فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۹۸۱ تا ۱٬۰۰۰ مورد از کل ۱۴٬۷۷۹ مورد.
حوزههای تخصصی:
This article is structured in two parts. In the first part there is a focus on Deleuze’s philosophy and in particular the question of desert(ed) islands. Running throughout this section is a consistent concern with empathy and sociality, with the changing structure of alterity in the identified movement from neurosis, psychosis to perversion. In this section I make the argument that several forms of contemporary philosophy are carrying out acts of philosophical autism with regards to species extinction and the question of the absence of the other. I try to counter this trend in the second part of the paper where there is a concern with thinking the structure “Us-without-world,” which is my original contribution. In the time of the coronavirus pandemic, in the time of our forced solitude, in the time of our intoxication with technology, there is a real problem of the life-world, of thinking we-experience in common life, in this new hermetic reality. This is encapsulated in the thought-experiment of the structure “Us-without-world”.
رابطه نظریه های ضمنی هوش با ذهنیت فلسفی و باورهای معرفت شناختی مدیران آموزشی مدارس متوسطه دخترانه شهر مریوان
حوزههای تخصصی:
هدف: این پژوهش با هدف بررسی رابطه نظریه های ضمنی هوش با ذهنیت فلسفی و باورهای معرفت شناختی مدیران آموزشی مدارس متوسطه دخترانه شهر مریوان انجام شد. روش کار: روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری شامل کلیه مدیران زن مدارس متوسطه اول و دوم شهرستان مریوان به تعداد 75 نفر بوده که به صورت کل شماری تمامی آنها در پژوهش دخالت داده شده اند (یعنی حجم نمونه برابر با جامعه آماری در نظر گرفته شده است). جهت گردآوری اطلاعات از سه پرسشنامه باورهای ضمنی هوش عبدالفتاح و ییتس(2006)، ذهنیت فلسفی سلطانی(1375) و باورهای معرفت شناختی شومر(1990) استفاده شده است. داده ها با استفاده از مدل یابی معادلات ساختاری تحلیل شدند. نتایج: یافته ها نشان داد که بین نظریه هوش افزایشی و نظریه هوش ذاتی با ذهنیت فلسفی و باورهای معرفت شناختی مدیران آموزشی مدارس متوسطه دخترانه شهر مریوان رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد (05/0>P). همچنین مؤلفه های ذهنیت فلسفی و باورهای معرفت شناختی توانایی پیش بینی باورهای ضمنی هوش را دارند.نتیجه گیری: براساس نتایج حاصل می توان بیان نمود که مسئولان آموزشی با بهره مندی از نظریه های ضمنی هوش، می توانند زمینه لازم جهت رویش ذهنیت فلسفی و بهبود باورهای معرفت شناختی مدیران را فراهم نمایند.
رویکردهای مکمل به تبیین تکاملی دین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نظریه تکامل دو جزء اصلی دارد: نیای مشترک و انتخاب طبیعی. «سازش» صفت معلول انتخاب طبیعی است. «محصول فرعی» صفت همبسته با سازش است. صاحب نظرانی در رشته های مختلف از نظریه تکامل برای تبیین دین استفاده کرده اند. چهار رویکرد تکاملی برای تبیین دین وجود دارد: روان شناسی تکاملی، تکامل فرهنگی، ساختن کنام و بوم-شناسی رفتاری. روان شناسان تکاملی معمولاً دین را محصول فرعی سازوکارهای روانی می دانند که پیشتر برای اهداف معمولی تکاملی سازش یافته بودند و بعد مورد استفاده دین قرار گرفته اند. تکاملیون فرهنگی معمولاً دین را سازشی فرهنگی برای همکاری بین غریبه ها و لذا بزرگتر شدن جامعه می دانند. دو رویکرد ساختن کنام و بوم شناسی رفتاری کمتر برای تبیین دین مورد استفاده قرار گرفته اند. ما از هر یک، یک نظریه را آورده ایم: ساختن کنام فره مند و علامت دهی تکاملی. صاحب نظرانی استدلال کرده اند که این رویکردها با وجود اختلاف بسیار، مکمل یکدیگرند. و نظریاتی که ما در این مقاله آورده-ایم هم با وجود اختلاف بسیار، مکمل یکدیگرند.
نقدی بر کتاب محاوره ای در هویت شخصی و جاودانگی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
کاوش های عقلی سال ۲ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۲
37 - 51
حوزههای تخصصی:
بحث راجع به هویت شخصی یعنی این مسئله که شخص بودنِ شخص مبتنی بر چیست، از جمله بحث های دارای سابقهٔ طولانی در فلسفه و کلام است. مهم ترین مسئله در بحث هویت شخصی این است که آنچه باعث می شود یک شخص در طول زمان همان شخص قبلی باقی بماند و از دیگران متمایز باشد چیست. هویت شخصی با مسائلی مثل نسبت روح و بدن، حافظه، چیستیِ من، شواهدِ تشخیص هویت، و حتی جمعیت انسان ها ارتباط دارد. ناگفته پیداست که هویت شخصی از جمله موضوعاتی است که می تواند در بقای نفس و جاودانگی، موضوعیتِ خاصی داشته باشد. جان پِری در کتاب محاوره ای در هویت شخصی و جاودانگی (۱۹۷۸) سعی می کند مواضع و دیدگاه های فلسفی گوناگون در باب هویت شخصی و جاودانگی را در قالب گفتگویی سه نفره بین سه شخصیت خیالی مطرح کند. در این کتاب، مسائل گوناگونی مثل بقا پس از مرگ، نقش حافظه در هویت شخصی و ارتباط بدن با روح یا نفس از جنبه های گوناگون مورد بحث قرار گرفته است. در مقالهٔ حاضر ابتدا به معرفی جان پری و آثار او می پردازیم. سپس محتوای کتاب و نقاط ضعف روند استدلال ها را بررسی می کنیم. در انتها نگاهی به وضعیت ترجمهٔ فارسی کتاب (ترجمه کاوه لاجوردی، نشر مرکز) و اشکالات آن خواهیم داشت.
«اخلاق مراقبت»، شاخه ای از اخلاق فضیلت یا رویکردی مستقل در اخلاق؟ بررسی دیدگاه مایکل اسلوت و ویرجینیا هِلد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۲ شماره ۴۴
130 - 149
حوزههای تخصصی:
نسبت اخلاق مراقبت و اخلاق فضیلت یکی از پرسش های پیش روی صاحب نظران اخلاق مراقبت است که پاسخ به آن ثمرات مهمی برای اخلاق مراقبت دارد. مایکل اسلوت و ویرجینیا هلد دو تن از صاحب نظران برجسته اخلاق مراقبت هستند که درباره نسبت آن با اخلاق فضیلت دیدگاهی متفاوت دارند. اسلوت اخلاق مراقبت را شاخه ای از اخلاق فضیلت می داند، اما هلد با وجود اذعان به برخی شباهت ها بین این دو، اخلاق مراقبت را یک نظام اخلاقی متمایز ارزیابی می کند. برای داوری میان دیدگاه این دو ابتدا تلاش شده است معیاری برای اخلاق فضیلت ارائه گردد؛ سپس رویکردی که این دو صاحب نظر نسبت به اخلاق مراقبت دارند واکاوی شود تا انطباق یا عدم انطباق آن با معیار بیان شده مشخص گردد؛ اما با توجه به این که اسلوت عنصر «همدلی» و هلد عنصر «روابط مراقبتی» را ارزش پایه در اخلاق مراقبت دانسته اند، با یک اختلاف بنیادین مواجه هستیم که پاسخ به پرسش «نسبت اخلاق مراقبت با اخلاق فضیلت» را منوط به بررسی دیدگاه آنها درباره عنصر محوری در اخلاق مراقبت می نماید. با وجود بررسی استدلال های طرفین درباره این امر، بررسی میزان انطباق این دو دیدگاه با طرز تلقی غالب از اخلاق مراقبت به عنوان راهکار نهایی پاسخ به پرسش مذکور و داوری بین اسلوت و هلد به نظر می رسد. بررسی دیدگاه غالب نشان می دهد که ارزش پایه در اخلاق مراقبت عموماً «عمل مراقبتی» یا «روابط مراقبتی» دانسته شده است نه فضایلی مثل «مراقبت» و «همدلی» و بر همین اساس، باید اخلاق مراقبت را آنطور که هلد می گوید نظامی متمایز از اخلاق فضیلت دانست.
Ethics Based on Primacy of Existence (Aṣālat al-Wujūd) with a Focus on Mullā Sadrā's Primacy of Existence(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴۵
99 - 115
حوزههای تخصصی:
This research endeavors to introduce a novel concept in ethics, namely ethics based on the primacy of existence, drawing upon Aṣālat al-wujūd , the theory of the primacy of existence in ontology. Mullā Sadrā's philosophy, which has three basic tenets—the primacy of existence, substantial motion (Ḥarakat-i Juharī), and gradation in existence (Tashkīk-i wujūd)—is the basis for this doctrine. The primacy of existence holds that quiddity is a mental construct and that existence is fundamental. The writers distinguished between two conceptions of ethics in this regard: one based on existence and the other on quiddity. Human quiddity is fixed and does not grade, hence ethics based on quiddity's primacy will always be fixed and the same for every individual. Moral obligations are universal and shared by all individuals. On the other hand, moral obligations for humans might vary depending on their existential status, according to ethics grounded in the primacy of existence. Moral oughts and ought nots are established by human existential grades in this ethics. This ethical model is flexible and dynamic.
Transcending Otherness: Overcoming Obstacles in the Mystical Journey in Shabestarī’s Rose Garden of Mystery(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴۵
267 - 282
حوزههای تخصصی:
This study explores the distinguished Persian Sufi mystic Shaykh Maḥmūd Shabestarī’s Golshan-e Rāz, or The Rose Garden of Mystery . Adopting a hermeneutic approach, it scrutinizes the intricate spiritual journey towards divine realization delineated in Shabestarī’s poetry, utilizing qualitative content analysis of original texts and interpretations by scholars such as Lāhījī and Ibn Turka Iṣfahānī. The main question the paper addresses is this: “How can the spiritual journeyer overcome obstacles—particularly ‘otherness’—and achieve unity with the divine Essence within the framework of Islamic mysticism, as interpreted through Shabestarī’s teachings in Golshan-e Rāz ?” To answer this inquiry, the paper addresses pivotal questions concerning Shabestarī’s depiction of the spiritual journeyer’s path, its stages and challenges, and the critical role of the human form in divine manifestation. The study underscores the necessity of overcoming duality and distinction, alluding to the transformative nature of the journey that necessitates self-purification and the cessation of otherness. Findings from this study provide an enriched understanding of Shabestarī’s thought, contributing to the discourse on Islamic metaphysics. It presents valuable insights into the spiritual journeyer’s path, offering a comprehensive interpretation of the challenges, practices, and transformative experiences leading to divine realization and unity.
بررسی انسان شناسی از دیدگاه نیچه و بازتاب آن از منظر اندیشه اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
انسان شناسی نیچه بر مبانی اندیشه های مادی و تجربه انگارانه استوار است و بازتاب هایی درخور توجهی دارد. تحقیق پیش رو با روش توصیفی- تحلیلی، در زمینه انسان شناسی از نظرگاه نیچه و واکاوری پیامدهای آن در آرای برخی از اندیشمندان اسلامی صورت گرفته است. برخی از یافته ها و نتایج پژوهش بدین شرح است: نیچه با نفی عقل گرایی انسان را تا مرز پوچ انگاری سوق می دهد سپس برای نجات وی تلاش می کند تا این باور را در انسان نهادینه کند که قدرت در او اصالت دارد. در همین راستا ابرانسان در نگاه نیچه انسانی است که تمام قدرت خویش را در جهت تسلط هر چه بیشتر بر دیگران به منصه ظهور رسانیده باشد. درحالی که در نگاه اندیشمندان اسلامی انسان دارای دو بعد مادی و معنوی است و نفی عقل گرایی و مقابله با تفکرات الهی سبب بی اعتباری خردورزی است. آنها معتقدند که قدرت به نحو استقلالی برای خداوند تحقق دارد و اگر چه قدرت در برخی موارد برای انسان مطلوب است اما در صورتی که در راستای ظلم به دیگران باشد، قبیح است. به اعتقاد آنها منشأ پوچ انگاری از سوی نیچه نفی امور معنوی و انگاره خداپرستی است، چرا که قرب الهی به عنوان غایتی اساسی به زندگی انسان هویت می بخشد.
هستی شناسی شریعتی و مواجهه «خود» و «دیگری»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
انسان و نوع مواجهه او با هستی، اهمیت و جایگاه بسیار والایی در اندیشه شریعتی دارد. اساسا هستی شناسی و انسان شناسی شریعتی در پیوند مستحکمی با یکدیگر قرار دارند. بر این اساس می توان پرسید که هستی شناسی شریعتی چه دیدگاهی را درباره انسان و رابطه اش با «دیگری» ارائه می کند؟ نتیجه حاصل، رسیدن به دوگانه توحید و تضاد، به عنوان مهم ترین مسئله لاینحل در هستی شناسی شریعتی است. این مسئله سبب سیطره دیالکتیک بر اندیشه شریعتی می شود. محوریت حرکت دیالکتیکی در هستی شناسی شریعتی، او را به مساوی دانستن انسان با عصیان و تقابل با مذهب رایج و دنیای مدرن وا می دارد و این موضوع «درجهان بودگی» انسان را تحت الشعاع شوق رهایی قرار می دهد و امکان های مواجهه مطلوب با «دیگری» را از بین می برد. شریعتی، گاه امکان های ناپیوسته ایی را که حاکی از سوژگی انسان و نگرش مطلوب به «دیگری» است، فراهم می کند، اما در کلیت نظام فکری وی، این امکان ها فرو می ریزند و در بهترین وضعیت، مواجهه مطلوب با دیگری در اندیشه او وضعیتی فاقد صورت بندی خواهد بود.
کارکردهای فلسفه اسلامی در استنباط معارف دینی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نسیم خرد سال ۹ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۱۶)
113 - 130
حوزههای تخصصی:
فقها همواره علومی را مقدمه و نیاز اجتهاد در فقه دانسته اند. نیاز به علوم مقدماتی برای استنباط نظر دین، در سایر بخش های معارفی دین نیز وجود دارد. فلسفه اسلامی یکی از علومی است که در اجتهاد و تفقّه در دو حوزه اعتقادات و آموزه های دینی مرتبط با علوم انسانی روز دارای جایگاه مهم و کارکردهای متعدد است. مباحث و یافته های فلسفه اسلامی به خصوص در بعضی بخش های آن از جمله مباحث خداشناسی، نحوه و کیفیت صدور و ربط عالم با خدا، معادشناسی و انسان شناسی، در استنباط صحیح و عمیق در این دو حوزه استنباطیِ تعالیم دین کارکردهای متعددی دارد. تبیین این کارکردها علاوه بر آنکه اهمیت و ارزش پرداختن به علم فلسفه اسلامی را آشکارتر می کند و پاسخ محکمی به مخالفان این علم است، آگاهی و شناخت ما از نحوه بهره برداری گسترده تر از فلسفه اسلامی در عرصه استنباط معارف دین را بیشتر می کند. نگارنده در این نوشتار به آثار فلاسفه مسلمان معاصر و همچنین آیات و روایات رجوع کرده و ضمن بیان برخی مشترکات فلسفه اسلامی و معارف دین، چهار کارکرد فلسفه اسلامی را در اجتهاد و استنباط معارف دین تبیین کرده است.
واکاوی انتقادی دیدگاه توماس نیگل در باب پوچی زندگی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۲ شماره ۴۴
372 - 389
حوزههای تخصصی:
یکی از مهمترین چالش ها در بحث معنای زندگی، مسئله پوچی است. آیا زندگی بشر دارای بنیانی ارزشمند و هدفمند است یا چنین ویژگی ای در زندگی دست نیافتنی است؟ توماس نیگل یکی از متفکرانی است که با پاسخ منفی به این سوال از پوچ انگاری دفاع کرده است. در این مقاله ابتدا به دو استدلال نیگل پرداخته شده است: استدلال نخست با تکیه بر فاصله پرناشدنی جهان موجود و جهان مطلوب از پوچی دفاع می کند. استدلال دوم که نوآوری نیگل نیز محسوب می شود، زندگی را فاقد عقلانیت شمرده و در نتیجه، زندگی را بی معنا می داند. به باور وی، عقلانیت بشر تنها از نظرگاهی بشری قابل دفاع است و انسان به مدد قدرت فراروی از خویشتن، در اعتبار عقلانیت خویش تردید می کند و ازین رو، ارزش های برخاسته از آن را نیز بی اعتبار می سازد. در ادامه مقاله به نقد دیدگاه نیگل می پردازد و اموری مانند «اعتبار عقلانیت بشر»، نقش «جدیت در معنای زندگی»، اعتبار«داوری شهود انسان ها درباره معنای زندگی» و نیز بازاندیشی در «فراروی انسان» را مطرح می کند. در نهایت، از نگاه نگارنده دلایل نیگل برای دفاع از پوچ انگاری کافی نیست و نمی توان بر اساس آنها دست از معناداری زندگی شست.
مفهوم شناسیِ «نظام»؛ تفسیر هایدگر از دیدگاه شلینگ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۲ شماره ۴۴
656 - 676
حوزههای تخصصی:
نوشتار حاضر تفکر هایدگر دربارۀ مفهوم «نظام» در رسالۀ شلینگ با عنوان پژوهش های فلسفی در باب ذاتِ آزادی انسان (1809) را در نظر می آورد. رجوع متأملانۀ هایدگر به رسالۀ شلینگ، در قالب دو درسگفتار و تفسیر چندین بارۀ او در سال های 1936 و 1941، پژوهش در اصل شکل گیریِ نظام و پرسش از امکان نظامِ آزادی به مثابۀ پرسش در باب ذات هستی است. در تفسیر او، ضرورت استقرارِ آزادی در نظام، در چارچوب این اصل اساسیِ اندیشۀ ایدئالیسم مطرح می شود که لازمۀ برپاییِ یک نظام، جستجوی اصلِ شکل دهندۀ هستی و پژوهش در چگونگی امکانِ وجود یک اتصال در بنیاد هستی است. به این ترتیب، هدف این مقاله ایضاح و پرتوافکنی بر تفسیر هستی شناسانۀ هایدگر است. پرسش های راهنمای مقالۀ حاضر این است که چرا نظام در ایدئالیسم آلمانی به محور اصلیِ مجادله و ضروری ترین مطالبه بدل می شود؟ و مطابق تفسیر هایدگر، شلینگ تا چه اندازه در بنیان گذاریِ نظام سازگار با آزادی موفق بوده است؟
توجیه پذیری تجربه حسی و تجربه دینی در نظام فکری آلستون؛ مناقشات و پاسخ ها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۲ شماره ۴۴
695 - 716
حوزههای تخصصی:
آلستون با تمایز دو دیدگاه توجیهی تجربه حسی؛ یعنی دیدگاه توجیهی مستقیم و غیر مستقیم بر این باور است که تجربه حسی متعلقات خودش را به صورت مستقیم توجیه می کند؛ یعنی در تجربه حسی ما مستقیما با عین خارجی در ارتباطیم. آلستون به تبع تجربه حسی، تجربه دینی را نیز از همین سنخ می داند و در نتیجه بر این باور است تجربه دینی نیز مستقیم متعلق خودش را توجیه پذیر می کند. با توجه به دیدگاه آلستون در باب توجیه پذیری تجربه حسی و تجربه دینی، چه اشکالات و مناقشاتی در این زمینه مطرح است؟ از دیدگاه آلستون با توجه به تشابهات موجود میان ادراک حسی و ادراک دینی، تجربه حسی و تجربه دینی هر دو از یک ماهیت در نقش معرفتی و توجیهی خودشان برخوردارند، اما در این زمینه مناقشاتی مطرح شده است که به آنها پاسخ داده شده است، مناقشاتی مانند: تجربه حسی نمی تواند هیچ باوری را به طور مستقیم توجیه کند. بنا بر نظریه پدیدار، تجربه های حسی ما برخی باورهای ما را به طور مستقیم توجیه می کند. کسی که قبلا هیچ گونه تجربه ای از خداوند نداشته است، چگونه می فهمد که متعلق ادراک او خداوند است؟
What a World! The Pluralistic Universe of Innocent Realism(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴۵
29 - 35
حوزههای تخصصی:
The method of metaphysics: Metaphysics is empirical but depends not, like the sciences, on recondite experience but on close attention to aspects of everyday experience we ordinarily scarcely notice. "Real" is a broader concept than "exists" (which applies only to particulars) and also applies to phenomena, kinds, and laws, which are real, but not, of course, existent entities. But "there are real kinds, laws, etc." doesn't imply that all the kinds and laws we believe are real, are. I call my approach "Innocent Realism" because--though it's certainly not naive--it requires attending to experience, so far as possible, without substantial preconceptions. There is one real world, enormously varied but also integrated. It includes physical stuff, kinds, laws, etc. and, here on earth, a vast array of human artifacts, physical, social, intellectual, and imaginative, all intimately interconnected. All this requires human mindedness (a better word than "mind" because it doesn't suggest that human mentality is an organ like the heart or the liver). Rather, it's a complex congeries of dispositions and abilities: to understand even such a relatively simple thing as what's involved in someone's believing something, we need to take account of the person's dispositions to behavior, verbal and otherwise; to the neurophysiological realizations of these dispositions; and to their connections to the world and to words in the person's linguistic community--this last requiring other people's words-world connection. "Virtual" reality is just one more computer artifact, clever, no doubt, but not metaphysically startling. It's oversold, but this is advertising hype, not serious metaphysics.
اثربخشی آموزش تفکر مراقبتی بر به زیستی دانش آموزان پایه ششم ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تفکر و کودک سال ۱۴ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۲۸)
227 - 247
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر آموزش تفکر مراقبتی واثربخشی آن بر به زیستی دانش آموزان پایه ششم ابتدایی را بررسی کرده است. این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری (دو ماه بعد) با گروه کنترل بین 120 نفر از دانش آموزان پایه ششم ابتدایی در سال تحصیلی 99-1398 در شهرهای تهران، ورامین انجام شد. دانش آموزان با روش نمونه گیری تصادفی چندمرحله ای انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه 60نفره مداخله و کنترل قرار گرفتند. ابزار پژوهش، نسخه کوتاه پرسش نامه توانمندی ها و فضیلت های منش نوجوان و پرسش نامه تفکر مراقبتی هدایتی بود. آموزش تفکر مراقبتی در 15 جلسه 90دقیقه ای به صورت آنلاین برای گروه مداخله برگزار شد.گروه کنترل آموزشی دریافت نکردند. تحلیل داده ها با آزمون تحلیل کوواریانس چند متغیره و آزمون تعقیبی بونفرونی صورت گرفت. آموزش تفکر مراقبتی باعث افزایش معنی دار میانگین نمرات متغیرهای تفکر مراقبتی و به زیستی و مولفه های آن ها در گروه مداخله شد (001/0p<) در مقایسه زوجی، بین مراحل پیش آزمون-پس آزمون و پیش آزمون-پیگیری تفاوت معنی داری وجود داشت (001/0p<)، در حالی که بین مراحل پس آزمون- پیگیری تفاوت معنی داری مشاهده نشد (05/0p>). آموزش تفکر مراقبتی باعث ارتقای بهزیستی و تمام مؤلفه های آن در دانش آموزان پایه ششم ابتدایی می شود.
اینهمانی شخصی
منبع:
الهیات سال ۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۸
73 - 99
حوزههای تخصصی:
این همانی فردی یا هویت شخصی ، یکی از مسائل اصلی مورد بحث در فلسفه نفس است. سؤال از اصل و ماهیت انسان و این که چه عاملی باعث می شود فرد از تولد تا زمان مرگش یک شخص باقی بماند و چگونگی تشخیص این استمرار از مباحث مطرح در مسأله این همانی شخصی است. سؤال اصلی در این همانی شخصی این است که، دلیل منطقی و شرایط کافی برای اینکه فرد P2 در زمان T2 همان شخصP1 در زمان T1 باشد چیست؟ سؤال دیگر این است که با چه شواهد ظاهری یا تجربی و یا احیاناً غیرتجربی ما می توانیم حکم به این همانی شخصی بدهیم؟به چه دلیل، ما همان انسان ده سال قبل هستیم؟ چه دلیلی برای اثبات این ادعا داریم؟ عامل حفظ این وحدت در وجود ما چیست؟ از هنگام تولد تاکنون ظاهر بدن ما و حتی بسیاری از سلول های بدن ما تغییر کرده است، اما ما باز هم خود را همان فرد گذشته می دانیم. ممکن است در این میان بدن ما دچار تغییرات اساسی هم شده باشد: به عنوان مثال دست یا پای ما قطع شده باشد، آیا با وجود این تغییرات، ما هنوز همان فرد گذشته هستیم و این همانی ما حفظ شده است یا این که باید بگوییم ما تنها شبیه به فرد گذشته هستیم. این امر مسلم است که به لحاظ بدنی و ظاهری با فرد گذشته دارای این همانی نیستیم، اما آیا این گونه تغییرات باعث می شود که ما فرد دیگری باشیم؟ این سؤالات هرچند ساده به نظر می رسند ، اما سال های متمادی ذهن فیلسوفان نفس را به خود مشغول داشته است. سؤال از این همانی فردی و چیستی آن و چگونگی استمرار آن از جمله پرسش های اساسی و رایج در فلسفه نفس یا ذهن است. فیلسوفان ذهن پاسخ های متفاوتی به این گونه سؤالات داده اند ، اما آن چه مسلم است چگونگی دیدگاه آنان در باب حقیقت انسان تأثیر مستقیمی بر تبیین آنان از مسأله ی این همانی دارد
اثربخشی تکنیک آزادسازی احساس (EFT) بر اضطراب بیان دانش آموزان مقطع متوسطه دوم شهر باغملک
حوزههای تخصصی:
هدف: این پژوهش با هدف اثربخشی تکنیک آزادسازی احساس (EFT) بر اضطراب بیان دانش آموزان مقطع متوسطه دوم شهر باغملک در سال 401-1400 انجام گرفت. روش کار: روش پژوهش به صورت نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانش آموزان پسر مقطع متوسطه دوم شهر باغملک در 6 مدرسه دولتی با حجم 1261 نفر بودند که به صورت نمونه گیری خوشه ای تصادفی و بر اساس نمره برش پرسشنامه ها 30 نفر به عنوان نمونه انتخاب و به صورت تصادفی 15 نفر در گروه آزمایش و 15 نفر در گروه کنترل جایگزین شدند. گروه آزمایش طی 6 جلسه 50 دقیقه ای مورد آموزش تکنیک آزادسازی احساس قرار گرفتند. داده ها با استفاده از پرسشنامه اضطراب سخنرانی (PSAS) بارسولومی و هولیهان (۲۰۱۶) و جمع آوری و با روش تحلیل واریانس چندمتغیره و تحلیل کوواریانس با نرم افزار SPSS-23 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج: نتایج تحلیل واریانس چندمتغیره نشان داد میانگین مولفه های شناختی، فیزولوژیکی، اضطراب بیان کل در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل در کاهش یافته است، اما در مولفه اضطراب رفتاری بین دو گروه تفاوت معناداری مشاهده نشد. همچنین نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد تکنیک آزادسازی احساس تاثیر معناداری بر اضطراب شناختی 0/31 =Eta، رفتاری 0/23 =Eta، فیزیولوژیکی 0/23 =Eta و اضطراب بیان 0/42=Eta دارد. نتیجه گیری: نتیجه گیری کلی پژوهش نشان می دهد که توجه به آموزش تکنیک آزادسازی احساس برای دانش آموزان دارای اضطراب بیان از ضرورت های پژوهش محسوب می شود و برگزاری دوره هایی در این زمینه در مراکز آموزشی توصیه می شود.
درآمدی بر تقویت روحیه پژوهندگی و سرزندگی تحصیلی دانش آموزان
حوزههای تخصصی:
چکیدههدف: هدف اصلی این مقاله، بررسی اهمیت تقویت روحیه پژوهش و سرزندگی تحصیلی است. روحیه پژوهندگی به معنای علاقه و انگیزه به یادگیری و پیشرفت تحصیلی و سرزندگی تحصیلی نیز به معنای رضایت و خشنودی دانش آموزان از فرآیند یادگیری و تحصیل است. روش کار: این مقاله به روش توصیفی – تحلیلی با ابزار فیش برداری و تکنیک اسنادی به جمع آوری اطلاعات پرداخته است. در این راستا، ابتدا روحیه پژوهش و سرزندگی تحصیلی تبیین می شود. سپس، راهکارهای برای تقویت روحیه پژوهش و سرزندگی تحصیلی دانش آموزان معرفی می شوند. نتایج: از یافته های پژوهش برای تقویت روحیه پژوهشگری به تاثیر آموزش فلسفه، مدارس پژوهنده، منابع و امکانات، سبک تفکر و تدریس معلمان، تعاملات موثر معلم با دانش آموزان، آموزش های جذاب و متنوع، برگزاری پروژه ها و ارائه ها و نحوه ی ارزشیابی می توان اشاره کرد. همچنین از یافته های پژوهش برای تقویت سرزندگی تحصیلی سه دسته کلی شامل عوامل 1-روانشناختی مربوط به تحصیل ( مدیریت استرس)2- عوامل مربوط به خانواده و همسالان( ایجاد ارتباط و همکاری با خانواده) و 3- عوامل مربوط به مدرسه( معلمان، ایجاد محیط یادگیری مثبت، استفاده از روش های آموزشی متنوع)شناسایی شد. نتیجه گیری: در پایان، با استفاده از این راهکارها، می توان روحیه پژوهندگی و سرزندگی تحصیلی دانش آموزان را تقویت کرد و آن ها را به دستیابی به عملکرد بهتر و انگیزه بیشتر در مسیر تحصیلی شان تشویق کرد.
مسئله وجود در فلسفه ابن جبیرول(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال ۱۹ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۷۶)
221-241
حوزههای تخصصی:
ابن جبیرول (فیلسوف یهودی قرن 11 میلادی) در کتاب «ینبوع الحیاه» تقسیمات مختلفی را برای مفهوم «وجود» برمی شمرد که برخی از این تقسیمات در نگاه نخست با یکدیگر ناسازگار به نظر می رسند و این پرسش را برمی انگیزانند که علت این تقسیم بندی های متفاوت چیست و ابن جبیرول چه تعریفی از وجود دارد و چگونه می توان تقسیمات مختلف وجود را در نظام فلسفی او با هم انطباق داد؟ ما با روش تحلیلی – توصیفی مستقیماً به متن کتاب ینبوع الحیاه رجوع کردیم تا به این مسئله پاسخ دهیم. بر اساس یافته های این پژوهش، ابن جبیرول وجود را معادل وحدت می داند. با محور قرار دادن این مفهوم، می توان تقسیمات مختلف وجود را با هم سازگار کرد. در رأس سلسله موجودات، خداوند در جایگاه وحدت خالق و پس از او ممکنات در جایگاه وحدت مخلوق قرار دارند. هر موجود ممکنی از دو وجود -یعنی ماده و صورت- تشکیل شده است. صورت عین وحدت است اما ماده (وجود مادی) حامل وحدت و کثرت به حساب می آید و خود نه وحدت است و نه کثرت، بنابراین، ماده نه وجود است و نه عدم و به همین نحو، هم وجود است و هم عدم.
مناسبات نظریّه پردازی دینی با قلمروهای تحقیق در علوم انسانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بهره مندی از متون دینی، بهعنوان منابع معرفتی، برای استنباط نظریههای علوم انسانی، از فرایندی روشمند برخوردار است. این روشمندی، گرچه از ویژگیهای خاص مطالعه در این منابع تبعیت میکند، اما در سطحی کلان، همراستا با جریان عام نظریهپردازی در علوم انسانی است. در این مقاله این مسئله مورد توجّه قرار می گیرد که با یک نگاه فراتحلیلی، پژوهشهای حوزه علوم انسانی، چه در مطلق علوم انسانی و چه در علوم انسانی دینی، از قلمروهایی برخوردارند. ویژگی این قلمروهای چهارگانه، معیارهایی را برای نظریهپردازی دینی در علوم انسانی در اختیار محققان میگذارد، که آگاهی از آنها برای ورود به این سنخ مطالعات دینی ضروری بوده، عدم توجه به آنها یکی از آسیبهای فلسفه علمی و روششناختی در این عرصه را رقم زده است. حاصلاین معیارها، در دو بخش معیارهای مختص هریک از قلمروهای تحقیق، و معیارهای مشترک میان همه قلمروها، دسته بندی می شود. روش تحقیق در این پژوهش در ساحت مطالعات دینی، اجتهادی و در عرصه علوم انسانی، تحلیل قیاسی است.