مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
دیگربودگی
حوزه های تخصصی:
ژولیا کریستوا، نظریه پرداز پساساختارگرای معاصر، ادراکی عمیق از بن مایه های مضمونی و نظریِ «ادبیات مهاجرت»، نظیر «دیگری»، «دیگربودگی»، «بیگانه» و «بیگانگی» به دست آورده است. او در کتاب بیگانه با خویشتن با واکاوی عوامل روان شناختی و جامعه شناختیِ دیگربودگی و تحلیل عمیق مفاهیم بیگانه و بیگانگی درصدد برمی آید که مؤلفه های هویت، درک مکان و زمان نزد بیگانه، نقش زبان مادری، گسست از فرهنگ خودی و مرگ تبار را در ساحت آفرینش های ادبی بررسی کند. در این نوشتار، داستان «اناربانو و پسرهایش» از مجموعه جایی دیگر، اثر گلی ترقی را انتخاب کرده ایم تا ببینیم آثار ترقی چگونه نمونه ا ی زبده از بازنمایی تجربه بیگانگی و دیگربودگی در متن ادبی به شمار می روند. خوانش این داستان با تکیه بر نظریه کریستوا نشان می دهد مهاجرت از سرزمین خود به سرزمینی دیگر، گسست «سوژه» از زبان مادری و درنهایت تزلزل هویتِ او را به دنبال دارد؛ «بیگانه» در هر مکان و زمانی، «دیگری» تلقی می شود و تعلیق در مکان و زمان مانع هویت یابی سوژه در مکانی مشخص می گردد.
نیرانِ ایران؛ دیگر بودگی انیران در ایران باستانا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شکل گیری هویّت جمعی امری دو سویه است و سِوایِ «تعاملات درونی»، «تعارضات بیرونی» نیز بر پیدایش این انگاره تأثیر می گذارد. در پژوهش حاضر که به صورت توصیفی-تحلیلی و با تکیه بر منابع کتابخانه ای فراهم آمده، یکی از مراحلِ هویّت ساز هر تمدّن که همانا شکل گیریِ غیریّت است، در اساطیر و تاریخ ایران کاویده شده و بازه مورد نظرِ این پژوهشْ از سده دوازدهم پیش از میلاد مسیح -یعنی عصر احتمالی زردشت و زمانه شکل گیریِ گاهان- تا سده هفتم میلادی، مصادف با سقوط شاهنشاهی ساسانی، در نظر گرفته شده است. این پژوهش خاصّه در جستجوی پاسخی درخور به این دو پرسش است که چه عناصری در ترسیم مرزهای «فرهنگی-سیاسی» قلمروی ایران در عصر باستان تأثیرگذار بوده و ایرانیان، در آن روزگاران، به کدامین ساخت های قومی-سیاسی به چشمِ دیگری می نگریستند. در پاسخ به نخستین سؤال باید گفت که «دین» و «شیوه معیشت»، دو مؤلفه اصلی در مرزبندی میانِ «خودِ آریایی (و سپس ایرانی)» و «دیگریِ انیرانی» بوده است. همچنین، با تتبع در متونِ باستانی مشخص شد که تورانیان (و در رأس ایشان افراسیاب)، ضحّاک، مقدونیان و خاصّه شخص اسکندر، رومیان و در نهایت تازیان، دیگری هایِ تاریخی-اساطیری ایران در عصر باستان بوده اند.
بازنمایی «دیگری» در مثنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات فارسی (دانشگاه خوارزمی) سال بیست و هشتم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۳۳ (پیاپی ۸۸)
۱۷۷-۲۰۰
حوزه های تخصصی:
تاکنون متفکران بسیاری با رویکردهای گوناگون به بررسی مفهوم «دیگری» و مصادیق آن در ابعاد گوناگون زندگی پرداخته اند. ادبیات نیز به منزله بستری برای بازنمایی مصادیق «دیگری»، در کانون توجه محققان و دیگری پژوهان قرار گرفته است. بررسی مصادیق «دیگری» در خوانش متون ادبی، علاوه بر شناخت جایگاه دیگربودگی در جهان بینی افراد در اعصار مختلف، تحدید قلمرو «من» را نیز ممکن ساخته است. در این نوشتار، به روشی تحلیلی و با رویکرد تلفیقی، ظرفیت های مثنوی مولوی در بازنمایی انواع «دیگری» و تحقق سطوح دیگربودگی «دیگری» و جایگاه «دیگری» در جهان بینی عرفانی بررسی می شود تا با درک سطوح تحقق دیگربودگی، شناختی نسبی از ساختارهای حاکم بر اندیشه های عرفانی حاصل شود. بدین منظور، پس از تببین مفهوم «دیگری» در سه نظام فکری فلسفی: تقابلی، دیالکتیکی و بین سوژه ای، با ذکر نمونه هایی از مصادیق «دیگری» در ابیات مثنوی، خوانشی از سطوح تحقق دیگربودگی «دیگری» و شروط امکان آنها در این متن ارائه می شود. ازمنظری کلی، به جهت وجود ساختار تقابلی حاکم بر جهان بینی عرفانی و تعریف «دیگری» به منزله یک «غیر»، تحقق سطوح بالای دیگربودگی را در متن مثنوی نمی توان انتظار داشت، اما روایت تجربه وصال و به تصویرکشیدن عجز «من» از درک «دیگری نامتناهی» را بازنمایی بالاترین سطح از دیگربودگی می توان تلقی کرد. ضمن اینکه در فاصله «غیر» تا « دیگری نامتناهی» و به واسطه گفت وگو، سطحی از دیگربودگی نیز در ارتباط میان شخصیت های داستان هایی از مثنوی بازنمایی می شود.
مطالعه تصویرشناختی غرب در سفر امریکا جلال آل احمد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۲۵ پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲
476 - 493
حوزه های تخصصی:
آدمیان از آن جهت که همواره تصویر خود را در آیینه ی «دیگری» جستجو می کنند، برای شناخت خویش و «دیگری»، به سفر می روند. در میان این سیاحت گران، کم نیستند ادیبان و اندیشه گرانی که ماحصل تجربیات سفرهای خود را در قالب سفرنامه ها ارائه کرده اند. آثار سفرنامه ای این سفرنامه نویسان که به نوعی سفیران فرهنگی در میان ملل مختلف هستند، نقطه ی تلاقی و مواجهه ی دو دنیای «خودی» و «دیگری» به شمار می رود. از این رو، بررسی تصویرشناختی آثار سفرنامه ای بازنمایی زوایای پنهان روابط «خودی» و «دیگری» را ممکن می سازد. جلال آل احمد در سفر امریکا (1380) در هیئت «دیگری» سرزمین میزبان را به نظاره می نشیند و از عرصه ی سیاست، فرهنگ و هنر گرفته تا روابط بیناانسانی را به بوته ی نقد و تحلیل می آورد. ما در این مقاله با تکیه بر مفهوم «دیگربودگی» که از خرده نظریه های مطالعات پسااستعماری به شمار می رود، درصدد خواهیم برآمد که آخرین سفرنامه جلال آل احمد را با رویکرد تصویرشناختی مورد بررسی قرار دهیم. همچنین مقاله حاضر در جستجوی تبیین این مسأله نیز خواهد بود که چگونه آل احمد در این سفرنامه توجیهات، مصادیق و مثال های فراوانی برای تأیید آراء نظری اش درباره ی «غرب» که عمدتاً در کتاب غرب زدگی (1341) بیان شده اند، ارایه کرده است.
بازنمایی مهاجرت در رمان نوجوان ایران: تجربه مهاجرت، درآستانگی و موقعیت حاشیه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد و نظریه ادبی سال هفتم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۱۳)
233 - 257
حوزه های تخصصی:
مهاجرت یکی از مفهوم های آشنا در جهان امروز است و زندگی بسیاری از انسان ها و روایت های آنان را دگرگون می کند. کیفیت چنین تجربه ای برای نوجوانان می تواند متفاوت از بزرگ سالان باشد. هدف این پژوهش واکاوی وضعیت بازنمایی مهاجرت و مفهوم های وابسته به آن در رمان نوجوان ایران است. براساس یافته ها، مهاجرت اجباری ناشی از جنگ و ناامنی، پناهندگی، تبعید و مهاجرت تراملی در رمان نوجوان ایران حضور دارند. به شکلی استعاری مهاجرت از دنیای واقعی به جهان فانتزی را نیز می توان یکی از گونه های مهاجرت توصیف کرد. حضور مهاجرت گاه با غیاب مهاجر بازنمایانده می شود و تأثیر مهاجرت بر بازماندگان محل توجه است. رمان نوجوان ایران هنوز در ابتدای مسیر پرداختن به مهاجرت و ادبیات چندفرهنگی قرار دارد. در اغلب این روایت ها مهاجرت با جنگ گره خورده است. مهاجرت داخلی نمود بیشتری در رمان های نوجوان دارد و مهاجرت خارجی و کشمکش های بینافرهنگی مهاجران کمتر مطرح شده اند. در این روایت ها جامعه میزبان اغلب مهاجران را تنها به شرط پذیرفتن نشانگان فرهنگی جامعه مقصد در جایگاه دیگری فروتر می پذیرد. رمان های نوجوان مهاجرت به ساختن و بازتعریف هویت توجه ویژه ای دارند و تلاش مهاجران را برای یافتن مرزهای خود در موقعیتی نو نشان می دهند. خشونت، رهاشدگی، آوارگی و دغدغه های مهاجران نوجوان در این دست روایت ها بازتاب یافته اند.
مطالعۀ انسان شناختی نحوۀ بازنمایی دیگربودگی و تمایز اجتماعی در شهر سنندج(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در پژوهش حاضر دیگربودگی و تمایز اجتماعی در میان مردم سنندج و رابطه آن با گونه های زبانی حاضر در میدان - به عنوان جنبه ای نمادین از این تمایز - مطالعه شده است. پرسش های پژوهش بدین شرح هستند که: دوگانه سنندجی و غیرسنندجی در نزد مردم سنندج چه معنایی دارد؟ نحوه بازنمایی این دیگربودگی به لحاظ نمادین چگونه است؟ و زبان در این میان از چه جایگاهی برخوردار است؟ برای پاسخ دادن به این پرسش ها از روش کیفی مردم نگاری استفاده شد. داده های میدانی پژوهش با فنون مشاهده مشارکتی، مصاحبه گروهی متمرکز، مصاحبه عمیق، مصاحبه نیمه ساختاریافته گردآوری شده است. همچنین با هدف تقویت بخش تحلیلی از داده های اسنادی نیز استفاده شد. برای تحلیل گونه های زبانی موجود از تکنیک تابلوهای بهینگی در زبان شناسی استفاده شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد که گروه فرادست جامعه، یعنی کسانی که خود را سنندجی اصیل می دانند، برای حفظ تمایز- که تضمین کننده برتری آنها در میدان های مختلف و حفظ قدرت در دست آنهاست- از نمادهایی استفاده می کنند که یکی از این آن ها گونه زبانی است. آنها فرایند های بهینگی مانند تضعیف را ناشی از ضعف شناختی گروه های فرودست می دانند. گروه فرادست با مکانیسم های ارتباطی، رفتاری و حاشیه ای کردن، سعی می کنند گروه فرودست را به پذیرش برتری فرهنگی خود وادار کنند. مکانیسم گروه فرودست جهت رهایی از تبعیض و حاشیه ای شدن، تغییر الگوهای رفتاری و شبیه سازی گونه های زبانی است.
بازتعریف جایگاه سیر و سیاحت در جامعه شناسی فرهنگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تمرکز این مقاله بر سفرنامه ها به عنوان منبعی اغلب نادیده گرفته شده در مطالعات جامعه شناسانه به طور کلی و به طور خاص جامعه شناسی فرهنگ است. برای مطالعه و تعمیق در روابط پیچیده و درهم تنیده جوامع کنونی نیاز است که پیشینه تاریخی شکل گیری و توسعه جوامع مدرن در کانون توجه محققین قرار گیرد. این مقاله سعی دارد با تأکید بر آرای انسان شناس و جامعه شناس آلمانی میشائل هاربزمایر ، سفرنامه های مسافران را به منزله یکی از مهم ترین منابع دست اول تاریخی معرفی نماید و بر چرایی اهمیت این متون در شناخت جوامع مدرن تأکید کند. بعلاوه سعی خواهد شد با مقایسه این گونه ادبی با دیگر منابع، ارجحیت استفاده سفرنامه هادر مطالعات علوم اجتماعی بیشتر مشخص شود.
دیگربودگی، چندصدایی و گفت وگومندی در هنر تعاملی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مجله جهانی رسانه دوره ۱۵ پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲ (پیاپی ۳۰)
155 - 176
هنر تعاملی شاخه ای از هنر جدید است که اساس آن بر تعامل مخاطب با اثر هنری، هنرمند و نیز دیگر مخاطبان است. در این ژانر هنری مخاطب از حالت انفعالی خارج شده، در فرایند خلق اثر هنری بنا به اندیشه و سلیقه خود، نقش آفرینی می کند. بنابراین اثر هنری در هنر تعاملی ترکیبی از صداها و اندیشه های مخاطبان است که با سهیم شدن در تجربه ای مشترک و در چارچوب طرح ریزی شده آن با یکدیگر به تعامل و گفت وگو می پردازند. این ویژگی ها در هنر تعاملی قابل انطباق با اندیشه های میخائیل باختین است که به اهمیت مخاطب و مشارکت او در تولید اثر اشاره دارند. هدف این پژوهش ارزیابی ویژگی های هنر تعاملی و جایگاه مخاطب در آن، مطابق با اندیشه های باختین است. این پژوهش در جستجوی پاسخ این پرسش ها است: رابطه هنر تعاملی با اندیشه های باختین چگونه است؟ براساس این رابطه، نقش و جایگاه مخاطب در ایجاد اثر هنری تعاملی چگونه تبیین می شود؟ این پژوهش با هدف بنیادی و روش تحلیلی تطبیقی انجام شده و تجزیه و تحلیل داده ها نیز به - صورت کیفی صورت گرفته است. در بیان نتایج آن می توان گفت مشارکت و حضور مخاطب در هنر تعاملی، تنها یک رویداد ذهنی نیست، بلکه بخشی جدایی ناپذیر از فرایند آفرینش هنری است که بر خروجی آن نیز تأثیر می گذارد و اثر هنری تعاملی، بنا به مشارکت و تعامل مخاطبان و دریافت کنندگان آن با اثر، هنرمند و دیگر مخاطبان واجد ویژگی های دیگربودگی، چندصدایی و گفت وگومندی است.
رویکرد تاریخ فرهنگی به هنر خاورمیانه: (مفهوم دیگربودگی در آثار هنرمندان ایران و عرب)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات تاریخ اسلام سال ۱۵ بهار ۱۴۰۲ شماره ۵۶
۱۱۰-۸۳
حوزه های تخصصی:
هنر خاورمیانه در بستر تحولات سیاسی قرن 21 مورد توجه رسانه ها، موزه ها و نهادهای هنری قرار گرفت، اما نمی توان هنر خاورمیانه را به تاریخ سیاسی تقلیل داد، ؛ زیرا تاریخ فرهنگی هنر خاورمیانه نیز سوی دیگری از سازوکار شکل گیری این جریان هنری را نشان می دهد. تاریخ فرهنگی نشان می دهد که چگونه هنرمندان این منطقه تلاش می کنند از نگاه غیریت ساز غرب خارج شوند. در مقاله حاضر این پرسش دنبال شده است که هنرمندان خاورمیانه چگونه می توانند از دوگانه سازی خود/دیگری یا دیگربودگی غرب در مواجهه با هنر خاورمیانه فراتر روند؟ در پاسخ به این پرسش، به این نتیجه رسیدیم که گذار از پاردایم پست مدرن به ترنس مدرن چگونه زمینه عبور از دوگانه سازی خود/دیگری را در تجربه هنرمندان پدید آورده است. با تحلیل محتوا و مضمون نمونه هایی از آثار هنرمندان منطقه، نتایج نشان می دهد که بخشی از هنرمندان معاصر با استفاده از دلالت های بومی، محلی و سنتی در آثارشان، جریان تازه ای را در هنر معاصر خاورمیانه دنبال می کنند.