مطالب مرتبط با کلیدواژه

ویرتو


۱.

الاهیّات سیاسی ماکیاولی؛ جست وجوی مبانی متافیزیکی اندیشه سیاسی ماکیاولی(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: الاهیات الاهیات سیاسی اندیشه سیاسی فورتون ویرتو بنیاد و بنیادگذاری منجی گرایی و نیکولو ماکیاولی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۱۵۱ تعداد دانلود : ۱۰۸۳
هدف از این پژوهش یافتن مبادی و مفروضات متافیزیکی پیدا وپنهان در اندیشه سیاسی ماکیاولی است؛ مبادی که ریشه در سیاست اندیشی او و موقعیتویژه اش در تاریخ اندیشه سیاسی غرب دارد. علی رغم آنچه بسیاری از محققان تاریخاندیشه، اندیشه سیاسی ماکیاولی را قلمرو واقع گری ناب می دانند و خود او را باعناوینی همچون بنیان گذار رئالیسم سیاسی، تا آستانه پوزیتیویست سیاسی (سرآغازدوران جدید) فرا برده اند، این نوشتار بر آن است که تأملات تجربی ماکیاولی پیرامونسیاست، متأثر از مقولاتی عمدتاً الاهیّاتی است که از اعصار گذشته بر جای مانده ورشته های آن در اندیشه او نیز (همچون دیگر اومانیست های رنسانس) دیده می شود. دراین مقاله سعی شده است که ذیل سه محور، یعنی: اصل بنیادین، ربط میان فورتون وویرتو، و منجی گرایی، ریشه های الاهیّاتی اندیشه سیاسی ماکیاولی آشکار شود وخوانشی الاهیّاتی از آن ارائه گردد.
۲.

کالبد شکافی زوال و انحطاط سیاسی از دیدگاه ابن خلدون و ماکیاولی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: ابن خلدون انحطاط عمران عصبیت زوال ویرتو فضیلت و توانایی فورتونا بخت و تصادف ماکیاول

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۵۷۱ تعداد دانلود : ۶۱۰
اندیشه زوال و انحطاط نظام های سیاسی از قدیمی ترین اندیشه های بشری و نیز متفکران علم و فلسفه سیاست بوده است و هریک ازاندیشمندان از زاویه ای خاص به این مسأله نگریسته اند. ابن خلدون و ماکیاولی که در یک زمان و با فاصله کمی از یکدیگر، درمرزهای مجاور هم می زیسته اند، به اندیشه در باب انحطاط و فروپاشی سیستم های سیاسی و حکومتی پرداخته اند. هر دو اندیشمند، واقع گرا و فیلسوف با روشی تحلیلی و تعلیلی و با استفاده از تجربه عملی در سیاست و غور در تاریخ به مسائل و وقایع سیاسی و اجتماعی عصر خود اندیشیده اند. آنان با پذیرفتن اندیشه دوری بودن تاریخ درصدد توجیه و تفسیر علل وقایع و جریان های تاریخی برآمده اند. ابن خلدون در این دور گرایی به جبر تاریخی کشانده شده و شرایط را تحمیلی می داند و راهی برای خروج از بحران را میسر نمی داند؛ بر عکس، ماکیاول علیرغم اعتقاد به تکرار تاریخ، برای برون رفت از بحران راه حل نشان می دهد و سعی در ارایه طریقی برای جلوگیری از انقلاب و حاکمیت بخت است. به عبارتی، گذشته را چراغی فرا راه آینده می داند. از نظر ابن خلدون عامل اساسی ایجاد حکومت و قدرت، عصبیت است که با ایجاد رابطه بین الاذهانی بین قبیله ها نیرو و توان سیاسی را افزایش می دهد و از نظر ماکیاولی نقش محوری را ویرتو (توانایی و فضیلت) بر عهده دارد که با برخورد با فورتونا (بخت) و غلبه بر آن دولت و قدرت را بوجود می آورد. نکته مهم در اندیشه هر دو متفکر توجه بیش از حد آن ها بر مذهب به عنوان ابزار سیاست و عامل موثر بر سیاست است. اندیشه درباب علل انحطاط و زوال در جهان اسلام با ابن خلدون شروع شد و با او نیز پایان یافت، ولی در غرب راه ماکیاول ادامه پیدا کرد و این روش تفکر هنوز ادامه دارد. هدف این مقاله بررسی و فهم دلایل انحطاط و فروپاشی نظام های سیاسی از طریق مطالعه آرا و افکار ابن خلدون و ماکیاولی به روش ترکیبی؛ یعنی مقایسه ای و تعلیلی- تحلیلی خواهد بود.
۳.

ماکیاوللی و انهدام فضیلت؛ طرح آزادی و رستگاری میهن به عنوان غایت اندیشه سیاسی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: ماکیاوللی غایت فضیلت حقیقت موثر ویرتو میهن آزادی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۱۳ تعداد دانلود : ۴۱۹
بنیان و غایت اندیشه سیاسی ماکیاوللی، زندگی فضیلتمندانه و کسب سعادت نیست چرا که نه تنها اخلاق بلکه دین را به عنوان امور قائم بالذات و خط مشی دهنده ی سیاست قلمداد نمی کند بلکه هر دوی آن ها را در درون ساحت سیاست و بر حسب میزانسن میان نیروهای سیاسی باز تعریف می کند. بنابراین ماکیاوللی به سیاست خودآیینی می دهد و منطق درونی سیاست را به مثابه ی علمی مستقل مورد بررسی قرار می دهد. ماکیاوللی نجات میهن، دوام دولت و آزادی مردم را به عنوان اساس و غایت اندیشه سیاسی معرفی می کند و با دو اصطلاح خاص خود یعنی حقیقت موثر و ویرتو، به تکوین انتولوژی یا اتمسفر جدیدی که این ساحت جدید بدان نیازمند است، می پردازد و راه را برای غایت مذکور هموار می کند. با حقیقت موثر منطق میان «بود و نمود» و «عمل و اثر» را بر هم میزند تا ساختار دیالکتیکی جدیدی از معنای فضلیت در جهت نجات میهن ایجاد کند و با ویرتو نه تنها قدرت را از چنگال بخت بیرون می کشد بلکه ایده ی ویرتو را صرفاً معادل هر خصلتی می داند که در حفظ زندگی و حراست از آزادی کشور عملا به کار آید. و در نهایت فضیلت را تنها به ابزاری در دست سیاست برای دوام میهن تنزل می دهد.
۴.

گسست ماکیاوللی از مبانی فلسفه سیاسی ارسطو(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: ماکیاوللی ارسطو طبیعت بخت فضیلت ویرتو میهن قدرت

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۵۱ تعداد دانلود : ۳۸۱
در این پژوهش درصدد توضیح این موضوع هستیم که چگونه نیککولو ماکیاوللی، مبانی اندیشه سیاسی کلاسیک را به صورت بنیادین مورد نقد قرار می دهد و در گسست از آن مبانی، راه را برای ایجاد نگرشی جدید به سیاست و همچنین تأسیس علم سیاست هموار می کند. در این جستار، فلسفه سیاسی ارسطو به عنوان نماینده منطق اندیشیدن سیاسی کلاسیک مطرح شده است و این اندیشه را بر اساس سه اصطلاح استراتژیکِ طبیعت، بخت و فضیلت و همچنین نسبت پیچیده میان آن ها و ارتباطشان به سیاست در منظر ارسطو، مورد تفسیر و بررسی قرار می دهیم و نشان خواهیم داد که سیاست دنباله نگاه طبیعت محور و اخلاق محور ارسطوست. همچنین به صورت همزمان می پردازیم به اینکه چگونه ماکیاوللی با سه اصطلاحی که در مقابل اصطلاحات ارسطو وضع می کند (که عبارتند از قدرت، ویرتو و میهن) مبانی اندیشه سیاسی ارسطو و همچنین به تبع آن اندیشه سیاسی کلاسیک را بی اعتبار می کند و راه را برای ایجاد اندیشه سیاسی جدید که در بیرون میدان جاذبه قدرت طبیعت، قدرت اخلاق و قدرت بخت شکل می گیرد، باز می کند. جایی که آدمی تنها با اتکا به اراده خود و ویرتو و بدون نیاز به نیروی طبیعت و بخت، منطق مناسبات سیاسی را به نفع خود بر هم می زند.
۵.

تاثیر الهیات یهودی بر فلسفه ی سیاسی اشتراوس(مقاله پژوهشی حوزه)

کلیدواژه‌ها: اشتراوس الهیات سیاسی ویرتو فلسفه سیاسی الهیات یهودی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۱۴ تعداد دانلود : ۲۱۳
هدف پژوهش حاضر، بررسی فلسفه ی سیاسی اشتراوس، با تاکید بر عناصر الهیات یهودی است. نکته ی حائز اهمیت در تفکر اشتراوس این است که او مفاهیم الهیاتی را در معنایی فلسفی و به طور خاص ذیل فلسفه ی سیاسی بازخوانی کرده است. نقد اشتراوس به ماکیاولی در باب مفهوم «ویرتو»، اگرچه نقد «خودبنیادی انسان مدرن» است، درعین حال از مفهوم «مشیت الهی» و «تقدیر» به مثابه یک اصل اساساً الهیاتی دفاع کرده است. اگرچه اشتراوس تصریحی بر این امر ندارد که فلسفه ی سیاسی اش بر اصول الهیات یهودی بنا شده، اما فلسفه ی سیاسی او اساساً مبتنی بر عناصر الهیات یهودی است. بازتاب این ویژگی را در دو وجه فلسفه ی اشتراوس می توان مشاهده کرد: یکی تاثیر زیست جهانِ اشتراوس به مثابه یک انسان یهودی بر روش شناسی او هنگام خوانش متون فلسفه ی سیاسی کلاسیک؛ دیگری تاثیر عناصر الهیات یهودی بر مفاهیم اصلی فلسفه ی سیاسی اشتراوس. ادعای پژوهش حاضر این است که روش و مفاهیم پیشنهادی اشتراوس، ناشی از زیست جهان او به مثابه انسانی در جامعه ی یهودی است