فرزاد بالو

فرزاد بالو

مدرک تحصیلی: دانشیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه مازندران

مطالب
ترتیب بر اساس: جدیدترینپربازدیدترین

فیلترهای جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۱ تا ۴۰ مورد از کل ۵۶ مورد.
۲۱.

بررسی دیدگاه های زبان شناسانه و نشانه شناسانه شمس در مقالات با الهام از آرای زبان شناسی سوسوری(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: مقالات شمس شمس تبریزی سوسور زبان و مفردات آن نشانه های غیر زبانی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶۴۱ تعداد دانلود : ۲۸۲
درسگفتارهایی که در مقالات شمس به هیات نوشتار درآمده اند میراث ارزشمند ادبی و عرفانی محسوب می شوند که تاکنون از چشم اندازهای مختلف نقد و نظریه های ادبی، دستاوردهای پژوهشی قابل تاملی را با مخاطبان معاصر خود در میان گذاشته است. ما در این پژوهش ، با رویکردی نو ، در ذیل عناوینی چون : ماهیت نشانه ی زبانی (دال و مدلول) در مقالات شمس ، گفتارهایی درباب نشانه های غیر زبانی در مقالات شمس، تحلیل گفتارهایی از شمس بر پایه رابطه هم نشینی و جانشیتی در زبان در مقالات شمس ، تمایز زبان و گفتار در مقالات شمس ، نقد نحوی و لغوی در مقالات شمس، و ترجیح گفتار بر نوشتار در مقالات شمس در پرتو آرای زبان شناسی سسوسور نشان داده ایم که اگرچه شمس در باب مفهوم زبان و مفردات آن ، نظریه و نظام زبان شناختی و نشانه شناختی منسجمی را ارائه نداده است اما با تامل در درسگفتارهایش، تفسیر و تلقی زبان شناسانه و زبان شناسانه ای را در مواجهه با کتاب و سنت و پدیدارهای هستی شاهد هستیم که برای خوانندگان امروزین جای درنگ و شگفتی بسیاری را به همراه دارد و بُعد معاصریت بدان می بخشد. پژوهش حاضربه طرح و شرح این مهم خواهد پرداخت.
۲۲.

نگاهی تطبیقی به داستان قرآنی «موسی و خضر» و داستان «پسرخوانده» از لِف تالستوی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: تالستوی پسرخوانده موسی و خضر قرآن

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۴۳ تعداد دانلود : ۲۳۳
تبیین مسئله: لِف تالستوی، فیلسوف، متفکر دینی و نویسنده روسی، از چهره های برجسته در ادبیات داستانی جهان است. او در آفرینش آثار خود از دستاوردهای فرهنگی ملل مختلف، به ویژه مشرق زمین و آموزه های اسلامی بهره گرفته است. دستاوردهای پژوهش نشان می دهد تالستوی در خلق داستان معروف «پسرخوانده»، از داستان قرآنی «موسی و خضر» تأثیر پذیرفته است. روش نویسندگان در این پژوهش می کوشند با روش توصیفی تطبیقی، تأثیرپذیری تالستوی را در آفرینش داستان «پسرخوانده» از داستان قرآنی «موسی و خضر» بررسی کنند. یافته ها و نتایج: میان این دو داستان یادشده، چه ازنظر ساختاری و چه محتوایی شباهت های عمده ای دیده می شود: در هر دو داستان شخصیت های اصلی نمادین هستند و در نقش مرشد (پدرخوانده، تارک دنیا/ خدا، خضر) و مرید (پسرخوانده/ موسی) ظاهر می شوند؛ خواننده شاهد درآمدی تمثیلی بر متن اصلی داستان ها و رویدادهای سه گانه ای است که در ظاهر ناعادلانه و غیراخلاقی است و اعتراض پسرخوانده/ موسی را به همراه دارد؛ اما با رمزگشایی پدرخوانده/ خضر حقیقت نهفته در ورای این رویدادها آشکار می شود و اینچنین به مخاطبین خود می آموزند که انسان به مقدرات الهی آگاه نیست؛ بنابراین نباید در جایگاه خدایی بنشیند و قضاوت کند و در جریان طبیعی حوادث دست برد؛ بلکه باید به خدا توکل کند و تسلیم تقدیر الهی باشد.
۲۳.

مفهوم وحدت وجود در مشرب فکری مولانا و لِف تالستوی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: مولوی تالستوی عرفان مثنوی وحدت وجود

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶۳۷ تعداد دانلود : ۲۹۹
وحدت وجود یکی از مفاهیم بنیادین در عرفان نظری و عملی است و در سنت ما نمایندگان بزرگی چون ابن عربی و مولانا دارد. مولانا، عارف بزرگ قرن هفتم، در آثارش به گونه های مختلف و اغلب به صورت تمثیلی به طرح و تبیین این مفهوم می پردازد. چنین تفکری محدود به سنت اسلامی و ایرانی نمی شود و در میان اقوال و آثار اندیشمندان و حکیمان و نویسندگان دیگر ملل هم می توان رد پای این مفهوم را یافت که با توجه به سنت فکری- فرهنگی حاکم بر آنان از جلوه های متفاوتی برخوردار است. نویسنده و اندیشمند مشهور روسی، لِف تالستوی، در جستجوهای معنوی خود برای یافتن معنای زندگی، از حکمت ها، آیین ها و ادیان مشرق زمین بهره ها گرفت. در این میان، یکی از موضوعاتی که همچون رشته نخی نامرئی در تمام آثار تالستوی امتداد پیدا می کند، مفهوم وحدت است. او در داستان «قزاق ها»، در رمان حماسی «جنگ و صلح»، در «مرگ ایوان ایلیچ»، در حکایت های تعلیمی، در مجموعه «راه زندگی» و ... به طرح ایده وحدت وجود می پردازد. در این پژوهش بر آنیم به این پرسش به طور عام پاسخ دهیم که دیدگاه وحدت وجودگرایانه مولانا و تالستوی چگونه در آثارشان بازتاب یافته است؟ با بررسی هایی که داشته ایم، اشارت های تالستوی درباره مفهوم وحدت وجود این قابلیت و ظرفیت را دارند که در پرتو  تلقی مولویانه از وحدت وجود  با روشی توصیفی-تطبیقی مورد بازخوانی و بررسی قرار گیرند. از این رو، ما در این نوشتار با رویکرد ادبیات تطبیقی آمریکایی به طرح و شرح شباهت های موجود میان اندیشه مولانا و تالستوی درباره مفهوم وحدت وجود می پردازیم.
۲۴.

تحلیل لوگوس (زبان) در مثنوی معنوی و غزلیات شمس با رویکرد هستی شناسانه ی هایدگری(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: زبان غزلیات شمس لوگوس مثنوی مولانا هایدگر

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۴۸ تعداد دانلود : ۲۹۵
هستی و وجود، راهبر اصلی مباحث فلسفی در آرای هستی شناسی مارتین هایدگر است. وقتی هایدگر از لوگوس سخن می گوید، درحقیقت در پی یافتن راهی برای رسیدن به دریافت حقیقت هستی و وجود است. برای حصول به این امر،  هایدگر در طرح بحث خود از لوگوس در پیوند با امر حقیقی، لوگوس را در ساحاتی چون لوگوس به مثابه ی سخن گفتن، لوگوس به مثابه ی صدق و کذب (آشکارگی و پوشانندگی)، لوگوس به مثابه ی بازتاب دهنده  و... بررسی می کند. نکته اینجاست وقتی که در پرتو چنین تلقی از لوگوس در اندیشه ی هایدگر، به خوانش مثنوی و غزلیات شمس می پردازیم، تحقق عینی وجوه مختلف لوگوس (زبان) را به نحوتأمل برانگیزی در اشعار مولانا مشاهده می کنیم، چنان که گاهی به دو وجه آشکارگی و پوشانندگی لوگوس (زبان) توجه نشان می دهد و در مواقعی زبان را به مثابه ی امری پوشاننده فرض و گاه آن را به غبار و حجاب نیز تشبیه می کند. همچنین در ابیاتی بر این نکته اصرار می ورزد که زبان در توصیفِ حقیقتِ هستی، ناقص و نارسان است و توانایی بازتاب حقیقت را ندارد. نوشتار حاضر طرح و تحلیل چگونگی این فرایند خواهد بود.    
۲۵.

تحلیل فرونسیستی از «فقر و غنا» در نظام اخلاق صوفیانه و رساله اخلاقی گلستان(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: سعدی گادامر فرونسیس گلستان تصوف غنا فقر

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۷۱۵ تعداد دانلود : ۵۲۵
مفهوم فرونسیس (حکمت عملی) که ریشه در فلسفه ارسطو دارد، با اصطلاح سویه کاربردی در هرمنوتیک گادامری پیوند وثیقی پیدا می کند. گادامر با الهام از فرونسیس ارسطویی، بر جنبه کارکردی و پراگماتیستی فهم تأکید می کند؛ ازاین رو، گادامر فهم و تفسیر را جزء امور انضمامی و تجربی می داند، نه با پیش داشت قواعد و روش های خاص. آنچه سعدی در مواجهه با آموزه های اخلاقی به طور عام، و موضوع فقر و غنا انجام می دهد، تحقق عینی کارکردی است. از سده های سوم و چهارم هجری، یکی از آموزه های اخلاقی که در کتب صوفیه با عناوین مختلف مطرح شده، تفضیل فقیر صابر بر غنی شاکر بوده است. چنین رأی و حکمی تا قرن هفتم قرائت مسلط اهل تصوف محسوب می شده و تمرد و سرکشی از آن، عقاب و عذاب دنیوی و اخروی را برای صاحب آن به دنبال داشته است؛ تا اینکه در این قرن، سعدی در رساله اخلاقی گلستان، دیگر بار به مفهوم فقر و غنا با چشم انداز و رویکرد تازه ای می پردازد. او با تفسیری فرونسیستی متناسب با وضعیت انضمامی و عینی زیست روزمره خود، این بصیرت را پیدا می کند تا در مقابل تفسیر مسلط و فراتاریخی و حاکم، جانب غنا را به عنوان عاملی نجات بخش در عصر انحطاط بگیرد و با اخلاقی کارکردگرایانه، زندگی را برای ایران و ایرانی به ارمغان آورد. این مقاله که به شیوه توصیفی تحلیلی و با بهره گیری از ابزار کتابخانه ای نوشته شده است، به تبیین و تحلیل این مدعا خواهد پرداخت.
۲۶.

بازنمایی «دیگری» در مثنوی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: دیگری دیگربودگی مثنوی گفتمان عرفانی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۳۱ تعداد دانلود : ۷۸۸
تاکنون متفکران بسیاری با رویکردهای گوناگون به بررسی مفهوم «دیگری» و مصادیق آن در ابعاد گوناگون زندگی پرداخته اند. ادبیات نیز به منزله بستری برای بازنمایی مصادیق «دیگری»، در کانون توجه محققان و دیگری پژوهان قرار گرفته است. بررسی مصادیق «دیگری» در خوانش متون ادبی، علاوه بر شناخت جایگاه دیگربودگی در جهان بینی افراد در اعصار مختلف، تحدید قلمرو «من» را نیز ممکن ساخته است. در این نوشتار، به روشی تحلیلی و با رویکرد تلفیقی، ظرفیت های مثنوی مولوی در بازنمایی انواع «دیگری» و تحقق سطوح دیگربودگی «دیگری» و جایگاه «دیگری» در جهان بینی عرفانی بررسی می شود تا با درک سطوح تحقق دیگربودگی، شناختی نسبی از ساختارهای حاکم بر اندیشه های عرفانی حاصل شود. بدین منظور، پس از تببین مفهوم «دیگری» در سه نظام فکری فلسفی: تقابلی، دیالکتیکی و بین سوژه ای، با ذکر نمونه هایی از مصادیق «دیگری» در ابیات مثنوی، خوانشی از سطوح تحقق دیگربودگی «دیگری» و شروط امکان آنها در این متن ارائه می شود. ازمنظری کلی، به جهت وجود ساختار تقابلی حاکم بر جهان بینی عرفانی و تعریف «دیگری» به منزله یک «غیر»، تحقق سطوح بالای دیگربودگی را در متن مثنوی نمی توان انتظار داشت، اما روایت تجربه وصال و به تصویرکشیدن عجز «من» از درک «دیگری نامتناهی» را بازنمایی بالاترین سطح از دیگربودگی می توان تلقی کرد. ضمن اینکه در فاصله «غیر» تا « دیگری نامتناهی» و به واسطه گفت وگو، سطحی از دیگربودگی نیز در ارتباط میان شخصیت های داستان هایی از مثنوی بازنمایی می شود.
۲۷.

هرمنوتیک: از نظریه تا نقد ادبی؟(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: هرمنوتیک مؤلف محور هرمنوتیک فلسفی هرمنوتیک ادبی نقد ادبی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶۳۵ تعداد دانلود : ۴۲۵
تردیدی نیست که رویکردهای مختلف هرمنوتیکی به مثابه یک نظریه مقبولیت عام یافته اند. اما  آیا هرمنوتیک می تواند گامی فراسوی نظریه بگذارد و در عرصه نقد ادبی هم به کار آید؟ شلایرماخر، مؤسس هرمنوتیک مؤلف محور، در عالم نظر بر آن است که در مقام تحقق، هرمنوتیک مقدم بر نقد است و نقد پس از هرمنوتیک می آید. التزام شلایرماخر به روش تأویل دستوری و تأویل فنی در عمل، میان هرمنوتیک مؤلف محور و نقد پیوند برقرار می کند. هرش نیز، با تفکیک میان دو نوع نقد، معتقد است پیوند وثیقی میان هرمنوتیک مؤلف محور و نقد درونی  وجود دارد. علاوه بر آن، معیارهای چهارگانه هرش برای اثبات محتمل بودن یک تفسیر، به ارزش گذاری تفسیر معتبر از نامعتبر منجر می شود. اما از نظر صاحب نظران، هرمنوتیک فلسفی درآمدوشدی میان نظریه و نقد قرار دارد. ما برآنیم با توجه به دو معیاری که گادامر برای درستی تفسیر برمی شمرد، یعنی پیش داشت کمال یافتگی و فاصله زمانی، هرمنوتیک فلسفی تا مقام نقد بر کشیده می شود. در این میان، هرمنوتیسین های ادبی با  تأکید بر روش در خوانش متن، وارد قلمرو نقد می شوند
۲۸.

تحلیل امر والا در غزلیات شمس و مثنوی مولانا با الهام از نظریه کانت در باب امر والا(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: مولانا کانت امر والا آفتاب دریا کوه

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۷۰ تعداد دانلود : ۵۰۸
در تلقی کانتی، امر والا در شی ء بی صورت یافت می شود که در بی کرانگی قابل تصور است. وقتی انسان در برابر عظمت و شکوهمندی یک کوه رفیع و با صلابت یا بزرگی و پهناوری یک دریا قرار می گیرد، حکم به والایی می کند و احساسی تحسین آمیز توأم با ناتوانی و هراس (خوف و رجا) به او دست می دهد. از نظر کانت، برای چنین حکم و احساسی، انسان به قابلیت ذهن و پرورش یافتن آن نیاز دارد. در مثنوی و غزلیات شمس، عناصر بیکران و پر عظمت هستی، مانند آفتاب، دریا، کوه و... بسامد زیادی دارند و مولانا با این امور با نوعی احساس احترام و تحسین و در عین حال عجز و هراس مواجه می شود. همچنین او نقش مخاطب آشنا را در فهم امور والا بسیار تاثیرگذار می داند. این مقاله به تحلیل امر والا در غزلیات شمس و مثنوی در پرتو آرای کانت می پردازد.
۲۹.

ابوحیان توحیدی برفراز تقابل های دوگانه نظم و نثر در سنت ادبی- بلاغی اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: نظم نثر تقابل دوگانه بلاغت ابوحیان توحیدی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۹۹۳ تعداد دانلود : ۵۱۲
نظم و نثر در سنت ادبی ما در طول تاریخ طرفداران و مخالفانی داشته و هرکدام دلایلی را له یا علیه دیگری اقامه کرده اند. دراین میان، ابوحیان توحیدی، با فراروی از تقابل های دوگانه، بی آنکه جانب نظم یا نثر را بگیرد، با رویکردی فلسفی و زیبایی شناختی، سویه های دیگری از نسبت میان نظم و نثر را آشکار کرده است. این نوشتار، با روش توصیفی تحلیلی، ضمن نقل عینی آرای طرفداران نظم و نثر، به تحلیل رویکرد فراثنویت انگار توحیدی در الامتاع و المؤانسه می پردازد. نتایج بررسی ها حاکی از این است که توحیدی، با بازخوانی اقوال طرفداران نظم و نثر، معتقد است که درباب شعر و نثر نمی توان حرف آخر را زد. آن گاه، پس از تبیین ماهیت سخن و انواع آن، به نقل امتیازات نظم و نثر از زبان طرفداران آنها می پردازد؛ ازجمله اینکه نظم صناعت است و دست عامه مردم به آن نمی رسد، درحالی که نثر زودیاب تر است و عامه سخنوران را به جهت سهولت به خود متوجه می کند. نثر برای آراستگی به شعر نیازمند است، اما شعر به نثر نیازی ندارد. شاعر افق بی کرانه در پیش دارد و نویسنده میدانی کران مند، و در مقابل، نثر بنیاد سخن است و نظم فرع آن. نثر عاری از تکلف است و شعر مشحون از الزامات شعری؛ نثر از خرد وام می گیرد و نظم از احساس. با وجود زیبایی صوری نظم، نثر اصیل تر و شریف تر است. سرانجام، نتیجه می گیرد که هم نظم و هم نثر فضیلت های انکارناپذیر دارند و بهترین نوع سخن آن است که صورت آن بین نظم و نثر باشد، ولی نه نظم باشد و نه نثر.
۳۰.

بررسی حکایات مشترک النوبه الثالثه کشف الأسرار و روح الأرواح براساس نظریه ترامتنیّت ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: کشف الأسرار روح الأرواح سمعانی میبدی حکایات مشترک ترامتنیت ژنت

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶۶۴ تعداد دانلود : ۴۸۱
ژنت برای بررسی انواع روابط میان متنی متون، اصطلاح ترامتنیّت را مطرح می کند. ژانر یا گونه عرفانی بخش مهمی از ادب فارسی را به خود اختصاص داده است؛ به همین سبب، مطالعه ترامتنی متون برجسته عرفانی زوایای پنهان و ناگشوده میان آنها را روشن می کند. این پژوهش که به روش توصیفی تحلیلی انجام شده، نخستین گامی است که مناسبات ترامتنی چهل و شش حکایت مشترک النوبه الثالثه کشف الأسرار و روح الأرواح را از منظر تئوری ترامتنیّت ژنت بررسی کرده است. به طور کلی نتایج این پژوهش عبارت است از: 1) از میان چهل و شش حکایت موجود در این دو کتاب، ده حکایتْ ذیل بینامتنیّت صریح، نوزده حکایت در شمار بینامتنیّت غیرصریح و هفده حکایت در ذیل بینامتنیّت ضمنی قرار می گیرد؛ 2) نتیجه جست وجوهای پیرامتنی نیز بیانگر آن است که همانندی های بسیاری ازنظر صورت و معنا در عنوان ها و صدر و ذیل آن حکایات وجود دارد. همین امر نویسندگان این پژوهش را هرچه بیشتر به درست بودن گمانه اقتباس میبدی از سمعانی هدایت می کند؛ 3) ازنظر رابطه سرمتنی، تقسیم بندی این دو کتاب عرفانی در ذیل گونه عرفانی تأیید می شود؛ 4) از دیدگاه ورامتنی در هیچ قسمت از حکایات النوبه الثالثه کشف الأسرار نقد و تفسیر مستقیم بر متن روح الأرواح دیده نمی شود.
۳۱.

بررسی حکایات مشترک النوبه الثالثه کشف الأسرار و روح الأرواح براساس نظریه ترامتنیّت ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: کشف الأسرار روح الأرواح سمعانی میبدی حکایات مشترک ترامتنیت ژنت

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۸۵ تعداد دانلود : ۴۴۵
ژنت برای بررسی انواع روابط میان متنی متون، اصطلاح ترامتنیّت را مطرح می کند. ژانر یا گونه عرفانی بخش مهمی از ادب فارسی را به خود اختصاص داده است؛ به همین سبب، مطالعه ترامتنی متون برجسته عرفانی زوایای پنهان و ناگشوده میان آنها را روشن می کند. این پژوهش که به روش توصیفی تحلیلی انجام شده، نخستین گامی است که مناسبات ترامتنی چهل و شش حکایت مشترک النوبه الثالثه کشف الأسرار و روح الأرواح را از منظر تئوری ترامتنیّت ژنت بررسی کرده است. به طور کلی نتایج این پژوهش عبارت است از: 1) از میان چهل و شش حکایت موجود در این دو کتاب، ده حکایتْ ذیل بینامتنیّت صریح، نوزده حکایت در شمار بینامتنیّت غیرصریح و هفده حکایت در ذیل بینامتنیّت ضمنی قرار می گیرد؛ 2) نتیجه جست وجوهای پیرامتنی نیز بیانگر آن است که همانندی های بسیاری ازنظر صورت و معنا در عنوان ها و صدر و ذیل آن حکایات وجود دارد. همین امر نویسندگان این پژوهش را هرچه بیشتر به درست بودن گمانه اقتباس میبدی از سمعانی هدایت می کند؛ 3) ازنظر رابطه سرمتنی، تقسیم بندی این دو کتاب عرفانی در ذیل گونه عرفانی تأیید می شود؛ 4) از دیدگاه ورامتنی در هیچ قسمت از حکایات النوبه الثالثه کشف الأسرار نقد و تفسیر مستقیم بر متن روح الأرواح دیده نمی شود.
۳۲.

از قوس هرمنوتیکی ریکور تا نوبت های سه گانه تأویلی در اندیشه و آثار عین القضات همدانی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: پل ریکور عین القضات همدانی هرمنوتیک تأویل نوبت های سه گانه تأویلی/ هرمنوتیکی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۷۸۰ تعداد دانلود : ۳۹۸
تأویل در گفتمان تصوف ذوقی، ازجمله در آثار و اندیشه های عین القضات، اصلی بنیادین  به شمار می آید. در عرفان فلسفیِ او که دارای طرحی پلّکانی و مدرج است، هر مفهوم ابتدا و انتهایی دارد. سالک از ابتدا به انتها می رسد و در انتها نیز مدارجی را می پیماید تا به نهایت انتها برسد. نوبت های سه گانه تأویلی عین القضات در پرتو مراتب سه گانه معرفتی-ادراکیِ «خواندن»، «دانستن» و «رسیدن»، علاوه بر حیثیت معرفت شناختی، بُعد هستی شناختی نیز پیدا می کند؛ سلسله مراتبی تأویلی که درنهایت منجر به تحول باطنی و گشودگی چشم  و دل به ساحت و افق تازه ای می شود. در قوس هرمنوتیکی پل ریکور نیز مفسریا خواننده  در مواجهه با متن  مراحلی را پشت سر می گذارد که عبارت اند از: «تبیین»، «فهم»،  و «به خود اختصاص دادن». «تبیین» ساختار لفظ را بررسی می کند و به نشانه شناسی واژگان توجه دارد. در مرحله «فهم»، مفسر یا خواننده درصدد کشف ژرفای معنا و حصول به نیت مؤلف ضمنی متن است. «به خود اختصاص دادن» مرحله پایانی فهم است که داده های معنایی سبب تحول مفسّر گردیده، به فهمی متفاوت تر از خویش نائل می شود. ما در این پژوهش برآنیم تا میاننوبت های سه گانهتأویلی عین القضات و قوس هرمنوتیکی ریکور تناظر برقرار کنیم و ضمن اشاره به وجوه متشابه و متفاوت این دو رویکرد تأویلی/ هرمنوتیکی، از قوس تأویلی در نظام فکری عین القضات پرده برداریم.
۳۳.

از «سویه کاربردی» در هرمنوتیک گادامری تا «به خود اختصاص دادن» در هرمنوتیک ریکور با تکیه بر متون عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: گادامر نظریه هرمنوتیکی(خوانش و دریافت متن) ریکور هرمنوتیک فلسفی سویه کاربردی به خود اختصاص دادن

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۹۹ تعداد دانلود : ۵۲۸
گادامر و ریکور از چهره های برجسته هرمنوتیک فلسفی به شمار می آیند؛ اما با وجود همانندی های دیده شده در نظام هرمنوتیکی شان، تفاوت های چشمگیری با هم دارند. از آن جمله می توان به «سویه کاربردی» در تلقی گادامری و «به خود اختصاص دادن» در اندیشه ریکوری اشاره کرد. گادامر در جریان فرایند فهم، به دو عنصر «فهم» و «تفسیر»، رکن سومی به نام «سویه کاربردی» نیز می افزاید. درواقع «سویه کاربردی» تابعی از اصل مرکزی هرمنوتیک فلسفی است که براساس آن، فهم همواره بر یک وضعیت زمانی، تاریخی و انضمامی استوار است؛ اما «به خود اختصاص دادن» در نظریه قوس هرمنوتیکی ریکور، پس از مرحله اول و دوم یعنی «تبیین» و «فهم» قرار می گیرد. مرحله «تبیین» به بررسی ساختار لفظی متن و مرحله «فهم» به عمق معناشناختی متن مربوط می شود و با هدف وصول به نیّت مؤلف (مؤلف ضمنی) انجام می پذیرد؛ اما هدف نهایی تفسیر به «خود اختصاص دادن» است؛ یعنی مفسّر با نگاهی سوبژکتیو و با زمینه زدایی کردن متن از وضعیت زمانی و تاریخی، و با دخیل کردن انتظارها، پسندها و پیش داوری های خود، متن را از تملک مؤلف و زمینه آفرینش آن، به تصاحب خویش درمی آورد و به فهمی تازه از خویشتن نائل می آید. در میان متون عرفانی، اعم از نظم و نثر، شاهد تحقق عینی این دو رویکرد تفسیری در مقام عمل هستیم. چنانکه نمونه های آن را در این پژوهش و در مثنوی معنوی، کشف الاسرار،نامه های عین القضات و... نشان دادیم. در این پژوهش، با روش توصیفی مقایسه ای به تبیین نظری و کاربستی اصل «سویه کاربردی» و «به خود اختصاص دادن» در برخی از متون عرفانی پرداخته می شود.
۳۴.

شاهنامه نمود حذف، غیاب یا حضور دیگری(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: شاهنامه باختین حماسه دیگری منطق گفت وگویی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۷۱ تعداد دانلود : ۷۱۵
مفهوم «دیگری» به وسیله میخائیل باختین به حوزه ادبیات و نظریه های ادبی وارد شد. باختین در میان انواع ادبی، تنها نوع ادبی رمان آن هم رمان های داستایفسکی را واجد شرایط گفت وگویی و حضور «دیگری» می پنداشت. بر همین اساس، باختین ژانر حماسی و تراژیک را همچون رمان های تولستوی فاقد خصلت مکالمه ای می داند. او معتقد است بنیاد آثار حماسی بر پایه حذف و طرد دیگری استوارست. در مقاله حاضر کوشیدیم با رویکردی سلبی و ساختارشکنانه به رأی باختین در باب آثار حماسی، نمودهای «دیگری» در شاهنامه را نشان دهیم. این نمودها را در ساحت های متفاوتی می توان بررسی کرد که عبارت اند از: 1) آفرینش شاهنامه به مثابه نمود صدایی دیگر در برابر صدای حاکم؛ 2) شاهنامه تلاقی ژانرهای مختلف در کنار هم؛ 3) نهاد پهلوانی در برابر نهاد شاهی؛ 4) ازدواج با بیگانگان. همه این مؤلفه ها گواهی بر حضور دیگری و وجود چندصدایی و گفت وشنود در شاهنامه است.
۳۵.

معیارهای تمییز وقایع خیال منفصل در تذکره الاولیاء به روش هانری کربن(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: هانری کربن خیال منفصل تذکره الاولیاء

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶۲۸ تعداد دانلود : ۸۷۵
از دوران قدیم همواره گروهی به وجود مراتبی برای عالم معتقد بوده اند. عالم خیال منفصل، به عنوان عالمی واسطه بین عالم ماده و عالم عقل- و البته تحت عناوین مختلف- در جهان اسلام مطرح شد. قوه خیال نیز قوه میانجی حس و عقل درنظر گرفته شد. از طرفی در میان ملل مختلف، تجارب دینی و عرفانی ای وجود داشته است که از آن با نام های متفاوتی مانند کرامات، خوارق عادات و... نامبرده می شود. در میان صوفیه، این موضوعات اهمیت و بسامد ویژه ای داشت؛ به طوری که متون متعددی در این زمینه به یادگار ماند که تذکره الاولیاء یکی از آن هاست. هانری کربن مستشرقی است که به کمک مؤلفه های پدیدارشناسی، در برخورد با تجارب عرفانی اولیا، لزوم درک صحیح آن را در موضع دقیقش یعنی عالم خیال منفصل، بارها یادآور می شود. پژوهش حاضر در سایه نزدیک شدن بهروش کربن که همان تأویل یا کشف المحجوب است، معیارهایی ارائه می دهد که در تذکره الاولیاء به کمک آن می توان خیالی (مثالی) بودن مرتبه وقایع را تشخیص داد. یافته های پژوهش ناظر بر این است که معیارهایی مانند زمان قدسی، ارتباط با فرشته، اوصاف لطیف و مثالی و... قادرند مکان صحیح وقوع وقایع مثالی را به مخاطبان متونی نظیر تذکره الاولیاء نشان دهند.
۳۶.

نقدی بر تلقّی رایج از هرمنوتیک فلسفی گادامری به مثابه هرمنوتیک خواننده محور/ مفسّرمحور(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:
حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۴۷ تعداد دانلود : ۷۷۹
گادامر تحت تاثیر آرای هایدگر در باب مقوله ی فهم، زبان، زبانمندی و تاریخمندی فهم و ...، هرمنوتیک فلسفی را بنیان نهاد. او بی آن که در خوانش متن، همچون اسلاف خود شلایرماخر و دیلتای با اتخاذ روش، و محوریت بخشی به مؤلف در پی دستیابی به نیّت مؤلف برآید و یا خواننده را به عنوان نقطه ی کانونی مقوله ی فهم و خوانش متن قرار دهد، با الهام از فلسفه ی هستی شناختی هایدگری، بر این باور است که تناظری سوژه – سوژه میان خواننده و متن برقرار است و امتزاج افق، نتیجه ی نهایی گفتگوی میان خواننده و متن به شمار می آید. این در حالی است که یکی از مهم ترین بدفهمی هایی که در باب هرمنوتیک فلسفی گادامری در پژوهش های رایج راه یافته، این است که به اشتباه از هرمنوتیک فلسفی به هرمنوتیک خواننده / مفسّرمحور تعبیر می شود. این اشتباه، ریشه در دلایلی چون: عدم توجّه به تغییر رویکرد روش محورانه در هرمنوتیک فلسفی به رویکرد دیالکتیکی، تلقّی نادرست از مفهوم انطباق یا کاربرد در هرمنوتیک فلسفی، عدم توجّه به مفهوم بازی در هرمنوتیک فلسفی، جدا انگاری سوژه و ابژه و عدم التفات به امتزاج افق ها در هرمنوتیک فلسفی، عدم تفکیک میان قلمرو هرمنوتیک فلسفی و نقد خواننده محور (هرمنوتیک ادبی) و ... دارد. پژوهش حاضر که به روش توصیفی تحلیلی است، ریشه های این بدفهمی را مورد واکاوی قرار می دهد .
۳۷.

داستان «موسی و شبان» نمونه ای عینی از تحقق امتزاج افق ها در تلقی گادامری(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: مولوی گادامر مثنوی مولوی موسی شبان آمیزش افق ها

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۳۲۰ تعداد دانلود : ۷۰۸
گادامر، بنیاد فهم را امتزاج افق مفسر و افق متن می داند و بر این اساس، به تبیین واقعه فهم و چگونگی آمیزش افق ها می پردازد. طُرفه اینکه تحقق چنین مفهومی را به طور عینی و مصداقی در داستان «موسی و شبان» در مثنوی شاهد هستیم. مولانا که کانون فهم خود را از خدا، آمیزش افق اهل تشبیه و اهل تنزیه قرار می دهد، برای تعلیم و عینیت بخشی به چنین تلقی و تفسیری، داستان «موسی و شبان» را می آفریند. در این داستان، موسی و شبان به مثابه مفسری، تلقی خاصی از خدا دارند که متأثر از کتاب و سنت و با توجه به موقعیت هرمنوتیکی آن هاست؛ چنان که در آغاز داستان، خداشناسی موسی در قالب اهل شریعت و تنزیه ظاهر می شود و درمقابل، تجربه و درک شبان از خدا متناسب با تلقی اهل تشبیه آشکار می گردد. این چنین در آغاز داستان، موسی و شبان هریک در افق خود محصورند. اما در ادامه از طرفی مواجهه مؤاخذه گرایانه موسی با شبان و از سوی دیگر عتاب خداوند با موسی، هم شبان و هم موسی را در موقعیت هرمنوتیکی تازه ای قرار می دهد؛ به گونه ای که هر دو درنهایت جمع دو افق تشبیه و تنزیه را به حقیقت نزدیک تر می یابند.
۳۸.

بررسی رابطه ی «حافظ و خدا» در ساحت همسخنی و گفت وگویی

کلیدواژه‌ها: حافظ خدا بوبر رابطه ی من - تویی رابطه من - آنی همسخنی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۰۶۷ تعداد دانلود : ۷۱۶
یکی ازدستاوردهای ارزشمند میراث صوفیه در مقام مقایسه با فقه، فلسفه و کلام، تعریف و تلقی خاصی از رابطه ی انسان با خداست که آن را از رابطه ی انسان و خدا در نظام فقهی، فلسفی و کلامی متمایز می سازد و به رابطه ی عاشق و معشوق، تبدیل می کند و صمیمی ترین و ناب ترین گفت وگوها در قالب رابطه ی من و تویی بازتاب می یابد ؛ اما در این میان، برخی عارفان و شاعران کلاسیک، برخلاف گفتمان غالب صوفیانه که در آن، رابطه ی من و توییِ بنده و خدا تا مرز اتحاد و تسلیم و رضا در برابر خداوند پیش می رود؛ رابطه ی من و تویی بنده و خدا در قالب گستاخی، بی پروایی و من و تو کردن با خدا تبلور می یابد که تداعی گر استقلال دو طرف گفت وگو در عین صمیمت و پیوستگی در تلقی فلسفه ی همسخنی و گف وگویی مارتین بوبر است. در غزلیات حافظ، رابطه ی بنده و خدا از رابطه ی عاشق و معشوق در تلقی متعارف عارفانه بسی فراتر می رود و حافظ با خداوند در مقام دوست وارد گفت وگو می شود؛ گاه کبر و استغنا می ورزد و گاه به گونه های مختلف، با خداوند، نظام آفرینش و فلسفه ی خلقت، از درِ طعن و تعریض وارد می شود. این نوشتار، به تحلیل بیش تر رابطه ی من و تویی در ساحت همسخنی و گفت وگویی در اشعار حافظ پرداخته است..
۳۹.

نیست انگاری در آثار نیچه و خیام(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: خیام نیچه نیست انگاری جهان شناختی معرفت شناختی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۹۳ تعداد دانلود : ۴۵۴
یکی ازمفاهیم و رویکردهای عمده در تمامی تاریخ اندیشه ، نیست انگاری بوده است. اما به طور تاریخی و خاص ، نیچه را فیلسوفی می دانند که بوجوه ایجابی و سلبی این رویکرد را مورد ملاحظه قرار داده است. در سنت ما نیز، رویکرد نیست انگاری بی سابقه نبوده، به گونه ای که می توان مدعی شد مفاهیم آن در رباعیات خیام بطورقابل تامل و منسجمی صورت بندی شده است. هم در رباعیات خیام و هم در آثار نیچه حوزه های نیست انگاری در ساحات هستی شناختی ، جهان شناختی، معرفت شناختی ، اخلاقی و اگزیستانسیالیستی ظهور پیدا کرده اند. این مقاله بر آنست تا قرابت اندیشه های این دو فیلسوف را در حوزه های یاد شده مورد بررسی قرار دهدو ناکید کند که خیام از این حیث حتی بر نیچه فضل تقدم داشته است.
۴۰.

بررسی رابطه ی «حافظ و خدا» در ساحت همسخنی و گفتگویی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: حافظ خدا بوبر رابطه من- تویی رابطه من - آنی همسخنی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۰۸۶ تعداد دانلود : ۱۰۰۲
یکی از دستاوردهای ارزشمند میراث صوفیه در مقام مقایسه با فقه ، فلسفه و کلام ، تعریف و تلقی خاصی از رابطه ی انسان با خداست که آن را ازرابطه ی انسان و خدا در نظام فقهی ، فلسفی و کلامی متمایز می سازد و به رابطه ی عاشق و معشوق تبدیل می شود و صمیمی ترین و ناب ترین گفتگوها در قالب رابطه من و تویی بازتاب می یابد. اما در این میان ، پاره ای از عارفان و شاعران کلاسیک، برخلاف گفتمان غالب صوفیانه که رابطه ی من و توییِ بنده و خدا تا مرز اتحاد پیش می رود و انسان در برابر خدا جز تسلیم و رضا چاره ای نمی بیند ؛ رابطه ی من و تویی بنده و خدا در قالب گستاخی ، بی پروایی ، من و تو کردن با خدا تبلور می یابد که تداعی گر استقلال طرفین گفتگو در عین صمیمت و پیوستگی در تلقی فلسفه ی همسخنی و گفتگویی مارتین بوبر است. در غزلیات حافظ ، رابطه ی بنده و خدا از رابطه ی عاشق و معشوق در تلقی متعارف عارفانه بسی فراتر می رود و حافظ در مقام دوست با خداوند وارد گفتگو می شود ؛ گاه کبر و استغنا می ورزد و گاه به گونه های مختلف به خداوند ، نظام آفرینش و فلسفه ی خلقت ، از درِ طعن و تعریض وارد می شود. این نوشتار ، به تحلیل بیشتر رابطه ی من و تویی در ساحت همسخنی و گفتگویی در اشعار حافظ می پردازد .

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

حوزه تخصصی

زبان