فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶۱ تا ۸۰ مورد از کل ۱۸٬۸۲۳ مورد.
منبع:
جستارهایی در فلسفه و کلام سال ۵۷ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۱۱۴
107 - 130
حوزههای تخصصی:
درحوزه هستی شناسی و خداشناسی در سند تحول بنیادین، دقت در فحوای کلام توحیدی به ویژه در امر آموزش اهمیت ویژه ای یافته است. این نوشتار بر مبنای فکری صدرالمتالهین و پیروان مکتب او، به تحلیل مبانی کنشِ گفتاریِ جامعی از آیه مبارکه «لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ» جهت آموزش تماتیک آیه مذکور پرداخته است. دیدگاه های متفاوتی از اهل لغت و مفسران درباره این عبارت قرآنی به ویژه درباره کاف در«کَمِثْلِهِ» ارائه شده است. برخی کاف را زائد و برخی غیرزائد می دانند و برخی«مِثل»را در معنای غیرحقیقی خود بیان می کنند. از اندیشه های خاص ملاصدرا و پیروان وی و همچنین از ادامه آیه نامبرده، چنین برمی آید که کاف زائد نیست و می توان با بررسی کنش گفتاری صریح و پیچیده در آیه مذکور- مطابق با اصول توحیدی- مثلیت را برای ذات حق قائل شد؛در نتیجه چنین معنا شود که: «مِثلِ او مِثل ندارد»؛ زیرا برخلاف نظام فکری مشائی که ده عقل را واسطه خلقت برمی شمارد، ملاصدرا به خلقت یک تجلی تام وحدانی، سِعّی و انبساطی به نام «حق مخلوق به» قائل است. بنابراین از طریق قاعده الواحد، وحدت شخصی وجود، حق مخلوق به، از عبارت «هوالظاهر و الباطن» و همچنین بخش دوم آیه پیش گفته «هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ» می توان آن تجلی وحدانی را تبیین و به نوعی مماثلت رسید. این پژوهش با رویکرد کنش گفتاری و به روش تحلیل کیفی مبانی و به صورت تماتیک انجام گرفته است.
«هیاهوی بسیار بر سر هیچ» در باب ایمان کانتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال ۲۲ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۶۲)
49 - 61
حوزههای تخصصی:
کانت تحت تأثیر فیلسوفان مدرن پیش از خویش کوشید مسائل مهم فلسفی را از طریق چرخش تعیین کننده ای که او خود آن را «انقلاب کوپرنیکی» می نامید بررسی کند. از جمله مهم ترین مسائلی که با این انقلاب کوپرنیکی در دستان کانت صورت بندی نوین یافتند، مسائل مربوط به الهیات نظیر خدا، روح، دین و ماهیت ایمان بود. دعوی مقاله حاضر این است که می توان کل پروژه فلسفی کانت را به منزله قسمی مواجهه با ایمان سنتی خوانش کرد. بنابراین، در مقاله حاضر حتی الامکان می کوشیم با ارائه قطعاتی از آثار متعدد کانت، جوانب مختلف دیدگاه او نسبت به ایمان را بررسی کنیم. این بررسی تنها زمانی میسر می شود که بتوانیم به نحوی درخور به این پرسش پاسخ دهیم که با رد ایمان سنتی ایمان به چه معنا در اندیشه کانت ممکن است؟ پس از بررسی آثار مختلف کانت، به سوی این نتیجه گیری سوق یافتیم که کانت گرچه ایمان سنتی را رد کرد، در دام بی ایمانی ولنگارانه پسامدرن فرونغلطید بلکه در عوض از ایمانی نو سخن گفت. این ایمان نو از سویی عاری از تعصب شورمندانه، روح بینی و خودشیفتگی است و از سوی دیگر به مخالفت با بی تفاوتی، بی مسئولیتی و دگرآیینی برمی خیزد. ایمان کانتی، ایمانی اخلاقی، استعلایی، تهی و مبتنی بر امید و شجاعت بشری است.
تبیین حدوث و قدم بالحقیقة و المجاز با تکیه بر آراء صدرالمتألهین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال ۴ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲
209 - 232
حوزههای تخصصی:
حدوث و قدم معانی متعددی دارد که هر کدام با یکی از اقسام تقدم و تأخر گره خورده است. ملاصدرا علاوه بر اقسام شش گانه ای که قدما بیان کرده اند، دو قسم تقدم و تأخر بالحقّ و تقدم و تأخر بالحقیقه و المجاز را اضافه کرده است. با توجه به قسم اول، خود او، قسم جدیدی از حدوث و قدم را تحت عنوان حدوث و قدم بالحقّ توضیح داده است. حال سؤال این است که آیا بر اساس تقدم و تأخر بالحقیقه و المجاز به قسم دیگری از حدوث و قدم می توان رسید یا خیر؟ با توجه به مبانی خود ایشان و همچنین اشاراتی که در برخی مباحث دارد، نه تنها حدوث و قدم بالحقیقه و المجاز اثبات می شود بلکه می توان ادعا کرد که دیدگاه نهایی ملاصدرا نیز همین است. در این نگاه، قدیم، حق تعالی است که حقیقت و مصداق بالذات وجود است و عدم برای او محال است. اما حادث، تمام ماسوی الله است که فی نفسه عدم است و به حیثیت تقییدیه شأنیه وجود حق، تحقّق دارد؛ یعنی بالعرض و المجاز متصف به موجودیت می شود. از جمله آثار این نگاه، وحدت اطلاقی خداوند؛ وحدت حقه حقیقیه حق؛ احاطه قیومی خداوند بر ماسوی؛ و معیت حق با خلق است. از آنجا که بر اساس فحص نگارنده، نه در کتب فلسفی چنین عنوانی ذکر شده و نه مقاله یا پایان نامه ای در این زمینه نوشته شده است؛ این نوشتار در تلاش است تا با روش تحلیلی و توصیفی و با تکیه بر آراء صدرالمتألهین، به تبیین حدوث و قدم بالحقیقه و المجاز بپردازد.
نقش «زیست جهان» در رفع بحران علوم اروپایی از دیدگاه هوسرل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت فلسفی سال ۲۲ بهار ۱۴۰۴ شماره ۳ (پیاپی ۸۷)
159 - 133
حوزههای تخصصی:
مفهوم «زیست جهان» یکی از تأثیرگذارترین مفاهیم در اندیشه هوسرل متأخر است و تأملات پدیدارشناسانه او در باب بحران علوم اروپایی، حول این مفهوم می چرخد. بحران علوم نتیجه غفلت علم از بنیادهای خود، یعنی زیست جهان و شکاف میان جهان علمی برساخته و زیست جهان به مثابه مبنای آن است. این بحران به معنای توقف پیشرفت علوم یا ناتوانی در خلق نظریات علمی نیست، بلکه بحرانی پنهان و بنیادین است که از سیطره عقلانیت علمی در تمام عرصه ها نشئت گرفته است. در اثر این غلبه، علوم نسبت خود را با زندگی، معنا و واقعیت های انسانی از دست داده و ماهیت انسانی خود را فراموش کرده اند، به گونه ای که غایت اصلی علوم (یعنی معنای آنها برای وجود انسانی) به محاق رفته است. رفع این بحران تنها از طریق تأسیس پدیدارشناسی استعلایی به مثابه علم متقن و بنیاد علوم که زیست جهان در مرکز آن قرار دارد، امکان پذیر است. این مقاله با روش توصیفی تحلیلی در پی ارائه شرح و بررسی روشن و نظام مند از این طرح فلسفی هوسرل است.
Developing Political Theory: The State for Farabi vs. Hobbes(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال ۴ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
61 - 75
حوزههای تخصصی:
According to Thomas Hobbes, public should and they normally accept what they find in place just because the alternative is destabilization and chaos. In this paper, I will argue that in Farabi’s theory the government actually would put its pace forward. As Farabi saw it, the state not only is the source of some benefits but also should be and is the source of human beings’ virtue and happiness. For Farabi, the first governor of the state resembles the heart in a body, or a physician in a city. Farabi’s utopia literally meaning ‘the excellent state’, consists of five levels. On the first level stands the philosopher or the prophet. The second level includes poets, music composers, writers and the likes of them. Farabi strongly believes in the power of imagination and that most people are under the influence of their imaginative faculty. This notion has an important outcome which influences his view on religion, prophet, and their relation with the public: images, in his view, are the most powerful means of influencing the public.
نقدی بر ردیه پارک بر استدلالِ دی رِی علیه طبیعت گرایی متافیزیکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کریستوف دی رِی (2022) در مقاله «یک مورد جدیدِ معرفت شناختی به سودِ خداباوری» استدلالی نو در ردِ طبیعت گراییِ متافیزیکی ارائه می دهد. او مقدمه نخستِ این استدلال را دست کم بر دو رکن استوار می کند. رکن نخست نیازمندیِ استنتاجِ بهترین تبیین (IBE) به «باورِ متافیزیکی» است. این باور بدین معناست که وضعیت های امور در جهان به طور کلی تبیین دارند. رکن دیگر آن است که این تبیین پذیریِ وضعیت های امور در جهان نمی تواند علتِ باورِ متافیزیکی باشد. در سوی مقابل، سی یِنوگ بِی پارک (2023)، ضمن ردِ ارکان یادشده، استدلال می کند که اولاً «باورِ متافیزیکی» به IBE نیاز دارد و ثانیاً تبیین پذیریِ وضعیت های امور در جهان، علتِ باورِ متافیزیکی است. پژوهش پیش روی، به نقد دیدگاه پارک می پردازد. نخست نشان می دهیم که استدلالِ پارک علیه نیازمندیِ IBE به باورِ متافیزیکی ابهام های اساسی دارد. همچنین استدلال می کنیم که استدلال های او به سودِ نیازمندیِ باورِ متافیزیکی به IBE با دو مشکلِ (1) خلط میانِ روندِ شکل گیریِ یک باور و فرآیند توجیهِ آن و (2) خلط میانِ جنبه هستی شناختیِ تبیین پذیری و جنبه معرفت شناختیِ آن روبرویند. افزون بر اینها نشان داده می شود که استدلالِ پارک به سودِ رابطه علی میانِ تبیین پذیریِ وضعیت های امور در جهان و باورِ متافیزیکی، در اساس، خلطِ میان علتِ باورِ متافیزیکی و دلیلِ باور به آن است.
تأثیر تجربیات سوئدنبرگی بر اندیشه کانت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
خوانش مرسوم از فلسفه نقادی کانت، با تأکید بر واکنش به تجربه گرایی هیوم و ترسیم حدود شناخت، از این مهم غفلت می کند که کلیت اندیشه کانت را نمی توان بدون دغدغه توجیه و تلاش برای مفهوم پردازی جهان نومنال و نحوه ارتباط آن با جهان پدیداری مطالعه کرد. آشنایی با تجربیات عرفانی سوئدنبرگ در دوره پیشانقدی، صرف نظر از تعالیم دینی، کانت را، بر خلاف اقتضای روشنگری، در این کشمکش قرار داد که عدم تعین پدیداریِ متعلقات چنین تجربیاتی امکان وجود و نقش تعیین کننده شان را نفی نمی کند. اهمیت این معنا کانت را بر آن داشت تا صورت بندی جهان نومنال و بررسی ارتباط آن با جهان پدیداری را در طرح نظام نقادی خود بگنجاند. با تمام سرسختی ها در انکار، می توان ادعا کرد که بیننده تأثیر گسترده تجربیات و ساختار اندیشه سوئدنبرگ بر نظام نقادی را گواهی می دهد. نشانه های تأثیرپذیری ساختار کلی و برخی ایده ها و مفاهیم نظام کانت از بینش های سوئدنبرگ تا به حدی است که اتهام مشابهت نظام وی با اندیشه های عارف بزرگ سوئدی را برانگیخت. خوانش هرمنوتیکی این جستارْ آموزه ها و مفاهیم و اصطلاحات سوئدنبرگی را در مقایسه با عناصر فلسفه نقادی فرامی خواند، و ضمن نشان دادن وجوه شباهت، بر تفاوت آنها تأکید می کند: تمایز و تطابق جهان پدیداری و جهان نومنال، سوبژکتیو بودن ایده زمان و مکان، عدم امکان بازنمایی امر نومنال، تناسبِ کمالی میان افعال و قانون اخلاق به مثابه شرط اصلی تحقق خیر برین، و ملکوت غایات از جمله این شباهت های احتمالی است، که اگرچه عمق تأثیرگذاری تجربیات سوئدنبرگی بر نظام کانتی و یا هم منشأ بودن آنها را نشان می دهد، اما اصالت نظام وی را مخدوش نمی سازد.
A Plan for the Future Islamic Philosophy(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال ۴ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
29 - 61
حوزههای تخصصی:
For several centuries, Islamic philosophy has been in a state of "isolation," meaning it has lost its contemporaneity; it neither solves "problem" nor, at the very least, actively and seriously engages with contemporary issues. This paper, while addressing the nature, possibility, and realization of Islamic philosophy; the achievements of Islamic philosophy; and the historical evolution of Islamic philosophy (in early, late, and contemporary periods), distinguishes three types of Islamic philosophy: Islamic philosophy as a concept; Islamic philosophy as an actualized phenomenon (Peripatetic, Illuminationist, Sadrian, and Neo-Sadrian); and the future Islamic philosophy. The future Islamic philosophy is an ideal one, could emerge later, contingent on certain conditions and prerequisites, such as addressing contemporary issues, particularly socio-cultural and practical issues. It seems that the survival of Islamic philosophy and its avoidance of becoming merely historical -in contrast to the idea of the "end of Islamic philosophy"- depends on this. Since the ideal Islamic philosophy is one that solves problem, this naturally requires problem-oriented philosophical research. Thus, highlighting the importance of problem-oriented research; the nature of a problem; and the differences between a problem, subject, question, and difficulty, the paper will propose the most important and central strategies that could actualize the future or ideal Islamic philosophy. These strategies include: philosophical attention to new sciences and technologies; considering the fourth wave in philosophy; engaging with "Philosophy of"; adopting concrete approaches in philosophy; conducting interdisciplinary researches in philosophy; and employing new methods in philosophy.
موضع ماکیاولی در برابر دین: مواجه ای مبتنی بر واقعیت موثر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال ۲۲ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۶۳)
163 - 176
حوزههای تخصصی:
مواجهه ماکیاولی با دین همچون مواجهه او با فلسفه سیاسی کلاسیک، طبیعیات کلاسیک و نگرش به تاریخ به سبک کلاسیک امری متفاوت و از منظری خاص است. به اعتقاد نگارنده این مقاله، ماکیاولی به دلیل آنکه نجات میهن و دوام دولت سیاسی را در رأس هرم نگاه خود به غایت سیاست قرار داده است و از غایات به زعم خود خیالی دوری کرده است، تمامی وجوه و ساختار اندیشه کلاسیک را در این جهان بینی و غایت جدید مورد بررسی و ترجمه قرار می دهد. ماکیاولی از یک طرف اهمیت دین را در تداوم دولت سیاسی( اعم از جمهوری و شهریاری) بسیار زیاد می داند و از طرف دیگر آن را همچون شمشیری دولبه موجب نفاق و شکست و تباهی یک دولت و جامعه معرفی می کند. در این مقاله نگارنده توضیح می دهد که چگونه ماکیاولی دین مسیحیت را در تقابل با دین رومیان مورد نقد قرار داده و چه راهکارهایی را برای تغییر صورتِ ماده تباه شده دین توسط دستگاه کلیسا پیشنهاد می کند. نکته مهم این است که صورت جدید پیشنهاد شده، سابق در بطن انجیل واقع شده بود و ماکیاولی با استفاده از آن از دین تعریفی در راستای تبدیل آن به ابزاری مدنی و سیاسی ارائه می کند که می تواند در برابر بخت در تعریف سیاسی و مذهبی روم باستان قرار گیرد و در واقع موضع گیری پیچیده خود را نسبت به مسیحیت نشان دهد.
تحلیل نقادانه دیدگاه های کلامی شریف رضی درباره خداوند در کتاب تلخیص البیان عن مَجازات القرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شریف رضی، ادیب و عالم نامدار شیعی در سده چهارم که بیشتر به جهت تدوین نهج البلاغه شهرت دارد، تفسیر بزرگی بر قرآن کریم با عنوان حقائق التأویل فی متشابه التنزیل دارد که گزیده ای از آن را در کتاب تلخیص البیان عن مَجازات القرآن به ودیعت نهاده است. از آنجا که او در علم کلام شاگرد قاضی عبدالجبّار همدانی بود و با آرای معتزله آشنایی کامل داشت، آیات موهم تشبیه، تجسیم و تجویر را بنا بر مشرب معتزلی تأویل می کرد. در این مقاله ضمن پی جویی دیدگاه های کلامی او درباره افعال و صفات خداوند، تلاش می کنیم با توجه به دیدگاه های رقیب، نظرات او را به خصوص درباره دامنه مَجاز در تفسیر آیات قرآن کریم در سنجه نقد قرار دهیم. بر این پایه مهم ترین مواردی که در عقل گرایی اعتزالی شریف رضی مغفول بوده و موجب افراط او در تأویل شده، عبارت اند از: امکان حمل بر استعاره تمثیلیه و تفسیر تمثیلی، تفسیر بر اساس حقیقت باطنی عالم، و تفسیر با توجه به روح معنا.
Social Justice and Unity and Its Relationship with the Ideal Society from the Perspective of Abolhasan Ameri(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال ۴ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
75 - 90
حوزههای تخصصی:
Ameri has a special perspective on the ideal society and its realization. He proposes individual and social moderation or justice and individual unity between internal forces and social unity among the members of society. Ameri believes that moderation, as the main component of virtue and happiness, acts at both the individual and social levels. At the individual level, moderation of the forces of the soul leads to the realization of the virtue of unity and ultimately causes the perfection of the human form and individual happiness, and at the social level, moderation is the factor that unifies society. Unity in society is the factor that keeps it Durable and differentiation in it causes its corruption and ruin. This unity is achieved from total justice and can be considered, from Ameri's perspective, an effect or characteristic of culture. This moderation and unity are not only raised in the individual and total dimension, but also include other dimensions such as the geography of the earth. Religion, with its individual and total moral and juridical commands, reason, with its sovereignty over powers, and love, with its unification of similar matters, play a fundamental role in achieving total moderation or justice and social unity.
چالش های قرینه گرایانه لا ادری گرا پیش روی معتقدان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
لاادری گراها معتقدند در باب وجود خدا نمی توان/ نباید به باور ایجابی یا سلبی دست یافت و رویکرد معرفتی درست و موجه در این زمینه، توقف است. شکل گیری چنین رویکردی اغلب در بستر قرینه گرایانه رخ می دهد. هنگامی که اعتبار معرفتی یک گزاره به قرائن و شواهد پشتیبان آن باشد، اگر قرائن نتوانند سلب یا ایجاب گزاره را تعیّن بخشند، آنگاه درباب آن باید سکوت کرد. لاادری گرا نسبت به دوگانه خداباوری/خداناباوری معتقد است آنها: (1) نه پیش فرض هستند نه گزاره پایه و خودموجه؛ (2) شواهد کافی به سود هیچ یک وجود ندارد و شواهد ادعایی جملگی مخدوش و نامعتبر هستند؛ (3) اگر شواهد را موفق بدانیم، درنهایت و پس از وزن دهی متکافئ هستند. بنابراین همه مسیرهای معرفتی به توقف داوری ختم می شوند و نه خداباوری و نه خداناباوری نمی توانند توجیه معرفت شناختی معتبری داشته باشند. با این حال، نگاه لاادری گرایانه بیش از اندازه سخت گیرانه است و خدشه در همه شواهد و ادعای هم وزنی آنها، چه بسا او را به شکاکیت فراگیر بکشاند. ضمن این که لاادری گرا، با به رسمیت نشناختن رویکرد باورمندان، معقولیت ایشان و اتصاف آنها به فضایل فکری را نادیده می گیرد و همه را در نیل به اعتقاد سلبی یا ایجابی تخطئه می کند.
The role of faith in human happiness in Allamah Tabatabaei’s point of view(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال ۴ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
5 - 28
حوزههای تخصصی:
Human happiness is one of important philosophical and theological discussions among thinkers and is the goal of every man who seeks it consciously or not, and explains and identifies it according to his view. Thinkers have not treaded the same course in their understanding of happiness. Some have perceived it to be material pleasures, some spiritual-intellectual and some a combination of the two. Allama Tabataba'i has defined happiness of everything as its attainment to its existential good thereby enjoying it. He has defined happiness for humankind as Divine proximity and approximating the Absolute Reality, and has defined the human ultimate perfection as "wilaya". He considers faith to be of the type of knowledge and practical observance, and highlights it in attainment to happiness. This study, by a descriptive-analytic method, led to the conclusion that happiness in Allama Tabatabaei's view consists in "Divine proximity" and attainment to "wilaya", the nearset way to reach this position is soul knowledge and faith is the most important element in realization of human happiness.
Knowledge of Logic: Necessity or Refusal (Examining the Views and Reasons of Muslim Proponents and Opponents)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال ۴ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
144 - 166
حوزههای تخصصی:
Knowledge of logic includes the rules that govern the way of thinking and reasoning. Muslims became familiar with this science in the third century by translating Aristotle's books and immediately faced the challenge of what does this science have to do with Islam? Should Muslims use the same method as Aristotle in their religious sciences or avoid paying attention to this science? The present research, by searching the books of Muslim jurists and theologians, shows that each of these two assumptions had supporters, and of course, the number of opponents of the science of logic was more than its supporters. And those opponents used violence against the proponents of the science of logic and brought arguments to ban the science of logic and tried to show that God is not pleased with this knowledge.This article also tries to bring these two views closer together. The final result of this research is that most of the arguments of the opponen of the logic are a warning for those who may not use this knowledge correctly or are involved in the thoughts of philosophers who have distanced themselves from religion.
تقدم و تأخر خودآگاهی بر ادراک غیر: مقایسه آرای سهروردی و کانت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال ۴ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲
5 - 34
حوزههای تخصصی:
خودآگاهی در فلسفه اشراق به عنوان آغازی بر شناخت خود به عنوان نور و حرکت از آن برای شناخت دیگر انوار مطرح شده است. سهروردی ادراک انسان از خود را ادراکی حضوری دانسته و نفس را ذاتا مدرک خود می داند که برای این ادراک از خود به هیچ صورتی نیاز ندارد؛ چرا که هر صورتی از این نفس در ذهن باشد باز هم خود آن نفس نیست و به منزله غیر برای نفس است. لذا چنین استنباط میشود که در نگاه سهروردی ادراک خود مقدم بر هر ادراک دیگر است. این بحث در فلسفه کانت نیز بخشی از مباحث او را تشکیل می دهد. کانت با تقسیم بندی من به منِ تجربی و منِ استعلایی تفاوتی میان ادراک این دو امر در انسان قائل می شود. از نظر کانت آن چیزی که انسان هر روزه با مفهوم من از آن یاد می کند و می شناسد، منِ تجربی است که متاخر از ادراک تجربی برای ذهن حاصل می شود اما منِ استعلایی که فراتر از تجربه است غیر قابل شناخت نظری است و لذا کانت خودآگاهی را ادراکی پسا تجربی و متاخر از آن می داند. در این پژوهش سعی بر آن شده است مقایسه ای تطبیقی میان آرای سهروردی و کانت در مسئله خودآگاهی انجام شود.
تحلیل و ارزیابی مدل شناختی دیدگاه فرهنگستان علوم اسلامی در تولید علوم انسانی اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال ۲۲ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۶۲)
31 - 47
حوزههای تخصصی:
تحلیل و ارزیابی مدل شناختی رویکردهای مختلف علم دینی با بازنمایی دقیق تر مدل های ممکن در تولید علم دینی زمینه ایجاد اجماع و توافق بیشتر میان باورمندان علم دینی را فراهم می کند و گامی عملیاتی در مسیر پیشبرد مباحث علم دینی و خروج از مباحث انتزاعی علم دینی محسوب می شود. ارزیابی مدل شناختی این رویکردها با محوریت سه مؤلفه عام و اصلی ناظر بر تعریف مدل و مبانی نظری و فلسفی، منطق و روش شناسی تولید علم، انسجام و نظام مندی و سازگاری درونی است که ذیل آن مجموعه دیگری از مؤلفه های فرعی ناظر بر مهم ترین مواضع چالش و نزاع در روش شناسی تولید علم دینی قابل استخراج است. در این نوشتار، ضمن اذعان به ضرورت های معرفتی و اخلاقی و فرهنگی علم دینی، به روش توصیفی تحلیلی به ارزیابی مدل شناختی رویکرد فرهنگستان علوم بر اساس عناصر پیش گفته پرداخته شد. رویکرد فرهنگستان علوم اسلامی به دلیل پرداختن به مؤلفه های عام اصلی و اکثر مؤلفه های فرعی یکی از مدل های ممکن در مسیر تولید علوم انسانی اسلامی است؛ گرچه تا رسیدن به مدل کارآمد که مورد اجماع اکثریت باورمندان علم دینی باشد نیازمند همگرایی، اصلاح، ارتقاء، و تکمیل است.
امکان خوانش الهیاتی از نظریه حاکمیت هابز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال ۲۲ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۶۳)
109 - 120
حوزههای تخصصی:
این مقاله با بازاندیشی در خوانش های رایج از نظریه حاکمیت توماس هابز امکان ارائه تفسیری الهیاتی از آن را بررسی می کند. درحالی که تفاسیر سکولار از اندیشه هابز مسلط بوده اند، پژوهش حاضر با تحلیل زمینه های تاریخی و مبانی نظری او نشان می دهد که الهیات نقشی اساسی در چارچوب فکری وی ایفا می کند. با نقد دیدگاه مارک لیلا درباره «چرخش هابز به سوی انسان شناسی سکولار»، مقاله استدلال می کند که لویاتان نه صرفاً متنی سیاسی بلکه اثری است که در آن الهیات و نظریه حاکمیت به طور نظام مند در هم تنیده اند. در نهایت، مقاله با بررسی پیوند میان الهیات مسیحی و نظریه حاکمیت مطلق هابز بر اهمیت بازخوانی مفاهیم او در چارچوبی فراتر از قرائت های سکولار تأکید می کند.
تعامل هستی شناختی و معرفت شناختی تجربه دینی و هنرهای قدسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال ۲۲ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۶۳)
135 - 146
حوزههای تخصصی:
میان هنر قدسی و تجربه دینی، تعاملی دوسویه برقرار است؛ تجربه دینی، که همراه با ویژگی-هایی همچون حیرت و شگفتی، مجذوب شدگی، مقهوریت، شورمندی و طلب و اشتیاق است، بیش از آنکه ماهیتی عقلانی و مستدل داشته باشد، احساسی و بی واسطه است و تعبیر آن نیز، نه به زبان تعلیمی و خطابی، تعبیر احساسی و طبیعی حالت روحی است که مستقیماً از تجربه به تعبیر می رسد و توسط مخاطب/مخاطبان، فهم و تفسیر می گردد و هنر دینی یکی از انحاء این گونه تعبیر است. پژوهش حاضر، رابطه ای دوسویه را در این میان می یابد؛ هنرهای دینی، از حیث هستی شناختی خود وابسته به تجربه دینی هستند که در مرز میان تجارب دینی و مدلهای مفهومی آفریده می شوند و پرورش می یابند. از دیگر سوی، هنر، خود نیز در تحقق، فهم و تفسیر تجربه دینی موثر است و جایگاهی معرفت شناختی دارد که با ایجاد تجربه ای مشارکتی، ماهیت اثر هنری را از سطح ابژه فراتر می برد و آن را به امری فعال در فرایند فهم و تفسیر تجربه دینی دینداران تبدیل می کند. پژوهش حاضر، در صدد است با رویکردی پدیدارشناختی به مطالعه موردی و تطبیقی برخی هنرهای قدسی و تعامل آنها با آموزه ها و تجربیات دینی بپردازد.
جایگاه معرفت در دیدگاه اخلاقی آیت الله جوادی آملی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بحث از هدف اخلاق یکی از مباحث مهم در فلسفه اخلاق به حساب می آید که آیت الله جوادی آملی نیز به آن پرداخته است. این تحقیق به روش توصیفی-تحلیلی دیدگاه وی در این زمینه را بررسی می کند. آیت الله جوادی آملی معتقد است معرفت به معارف الهی سعادت عقل نظری است، و سعادت عقل عملی در عبودیت خداست. لذا نمی توان معرفت را تنها عامل دستیابی به سعادت دانست. بر اساس معناشناسی علم و معرفت و تمایز آنها، وی معلوم بودن خدا را مردود و معروف بودن وی را می پذیرد. لذا نقش معرفت را از علم پررنگ تر می داند، به خصوص معرفت شهودی که تأثیر بیشتری در حصول سعادت دارد. آیت الله جوادی آملی بر اساس تقسیم بندی معرفت به سه قسم علم الیقین، عین الیقین و حق الیقین، علم الیقین را معرفت یقینیِ حاصل از علم حصولی قلمداد می کند، اما عین الیقین و حق الیقین را از اقسام معرفت شهودی می داند. در مقام بررسی دیدگاه وی، به نظر می رسد با توجه به این که بینش و گرایش دو عامل اصلی حصول سعادت هستند، می توان چنین معتقد شد که معرفت شهودی به دلیل ویژگی هایش می تواند دربردارنده هر دو عامل بینشی و گرایشی در انسان قلمداد شود و میزان دستیابی به معرفت شهودی نسبت به خداوند متعال که متناسب با وسعت وجودی هر شخص حاصل می شود، میزان سعادت آن فرد را تعیین می کند.
A Study of the Epistemological and Methodological Foundations of Qadi Abdul Jabbar and Shaykh Mufid Regarding Religious Knowledge(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Considering the fundamental role of the intellectual foundations of every theologian in his opinions and theological thoughts, this article aims to examine the epistemological and methodological foundations of two influential theologians in the history of Islamic theology belonging to the two major theological schools, the Shiites (Imamīyyah) and the Muʿtazilites. This research has been done through the descriptive-analytical method, using library resources. By analyzing the works and ideas of two thinkers, the researchers concluded that both theologians regard the knowledge of God as the primary obligation for every intellectually mature human being. This knowledge is intellectual and even pre-religious in nature. Furthermore, practical reason demands that every individual recognize the true Creator of themselves and the world. Morally, they are also bound to express gratitude to their benefactor.. Reason is not only the foundation of all religious knowledge but one must also seek guidance from the illuminating light of reason in understanding religion, for which the Book and tradition are the most important sources. These two thinkers align in their rational and narrative approaches to understanding religion; however, they differ regarding the function of reason, the relationship between reason and transmitted knowledge (naql), and specific instances within tradition, all of which are examined in this article.