فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۴۲۱ تا ۱٬۴۴۰ مورد از کل ۱۱٬۴۲۲ مورد.
نگاهی به زندگی و افکار رام موهان روی به انضمام تصحیح رساله تحفة الموحدین(مقاله علمی وزارت علوم)
نقدی بر جلد اول شاهنامه مصحَح خالقی مطلق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
انتشار شاهنامه خالقی مطلق تحول بزرگی در عرصه شاهنامه شناسی و تصحیح متن در ایران بود. دعوت صریح خالقی از منقدان در مقدمه متن شاهنامه اش برای بررسی بیت بیت تصحیح او و بحث های گوناگون تصحیح متن در یادداشت های شاهنامه توسط او، باب جدیدی را در مقابل پژوهشگران این عرصه گشود. ما بر مبنای شیوه های تصحیحی جناب خالقی، سبک فردوسی و با کمک از دستنویس سن ژوزف و منابع حاشیه ای دیگر چند نکته انتقادی را درباره متن جلد اول شاهنامه تصحیح شده او مطرح کرده، به فراخور آن گهگاه به نقد بعضی برداشت های محتوایی خالقی در یادداشت های شاهنامه نیز پرداخته ایم.
حافظ و خود دیگر: بررسی زبان شناختی چندصدایی در تخلص غزل های حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله به بررسی گفتمانی ابیات تخلص در غزل های حافظ پرداخته شده است؛ چنان که با نگاه گفتمان شناختی باختینی به ابیات تخلص حافظ روشن شد که هرچند در همة آن ها حافظ خود را خطاب قرار می دهد و بیت آخر را به عنوان امضای اشعارش به گونه ای نتیجه گیرانه می سراید، اما در این خطاب قرار دادن خود، یک گویندة واحد وجود ندارد؛ به عبارت روشن تر، این «خود» که در واقع طرف مکالمة حافظ است، هر بار موضعی متفاوت و نقطه نظری «دیگر» دارد. در این میان، این خطاب کنندة حافظ گاه با حافظ هم موضع و موافق می شود، او را می ستاید، از او دفاع می کند و گاه در مقابل او می ایستد، او را سرزنش می کند، با او به مخالفت برمی خیزد و حتی علیه او می شورد. با این تعبیر به نظر می رسد که نه فقط این تنها «صدا»ی حافظ نیست که می سراید، بلکه «صدا» های دیگر با نقطه نظر های گوناگون حافظ را «صدا می زنند» و به این ترتیب در لایه ای دیگر از متن با خواننده تعامل دیالوگی برقرار می کنند. آنچه این ابیات را از بیت های دیگر یک غزل متمایز می کند، این است که در ابیات تخلصی، حافظ به وضوح می گوید که «من باید دیگرِ خود شوم، من دیگرِ خود هستم».
در این مقاله کوشش شده ویژگی های گفتمان چندصدایی به صورت انگاره هایی عملیاتی پیشنهاد شود و به این ترتیب سه الگوی ساختاری چند آوایی و و سه الگوی محتوایی چندآوایی ( نقطه نظرهای گوینده و امکانات مفصل تر آن ها) در بیت های تخلصی حافظ به دست داده شود.
از یقین به تردید: بررسی تحول وجه نماییِ قهرمانِ رمان طوبی و معنای شب از دیدگاه نشانه شناسی اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی این مقاله، بررسی روابط قدرت در رمان طوبی و معنای شب با تأکید بر مسئله جنسیت و بازنمایی جنسیت در این رمان است. یکی از ابزارهایی که زبانشناسی اجتماعی هلیدی برای بررسی متون و آشکار ساختن سازوکارهای ایدئولوژیک آن در اختیار می گذارد، بررسی ساختار وجه و وجه نمایی است. در این پژوهش، با تأکید بر نقش وجه-نمایی در تولید متون و بازتولید روابط قدرت و مناسبات جنسیتی، به بررسی وجه نمایی در رمان طوبی و معنای شب، با روش توصیفی- تحلیلی پرداختیم. در این رمان، چشم انداز تاریخی هفتاد ساله ای از زن ایرانی ارائه می شود؛ اما طوبی، شخصیتِ زنِ محوری، در این سیر تاریخیِ رو به جلو، نه تنها دستاوردی در رسیدن به اهدافش نمی یابد، بلکه سیری قهقرایی را می پیماید. طوبی در ابتدای رمان، زنی است که به ضرس قاطع و با کمال اطمینان سخن می گوید؛ اما در پایان رمان، فردی است که به هیچ چیز یقین ندارد و هیچ باوری در گفته هایش نیست. درواقع، سیر تحول وجه نماهای طوبی از قطعیت و بایدِ بیرونی به تردید و شایدِ درونی میل می کند. این استحاله درونی و سترونی روحی طوبی در پایان رمان، در ارتباط مستقیم با مناسبات و کارکردهای گفتمانی کلان ترِ اجتماعی در دوران قاجار و پهلوی اول قرار می گیرد؛ مناسبات اجتماعی ای که زنان را از اندیشیدن، گفتن و مشارکت اجتماعی در فضای بیرون بازمی دارد.
راوی بوف کور، رانه مرگ و شکاف در نظم نمادین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نظم نمادین ساحت مرگ ابژه هاست. دال و نماد با مرگ گره خورده اند. با طلوع دال ها، مدلول ها غروب می کنند و خرسندی های پیشانمادین از زندگی بشر رخت برمی بندند و نگاه سنگین و خیره ای بر زندگی حاکم می گردد که سوژه را از ذاتی ترین بخش وجودی خود محروم می کند. اما نظم نمادین خود پیرامون یک هسته تروماتیک برساخته شده است؛ پیرامون چیزی که از نمادینه شدن می گریزد. رانه مرگ در روان کاوی نوفرویدی لاکان عنصری است انقلابی که نظم نمادین را مختل می کند. بوف کور رانه مرگ است؛ نظم نمادین در بوف کور به دیده تردید می نگرد. راوی بوف کور مازادی است که تن به دام دال های نظم نمادین نمی سپارد. بوگام داسی، دختر اثیری و لکاته استعاره و تجسمی از خوشی هایی هستند که در نظم نمادین از راوی دریغ شده اند. این فقدان و محرومیت راوی را به جستجو و تکرار خوشی ها و ابژه های از دست رفته برمی انگیزد. این مقاله تلاش می کند با استفاده از تلقی ژاک لاکان از رانه مرگ، اصرار راوی بوف کور را در شکستن ممنوعیت های نظم نمادین مورد بررسی قرار دهد تا نشان دهد که بوف کور برخلاف نظر بعضی از منتقدان اثری منفعل نیست.
آنیمیسم و پیوند آن با ناتورالیسم در آثار صادق چوبک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زندگی بخشیدن به اشیاء، پدیده های طبیعت، و مفاهیم انتزاعی را آنیمیسم می گویند که از طریق اعطای ویژگی های فیزیکی یا روان شناختی حاصل می شود. بارزترین گونه آنیمیسم، انساندیسی است؛ اما مانندگی به حیوان یا گیاه و یا ساختن شکلواره های ترکیبی نیز بخش عمده ای از آنیمیسم را به خود اختصاص می دهند. صادق چوبک (1295- 1377ش) از نویسندگان معاصر ادبیات فارسی است که به این مقوله توجّه شایانی نشان داده است. بررسی ها نشان می دهند که آنیمیسم در آثار این نویسنده، از حد آرایه ای ادبی فراتر رفته، زیرساخت های ناتورالیستی اندیشه مؤلف را بازگو می کنند. جبرگرایی، بی پرده گی های اخلاقی، مذهب ستیزی، بدبینی و سیاه اندیشی و عینت گرایی، ازجمله مؤلفه های ناتورالیسم هستند که چوبک آنها را با پیوندی ظریف با آنیمیسم، به تصویر می کشد. او در این مرحله متوقف نمی شود و با عدول از برخی از این اصول، نثری مخیّل و شاعرانه پدید می آورد.
نظام تقابل های زبانی مهم ترین عامل شکل گیری معنا در روایت ضحاک و فریدونِ شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تقابل های زبانی یکی از مهم ترین شاخص های آفرینش معنا در هر نظام گفتمانی بشمار می رود. نگارندگان در این پژوهش، تقابل های زبانی را مهم ترین عامل آفرینش معنا در «روایت فریدون و ضحاکِ شاهنامه» می دانند و به این منظور، در این داستان، در تحلیلی نشانه- معناشناختی چگونگی شکل گیری معنا بر اساس تقابل ها را بررسی می کنند. در این پژوهش، نشان خواهیم داد که تقابل ها در چه سطحی و با چه کیفیتی، در شکل گیری نظام معنایی داستان ضحاک و فریدون مؤثر است. پس از بررسی ابعاد مختلف تقابل ها در روایت، خواهیم دید که تقابل های زبانی را که گفته پرداز بکار می برد، در حقیقت رمزی است بر بنیان فرهنگ و تاریخ و ارتباط مخاطب با ساختار روایی متن که مستلزم آگاهی او از بستر فرهنگی و تاریخی روایت است. دستاورد دیگر این پژوهش، نمایان ساختن چگونگی کارکرد تقابل شخصیت های مهم روایت در روند شکل گیری آن است. کارکرد تقابلی شخصیت های تأثیر گذار در روند داستان، به دو شکل نمود یافته است: در ارتباط با خود و در ارتباط با دیگر شخصیت ها.
فرجام گریزی در داستان و فراداستان بر اساس نظریة توماشفسکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از نگارش مقالة حاضر بررسی سه داستان فرجام گریز معاصر ایرانی بر اساس نظریة توماشفسکی، نظریه پرداز و نویسندة روس، در سکانس های روایی است. موضوع اصلی این مقاله پرداختن به دگرگونی در پایان بندی داستان های «حضور» و «پلکان» از ابوتراب خسروی و «مرا بفرستید به تونل» اثر بیژن نجدی است. تبیین میزان توانمندی و موفقیت داستان پردازان معاصر ایرانی و تطبیق داستان ِ آن ها بر اساس نظریه های گوناگون ضرورت این بررسی را ایجاب کرده است. شایان ذکر است که این پژوهش به روش تحلیل اسنادی و تحلیل محتوا، طرح مکانیسم دگرگونی روایی، در سه داستان کوتاه نام برده انجام گرفته است. بررسی داستان ها نشان می دهد که در این آثار هر دو نویسنده با این شیوة نگارش نه تنها در پی پیرنگ کاملی نیستند، بلکه با ساختاری چندلایه و استعاری سعی دارند نشان دهند که از یک داستان نمی توان به یک معنا و پیام واحد بی چون وچرا دست یافت و برای رسیدن از موقعیت ابتدایی به موقعیت پایانیْ فقط گذشت زمان کافی نیست ، بلکه برای ساخت داستان دستِ کم، وجود یک اقدام برای دگرگونی داده های اولیه در طول فرایند داستان الزامی است.
بررسی ساختارهای نحوی عنوان مقالات در رشته های زبان شناسی کاربردی، مهندسی عمران و دندانپزشکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از آنجا که عناوین بیانگر محتوای مقالات هستند، می توان از آنها به عنوان مهم ترین مولفه در بررسی میزان رجوع به مقالات یاد کرد، بنابراین بررسی ساختارهای نحوی و کاربردهای بلاغی آنها در عناوین از اهمیت ویژه ای برخوردار است. پژوهش حاضر بر آن بوده که ساختارهای نحوی مورد استفاده در عنوان مقالات در سه رشته مهندسی عمران، دندانپزشکی و زبانشناسی کاربردی را مورد بررسی قرار دهد. لذا، 420 مقاله به صورت تصادفی از 4 مجله معتبر در هر رشته انتخاب و ساختارهای نحوی عناوین آنها بر اساس مدل دیتز (1995) بررسی شد. نتایج حاصل از این پژوهش بیانگر این مهم بود که اگر چه در ساختارهای نحوی مقالات رشته های مختلف تشابهاتی وجود دارند، تفاوت های مربوط به هر رشته قابل توجه و تأمل است. این تفاوت ها نه تنها در اجزای عناوین بلکه در طول و سبک آنها مشاهده شد. در واقع این موارد نشان دهنده وجود نقاط افتراق در قوانین نگارشی رشته های مختلف می باشد. علاوه بر این، از این طریق می توان به وجود تفاوت های ارتباطی و بلاغی در ماهیت تحقیق در هر رشته پی برد. این یافته ها می تواند در بررسی، درک و اجرای اصول انگلیسی با اهداف ویژه کمک شایانی داشته باشد.
واکاوی و تحلیل گونه های مختلف اسطوره در شعر سهراب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سهراب از شاعران سوررئال معاصر است که در شعرش شاهد نوعی سیالیت هستیم. در شعر سهراب اساطیر جلوه و شکوه خاصی دارند. او با بیانی کلی و چشمانی دیگر به جهان می نگرد و از اساطیر مختلف به بیان های گوناگون یاد می کند. وی گاهی فقط از اساطیر ملی و یا مذهبی کهن یاد می کند و گاه نیز به اسطوره سازی با کمک حوادث و شخصیت های تاریخی دست می زند. اساطیر در شعر سهراب بیشتر از طریق روایت یادآوری می شوند و شاعر کمتر به ذکر نام مستقیم می پردازد؛ از این رو دریافت آنها در شعرش کمی دیریاب است. وی در عین حال به اساطیر مختلف اعم از اساطیر مذهبی و ملی پیش از اسلام و پس از اسلام و نیز اساطیر غیر ایرانی توجه داشته است. در این بین اشارة بسیار وی به نیلوفر به عنوان اسطوره ای مشترک بین ایران و هند قابل توجه است. علاوه بر این اساطیر آفرینش نیز در بین تمام اساطیر بیش از بقیه مورد توجه سهراب قرار گرفته است
تحلیلی بر فضاهای رمانتیستی در شعر طاهره صفارزاده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
طاهره صفارزاده از شاعران متعهد و انقلابی دوران معاصراست که با توجه به اهمیت و جایگاهی که در ادبیات معاصر ما بویژه ادبیات متعهد و انقلابی دارد ، هرگونه تحقیق در باره او و شعرش می تواند ضروری و مفید باشد. صفارزاده در برهه ی اولیه ی زندگی اش تحت تأثیر ""رمانتیسم احساس گرا"" قرار گرفت . در دوره های بعد اگرچه از این نوع رمانتیسم فاصله گرفت، ولی جلوه ها و مضامین آن به گونه هایی دیگر در اشعارش نمود یافت هرچند که اشعارش کاملاً رنگ و بوی آن را ندارند. به نظر می رسد آشنایی او با شعر اروپایی، در شناخت بیشتر مکتب های ادبی و در نتیجه تأثر از این مکتب مؤثر بوده است. هدف این جستار، بررسی فضاهای رمانتیستی اشعار صفارزاده و نشان دادن مؤلفه های این مکتب در شعراوست که با روش توصیفی-تحلیلی انجام شده است . نتایج این تحقیق نشان می دهد اکثر مؤلفه های رمانتیسم در شعر صفارزاده دیده می شود ولی با رویکردی خاص به گونه ای که می توان گفت رمانتیسم شعراو، رمانتیسمی ایرانی است که مؤلفه ی رمانتیسم اجتماعی و انقلابی، مهم ترین و بارزترین جلوه های رمانتیستی به کار برده شده در اشعار او هستند .
تحلیل ظرفیت پدیدارشناسی رویکرد به خداوند در نوبه الثانیه و الثالثه کشف الاسرار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پدیده های واحد
برای هر شخص به شیوه ای متفاوت پدیدار می شوند و این پدیدارشدن مطابق است با
موقعیت های پدیدارشناختی متفاوتی که هر کس برای دیدن آن چیز واحد اتخاذ می کند. به
اعتقاد پدیدارشناسان، متعلّق شناسایی به خودی خود
چیزی را آشکار نمی کنند؛ این انسان ها هستند که با نگاه به اشیا و طریقه ورود به
روح جهان، آن را درمی یابند. «کانت» نیز گفته است که ما چیزها
را نه آن چنان که فی نفسه هستند، بلکه آن چنان که بر ما می نمایند، درک می کنیم.
ارتباط ما با جهان، با عین جهان نیست؛ بلکه با جهان است آن سان که بر ما می نمایند.
نویسند ه «کشف الاسرار» نیز که با دو رویکرد شرعی و عرفانی به پدیده های موجود در آیات قرآن می نگرد،
ناخودآگاه در هر یک از این دو حوزه فکری تحت تأثیر جهان بینی های پذیرفته شده همان
حوزه قرار گرفته و در واقع با قرار گرفتن در زاویه نگاه هر یک از رویکردهای شرعی
یا عرفانی آیات و پدیده های منعکس شده در آنها در راستای دیدگاه های همان رویکرد تفسیر
و تحلیل شده است.
نمونه ای از این
رویکردهای دوگانه، در نگرش نویسنده نسبت به خداوند مشاهده می شود. از این رو
این
مقاله بر آن است تا با بررسی صورت بندی گفتمانی میبدی در دو نوبت شرعی و عرفانی
کشف الاسرار، دوگانگی رویکرد نویسنده نسبت به «خدا» را تحلیل کند و جهان بینی های
مطابق با هر حوزه فکری (شرعی و عرفانی) در این اثر نسبت به این پدیده را تحلیل
نماید. این مقاله که با روش توصیفی- تحلیلی به پیش رفته، به این نتیجه رسیده است
که «میبدی» در نوبت های دوم و سوم کشف الاسرار
از صورت بندی های گفتمانی متفاوتی استفاده می کند تا متعلّق شناخت را متناسب با
بافت هر یک از این دو گفتمان ارائه دهد.
جلوه های آیرونی نمایشی در شعر احمد شاملو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با وجود اینکه آیرونی در ادبیّات منظوم ایران، نمونه های فراوانی دارد؛ در حوزه نقد به آن توجّه کمتری شده است. این صنعت ادبی، در دو شکل آیرونی لفظی و آیرونی نمایشی قابل بررسی است. آیرونی در شعر احمد شاملو، نه به عنوان یک تشخّص سبکی، بلکه به عنوان بخشی از موارد زیباشناختی شعر قابل توجّه است. پنهان کاری های راوی در برخی اشعار روایی شاملو، منشأ پیدایش آیرونی نمایشی در شعر اوست. این رویکرد، باعث ایجاد نوعی فاصله میان آگاهی نویسنده یا راوی اشعار، با خواننده می شود؛ که با تعاریف موجود از آیرونی نمایشی تطابق دارد. در این جستار برآنیم تا با پرداختن به انواع آیرونی نمایشی ( ناگهانی و غیر ناگهانی ) ، در اشعار شاملو، برخی از زوایای پنهان آثار او را واکاوی نموده و ضمن تبیین مفهوم آیرونی در شعر و بیان تمایز میان این صنعت ادبی با ایهام و کنایه و دیگر گونه های بیان دو پهلو، به نوعی مرزبندی میان آیرونی و سایر صنایع ادبی دست یابیم.
بررسی تحول جایگاه زلیخا از واقعیت به تخیّل (با تأکید بر ویژگی های مثبت و منفی زلیخا در تلمیحات بعضی از شاعران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در منظومه های عاشقانه ای که به نام یوسف و زلیخا سروده شده است و نیز ابیاتی که به این موضوع تلمیح دارند، شاعران ضمن الهام گرفتن از یک واقعیت بیرونی و با تکیه بر نیروی تخیل خویش، این داستان را ابزاری برای بیان مقصود و تأثیر بر مخاطب قرار داده اند. در این مقاله علاوه بر پرداختن به بیان تفاوت های موجود در روایت قرآن و تورات از ماجرای زلیخا، توصیف شاعران از شخصیت وی و تلمیحات شعری آنان مورد بررسی قرار گرفته است، در این سروده ها دو نگاه کلی دیده می شود، یکی نگاه عینی و منفی به شخصیت زلیخا که بیان گر شخصیت واقعی اوست و دیگر، نگاه مثبت به وی که گرچه از نظر تاریخی دارای اعتبار چندانی نیست و در واقع تعیین کننده ی جایگاه تخیلی او در شعر فارسی است اما به دلیل ارتباط زلیخا با حضرت یوسف و تأثیرپذیری او از این شخصیت الهی، جلب توجه شاعران را در پی داشته است. با وجود مقالاتی که در زمینه ی این داستان نوشته شده است اهمیت این جستار در این است که تا کنون تحقیق مستقلی درباره ی نوع نگاه شاعران به شخصیت زلیخا انجام نشده است. این تحقیق به صورت توصیفیتحلیلی انجام گرفته و سعی بر آن بوده است که از سروده های همه ی سبک های شعری استفاده شود هرچند که توجه به این ماجرا در اشعار شاعران سبک هندی به ویژه صائب تبریزی از نمود بیشتری برخوردار است.
ریخت شناسیِ حکایت های عاشقانه بخشِ «مَکرِ زنان» در «هزار و یک شب» برپایه نظریّه رواییِ پراپ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
روایت شناسی رویکردی ست ساختار گرا که به دنبالِ یافتنِ نظامِ حاکم بر انواعِ روایی و ساختارِ بنیادینِ روایت است. یکی از بر جسته تر ین پژوهش ها در زمینه روایت شناسی، پژوهشِ پراپ روی صد قصّه فولکلورِ روس است که به صدورِ حکم هایی در موردِ ساختِ بنیادینِ قصّه های پریان و رده بندیِ آن ها انجامیده است. پژوهشِ حاضر، با نگاه به نظریّه پراپ، به دنبالِ بر رسیِ وجود یا عدمِ ساختارِ رواییِ کلّی در حکایت های عاشقانه بخشِ «مَکرِ زنان» در «هزار و یک شب» و بر رسیِ کار آمدی یا نا کار آمدیِ نظریّه رواییِ پراپ در تبیینِ ساختار های رواییِ این حکایت ها بر آمده است. بدین منظور ابتدا روایت و برخی عناصرِ ساختاریِ آن تعریف شده و پس از مروری بر تاریخچه روایت شناسی و مهمّ تر ین آراءِ روایت شناسان، نظریّه روایتیِ پراپ و برخی نقد های صورت گرفته به آن بیان شده است. سپس تک تکِ قصّه ها تحلیل و به قصدِ مقایسه، جدول بندی شده است. نتایجِ برآمده از جدول بندیِ قصّه ها نشان داده است حکایت های بر رسی شده، از نظرِ نوعِ خویشکاری ها، ساختارِ مشابهی منطبق بر الگوی پراپ دارند، امّا از نظرِ توالیِ خویشکاری ها، از توالیِ موردِ نظرِ پراپ پیروی نمی کنند.
خوانشی بوم گرایانه از داستان کوتاه «درخت گلابی» نوشته ی گلی ترقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«درخت گلابی»، داستانی که داریوش مهرجویی آن را به پرده ی سینما برد، از بهترین داستان های گُلی ترقی نویسنده ی تأثیرگذار معاصر ایرانی است. شخصیت اصلی داستان که خود را نویسنده و فیلسوف قلمداد می کند چهل سال را بی وقفه به فعالیت علمی و سیاسی محض پرداخته و با این که شهرتی برای خود به دست آورده است، اکنون چشمه ی خلاقیت اش خشکیده و با حالتی سرخورده و نگران به باغ دماوند کودکی اش پناه آورده تا، شاید در خلوت و آرامش آن باغ زیبا بتواند آخرین کتابش را بنویسد. نویسنده در این داستان، با برجسته سازی نقش درخت گلابی به عنوان نماد طبیعت و تأثیر آن بر روان و اندیشه شخصیت اصلی، با نگرشی بوم گرایانه سعی در بازتعریف طبیعت و رابطه انسان با آن دارد. نقدهای موجود از داستان بیش تر تکیه بر جنبه های محض فلسفی و روانکاوانه آن دارند، درحالی که واکنش ها، حساسیت ها و درکی که نویسنده نسبت به طبیعت و محیط طبیعی نشان می دهد، تاکنون در کانون توجه قرار نگرفته است. بنابراین، خوانشی بوم گرایانه Ecocritical)) از داستان می تواند لایه دیگری از معناهای نقب نزده ی متن را بنمایاند
هنجارگریزی معنایی در داستان های بیژن نجدی
حوزههای تخصصی:
هنجارگریزی معنایی، یکی از شیوه هایی است که شاعران و نویسندگان، با بهره گیری به جا و هنرمندانه از آن، سطح ادبی آثارشان را ارتقا می بخشند. بیژن نجدی از جمله نویسندگانی است که در ساخت و پرداخت داستان های خود، تمایل زیادی به استفاده از این شیوه داشته است. از آن جا که هنجارگریزی معنایی بیشتر خاص شعر است، بهره گیری از آن در آثار منثور، زبان این آثار را شعرگونه می نماید. فرضیة پژوهش حاضر آن است که یکی از مهم ترین عواملی که زبان داستان های نجدی را از منطق عادی گفتار خارج کرده و آن را به سوی زبان شاعرانه سوق داده، نمود انواع هنجارگریزی معنایی در این داستان هاست. به منظور اثبات فرضیة پژوهش، انواع هنجارگریزی معنایی در داستان های نجدی با استفاده از شیوة استقرایی مشخص و پربسامدترین و مؤثرترین آن ها از حیث شاعرانه ساختن زبان داستان های نجدی بررسی شده است. نتیجة پژوهش بیان گر آن است که از بین انواع ترفندهای ادبی که در چهارچوب هنجارگریزی معنایی قرار دارد تشبیه، تشخیص، مجاز، حس آمیزی، بزرگ نمایی و متناقض نما، بیش ترین نقش را در شاعرانه ساختن زبان داستان های نجدی داشته است.