مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
من استعلایی
منبع:
نامه مفید ۱۳۸۵ شماره ۵۶
حوزه های تخصصی:
تقلید ازهوش انسانی با استفاده از علوم رایانه ای و فیزیکی هوش مصنوعی نام گرفته است. از میانه قرن بیستم که رایانه ها قابلیت های خود را به نمایش گذاردند برخی از دانشمندان درصدد برآمدند تا هوش و ذهن انسانی را با استفاده از ماشین تقلید نمایند. پشت چنین تلاش هایی دیدگاهی خاص در باب ذهن انسان نهفته است. در واقع هوش مصنوعی ریشه در فلسفه دوران مدرن داشته و بر بستر کلی تفکر در غرب اتکا دارد. هدف این مقاله آن است که نشان دهد اولا، هوش مصنوعی در بنیاد خود بر فلسفه مدرن که کوژیتو در بن آن قرار دارد متکی است. ثانیا، امکان و یا امنتاع دستیابی به قرائت افراطی از هوش مصنوعی براساس دستاوردهای اندیشه میشل فوکو و دیدگاه وی در باب کوژیتوی دوران مدرن مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
تحلیل سوانحالعشاق از دیدگاه «من استعلایی» پدیدارشناختی (رویکردی پدیدارشناختی به قلمرو عرفان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
متون ادب فارسی به سبب برخورداری از تنوع وگستردگی فراوان از دیرباز توجه منتقدان را به خود معطوف داشته است. در این میان، سوانح احمد غزّالی از دو جهت، یکی به دلیل نظریهپردازی های معرفتشناسانه و دیگر نوع نگاه مؤلف به توصیف پدیدارهایی چون عشق، عاشق و معشوق، از وجهه معرفتی بالایی برخوردار است؛ پژوهش حاضر روش نقد پدیدارشناختی رابا توجه به یکی از دغدغه های اصلی خود که رسیدن به «التفات» و «طلبگاهی» منحصراً عرفانی و نیز ارائه پاسخی برای چگونگی ارتباط میان آگاهی با مسأله فناست، در تحلیل رخدادهای معرفتی سوانح به کار گرفته است.
روش انتقادی این مقاله، پدیدارشناسی استعلایی است تا با اتکا به تحلیل آن، از کیفیّت ظهور رخداد آگاهی و «من استعلایی»، موضوع را به تعبیر سوانح از «طلبگاه» عرفان قرن ششم ارزیابی، و اهمیت انتخاب عشق را در ایجاد و تکوین فرایند آگاهی بیان کند. دستاورد عملی این مقاله، معرفی عینی یک الگوی کاربردی به منظور بررسی فرایند معرفت شناسی در حوزه ادبیات عرفانی است.
وجوه اشتراک و افتراق فکری هوس رل و دک ارت(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
فلسفه هوسرل با همه پیچیدگی ها و جهت گیری های خاص خود، متأثر از آموزه های دکارت است؛ به طوری که روح کلی اندیشه های او را باید دکارتی دانست. برای فهم بهتر و دقیق تر فلسفه هوسرل می توان به میراث وی از دکارت توجه و وجوه اشتراک و افتراق فکری آن دو را ذیل هدف، روش و پیشرفتشان بررسی کرد. شباهت و تفاوت اصلی هردو در استفاده از شک، ظرفیت و امکانات آن است.
وحدت ساختاری میان زمان و من استعلایی در نقد عقل محض کانت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۴۵ پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۲
23 - 43
حوزه های تخصصی:
در این نوشتار، با تمرکز بر نقش زمان در امکان تألیف میان دو سوی حکم تألیفی پیشینی یا تألیف محض، یعنی شهود محض و مفهوم محض، تلاش می شود تا وحدت ساختاری میان این دو سوی تألیف، بر مبنای بنیاد مشترک میان آنها نشان داده شود. امکان تألیف محض، به معنای امکان برقراری وحدت میان زمان، به مثابه شهود محضِ فراگیر، و من استعلایی و محض، به منزله وحدت خودآگاهی استعلایی و بنیاد تمامیِ مفاهیم محض فاهمه است. برقراری وحدت میان این دو سو، توسط قوه خیال استعلایی صورت می گیرد و بدین ترتیب، وحدتِ مورد جستجو، در ساختار خیال استعلایی، یعنی وساطت میان دو حیث پذیرندگی و خودانگیختگی به ظهور می رسد. در این مقاله کوشش شده است تا بر مبنای ساختار بنیادینِ شهود محضِ زمان، به مثابه ساختار خودانفعالی یا پذیرندگیِ خودانگیخته، امکان وساطت قوه خیال میان شهود و مفهوم محض، و به واسطه آن، سرانجام – با توجه به تفسیر هایدگر از کانت - امکان وحدت و یکسانیِ آغازین و ناگفته میان ساختار زمان و من استعلایی آشکار شود. امکانی که بنیانگذاری فلسفه استعلایی کانت، یعنی بنیانگذاری سوژه متناهی به مثابه زمان در گروی آن است.
بررسی من استعلاییِ کانت از نگاه سلبی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲۷
51-70
حوزه های تخصصی:
من استعلایی یکی از عناصر اصلی و بلکه اصل عالی در نظام فلسفی کانت است. یکی از شیوه های وررود به مسئله من استعلایی و تحلیل و بررسی آن در فلسفه کانت، نگاه سلبی به آن می باشد، زیرا در برخی مواقع، نگاه یا رویکرد سلبی به مسائل می تواند راهگشای نگاه ایجابی باشد. در این نوشتار نخستین گام سلبی مربوط به مقایسه منِ استعلایی کانت با دیگر نظریه ها در باب من از قبیل من متافیزیکی، من تجربی، من عرفانی، من فیزیولوژیک و من پراگماتیک است تا نشان داده شود که من استعلایی از نوع یا مشابهِ هیچ یک از موارد مذکور نیست. در مرحله ی بعدی در دومین گام سلبی به برخی از مهم ترین ویژگی های سلبی من استعلایی پرداخته شده است، از قبیل اینکه من استعلایی: 1- سوژه ای تجربی نیست. 2- از سنخ مفهوم نیست. 3- از سنخ تصور نیست. 4- از سنخ شهود نیست. 5- از سنخ مقوله نیست. 6- فاقد محتواست. 7- فاقد جنبه آنتولوژیک و هستی شناسانه است.
آگاهی و خود آگاهی از منظر کانت و ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه دینی دوره نوزدهم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۷۱
135 - 150
حوزه های تخصصی:
علم در حکمت صدرا چیزی جز حضور چیزی نزد موجود درک کننده نیست. کامل ترین مصداق حضور ازنظر این مکتب، علم حضوری انسان به خود است که در آن، عالم و معلوم وحدت دارند. بنابراین ازنظر حکمت صدرا، معرفت به خود، در فلسفه جایگاه رفیعی دارد، اما آنچه در حکمت متعالیه، علم حضوری به نفس خوانده می شود، ازنظر کانت علم حضوری نیست، بلکه این علم گونه ای از علم تجربی ماست که با واسطه ی صورت ذهنی که کانت به آن پدیدار می گوید، حاصل آمده است، اما کانت غیر از این من تجربی، به من استعلایی ای قائل است که این من نمی تواند شیء فی نفسه ای محسوب شود که در کانون دید تجربی انسان قرار می گیرد؛ بنابراین وی شناخت از خود را نه حصولی می داند و نه حضوری. در این مقاله بررسی می شود که چرا ملاصدرا خود استعلایی را متعلق معرفت می داند و کانت نمی داند. این مسأله، ذیل این مسأله ی عام تر واقع است که آیا منِ درک کننده ، خود، متعلق معرفت است یا نه؟ در این نوشتار نشان خواهیم داد که علم به خود، برخلاف تلقی کانت، جز با نگرش وجودی تبیین پذیر نیست؛ چراکه ادراک حضوری، نحوه ای از حضور در وجود و برای وجود است.
چگونگی امکان معرفت از دیدگاه علامه طباطبایی و کانت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت صدرایی سال هفتم بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲ (پیاپی ۱۴)
91 - 104
حوزه های تخصصی:
کانت فیلسوف شهیر آلمانی در کتاب دوران سازش، نقد عقل محض، کوشیده است شرائط امکان معرفت کلی و ضروری را به دست دهد و در پی آن مرزهای دانستن را مشخص کند. از نظر کانت، حکم تالیفی پیشینی تنها زمانی امکان می پذیرد، که صورت های محض زمان و مکان، تمثلات داده شده در شهود را متعین کنند. او تلاش می کند نشان دهد شرط صدور حکم تجربی عینی، اطلاق صورت های محض فاهمه و مقولات 12گانه بر شهودهایی است که به تعینات زمانی و مکانی متعین شده اند. از دیدگاه او، همه شرط های شناخت نیز خود، مشروط به وحدت استعلایی ادراک نفسانی اند. من استعلایی کانت و تبیین او از شرائط امکان شناخت، دستمایه ای برای مقایسه دیدگاه او با آموزه ی معرفت حضوری و نظریه ی نحوه پیدایش کثرت در ادراکات در دستگاه فلسفی علامه طباطبایی دراختیار می نهد. او شرط امکان هر گونه دانستن، حتی دانش حصولی را وابسته به حضور معلوم نزد نفس فاعل شناسا و اتحاد و اتصال وجودی این دو می داند. او نخستین فیلسوف در سنت حکمت اسلامی است که تبیینی خلاقانه از پیدایش کثرت در ادراکات و چگونگی حصول مفاهیم بدیهی اولیه به دست داد. توصیف و تفسیر سازوکار معرفت شناختی امکان شناخت در دو دستگاه فکری کانت و علامه، مساله ای است که این مقاله درصدد توضیح آن است.
کارکردهای من استعلایی کانت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال پانزدهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳ (پیاپی ۵۹)
33 - 61
حوزه های تخصصی:
من استعلایی کانت سوژه نهایی مطلقی است که بنیاد منطقی معرفت و تجربه را تشکیل می دهد. من استعلایی امری کاملاً سوبژکتیو است که در مقام ضروری ترین و بنیادی ترین رکن معرفت شناسی کانت هر گونه حکم، شهود و تصور، تألیف، مقوله و در یک کلام هر گونه معرفت و تجربه را به نحو پیشین همراهی می کند. یکی از مسائل بسیار اساسی و مهم درباره من استعلایی، کارکردهای آن در معرفت شناسی کانت است. این مقاله چهار مورد از کارکردهای من استعلایی کانت را با استناد به دیدگاه های کانت در نقد عقل محض استخراج کرده است که عبارتند از: 1- من استعلایی به شناخت های ما کلیت می بخشد. 2- من استعلایی به شناخت های ما ضرورت می بخشد. 3- من استعلایی به شناخت های ما امکان می بخشد. 4- من استعلایی به واسطه فرایند و کنش ترکیب به شناخت های ما وحدت می بخشد. در پایان به این نکته دست یافتیم که کارکرد وحدت بخشی به خاطر بنیادین و اساسی بودن فرایند ترکیب در معرفت شناسی کانت، اساسی ترین کارکرد من استعلایی است.
«سوبژکتویته» به مثابه بنیاد مابعدالطبیعه در فلسفه استعلایی کانت(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
حکمت اسراء پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۳۶
79 - 111
حوزه های تخصصی:
از پرسش های جدی در نظام فلسفی کانت پرسش از امکان مابعدالطبیعه است؛ کانت در فلسفه استعلایی خویش، از سویی مابعدالطبیعه را نفی و از سوی دیگر آن را اثبات می کند، این جستار کوشیده است با اشاره به معانی متعددی که مابعدالطبیعه در نظر او داشته است، با استمداد از تفسیر هیدگر از کانت نشان دهد که چگونه به رغم برخی روایت ها و تفسیرهای نابجا از سوی نوکانتی ها، او همچنان به «وجودِ» موجود اندیشیده است و وجود در فلسفه او به مثابه امر سوبژکتیو ظهور یافته است و این مهم به مددِ قوه خیال و شاکله استعلایی از طریق زمان و نقش آن در امکان تألیف میان دو سوی حکم تألیفی پیشینی (یعنی شهود محض و مفهوم محض) و اتحاد ساختاری میان این دوسوی تألیف (یعنی زمان به مثابه شهود محض فراگیر و من استعلایی «محض» از طریق قوه خیال) صورت گرفته است و وحدت میان دو حیث پذیرندگی و خودانگیختگی در نهایت بر بنیادِ امرِ سوبژکتیو قرار و قوام یافته است که در این جستار ذیل عنوان سوبژکتویته سوژه از آن یاد شده است و فلسفه استعلایی کانت نیز بر اساس این فهم بنیادین از زمان و بنیانگذاری سوژه به مثابه زمان رقم می خورد.
رابطه منِ استعلایی با زمان در اندیشه کانت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی - کلامی سال ۲۵ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۹۸)
163 - 187
حوزه های تخصصی:
در نظر کانت، ترکیبْ ساختاری زمانمند دارد. اما منِ استعلایی، که بنیادِ زمانمندی ترکیب است، بیرون از زمان است. در قیاسات تجربه، منِ استعلایی در هیچ یک از حالات زمان (استمرار، توالی و هم زمانی) قرار نمی گیرد. منِ استعلایی چگونه می تواند مبنای حکم ترکیبی باشد و در عین حال بیرون از زمان قرار گیرد؟ در این مقاله کوشش شده است تا با بررسی بحث ترکیب و همچنین قیاسات تجربه، نشان دهیم که در زمان نبودنِ منِ استعلایی به معنای قطع پیوند با زمان نیست، زیرا عدم پیوند با زمانْ استعلایی بودنِ من یا سوژه شناسا را در فلسفه کانت بی معنا خواهد کرد. بنابراین، منِ استعلایی، اگرچه «در» زمان نیست، اما همواره «با» زمان است. «با» زمان بودن به معنای این است که سوژه، به مثابه خودانگیختگی محض، برابربودگی را به واسطه زمان وضع می کند. زیرا فقط در این برابربودگی یعنی تعیّن یافتگی در زمان است که وجود پدیدارها و در نتیجه شناخت عینی آنها ممکن می شود. بنابراین، سوژه استعلایی به نحو پیشینی با اعطای زمان (زمان به مثابه قاعده شهود) به خود بر خود تأثیر می گذارد. بدین معنا، سوژه استعلایی، در عینِ خودانگیختگیِ محض، منفعل از زمان و در نتیجه متناهی است. این تناهی، به مثابه معیت دائمی با زمان، تضمین کننده استعلای سوژه است.