آرشیو

آرشیو شماره ها:
۵۹

چکیده

هدف: رهبری همواره به عنوان رکن اساسی در گروهی از انسان ها، خواه در تعریف نقش آن ها در اجتماع و خواه در سازمان ها مطرح بوده است. حرکت به سوی هدف و در مسیر ارزش های تعریف شده سازمان، بسیار از رهبری حاکم بر آن سازمان تأثیر می پذیرد. آن گونه که در تعاریف رهبری آمده، رهبری توانایی تغییر در ارزش ها، باورها و نگرش افراد و اغلب از طریق نفوذ بر افراد تحت هدایت است. نکته حائز اهمیت، شکل دهی مدل ذهنی افراد در مسیر حرکت به سوی اهداف و ارزش های پیش روی سازمان است. در عصر کنونی، با افزایش سرعت انتقال اطلاعات، تفکیک سره از ناسره در روند اتخاذ تصمیم صحیح و متناسب دشوار است؛ به ویژه در مواجهه با بحران های متوالی و تغییرات محیطی که به دنبال آن پیچیدگی معناپردازی روی می دهد. غوطه وری در حجم عظیمی از اطلاعات وعدم تناسب آن با زمان در دسترس برای تصمیم گیری، قدرت تجزیه وتحلیل را به شدت کاهش می دهد و به طور مستقیم بر نتیجه مؤثر است. چگونگی شکل دهی مدل ذهنی افراد، تعیین کننده واکنش آن ها به کنش های محیطی، تصمیم و نیز باور آن ها به صحت انتخاب های خود، طی فرایند تصمیم گیری و واکنش است. به عبارتی دیگر، درک افراد از واقعیت، گاه از خود آن واقعیت بااهمیت تر است. پژوهش حاضر با هدف بررسی کارکرد فرایند معناپردازی در توانمندسازی رهبران، از طریق دو ابزار اسکریپت های رفتاری و اسکریپت های شناختی اجرا شده است. روش: با توجه به محدودیت منابع در حوزه پژوهش، از نظریه داده بنیاد استفاده شد. این پژوهش از حیث رویکرد، مبتنی بر پارادایم تفسیری و از حیث روش، در زمره تحقیقات کیفی است. در این روش استقرایی، از یک حرکت رو به عقب نیز بهره گرفته شده است. در پژوهش حاضر، در مجموع به بررسی ۱۱۱گروه تصادفی شاغل در شرکت های فعال در صنعت داروسازی و در رده های مختلف سازمانی پرداخته شده است.   یافته ها: از آنجاکه راه ارزیابی رهبر از پیروان او می گذرد، مصاحبه در گروه هایی در رده های مختلف سازمان، با حضور رهبر گروه و حداقل دونفر از پیروان او صورت پذیرفت. نتایج پس از کدگذاری تحلیل و پیاده سازی شد. ۸ مؤلفه از اسکریپت های شناختی، ۴ مؤلفه از اسکریپت های رفتاری در فرایند معناپردازی منجر به توانمندسازی رهبری شناسایی شد. نتیجه گیری: بررسی های حاصل از مصاحبه ها و کدگذاری ها نشان داد که معناپردازی با کمک دو ابزار اسکریپت های رفتاری و اسکریپت های شناختی، به عنوان دو بازو در فرایند معناپردازی برای بهبود مدل ذهنی، به توانمندسازی رهبر منجر می شود. توانمندسازی رهبری، رهبر را به سویی می برد که پیرو و رهبر، هر یک در جایگاه خود، بهترین واکنش را در مواجهه با بحران، تغییر و انتخاب های پیش رو و در راستای کسب اهداف سازمان از خود نشان دهند و این بهبود مدل ذهنی، از طریق معناپردازی در راستای ارزش های سازمان صورت می گیرد.

Presenting a Leadership Empowerment Model through Sense-making by Using the Cognitive and Behavioral Scripts

Objective Leadership has consistently been recognized as a fundamental element in any group of individuals, playing a critical role whether in defining their roles within society or within the structural confines of an organization. Effective leadership within an organization is crucial for steering its members toward the attainment of established goals and upholding the values defined by the organization. Leadership is extensively defined as the ability to significantly alter the values, beliefs, and attitudes of people, primarily exerting this influence through persuasive and strategic interactions. A crucial aspect of effective leadership involves strategically shaping the mental models of individuals to ensure alignment with the organization’s objectives and foundational values. In today’s era, which is characterized by a remarkably rapid pace of information transmission, distinguishing between good and bad decisions becomes particularly challenging, especially in the face of ongoing crises and environmental changes that introduce significant complexity to the process of sense-making. Indeed, in many scenarios, an individual’s perception of reality can hold more significant implications than reality itself. This research initiative was undertaken with the aim of exploring how the sense-making process can significantly enhance leadership capabilities through the systematic deployment of behavioral scripts and cognitive scripts. Methods Considering the limited resources available in this specific area of study, the grounded theory approach was adopted. This research is firmly grounded in an interpretive paradigm and is classified under qualitative methodologies, employing an inductive approach that also incorporated a retrospective analysis to deepen the understanding of the underlying themes. In this extensive study, a total of 111 randomly selected groups operating at various organizational levels within companies active in the pharmaceutical industry were meticulously examined to gather a broad spectrum of insights. Results The evaluation of leadership effectiveness is predominantly conducted through a detailed analysis of a leader’s followers; hence, interviews were strategically conducted with groups at different organizational levels, always involving the presence of the group leader and at least two of his or her followers. Following the meticulous collection of data, the responses were carefully coded, rigorously analyzed, and the insightful findings subsequently implemented. The thorough analysis revealed eight distinct components of cognitive scripts and four components of behavioral scripts that play significant roles in the sense-making process, thereby facilitating effective leadership empowerment. Conclusion The in-depth insights derived from the interviews and the subsequent coding processes demonstrated that effective sense-making, significantly augmented by the strategic use of behavioral scripts and cognitive scripts, profoundly improves the mental models within an organization, leading to enhanced leadership empowerment. This empowerment equips leaders and their followers to exhibit optimal responses in their roles when confronted with crises, changes, and decisions that are impending, thereby aligning effectively with the strategic goals of the organization. The intricate process of enhancing the mental model, which is crucial for the cultivation of effective leadership, is achieved through diligent and methodical sense-making that respects and incorporates the core values of the organization

تبلیغات