارسی بهره می گیرد.
نگاه به زهد در غزلیات عطار نیشابوری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات عرفانی بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۳۳
۲۶۴-۲۳۳
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف واکاوی اندیشه زهد در نگاه عطار، به بررسی غزلیات این شاعر برجسته و مؤثر در عرفان و تصوف اسلامی پرداخته است. در این تحقیق، نخست با مطالعه غزل های عطار، نمونه های مرتبط با زهد گردآوری و سپس به روش توصیفی تحلیلی و با رویکرد متن گرا در قالب سه نوع نگاه عابدانه، عارفانه و قلندرانه به زهد، بررسی، دسته بندی و تحلیل شده است. نتایج تحقیق نشان می دهد که در غزل های این شاعر، نگاه قلندرانه به زهد غالب بوده و بعد از آن به ترتیب نگاه عارفانه و عابدانه شواهد بیشتری داشته است. همچنین نگاه قلندرانه و عارفانه او به زهد اغلب منفی و گاه مثبت و نگاه عابدانه وی به زهد تقریباً مثبت بوده است. می توان گفت که مفاهیمِ عشق، پایبندی به جوهر دین، باور استوار به معاد، شفاعت و دلالت نبی، نکوهش زهد عادتی و پیوندهای آن، تجلی جلالیِ حق، کم زنی و گمنامی، ترک ماسوی الله، حیرت، فراخوانِ قلندری و رندی، تجربه دیدار با خویش و میل به میخانه و خرابات، صحبت پیر، تأثّر از معشوق مذکر، ناکارآمدی علم و علومِ فلسفه و کلام و گرایش به عناصر زردشتی و مسیحی، بن مایه نگاه های سه گانه عطار به زهد را شکل داده است.
بازتاب تجربه های دینی - عرفانی در دیوان حافظ (با تکیه بر نظریه سویین برن)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۶ بهار ۱۳۹۹ شماره ۶۳
215 - 230
حوزههای تخصصی:
دین و عرفان قدمتی وصف ناشدنی در زندگی بشر دارند. در صد سال اخیر نگاه های تکمیلی و انتقادی صاحب نظران به این مقولات، منجر به ایجاد حوزه های اختصاصی مطالعاتی در دانشگاه ها شده و طرفداران ویژه ای پیدا کرده است. جهت تعیین صحت و سقم بسیاری از نظریه ها لازم است از آن به شکل کارآمدتری استفاده شود. سویین برن یکی از صاحب نظران در حوزه تجربه های دینی و عرفانی است. براساس تئوری او تجربه های عرفانی عرفا در پنج گروه قرار می گیرند. از آنجا که حافظ یکی از برجسته ترین عرفای این مرز و بوم است، در این پژوهش تلاش شده با تکیه بر نظریه برن، تجربه های عرفانی موجود در دیوان این شاعر استخراج و دسته بندی شود. یافته های پژوهش نشان می دهد بسیاری از تجربه های عرفانی مطرح شده در دیوان حافظ در چارچوب نظریه برن قرار می گیرد. موارد اندکی نیز وجود دارد که نیاز به بازتعریف دارد.
بررسی مراحل سلوکی «تخلیه» «تحلیه» «تجلیه» و «فنا» در عرفان اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۷ پاییز ۱۳۹۹ شماره ۶۵
60 - 77
حوزههای تخصصی:
به باور اهل معرفت و سلوک، در یک نگاه کلی و جامع می توان مراحل سیر و سلوک الی الله را به چهار مرحله اصلی «تخلیه»، یعنی تهی ساختن درون از رذیلت های اخلاقی، «تحلیه»، یعنی آراستن به فضائل اخلاقی، «تجلیه»، یعنی تابیدن انوار الهی بر قلب، و «فنا»، یعنی گذار از همه ما سوی و وصول به حق متعال تقسیم کرد. اصل و محتوای این نگاه، یعنی ترتّب سلوک بر مراحل مزبور، ریشه در سخنان عارفان صدر اول داشته و سراج طوسی اولین عارفی است که تعریفی از هر چهار مرحله، ارائه داده است. امتیازاتی که این تقسیم چهارگانه دارد موجب شده تا این مبحث عرفانی، تا کنون نیز ادامه یابد. افزون بر آن، ریشه های این چهار اصطلاح عرفانی را می توان در آموزه های دینی نیز دنبال کرد. در میان این چهار مرحله، عارفان بر دو مقام تخلیه و تحلیه تاکید ویژه و بیشتری دارند و حتی گاهی، مجموعه سلوک را در این دو خلاصه کرده اند. و البته نزد مشایخ سلوک، در اولویت سنجی میان این دو، تخلیه، مقدم بر تحلیه است.
بررسی تطبیقی درون مایه ها ومضامین عرفانی در مقامات حمیدی و گلستان سعدی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۷ زمستان ۱۳۹۹ شماره ۶۶
235 - 248
حوزههای تخصصی:
مقامات حمیدی و گلستان سعدی از کتاب های بسیار مهم در ادب فارسی در دو دوره متفاوت اند که شباهت های ساختاری و محتوایی آن ها، مطالعه تطبیقی آن دورا از چشم اندازهای گوناگون روا می دارد. در این مقاله که به شیوه توصیفی- تحلیلی سامان یافته است با بهره گیری از تحلیل محتوا، به درون مایه ها ومضامین عرفانی این دو کتاب و بررسی تطبیقی آن ها توجه شده است و شباهت ها و اختلاف های آن دو بیان گردیده اند. حمیدی و سعدی با برگزیدن قالب داستان و بهره گیری از اصول داستان نویسی کوشیده اند تا هنر نویسندگی خود را نشان دهند و رغبت خواننده را برای مطالعه اثرشان برانگیزند. این دونویسنده درعین هنرآفرینی درگزینش ادبی و داستانی، رگه هایی از عرفان را دخیل می سازند و مفاهیم، مضامین و درون مایه های عرفانی در صحنه های این داستان ها و تأثیر فضای معنوی، اخلاقی، عرفانی و ادبی بر شخصیت ها، تشابهات آثارآن ها را تحقق می بخشد؛ با این تفاوت که در گلستان رنگ عرفانی بیشتر و نمایان تر از مقامات حمیدی است. در مقامات تنها یک مقامه آشکارا در تصوف خودنمایی می کند و در همین مقامه می توان نظرگاه عرفانی حمیدی را جستجو کرد.
سه گانه اعتدال در عرفان ابن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات عرفانی پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۳۲
52-35
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی به بررسی مفهوم اعتدال در اندیشه ابن عربی می پردازد و ضمن تحلیل انتقادی مواضع این متفکر، نقطه ابهام اندیشه او را برطرف می کند. یافته های پژوهش نشان می دهد که ابن عربی مفهوم اعتدال را در سه موضع مطرح کرده است؛ در موضع نخست، اعتدال اسماء الهی را کشف می کنیم که واجد شأن وجودشناختی است. موضع دوم اعتدال، ملحق به معرفت مطلوب بشری، شامل رعایت تمایز میان دو ساحت تنزیه و تشبیه و حفظ تعادل میان این دو آموزه معرفتی است. اعتدال سوم، به حوزه اخلاق تعلق دارد و نتیجه آن بازسازی الگوی اعتدال اسمائی در مقام تکوین شخصیت انسانی است. با ملاحظه انتقادی آراء ابن عربی، این نتیجه به دست می آید که تقرّر وجودی اعیان ثابته مستعد خوانش جبرگرایانه از عمل انسانی است که البته با تفکیک دو ساحت ارزش و الزام، این چالش برطرف شده و موضع ابن عربی با قبول بُعد اختیاری عمل انسان تقویت می شود.
پیامدهای رویکردهای اثبات گرایانه برای مطالعات اسلامی در محیط آکادمیک ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادیان و عرفان سال ۵۳ پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲
420 - 401
حوزههای تخصصی:
اثبات گرایی البته نه دقیقاً در معنای همان پوزیتیویسم عصر روشنگری و مدرنیته رویکرد غالب در مطالعات اسلامیِ آکادمیک ایران است. رویکرد اثبات گرایانه در مطالعات اسلامی ایران با پوزیتیویسم منطقی و فلسفه تحلیلی قرابت دارد. البته این شباهت شباهت های کلی است که مراد از آن، تشابه نحوه دستیابی به معرفت از طریق اثبات است و درعینِ حال، تفاوت هایی نیز در این میان وجود دارند که نباید نادیده گرفته شود. غلبه اثبات گرایی بر مطالعات اسلامی در ایران سبب شده است تا ظرفیت هایی که می توانند براساس رویکردهای تفسیری - تفهمی و تاریخیِ برخاسته از سنت قاره ای فعال شوند، مغفول بمانند؛ ظرفیت هایی مانند منظرگرایی، مطالعه در سطح فرهنگی - اجتماعی و کارکردهای دینی، ارج نهادن تفاوت ها و اهمیت دادن به خلاقیت، توجه به دانش های مبتنی بر نتایج ظنی نظیر تاریخ، مردم شناسی و ... ازجمله این موارد هستند.
تحلیل خوانش تصویری مولوی و سهروردی از مفهوم اسارت پرنده روح (داستان های پرندگان در مثنوی و رساله های تمثیلی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادیان و عرفان سال ۵۳ بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱
23 - 42
حوزههای تخصصی:
در عرفان و فلسفه گزاره هبوط روح همواره در تصویر پرنده نمود یافته است. مولانا و سهروردی از این تمثیل، بارها برای بیان مقاصد خویش بهره بردند. این جستار با بررسی داستانِ پرندگان در مثنوی و رساله های تمثیلی سهروردی چون عقل سرخ، صفیر سیمرغ، آواز پرجبرئیل، لغت موران و قصه غربت غربی نشان می دهد که دو عامل اسباب تمایز این تصاویر تمثیلی را رقم می زند؛ ابتدا حالات و موقعیت های گوناگون شناسا است؛ اینکه ادراک شناسا از یک پدیدار به واسطه شرایط خاصی که در آن قرار می گیرد، متفاوت خواهد بود؛ بنابراین، رمزهایی که در داستان های رمزی ممثل می شوند، به فراخور مراتب روحی فرد متنوع خواهند بود. دوم پدیده و تجلی آن در سطح آگاهی است؛ اینکه آگاهی سبب می شود پدیده در شکل خاصی نمود پیدا کند. به این ترتیب، یک گزاره واحد یا یک معنی ثابت و کهن همانند «اسارت روح» می تواند در ارتباط با سه عامل شناسا، پدیده و زبان در قالب تصاویر رمزی متنوع بروز یابد.
بررسی طرح واره های قدرتی در گلشن راز بر اساس آراء مارک جانسون(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات عرفانی پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۳۲
82-53
حوزههای تخصصی:
در زبان شناسی شناختی، «طرح واره ها» اهمیت بسزایی دارند؛ زیرا از ساختاری نظام مند برخوردارند که مفاهیم انتزاعی را به ساختار مفهومی معنی دار، عینی و جسمی شده تبدیل می سازند تا برای مخاطبان قابل درک شوند. از میان اندیشمندان این حوزه، مارک جانسون ساختار هفت گانه ای را برای بررسی طرح واره های قدرتی ارائه کرده است که به وسیله آن می توان متون ادبی مختلف از جمله منظومه گلشن راز شبستری را برکاوید. بنابراین، جستار حاضر با روش توصیفی تحلیلی و به شیوه کتابخانه ای، مسئله انواع طرح واره های قدرتی را در این منظومه بررسی کرده است. نتایج پژوهش بیانگر آن است که طرح واره اجبار در منظومه گلشن راز ، در دو مقوله واژگانی و دستوری کاربرد داشته است. در این منظومه، با طرح واره حرکت مواجهیم که پیماینده این مسیر، حرکتی را در جهت نیل به مقصود آغاز می کند، اما مانع هایی بر سر راه او وجود دارد که مانع از رسیدن به وصال است؛ بر اساس نظریه جانسون، هر سه حالت متوقف شدن در برابر مانع، گذر از وسط مانع و پشت سر گذاشتن مانع به هر طریق ممکن، را در این اثر می توان مشاهده کرد. علم ظاهری یا شریعت سبب انحراف از مسیر عارف شده و شبستری سه عامل ترک استدلال، متوقف نشدن در یک مرحله و پالودن نفس را گامی استوار در جهت رفع مانع دانسته است. در بطن طرح واره قدرتی جذب، دو طرح واره نزولی و صعودی نهفته است؛ طرح واره نزولی، حرکت از وحدت به سوی کثرت و طرح واره صعودی، حرکت از جزء به سوی کل می باشد. در طرح واره توانایی، عارف پس از انقطاع از عالم سفلی، توانایی صعود به عالم علوی را دارد.
مضمون سازی واژه آب و مظاهر آن در مثنوی معنوی مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات عرفانی پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۳۲
190-165
حوزههای تخصصی:
مضمون سازی مولانا از آب و مظاهر گوناگون آن، خواننده را به سفری از عالم طبیعت به سوی ماورا می کشاند که در آن، دیگر خبری از رنگ و بوی طبیعی نیست و کمال بیرنگی است. مضمون های منفی و مثبت آب، ترکیبات کنایی، شخصیت بخشیدن به آب و صفات متضاد آب، نمونه هایی از تصویرگری و مضمون سازی مولانا از جلوه گری های آب در مثنوی معنوی است. هدف از این جستار، بررسی مضمون سازی مولانا از تجلی آب و مظاهر مختلف آن در مثنوی معنوی است که با ترکیب جدید «آبِ آب» برای ذات مقدس حق تعالی انسان را از عالم جسمانی به عالم معنا می کشاند. روش پژوهش در این جستار تحلیلی توصیفی است. یافته های پژوهش نشان می دهد که شاعران پیش از مولانا همواره به صفات مثبت آب همچون روشنی، روانی و زندگی بخشی اشاره کرده اند، اما مولانا به دیگر جنبه ها و مضمون های مثبت آب مانند تجلی از حق تعالی، دانایی و معرفت، تجلی انسان کامل، معرفت الهی، تجلی از جوی های بهشت و تجسم اعمال نیک پرداخته است. وی همچنین به کاربرد منفی آب مانند بحر عذاب، مکاری، فتنه گری، ویرانگری و آّب ظلم اشاره کرده است. مولانا در مضمون سازی با واژه آب و مظاهر مختلف آن، از ترکیبات کنایی (گوش آب کشیدن، گره بر آب بستن، نقش بر آب کردن)، شخصیت بخشی (صفات انسانی مانند اضطراب، اتحاد و احساس)، تشبیه (تشبیه شعر خود به آب روان)، نماد (آب حیات نماد معشوق حقیقی، ترکیب آبِ آب اشاره به ذات مقدس حق)، آب در عناصر مختلف (آب در انگور، غوره، سرکه، گِل و بول) و ترکیبات متضاد (حیات بخشی و هلاک کنندگی) استفاده کرده است.