فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۰۱ تا ۲۲۰ مورد از کل ۴٬۲۱۶ مورد.
حوزههای تخصصی:
Analysis of investors’ behavior is a new scientific field in financial behavior, which is a good tool for acquiring this knowledge. Uncertain circumstances cause investors to make systematic mistakes and face cognitive biases in their expectations and decision making, including in assessing stock returns. The purpose of this study is to investigate the extent to which investors follow the pattern of belief updating as a cognitive bias in the use of earnings accounting information to evaluate the stock returns of 205 active companies in Tehran Stock Exchange. Multivariate regression analysis was performed using Eviews 9 software. The results show that by controlling year and industry effects, investors use profitability for most of the past years in following the pattern of belief updating based on two indicators of reducing realized earnings per share and equity returns. The research model is also confirmed by the sensitivity analysis and controlling company effects based on the equity return index. However, it is not confirmed by the two indicators of realized earnings per share and return on assets.
تأثیر سبک های رهبری نوظهور بر عملکرد نیروی فروش، با نقش واسطه ای رضایت و اعتماد به مدیر فروش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه، بحث اتخاذ سبک رهبری مناسب و تأثیرات شگرف آن بر عملکرد سازمان ها و شرکت های دولتی و خصوصی، به وضوح مشاهده می شود و اخیراً سبک های جدیدی از رهبری مطرح شده است که می تواند در اجرای راهبردها و تعقیب اهداف سازمان بسیار مؤثر واقع شود؛ بنابراین، هدف این پژوهش، بررسی تأثیر سبک های رهبری نوظهور بر عملکرد نیروی فروش، با نقش واسطه ای رضایت و اعتماد به مدیر فروش بود. جامعۀ آماری شامل فروشندگان فروشگاه های زنجیره ای (کورش، رفاه، هایپراستار، شهروند و جانبو) در سطح شهر تهران بود که باتوجه به نامحدودبودن جامعه، حجم نمونه 384 نفر به دست آمد. برای اندازه گیری متغیرها، از پرسشنامه های استاندارد سبک رهبری خدمت گزار (لیدن و همکاران، 2008)، سبک رهبری پدرسالارانه (چن و همکاران، 2014)، سبک رهبری اصیل (لو، 2019)، رفتار مشتری گرا (گواد و جارامیلو، 2014)، رضایت از مدیر فروش (جی و همکاران، 2014)، اعتماد به مدیر فروش و عملکرد نیروی فروش (چارلز و شوپکر، 2019) استفاده شد و پرسشنامه ها به روش نمونه گیری تصادفی در بین فروشندگان فروشگاه های زنجیره ای منتخب توزیع و جمع آوری شد. روایی پرسشنامه ازطریق روایی سازه، روایی تشخیصی و روایی همگرا صورت گرفت که تأیید شد و برای بررسی پایایی پرسشنامه نیز از ضریب آلفای کرونباخ استفاده شد که پایایی برای تمام متغیرهای پژوهش، بیشتر از 7/0 بود و می توان بیان کرد که پرسشنامه از پایایی مناسبی برخوردار بود. آزمون مدل پژوهش، براساس روش معادلات ساختاری و با استفاده از نرم افزار لیزرل صورت گرفت. نتایج نشان داد از بین سبک های رهبری، تنها سبک رهبری اصیل بر رضایت (37/3, t=95/0β=) و اعتماد به مدیر فروش (8/5,t=20/0β=) تأثیر مثبت معنادار دارد. سبک رهبری خدمت گزار بر رضایت (1/1, t=13/0β=) و اعتماد به مدیر فروش (,8/0- β= 77/0- t=) و سبک رهبری پدرسالارانه بر رضایت (76/0-, t= 13/0- β=) و اعتماد به مدیر فروش (77/0-, t= 13/0- β=) تأثیر ندارد. رضایت از مدیر فروش بر رفتار مشتری گرا (97/2- , t=27/0- β=) تأثیر منفی معنادار دارد. اعتماد به مدیر فروش بر رفتار مشتری گرا (53/11, t=22/0β=) تأثیر مثبت معنادار دارد. درنهایت، تأثیر رفتار مشتری گرا بر عملکرد نیروی فروش (13/17, t=92/0β=) تأیید شد و تأثیر مثبت معنادار دارد.
ارائه چارچوبی برای تبیین و شکل گیری نوآوری استراتژیک در کسب وکارهای نوپا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
چشم انداز مدیریت بازرگانی سال ۲۱ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۵۲
13 - 38
حوزههای تخصصی:
هدف : پیچیدگی و پویایی فضای کسب وکار که ناشی از ظهور فناوری های جدید است موجب شده تا بنگاه های نوپا برای بقا و انطباق خود نیازمند ابزارهای جدیدی باشند. دراین بین، یکی از مؤثرترین ابزارهای نوظهور استفاده از نوآوری استراتژیک است؛ بنابراین، هدف اصلی پژوهش حاضر ارائه چارچوبی برای تبیین و شکل گیری نوآوری استراتژیک در کسب وکارهای نوپا است.
روش شناسی : رویکرد پژوهش حاضر کیفی، ازنظر هدف بنیادی و ازلحاظ ماهیت و روش، توصیفی - اکتشافی است. جامعه مشارکت کنندگان این تحقیق را خبرگان، فعالان حوزه کسب وکارهای نوپا و اساتید دانشگاه که تألیفاتی در زمینه نوآوری، نوآوری باز و نوآوری استراتژیک داشته اند، تشکیل می دهند که با استفاده از روش غیراحتمالی هدفمند و با مصاحبه اکتشافی با 12 نفر اشباع حاصل شده است. در این تحقیق از روش داده بنیاد با رویکرد گلیزری برای کدگذاری و تجزیه وتحلیل داده ها استفاده شده است.
یافته ها: در این تحقیق پس از تجزیه وتحلیل و کدگذاری داده ها به روش داده بنیاد گلیزری، درنهایت 37 واقعه در هشت مفهوم و چهار مقوله فرعی و همچنین دو مقوله اصلی با عناوینی مانند «هم افزایی نوآورانه تکرارپذیر» و «اقدامات نوآورانه مقیاس پذیر» شناسایی و برچسب گذاری گردید.
نتیجه گیری: یافته ها نشان می دهد شکل گیری نوآوری استراتژیک در حوزه کسب وکارهای نوپا به صورت یکپارچه روی دو مقوله «اقدامات نوآورانه مقیاس پذیر»، «هم افزایی نوآورانه تکرارپذیر» وابسته است. بنابراین، می توان انتظار داشت ابزارهای مانند «نوآوری فراگیر مشترک» و «شبکه ارزش نوآورانه» موجب «هم افزایی نوآورانه تکرارپذیر» و «تعاملات شبکه ای استراتژیک» و «توانمندسازی نوآورانه چندگانه» نیز باعث تسهیل روند شکل گیری نوآوری استراتژیک در کسب وکارهای نوپا شود.
بررسی رابطه بین عوامل سازمانی و غیرسازمانی با انگیزه خدمت عمومی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت تبلیغات و فروش دوره ۳ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳ (پیاپی ۱۱)
102 - 117
حوزههای تخصصی:
هدف: این تحقیق با هدف تبیین مدل و بررسی رابطه بین عوامل سازمانی (شفافیت اهداف، رهبری تحول آفرین، ویژگی های شغلی) و غیرسازمانی (جامعه پذیری دینی، جامعه پذیری خانواده، ویژگی های شخصیتی، ایدئولوژی سیاسی، شناسایی حرفه ای و ویژگی های جمعیت شناختی) با انگیزه خدمات عمومی (دولتی) صورت پذیرفت. طرح پژوهشی: تحقیق حاضر از لحاظ هدف کاربردی و به لحاظ نوع تحقیق از جمله تحقیقات توصیفی–همبستگی می باشد. حجم نمونه شامل 324 نفر از کارکنان شهرداری های استان خراسان رضوی بوده که این تعداد نمونه به صورت نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای برگزیده شده اند. داده های مورد نیاز از طریق پرسشنامه های ترکیبی انگیزه خدمت عمومی، عوامل سازمانی و عوامل غیرسازمانی گردآوری شده و ضریب پایایی (αکرونباخ) برای پرسشنامه ها به ترتیب 822/0، 815/0 و 795/0 به دست آمده است و به منظور اطمینان از تناسب شاخص ها با مؤلفه ها (بررسی روایی) از آزمون خبرگی و تحلیل عاملی اکتشافی و به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از مدلسازی استفاده گردیده است. داده ها با نرم افزارهای "اس پی اس اس" و "آموس" تجزیه و تحلیل شد. یافته های پژوهش: نتایج تحقیق نشان داد که رابطه معناداری بین عوامل سازمانی و غیرسازمانی با انگیزش خدمت عمومی کارکنان وجود دارد و روابط در مدل تحقیق تایید شد و در پایان بر اساس یافته های تحقیق، پیشنهادهایی نیز ارائه گردید. نوآوری پژوهش: شناخت عوامل و سنجش میزان اثرگذاری عوامل مختلف بر اانگیزه خدمت عمومی از جمله موضوعات مهم و به روز در زمینه انگیزش کارکنان می باشد. کلید واژگان: انگیزه خدمت عمومی، عوامل سازمانی، عوامل غیرسازمانی
Identifying and prioritizing Factors Affecting the Revisit Intention of the Destination Brand in Iran with the Best-Worst Method
حوزههای تخصصی:
The main purpose of the present study is to identify and investigate the factors affecting the revisit intention of a tourist destination and to prioritize them based on their level of importance. There are many factors that influence the revisit intention of a place, however, not many studies have been conducted to address the issue of identifying and prioritizing them. Accordingly, this study seeks to fill this gap. This study identified more than 200 factors through a comprehensive literature review and expert’s opinions and classified them into 17 main factors. These identified factors were then provided to tourism experts and they were then rated, using the Delphi method. Ultimately, 3 factors were removed and 14 factors remained as factors affecting the revisit intention. The prioritization of these factors and their importance was established using the Multi-Criteria Decision Method, i.e. the Best-worst method (BWM). The results showed that the behavior and culture of local people in a tourist destination is the most important factor for tourists in leading them to revisit that destination. The perceived value factor was ranked second and the motivation factor was ranked third, in this respect. Moreover, the factor of Word of Mouth (WOM) was the least important factor and therefore was ranked last. The findings of this study are useful in helping tourism marketing and branding strategists to focus on the right metrics to make more effective decisions and encourage people to revisit tourist destinations.
اختلال اضطراب اجتماعی
حوزههای تخصصی:
اضطراب اجتماعی، ترس آشکار و پیوسته از موقعیتهای اجتماعی و عملکردی است که سبب ارزیابی منفی در مورد شرکت در موقعیتهای ارتباطی شده و میتواند به دورافتادگی و جدایی فرد از اجتماع منجر گردد. پژوهش حاضر با هدف بررسی اختلال اضطراب اجتماعی تهیه گردید. این پژوهش از نوع توصیفی تحلیلی بوده که با روش مطالعات کتابخانه تهیه گردیده است. ابزارهای گرداوری اطلاعات در این پژوهش مقالات علمی پژوهشی، کتب روانشناسی و پایگاه های اینترنتی مرجع مثل سیلیویکا و ایرانداک بود.با توجه به مطالعه انجام شده می توان گفت: اختلال اضطراب اجتماعی اکثراً در اوایل کودکی یا نوجوانی شروع میشود و یک دوره بدون وقفه را طی می کند. با توجه به اینکه اختلال های اضطرابی موجب مختل کردن فعالیت های تحصیلی، اجتماعی و خانوادگی می شود ؛ بیشتر افراد دارای اختلال اجتماعی به دنبال درمان نیستند و حدود 70 -80 درصد افراد دارای اختلال، تشخیص ثانویه اختلال های همایندی مانند فوبی اختصاصی، اگورافوبیا، افسردگی اساسی و سوء مصرف و وابستگی به الکل را دریافت می کنند .
تحلیل غایت حقوقی نظام ثبت اطلاعات «هویتی» و «وضعیتی» شرکتهای تجاری و تاثیر آن در انتخاب الگوی کارآمد ثبتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه بازرگانی سال ۲۶ تابستان ۱۰ شماره ۱۰۳
209 - 232
حوزههای تخصصی:
نظام ثبت شرکت ها به عنوان تنها نهاد تخصصی در حوزه اطلاعاتِ شرکت های تجارتی دارای کارکردی دوگانه در ثبت اطلاعات است. در خصوص اطلاعات هویتی، هدف نظام ثبتی، قطعیت این اطلاعات است، درحالی که در حوزه اطلاعات وضعیتی، «برقراری تقارن اطلاعاتی» هدف اصلی است. نظام های ثبتی در تحقق این اهداف روش های یکسانی را به کار نبرده اند؛ به طوری که در حوزه اطلاعات هویتی الگوهای وحدت ظاهر و تعدد ظاهر را ایجاد کرده اند و در خصوص اطلاعات وضعیتی مدل های واسطه گرا و تعامل گرا را به کار برده اند. نگارندگان این پژوهش با مطالعه تطبیقی و بر مبنای تحلیل های حقوقی و اقتصادی به این نتیجه رسیده اند که برای تحقق اهداف یادشده، در حوزه اطلاعات هویتی، «الگوی وحدت ظاهر» و در حوزه اطلاعات وضعیتی، «الگوی واسطه محور»، الگوی ثبتی کارآمد است و بر همین اساس پیشنهادهایی در جهت وضع قوانین در حوزه ثبت شرکت های ایران ارائه داده اند.
مکانیسم تاثیر شبکه جهانی اینترنت بر رشد اقتصادی کارآفرینی
حوزههای تخصصی:
نوآوری و کارآفرینی عوامل تعیین کننده مهمی برای رشد اقتصادی هستند و اینترنت نقش اساسی در فعالیت های کارآفرینی ایفا می کند. این مقاله تأثیر اینترنت بر کارآفرینی و مکانیسم این تاثیر را با استفاده از مجموعه داده های پانل مطالعات خانواده چین (CFPS) در سال های 2014 و 2016 مورد بررسی قرار می دهد. یافته های تجربی ما نشان می دهد که اینترنت تأثیر مثبت و معناداری بر کارآفرینی دارد و نتایج حتی پس از برطرف کردن مسائل درونزایی همچنان معتبر باقی می مانند. علاوه بر این، بررسی های ناهمگنی نشان می دهد که اینترنت برای کارآفرینی فرصت طلبانه و در مناطق روستایی سودمندتر است. آنالیز مکانیسم تکمیلی نشان می دهد که اینترنت عمدتاً از طریق تسهیل دسترسی کارآفرینان به اطلاعات و کمک به کارآفرینان برای به دست آوردن منابع مالی غیررسمی، کارآفرینی را ارتقاء می دهد.
آنالیز مدیریت و رهبری استراتژیک به منظور تحول سازمانی و افزایش مشارکت کارمندان
حوزههای تخصصی:
رهبری استراتژیک کارآمد به عنوان یک عنصر مهم در کارایی عملکرد شرکت هایی که در فضای پویا و دشوار قرن بیست و یکم فعالیت می کنند ، محسوب می شود. در مواجهه با عدم امنیت و کمبود منابع اطلاعاتی ، برای رفع آشفتگی های محیطی و نیاز مستمر به تحول سازمانی مناسب برای تحقق اهداف تعیین شده ، به رهبری استراتژیک نیاز است. اکثر مطالعات مفهومی و تجربی نشان داده اند که رهبری استراتژیک به طور معناداری بر نتایج تأثیر می گذارد. علیرغم اهمیت رهبری استراتژیک ، مطالعات نشان داده است که تأثیر رهبری استراتژیک بر عملکرد شرکت به محدودیتهای شرطی یا اثر تصادفی بستگی دارد. تاکنون ، فقط تعداد اندکی از مطالعات تجربی ارتباط مستقیم و غیر مستقیم بین رهبری استراتژیک ، محیط خارجی ، تحول سازمانی و نتایج را تجزیه و تحلیل کرده اند. هدف این مقاله بررسی این شکاف تحقیقاتی از طریق تجزیه و تحلیل انتقادی جنبه های مفهومی و تجربی مبانی نظری مرتبط با آن می باشد که بیان می کند این احتمال وجود دارد که محیط خارجی و تغییرات سازمانی بر رابطه بین رهبری استراتژیک و عملکرد سازمانی تأثیر بگذارد.این مقاله ، با آنالیز فرضیات نوظهور بیان می کند که تأثیر مستقیم رهبری استراتژیک بر نتایج، بحث برانگیز و مبهم است، زیرا تأثیر محیط خارجی و تغییرات سازمانی را می توان تعدیل و میانجی گری کرد. باید امیدوار بود که محققان و ژورنال ها برای تسریع در رفع خلا دانش موجود، تحقیقات تجربی در زمینه های مختلف انجام دهند.
چهارچوب ارزیابی عملکرد بازاریابی رسانه های اجتماعی در شرکت های کوچک و متوسط؛ رویکردی ترکیبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با وجود اهمیت به کارگیری بازاریابی رسانه های اجتماعی در بسیاری از سازمان ها ازجمله کسب وکارهای کوچک و متوسط، پژوهش های پراکنده و محدودی برای ارزیابی عملکرد آن صورت گرفته است. به همین منظور، در این پژوهش تلاش می شود تا با استفاده از رویکرد مدیریتی شناخته شده کارت امتیازی متوازن، به توسعه چهارچوبی جامع برای ارزیابی عملکرد بازاریابی رسانه های اجتماعی در شرکت های کوچک و متوسط پرداخته شود. این مطالعه براساس هدف، کاربردی توسعه ای و از نوع ترکیبی است. برای دست یابی به هدف پژوهش، در مرحله اول به روش کیفی و مصاحبه با خبرگان این حوزه و همچنین مرور جامع پیشینه پژوهش، شاخص های چهارچوب پیشنهادی شناسایی و استخراج شده است. در مرحله دوم، به منظور اعتبارسنجی و وزن دهی ابعاد و شاخص ها، پرسشنامه ای پژوهشگرساخته توسعه یافت و به ارزیابی خبرگان دانشگاهی، مدیران بازاریابی باتجربه در حوزه بازاریابی رسانه های اجتماعی و مدیران ارشد بازاریابی شرکت های کوچک و متوسط پرداخته شد. یافته ها نشان داده است که بُعد مالی با وزن 257/0 در اولویت اول، بُعد مشتری با وزن 255/0 در اولویت دوم، بُعد یادگیری و رشد با وزن 250/0 در اولویت سوم و بُعد فرایندهای داخلی کسب وکار با وزن 236/0 در آخرین اولویت قرار دارند. چهارچوب توسعه یافته می تواند به عنوان ابزاری کاربردی برای سنجش نقاط قوت و ضعف و ارزیابی پروژه های عملکرد بازاریابی رسانه های اجتماعی در سازمان ها، به ویژه کسب وکارهای کوچک و متوسط به کار برده شود.
Impact of Effective Factors on the Industrial Brand Equity
حوزههای تخصصی:
The core capital of many businesses is their brand. Today companies not only use the brand to differentiate themselves from competitors in the market, but also use the brand to reach the minds and hearts of customers and create a special emotional relationship with them. In this study, due to the great differences between consumer markets and industrial markets, the factors affecting in industrial brand equity have been investigated. The statistical population includes all companies producing composite products and unsaturated polyester resins and vinyl esters in Iran. Due to the limitations of competitive industrial markets, the Convenience sampling method has been used and to test the research hypotheses, structural equation modeling based on the partial least squares method has been used. Research findings have shown that Consumers’ understanding of brand characteristics, Consumers’ brand evaluation, Consumers’ affective towards the brand and customer behavior towards the brand have a positive and significant effect on the brand equity. Also, brand awareness and brand association have a positive and significant effect on Consumers’ understanding of brand characteristics. Reputation, leadership, quality and distinction or uniqueness of the brand has a positive and significant effect on customers' evaluation of the brand. Brand satisfaction, brand commitment, brand trust and brand identity have a positive and significant effect on consumers’ affective towards the brand. Finally, willing to pay a price premium, Word – of – mouth (WOM) recommendation, brand usage and Acceptance of brand extensions has a positive and significant effect on customer behavior towards the brand.
شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی (MBCT) و کاربرد آن در درمان افسردگی
حوزههای تخصصی:
ذهن آگاهی نوعی خاصی از توجه است. توجهی بدون قضاوت و با آغوش باز به اندیشه ها و احساسات و حسهای بدنی و هر پدیده ای که در درون روان آدمی پدید آید و البته همین نگرش به محرکهای محیطی نیز تعمیم می شود. این شباهت زیادی با "گشودگی به تجربه" در درمانهای وجودی دارد. ذهن آگاهی به نوعی یک توجه با تمرکز محسوب می شود زیرا بر نگاه بی واسطه به هر آنچه هست تاکید دارد. بطوریکه همانطور که یکی از اولین تمرینات کتاب خوردن آرام و ذهن آگاهانه یک کشمش است، نحوه برخورد با همه پدیده ها به مانند آن است که اولین بار است که رویت می شود. این پژوهش به بررسی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی (MBCT)و کاربرد آن در درمان افسردگی پرداخته است. بر اساس نتایج در درمان افسردگی، شناخت درمانی بر تغییر محتوای شناخت های ناسازگار با استفاده از بازسازی شناختی به منظور جایگزینی افکار منفی غیرواقعی و اثبات نشده با افکار مثبت واقع گرایانه تأکید دارد؛ اما شناخت درمانی نیز ممکن است به طور ضمنی باعث تغییر آگاهی درمان جویان و رابطه آن ها با به افکار منفی شان شود.
چرا روش های بازاریابی برای خانمها، کارآمد نیست؟!
حوزههای تخصصی:
اگر یک سازمان فرآیند طراحی محصولات خود را بهترکند، شیوه فروش و عرضه محصولات خود به خانمها را اصلاح کند، راه حلهایی در راستای صرفه جویی در وقت به مشتریانش ارائه دهد، به تمایز محصولات یا خدماتش توجه کند و روابط پایدار و مستحکمی با جامعه مشتریان خود برقرار کند، نه تنها میتواند روند بازاریابی برای خانمها را موثرتر کند بلکه در بازاریابی برای مردان نیز موفق تر خواهد بود. بنابراین، بازاریابی موثرتر برای خانمها حداقل یک نتیجه مثبت دارد و آن این است که این کار در کل باعث بهتر شدن روند بازاریابی سازمان میشود. سه دغدغه اصلی درباره کار رایج در زمینه بازاریابی برای خانمها وجود دارد: 1- ابتدا بر کاری که او میخواهد انجام دهد، متمرکز شوید: بهتر است ذیل بازاریابی برای خانمها در وهله اول به یک ویژگی آماری– جنسیتی که مشرف بر نیازهای زنان است، توجه شود. بازاریابان باید به اصول بخش بندی بازار توجه داشته باشند: یک بخش بازار یک گروه همگن و یکدست از مشتریانی است که نیازهای مشابهی دارند، یعنی کسانی که میخواهند یک محصول کاری مشابه را برای آنها انجام دهد. سازمانها باید در موقع بازاریابی برای خانمها کارآیی را که یک خانم از یک محصول انتظار دارد، در نظر داشته باشند. 2- شستشوی جنسیتی: نمیتوان با تمامی خانمها به عنوان یک گروه واحد که نیازهای همگن و یکدستی دارند، برخورد کرد. هنگام بازاریابی برای خانمها باید کارهایی انجام شود تا تفاوت بین خانمها کاملاً مشخص شود. 3- همگرایی جنسیتی: یعنی محو شدن نقشهایی که خانمها و آقایان بر عهده دارند.
مربیگری در مقیاس مناسب: بررسی اثربخشی مربیگری هوش مصنوعی
حوزههای تخصصی:
شواهد محدودی از اثربخشی تجربی در مورد تلاقی هوش مصنوعی (AI) و مربیگری سازمانی و زندگی وجود دارد. مربیگری "اثربخش است" اما اغلب در دسترس نیست یا مقرون به صرفه نیست. هوش مصنوعی می تواند مربیگری را برای دستیابی به مخاطبان گسترده تر توسعه دهد، با این حال، ما هنوز نمی دانیم که AI-coaching چقدر اثربخش است. این مطالعه که یک کارآزمایی طولی کنترل شده همانند سازی شده است، کارآیی یک مربی هوش مصنوعی ربات چت به نام Vici را آزمایش می کند. یک گروه آزمایشی (75 نفر) به مدت شش ماه از Vici استفاده کردند. هشت مقیاس در مورد دستیابی به هدف، تاب آوری، بهزیستی روانشناختی و استرس ادراک شده از گروه آزمایش و کنترل (94 نفر) جمع آوری شد. داده ها در ابتدا، پس از شش ماه استفاده از چت بات، و سه ماه بعد از آن جمع آوری شد. گروه آزمایش افزایش آماری معنی داری را در دستیابی به هدف نشان دادند، در حالی که سایر معیارها نتایج غیرمعنی داری داشتند. این نتایج را با استفاده از تئوری های هدف و کنترل و هوش مصنوعی تفسیر می کنیم تا نشان دهیم که مربیگری هوش مصنوعی در یک گستره ی محدود مؤثر است، و همچنین نشان می دهیم که هوش مصنوعی می تواند مربیگری را به روشی مقرون به صرفه و اثربخش گسترش دهد.
Scenario Planning and Strategic Innovation: The mediating effects of Strategic Thinking and Strategic Flexibility
حوزههای تخصصی:
The purpose of this study was to investigate the effect of scenario planning on strategic innovation considering the mediating role of strategic thinking and strategic flexibility. This research is applied in terms of purpose and descriptive survey in nature. The statistical population of the study is the manufacturing companies of Bushehr province. In order to determine the sample size, the test-software method (G-Power) was used. Based on this, 222 observations were calculated. Using a simple random sampling method with the online survey, 176 questionnaires were finally received by the researchers. Data analysis was performed using the structural equation method and Smart PLS 3 software. Research findings showed that scenario planning has a positive and significant effect on strategic innovation. The mediating effect of strategic flexibility and strategic thinking in the relationship between scenario planning and strategic innovation is also significant. The present study expands the management literature by filling in research gaps. Organizations today need to change their past strategies to be able to understand and meet customer needs faster and more competitively than other competitors.
Modeling the value creation process using viral marketing in order to bank branding (Case study: Tejarat Bank)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت تبلیغات و فروش دوره ۳ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴ (پیاپی ۱۲)
90 - 105
حوزههای تخصصی:
The current research deals with the modeling of value creation process by using viral marketing in line with branding in the banking industry (case study: Tejarat Bank). This research has a mixed approach based on thematic analysis method and is based on the research objective of exploratory type and the method of collecting information from library and field type. The statistical population for conducting semi-structured interviews included professors, policy makers and marketing managers. Sampling was done by snowball method and data analysis was done using MAXQDA software, in total 69 basic themes and 5 organizing themes were extracted. At the technology level, there are six categories of using appropriate tools, channels and technologies, the type of social network and being popular, advertising campaigns, ease of message transmission, message sharing mechanisms, and at the level of message content, there are five categories of message content: creating a positive attitude in the audience, comprehensibility, Innovation in the message, specialization of the message, non-repetition of the message and the quality level of advertisements, six categories of up-to-date information, comprehensiveness and inclusiveness of advertisements, personalization of the message, usefulness of information, value of the message, accuracy of information and the level of credibility, which include the categories of source reputation, expression Making the product is the functionality of the product. In the quantitative section that was done using Smart pls software, the results showed that among the identified components, the correct targeting component with a path coefficient of 0.557 had the highest path coefficient.
بررسی اشتراک دانش مشتری در جوامع آنلاینِ برند با رویکرد فراترکیب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه مشتری، به عنوان مهم ترین شریک برای فرآیند خلق ارزش در سازمان هاست. شرکت ها و سازمان ها نیز برای بهبود کارایی، بهره وری هزینه ها و کیفیت عملیات مشتری خود به استفاده از رسانه های اجتماعی و جوامع آنلاین روی آورده اند. هدف از پژوهش حاضر شناسایی عوامل مؤثر بر اشتراک دانش مشتری در جوامع آنلاینِ برند با تکنیک فراترکیب است. در پژوهش حاضر با به کارگیری رویکرد مرور سیستماتیک و فراترکیب کیفی، یافته ها و نتایج مطالعات بین سال های 2006 تا 2022 میلادی تحلیل شده است. همچنین، برای انجام دادن این کار از روش ساندروفسکی و باروسو استفاده شده است. در این پژوهش، پس از جست وجوی اولیه و یافتن پالایش منابع مرتبط با موضوع اشتراک دانش مشتری در جوامع آنلاینِ برند برای بررسی منابع مرتبط از روش ارزیابی حیاتی استفاده شد. همچنین، 76 منبع به عنوان منابع نهایی انتخاب شد و سپس با روش کیفیِ تحلیلِ اسنادی و با استفاده از نرم افزار اطلس تی، 7 بُعد و 74 مؤلفه به عنوان عوامل اشتراک دانش مشتری در جوامع آنلاین شناسایی شدند. ابعاد اصلی شناسایی شده عبارت است از: عوامل فردی، عوامل اجتماعی، انگیزشی، تکنولوژیکی، عوامل ساختار روابط شبکه برند، عوامل مرتبط با برند و عوامل مرتبط با دانش. توجه به عوامل مذکور از سوی مدیران شرکت ها می تواند منجر به بهینه سازی محیط های آنلاینِ تجاری، توسعه تعامل و بهره مندی از دانش مشتریان و افزایش مزیت رقابتی در جوامع آنلاین شود. از طرف دیگر، طراحان وب و شبکه های اجتماعی نیز می توانند با تمرکز بیشتر به این عوامل، محیط های آنلاین را متناسب با شرایط مشتریان طراحی کنند.
شناسایی عوامل مؤثر بر خلق ارزش برای مشتریان بانکداری شرکتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فضای رقابتی، نیازهای متنوع مشتریان، خدمات و فرایندهای اجرایی متفاوت، تغییر رویکرد و توجه بانک ها به زیربخش مهمی از بانکداری جامع به نام بانکداری شرکتی را ضروری کرده است که مشتریان شرکتی با سهم زیادی از منابع بازارهای مالی دارند؛ بنابراین، شناسایی عوامل مؤثر در ایجاد ارزش برای مشتریان شرکتی باعث افزایش سهم از مشتری و سهم ازبازار خواهد شد. روش پژوهش حاضر از نوع ترکیبی است. جامعۀ آماری پژوهشْ متخصصان، مطلعان کلیدی باسابقۀ صنعت بانکداری و مشتریان شرکتی بانک رفاه استان های تهران و اصفهان و همچنین استادان دانشگاه هستند. ابتدا در بخش کیفی با مصاحبۀ عمیق و نیمه ساختاریافته از 18 نمونه از جامعۀ آماری، اطلاعات اخذ شد و تا مرحلۀ اشباع داده ها ادامه یافت. براساس نتایج استخراج شده در بخش کیفی، پرسشنامه ای طراحی شد و روایی و پایایی آن بررسی و تأیید شد. برای شناسایی عوامل، پرسشنامه بین 270 مشتری شرکتی توزیع و با استفاده از تحلیل عاملی اکتشافی، چهار عامل استخراج شد. سپس به منظور ارزیابی و تأیید ساختار عوامل استخراجی، از تحلیل عاملی تأییدی با توزیع در بین 265 نمونۀ دیگر که مجزّا از نمونۀ قبلی بودند، بهره گرفته شد. کلیۀ شاخص های برازندگی حاکی از کفایت مدل بود. عوامل استخراج شده عبارت است از: سهولت انجام کار (که باعث ایجاد تجربه های مثبت برای مشتریان و انتخاب بانک و مراجعۀ مجدد می شود)؛ خدمات وظیفه ای (مجهزبودن بانک به دانش و فرایندهای به روز و تخصصی بانکی)؛ عوامل مشعوف کننده (تأمین نیازهای فراتر از انتظار که مزیت رقابتی ایجاد می کند)؛ خدمات نوین (روزآمدبودن خدمات الکترونیک با رویکرد حرکت به سمت بانکداری نوین و دیجیتال).
بررسی رابطه بین تمرکز بر مشتریان عمده و نوآوری در شرکت های بورسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه بازرگانی سال ۲۶ بهار ۱۴۰۱ شماره ۱۰۲
157 - 180
حوزههای تخصصی:
در دنیای رقابتی قرن اخیر، شرکت ها ملزم هستند که برای موفقیت و تثبیت جایگاه خود، سرمایه گذاری متناسبی را به نوآوری تخصیص دهند. هم چنین، شرکت ها برای ماندن در صحنه رقابت باید نوآوری را به عنوان یک جزء با اهمیت در تدوین استراتژی در نظر بگیرند. در این راستا، هدف این پژوهش بررسی رابطه بین تمرکز بر مشتریان عمده و نوآوری در شرکت های بورسی است. نمونه آماری این پژوهش به روش حذف سیستماتیک شامل 142 شرکت بورسی در دوره 1388-1397 و روش آماری مورد استفاده نیز روش رگرسیون به داده های پانل و ترکیبی است. یافته های پژوهش نشان می دهد که تمرکز بر مشتریان عمده در بین ابعاد مختلف نوآوری شامل فعالیت های تحقیق و توسعه، نوآوری فنی، نوآوری فردی، نوآوری اجرائی، نوآوری کمکی و نوآوری حسابداری مدیریت، تنها بر نوآوری اجرائی تأثیر مثبتی دارد. بر این اساس، می توان نقش کمرنگ مشتریان عمده را در تأثیرگذاری بر سیاست های راهبردی شرکت در خصوص فعالیت های نوآوری مشاهده کرد.
بررسی تأثیر داشبورد بازاریابی بر رقابت پذیری سازمانی با تبیین نقش میانجی حافظه بازاریابی و هوشمندی رقابتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در طی دهه گذشته، به شکل فزاینده ای بر مؤلفه رقابت پذیری سازمانی تأکید شده است و پژوهشگران چندین عامل تأثیرگذار بر این مهم را مطالعه کرده اند. باوجودِاین، هنوز برخی عوامل در مباحث کنونی رقابت پذیری سازمانی ناشناخته مانده یا در ابعاد بسیار محدودی بررسی شده است. پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر داشبورد بازاریابی بر رقابت پذیری سازمانی با اثر میانجی گر متغیرهای حافظه بازاریابی و هوشمندی رقابتی انجام شد. این پژوهش ازنظر روش و ماهیت، ازجمله پژوهش های توصیفی همبستگی و ازلحاظ هدف، کاربردی است. ابزار گردآوری داده ها، پرسشنامه استاندارد بود که روایی و پایایی آن به تأیید رسید. جامعه آماری پژوهش، شامل 726 نفر از کارشناسان و مدیران شرکت های فعال بیمه استان لرستان بود که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده، 251 پرسشنامه به تعداد اعضای نمونه توزیع شد. تحلیل داده های جمعیت شناختی و همچنین آزمون پایایی پرسشنامه به کمک نرم افزار SPSS و تجزیه وتحلیل سایر داده ها، از روش کمترین توان دوم جزئی با استفاده از نرم افزار Visual PLS انجام شده است. نتایج پژوهش نشان دهنده آن است که مؤلفه های داشبورد بازاریابی، حافظه بازاریابی و هوشمندی رقابتی هرکدام به تفکیک اثر مثبت و معناداری بر رقابت پذیری سازمانی دارد و همچنین، داشبورد بازاریابی با درنظرگرفتن اثر متغیرهای میانجی گر حافظه بازاریابی و هوشمندی رقابتی بر رقابت پذیری سازمانی اثر مثبت و معناداری دارد. مدیران شرکت های بیمه ای باید انعطاف پذیری را در طراحی و استفاده از داشبورد بازاریابی خود ایجاد کنند و از متغیرهای حافظه بازاریابی و هوشمندی رقابتی استفاده کنند تا ارزشی را که داشبورد تولید می کند، افزایش دهند و توان رقابتی سازمان خود را ارتقا بخشند.