فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۸۱ تا ۳۰۰ مورد از کل ۱۸٬۶۷۸ مورد.
حوزههای تخصصی:
The Cognitive Science of Religion (CSR) is a relatively young field that explores the intersection between science and religion. Some argue that CSR, by employing purely explanatory methods and presupposing methodological naturalism, has secularized and materialized religion. Others believe that explanatory methods are not the sole approach in CSR, and the use of other methods is permissible. This article aims to show how CSR has influenced the entire realm of philosophy of religion and the nature of this impact. It examines various perspectives on the extent of CSR’s influence on the philosophy of religion, particularly analyzing its effect on the proofs of natural theology. The second part demonstrates that contrary to the dominant literature, the impact of CSR can extend beyond merely strengthening or weakening theological arguments and can be used to argue for the reform of religious beliefs. This argument is pursued from four different perspectives: first, the concept of God, arguing that weakening classic proofs does not imply weakening belief in God; second, the methodology of studying religion, advocating for methodological pluralism; third, the topic of revelation and the role of humans in religion, suggesting that a behavioral shift desirable in economics is also preferable in the study of religion; and fourth, the issue of religious pluralism and interfaith relations, arguing against the exclusivity produced by textualism and foundationalism in epistemology.
بررسی دیدگاه هسکر به مثابل پاسخ نوخاسته گرایان جوهری به مسئلۀ آگاهی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال ۲۱ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۶۰)
173 - 185
حوزههای تخصصی:
آگاهی یکی از چالش های اصلی فلسفه ذهن در دوره معاصر است. به عبارتی مسئله بزرگ فلسفی در گفتمان معاصر این است که آگاهی چگونه ممکن است و مغز چگونه سبب آن می شود و این تحت عنوان «مسئله سخت» و فقدان توضیح در خصوص آن «گسست تبیینی» نامیده شده است. هسکر برای پاسخ به مسائل حوزه آگاهی نظریه نوخاستگی جوهر ذهنی را ارائه کرده است. از نظر او آگاهی جوهری ذهنی است که از ماده طی فرایندی پیچیده، نوخاسته و ایجاد می شود. اما آیا این نظریه می تواند مشکلات نظریات پیشین در حوزه آگاهی را مرتفع کند؟ در این نوشتار ابتدا مبانی فکری پیروان نوخاسته گرایی جوهری مورد تدقیق و بررسی قرار می گیرد و سپس مبتنی بر تحلیل و بررسی ماهیت آگاهی چالش های آگاهی و پاسخ های ارائه شده مشخص می شود که هرچند هسکر و پیروان نظریه نوخاسته گرایی جوهری با قبول شهود «من» تلاش علمی مؤثری برای حل وفصل برخی چالش ها کرده اند، تعارض های ناشی از شهود «من» و فیزیکالیسم را کماکان نتوانسته اند مرتفع کنند. مسائلی همچون علت نوخاستگی، دوگانه تعین پذیری و تبیین ناپذیری، رابطه تحویل ناپذیری با تقلیل علّی و تعلیق قوانین، تعارض با اصل طرد و بستار و استقلال یا وابستگی جوهر ذهنی به ماده مسائلی است که نظریه جوهر ذهنی نوخاسته را با مشکلات و چالش های متعدد مواجه ساخته است.
واکاوی سند اخلاق هوش مصنوعی یونسکو از منظر مبانی فلسفه اخلاق آیت الله مصباح یزدی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت فلسفی سال ۲۲ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۸۶)
57 - 76
حوزههای تخصصی:
یونسکو به خاطر نگرانی از به خطر افتادن ارزش های انسانی و اخلاقی از ناحیه هوش مصنوعی، به تازگی سندی با عنوان «توصیه نامه اخلاق هوش مصنوعی» تنظیم و تصویب کرده است. در این سند برخی اهداف، ارزش ها و هنجارها آورده شده و از کشورهای عضو که ایران نیز یکی از آنهاست خواسته است مفاد این سند را در کشورهای خود اجرا کنند. نهادهای بین المللی سعی دارند با تصویب این گونه اسناد بالادستی، قوانین و ارزش های جوامع را با خود همراه سازند. مسئله اصلی این پژوهش سازگاری و ناسازگاری مبانی ارزش های اخلاقی توصیه نامه مذکور با مبانی اخلاقی مکتب اسلام با تأکید بر اندیشه آیت الله مصباح یزدی است. به سبب آنکه ایشان در موضوع علم اخلاق و هدف اخلاقی، نظریه اختصاصی و کاملی دارد. پژوهش حاضر نخست با روش «توصیفی» نگرانی های اخلاقی از ناحیه فناوری هوش مصنوعی در سطح دنیا را تبیین نموده و سپس با روش «تحلیلی» و با تفکیک بین هوش مصنوعی ضعیف و قوی، اقسام اخلاق هوش مصنوعی و مقایسه اخلاق فضیلت و اخلاق عمل محور و تحلیل منشأ ارزش اخلاقی توصیه نامه ای را به دست آورده و در نهایت مشخص ساخته است که این توصیه نامه مبتنی بر قراردادگرایی بوده و به لحاظ موضوع و هدف، عمل محور است. اما نظریه اخلاقی اسلام جزو مکاتب واقع گرا بوده و در اندیشه برخی علمای فضیلت محور و از منظر آیت الله مصباح یزدی غایت گرایانه و کمال جوست. سرانجام راهکار ابداعی در اخلاق هوش مصنوعی این است که استفاده از این نوع ابزار نوین با معیار تقرب به خداوند ارزش گذاری شود.
بررسی انسان شناسی نیچه بر پایه اندیشه های شهید مطهری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت فلسفی سال ۲۲ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۸۶)
77 - 96
حوزههای تخصصی:
دیدگاه های نیچه تأثیر زیادی بر حوزه های گوناگون دانش امروزی برجای گذاشته و اندیشه غربی معاصر را تحت تأثیر قرار داده است. بنیادی ترین مسئله ای که نیچه جهان غرب را در روزگار خود با آن مواجه می دید، بحران عمیق فرهنگی سیاسی بود که وی راه حل آن را در دو مسئله «انسان شناختی» و «خداشناختی» می دانست. از رهگذر جستار حاضر که با روش توصیفی تحلیلی به بررسی انسان شناسی نیچه بر پایه اندیشه های شهید مطهری پرداخته است، آشکار می شود که نیچه به سه نوع دگردیسی در حوزه انسان شناسی باور دارد: الف) شترانگاری انسان؛ ب) شیرانگاری انسان؛ ج) بچه انگاری انسان. به باور وی، انسان بیمارترین، دودل ترین، دمدمی ترین و سست بنیادترینِ حیوانات اس ت و ارزش حقیقی انسان در نیرومندی او و روحش زاییده جسم اوست. مهم ترین عنصر در انسان شناسی نیچه «اَبَرانسان» است که برای رسیدن به قدرت، تمام ارزش های انسانی را لگدمال می کند. انسان شناسی نیچه بر نظام فلسفی اش در حوزه معرفت شناسی، هستی شناسی و خداشناسی استوار است. ازاین رو نقد دیدگاه های انسان شناختی وی تنها در سایه نقد مبانی او میسور است که در پایان نوشتار حاضر به اختصار، مهم ترین اندیشه های وی با تکیه بر دیدگاه های شهید مطهری ارزیابی می شود.
تبدیل حملی به شرطی نزد منطق دانان سینوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت معاصر سال ۱۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۳۹)
107-145
حوزههای تخصصی:
در مقاله دیگری نشان داده ام که ابن سینا گزاره های حملی را «متفاوت» و «نااین همان» اما «هم ارز» با گزاره های شرطی می داند. مسئله این مقاله آن است که منطق دانان مسلمان پس از ابن سینا درباره اینکه گزاره های حملی و شرطی «این همان» هستند یا صرفا «هم ارز»، چه نظراتی داده اند. با بررسی آثار بسیاری از منطق دانان پیرو ابن سینا، این نتایج به دست آمد: (1) سهروردی، فخر رازی، خواجه نصیر و قطب الدین رازی بر خلاف نظر ابن سینا به «این همانی» حملی و شرطی گرویدند؛ (2) خونجی، سمرقندی، میرداماد و ملاصدرا با رد نظریه «این همانی» از نظریه «هم ارزی» ابن سینا دفاع کردند؛ (3) در کنار این مباحث منطقی، ادیبانی مانند سکاکی، و به پیروی از اوتفتازانی، تقریر جدیدی از نظریه «این همانی» میان حملی و شرطی ارائه کردند و مقدم شرطی را بخشی از محمولِ تالی و قیدی از قیود آن دانستند.
Immortal Echoes in Mortal Words: “Love”, “Attraction” and “Selflessness” in Fayḍ Kāshānī’s Mystico-Philosophical Poetry(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی - کلامی سال ۲۷ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۱۰۱)
193 - 221
حوزههای تخصصی:
This paper explores the metaphysical concepts of divine “love” (ʿeshq), “attraction” (jadhbe), and “selflessness” (bīkhodī) in the seminal Iranian Shīʿī Muslim thinker Mullā Muḥsin Fayḍ Kāshānī’s poetry. It seeks to comprehensively understand these themes in the context of self-transcendence and divine unity. This research emerges from the gap in existing literature, which mainly explores Fayḍ Kāshānī’s philosophical, theological, or ḥadīth works, while the scrutiny of his poetry largely stays within its literary attributes, overlooking the philosophical and mystical themes embedded within. The paper’s thesis posits that according to Fayḍ Kāshānī, the spiritual journey commences with reason, progressing to constant divine contemplation. This combination of philosophy and spirituality nurtures muḥabbat—an initial stage of divine love—which, when discovered, evokes a more intense love: “divine attraction” in the seeker’s heart, leading to selflessness and divine unity. This paper employs the hermeneutic method and analytical examination to scrutinize Fayḍ Kāshānī’s poetry within the context of his treatises. It follows an “intracultural” interpretation to explore Fayḍ Kāshānī’s thought within Persian intellectual tradition and uses an “intercultural” interpretation to contextualize the findings within Islamic, Christian, and ancient Greek metaphysics. The methodology includes a “horizontal interpretation” of Quranic and ḥadīth references in Fayḍ Kāshānī’s works and a “vertical interpretation” of unveiling deeper meanings of Fayḍ Kāshānī’s thoughts within the broader mystical traditions. The research accentuates how Persian metaphysical poetry, like Fayḍ Kāshānī’s, offers an evocative platform to articulate and traverse the mystic’s inner landscapes, contributing to Islamic Studies and Islamic Metaphysics and inviting scholars to explore this fertile domain.
ارزیابیِ نقدهایِ ابنِ رشد بر روشِ متصوفه در الاهیات(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال ۳ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴
75 - 106
حوزههای تخصصی:
ابنِ رشد به هدفِ نقدِ روشی که «متصوّفه» در استنباط هایِ الاهیاتیِ خود برگزیده اند، دو ادعا به آنان نسبت می دهد: یک-متصوفه به روش هایِ نظری باور ندارند و، دو-به باورِ متصوفهْ معرفتْ تنها با پیراستنِ نفس از شهوت ، و القاء از جانبِ خداوند شکل می گیرد. او معتقد است، تنها دلیلِ صوفیان بر این دعاوی ظاهرِ آیاتی از قرآن است؛ امّا ظواهرِ آیاتِ یادشده برایِ اثباتِ مقصودشان بسنده نیست. یک روش برایِ آن که موجّه و مقبول افتد، باید هم زمان سه مؤلّفه یِ «عمومیّت»، «سازگاری با ظواهرِ قرآن»، و «سازگاری با چارچوبِ منطقِ ارسطویی» را برآورد. ازنظرِ اوْ روشِ «متصوّفه» هیچ یک از سه مؤلّفه یِ گفته شده را ندارد. ما فهمِ ابنِ رشد از متصوفه را مفروض می گیریم و در درستیِ آن چون وچرا نمی کنیم و؛ سپس استدلال می آوریم که: (1) می توان از مُدّعایِ نسبت داده شده به صوفیان، صورت بندیِ منطقی و نظری ارائه داد؛ صورت بندی ای که حتا با پیش فرض هایِ روش شناختیِ ابنِ رشد سازگار باشد. (2) ظواهرِ آیاتِ موردِنزاع، به یک سان می تواند هم مُدعایِ صوفیان را اثبات نماید و هم مُدعایِ ابنِ رشد را. (3) ابنِ رشد در ظهوریابیِ خود از آیاتِ قرآن به شکاکیّتِ معناشناختی دچار می شود، ازاین رو نمی تواند ازپسِ تبیینِ هیچ آیه ای برآید. (4) ابنِ رشد در معناشناسیِ خود، تأویل براساسِ مبانیِ فلسفه یِ ارسطویی را برگزیده است؛ این نحوه تأویل کردن نه عمومیّت دارد و نه با ظواهرِ قرآن سازگار است؛ ازاین رو ایرادی که ابنِ رشد به متصوفه وارد می کند، خودشکن است. (5) ابنِ رشد از یک سو حقِ تأویل را از متصوفه سلب می کند؛ اما خودْ فراوان با مفروضاتِ ارسطویی به تأویل مبادرت می ورزد. (6) ابنِ رشد بینِ «اطلاق» و «عمومیّت» خلط کرده است.
متافیزیک کلام الهی؛ هستی شناسی وحی در منظومه کلامی معتزله(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال ۳ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲
5 - 38
حوزههای تخصصی:
در دوره میانه، بعد از توحید الهی، یکی از مهم ترین موضوعات مورد اختلاف فرق اسلامی بحث درباب ماهیت کلام الهی بود که هردوی معتزله و اهل حدیث آن را صوت و لفظ می دانستند با این تفاوت که کلام الهی نزد معتزله حادث و مخلوق خدا بود و نزد اهل حدیث، قدیم و غیرمخلوق. پایان این منازعه نه با منطق عقل و استدلال بلکه با قدرت و زور به محنت قرآن انجامید. فرجام ایدئولوژیک این ماجرا، مسائل بسیاری را بدون پاسخ باقی گذاشت که پرداختن به آن راه گشای بسیاری از مسائل دیگر خواهد بود. نظریه کلام الهی نزد معتزله مبتنی بر متافیزیک خاصی است که از رهگذر تبیین نوع رویکرد متافیزیکی به آن، می توان به فهمی بهتر از کلام الهی نائل شد این پژوهش به روش توصیفی- تحلیلی می کوشد رویکرد متافیزیکی معتزله به کلام الهی را درقالب چند مسئله به ترتیب منطقی بیان کند که ماهیت کلام الهی چیست؟ آیا امری هستی شناختی است یا معرفت شناختی و معناشناختی؟ دارای معانی واقعی است؟ امری انسانی است یا الهی؟ کلام الهی چه نسبتی با تاریخمندی دارد؟ رابطه ادیان با یکدیگر چگونه است؟ به طور خلاصه، کلام الهی، فعل گفتاری خداوند است که به لحاظ فاعلی، دو-عاملیتی و به لحاظ فعل بودن، چند-عملی است که از جهت منشأ صدور قصد، الهی و از جهت منشأ صدور لفظ، انسانیْ است و از سه جهت زبانی، فلسفی و کلامی، حادث و تاریخمند است و بر مبنای آن، رابطه ادیان ابراهیمی، به لحاظ ماهوی، استقلالی است.
نقشِ ایمان در معنای زندگی نزد استاد جوادی آملی و سورن کرکگارد(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
حکمت اسراء پاییز ۱۴۰۳ شماره ۴۶
5 - 32
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر به بررسی دیدگاه های جوادی آملی و سورن کرکگارد در مورد ایمان و معنای زندگی می پردازد. ایمان به عنوان یکی از بنیادی ترین مفاهیم در زندگی انسان ها مورد توجه هر دو متفکر قرار دارد و این مقاله درصدد است تا ببیند چگونه هر یک از آنان به موضوع ایمان و نقش آن در معنا بخشی به زندگی انسان می نگرند.هدف این تحقیق تحلیل تفاوت های بنیادی در رویکردهای این دو متفکر به ایمان و چگونگی تأثیر آن بر معنای زندگی است. این مطالعه تلاش دارد تا از طریق مقایسه این دو دیدگاه، به درک عمیق تری از ارتباط میان ایمان، عقل و معنای زندگی دست یابد. ضرورت این مقاله در فراهم آوری چارچوبی برای شناخت اساسی تری از ایمان به عنوان یک تجربه انسانی و پرمعنا و همچنین درک چالش های موجود در برابر پوچی و بی معنایی است. در دنیای مدرن، نیاز به شفاف سازی معنای زندگی و الگوهای صحیح ایمان بیش از هر زمان دیگری احساس می شود. نتایج این تحقیق نشان می دهد که جوادی آملی بر سلامت و درستی ایمان تأکید دارد و آن را با عقل و استدلال پیوند می زند، در حالی که کرکگارد ایمان را به عنوان انتخابی مستقل و غیرعقلانی ارائه می دهد. هر دو دیدگاه به طور کل به ضرورت وجود ایمان در پیدا کردن معنای زندگی تأکید دارند، اما مسیرهای متفاوتی را برای تحقق این هدف پیشنهاد می کنند.
ماهیت «تحول اجتماعی» در الهیات اجتماعی آیت الله خامنه ای(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
مشرق موعود سال ۱۸ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۷۴
112 - 128
حوزههای تخصصی:
آیت الله خامنه ای در طرح کلی از اسلام درصدد صورت بندی ویژه ای از «الهیات اجتماعی» است تا به واسطه ی آن امکان حضور فعال و سازنده ی دین در مناسبات انسانی و معادلات اجتماعی فراهم شود. یکی از مهم ترین مفاهیم مرکزی در طرح واره ی الهیات اجتماعی ایشان، «تحول اجتماعی» است که براساس آن، سایر موضوعات مختلف انسانی و پدیده های اجتماعی تبیین می شود. بدین جهت، پرسش این تحقیق این است که«تحول اجتماعی» در الهیات اجتماعی آیت الله خامنه ای از چه ماهیتی برخوردار است. با استفاده از روش مطالعات کتابخانه ای و روش تحلیل مضمون آثار مکتوب و بیانات ایشان، یافته های تحقیق از این قرار است: تحول در نگرش آیت الله خامنه ای«صیرورت دائم» و «حرکت جوهری» انسان و جامعه است. تحول اجتماعی، یک سنت قطعی است و گریزی آن نیست و دارای ابعاد ثابت و متغیری است. از آن جاکه جوهر و بنیاد جامعه«فرهنگ» است بنیان تحول اجتماعی بر تغییرات فرهنگی استوار است. از این منظر فرهنگ محکوم به تحول است؛ اگر از پویایی لازم و قدرت مقاومت در برابر تهاجمات فرهنگی بیگانه ها برخوردار باشد تعالی و تداوم خواهد داشت و الا محکوم به ارتجاع و انحطاط است.
هگل ایرانی؛ گزارش و وصف خوانش سید جوادطباطبایی از گفت وگوی ملاصدرا و هگل(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
حکمت اسراء تابستان ۱۴۰۳ شماره ۴۵
143 - 168
حوزههای تخصصی:
بیش از یک و نیم قرن از مواجهه ایرانیان با اندیشه هگل می گذرد. در این مدت،مراجعه «ما» به هگل، تحولاتی داشته لذا بجاست پس از این همه هگل پژوهی، ترجمه هگل و هگل خوانی، دست به یک ارزیابی از نسبتی که با هگل ساخته ایم بزنیم و بپرسیم؛ آیا پس از این همه مدت، هگل را در سنت خودمان اخذ کرده ایم؟ به بیان دیگر آیا می توان در عداد سنت های تفسیری گوناگونی که از هگل وجود دارد مثلا هگل راست و چپ و پیر و جوان و انگلیسی و فرانسوی و غیره، سخن از یک هگل ایرانی گفت؟آیا اساسا امکان فهم هگل-ولو متفاوت از سایر فهم ها-برای ما گشوده است؟ پاسخ این پرسش ها ارجاع به تاریخ فلسفه و سنت فکری ما دارد.شاکله مفاهمه ای «ما»، باید ظرفیت شنیدن هگل و سخن گفتن با او را داشته باشد. این بیان آشکارا پرسش از معاصرت فلسفه اسلامی است. پاسخ به این پرسش مستلزم بررسی خوانش هایی است که از اندیشه هگل در بستر فلسفه اسلامی رخ داده است. از آنجا که اندیشه ملاصدرا، تمامیت فلسفه ماست، خوانش های ما از هگل عمدتا در بستر فلسفه ملاصدرا و در امتداد و بسط آن اندیشه، شکل گرفته است. لذا ما تمرکز خودرا بر سنجش مواجهات صدرا با هگل قرار دادیم. سید جواد طباطبایی یکی از متفکران معاصر ایرانی است که دست به تطبیق هایی میان صدرا و هگل زده است. از همین رو توصیف مواجهه اش با هگل ضرور است و ما در پی آنیم تا بتوانیم به ارزیابیی دقیق از یکی از مهم ترین هگل خوانی های ما در بسترسنتِ به تفکر درآمده شده ما یعنی فلسفه ملاصدرا برسیم و یکی از اضلاع کلان پروژه «هگل ایرانی» را تبیین نماییم.
تحلیل تحولات وقف در دوره پهلوی (مورد مطالعه؛ آستان قدس رضوی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ رضوی سال ۱۲ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴۸
91 - 131
حوزههای تخصصی:
این مقاله با تکیه بر داده های وقف نامه ها در آستان قدس رضوی و شواهد تاریخی، می کوشد تصویر روشنی از سیر وقف های غیرمنقول، واقفان، نوع رَقَبات و پراکندگی جغرافیایی شان، مصرف موقوفات و نیز واگذاری تولیت یا ناظر ارائه کند. برای توضیح این تحولات از تاریخ اجتماعی و پاره ای مفاهیم نظری بهره گرفته و از روش تاریخی توصیفی تحلیلی و مصاحبه استفاده شده است. یافته ها بیانگر آن است که: میانگین سالانه وقف های غیرمنقول در پهلوی حدود یک و نیم است. 85% واقفان متعلق به پایگاه اجتماعی متوسط متوسط و متوسط بالا بوده و به جز اندکی از تجار و کسبه،40% تولیت موقوفه را به آستان واگذار کرده و54% ناظر تعیین نکرده اند. 68% موقوفات جنبه خاص داشته و حدود 22% مصارف برای امور درمانی بوده است. همچنین بیشترین فراوانی رقبات با 13% زمین است. میانگین سالانه وقف در زمان هایی که یک نفر متولی و استاندار بوده 07/2 درحالی که برای سال هایی که فقط متولی بوده 30/1بوده است. ضریب همبستگی ارتباط مستقیم بین اقدامات متولیان و میزان وقف و نیز ارتباط مستقیم و شدید بین تعداد رقبات و ماه های تولیت را نشان می دهد. ضمن آنکه باید به مؤلفه های وجهه اجتماعی نایب التولیه ها، ثبات اجتماعی، بوروکراتیک شدن آستان و تاثیر سیاست های حکومت نیز توجه داشت؛ بنابراین واقفان این عصر بر مبنای درکی از نیازهای جامعه که به واسطه اقدامات متولیان آستان و شبکه های اجتماعی متاثر از محیط نهادی، پررنگ تر شده بود، اقدام به وقف کرده اند. درضمن تمرکز در برخی شهرها را می توان با رویکرد شناختی و تداوم سنت وقف توضیح داد، ولی عدم تشویق و همراهی روحانیت و حکومت و نیز رشد بنگاه های خیریه بر عدم پراکندگی وقف موثر بود.
ارزیابی ملاک های معرفت شناختی تمایز امر ذهنی و امر فیزیکی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت فلسفی سال ۲۲ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۸۵)
59 - 78
حوزههای تخصصی:
پرسش از چیستی ذهن، ملاک ذهن مندی و تمایز امور ذهنی از امور غیرذهنی، از آغازگاه های فلسفه ذهن است. دسته ای از ملاک های تمایز امور ذهنی ملاک های معرفت شناختی است. این مقاله ملاک های معرفت مستقیم، دسترسی ممتاز خصوصی و خطاناپذیری و شفافیت را بررسی کرده است. به این ملاک ها اشکال هایی گرفته اند که نتیجه آنها جامع یا مانع نبودن آنها و ناکارآمدی شان در تمییز ذهنی از غیرذهنی است. به مدد تقسیم معرفت به «حصولی» و «حضوری» در فلسفه اسلامی، این ملاک ها بازتفسیر شده اند و بر این اساس، به اشکال های مزبور پاسخ گفته شده، به ویژه بر این نکته تأکید گردیده که معرفت حضوری به حالات ذهنی خطاناپذیر است و خطاهایی که در بازشناسی دقیق حالت ذهنی معمولاً روی می دهد، به حوزه بازنمایی های حصولی و مفهومی آنها مربوط است و بنابراین ملاک های معرفتی را نقض نمی کند. البته در نهایت، باید گفت: به نظر می رسد این گونه دسترسی های معرفتی مختص امور ذهنی نیست و بر این اساس، هرچند از برخی اشکالات و نقض ها برکنار است، ملاک های کاملی برای ذهن مندی و تمییز امر ذهنی از امر غیرذهنی به دست نمی دهد.
اصالت یا اعتباریت فناوری بر اساس فلسفه اسلامی معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت فلسفی سال ۲۲ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۸۵)
115 - 134
حوزههای تخصصی:
پیشرفت فتاوری (تکنولوژی) به معنای اختراع مصنوعات متنوع بشری (در برابر اجسام طبیعی) در کنار آسایشی که برای انسان فراهم آورد، آثار مخربی نیز از آن پدیدار گشت. این آثار مخرب چالش های جدیدی را در فلسفه فناوری ایجاد کرد؛ ازجمله اینکه برخی با اصالت دادن به وجود مصنوعات فناوری، چنان وجود واحد حقیقی برای هر مصنوع فناورانه قائل شدند که بشر را به نابودی خواهد کشاند. این تحقیق قصد دارد با نگاهی هستی شناسانه از منظر فلسفه اسلامی معاصر، پاسخی به مسئله اصالت یا اعتباریت وجود فناوری ارائه دهد که می تواند مبنای بسیاری از مسائل فلسفه فناوری قرار گیرد. داده های این تحقیق با روش کتابخانه ای گردآوری شده و با روش تحلیل منطقی داوری گردیده است. بر اساس این تحقیق، مشخص خواهد شد که در نگاه علامه مصباح یزدی و دیگر فیلسوفان اسلامی معاصر، وجود مصنوعات فنی، وجودی اعتباری است. مصنوعات به سبب نداشتن وحدت حقیقی، وجود واحد حقیقی نخواهند داشت و این انسان است که وحدتی برای این مجموعه اعتبار می کند و برای آن نامی انتخاب می کند تا برای اشاره به مفهوم آن مصنوع نیازمند احضار نام تک تک اجزا به ذهن نباشد. با اثبات اعتباری بودن مصنوعات فناورانه، جبرگرایی در آن معنایی نخواهد داشت و این انسان است که می تواند آثار مخرب آن را پیشگیری و جبران کند.
بررسی ادعای تقلیل گرائی حکمت متعالیه در هستی شناسی بر پایه عدم انگاری شر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تاریخ فلسفه اسلامی گواه است، مسائل و مطالب حکمت اسلامی، به ویژه مسائل هستی شناخت، از ویژگی «سهل و ممتنع» برخوردار است. کم نبوده و نیستند افرادی که با ادعای خودآموزی به ورطه انحراف فروغلتیده و برای اثبات کژروی خود دست به تهافت نویسی علیه فلسفه اسلامی زده اند. هم اکنون هم نویسندگانی با کمک از همان روش و با استناد به سخنان همان تهافت نویسان پیشین، همانند غزالی، به اعتراض و ایرادهای همگون دامن زده و به عنوان نقد و انتقاد به آن مباهات می کنند. مقاله ای با عنوان «نگاهی انتقادی به رویکرد فیض محور در فلسفه اسلامی و پیامدهای آن در تعلیم و تربیت» برای نفی اصول و مبانی حکمت اسلامی و ناکارآمد نشان دادن مبانی آن در فلسفه های مضاف به ویژه فلسفه تعلیم و تربیت، سراسر اصول هستی شناخت را موهون جلوه داده و اتهامات بی اساسی را روانه نشر کرده است. بخشی از آن مقاله حکمت متعالیه را با اتهام تقلیل گرائی و طفره روی درباره موضوع شر نواخته است. پشتوانه ادعا این است که حکمت متعالیه چون به اصالت وجود گرویده و این اصل با وجودی بودن شر ناسازگار است، پس به افراط درباره وجود و تفریط و تقلیل درباره موجودات دچار است؟! مقاله برای اثبات وجودانگاری شر، وجود را به اصیل و غیر اصیل تقسیم کرده و با دو تمثیل نظر خود را قابل اثبات پنداشته است. بررسی نشان می دهد آن مقاله چگونه در مقام گردآوری و استحصال و در مقام داوری دچار انحراف و تحریف شده و از آسیب خودآموزی در امان نمانده و به اتهام زنی نابه جا روی آورده است.
جایگاه «وجود لا بشرط» در فلسفه ملاصدرا (با تأکید بر مراتب سه گانه وجود)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت صدرایی سال ۱۲ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۲۴)
127 - 140
حوزههای تخصصی:
از طرفی «حقیقت وجود» در حکمت متعالیه عنوانی است که ملاصدرا در مسائل مهم فلسفی بر آن تکیه دارد و احکام ویژه ای مانند اصالت، وحدت و تشکیک را خصوص این عنوان مطرح می کند و از طرف دیگر وی فقط سه قسم وجود را برمی شمارد: وجود واجب، وجود مطلق و وجود مقیّد. رابطه آن حقیقت با این سه قسم اهمیت زیادی در فهم دقیق نظام فلسفی ملاصدرا دارد. در این مقاله با روش تحلیل محتوا، بر شناخت این رابطه تمرکز بیشتری شده است و بر همین اساس پای بحث از اعتبارات وجود خصوصا اعتبار «لابشرط» به میان می آید. با استفاده از خصوصیاتی که ملاصدرا برای سه قسم از وجود بیان می کند و همچنین با بررسی لوازمی که هر یک از اعتبارات وجود به دنبال دارد، این نتیجه حاصل شده است که در فلسفه ملاصدرا حقیقت وجود که حکم مقسم برای این سه را دارد، اعتبار لابشرطیت داشته و این اعتبار، مربوط به وجود حقّ تعالی نیست، بلکه تنها وجود منبسط دارای خصوصیات لابشرطیت است. بر اساس شواهد و تصریحات ملاصدرا این وجود لابشرط همان وجود مطلق در موضوع علم الهی است که شناخت خدا در آینه او امکان پذیر است.
تحلیل تقریرهای برهان نظم و پاسخ به اشکالات وارد بر آن بر مبنای نوع حجت منطقی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
الهیات تطبیقی سال ۱۵ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۳۱)
95 - 112
حوزههای تخصصی:
برهان نظم از ساده ترین و رایج ترین براهینی است که انسان را به ماوراء عالم ماده پیوند می زند. انسان ها از دیرباز با تعقل در ساختار موجودات و غایتمندی آنها به وجود ناظمی علیم و حکیم اذعان کرده اند. تقریرهای مختلفی از این برهان با درجاتی متفاوتی از قوت و دقت در سخن اندیشمندان اسلامی و غربی دیده می شود که ازطریق برهان، تمثیل یا استقراء و با تکیه بر مصادیق جزئی یا کلی نظم در طبیعت درصدد اثبات ناظمی هوشمند است. فهم صحیح برهان و تحلیل درست مقدمات آن بر پایه عقل می تواند اعتبار و وجاهت آن را در اثبات ناظمی الهی افزایش دهد و ما را در پاسخگویی به قسمت عمده ای از اشکالات وارد بر آن یاری رساند. این نوشتار از نگاه معرفت شناسی و به روش توصیفی تحلیلی به بررسی اشکالات وارد بر این برهان می پردازد و با تکیه بر شرایط انواع حجت های منطقی درصدد رفع و پاسخگویی به آنها با تبیین جایگاه و نقش آفرینی عقل در این برهان است و به دفاع از وجاهت و اعتبار آن در اثبات ناظمی فرامادی و ابطال عقیده مادی گرایان می پردازد.
ارکان نرم افزاری هندسه نظم جهان در عصر مهدویت مبتنی بر بیانات امامین انقلاب اسلامی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
مشرق موعود سال ۱۸ بهار ۱۴۰۳ شماره ۷۱
161 - 180
حوزههای تخصصی:
جهان در لحظه تحول نظم بین المللی قرار گرفته است. تقریباً همه اندیشمندان و متفکران جهانی، به این لحظه و به این تحول، معترفند. یکی از بازیگران مؤثر امروز در مقیاس نظم جهانی، جبهه اسلام و به طور خاص، محور مقاومت است. افق محور مقاومت، تمدن نوین اسلامی است که اگر نقش آفرینی مؤثر محور مقاومت و جبهه اسلام را شاهد باشیم، می توان این تحول در نظم را پلی قرار داد برای عزیمت به سمت تمدن نوین اسلامی. تمدن نوین اسلامی، پیشگام جهان مهدوی است. روشن است که در عصر مهدوی و در جهان پساظهور، نظم جهانی و هندسه جهان، صورت متعالی و متمایزی خواهد داشت. تبیین این صورت متمایز، تصویر افق و چشم انداز مطلوب تمدن نوین و حرکت تاریخی اسلام است. این پژوهش، با بررسی منابع مربوط به نظم جهانی و تصویر عصر مهدوی، به استخراج ارکان محوری نرم افزاری هندسه نظم جهانی در عصر مهدوی پرداخته است و به این نتیجه رسیده است که هندسه نظم جهان در عصر مهدوی، دو رک محوری دارد: از یک سو، عدل بنیاد است و منتج به ظهور قسط خواهد شد و از سوی دیگر، حکمت بنیاد است و راه حلی الهی برای حل و رفع اختلافات و تعارضات در سطوح مختلف ارائه خواهد داد.
مبانی هستی شناختی در تفکر نصر و نقش آن در نقد غرب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نصر به نقد بحران حاصل از معرفت شناسی غرب می پردازد و آن را حاصل دوری از سنت و ایجاد فاصله میان هستی و شناخت می داند. او مانند سنت گرایان عدم توجه فلاسفه جدید به عقل شهودی و نادیده گرفتن معرفت قدسی مبتنی بر آن که ریشه در قلب آدمی دارد، قطع ارتباط با عالَم غیب و تنزل عقل به عقل استدلالی را مسبب وضع بحرانی موجود غرب می داند. نصر نقش وجود را در فلاسفه بزرگ اسلامی از ابن سینا تا ملاصدرا مورد کنکاش قرار داده است و با هدفِ نشان دادن قدسی بودن آنها، از توجه به وجود و هم ریشه بودن آن با شناخت، سخن می گوید. حال که معرفت از مضمون قدسی اش خالی شده و رابطه حقیقت یا معرفت تعقلی با امرِقدسی مغفول مانده و عالم سکولار با یاد خدا و حضور امرقدسی بیگانه است، تنها با احیای حکمت و اتصال عقل شهودی با نور عقل کلی که همان نور وحی و قرآن است و نیز التزام عملی انسان به معرفت صادر شده از جانب خداوند، می توان به حقایق اصیل وجود دست یافت.
ارزش های گفتمانی در مناظرات امام رضا (ع) (مطالعه موردی: مناظرات بر پایه نظریه کنش گفتاری)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ رضوی سال ۱۲ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴۸
187 - 219
حوزههای تخصصی:
مناظرات ائمه اطهار (ع) به ویژه امام رضا (ع) به دلیل گستردگی دامنه موضوعی، روشی و فضای علمی به عنوان بخشی از منابع مؤثر تبیین و ترویج معارف اسلامی از اهمیت بسزایی برخوردار است. در این پژوهش به واکاوی ابعاد علمی و اخلاقی مهم ترین مناظرات امام رضا (ع) با پیروان ادیان و دانشمندان فرق و افراد مختلف بر پایه «نظریه کنش گفتاری» آستین از حیث زبان شناسی پرداخته شده و هدف این بوده است تا چگونگی استفاده از الگوی سه سطحی آستین در هنگام سخن گفتن و کنش های پنج گانه سرل در مناظرات امام رضا (ع) از جنبه های علمی واخلاقی به تصور کشیده شود. نظریه کنش گفتاری از رویکردهایی است که در حوزه تحلیل گفتمان مطرح بوده و آستین در آن به این نتیجه رسیده که همه اظهارات زبانی از سنخ اظهارات کنشی (انشایی) و از مقوله فعل بوده و در واقع هر اظهاری نوعی کنش گفتاری است. جان سرل نیز بر پایه این نظریه و در ادامه تلاش های استادش، کنش های گفتاری را به پنج کنش اظهاری، ترغیبی، تعهدی، عاطفی و اعلامی تقسیم کرد. با تطبیق نظریه های این دو بر برخی مناظرات امام رضا (ع) این نتیجه به دست آمده که امام رضا (ع) به آنچه این دو زبان شناس گفته اند، توجه داشته است که می تواند الگویی مناسب برای مباحث روشمند، علمی و آکادمیک باشد. همچنین مشخص شده که امام رضا (ع) از دو سطح نخست کنش ها یعنی کنش بیانی و کنش منظوری به هدف نیل به کنش تأثیری در مناظرات و گفت وگوهای خود بهره برده اند تا از این طریق قصد خود را به مخاطب القا کند و بر او تأثیرگذار باشد؛ بنابراین باید گفت الگوی سه سطحی آستین یعنی کنش بیانی، منظوری و تأثیری در کنار کنش های پنج گانه سرل مدّ نظر امام رضا (ع) بوده است؛ به گونه ای که با تعمیم به دیگر مناظرات، می توان گفت کنش تأثیری نتیجه اغلب مناظرات و مباحثات علمی امام رضا (ع) بوده است.