مقالات
حوزه های تخصصی:
تحلیل گفتمان انتقادی رویکردی بین رشته ای است که در آن سعی می شود نقش تحولات اجتماعی در مطالعات زبانی برجسته شود. این شیوه در پی آن است که نقش گفتمان را در روابط اجتماعی به ویژه روابطی که قدرت نابرابر را نشان می دهد، آشکار کند. فرکلاف، زبان شناس و پژوهشگر بریتانیایی، با ارائه ی مدل سه بعدی (توصیف، تفسیر و تبیین) چارچوب گسترده تری را برای این نظریه ایجاد کرد، به گونه ای که نقش موقعیت و اجتماع در آن به نحوچشمگیری برجسته شده است. به سبب گسترده بودن مباحث تحلیل گفتمان فرکلاف، در این پژوهش کوشش شده است تا مباحث گفتمان شناسی تنها در بخش واژه ها1 با علوم معانی، بیان و بدیع مقایسه و برای تحلیل خسرو و شیرین نظامی به کار گرفته شود. هدف این پژوهش آن است که با مقایسه ی دانش های بلاغی و رویکرد فرکلاف، تحلیل روشن تری از این رویکرد ارائه شود. نقش موقعیت و مقتضای حال در علم معانی به طورکامل بررسی شده؛ اما در علم بیان و بدیع به جز تعریض موردتوجه قرار نگرفته است. در نظریه ی فرکلاف موقعیت به همراه قدرت در تبیین مسائل مختلف به کار می رود. باتوجه به برجسته بودن نقش موقعیت در علم معانی و تحلیل گفتمان فرکلاف، کوشش شده است که نقش موقعیت در مباحث علم بیان و بدیع نیز تحلیل شود. از دستاوردهای این پژوهش آن است که نظامی در خسرو و شیرین در هر سه حوزه یعنی معانی، بیان و بدیع به نقش موقعیت و مقتضای حال مخاطب توجه داشته است. به بیان دیگر کوشیده ایم تا نشان دهیم بیان و بدیع در منظومه ی خسرو و شیرین در ساخت موقعیت برجسته برای کنش های کنشگران نقش اساسی و بنیادین ایفا می کند.
بیا که ما سپر انداختیم، اگر جنگ است (بررسی آماری و تحلیلی واژگان جنگی و حماسی در غزلیات سعدی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از ویژگی های غزل سعدی، حضور هم زمان دو مفهوم «عشق» و «جنگ» در بافت شعر عاشقانه یا به تعبیر دیگر خلق تصاویر عاشقانه با استفاده از واژگان، تعابیر، و تصاویر جنگی است. در این مقاله ضمن ارائه ی داده های آماری دراین خصوص، به بررسی دلایل حضور و بسامد قابل توجه واژگان و ترکیبات جنگی در غزل عاشقانه ی سعدی پرداخته شده است. درمجموع 637 غزل، 1014 مورد واژگان و ترکیبات جنگی همچون: خون، کشتن، شمشیر، تیغ، تیر، ناوک، خدنگ، کمان، کمند و غیره مشاهده می شود. در بررسی دلایل این موضوع، موارد مطرح شده در این پژوهش ازاین قرار است: الف: پشتوانه ی اسطوره ای ایزدبانوان عشق و جنگ در گستره ی فرهنگی ایران، بین النهرین، یونان و روم و ادامه ی این الگو در فضای شعری پیش از سعدی ازجمله الگوی «معشوق جنگجو» در ادبیات حماسی، غنایی و عامه؛ ب: اوضاع تاریخی، اجتماعی و سیاسی عصر سعدی با تأکید بر حمله ی مغول و تأثیرات آن بر فضای شعر فارسی؛ ج: عوامل اجتماعی ازجمله سابقه ی حضور غلامان ترک و رواج «شاهدبازی» در گستره ی فرهنگی و شعری زمان سعدی و پیش از آن؛ د: تداعی معانی به عنوان مفهومی مشترک میان روان شناسی و ادبیات و نقش آن در گسترش و تکرار واژگان و ترکیبات جنگی در شعر عاشقانه ی سعدی.
تحلیل لوگوس (زبان) در مثنوی معنوی و غزلیات شمس با رویکرد هستی شناسانه ی هایدگری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هستی و وجود، راهبر اصلی مباحث فلسفی در آرای هستی شناسی مارتین هایدگر است. وقتی هایدگر از لوگوس سخن می گوید، درحقیقت در پی یافتن راهی برای رسیدن به دریافت حقیقت هستی و وجود است. برای حصول به این امر، هایدگر در طرح بحث خود از لوگوس در پیوند با امر حقیقی، لوگوس را در ساحاتی چون لوگوس به مثابه ی سخن گفتن، لوگوس به مثابه ی صدق و کذب (آشکارگی و پوشانندگی)، لوگوس به مثابه ی بازتاب دهنده و... بررسی می کند. نکته اینجاست وقتی که در پرتو چنین تلقی از لوگوس در اندیشه ی هایدگر، به خوانش مثنوی و غزلیات شمس می پردازیم، تحقق عینی وجوه مختلف لوگوس (زبان) را به نحوتأمل برانگیزی در اشعار مولانا مشاهده می کنیم، چنان که گاهی به دو وجه آشکارگی و پوشانندگی لوگوس (زبان) توجه نشان می دهد و در مواقعی زبان را به مثابه ی امری پوشاننده فرض و گاه آن را به غبار و حجاب نیز تشبیه می کند. همچنین در ابیاتی بر این نکته اصرار می ورزد که زبان در توصیفِ حقیقتِ هستی، ناقص و نارسان است و توانایی بازتاب حقیقت را ندارد. نوشتار حاضر طرح و تحلیل چگونگی این فرایند خواهد بود.
بررسی و تحلیل کارکرد صفت در غزل های طنز و حسب حال حافظ بر اساس تئوری ارزیابی نقش گرای هالیدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از راه های شناخت عمق و غنای غزل حافظ می تواند استفاده از نظریات نوین باشد ؛ بنابراین در جستار حاضر مجموعه غزل های طنز و حسب حال حافظ با استفاده از نظریه ی «زبان شناسی نظام مند نقش گرای هالیدی» که در تجزیه وتحلیل متون گفتاری، نوشتاری، ادبی و سبک شناسی کاربرد فراوانی دارد، بررسی و تحلیل شده است. در این غزل ها و براساس تئوری ارزیابی که یکی از سه نظام تشکیل دهنده ی نقش بینافردی است و در ریزنظام نگرش، سه حوزه ی احساسی «تأثیر، قضاوت و قدردانی» قابل طرح است، بیشترین بسامد صفت ها به ترتیب در حوزه ی داوری، تقدیر و انفعال کاربرد دارند. این نکته نشان می دهد که حافظ در این غزل ها از واژه هایی که بیانگر احساسات و فرایند ذهنی واکنش ها باشد، کمتر استفاده کرده و درمقابل، بیشترین استفاده را از واژه های بیانگر ارزیابی رفتار بشری برده است. ازسویی بسامد صفاتی که در نقش های غیرتوصیفی به کار رفته اند، بیشتر از صفاتی است که نقش توصیفی دارند و علت این امر، بزرگ نمایی، تأثیرگذاری و بلاغت بیشتر است. نتیجه ی فوق بیانگر این است که کاربرد صفات در غزل های حافظ، با فرانقش بینافردی در دستور نقش گرای هالیدی انطباق دارد؛ بنابراین با استناد به بسامد دقیق نقشِ استخراج شده از این غزل ها، اطلاعات مفید و ارزنده ای در قالب جدول و نمودار ارائه شده است.
متن شناسی دلگشانامه ی ارجمند کشمیری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آغاز حماسه سرایی های دینی در ادب فارسی از پیشینه ای کهن برخوردار است؛ هرچند که حماسه ی عاشورا و وقایع پس از آن مانند قیام مختار در شعر فارسی و به خصوص از عصر صفویه به بعد اثرگذار بوده است. از منظومه های سترگ و ارزشمند در موضوع حماسه های مذهبی (شیعی) باید از دلگشانامه ی ارجمند کشمیری یاد کرد که تاکنون تصحیح نشده و به شیوه ای مستوفی بررسی و شناخته نشده است. در برخی مآخذ، اثر حاضر را به آزاد بلگرامی منسوب کرده اند؛ اما با بررسی منابع متقدم و متأخر، نادرستی این انتساب معلوم می شود. دلگشانامه با رویکردی دقیق و جزئی نگرانه، داستان مختار را روایت کرده است. آزاد در روایت داستان، امانت داری را رعایت و در بسیاری مواضع از راویان با صفاتی دال بر راست گویی و خردمندی یاد کرده است. مآخذ اصلی شاعر علاوه بر روایات موجود، مختارنامه ی منثور عطاءبن حسام واعظ است. اثرپذیری بالنسبه ی کاملی از متن این اثر در دلگشانامه مشهود است. از شاخصه های بسیار بارز اثر باید از ساقی نامه های متعدد یاد کرد. ساقی نامه ها گاه در حکم تجدید مطلعی در روایت اثر محسوب می شود که در اوج فخامت حماسه، صبغه ی غنایی خاصی به متن بخشیده است. مجموعاً شش نسخه ی خطی از دلگشانامه وجود دارد که از نسخه های موجود در ایران تنها نسخه ی کامل، نسخه ی کتابخانه ی ملی ایران است و نسخه های دیگر ناقص الآخر ند. نسخه های دیگر در کتابخانه ی دیوان هند موزه ی بریتانیا، کتابخانه ی بانکی پور و کتابخانه ی لنین مسکو محفوظ اند. نگارندگان در این پژوهش با روش تحلیل و توصیف محتوا کوشیده اند که دلگشانامه ی آزاد کشمیری را ازمنظر ساختاری و محتوایی تحلیل کنند و افزون براین، به اختصار مصنف اثر را نیز بشناسانند.
فرهنگ آفرینی سنایی در ساحت قلندری با تکیه بر قصائد او(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سنایی غزنوی شاعر قرن ششم، از مهم ترین شخصیت های فرهنگ آفرین به شمار می آید. آنچه از او به دوران سازی سنایی یاد می شود، معلول آفرینش زمینه هایی در شعر فارسی است که پیش از سنایی چندان برجسته نبوده است و پس از او نیز بسیاری وامدار نگاه وی هستند. ازاین منظر فرهنگ آفرینی سنایی در قلمرو معنوی ایران به سبب تأثرات عدیده ی او در ذهن و ضمیر شاعران پس از خود آشکار است. یکی از بارزترین وجوه فرهنگ آفرینی سنایی در قلمرو شعر قلندرانه و مغانه است، به گونه ای که غالب بن مایه های قلندری سنایی در اشعار شاعران تبیین و پرورده می شوند. برخلاف نگاه رایج به قالب قصیده که عموماً آن را محملی برای زهدیات و اندرز و مدح می دانند، سنایی از قالب قصیده به سبب فضای توصیفی آن، برای بیان آموزه های قلندری خود استفاده کرده است. پس از بررسی تمام قصاید سنایی ازمنظر زمینه های قلندری و خراباتی، به این نتیجه رسیده ایم که مؤلفه های قلندری که سنایی جهان بینی معنوی- ادبی خود را در ساحتی سمبلیک بر آن استوار داشته است، عبارت اند از: تعارض پارادایم های مقدس با پارادایم های کفرآمیز و خراباتی، نقد و طرد عرفیات و تابوها، شطح و طامات به مثابه ی قلندریات، دفاع از ابلیس، ارزشمندی کفر همچون ایمان، تکیه بر ملامتی گرایی، رندی نمون الگوی قلاشی و آفرینش معشوقی در شمایل قلندرانه و لاابالی گرایانه. فرهنگ آفرینی سنایی در ساحت قلندری ازآن جایی آشکار شد که با تحلیل آثار شاعران معاصر و نیز شاعران پس از او مانند عین القضات همدانی، عطار، مولانا، حافظ و عراقی به این مطلب رهنمون شدیم که اینان از مؤلفه های چندگانه ی قلندری سنایی به گونه ای الهام گرفته اند.
بررسی زمینه های فرهنگی و گفتمانی شکل گیری هویت در شعر عقاب خانلری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پیوند دانش های متعدد علوم انسانی با یکدیگر، رویکردهای تلفیقی کارآمدی را در حوزه ی بینامتنیت طرح کرده است. مبحث هویت یکی از مقوله های مهمی است که پیوند اساسی با جامعه شناسی، نشانه شناسی فرهنگی، تحلیل گفتمان، انسان شناسی و حتی نقد ادبی دارد. پژوهش حاضر کوشیده است تا با رویکردی بینامتنی، عناصر مشترک نشانه شناسی، گفتمانی و انسان شناسی را در پیوند با عنصر هویت به کار گیرد تا به بازنمایی هویت «عقاب» در شعر عقاب خانلری بپردازد. دراین میان، نظریه ی آلوده انگاری ژولیا کریستوا و مبحث «خود» و «دیگری» در حوزه ی نشانه شناسی فرهنگی، به عنوان ابزار و پشتوانه های اصلی تفسیر، گزینش شده اند تا به بازنمایی فرایند شکل گیری هویت عقاب، در تعامل و تضاد با فرهنگ بیگانه و رانه های آلوده بپردازد. یافته های پژوهش نشان می دهد که مرگ درابتدای روایت به عنوان رانه ای آلوده، سوژه را به چاره جویی وامی دارد؛ اما پس از تعامل با بیش فرهنگ (فرهنگ زاغ) و مشاهده ی رانه های آلوده، ازجمله از محیط زندگی و خوراک زاغ، به هویت اجتماعی خود بازمی گردد و با تلقی مرگ به عنوان امر مطلوب، به طرد رانه های آلوده و ترک سرزمین بیگانه دست می زند.
بررسی و تحلیل دشواری های اسرارنامه ی عطار نیشابوری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اسرارنامه در کنار دیگر منظومه های عطار با اینکه در عرصه ی عرفان و معارف دینی رازهایی بسیار در خود دارد؛ اما در سایه ی سنگین منطق الطیر چندان که باید موردعنایت نبوده است؛ بااین حال از نگاه دقیق دو تن از استادان بزرگ ادب فارسی؛ مرحوم گوهرین و شفیعی، دور نمانده اند. این دو بزرگ، این متن را تصحیح کرده و شرحی نیز بر آن افزوده اند. هر دو شرح به ویژه شرح شفیعی با اینکه بی تردید حاوی نکات بسیار ارزشمندی هستند و گره از بسیاری از دشواری ها و ابهامات می گشایند؛ اما با کاستی هایی نیز همراهند. این کاستی ها: 1. گاه برخاسته از تفسیر نادرست برخی گره های زبانی یا مفهومی است (30 % موارد)؛ 2. گاه ناشی از غفلت از نکات و گره های شایسته ی توجه است (55 % موارد)؛ 3. و در مواردی حاصل توضیحات کم و ناقص ابیاتی است که نیاز به شرح و توضیح بیشتر دارند (15 % موارد). در این مقاله کوشش شده است تا پاره ای از این کاستی ها موردتأمل دوباره قرار گیرند و در کنار ارائه ی نظر دو استاد، دیدگاه نویسندگان این مقاله همراه مستندات و شواهدی از عطار و دیگران پیشنهاد شود.
بررسی و تطبیق ساختار و درون مایه ی اسرارنامه و مخزن الاسرار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اسرارنامه ی عطار و مخزن الاسرار نظامی از مهم ترین مثنوی های عرفانی - حکمی ادبیات فارسی محسوب می شوند. وجود مضامین مشترک و گاه خط فکری یکسان این احتمال را ایجاد می کند که عطار در سرودن اثر خود از نظامی تأثیر پذیرفته باشد. در این جستار با تطبیق جزء به جزء محتوا و ساختار این آثار، همسانی ها و دگرسانی ها استخراج شده است. همسانی ها عبارت اند از: 1. انسان؛ 2. جهان هستی؛ 3. عشق؛ 4. سلوک؛ 5. نقد تصوف؛ 6. اندیشه های کلامی. ناهمسانی ها نیز شامل موارد زیر است: 1. ساختار متن ها؛ 2. جهان بینی دو شاعر؛ 3. بافت ادبی اشعار؛ 4. بینش اجتماعی؛ 5. «بقای بعد از فنا» در اسرارنامه و « فنا» در مخزن الاسرار . 6. نگرش دو شاعر در باب سخن؛ 7. ترکیب محتوایی. نتیجه ی حاصل از تطبیق کلی دو کتاب بیانگر اشتراکات فکری دو شاعر در مباحث بنیادین است. اگر دراین باره تفاوت هایی هم در محتوا و ساختار به چشم می خورد، حاکی از شخصیت، ساختار ذهنی و جایگاه متفاوت عطار و نظامی است؛ هرچند نمی توان به طورقطع تأثیرپذیری اسرارنامه از مخزن الاسرار را اثبات کرد؛ اما تشابه ذهنیّات منعکس در اشعار و موضوعات محوری دو اثر نموداری از این تأثیرپذیری است.
بررسی و تحلیل ردپای چشم رنگی یا غیرسیاه در ادبیات فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مهم ترین عناصر زیبایی شناسی در شعر کهن سال فارسی نوع نگاه به بدن است. شاید بتوان چشم را مهم ترین عنصر زیبایی در شعر فارسی دانست، به طوری که نمی شود از زیبایی آدمی سخن گفت و از چشم نام نبرد . بدیهی است که یکی از مهم ترین عوامل زیبایی چشم انسان، رنگ آن است. ضمن بررسی و جست وجوی فراوان در پهنه ی چشمگیر ادبیات و به ویژه شعر فارسی، متوجه می شویم که تا قرن یازدهم هجری رنگ چشم خوب رویان همواره سیاه و به ندرت سبز، آبی یا قهو ه ای است و رنگ موها نیز تقریباً همه جا سیاه است و خیلی کم به مواردی از موی زرد، طلایی یا قرمز اشاره شده. ماهیت این پژوهش نگرشی زمانمند (chronological) را می طلبد؛ زیرا نگرش به چشم به عنوان یکی از مهم ترین عناصر زیبایی شناسی سنتی و تغییر نگرش در آن، بیش از همه تابع زمان و تحولات ناشی از آن بوده است؛ بنابراین سعی شد ه این موضوع با ترتیب تاریخی در شعر فارسی بررسی شود و با دقت و وسواس ردپای چشم غیرسیاه در شعر فارسی گرفته و مهم ترین مواردی که در شعر شاعران بزرگ آمده است، تا حد امکان استخراج شود. برداشت از متون دینی و به ویژه قرآن کریم و تفاسیر در تعیین معیارهای زیبایی و نوع نگاه به چشم بسیار مؤثر بوده است. علاوه براین بررسی دقیق نشان می دهد که: اولاً تا قرن یازدهم هجری یا از چشم رنگی یعنی سبز، کبود و فیروز ه ای ذکری نشده یا از همان تعداد اندکی که ذکر شده، به جز سه مورد در ناحیه ی آذربایجان همگی بار منفی دارد؛ یعنی برای توصیف چشم دشمنان یا خوک، دیو و اژدها به کار رفته است. ثانیاً، دلایل متعددی چون تفسیر متون دینی، جغرافیا و توجه شاعران به عناصر غالب در شعر و تجربه های شخصی در بی توجهی و یا نگاه منفی به چشم رنگی مؤثر بوده است.
نگاهی به یک منطقه ی سکوت در شعر شفیعی کدکنی: زن (براساس آرای پیر ماشری)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هر اثری سکوت ها و مکث هایی دارد؛ سکوت هایی که بدون آن، اثر اساساً محقق نمی شود. درک یک اثر منوط به کشف این منطقه ی سکوت و تفسیر آن است. هدف مقاله ی حاضر که با روش کتابخانه ای و تحلیلی انجام شده، آن است که بر پایه ی آرای پیر ماشری یکی از منطقه های سکوت در شعر شفیعی کدکنی را بررسی کند. زن در شعر شفیعی حضوری ناچیز و کم رنگ دارد. به گمان ما این امر بسیار معنادار به نظر می رسد و نمی تواند تصادفی باشد. ما در این مقاله دلایلی درون متنی و برون متنی را برای کم توجهی این شاعر ذکر کرده ایم. ازجمله دلایل درون متنی، نادیده گرفته شدن «منِ» شخصی، بوطیقای شعر متعهد و مؤانست با شعر سنتی را می توان مطرح کرد. ایدئولوژی شاعر (ایرانی، دینی و چپ) و غلبه وجهه ی استادی نیز ازجمله دلایل برون متنی تلقی می شود. پس از اقامه ی دلایلی برای این فقدان، این بحثِ روان شناختی را پیش کشیده ایم که احتمالاً شفیعی در ذهن خویش دست به جابه جایی زده و جای خالی زن را با عناصر و مفاهیم دیگری در شعرش پر کرده است. چنین می نماید که شفیعی عشق به مادر، وطن، زبان وادبیات فارسی، فرهنگ ایرانی، طبیعت و کبوتر را جای گزین عشق به زن زمینی کرده است.
مقاله کوتاه: در باب دو تعبیر از دیوان خاقانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در باب دو تعبیر از دیوان خاقانی دیوان خاقانی شروانی به عنوان یکی از امّهات ادب پارسی از حیث دربرداشتن تعابیر و ترکیبات نو و گونه گون، اهمیت ویژه ای دارد. همین تعمد و پرمایگی زبانی سبب شده تا دیوان وی از دیرباز یکی از منابع مهم و اساسی فرهنگ نویسان قلمداد شود. ازآنجاکه بسیاری از این ترکیبات زاده ی قدرت شگرف تخیل و طریق غریب او در سخنوری است، نه تنها گزارش بلکه حتی گردآوری آن ها نیز از کاستی ها و لغزش های متعدد برکنار نمانده است. در این جستار بر آن بوده ایم تا با توجه به سبک شخصی شاعر و قراین اجتماعی زمان خاقانی، تحلیلی استوار از دو تعبیر «سه سرهنگ» و «میان خانه» در دیوان او ارائه کنیم. در این پژوهش نشان داده می شود که برخلاف نظر فرهنگ نویسان و شارحان، «سه سرهنگ» به معنای سه اختر زحل، مشتری و مریخ نیست و مراد از آن سه انگشتی است که به گاه کتابت، قلم را نگاه می دارد. همچنین خاقانی تعبیر «میان خانه» (خانه و اتاق میانی) را از ترکان چادرنشین و ساختار خیمه های ایشان گرفته و در تصاویر شاعرانه ی خود به کار برده است.