فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۶۱ تا ۴۸۰ مورد از کل ۱۶٬۶۳۷ مورد.
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال ۱۳ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۵۱
99 - 126
حوزههای تخصصی:
سعید علّوش منتقد و مترجم مغربی از پژوهشگران برجسته ادبیّات تطبیقی در جهان عرب به شمار می آید. آثار وی در این حوزه در معرّفی مکتب های مطرح ادبیّات تطبیقی و کتاب شناسی این دانش در جهان عرب نقش اساسی داشته است. علّوش در ادبیّات تطبیقی معاصر، بیشتر در مسیر تحقّق پنج هدف اساسی حرکت نموده است؛ الف: معرّفی تاریخچه و نقد مکتب های مشهور ادبیّات تطبیقی. ب: نقد فرهنگی ادبیّات تطبیقی. ج: بررسی وضعیّت کنونی ادبیّات تطبیقی در جهان عرب و چالش های فراروی آن. د: تأکید بر نظریه اسلامی ادبیّات تطبیقی. ه : نقش ترجمه در ادبیّات تطبیقی. لذا این پژوهش توصیفی تحلیلی برآن است ضمن معرفی سعید علّوش، به تحلیل دیدگاه های وی در باب ادبیات تطبیقی عربی نیز بپردازد که درنهایت به این مهم ره یافت ه است، که علّوش ضمن در پیش گرفتن اهداف نامبرده و برجسته نمودن نقش عرب در ادبیّات تطبیقی غرب، نقص ها و اشتباهاتی چند در آثار و گفته های خویش داشته است؛ ازجمله آنکه علّوش بعد از نوشتن رساله دکتری و چاپ آن کار جدیدی نکرد و تمام کارهای چاپ شده وی تکرار مطالب رساله دکتری است. متهم کردن مجله الدراسات الادبیه و تلاش های محمد محمدی به تلاش برای تقویت جنبش امل از اشتباهات فاحش کتاب مکونات الادب المقارن و مدارس الادب المقارن است که با روح علمی سازگاری ندارد و نیز پریشانی نویسنده در کاربرد واژگان غلوآمیزی چون مکتب اسلاوی و عربی هم از دیگر اشکالات کار اوست.
خوانش نشانه شناسانه نمادهای آب و آتش در شعر شفیعی کدکنی و آدونیس بر اساس الگوی «چارلز پیرس»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال ۱۳ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۵۲
105 - 130
حوزههای تخصصی:
برای درک شعر نو که سرشار از نشانه هاست، پیروی از یک الگوی خاص نشانه شناسی ضروری می نماید. از جمله این الگوها، الگوی چارلز پیرس است. پیرس یکی از بنیان گذاران و صاحب نظران مشهور نشانه شناسی است که با ارائه یک الگوی سه وجهی شامل بازنمون، موضوع و تفسیر، بن مایه های معنایی نشانه ها را مشخص می سازد. درواقع با ارتباط این سه وجه است که معنای اصلی نشانه ها به دست می آید. شفیعی کدکنی و آدونیس، دو شاعر نوپرداز شعر فارسی و عربی هستند که از نشانه های طبیعی به خصوص آب و آتش به وفور در شعر خود استفاده کرده اند و آن را دستاویز محکمی برای القای معانی مورد نظر خود قرارداده اند. پژوهش حاضر می کوشد، تا به شیوه توصیفی-تحلیلی و با استفاده از الگوی نشانه شناسی پیرس به کشف لایه های معنایی و کارکرد نمادهای آب و آتش در اشعار این دو شاعر بپردازد. از نتایج این پژوهش و معناهایی که از واژه های آب و آتش در اشعار این دو شاعر به دست می آید، می توان به جریان داشتن، تزکیه گری و پاک کنندگی، دگردیسی، نابودگری، زندگی، تجدّد، عظمت و شکوه گذشته، جنگ، زایشی نو و عشق و احساسات اشاره کرد.
تحلیل روابط بینامتنی ملفوظات شبه قاره و مجالس (مطالعه موردی مجالس سبعه و فواید الفؤاد)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال ۱۵ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۳
69 - 99
حوزههای تخصصی:
در قرن هفتم و هشتم هجری قمری آث ار فراوان ی در شبه قاره (هند و پاکستان با نام «ملفوظات» در حوزه ادبیات عرفانی نگاشته شد. وجود برخی اشتراکات میان این متون و مجالس، این سؤال را به ذهن متبادر می کند که آیا ملفوظات به تقلید یا تحت تأثیر مجالس نگارش یافته اند یا آثاری متفاوت هستند؟ مجالس سبعه (629-621 یا 642-637.ق) اثر مولوی و فوایدالفؤاد (722-703.ق) اثر خواجه نظام الدین اولیا نمونه های شناخته شده ای از مجالس و ملفوظات هستند که در این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی به بررسی آن ها و ویژگی های مشابه و متمایز هریک می پردازیم. این مقایسه با توجه به نظریه بینامتنیّت انجام می شود. فوایدالفؤاد از منظر پیرامتنیّت تنها در نحوه تقسیم بندی نشست ها و نداشتن عناوین داخلی، با مجالس سبعه مشترک است. از لحاظ سرمتنیّت، تعلّق دو اثر به گونه ادبی خاص باعث وجود برخی ویژگی های ساختاری و محتوایی مشترک در دو متن گردیده است. از حیث ارتباط بیش متنی با توجه به وجود اسناد تاریخی، برگرفتگی غیر مستقیم فوایدالفؤاد از مجالس سبعه، محتمل است و گشتارهای کمّی، انگیزه ای وکیفی در فوایدالفؤاد مشاهده شده است. نتایج حاصل از این پژوهش نشان می دهد که تأثیرپذیری فوایدالفؤاد از مجالس سبعه، جنبه تقلیدی ندارد و با توجه به مشابهت ها، این اثر و احتمالاً سایر ملفوظات، برداشتی آزاد و غیرمستقیم از مجالس سبعه و سایر مجالس هستند.
بررسی تطبیقی بازتاب آثار عطار در ادبیات شرق و غرب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی دوره ۱۷ بهار ۱۴۰۲ شماره ۶۵
95 - 115
حوزههای تخصصی:
انسان با اخلاق و ادب به نقطه کمال دست می یابد و علم همچون نردبانی است برای رسیدن به قلّه اخلاق، و این زمانی میسّر است که با معرفت قرین شود. معرفت یا به عبارتی عرفان، مفهومی کاملاً اخلاقی است که عارف با آثار عرفانی خود، راه رسیدن به آن را هموار می کند. بسیاری از نویسندگان و عارفان، در این راه قدم برمی دارند. ایران، مهد و خاستگاه شاعران عارفی بوده است که با خلق آثار عرفانی اسلامی نقطه عطفی در تاریخ عرفان بوده اند. عطّار نیشابوری از جمله شاعران ایرانی است که در محور عرفان اسلامی به عنوان قطب شناخته شده است. از این رو این پژوهش بر آن است تا با روش توصیفی- تحلیلی، ضمن معرفی عطّار، به تحلیل جایگاه عطّار در عرفان اسلامی و نقش ایشان در آشنایی مردم شرق و غرب با عرفان اسلامی و میزان تأثیر و بازتاب آن در ادبیات این دو پهنه بپردازد. بنابر نتایج حاکی از این جستار می توان گفت تأثیری که فکر و شعر عرفانی عطار بر ادبیات شرق و غرب گذاشته کمتر از تأثیر اسلام بر دل ها نیست؛ چرا که عرفان عطار آمیزه ای از مضامین اخلاقی و اسلامی با روح و روان شرقی است. به همین سبب عطّار پژوهی در بین ادیبان و شاعران شرق و غرب ناشی از الهام پذیری و گرایش عرفانی آن ها به ذائقه عرفانی عطار است.
بررسی ریشه های تاریخی امثال و حکم مردم کرمان و تحولات فرهنگی آنان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی دوره ۱۷ بهار ۱۴۰۲ شماره ۶۵
208 - 226
حوزههای تخصصی:
امثال و حکم ملّت ها، علاوه بر بیان نص ایح و ان درزهای تربیت ی و اجتم اعی، اغل ب مبیّن خلقیّات و خصلت های درونی آنه ا نی ز هس ت ک ه ب ه ص ورت مع انی مج ازی و استعاری و گاهی نیز صریح و روشن بیان م ی ش وند. ای ن گفتاره ای حکیمان ه، گ اهی آمیخته به خرافات، احساسات و اندیش ه ه ای خ ام و ی ا اس طوره ای و افس انه ای ظ اهر می شوند که همگی نشانهء عمق و گسترهء نوع احساسات و باورهای علمی ی ا غیرعلم ی و افسانه ای گذشتگان است. هدف این مقاله بررسی نقش امثال و حکم رایج شهر کرمان در اشاعه فرهنگی مردم این دیار و بررسی چگونگی تحولات آنها می-باشد. برای این منظور با رویکرد تحلیلی به بررسی امثال و حکم رایج در شهر کرمان پرداخته و ریشه های تاریخی این امثال و حکم را مورد بررسی قرار داده ایم. در پایان نیز به نتیجه گیری پیرامون تاثیری که این ریشه های تاریخی بر اشاعه فرهنگی داشته اند پرداخته ایم. واژه های کلیدی: امثال و حکم، مثل، ریشه های تاریخی، اشاعه فرهنگی، کرمان.
معناکاوی کتاب تصویری سنگ آسمانی بر اساس نظریه ی آ لوده انگاری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
معناکاوی روشی مرکب از روان کاوی و نشانه شناسی است که کریستوا برای مطالعه ی فرایند سوژگی آن را ابداع کرده است. از نظر کریستوا انسان سوژه ی دوپاره ای برساخته از دو وجه ناهمگون زبان است: یکی وجه مردانه ی زبان، موسوم به امر نمادین و دیگری وجه زنانه ی آن، موسوم به امر نشانه ای. فرایند دلالت (و به طور متناظر، فرایند سوژگی) با آلوده انگاری تن مادر و ترک کورا آغاز می شود. کورا از نظر واژگانی به معنای زهدان مادر است و از نظر مفهومی، مخزن امر نشانه ای و جایگاه جسمانی برای شکل گیری نخستین دلالت ها. زبان به عنوان مظهر امر نمادین با واپس زنی امر نشانه ای، مرزهای هویت سوژه را تعیّن می بخشد؛ اما امر نشانه ایِ مطرود از بین نمی رود بلکه در قالب «میل بازگشت به کورا» همواره مرزهای هویتِ برساخته ی سوژه ی سخن گو را در معرض تهدید نگه می دارد. کریستوا تنها مجرای اعاده ی امر نشانه ایِ زنانه و بازگشت به کورای مادرانه را «انقلاب زبان شاعرانه» می داند. منظور کریستوا از این انقلاب زبانی، سرپیچی از نظام های مبتنی بر امر نمادین مردانه است. کتاب تصویری سنگ آسمانی، یکی از عناوین مجموعه ی ده جلدی پهلوان کچل و اسبش کرُی، به قلم زهره پریرخ و تصویرگری زهرا کیقبادی (1400الف) برای گروه سنی «ب» است. برآنم به روش تحلیل محتوای کیفی از نوع قیاسی، ضمن دگرخوانش اثر مذکور به چگونگی رابطه ی بازگشت به کورا و رفع افسردگی انسان مدرن، بپردازم. نتیجه ی پژوهش نشان می دهد که سوژه ی مدرن که بر اثر آلوده انگاری کورای زنانه و تسلط نظام نمادین مردانه دچار افسردگی شده است، می تواند با اعاده ی امر نشانه ای به تعادل برسد.
مقایسه ادبی عنصر عاطفه در اشعار متنبی و ابوفراس حمدانی درباره دربار سیف الدوله نادر(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال ۷ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۶
151 - 178
حوزههای تخصصی:
متنبی و ابوفراس از جمله شاعران دربار سیف الدوله اند که در اغراض مختلف شعری به ویژه مرثیه، به خاطر عواملی چند، شعرشان متفاوت شده است؛ متنبی در اغراض مختلف شعری در مدایح خود به دفعات متعدد، ضمن مدح، سخا و بخشندگی، دلاوری و کاردانی ممدوح، به ستایش خود نیز پرداخته است؛ اما در رثائیات، به خصوص رثای خوله، خواهر بزرگ سیف الدوله، شاعر، سیف الدوله را در غم از دست دادن خواهرش، شریک شده و از این مصیبت، غمگین گردیده و اشک ریخته است. همچنین تمام صفات و اخلاق نیک او را که دلالت بر منزلت والا و ارزش و علم و ادب او دارد، ذکر نموده است. سپس پادشاه را به بلندهمتی توصیف کرده و از کلیه اعمال بیهوده ای که دیگران به آن مشغول می شوند، مبّرا نموده است. متنبی در این قصیده، بیشتر به احساس و عاطفه پناه برده تا هنر و عقلش. ابوفراس هم در رومیات خود به اشعاری وجدانی پناه برده و عاطفه ای سوزناک را در شعرش نمایان ساخته، به طوری که شنونده در حین شنیدن آن احساس رخوت و بی میلی نمی کند. نویسنده در این پژوهش که به روش توصیفی-تحلیلی، مبتنی بر مطالعه کتابخانه ای انجام گرفته، درصدد است تا ضمن بررسی عنصر عاطفه در اشعار متنبی و ابوفراس به این پرسش پاسخ دهد که کدام یک از اغراض شعری این دو شاعر، حاوی عاطفه است؟ و وجه تمایز و تشابه این دو شاعر در بیان عنصر عاطفه در چیست؟
پرتوی نو بر فعل ربطی «اید» در طبقات الصوفیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال ۱۵ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۵
9 - 33
حوزههای تخصصی:
«اید» یکی از کلمات دشوار و ناشناخته در «طبقات الصوفیه» است. این فعل حدود 300 بار در این کتاب به کار رفته و تاکنون تحقیقی جامع پیرامونِ آن انجام نشده است. در نوشتار حاضر، با بررسی دقیقِ کتاب مذکور و جست وجوی اجمالی در برخی متون دیگر، تدقیق در قصه های شفاهی ضبط شده از استان های خراسان جنوبی و رضوی، و همین طور مراجعه به منابع مکتوب گویشی ، زوایای مختلف این فعل به شیوه توصیفی تحلیلی مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. براین اساس، «اید» که در برخی منابع موثق به صورت «آید» هم دیده می شود در طبقات الصوفیه سوم شخص مفرد مضارع است؛ دوم شخص مفرد و اول شخص جمع این فعل نیز در آثار خواجه عبدالله انصاری به کار رفته است. برخی صورت های صرفی این فعل، با معانی مختلف، در برخی متون دیگر، نظیرِ «هدایه المتعلمین فی الطب»، «شیرزاد و گلشاد»، «کشف المحجوب»، «شاهنامه»، «دیوان ناصرخسرو»، «ویس و رامین»، «مثنوی معنوی» و «دیوان جمال اصفهانی» نیز دیده می شود. بن مضارع این فعل ربطی، در برخی گویش های ایرانی نیز با صورت های آواییِ ’āy- ، ’ay-، ’ây-، hāy-، hay- و ’ey- کاربرد دارد و در هر شش شخص صرف می شود. افزون بر این ها، فعل مورد بررسی با تلفظ ay در برخی جملات برجای مانده از زبان پارتی (پهلوی اشکانی) هم دیده می شود.
تحلیل ارتباط کمال طلبی و اضطراب در آثار و اندیشه عطار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال ۱۵ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۵
35 - 61
حوزههای تخصصی:
«کمال طلبی» به معنای تعیین استانداردها و معیارهای بسیار بالا و مطلق اندیشانه در ساحت های مختلف زندگی و فعالیت های انسانی است که برای نائل شدن به هدفی مشخص، در مسیری از پیش تعیین شده تعریف می شود. حرکت در مسیر سلوک عرفانی، مستلزم رعایت ضوابط و اصول مشخصی است تا کیفیت لازم برای رسیدن به فنا و حقیقت مطلق فراهم شود. عطار استانداردها و انتظارات بسیار بالا و دشواری برای سالک مشخص می کند و این حالت، تا ساحت زندگی فردی و اجتماعی سالک نیز گسترش می یابد. «اضطراب» و «کمال طلبی» ارتباط دوسویه و متقابل دارند و ریشه آن را می توان در اضطرابِ وجودیِ شاعر در برخورد با مسیر کیفی و انتزاعیِ سلوک دنبال کرد. «اضطراب» حاصل از هبوط، مطلق بودن ذاتی و همه جانبه خداوند، ناکامی آدمی در حفظ جایگاهش در بهشت و اضطرابِ وابستگی به پست ترین نقطه ممکن، به صورت تلاش برای جبران حدأکثری و اعاده حیثیت انسان در ساحتِ اندیشه عطار منعکس می شود. مهم ترین نتیجه «کمال طلبی» عطار، نگاه مقوله ای یا «همه یا هیچ» است که قرار گرفتن در میانه مسیر سلوک را نمی پذیرد و صرفاً رسیدن به نهایت سلوک را قبول دارد. وسواس مذهبی و تأکید بر اعمال عبادی که فراتر از احکام دینی است، از دیگر نتایج «کمال طلبی» است. عطار با روایت داستانِ «کمال طلبی» بزرگان عرفان و تصوف، دیدگاه اصلی خود را در کیفیت سلوک و چگونگی حرکت سالک، بازآفرینی می کند.
دراسه مظاهر الدعوه إلی الصحوه والرقي في شعر جمیل صدقي الزهاوي(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات الادب المعاصر سال ۱۵ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۵۸
182 - 204
حوزههای تخصصی:
إنّ حب الوطن ظاهره فطریه فی ذات البشر و هو یحب وطنه بما هو الانسان کما أن الوطنیه ظاهره بارزه فی شعر کثیر من الشعراء ونکاد لانجد شاعراً لم یتطرق إلی موضوع الوطن و الذود عنه فی شعره. ومن ثمّ أن الزهاوی شاعر مهتم بالوطن فی شعره علی حدِّ یجعله ساحهً للدعوه إلی الوطن؛ ینادی لتقدمه وصحوه شعبه. إنّه یستعین فی سبیل هذه الدعوه بقضایا مختلفه لکی یحث ابناء وطنه علی التقدم کما یکافح مع الاستعمار والاجانب المحتلین ویکرم منزله العلم والفن والحضاره لتأثیرها فی الحث علی التقدم ویشیر إلی تقدم الغرب تعریضاً علی المواطنین. کما یهتم الزهاوی بقضایا الوطن وتقدمه اهتماماً بالغاً فیتحسر علی تخلف الوطن ویشکو من إهمال الشعب حقه، لکنه یبذل من نفسه حتی فی سبیل الوطن. قد اعتمد هذه الدراسه علی منهج الوصفی-التحلیلی ویسعی لتنیین اهتمام الشاعر بالوطن و الترکیز علی استنباط العناصر المتعلقه بالصحوه والمقاومه فی شعره وتحلیل القضایا التی یستعین بها الشاعر فی بیان الدعوه إلی الصحوه والرقی.
بررسی بن مایه های توتمیسم و جایگاه درختان و حیوانات در قصه ی «دختر و سیمرغ»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
توتمیسم که اعتقاد به حیوان و گاه گیاه است، یکی از باورهای اقوام بدوی است که می توان نمونه هایی از آن را در باور ایرانیان نیز مشاهده کرد. یکی از منابعی که می توان این نمونه ها را در آن واکاوی و تحلیل کرد، ادبیات فولکلور هر قوم و به ویژه قصه ها و افسانه های آن قوم است. قوم سرخی، از اقوام کهن ایرانی است که دارای گنجینه ای غنی از ادبیات عامیانه ی بکر و البته در آستانه ی فراموشی و گاه نابودی است. نگارنده در این جستار، برای حفظ بخشی از این گنجینه و نشان دادن برخی از باورها و اندیشه های این قوم، نخست به روش میدانی به ثبت روایت «دختر و سیمرغ» پرداخته که پیش ازاین مکتوب نشده است؛ سپس به شیوه ی توصیفی تحلیلی به بررسی باورهای توتمی و نیز جایگاه درختان و حیواناتی که جنبه ی ماورایی و قداست گونه یافته اند، پرداخته است. یافته های پژوهش نشان می دهد سه گونه ی توتم در این قصه وجود دارد: الف. توتم حیوانی که در قالب گاو نمود یافته است؛ ب. تابوی جنسی و خوراک که به شکل ازدواج برون همسری و ممنوعیت خوردن گوشت توتم دیده می شود و ج. نام ها که بیشتر در ترکیب با نام حیواناتی توتمیک، مانند شیر و گرگ دیده می شود. از میان درختان، درخت زندگی و گیاه ریباس جایگاهی بنیادی در این قصه دارند. درخت در این روایت، ویژگی هایی مانند پیکرگردانی، محور عالم بودن، بارورکنندگی و خاصیت درمان بخشی دارد. سیمرغ در این قصه، در نقش محافظ پهلوان و درمانگر ظاهر می شود. اسب نیز سخنگو و حامی قهرمان قصه است.
بررسی تطبیقی غزلیات سعاد صباح و مستوره اردلان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال ۱۳ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۵۲
59 - 79
حوزههای تخصصی:
سرودن غزلیّات و اشعار عاشقانه، نه تنها در ادبیّات فارسی و عربی، بلکه در ادبیّات دیگر ملّت های جهان نیز به طور وسیعی رایج بوده است، ازآنجاکه سعاد صباح و مستوره اردلان در فرهنگ کویت و ایران جایگاه مشابهی دارند، بررسی تطبیقی غزلیّات این دو شاعر به منظور شناخت و آشنایی بیشتر با آن ها می تواند بحثی نو در زمینه ادبیّات تطبیقی باشد. این پژوهش؛ برآن است که به شیوه توصیفی تحلیلی و برمبنای مکتب آمریکایی که وجود اثرگذاری و اثرپذیری را بین دو شاعر را شرط ادبیّات تطبیقی نمی داند، به واکاوی غزلیّات سعاد صباح و مستوره اردلان بپردازد و ضمن بررسی ویژگی های ادبیّات عاشقانه دو شاعر، دیدگاه های آن ها را در این زمینه مقایسه کند و به رهیافتی از طرز تفکّر و مشرب تغزّلی دو شاعر دست یابد. با عنایت به نتایج به دست آمده در غزلیّات دو شاعر، می توان به نقاط مشترکی ازجمله (تجلّی معشوق، اوصاف و احوال مشترک عاشق و معشوق، هجران و دوری، فضائل عشق و عاشقی، به کار بردن مرثیه و...) اشاره کرد و همچنین ازنظربیان، دو شاعر به سادگی و شیوایی گرایش دارند. لازم به ذکراست عاشقانه های دو شاعر، از نظر محتوا، زبان و اسلوب نیز باهم تفاوت هایی دارند.
بررسی تطبیقی کهن الگوی «مادر مثالی» در قصه های «گویچک فاطما» و «یه شین» سیندرلاهای ایران و چین برمبنای روانشناسی تحلیلی یونگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
قصه های سیندرلا یکی از محبوب ترین انواع قصه های پریان است که تا به امروز شناخته شده است. این قصّه ها نه تنها در فرهنگ غربی بلکه در سطح جهانی به داستان های سنتی تبدیل شده اند که دائماً حفظ و تکرار می شوند، در حالی که به طور مداوم تغییرات و بازخوانی های جدید بر روی آنها انجام می شود. نظریه های متعددی در مورد منشأ افسانه ها وجود دارد، هرچند که هیچ یک از آنها به صورت قاطع قابل ردّ یا پذیرش نیست. اولین قصه سیندرلا که برای ما شناخته شده است، سیندرلای چینی «یه شین» (Yeh-hsien) است که قدمت آن در اروپا به قرن نهم میلادی می رسد. قصه «گویچک فاطما» نیز یکی دیگر از معروف ترین قصه های سیندرلا است که در آذربایجان ایران شهرتی تام دارد. با توجه به اینکه بن مایه های این دو قصه تقریباً همسان هستند، این مقاله به شیوه توصیفی و تحلیلی بدین سؤال که نمادها و نمودهای «مادر مثالی» در قصه های «گویچک فاطما» و «یه شین» چیست، پاسخ می گوید. در این قصه ها، کهن الگوی مادر مثالی در دو چهره سازنده و مخرب دیده می شود. نمادهای این کهن الگو که در قصه «گویچک فاطما»متنوع تر از قصه «یه شین» است، در سیمای مادر واقعی، نامادری، پیرزن جادوگر و دیگر عناصر طبیعت چون گاو، چشمه، باد، زمین،و عناصر دست ساز بشری چون تنور دیده می شود و در قصه «یه شین» تنها در سیمای مادر واقعی، نامادری، ماهی و زمین نمود دارد
بررسی نقادانه ی روایت ها و داستان های کتاب فارسی چهارم دبستان و ارائه راهکارهای برون متنی تدریس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش برآن است تا هم زمان با بررسی ابزارهای روایی و عناصر داستان های فارسی چهارم دبستان و یافتن آبشخور اصلی آن ها و نیز صورت دادن فعالیت های متنوع کلاسی و کارگاهی، مؤلفه های نقد خواننده محور را در درس ها بکاود، رویکردهای آموزشی و لذت بخشی در هر درس را ارزیابی کند، تا به صورت ملموس تری به کنش و واکنش ذهن کودک و متن داستان نزدیک شود و برپایه ی آن راهکارها و فعالیت های آموزشی متناسب با محتوا پیشنهاد دهد. این پژوهش براساس هدف، از نوع توسعه ای و براساس ماهیت داده ها، هم زمان از دو نوع توصیفی و پیمایشی است؛ یعنی روش گردآوری اطلاعات در بخش های توصیفی، به صورت کتابخانه ای بوده و در قسمت هایی که براساس پیمایشی است به مصاحبه و پرسش شفاهی با دانش آموزان پرداخته شده است. از این طریق مشخص شد که آن دسته از داستان های کتاب که از منظر ساختاری نقص کمتری دارد، هم زمان دو رویکرد آموزشی و لذت بخشی دارند و درنتیجه بیشتر توجه و اقبال دانش آموزان را به خود جل می کنند.
زمینه ها و نتایج حضور نقطویان ایرانی در دربار گورکانیان هند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
: جنبش نقطویه یکی از جریان های مذهبی توانمند بود که به سبب برخورداری از بن مایه های عرفانی، به سرعت در ایران عصر صفوی توسعه یافت. این تحقیق که به روشی توصیفی- تحلیلی صورت پذیرفته، نشان می دهد که شماری از نقطویان مهاجر به دربار گورکانیان، موفقیت های این مکتب را در هند تداوم بخشیده، خدماتی را به فرهنگ شبه قارّه عرضه نمودند. یافته ها حاکی از آن است که عزیمت نخبگان نقطوی از ایران، ابتدا در بستر تقابل با حاکمان و فقهای صفوی آغاز شد و سپس، در زمینه تعامل با حکمرانان و وزرای گورکانی ادامه یافت. در پرتو حمایت های پادشاهانی چون اکبر و جهانگیر بعضی نقطویان فرهیخته به مدارج درباری بالا رسیدند و در برابر، به حمایت فکری از سلاطین گورکانی پرداختند. گرچه فعالیت مهاجران نقطوی در دربار گورکانیان سرانجام با دخالت فقها متوقف گردید، در همین دوران کوتاه نیز آنان منشأ تأثیراتی مفید و ماندگار بودند و به ویژه در بخش ادبیات، چهره های نامبردار نقطوی با سرودن اشعار فراوان، سبک هندی را غنا بخشیدند و جایگاه زبان و ادب فارسی را در شبه قارّه تثبیت کردند.
بررسی مناسبات بینامتنی مثنوی عرفانی «شاهد غیبی» از احمد و «یوسف و زلیخا» جامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی دوره ۱۷ بهار ۱۴۰۲ شماره ۶۵
146 - 162
حوزههای تخصصی:
بینامتنیت یکی از مباحث نوین در نقد ادبی است که به ارتباط و تعامل بین متون می پردازد. بر اساس این نظریه، هرمتنی با متون پیش از خود معنی می یابد و هیچ متنی مستقل نیست و گویندگان آگاهانه و یا ناخودآگاه از سرچشمه های ادبی و فکری یکدیگر بهره مند شده اند. بینامتنیت برای اولین بار توسط ژولیا کریستوا مطرح گردید و بعدها ژرارژنت به عنوان یکی از تاثیرگذارترین پژوهشگران این عرصه با بررسی مطالعات او این نظریه را گسترش داد. ژنت مجموعه مطالعات خود را ترامتنیت نامید. او ترامتنیت را به پنج دسته تقسیم نمود که عبارتند از: بینامتنیت، پیرامتنیت، فرامتنیت، سرمتنیت، بیش متنیت. هر یک از این پنج دسته نوعی از روابط یک متن را با غیر خود طرح و بررسی می کند. که ازآن میان بینامتنیت بیشتر مورد توجه قرار گرفت. این پژوهش، تاثیرپذیری نسخه خطی " شاهد غیبی " از مثنوی" یوسف و زلیخا" ی عبدالرحمن جامی را بر اساس رویکرد بینامتنیت مورد واکاوی قرار داده است. ثمره این پژوهش نشان می دهد که اگرچه این دو اثر از نظر موضوع کاملا متفاوت، اما از نظر متنی و ساختار کلامی و روایی اشتراکات بسیاری دارند. و مؤلف " شاهد غیبی" تحت تأثیر افکار و اندیشه های جامی در " هفت اورنگ" به ویژه " بوسف و زلیخا"ی او بوده است و مناسبات بینامتنی به صورت صریح، غیرصریح و ضمنی در آن کاملا نمایان است.
بررسی مضامین مشترک عاشقانه در اشعار ولّاده و ابن زیدون با لیلی و مجنون (نظامی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی دوره ۱۷ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۶۶
39 - 57
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر به مقایسه مضامین مشترک عاشقانه در اشعار ولاده و ابن زیدون با لیلی و مجنون ( نظامی ) می پردازد . در این مقاله منظومه لیلی و مجنون سروده ی جاودانه ی حکیم نظامی گنجوی مورد بررسی قرار گرفته و ابیاتی از این منظومه که دارای مضامین عاشقانه بوده اند با اشعار ولاده و ابن زیدون از شاعران هم عصر نظامی به زبان عربی سروده شده مورد قیاس قرار گرفته اند . بی تردید اصل و ریشه این داستان به عرب ها تعلق دارد و سابقه آن به اواخر قرن هفتم میلادی باز می گردد . نام ولاده همیشه مقرون بود با نام ابوالولید احمد بن زیدون ، وزیر و شاعری که عشق و علاقه زیادی از ولاده دید و زیباترین و لطیف ترین قصائدش را برای او سرود . روش پژوهش دراین مکتوب ، استفاده از کتب منبع و از انواع تحقیقات کتابخانه ای ( پیمایشی ) و توصیفی – تحلیلی است .
بررسی تطبیقی مضمون و ساختار نمایشنامه «خسیس» مولیر و نمایشنامه «حکایت مرد خسیس» آخوندزاده(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال ۱۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲شماره ۲۸
141 - 174
حوزههای تخصصی:
تئاتر به عنوان یکی از انواع ادبی ، همچون پلی میان ادبیات و هنر نمایشی پیوند ایجاد کرده است. تئاتر بیشتر به دو گونه کمدی و تراژدی وجود داشته است. نوع تراژدی در گذشته بر نوع کمدی برتری داشت. در قرن هفده در فرانسه، با ظهور مولیر کمدی به شکوفایی رسید و تحولی در تئاتر کلاسیک ایجاد شد. در ایران نمایشنامه نویسی سابقه چندانی ندارد. اما اشکال سنتی و مذهبی آن همواره وجود داشته است. در این مقاله، ما به بررسی تطبیقی دو نمایشنامه کمدی یعنی خسیس مولیر و حکایت مرد خسیس آخوندزاده پرداخته ایم. در دو اثر مورد مطالعه، خصیصه خساست به عنوان یکی از بزرگترین آفات اخلاقی نشان داده شده که نه تنها روابط خانوادگی بلکه روابط اجتماعی را نیز تحت شعاع قرار می دهد. در این مقاله، ما از نظریات میشل ویینی در زمینه تئاتر و تقسیم بندی او از انواع طنز و نظریات مناندر، نمایشنامه نویس یونان باستان، در زمینه تقسیم بندی شخصیت های نمایشنامه کلاسیک بهره جسته ایم و به بررسی و مقایسه محتوا، شخصیت ها و ساختار دو اثر پرداخته ایم. هدف ما در این مقاله، ضمن بررسی جنبه های مختلف خصیصه خساست در دو نمایشنامه یاد شده، این است که این دو اثر را در موازات با هم قرار دهیم تا نشان دهیم آخوندزاده تا چه حد و چگونه در مضمون و در ساختار نمایشنامه خود از مولیر الهام گرفته است و همانند مولیر هدف او از نوشتن این نمایشنامه آشکار و برطرف ساختن معایب رفتار انسان و افشای مفاسد اجتماعی-سیاسی بوده است.
نقد تطبیقی کهن الگوی سایه در اشعار فروغ فرخزاد و سیلویا پلات(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال ۱۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲شماره ۲۸
75 - 109
حوزههای تخصصی:
شاعر در زمان سرایش با ضمیر ناخودآگاه ارتباط می یابد و محتویّات آن را به مخاطب عرضه می کند. بنابراین شناخت و بررسی آرکی تایپ ها از جمله آرکی تایپ سایه ابعاد پنهان شخصیت شاعر را به ما می شناساند. این آرکی تایپ یکی از مهمترین آرکی تایپ هاست که بخش پنهان و تاریک تر ضمیر ناخودآگاه را نشان می دهد. سایه در شکل منفی شامل تمامی امیال و فعّالیّت های غیراخلاقی و منع شده است و در شکل مثبت لازمه ادامه زندگی. این نوشتار بر پایه مکتب آمریکایی ادبیات تطبیقی که با نگاهی جهانی وجود شباهت بین آثار ادبی را برآمده از روح مشترک بشری می داند، با نگاهی روان شناسانه به اشعار فروخ فرخزاد و سیلویا پلات می پردازد. نگارنده در این پژوهش به شیوه تحلیلی توصیفی آرکی تایپ سایه را در شعر این دو شاعر بررسی و مقایسه می کند. این بررسی تطبیقی علاوه بر کشف لایه های پنهان ضمیر ناخودآگاه شاعران مورد بحث، نقاط اشتراک و افتراق فرهنگی اجتماعی جامعه آنان را نیز نشان می دهد. به عنوان مثال فراوانی برخی نمودهای کهن الگوی سایه چون احساس حقارت، ترس و خشم و خشونت در شعر سیلویا نسبت به شعر فروغ، علاوه بر این که نشان دهنده شخصیت برون گرای شاعر نسبت به فروغ است، جامعه خشن و مردسالار او را نیز تداعی می کند. از سوی دیگر سیلویا پلات با به نمایش گذاشتن جلوه های بیشتری از سایه، به شناخت کامل تری از آن می رسد و بهتر با آن آشتی می کند.
بررسی تطبیقی طرح واره های حرکتی در اشعار عمر خیام و ایلیا ابوماضی (بر اساس نظریه معنی شناسی شناختی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال ۱۳ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۵۱
77 - 97
حوزههای تخصصی:
ادبیات تطبیقی نوعی پژوهش بین رشته ای است، که از تعامل میان ادبیات ملت ها با یکدیگر سخن می گوید. معنی شناسی شناختی یکی از شیوه های مطالعه زبان است و مجموعه ای از نظریات را شامل می شود که طرح واره های تصویری از مهم ترین آن هاست. شهرت و آوازه عمر خیام به خاطر جایگاه ادبی و رباعیاتش می باشد؛ او به خاطر داشتن ذوق شعری، بینش فلسفی خود را در قالب رباعیات بیان کرده است. ایلیا ابوماضی که در ادبیات عرب به شاعر خوش بین معروف است، در موضوعات فلسفی از جهان بینی خیام تأثیر پذیرفته است. پژوهش حاضر، پس از ارائه تعاریف کلی پیرامون مبحث معنی شناسی شناختی در چارچوب نظریه طرح واره های تصویری، به شیوه توصیفی- تحلیلی با رویکرد تطبیقی مکتب آمریکایی، به مطالعه تأثیر و تأثر خیام بر اندیشه های ابوماضی و نیز تحلیل پسامد مضامین فلسفی و عرفانی در طرح واره های حرکتی عمرخیام، شاعرِ ایرانی و ایلیا ابوماضی شاعرِ عرب می پردازد. نتایج پژوهش نشان می دهد، که اندیشه دو شاعر در زمینه طرح واره حرکتی اندیشه مرگ و عدم پایداری روزگار در مواردی مشابه و در مواردی متفاوت است؛ نیستی و ناپایداری، وجه بارز طرح واره های حرکتی خیام است؛ اما ابوماضی به طرح واره حرکتی انتقال از مکانی به مکان دیگر معتقد است. طرح واره های حرکتی نکوهش نگرانی از مرگ و لزوم استفاده از لحظات عمر و فلسفه خوش باشی در اشعار هر دو شاعر متشابه است.