فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶۱ تا ۸۰ مورد از کل ۱۴٬۷۰۹ مورد.
منبع:
ذهن بهار ۱۴۰۴ شماره ۱۰۱
31 - 52
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر به بررسی تعامل میان نظریه تاریخمندی فهم در هرمنوتیک فلسفی و تأثیر تجرد روح برآن می پردازد. هرمنوتیک فلسفی، با تأکید بر پدیدارشناسی، انسان و تمام ابعاد وجودی او، من جمله فهم را زمانی و تاریخی می داند. در مقابل فلاسفه اسلامی بر بعد مجرد انسان و تجرد علم تأکید دارند، و ادراک انسانی را فعلی از قوای نفس می دانند. این پژوهش با تحلیل مراتب ادراک و نقش جسم و روح در هر یک از مراتب، به دنبال پاسخ به این پرسش است که آیا تجرد نفس و روح، ناقض نظریه تاریخمندی فهم است و این نظریه بدون در نظرگرفتن بعد مجرد انسان بنا نهاده شده است یا خیر؟ پاسخ به این سوال از طریق واکاوی مراتب ادراک به روش تحلیلی توصیفی مورد بررسی قرار گرفت. یافته های پژوهش نشان می دهد اگرچه تجرد نفس، با مبنای پدیدارشناسی در تاریخمندی فهم سازگار نیست، اما نظریه تاریخمندی به طور کامل با تجرد روح ناسازگار نیست. در برخی موارد مانند ادراکات حضوری و تصدیقات بدیهی، و بازادراک شده، تاریخمندی منتفی است و در چارچوب نظریه بازگشت علوم حصولی به حضوریِ علامه طباطبایی، تاریخمندی ادراکات حصولی، در مرتبه ادراک حضوری منتفی است. از این رو تجرد روح، ناقض ذاتی بودن تاریخمندی در فهم است
Seeking a Culturally Relevant Ethic of Care for Mexican/Mexican American Youth: a revolucionista ethic of care and its wily, tactical mechanism of humor(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Black and Latina female educators have for centuries prepared children of color to resist dehumanization, claim full citizenship, and transform oppression through culturally specific Critical Feminist Ethics of Care. In 2018, I detailed a Revolucionista Ethic of Care specific to the needs and strengths of Mexican/Mexican American (Mexicanx/a/o) youth which offers a subterraneous social justice ethic of care through the curriculum and pedagogy of four female Spanish-speaking New Mexican (Nuevomexicana) and Mexican American (Mexicana) educators. Through this land-based Chicana Feminist Testimonio Methodology, I unearth a resistant, healing Critical Feminist Ethic of Care framework for (Nuevo)Mexicana/o children and communities which enriches the field of Care scholarship through its embodied, land-based epistemologies. I explore the ways in which four (Nuevo)Mexicana educators operationalize play and humor within their Ethic of Care to 1) open access to a mythic time/space continuum wherein they may access the historical and ongoing wounds of injustice fueling them, 2) gleefully travel to students’ multiple worlds, and 3) forge liminal spaces of joy for Mexicanx/a/o youth to shape futures of thriving. This work offers ancient, practiced tools of resistance and healing in this new and yet historicized moment of racialized hostility and hate against Communities of Color in the United States.
نقد دوگانه علیت-اتفاق و حل چالش ناشی از آن بر مبنای ایده جهان های ممکن لوئیس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه فلسفی دوره ۵ بهار ۱۴۰۴ شماره ۲ (پیاپی ۱۸)
۱۹۰-۱۷۹
حوزههای تخصصی:
دوگانه علیت-اتفاق از جمله مسایل مهم تاریخ اندیشه بشری است. نظریه علیت در فلسفه اسلامی بر محور امکان ماهوی شکل گرفته و پس از گذار از دوره ابتدایی، در علامه طباطبایی به اوج خود رسیده است. از سوی دیگر نظریه صدفه نیز بعد از تکامل خود، در دیوید هیوم به کمال خود رسید. طرفین نزاع حول این محور بحث می کنند که آیا رجحان وجود بر عدم در ماهیات نیازی به علت مرجح دارد یا خیر؟ صرف نظر از اینکه رجحان مذکور توسط علت باشد یا اتفاقی، سوال مهم تر این است که آیا وقوع رجحان مذکور در ماهیت ممکن است یا خیر؟ در صورت محال بودن این رجحان، ضرورت وجود دیدگاه سوم و خروج از دوگانه مذکور تثبیت می شود. این مقاله در صدد تبیین چالش مذکور و ارایه راه حلی براساس ایده جهان های ممکن لوئیس است. البته این دیدگاه ارتباطی به دیدگاه علی لوئیس ندارد.
پیامد ذهن شناسی کانت با تکیه بر نظریه مطابقت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۴ شماره ۵۰
193 - 204
حوزههای تخصصی:
در عصر جدید پرداختن به مسائل معرفت شناسی در کانون توجه قرارداشت. برای کانت نیز معرفت شناسی دغدغه اصلی بود اما تمایز کانت در پرداختن به مسائل معرفت شناختی نسبت به گذشتگان در این نکته قرار دارد که او قبل از ارائه نظریه معرفتی خود، شناخت ذهن و ساختار عملکرد آن را در الویت قرار می دهد. آنچه کانت را درباره ذهن و شناخت آن متمایز می سازد نظریه ای است که از آن به عنوان انقلاب کپرنیکی یاد می شود. بر اساس این نظریه جای ذهن و عین عوض می شود و ذهن به عنوان عامل معرفت، بر روی عین تاثیر می گذارد. مساله محوری پژوهش حاضر، پرداختن به این چالش است که آیا کانت بواسطه انقلاب کپرنیکی خود در ذهن شناسی در چهارچوب فضای معرفتی عصر مدرن که به دنبال نشان دادن ساز و کار امکان معرفت با تکیه بر «باور صادق موجه» بودند چه خدمتی به این دغدغه محوری عصر جدید نموده است. در این پژوهش هدف، بررسی مساله یاد شده با روش توصیفی – تحلیلی است. نویسنده با رویکرد انتقادی و با محور قرار دادن آثار کانت به این نتیجه رسیده است که ذهن شناسی کانت به دغدغه معرفتی عصر جدید و امکان معرفت بر اساس نظریه مطابقت که از عصر افلاطون تا قرن بیستم در معرفت شناسی رایج بوده است خدمتی نکرده است و بلکه دچار نوعی ناسازگاری درونی می گردد و از جهتی منجر به دست کشیدن از میل ذاتی انسان در شوق به دانستن و نادیده انگاشتن آن می گردد.
Life. Time(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
This article juxtaposes different and conflicting temporalities as configured in the context of care and caring. Weaving together (1) an autobiographical narrative in which I share parts of my own breast cancer journey with (2) research with men employed as care workers in Australia, I attempt to get at how differentially experienced temporal densities, trajectories, and orientations can be found when receiving and giving care. The slow and deep time of experiencing sickness, and the protective, forgetful time induced by medical trauma – both often perceived as nonlinear time –, clash with the neoliberal, sped-up, linear temporality of the late-capitalist medical industrial complex; leaving care workers and cared-for squeezed between temporalities that can be, and are, at odds with each other. The theoretical framing holding my consideration of these different ‘kinds’ of time, is a composite of feminist care ethics scholarship, critical time studies and the literary work by the Aboriginal author and scholar Mykaela Saunders. Specifically, I draw on Saunders’s short story ‘Buried time’, in which she connects with Aboriginal deep time and writes the abolition of colonial clock time into being. Taking a cue from Saunders narrative, I maintain that the temporalities of colonial/racial capitalism evince segmentation, fragmentation, and, ultimately, destruction. This is a mechanistic time not suitable for human and more-than-human life’s flourishing (that includes living and dying as well as possible); as such, it is a temporality that stands against the relational paradigms of care theory.
واکاوی مقومات علم شناختی دانش آینده پژوهی اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال ۳۰ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱۱۵
76 - 100
حوزههای تخصصی:
گسترش رویکرد آینده پژوهی اسلامی و ظهور دیدگاه ها و نظریات متعدد در این زمینه، این دغدغه را ایجاد می کند که آینده پژوهی اسلامی چنانچه بخواهد به مثابه یک دانش اجتماعی روشمند، متکفل تصویرپردازی از آینده مبتنی بر فرهنگ اسلامی و بومی باشد، باید بر اساس ضوابط و معیارهای علم شناسی سامان یابد. این پژوهش مبتنی بر روش مطالعه اسنادی، مرور سیستماتیک و توصیف و تحلیل دیدگاه ها و آثار صاحب نظران حوزه آینده پژوهی اسلامی، بر اساس دو مبنای «علم شناسی منطقی» و «رئوس ثمانیه» و با الهام از چارچوب شناختی هنجاری سورل، به تطبیق و نسبت سنجی دیدگاه ها و آثار مذکور با معیارهای معرفی شده در این دو سنت علم شناسی مسلمین پرداخته است. بر این اساس آینده پژوهی اسلامی چنانچه بخواهد به مثابه یک دانش معرفی شود باید دربردارنده هیئتی جامع و منسجم از بنیان های فلسفی، مبادی تصدیقی و اصول موضوعه، تعریف و ماهیت، موضوع، مسائل اصلی، غرض، روش شناسی و روش باشد. یافته های حاصل از مرور آثار حوزه آینده پژوهی اسلامی نشان می دهد که علی رغم وجود دیدگاه های مختلف، هر یک از این آثار به نحوی بر برخی از معیارهای علم شناسی منطبق بوده و بنیان ، موضوع، غایت، نظام دانایی، نظام گرایشی و روش شناسی واحدی بر این آثار حاکم است. وجود چنین ویژگی هایی در مطالعات آینده پژوهی اسلامی، تصویری نسبتاً منسجم از یک حوزه دانشی را در مرحله پیشادانش نشان می دهد.
بررسی انتقادی رویکرد علّامه طباطبائی درباره تعلّق ذاتی نفس به بدن در دیدگاه ملّاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۴ شماره ۵۰
301 - 314
حوزههای تخصصی:
«ذاتی بودن تعلّق نفس به بدن» از جمله دیدگاه های بدیع ملّاصدرا است. وی با ناتمام دانستن دیدگاه فیلسوفانی همانند افلاطون، ارسطو و ابن سینا در این موضوع، نظریّه ابتکاری خود یعنی جسمانیّه الحدوث بودن نفس انسانی را بیان نموده است. از جمله لوازم و پیامدهای این نظریّه، «ذاتی بودن تعلّق نفس به بدن» است که ملّاصدرا بر آن تأکید کرده است. در واقع، وی براساس این مطلب، کوشیده است که ضمن نشان دادن کاستی موجود در دیدگاه مشائیان، تعریف مشهور نفس را تعریف حقیقی آن بداند. دو انتقاد ملّاصدرا بر دیدگاه فیلسوفان مشاء عبارت اند از: (1) نادرست بودن ترکیب یک شیء از حقیقتی مجرّد و مادّی؛ و (2) عدم تغییر ذاتیّات نفس. علّامه طباطبائی با نگاه انتقادی سعی کرده است که به این دو انتقاد پاسخ دهد. نگارنده در این نوشتار برآن است که با بهره گیری از روش تحلیلی تطبیقی، ضمن تقریر و تبیین دقیق دیدگاه ملّاصدرا و انتقادات علّامه طباطبائی، کاستی های موجود در آراء علّامه طباطبائی را نشان دهد.
Multiple Temporalities of State-Building and Care in South Korea(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تیر ۱۴۰۴ شماره ۵۱ (Special issue: Care & Time)
115 - 136
حوزههای تخصصی:
State-building in South Korea since liberation in 1945 has seen some successes. However, from a care perspective—considering that women and families bear the primary burden of care responsibilities, the discrimination and disadvantages caregivers face both at home and in the labor market, and the reality that few are willing to engage in marriage, childbirth, or caregiving—it is challenging to evaluate the overall success of state-building in South Korea to date. This article highlights the diverse temporalities that have emerged in modern state-building in South Korea since 1945 and examines how these various temporalities serve as structural constraints on care. Amid the compressed timelines of state-building, I analyze how care is systematically overlooked, silenced, and marginalized; how it is devalued; how it is relegated to women’s and family work; and how caregivers experience discrimination and disadvantages, alongside the ideologies, norms, and socio-economic and political conditions and circumstances that contribute to these issues.
Caring Space-Time Travel Through Poetry(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تیر ۱۴۰۴ شماره ۵۱ (Special issue: Care & Time)
163 - 179
حوزههای تخصصی:
Poetry ferments space-time travel. Engaging with poetry can disrupt the drumbeat of neoliberal temporal demands by providing a mindful opportunity for intimate connections with people we do not know. Sitting with a poet’s words can represent a pause that takes us out of one time and shifts us to another. A poem may connect the reader with people who have passed from this earth, suggesting that caring moral imagination is not circumscribed to the living. This article explores selections from Janice N. Harrington’s collection, The Hands of Strangers: Poems from the Nursing Home. Harrington’s poems delve into the physical intimacy of care workers and the cared-for, which is otherwise reserved for our society's private sphere of family settings, thereby extending the concept of poetry of witness to a small, intimate, albeit institutionalized setting that, at its core, exists to provide care to others. Specific poems are interrogated for their implications for the reader’s experience of space-time travel, including strengthening the skills of the caring imagination beyond the experience of the words. Poetry allows the reader to travel back to a witnessed event, engaging with shifts in time and space within the parameters of the poem while helping us develop our imaginative skills to continue witnessing experiences and enhance our ability to care in the present and future. The caring imagination required to engage with the poetry of witness is not a static capacity. Instead, through poetry, our imaginative skills can be further cultivated to help us empathetically space-time travel.
رابطه عواطف و ظرفیت اخلاقی در فناوری های هوش مصنوعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۴ شماره ۵۰
19 - 40
حوزههای تخصصی:
فناوری های هوش مصنوعی، در مقایسه با مصنوعات پیشین دارای قابلیت هایی جدید هستند که مسائل اخلاقی متفاوتی را مطرح می کند. از جمله این مسائل، بحث درباره عاملیت اخلاقی هوش مصنوعی است. مسئله عاملیت اخلاقی مصنوعی، پرسش های نظری و عملیاتی مختلفی را مطرح می سازد؛ مانند این که شروط لازم و کافی برای عاملیت اخلاقی چیست، چطور می توان برقراری این شروط را در مصنوعات بررسی کرد، عاملیت اخلاقی دارای چه سطوح و درجاتی است و هر سطح از عاملیت اخلاقی برای واگذاری چه نوع وظایفی مناسب است. یکی از موضوعات پرتکرار در بحث حول عاملیت اخلاقی مصنوعی، عواطف است. فیلسوفان مختلفی به عواطف به عنوان عاملی اشاره کرده اند که در وجود یا عدم و میزان ظرفیت اخلاقی مصنوعات مدخلیت دارد. در این مقاله به رابطه میان عواطف و ظرفیت اخلاقی هوش مصنوعی خواهیم پرداخت. پرسش اصلی این است که عواطف در ارتقاء ظرفیت اخلاقی فناوری های هوش مصنوعی نقشی مثبت دارند یا منفی؟ چهار استدلال از جانب موافقین نقش مثبت عواطف در ظرفیت اخلاقی استخراج و صورت بندی می شود که شامل استدلال از طریق «حساسیت اخلاقی»، «عقلانیت محدود»، «برآورد خطر» و «مجازات پذیری» می شود. همچنین چهار استدلال از جانب مخالفین نقش مثبت عواطف در ظرفیت اخلاقی هوش مصنوعی ارائه می شود که شامل استدلال از طریق «ربایش عاطفی»، «سراب عواطف»، «پارادوکس انسان انگاری و انسانیت زدایی همزمان» و «مهارت زدایی اخلاقی» است. در نهایت، با شفاف سازی نقاط نزاع دو طرف بحث، دیدگاه های فوق مورد تحلیل قرار گرفته و چالش های اخلاقی پیاده سازی عواطف در هوش مصنوعی شرح داده می شود.
نقد و بررسی ادله عقلی وجوب دعوت به تشیع(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
دعوت غیر شیعیان به مذهب تشیع به عنوان یکی از وظایفی که در ذهن عموم شیعیان مرتکز است، حکمی از احکام شرعی تکلیفی را داراست. روایات وارد شده در مسئله جواز یا عدم جواز دعوت به تشیع دو دسته هستند. بیشتر این روایات نهی از دعوت به تشیع دارند. اما با غض نظر از روایات موجود در این باب، آیا می توان استدلال عقلی برای اثبات وجوب دعوت به تشیع اقامه نمود؟ هدف از این پژوهش نقد و بررسی وجوه عقلی متصور برای اثبات وجوب دعوت به تشیع است. محقق در این مقاله با روش توصیفی - تحلیلی وجوه عقلی قابل طرح برای اثبات وجوب دعوت به تشیع را مورد کنکاش قرار داده است. از تحلیل داده ها این نتیجه حاصل شد که دعوت به تشیع مصداق قلع ماده فساد است؛ و قلع ماده فساد عقلاً حسن است و این حُسن عقلی ملازمه دارد با وجوب شرعی. سایر وجوه قابل طرح در این مسئله مورد مناقشه قرار گرفتند.
هرمنوتیک فلسفی گادامر در آینه فلسفه سیاست(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه فلسفی دوره ۴ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۱۶)
387 - 402
حوزههای تخصصی:
مساله اصلی هرمنوتیک فلسفی، فهم است. اینکه فهم در چه بستری، چگونه و متاثر از چه مولفه هایی تعین پیدا می کند. گادامر با تاکید بر سنت و تاریخ، این مولفه های تاثیرگذار را تشریح نموده و با بیان ویژگی های هستی شناسانه فهم بشری بر کثرت مندی فهم، تاکید می کند. از این منظر رویکردهای سوبژکتیویستی و غیرکثرت گرا انکار می شوند. در این نوشتار برآنیم تا بر مبنای شاخصه های فرآیند فهم در رویکرد هرمنوتیکی گادامر یعنی تاریخمندی، کثرت مندی، واقعه مندی، کاربردمندی و زبانمندی، رابطه و نسبت آن را با تمامیت انگاری و کثرت انگاری سیاسی مورد بررسی قرار داده و هم گرایی یا عدم سازش مبانی هرمنوتیک فلسفی با کثرت انگاری سیاسی به عنوان یک رویکرد کثرت گرا و واگرایی یا سازش هرمنوتیک فلسفی با تمامیت انگاری سیاسی به عنوان یک رویکرد غیر کثرت گرا را امکان سنجی کنیم. اگرچه گادامر را نمی توان فیلسوف سیاسی تمام عیار دانست ولی می توان براساس رویکرد هرمنوتیکی وی، نسبت میان نظام های سیاسی و پایه های معرفتی آنها را بررسی و ارزیابی نمود.
روش ها و فنون تدریس (با تاکید بر روش های تدریس علوم اجتماعی)
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش بررسی روش ها و فنون تدریس (با تاکید بر روش های تدریس علوم اجتماعی) بود. روش های تدریس چه در پیشرفت تحصیلی دانش آموزان و چه در ایجاد انگیزه و رضایت خاطر، پرورش شخصیت و رشد خلاقیت آنان موثر است. از سوی دیگر، تسلط معلم بر روش ها و فنون آموزشی یکی از ملاک های شایستگی معلمان به حساب می آید. آموزش که دامنه ی کاربرد آن از تدریس گسترده تر است؛ به کلیه ی فعالیت هایی اطلاق می شود که به طور رسمی و غیررسمی برای آموختن و نیز برای فعالیت هایی مانند خود آموزی آموزش های برنامه ای و آموزش از راه دور است که بدون حضور معلم صورت می گیرند. اما تدریس، فرایندی است که طی آن، یاد دهنده بر اساس روش ها و اسلوب های خاصی، فراگیران را درگیر یادگیری می کند و می کوشد به مرحله یادگیری شاگردان برسد؛ یعنی در رفتار آن ها تغییر ایجاد کند. انواع روش های تدریس را به دو دسته سنتی و نوین تقسیم می نمایند. معلم آگاه ضمن بهره گیری از روش های مختلف، می کوشد تا اراده و اختیار شاگرد را به رسمیت شناخته و او را مسئول یادگیری بداند. این شیوه مبتنی بر استفاده از روش های فعال تدریس است که به دانش آموزان، روحیه مسئولیت پذیری می دهد. اما برای تدریس علوم اجتماعی استفاده از روش های شاگ رد است ادی، بازگوی ی، پرسش و پاسخ، شیوه تم رین و تکرار، کنف رانس، ایفای نقش، حل مسئل ه، مباحثه ، روش کارگاهی، بارش فکری، نمایش علمی، تدریس مبتنی بر کاوشگری، گ ردش علم ی، طرح کارایی تیم، شیوه همیاری، بدیعه پردازی و روش تدریس غیرمستقیم- مشاوره ای و از همه مهم تر، استفاده از روش های تلفیقی را می توان در نظر گرفت. در روش های تلفیقی، خلاقیت و مهارت های ارتباطی و علمی کاوش گری و حل مساله، بیش از سایر روش ها توسعه، آموخته و درونی می گردد.
اسطوره، هستی شناسی اجتماعی و مساله التفات(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه فلسفی دوره ۴ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۱۶)
333 - 350
حوزههای تخصصی:
اگر اسطوره را در رویکردهای متنوع اسطوره شناسی مد نظر قرار دهیم، خواهیم دید که اسطوره اولاً واجد کارکردی در فرهنگ، جامعه، ذهن یا روان انسان یا انسان ها است؛ ثانیاً واجد جنبه ای جمعی است؛ ثالثاً با وضعیت ناخودآگاه یا پیشاآگاهی مرتبط است و رابعاً جنبه ای تجویزی دارد. این مشخصات موجب می گردد که هستی شناسی اجتماعی بستر مناسبی برای تحلیل اسطوره باشد. با تکیه بر آرای امثال سرل و تائوملا، اسطوره با این توصیف می تواند حقیقتی نهادی لحاظ شود. با این همه، رویکرد غالب در هستی شناسی اجتماعی در فلسفه تحلیلی متاخر همه حقایق نهادی را محصول حیث التفاتی فردی یا جمعی می داند. استدلال خواهم کرد که ویژگی ارتباط اسطوره با ناخودآگاه، همه شاخه های رویکرد غالب هستی شناسی اجتماعی را به چالش می کشد و ناکامی آنها را در تحلیل اسطوره به مثابه حقیقتی نهادی نشان می دهد.
دوگونه معرفت شناسی سایبر(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن پاییز ۱۴۰۳ شماره ۹۹
1 - 48
حوزههای تخصصی:
پرداختن به معرفت شناسی سایبر از این جهت اهمیت و ضرورت دارد که به تدریج فضای سایبر به منبع معرفتی بشر تبدیل شده است و بی تردید، در آینده به صورت بخشی از مغز بشر درخواهد آمد. امروزه ما برای به دست آوردن اطلاعات به گوگل، و نه کتاب ها و دایرهالمعارف های خاص و متخصصان، رجوع می کنیم. اینترنت و شبکه های اجتماعی مقوم جامعه اطلاعاتی امروز هستند. بدون آنها جامعه اطلاعاتی وجود نخواهد داشت. اما ذهن بشر به تدریج گسترش می یابد و به واسطه اینترنت به یک ذهن گسترش یافته تبدیل می شود. تعامل ذهن گسترش یافته با اطلاعات پردازشگری است. این ذهن اطلاعات را به شیوه های خاصی پردازش خواهد کرد. معرفت سایبری یا معرفتی که کاربران در فضای سایبر به دست می آورند، یا معرفت مجازی که آنها در فضای مجازی می یابند می تواند صورت های مختلفی داشته باشد. در این مورد اساس بحث را تقسیم پدیدارشناختی معرفت سایبری (مجازی) قرار می دهیم. از این نظر، معرفت سایبری بر دو قسم است: معرفت سایبری دم دستی، معرفت سایبری فرادستی. این مقاله در صدد بحث در این خصوص است.
نقد و بررسی نظریه مطابقت از منظر سهروردی و هیدگر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲۷
277 - 298
حوزههای تخصصی:
هرچند پیشینه نظریه مطابقت به عنوان ملاک حقیقت به آموزه ایده های افلاطون باز می گردد اما طرح و بسط این نظریه در فلسفه ارسطو صورت می گیرد. در نظر ارسطو حقیقت و صدق به معنای مطابقت حکم یا گزاره با امر واقع و ناحقیقت و کذب به معنای عدم مطابقت است. از زمان ارسطو نظریه مطابقت با وجود فراز و نشیب هایی که داشته، همواره یکی از نظریات غالب در حیطه معرفت شناسی بوده است. البته برخی از فیلسوفان نیز ضمن توجه به نظریه مطابقت، به امری مقدم بر این نظریه اشاره داشته اند که اساساً امکان طرح آن را فراهم کرده است. هیدگر و سهروردی ضمن نقد سنت های فلسفی قبلِ از خود بر این نکته تأکید کرده اند که فهم و درک اولیه انسان و نسبت او با اشیاء و پدیده ها از سنخ گزاره و حکم نیست. اکنون پرسش مهمی مطرح می شود: امرِ مقدم بر حقیقت گزاره ای کدام است که امکان حقیقت در معنای مطابقت را فراهم می آورد؟ این نوشتار درصدد است با روشی توصیقی-تحلیلی به بررسی این پرسش از منظر سهروردی و هیدگر بپردازد. هیدگر معتقد است حقیقت در معنای ناپوشیدگی معنای اولیه حقیقت است و فراموشی این معنا سبب طرح حقیقت در معنای مطابقت شده است. سهروردی نیز معتقد است حقیقت در معنای شهود اشیاء مقدم بر نظریه مطابقت است. هیدگر و سهروردی ضمن نقد نظریه مطابقت معتقدند این نظریه کارایی لازم برای انکشاف حقیقت را ندارد.
اختیار از دیدگاه ملاصدرا و تعین گرایی علی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
کاوش های عقلی سال ۳ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۲
133 - 151
حوزههای تخصصی:
اختیار از مهم ترین مسائلی است که در فلسفه مطرح شده است. هر انسانی با رجوع به ذات خود به بداهت اختیار را درک می کند. اختیار به معنای توانایی موجود عاقلی است که از میان گزینه های متفاوت، یکی را انتخاب می کند. ملاصدرا اختیار را با توجه به ادراک عقلانی و نفس انسان تبیین می کند و معتقد است با توجه به این امر انسان شرط امکان های بدیل را داراست. این در حالی است که برخی مکاتب فلسفی مانند تعین گرایی علی، استدلال هایی را مطرح کرده اند که نافی شرط امکان های بدیل است و بر این اساس اختیار انسان را نفی می کند. بنابراین در این نوشتار سعی بر این است با روش توصیفی تحلیلی به مقایسه دیدگاه ملاصدرا و تعین-گرایی در مورد اختیار و اراده پرداخته شود و مبانی تعین گرایی نیز مورد بازبینی و بررسی قرار گیرد. بدین ترتیب به نظر می رسد مبانی تعین گرایی مانند قانون ضرورت علی و معلولی نمی تواند نافی اختیار در انسان باشد.
بررسی اندیشه اشتراوس در ارتباط با تفسیر پیچیده او از موسس اندیشه سیاسی جدید(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شناخت پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۹۱
155 - 175
حوزههای تخصصی:
لئو اشتراوس، به زعمِ نگارنده، از مهم ترین مفسران فلسفه سیاسی جدید و کلاسیک است که تفسیرهای او بر فهم فیلسوفانی که گسست های ژرفی در تاریخ ایجاد کرده اند بسیار مفید و روشنی بخش بوده است. در این مقاله، نگارنده به موضع بسیار پیچیده لئو اشتراوس درخصوصِ مؤسس اندیشه سیاسی جدید در غرب، یعنی نیکولو ماکیاولی، می پردازد. اشتراوس، از یک طرف، در مقالات و کتب متعددِ خود از گسست غیر قابل بازگشت او به سمتِ مدرنیته صحبت می کند و، از طرف دیگر، ماکیاولی را آغاز تفکر نظری ای می داند که سرآغاز انحطاط غرب است. اشتراوس معتقد است که اگر در مقام ماکیاولی مبتکر اندیشه سیاسی جدید ظاهر شده، تنها دلیلش آن است که افق فکری فیلسوفان کلاسیک را پایین آورده و اهداف آن ها را غیرواقعی و تخیلی جلوه داده است. نویسنده در این مقاله نخست با توضیحِ یونان از نقطه نظر اشتراوس آغاز می کند و سپس، براساسِ متون فیلسوفان مهم هر دو سنت، توضیح می دهد که چگونه او با استفاده از ابزار فلسفه کلاسیک نه تنها می تواند شناخت ژرف تری از ماکیاولی به دست آورد بلکه، در کنار فهم گسست او، ایرادات و نقدهای خود را مبتنی بر همان ابزار بر ماکیاولی وارد می کند و طراحی ای واقع گرایانه ای از او در اختیار ما می گذارد.
مرگ آگاهی از دیدگاه نیچه و شوپنهاور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال ۱۶ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳۷
137 - 153
حوزههای تخصصی:
مرگ آگاهی نزد شوپنهاور در شناخت خواست و مرگ خودخواسته و در واقع، در لغو خواست جاودانگی نهفته است. نظر وی هر نوع تفرد در جاودانگی را انکار می کند و از این رو، میل به بقاء در انسان را سیراب نمی کند. جنس مرگ اندیشی وی از نوع شهود نفسانی است. نیچه از مرگ به سمت زندگی نظر می کند و به عبارتی، سرنا را از ته می نوازد، این مرگ است که نیروی زندگی به انسان می بخشد. ایده آل زندگی هر فردی با مشخصه های شخصی او تعریف می شود. نیچه از انسان می خواهد خلاقانه زندگی کند نه منفعلانه. نیچه پیرو اخلاق طبیعی فردی است، اما در تبیین باور خود، زوایایی از اخلاق طبیعی که مبتنی بر اموری غیر از تنازع بقاء هستند را نادیده می گیرد. همچنین، او از نقش عوامل محیطی و آموزش در ساخت ابَرانسان غفلت ورزیده است. آنچه وی به عنوان راه کار برای معناداری زندگی معرفی می کند، مستلزم داشتن خرد ناب است که هم سنگ خردهای عامه مردم نیست و از این رو، کارآمدی همگانی ندارد. مرگ آگاهی نزد وی از جنس فهم است که به وسیله تمام قوای طبیعی انسان تولید می شود.
امکان سنجی نقش فلسفه تحلیلی زبان در رفع کج فهمی ها، نسبت به سوءمصرف مواد مخدر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲۷
49 - 71
حوزههای تخصصی:
امروزه مصرفکنندگان مواد مخدر، یکی از گروه های بزرگ بیماران را در جهان تشکیل میدهند. جهانپزشکی اعلام می دارد اعتیاد درمان ندارد. چنین نظریههایی شروع ناامنی برای علوم محسوب می شوند. بی شک یکی از دلایل گمراهی در مسیر تشخیص و درمان، ابهام در زبان طبیعی و کج فهمی های زبانی مصرف کنندگان، درمانگران، مردم و در کل جامعه مرتبط با این مقوله است. یکی از راه های بنیادین خروج از این معضل، کاوشی فلسفی از رهگذر مطالعه واژگان این حوزه در چارچوب تحلیل زبانی است. زیرا فلسفه تحلیلی حاوی ظرفیت هایی در جهت کمک به رفع این کج فهمی ها است. این مقاله تلاشی است در جهت امکان سنجی و معرفی ظرفیت های فلسفه تحلیلی در ارتباط با موضوع سوء مصرف مواد مخدر و ارائه راهکار، تا با استخدام واژه شناسی تخصصی و رهیافت تحلیلی زبان، قدمی موثر در جهت تغییر نگرش نسبت به فهم موضوع برداشته شود. بنابراین، تلاش می شود تا نقطه تلاقی فلسفه تحلیلی و معضل سوء مصرف مواد مخدر، در چهار حوزه مورد بررسی قرار گیرد: 1- تجزیه ساختار پنهان زبان و رفع ابهامات ناشی از زبان طبیعی. 2- ارتباط بین معنا و کاربرد. 3- معرفت زبان و ساحت کنش های اجتماعی. 4- ارتباط بین حقیقت و کاربرد (نظریه های صدق).