فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶۱ تا ۸۰ مورد از کل ۹۴۰ مورد.
حوزههای تخصصی:
عروض و قافیه یکی از علوم بلاغی به شمار می رود. در کنار موسیقی وزن، قافیه نیز بخشی از موسیقی در شعر فارسی و عربی است. به گفته محقّقان اگرچه ایرانیان پیش از اسلام نیز شعر می سرودند، امّا قوانینی برای آن تدوین نکرده بودند. از این رو پس از اسلام، علم عروض و قافیه فارسی بر مبنای اصول این علم در زبان عربی پایه گذاری شد. بنابراین برای درک هر چه بهتر اصول و قواعد شعر فارسی ناگزیر از بررسی این قوانین در شعر عربی هستیم تا اصل و منشأ آنها را دریابیم. در علم قافیه هر دو زبان، غیر از تعاریف، پنج مبحث عمده حدود قافیه، حروف قافیه، حرکات حروف قافیه، انواع قافیه و عیوب قافیه وجود دارد. در هر کدام از مباحث ذکر شده در کنار شباهت ها، تفاوت هایی نیز میان قافیه در شعر دو زبان به چشم می خورد که گاه، سطحی و گاه، بنیادی اند. این مقاله که شیوه پژوهش در آن بر اساس روش کتابخانه ای است، ضمن آشنا کردن اجمالی خواننده با مطالب علم قافیه در دو زبان فارسی و عربی، به بررسی این شباهت ها و تفاوت ها می پردازد. چنانکه در این بررسی مشاهده می شود، بیشترین میزان تشابه در میان مباحث علم قافیه در دو زبان مربوط به مبحث حدود قافیه و بیشترین میزان تفاوت مربوط به مبحث انواع قافیه است.
آرایه مشاکله و چالش ترجمه قرآن کریم (همراه با نقد و بررسی هفت ترجمه از قرآن کریم)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش بررسی انواع آرایه مشاکله در قرآن کریم،روش ترجمه صحیح آن و بررسی موردى عملکرد مترجمان شیوه تحت اللفظی،معنایی و تفسیری در ترجمه آن می باشد.به این منظور از روش توصیفی – تحلیلی استفاده شد.این آرایه هفتاد و هفت بار در قرآن کریم به شیوه تحقیقی و تقدیری وارد شده است که ترجمه نادرست گاهی منجر به ایجاد شبهه در ذهن مخاطب می شود.بدین منظور پنج نمونه از این موارد انتخاب و ضمن بیان معنای واقعی آنها ،ترجمه ه ارزیابی شد. بهترین روش برای ترجمه این پدیده زبانی بهره گیری از روش تفسیری است البته بدین شرط که ابتدا معنای ظاهری لفظ ذکر گردد سپس معنای مقصود به صورت توضیح تفسیری در پرانتز یا کروشه آورده شود تا از طرفی زیبایی و تاثیر آرایه از بین نرود و از طرفی دیگر از ایجاد شبهه جلوگیری شود.نامناسب ترین شیوه ترجمه برای این شیوه بیان،ترجمه تحت اللفظی است.مترجمان محترم در سایه ترجمه این آرایه، یک شیوه مناسب که در سرتاسر قرآن کریم بدان پایبند باشند اتخاذ نکرده اند که بیانگر عدم یک روش صحیح مشخص در نزد ایشان می باشد.لذا پیشنهاد می شود مترجمان محترم در ارائه ترجمه های جدید یا تجدید چاپ ترجمه خویش در ترجمه این آرایه دقت بیشتری کرده و به شیوه مناسب ترجمه نمایند.
تحلیل کاربرد جامعه شناختی انواع آیرونی در مصیبت نامه عطّار نیشابوری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آیرونی از اصطلاحات مهم و پرکاربرد در سه حوزه نقد ادبی، فلسفه و بلاغت است که برای آن معادلهایی نظیر طعنه، استهزا، کنایه، طنز، تهکم، تجاهل العارف، ریشخند، وارونه گویی و ... قرارداده اند؛ امّا هیچ یک از این معادلها تعریف درست و جامع و مانعی از آیرونی نیست. ساده ترین تعریف از آیرونی تضاد بین بود و نمود است؛ امّا آیرونی علاوه بر تضاد بین بود و نمود، عناصر دیگری هم دارد که در ایجاد آن، نقش اساسی ایفا می کنند. مصیبت نامه یکی از آثار مهم ادب عرفانی است که عطّار در این کتاب برای بیان مسائل اجتماعی و یا طرح مباحث عرفانی در قالبهای متعدد و مبتنی بر دریافت مخاطب از این شگرد هنری و انواع آن بهره جسته است. عطّار از موضعی فراتر از دیگران مسائل مهم زمانه خود را به دقت نگریسته و درک کرده است. نگارندگان با بررسی و تحلیل این اثر عرفانی دریافته اند که عطّار از انواع آیرونی موقعیت، زبانی، ساده لوح، تقدیر، سقراطی، خودزنی و نمایشی در ساختار داستانهایش استفاده کرده است؛ می توان گفت مهمترین دلایل استفاده از آیرونی در مصیبت نامه، بستر روایی و داستانی کلام، بیان مضامین انتقاد اجتماعی و اخلاقی و خفقان سیاسی و محافظه کاری عطّار بوده است.
بررسی استعاره مفهومی سگ در غزل های دیوان شمس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گستردگی تجارب انسان با حیوان «سگ»، قابلیت درک مفاهیم انتزاعی بسیاری را ممکن ساخته است. مولوی با توجه به وسعت اندیشه و تنوع دیدگاه خود از بیشترین ظرفیت های این تجربه استفاده کرده و حوزه های مقصد مثبتی را نیز در کنار حوزه های مقصد منفی با این تصویر ملموس کرده است. موضوع مقاله حاضر، استعاره مفهومی سگ در دیوان شمس است؛ در این مقاله که به روش تحلیلی- توصیفی و به صورت جمع آوری کتابخانه ای صورت می گیرد؛ پس از مباحث مقدماتی، بخش اصلی پژوهش، به بررسی الگوهای استنباطی، قلمروهای حسی، تعمیم های چندمعنا، نگاشت های عمومی و جزئی هر یک از نمونه ها به همراه تعیین بسامد هر یک از حوزه های مقصد پرداخته، توضیحات لازم را در ذیل هریک از آن ها آورده ایم. از منظر مولوی، وجه مشترک همه حوزه های مقصد منفی همان غفلت است که برای رسیدن به کمال انسانی از راه ریاضت و عشق و محبّت به معشوق ازل باید از برابر دیدگان سالک برطرف شود. مولانا با استعاره سگ به مخاطب نشان می دهد که بدِ مطلق در جهان وجود ندارد و آدمی هم مستعدّ کمال انسانی و هم آماده سقوط به اسفل سافلین است.
تحلیل استعاره مفهومی زمان در دیوان شمس تبریزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمان، یک مفهوم کلیدی در عرفان اسلامی است که تحت تأثیر تجربه های زیسته عرفا به گونه هایی متفاوت مفهوم سازی شده و در متون عرفانی بازتاب یافته است. با مطالعه این مفهوم و چگونگی مفهوم سازی و بازنمایی آن در آثار عرفا می توان تحلیلی دقیق تر از نگرش ها و تجارب صاحبان این آثار در موقعیت ها و زمان های مختلف عرضه کرد. از این رو در مقاله پیش رو برآنیم تا با بررسی و تحلیل کمّ و کیف کاربرد مفهوم زمان و برخی تعابیر زبانی مرتبط با آن در جلد اول کلیات شمس به این پرسش پاسخ دهیم که مولوی مفهوم زمان را در اشعار مورد بررسی چگونه و تحت تأثیر چه زمینه هایی مفهوم سازی کرده است. رویکرد تحلیلی این پژوهش نظریه استعاره مفهومی لیکاف و جانسون است که از منظر زبان شناسی شناختی در تبیین مفهوم «زمان»، انگاره اولیه «زمان شئی است» و انگاره های ثانویه «زمان شئی متحرک و ثابت است» را مطرح کرده اند. حاصل این پژوهش نشان می دهد که مولوی زمان را با انگاره های «زمان به مثابه شئی متحرک»، «زمان به مثابه شئی ثابت»، «زمان به مثابه مکان محصور و فضا»، «زمان به مثابه گنج/اندوخته» و «زمان به مثابه انسان» مفهوم سازی کرده است.
کارکرد استعاره در شعر خاقانی بر اساس نظریه زبان شناسی شناختی (لیکاف و جانسون)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ب رخلاف نظریه کلاسیک که استعاره را موضوعی صرفاً ادبی و زبانی می داند، نظری ه معاص ر ادع ا می کند نظام ادراک ی ان سان، اساس اً سرش تی اس تعاری دارد و اس تعاره ب ه ش کل ناخودآگ اه و غیراختیاری، در زندگی روزمره انسان به طور گسترده به کار می رود. با طرح این نظریه از سوی لیکاف و جانسون ، استعاره مفهوم کلاسیک خود را از دست داد و وارد مرحله ی تازه ای از مفاهیم شد. تعاریف گوناگونی که از زبانشناسان در باب استعاره مطرح شد ما را برآن داشت تا شعر خاقانی را که اوج اعتلای انواع استعاره بود را مورد واکاوی قرار داده و تمامی مبانی زبانشناسی نوین را بر پایه استعاره مفهومی و تعاریف لیکاف و جانسون در شعر وی بیابیم، زیرا که وی در فهم استعاره، حوزه پنداری الف را مبدا قرار داده تا به وسیله عوامل شناختی بتوان به مقصد لفظ استعاری مورد نظر رسید. در این پژوهش که با روش تحلیل ابیات و توصیف آنها انجام گرفته، استفاده خاقانی از انواع نگاشتها با درک استعاره های گوناگون به همراه آوردن نمونه شواهد مثال بر پایه تحلیل و ترسیم اشکال مختلف برای فهم بیشتر مخاطبان شکل گرفته است تا این امر را به اثبات برسانیم که استعاره در شعر خاقانی از نظر زبانشناسی شناختی تمامی معیارهای موجود را داراست و نظریات معاصر درباب استعاره های به کار گرفته شده در شعر او نمود قابل توجه ای دارد.
بررسی مایگان و شگردهای زبانی و بلاغی "حرف اضافه" رضا رفیع(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
طنز یکی از ژانرهای ادبی مهم محسوب می شود،که در طول تاریخ ادبیات این سرزمین،بویژه پس از نهضت مشروطه وظیفه انتقاد از مسائل اجتماعی را بر عهده داشته است.در بررسی آثار طنز آمیز علاوه بر تحلیل درون مایه ها و آماج طنز می توان به بررسی تکنیک های طنز پردازی نیز پرداخت،که شناخت این شگرد ها در فهم و درک مخاطب و نیز التذاذ بیشتر آنها در مطالعه ی آثار طنزآمیز موثر است. رضا رفیع از طنزپردازان معاصر کشورمان است،که طنزهایی به شعر و نثر دارد.او با نگاهی دقیق و با زبانی شیرین ضمن بهره گیری از انواع تکنیک های طنزپردازی به طرح دیدگاه های انتقادی خود نسبت به نابسامانی های اقتصادی،اجتماعی و فرهنگی کشور می پردازد،که هم موجب خنده و تفکر مخاطب و هم سبب تنبّه مسئولان می گردد.رفیع هرچند در جایگاه یک طنزپرداز متعهد،دغدغه ی عدالت اجتماعی و آزادی بیان دارد؛اما طنز او شیرین و غیرگزنده است.جستار پیش رو که به روش توصیفی- تحلیلی سامان یافته،ضمن بررسی درونمایه و آماج کتاب حرف اضافه،شگردهای سه گانه ی زبانی،بلاغی و موقعیتی طنز رفیع نیز مورد بررسی قرار گرفته است.برایند پژوهش حاضر حاکی از آن است،که رفیع از غالب شگردهای طنزپردازی به ویژه بهره گیری از ظرفیت زبان عامیانه و محاوره،در حوزه ی زبانی وکنایه وتعریض در سطح بلاغت و خلق موقعیت های طنزآمیز به وسیله ی توصیف سود جسته است. نگارندگان از شاخه های فرعی طنز نظیر:آیرونی،نظیره نویسی و نقیضه پردازی در "حرف اضافه" رفیع غافل نبوده ونمونه هایی مناسب از مقولات یاد شده را مورد بررسی قرار داده اند.
مقایسه و تحلیل «تشبیه» و ساختار آن در اشعار فروغ و ابتهاج(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از شیوه های تشخیص سبک و تمایز مکتب ها، بررسی صورخیال است. خیال عنصراصلی شعر، در همه تعریف های قدیم و جدید است. شاعر با کمک خیال و برقرارکردن ارتباط میان انسان و طبیعت، یا کشف ارتباط بین آن دو، از صورت بیان عادی و منطقی خارج و آن را به گونه ی بیان شعری وکلام مخیل در می آورد که نظم او شعر می شود. در میان انواع صورخیال که مهمترین وجه تمایز سخن ادبی ازغیر آن است، تشبیه جایگاه خاصی دارد. این عنصر ادبی درسیر تطور ادبیات فارسی ، کارکرد خود را پیوسته حفظ کرده است. تشبیه در اصطلاح عبارت است از برقراری شباهت بین دو یا چند چیز به قصد اشتراکشان در یک یا چند صفت.پس اگر بخواهیم معنی و صفت مشترک بین دو چیز را بیان کنیم از فن تشبیه استفاده می نماییم.. شاعران و نویسندگان ازجمله ابتهاج و فروغ در به کار بردن تشبیه اهدافی را دنبال می کنند؛ از جمله بیان حال مشبه، مدح و نکوهش، تصویرسازی، توصیف، مفاخره، ایجاز، اطناب، خیال انگیزکردن سخن و مضمون آفرینی. این پژوهش، با تکیه بر روش توصیفی تحلیلی و منابع کتابخانه ای، اشعار فروغ و ابتهاج را از لحاظ ساختاری تشبیه مورد بررسی قرار داده است.
نقدی بر مبحث کنایه در معالم البلاغه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هرکتابی در هر رشته علمی و به هر زبانی، متقدم یا متأخّر، جای نقد و بررسی دارد. چرا که قطعاً نقاط ضعف و قوتی دارد و نقد در اصل چیزی جز نمایاندن نقاط ضعف و قوت نیست، کتاب های بلاغت به زبان فارسی نیز از این اصل مستثنی نیستند. «معالم البلاغه» یکی از کتاب های مطرح و مرجع بلاغت در زبان فارسی است که در مقایسه با منابع مشابه نقاط قوت متعددی دارد و البته در بعضی مباحث خالی از نقاط ضعف نیست. از جمله در مبحث کنایه. در این نوشتار پس از معرفی آرایه کنایه، مبحث کنایه در «معالم البلاغه» با توجه به منابع فارسی متقدم مورد نقد و بررسی قرار گرفته است. دقت در تعریف ها، تقسیم بندی ها و شواهد مثال ارائه شده در این مبحث نشان می دهد «معالم البلاغه» نیز مانند منابع بلاغی فارسی قبل از خود همچنان تحت سیطره منابع بلاغت عربی است. روش تحقیق در این نوشتار کتابخانه ای و از نوع نقد و تحلیلی است به این ترتیب که بخش های مختلف مبحث کنایه در «معالم البلاغه» پس از معرفی، به لحاظ میزان فارسی سازی و تناسب با اقتضائات و امکانات زبان فارسی و مخاطب فارسی زبان، نقد و تحلیل شده است.
تأملی در استعاره جمع(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«استعاره» مهم ترین مبحث علم بیان است. استعاره یک ضرورت اجتماعی است که ماهیتی جمعی و اشتراکی داشته، اغلب بر اساس نیاز گوینده بر زبان می آید. هدف از آن، خلق فضایی خاص در ذهن شنونده است؛ فضایی که بتواند بین گوینده و خواننده ارتباطی بر مبنای اشتراک یا اشتراکاتی ایجاد کند. در واقع استعاره، تجلّی تخیّل و تحقّق تداعی افکار در شکل زبان است. استعاره به سبب کارکرد بنیادینی که در آفرینش آثار ادبی دارد، از دیرباز مورد توجه قدما بوده است. استعاره را به انواع مختلفی دسته بندی کرده اند؛ ولی در میان این تقسیم بندی ها جای استعاره ای که ما آن را «استعاره جمع» می نامیم، خالی است و تاکنون شاید کسی بصراحت به وجود این نوع استعاره اشاره نداشته است. استعاره جمع، آوردن چندین مشبه به برای یک مشبه است. تلاش برای گذر از شکل اولیه استعاره و تصویرسازی های پی در پی شاعر برای یک مشبه، موجب پیدایش این استعاره می شود. در این مقاله برآنیم تا با روش توصیفی – تحلیلی وذکر شاهدهای شعری بدین پرسش پاسخ دهیم که آیا این نوع استعاره وجود دارد؟ چگونه این نوع استعاره شکل می گیرد؟
خوانشی انتقادی از استعاره در کتاب های بلاغی معاصر فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
استعاره، به عنوان یکی از زیباترین وخلاقانه ترین فنون ادبی، همواره مورد توجه نظریه پردازان علم بلاغت بوده است. از زمان ورود این فن ادبی به عرصه ادب فارسی، بلاغت دانان فارسی، گاه با تقلید و گاه با ذوق و ابداع، دست به تقسیم بندی هایی برای انواع استعاره در بلاغت فارسی زده اند که آشفتگی-هایی در آن مشاهده می شود. این پژوهش با نگاهی به استعاره از آغاز تا کنون، به بررسی انتقادی دیدگاه های بلاغت دانان معاصر در حوزه استعاره می پردازد و با توجه به گستردگی موضوع، تقسیم-بندی های استعاره بر اساس ملائمات را مورد بررسی قرار می دهد. نتیجه پژوهش حاکی از آن است که تلاش های ادیبان فارسی در جهت بومی سازی فن استعاره در مجموع موفق نبوده است؛ چنانکه امروز، علی رغم کثرت کتاب های بلاغی فارسی، هیچ کتاب جامع و درخوری در باب علم بلاغت و فن استعاره وجود ندارد! زیرا ادیبان فارسی در نگارش آثار خود، بسیاری از نکات وظرایفِ موجود در امهات کتب بلاغی عربی را نادیده گرفته و یا در خصوص آن دچار بدفهمی شده اند. و به همین سبب در تقسیم بندی انواع استعاره اشتباهاتی فاحش داشته اند. از سویی، آنان در تحلیل شاهد مثال ها و نمونه های عربی ماخوذ از قرآن و ادبیات عرب نیز دچار لغزش شدند ودر نتیجه در جایگزین سازی شاهد مثال هایِ فارسی به جای نمونه های عربی نیز راه خطا پیمودند. شایان ذکر است خطاهای موجود در کتب بلاغی، با وجود گستردگی و فراوانی به آسانی و با اندکی دقت در کتب بلاغت عربی مرجع قابل حل است.
مجاز عقلی یا حقیقت ادعایی؟ (تأمّلی در عنصر زیبایی بخش تشخیص)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
صنعت ادبی تشخیص (شخصیت بخشی) یکی از صُوَر خیالی است که دامنه مبحث و مصادیق آن در منابع مختلف بسیار گسترده، در هم و تا اندازه ای مبهم و مشکل آفرین است. این عنصر زیبایی بخشِ سخن، در مطالعه و بررسی های متقدّمان ادب فارسی و عربی، اغلب ذیل مبحث اسناد مجازی و استعاره مکنیه و تخییلیه گنجانده شده است. در پژوهش های معاصر نیز گستره بحث آن با حفظ موقعیت پیشین، تا حدودی با اصطلاحات تازه تری چون استعاره کنایی و جان دارانگاری پیوند و در هم تنیدگی دارد. این پژوهش که به شیوه جمع آوری، اسنادی، توصیفی و تحلیل محتوا ارائه می شود، بر آن است که با بررسی دقیق علمی، پیوند دیرباز صنعت تشخیص با دیگر فنون ادبی، ساختار و جایگاه مستقل آن را با بیان نمونه هایی از متون متفاوت ادبیات سنتی و معاصر نشان دهد. موضوعی که سرانجام منتج به این نکات می شود که: هر چند در آثار بلاغت فارسی تا حدود پنجاه سال اخیر نامی از تشخیص نیامده ، امّا این صنعت از المفتاح سکّاکی خوارزمی و شروح آن گرفته تا آثار عبدالقاهر جرجانی و امثال آن تا ادبیات معاصر حضوری پر رنگ داشته است و با تعابیر گوناگون مؤلّفه ها و مصادیق آن مورد توجّه و البتّه اغلب با خلط مبحث، ابهام و خدشه همراه بوده است.
بلاغت کاربردی نشانه ها در فرایند زیبایی شناختی رمان کولی کنار آتش با رویکرد نشانه – معنا شناسی گفتمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ارسطو، بلاغت را هنر کشف و کاربرد ابزاری می دانست که برای ترغیب و تهییج شنونده مفید واقع شود وازاین روست که بررسی تولیدات زبانی درگفتمان، که نظامی فراتر از جمله است در حوزه مطالعات نشانه – معنا شناسی قرار می گیرد. نشانه ها در روابط گفتمانی، پویا، متکثّر و سیال می شوند و دیگر تابع روابط تثبیت شده سوسوری نیستند. از این روبسیاری از سنت های بلاغی را می توان به عنوان تعریف یک عمل نشانه شناختی که راهی است به سوی فرایندهای زیبایی شناختی در نظر گرفت که قادرند فراتر از شناخت استعاره ها و نمادها استنتاج های معناداری را به مدد نشانه ها در ذهن مخاطبان و ناظران تولید کنند. در نشانه – معنا شناسی معناهای از پیش تعیین شده بر اساس روابط دال و مدلول، جای خود را به معناهایی که تابع کشمکش و تنش بین سطوح زبانی است می دهند و از قالب نشانه های معمول و قراردادی با کارکردی رایج و متداول خارج شده و به نشانه های غیر معمول، متحوّل و ناپایدار تبدیل می شوند. رمان کولی کنار آتش اثر منیرو روانی پور، حاوی مجموعه ای از نشانه هایی است که در شکل گفتمان روایی، قصد القای معناهایی دارد که نتیجه شناخت ارتباط همین نشانه هاست. این پژوهش برپایه روش تحلیلی- توصیفی، روش تحلیل داده ها به صورت کیفی وروش استدلال استقرایی، به بررسی نظام های معنایی گفتمان ، زیبایی شناختی و عناصر مؤثّردر ارتباط بین نظام نشانه ای و نظام معنایی که متأثر از بلاغت نشانه هاست دراین رمان خواهد پرداخت.
واکاوی الگوهای نظامند هنجار گریزی «معنایی» در هشت کتاب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مفاهیم برجسته مکتب « صورت گرایی» در بررسی متون ادبی، عنصر برجسته سازی است که با عناوینی چون « هنجارگریزی » و « هنجارآفرینی » (قاعده افزایی) بحث می شود. از خلاف آمده عادت ادبی یا هنجارگریزی فرنگی به سه حوزه هنجارگریزی معنایی ، واژگانی و زمانی تقسیم می شود. در میان انواع مختلف هنجارگریزی ، گونه معنایی –که مباحث علم بیان و بدیع معنوی است و جنبه تخیل را در شعر به اوج می رساند- بیش از انواع دیگر آن دیده می شود.در مقاله حاضر پس از استخراج مصادیقِ هنجار گریزی معنائی در مجموعه شعری سهراب سپهری با نام های «مرگ رنگ ، زندگی خواب ها ، آوار آفتاب ، شرق اندوه ، صدای پای آب ، مسافر ، حجم سبز و ما هیچ ، ما نگاه» به این.نتیجه رسیدیم که، سپهری از میان انواع هنجارگریزی ها، به شکل وسیعی از هنجارگریزی معنایی نظیر؛ تشخیص، نماد ، متناقض نما ، ترکیبات تازه ، و حسامیزی استفاده کرده و ازاین طریق در ایجاد حس و حال تازه، انسجام و نظامند سازی بهتر اشعار و تقویت بعد موسیقایی شعرش موفق بوده واز انواع دیگر هنجارگریزی ، کمتر بهره جسته است .بی شک دلیل این امرعرفان مسلکی و درونگرایی شاعر است. بررسی شعر سپهری می تواند گواهی بر درستی چنین رویکردی باشد ؛ چرا که می توان میان اندیشه عادت ستیز،(خلاف آمده عادت) سپهری و زبان هنجارگریزش ارتباط معنا داری برقرار کرد.روش تحقیق در این پژوهش بر مبنای تحلیل و توصیف داده ها استوار است.
سبک شناسی لایه ای غزلیات سلمان ساوجی (لایه های نحوی و واژگانی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سبک شناسی لایه ای، شیوه ای از سبک شناسی معاصر است که آثار را به شیوه درون متنی و بر اساس لایه های بوجودآورنده(واژگانی، آوایی، نحویی، بلاغی و ایدئولوژیک) بررسی و تحلیل می کند. با بهره گیری از سبک شناسی لایه ای می توان به ویژگی های سبک فردی، اندیشه ها و ایدئولوژی حاکم بر متن شاعر یا نویسنده دست یافت. پرسش اصلی پژوهش این است که چگونه می توان ویژگی های سبکی یک اثر را با بهره گیری از سبک شناسی لایه ای بررسی و مشخص کرد. بر این اساس غزلیات سلمان ساوجی در لایه های نحوی و واژگانی با رویکردی آماری- تحلیلی مورد بررسی قرار گرفت.پس از تحلیل و بررسی از ویژگی های سبک فردی سلمان ساوجی در لایه واژگانی، بسامد واژگان حسی، شکوهمند (فاخر و غیر عامیانه) با رمزگان ساختاری قابل ذکر است، از ویژگی سبکی لایه نحوی می توان به جابه جایی از نحو معیار، تأکید بر فعل و متمم فعل، به عنوان ادوات آن، اشاره کرد که به شکل گیری سبک پیوسته و فعال نحوی منجر شده است.
تطبیق سوررئالیسم غربی و مؤلّفه های مشابه در اشعار نادر نادرپور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سوررئالیسم، مکتبی است که در فرانسه و قرن بیستم پدید آمده است. هرچند این مکتب در اروپا مطرح شد، بارقه هایی از اندیشه این مکتب را می توان در آثار شاعران و نویسندگان ایرانی نیز جست و جو و بازیابی کرد. گاه بین مؤلّفه های سوررئال این آثار و سوررئال غرب، تشابه های عمیقی دیده می شود که حکایت از اصالت این مکتب در آثار ایرانی از گذشته تا کنون دارد. این پژوهش، با روش توصیفی-تحلیلی ، به کنکاش در اشعار نادرپور پرداخته و جلوه های سوررئالیستی آن را با مؤلّفه های غربی تطبیق داده است. نتیجه بدست آمده، نشان می دهد، هرچند نادرپور شاعر سوررئالیست نیست، امّا مؤلّفه های سوررئالیستی در اشعار او نمود پررنگی دارد. عدم هراس از مرگ، ایجاد تصاویر نامفهوم و عجیب، بکارگیری تصاویر سوررئال و بسامد فراوان حسّ-آمیزی و تشخیص نمونه هایی از عناصر سوررئالیستی در شعر نادرپور است که قابل تطبیق با مؤلّفه های غربی سوررئالیستی است.
عوامل انسجام واژگانی در شعر نو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در زبان شناسی ساختگرا تنها جمله و روابط بین اجزای آن بررسی می شود. در این رویکرد زبان پدیده ای ذهنی و درون فردی است. در مقابل، گروهی دیگر زبان را پدیده ای اجتماعی و ابزاری جهت ایجاد ارتباط می دانند که بر اساس آن ضرورت بررسی متن و رابطه ی زبان با موقعیت اجتماعی مطرح می شود که خود زمینه ساز پیدایش رویکرد « زبان شناسی متن» بوده است. ویژگی اساسی متن، توالی و پیوستگی اجزای آن است که «انسجام» نام دارد. هلیدی عوامل انسجام بخش متن را شامل عوامل واژگانی و نحوی دانسته است. انسجام واژگانی به دو روش تکرار و باهم آیی صورت می گیرد که خود انواع مختلفی دارد. بسیاری از فنون لفظی بدیع از انواع تکرارند. همچنین برخی از فنون معنوی در شمار انواع باهم آیی قرار می گیرند که می توانند در انسجام متن نقش مؤثری را ایفا کنند. بر این اساس می توان کارکرد فنون بدیعی را علاوه بر تحسین و زیبایی، انسجام بخشی به متن نیز دانست که در شعر نو ظهور و بروز بیشتری یافته است. در این مقاله فنون بدیعی در شعر نو از این دیدگاه بررسی شده است
بررسی تصویر و عناصر سازنده آن در رمان اقلیمی یورت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ادبیات اقلیمی حاوی عناصر جغرافیایی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و تاریخی منطقه ای خاص است. در تحقیق حاضر، به شیوه ای توصیفی- تحلیلی، یکی از آن عناصر برجسته اقلیمی یعنی تصویر و صور و عناصر سازنده آن مورد بررسی قرار گرفته است. میرکاظمی در یورت، اقسام تصویر شاملِ تصویر زبانی یا تصویرواژه، انواع تصویر بیانی، تصویر گسترده مقتبس از هنر نقاشی و سینما و مهم تر از همه، نوع جدیدی از تصویر را مطرح کرده که به همه تصاویر پراکنده اثر انسجام و وحدتی خاص بخشیده است و نقشی پویا و فعال در کل اثر دارد. این نوع تصویر، تصویر در بافت است که برآیند نگرش نو و کلان نگر نویسنده به تصویر بر اساس مطالعات جدید نقد ادبی در محور عمودی است. توجه به تصویر و بسامد فراوان آن سبک تصویری اثر را ساخته است. نویسنده با تصویر به واقعیت نمایی اثر قوت بخشیده و نگاه توام با تحسر خود را در لابه لای نثر از آسیب به فرهنگ عامه مشهود کرده که چرایی خلق اثر است. ارایه عناصر اقلیمی شمال، ترکمنی و مشترک که زمینه ساز خلق تصاویر نو است از سایر نتایج این تحقیق است.
رابطه قواعد بصری و دستور زبانی در تولید تصویر با تکیه بر شعر «در شب های سرد زمستانی» نیما یوشیج(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شاعر تمامی محرکات را در شعر خود با استفاده از وزن، گزینش واژه ها، استعارات، لحن بیان، آرایه های صوتی و ... عرضه می کند؛ بنابراین با تقطیع هر شعر و تقابل عناصر اصلی شعر با کارکردهای تصویر می توان به ریشه یابی و شناخت بهتر رابطه ی متن و تصویر دست یافت. نحوه ی فکر کردن که حاصل تأثیر فرآیندهای مغزی است می تواند انواع قواعد نحوی را تولید نماید؛ بنابراین انواع عوامل شامل انگیزه، ترس، تأکید و ... باعث جابه جایی جایگاه کلمات و تولید انواع آرایه ی بیانی و کلامی می شود که این نیز به نوبه ی خود منطق های تصویری مختلفی را به وجود می آورد. شعر «در شب سرد زمستانی» نیمایوشیج از تصویر سینمایی بهره می گیرد، چراکه ضمن حرکت از نقطه ی آغاز به همان نقطه بازمی گردد و دارای غنای تصویری به جهت بهره گیری از معنای ثانویه ی کلمات است. این شعر با تصویری مستقل و همچنین محدود به جهت دامنه ی واژگان، با بهره گیری طرز سمبولیسم، با ایجاد تجسم در جهت اثبات با کانون قرار دادن مفاهیم شب و زمستان، با کارکرد اجتماعی شعر همراه و منطبق است. به لحاظ ساختار تصویرپردازی، شب و زمستان به عنوان تصویر مرکزی، در کانون قرار دارد که با استفاده از تشبیه بلیغ و مرسل و همچنین با بهره از نمادپردازی، تصاویر شعری خلق شده اند. لحن این تصویر بر اساس موسیقی شعر که بر وزن بحر رمل است، لحنی خطابی دارد و همچون یک بیانیه ی انتقادی، هم به نقد جامعه و هم به دعوت آن ها برای پیوستن به شاعر می پردازد.
آیرونی و کنایه های طنزآمیز در رمان پرنده من نوشته فریبا وفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آیرونی یکی از صورت های بلاغیِ روایت محسوب می شود که مشخصه اصلی آن برخورداری از منطقِ دو پهلوست. تجلی این دوگانگی در زبان عموماً از طریق شیوه ها و شگردهای بیانی نظیر: نقیضه سازی، طنز، طعنه، کنایه، تهکم، وارونه گویی و ... صورت می گیرد. مقاله حاضر به بررسی آیرونی در یکی از مهم ترین رمان های فریبا وفی پرداخته است و تلاش کرده از این تلقّی که آیرونی صرفاً ابزاری بیانی است، فراتر رود و چگونگیِ پیوند میان نگرش و زبان آیرونیک در اثر مذکور را تبیین نماید. در واقع، نگرش آیرونیک بیانگر شکل ویژه ای از مواجهه با واقعیت است و به نویسنده امکان می دهد از موضعی فرادست به مسائل و امور پیچیده ی زندگی بنگرد و زوایای پنهان وضعیت، شخصیت ها و رویدادها را با زبانی کنایی و بازی گوشانه بازتاب دهد. توجهِ توأمان به نگرش و زبان آیرونیک در رمان پرنده من نشان می دهد که همه ی صور زبانیِ آیرونیک و کنایه های طنزآمیز ریشه در نحوه نگاه و نگرش این نویسنده دارد. رئالیسم در این اثر به واسطه نگرش آیرونیک، از ثبت ساده ی واقعیت سرباز می زند و با معطوف شدن عنصر خاطره در گذشته ی راوی، حقیقت درونی اش و واکاوی ذهنیت شخصیت ها، درک تازه ای در مواجهه با زمان را مطرح می کند. در پس زمینه ی همین نگاه آیرونیک است که دقیق ترین کلمه ها و مشخص ترین عبارات «مسأله دار» می شوند و به درون زبان کنایی، طنزهای چندوجهی و معانی لغزنده درمی غلتند.