مطالب مرتبط با کلیدواژه

توماشفسکی


۱.

فرجام گریزی در داستان و فراداستان بر اساس نظریة توماشفسکی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: فراداستان توماشفسکی دگرگونی روایی دگرگونی صفر فرجام گریزی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۳۱۶ تعداد دانلود : ۸۹۴
هدف از نگارش مقالة حاضر بررسی سه داستان فرجام گریز معاصر ایرانی بر اساس نظریة توماشفسکی، نظریه پرداز و نویسندة روس، در سکانس های روایی است. موضوع اصلی این مقاله پرداختن به دگرگونی در پایان بندی داستان های «حضور» و «پلکان» از ابوتراب خسروی و «مرا بفرستید به تونل» اثر بیژن نجدی است. تبیین میزان توانمندی و موفقیت داستان پردازان معاصر ایرانی و تطبیق داستان ِ آن ها بر اساس نظریه های گوناگون ضرورت این بررسی را ایجاب کرده است. شایان ذکر است که این پژوهش به روش تحلیل اسنادی و تحلیل محتوا، طرح مکانیسم دگرگونی روایی، در سه داستان کوتاه نام برده انجام گرفته است. بررسی داستان ها نشان می دهد که در این آثار هر دو نویسنده با این شیوة نگارش نه تنها در پی پیرنگ کاملی نیستند، بلکه با ساختاری چندلایه و استعاری سعی دارند نشان دهند که از یک داستان نمی توان به یک معنا و پیام واحد بی چون وچرا دست یافت و برای رسیدن از موقعیت ابتدایی به موقعیت پایانیْ فقط گذشت زمان کافی نیست ، بلکه برای ساخت داستان دستِ کم، وجود یک اقدام برای دگرگونی داده های اولیه در طول فرایند داستان الزامی است.
۲.

تحلیل عناصر روایی در وصف های ادبی منظومه یوسف و زلیخای جامی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: وصف شتاب روایت توماشفسکی بارت ژنت

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۹۴ تعداد دانلود : ۲۸۲
شعرا در منظومه های روایی برای خلق روایت جذاب و پر کشش از دو سازه مهم روایت گری و وصف استفاده می کنند. «وصف» ابزاری است که خالق اثر برای برجسته سازی درکلام به کار می برد، اما جنبه بدون زمان متن روایی است. «روایت» بازنمایی یک رخداد یا سلسله ای از رخدادها است. این دو وجه مهم از نظر زمان سخن و داستان در تقابل و مغایرت با یکدیگر قرار می گیرند. بنابراین، باید ارتباط این دو سازه مهم در نظریه های مختلف روایت و روی متون روایی بررسی شود. نظریه پردازانی چون توماشفسکی، بارت و ژنت به بررسی وصف و ارتباط آن با روایت و روایت گری پرداخته اند. در تمام نظریه های روایت، «وصف» جنبه ایستای متن روایی است که با هدف ایجاد متنی تأثیر گذار در روایت به بافت کلام اضافه می شود. در این پژوهش رابطه وصف و روایت گری در منظومه یوسف و زلیخای جامی و با تکیه بر دیدگاه توماشفسکی، بارت و ژنت تحلیل شده است و به این پرسش پاسخ می دهد که در روایت یوسف و زلیخا، وصف های ادبی با روایت گری چه ارتباطی دارد. در این منظومه براساس نظریه توماشفسکی، «وصف» بن مایه آزاد و ایستای متن است و با توجه به نظریه بارت در دسته نمایه های خاص و آگاهانندگان قرار می گیرد. از دیدگاه ژنت، «وصف» موجب ایجاد شتاب منفی در روایت شده و در این منظومه، کارکرد تزیینی و نمادین پیدا می کند. علاوه بر این، گزاره های موجود در «وصف» همگی از نوع گزاره های هستی به حساب می آید.