آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۸۳

چکیده

متن

 
قبل از این که نسخه هاى تعزیه بر روى کاغذهاى جداگانه با تعیین نقش و نوبت هرکس نوشته شود, دفترچه هاى بیاض مانندى وجود داشت که همه اشعار یک تعزیه در آن بوده و هر بیاض چندین تعزیه را شامل مى شده است. در واقع تعزیه سرایان قدیمى را رسم چنین بود که تعزیه را به صورت (بیاض) بنویسند و در اختیار کاتبان و خوشنویسان قرار دهند تا از روى آن, نسخه هاى متعددى به صورت تومارهاى کوتاه و بلند و تقسیم نوحه هاى مربوط به هر نوحه خوان بر روى یک تومار و پشت سرهم نوشته در اختیار تعزیه گردان ها قرار دهند که البته مبلغ ناچیزى هم بین آنان رد وبدل مى شده است.1
شاید این شیوه نگارش توسط تعزیه سرایان پدید آمده تا شکل ظاهر نگارش آنان نیز به بیاض هاى دعا و ذکر مصیبت بى شباهت نباشد و هر تعزیه خوانى که نسخه مربوط به خود را مفقود نماید با مراجعه به آنها مشکل خود را حل و شعرى را که باید بخواند بازیابد. این بیاض ها به صورت دفترچه اى است به طول تقریبى بیست تا بیست وپنج سانتى متر و عرض ده تا پانزده سانتى متر که از ته به صورت عرضى به هم دوخته شده و خطوط آن چپ و راست و از بالا به پایین و از پایین به بالاست و جز تعزیه خوانان حرفه اى و اهل فن براى دیگران بسیار دشوار است که متنى یا نسخه اى را از این بیاض ها رونویسى کنند.2
پیدایش متن هاى تعزیه, رویداد فرهنگى ساده اى نیست, بلکه تدریجاً پس از سده ها به واسطه عوامل گوناگون اجتماعى, مذهبى و فرهنگى پدید آمده است. گرچه تعزیه به معناى سوگوارى است . غم انگیز بودن شرط حتمى آن نبوده است و با یافتن پایگاه هاى جدید اجتماعى در عهد ناصرى, مضامین دیگرى را نیز در بر گرفته است و با این وصف, تعزیه محصول یک تکامل تدریجى و طولانى است, نه نتیجه الهام یک نبوغ خلاّق و یک فرد معین. در آغاز, این نمایش, حاوى وقایع سوزناک بود, اما رفته رفته با تحول مضامین لحظات نشاط آور به درون آن راه یافت. به همین دلیل برخى اعتقاد دارند باید در این مورد لفظ تعزیه را کنار گذاشت و از واژه (شبیه) استفاده کرد. هر مجلس تعزیه را از جهت موضوع و رویداد به سه دسته تقسیم مى کنند: نخستین آنها تعزیه نامه هاى اصلى هستند که شهادت حضرت امام حسین(ع) و یارانش را در صحراى کربلا ترسیم کرده اند, و موضوع و اشخاص و سیر مضامین آنها, شهادت موافق خوان و قساوت اشقیا است. از بررسى نسخه ها استنباط مى گردد که این مجالس زودتر از بقیه ابداع شده اند. مشهور آنها تعزیه شهادت على اکبر, مسلم و دوطفلان, حضرت عباس, قاسم و امام حسین(ع) مى باشد.
در این تعزیه ها, سرایندگان تنها به شرح ماجرا نپرداخته اند, بلکه احساسات خویش را نیز صادقانه منعکس ساخته اند و چنانکه شیوه هر نظم پرداز ماهر است, پایبند رعایت جمله به جمله از متن مورد اقتباس نبوده اند, بلکه محتواى آن را متناسب با حال و کیفیت قضیه مورد نظر قرار داده اند; ولى هرگز از حقیقت واقعه دور نشده اند و نکات ظریف و دقیقى را که متضمن ویژگى هاى هنرى و روانى است, در پرداخت آنها به کار گرفته اند. آنان ترکیبى از ایمان, احساس و تخیّل را خمیرمایه کار خویش قرار داده اند.
تعزیه نویسان اندیشه هاى مختلفى را از مفاهیم دینى برگرفته اند که گاهى در این مسیر دچار اشتباهات آشکار گشته و به متون تعزیه خدشه وارد ساخته اند; اما در چهره پردازى اشقیا بسیار موفق بوده اند. در تعزیه هاى یاد شده قبل از مناجات امام و اهل بیت او, شمر و ابن سعد به حربگاه مى شتابند و به تعبیر تعزیه خوان ها (هل مِنْ مبارز) سر مى دهند. این قسمت حاوى مضامینى سرشار از خشونت, درنده خویى و در عین حال شامل بهترین مدح و ستایش امام نیز هست. شمر و ابن سعد, طى اشعارى که مى خوانند عظمت امام را تأیید و به حقارت و دنائت خود اعتراف مى کنند. گاه یک توصیف از حربگاه تا حدود زیادى بر حس هیجانِ تماشاگر مى افزاید. از آن جا که (هل من مبارز) از بخش هاى مهم تعزیه نمى باشد, تعزیه خوان ها هر از گاه سطورى بر نقش هاى مخالف خوان ها اضافه مى کنند.
تعزیه هاى اولیه, داراى سطح خوبى از مبارزه خوانى نبودند; زیرا تعزیه نویسان قدیمى تمام کوشش خود را صرف این مى کردند تا همه چیز را مطابق اعمالى که باید رعایت شود, بسازند. از این رو مبارزه خوانى معمولاً تنها محاوره یا محادثه اى ساده بود که بعد از مناجات امام انجام مى گردید.
به تدریج سبک نوین مبارزه خوانى با سبک قدیمى وعظ و اندرز آمیخته شد که این آمیزش به نسخه هاى تعزیه, نمودى ناپیوسته و ناهماهنگ بخشید.3
جالب این که در نسخه اشقیا مضامینى دیده مى شود که طى آنها مخالف خوان ها همدیگر را مذمت مى کنند و یکدیگر را از آتش روز جزا مى ترسانند و معترفند که اعمالشان براى آنان پرونده اى تباه کننده تشکیل داده و مقام مقدس خاندان عصمت و طهارت را حرمت ننهاده اند.
گاهى مایه هاى طنز و فکاهى در این متون دیده مى شود تا تعزیه خوان بتواند با استفاده از آنها نفرت تماشاگران را نسبت به ستمگران افزایش دهد, و پستى, حقارت و دنائت دشمنان خاندان رسول را نمایان تر کند.
(پیش واقعه) ها شامل تعزیه نامه هاى فرعى هستند که از نظر داستانى استقلال کامل ندارند و گاهى در ارتباط با واقعه به نمایش گذاشته مى شوند. در این دسته از سوگ نامه ها (ضابطه اى که در تعزیه نامه هاى اصلى باید به کار گرفته شود (یعنى اشخاص و موضوع باید مذهبى و داستان راجع به شهادت باشد) رعایت نگردیده بلکه موضوع هاى فرعى که با متن اصلى در ارتباطند, به کار برده شده ولى اشخاص آن الزاماً مذهبى نمى باشند.)4
عناصر اولیه شادى آور را مى توان در این دسته از تعزیه ها یافت. در واقع پیش واقعه (پیش مجلس) قطعه اى سرگرم کننده است که قبل از (پیش درآمدِ) تعزیه اصلى به اجرا درمى آید و براى تنوع بخشیدن به تعزیه یکى از حکایات نیمه تفریحى را که آموزندگى اخلاقى هم دارد, مطرح مى کنند و پس از آن یکى از حوادث کربلا را ترسیم مى نمایند تا جنبه عزادارى کم رنگ نشود.5
این مجالس فرعى و تفننى, به قدرت قلم و ذوق شاعران تعزیه, به نحو دلپذیر و به شیوه تعلیق, به صحنه هاى عاشورا ارتباط مى یابد و در هر حال گریزى به کربلا مى زنند.
کنت دوگوبینو پیش بینى مى کند روزى خواهد آمد که این مجالس (پیش مجلس ها) از واقعه اصلى جدا شوند و شکل خاصى از نمایش را تشکیل دهند. به عنوان نمونه در دهه هاى گذشته نمایش (موسى و درویش بیابانى) به عنوان پیش واقعه تعزیه شهادت حضرت امام حسین(ع) استفاده مى شد; ولى در سنوات اخیر به صورت یک مجلس کامل تعزیه درآمده است.6
(گوشه ها) شبیه نامه هایى هستند که عناصر و مضامین خنده آور در آنها دیده مى شود و از نظر داستانى مستقل هستند. اشخاص آن مذهبى و غیرمذهبى و حتى از سایر ملل برگزیده شده اند. این تعزیه نامه هاى جدید سرگرم کننده و مفرّحند و بعضاً ساختار افسانه اى دارند. با آن که گوشه پیش از سلطنت ناصرالدین شاه آغاز شده است, ولى امروزه تنها شمار معدودى از آنها باقى مانده است. مضمون گوشه ها اغلب ساده و عامیانه بود, و از داستان هاى مردمى و حکایت هاى افواهى اخذ شده است; مثل (عاق والدین) و (فروختن پسر شیعه).7 گوشه ها را در اعیاد مذهبى, جمعه ها, ایام محرم و صفر (غیر از دهه عاشورا) و به ویژه در مواقعى که جمعیت تماشاچى آماده و بانى مجلس گشاده دست بود, در ضمن یک واقعه اصلى یا به تنهایى به اجرا درمى آوردند.8
این دسته از تعزیه نامه ها که بخشى از یک شبیه نامه مفصل هستند, عناصر و عوامل اصلى تحول تعزیه را به سوى یک نمایش غیر مذهبى فراهم ساختند و مجالس تحت عنوان شبیه مضحک از دگرگونى همین نوع از تعزیه نامه ها و با تأثیرپذیرى از عوامل مهم دیگر به وجود آمد. ریشه پیدایش گوشه ها و نیز سیر تکاملى آنها این بود که در متون اصلى تعزیه هاى کربلا, دشمنان خاندان طهارت به مسخره گرفته مى شوند. همین موضوع عناصر کمدى را وارد متن شبیه نامه ها ساخت. در شبیه مضحک طرح کلى به تعزیه هاى اصلى مى ماند; یعنى اشقیا و اولیا با یکدیگر روبرو مى شوند, اما طرح موضوع فرق مى کند. بدین ترتیب که در این نوع از گوشه ها شخصیتى شیعه مذهب که گاهى امکان دارد از خاندان عصمت نباشد, مورد ستایش قرار مى گیرد; در مقابل مخالفان او مورد تمسخر و استهزا واقع مى شوند. با چنین فکر اولیه اى است که شبیه مضحک توانست از درون تعزیه و با حفظ اصول, قواعد اجرایى و ارزش هاى هنرى تعزیه بیرون آید و خود در یک جریان تاریخى و اجتماعى به شکل یک نمایش مستقل درآید. برخى از این مجالس مضحک عبارتند از عروسى قریش, سلیمان و بلقیس, امیرتیمور و والى شام, عروسى رفتن فاطمه زهرا, شست بستن دیو, ابن ملجم و مالیات گرفتن جناب معین البکاء.9
نگاهى به نسخه ها
دست نوشته هایى که تعزیه خوانان از روى آنها مى خوانند (نسخه) نام دارد. این نسخه ها که غالباً ابعادى برابر 15ھ10 سانتى متر دارند و به خط خوش نوشته مى شوند , توسط افرادى که خط زیبایى دارند تحریر مى گردد و مجموعه چندین نسخه یک مجلس, تعزیه را تشکیل مى دهد. میزان ابیات مندرج در هر نسخه برحسب نقشى که باید هر فرد اجرا کند, متفاوت است و از چند بیت تا صدها بیت در نوسان است. نسخه شبیه حضرت عباس(ع) در تعزیه اى به همین عنوان شامل چند صد بیت شعر است. کودکان, نقش هاى متفرقه و نیروهاى غیبى و مانند آن, بیش از چند بیت شعر نمى خوانند.
فواصل اشعارى که هر فرد باید در مقابل دیگر نقش ها بخواند, در فهرست مجلس تعزیه با خطى تفکیک شده است. در این فهرست که به آن (بند برگردان) هم مى گویند, نام فرد و نیز اولین کلمه اى که باید تعزیه خوان بخواند, نوشته شده است که البته حضور تعزیه گردان یا معین البکا براى هدایت تعزیه خوانان به خصوص افراد تازه کار الزامى است. تعزیه گردان گاه خود متون تعزیه ها را رونویسى مى کند و احیاناً به سلیقه خود تغییراتى به آنها مى دهد. وى قبل از شروع تعزیه نسخه ها را بین شبیه خوانان توزیع کرده, تذکرات لازم را گوشزد مى کند و اگر در طول اجراى تعزیه مشاهده کرد در خواندن نسخه ها برخى نقش ها دچار اشکال شده اند, به طبّال اشاره مى کند تا طبل بنوازد و در این فرصت اشکال پیش آمده را برطرف مى کند.
با وجود آن که در نسخه هاى تعزیه, هیچ گونه توضیحى در خصوص حرکات و برنامه هاى عملى افراد تعزیه خوان نیامده است; ولى آنها بر اثر تمرین و ممارست و ذوق شخصى و هیجان تماشاگران در موقع مناسب با ایفاى نقش هاى هنرى جالب و درخور بر جاذبه و جلوه تعزیه مى افزایند و از این رهگذر تماشاگران را با تعزیه همراه مى کنند.10
نسخه خوانى خود هنر و مهارت ویژه اى را مى طلبد و آموزش هاى مربوط به آن به طور عملى در طول اجراى تعزیه ها براى افراد تازه کار عملى مى گردد.
نسخه هاى تعزیه برحسب نقاط شهرى و روستایى و شرایط منطقه اى و نیز قدمت تاریخى با هم تفاوت دارند. سلیقه هاى نسخه نویسان, بدیهه گویى تعزیه خوانان و میزان علاقه جامعه اى که در آن شبیه خوانى مى شود, در دگرگونى مجالس تعزیه دخالت عمده اى دارند و گاهى بین نسخه هاى دو منطقه با وجود شباهت در عنوان و حتى مضامین, اختلافى آشکار و اساسى مشاهده مى گردد. متأسفانه گاهى ناخوانى متن, فرسودگى نسخه هاى اصیل و کم سوادى تحریرکنندگان به متون بکر و ارزنده خدشه هاى غیرقابل اغماض وارد مى کنند و از جلوه هاى هنرى و شکوه تعزیه نامه ها مى کاهند و موجبات ناراحتى اهل فن و برخى علاقه مندان را فراهم مى سازند.
یکى از عواملى که نسخه هاى تعزیه را آسیب پذیر ساخت دگرگونى هاى اجتماعى و سیاسى بود که طى آن در پایان قرن نوزدهم تعزیه به صورتِ کارى تجارى درآمد و در مناطق روستایى تمرکز یافت. رقابت میان گروه هاى تعزیه خوان به سرقت متن ها و اغوا و انتقال بازیگران از گروهى به گروه دیگر منجر شد. در این انتقال نه تنها متن تعزیه هاى موجود, دچار مشکلاتى شد و دروغ هاى بیشترى به آنها راه یافت, بلکه تعزیه هایى پدید آمد که سوژه اصلى آن, واقعیت خارجى نداشت. به عنوان نمونه روزى کدخداى روستایى از تعزیه خوانان خواست که باید هر تعزیه اى را گفتم بخوانید و آنها پرسیدند: چه تعزیه اى را مى خواهید؟ جواب داده: (تعزیه برف چاه کردن امام حسین). چون آنان دیدند موقعیت خطرناکى دارند, دور هم جمع شدند و در متن چند تعزیه از جمله آبکشى امام حسین(ع) تغییراتى دادند و چند بیت به دلخواه خود بر آن افزودند و مجلس تعزیه (برف چاه کردن امام حسین(ع)) را تنظیم کردند.11
اگرچه این عقب نشینى از شهرها و انتقال تعزیه به روستاها تأثیر زیانبارى بر تعزیه به عنوان هنرى مذهبى نهاد, ولى از برخى جنبه ها مفید هم بود; زیرا آن را از فرهنگ پادشاهان قاجار پیراست و ماندگارى بخشید و فرهنگ و سنن روستایى با خاستگاهى مذهبى, ساده و متشکل و وحدت بخش بر تعزیه اثر نهاد و پیوستگى این هنر را با زندگى اجتماعى مردمان روستاها و شهرک ها افزایش داد.
جنبه هاى ذوقى و ادبى
اساس گفتگوهاى تعزیه بر شعر نهاده شده است و چون علاقه به شعر با روح و ذهن ایرانیان پیوند دارد, تجلى گاه ذوق شاعران شده و در حقیقت ظرفى براى انعکاس عواطف و اندیشه ها گشته و تعزیه سرایان به همین خاطر به سروده هاى منظوم روى آورده اند و اگرچه در آثار آنان خطاهاى لغوى و دستورى دیده مى شود, اما همین اشعار که ارزش ادبى فوق العاده اى ندارند, به دلیل سادگى و صمیمیت و آکنده بودن از لغات عامیانه به عنوان زبانى قومى و دراماتیک در تعزیه به کار رفته است; زبانى که به راحتى با تماشاگران عادى ارتباط برقرار مى کند در این شیوه آن تکلف ها و تصنع ها که در اشعار و مراثى ایرانى نیز متداول است, دیده نمى شود و سرایندگان تعزیه به مراتب کمتر از دیگر شاعران در جستجوى کلام مى باشند و غالباً به بیان احساس توجه دارند و آن هم زنده ترین و زودرس ترین بیان, یعنى زبان عامیانه که تمامى شنوندگان و حتى کودکان قادرند آن را درک کنند. صداقت و صراحت در آن دیده مى شود و ظرافت و لطف طبیعى را هم دارد و زمانى هم که لازم باشد, داراى دقت و قوت احساس بسیارى هم مى شود.12
در واقع شعر تعزیه به خاطر ماهیت ساده و عامیانه خود هیچگاه توجه ادیبان را جلب نکرد و منتقدانى که تعزیه را به عنوان شکلى از هنر مورد ارزیابى قرار داده اند, ارزش آن را در جنبه هاى تئاترى و فرهنگى مى دانند. اما باید این را دانست که هر نوع شعر تهى مایه و ناشایستى را نمى توان ادبیات عامیانه نامید و سروده هاى پرتکلف حتماً ارزش ادبى ندارند و از نگاه ادبیات عامیانه, شعر تعزیه غناى بالایى دارد و در عین سادگى, زیبایى و روانى فصیح و دل انگیز است; زیرا این نمایش بومى از فرهنگ گفتارى معمولى مردمان کوچه و بازار استفاده مى کند و سهمى که تعزیه نویس هنرمند و خلاّق داشت این است که زبان ساده مردم را با عبارات فصیح ادبى و تکنیک هاى باظرافت هنرى ترکیب نمود و قطعات ارزشمندى خلق کرد که نباید به سادگى از آنها گذشت. نخستین تعزیه نویس ها به دلیل تقلیدهاى ادبى و فکرى براى بیان عواطف خود به زبان عادى و متداول بین افراد جامعه روى آوردند و عموماً در تعزیه هاى اولیه, نسخه ها در قالب مثنوى نوشته مى شد. چکامه مسمط و ترجیع بند از انواع متنوع سبک شعرى است که تعزیه نویسان خلاّق و نوظهور وارد هنر شاعرى کردند. افزودن ردیف از دیگر کارهاى مهم آنان بود. اگرچه ردیف کار شاعر را سخت و واژه گزینى را با دشوارى روبرو مى نماید, فواید متعددى دارد; از جمله آن که راحت تر خوانده مى شود و بهتر به گوش مى نشیند, و تا اندازه اى بر آهنگِ صدا اثر مى گذارد, زیرا آخرین صداها را مى توان کشید و جنبه موسیقى به آنها داد; تازگى و تنوع را افزایش مى دهد, زیرا شاعر به اقتضاى ظاهر قضیه و به مناسبت وزن, عبارات و الفاظ بدیع اختراع مى کند. همچنین شمار استعارات و کنایات را افزایش مى دهد.
اولین تعزیه ها در قالب پرسش و پاسخ و به صورت قطعه چند بیتى تنظیم مى شد و شمار ابیات در هر قسمت گاه به 20 تا 30 بیت مى رسید. ولى در دهه هاى اخیر گفتگوى میان دو شبیه معمولاً دو بیتى, تک بیتى و تک مصراع شده است. در شعرهاى تعزیه هم واژه ها و نیز برخى عبارات و مضامین به شیوه اى جالب و آهنگین تکرار مى شوند.13
یکى از قالب هاى شعرى مورد استفاده در تعزیه (بحر طویل) است که در قاعده عروضى نمى گنجد و دلیل آن هم خاستگاه مردمى تعزیه است. بحر طویل معرف رفتار و گفتار نمایشى بازیگران صحنه تعزیه و محملى براى بروز تمایلات عاطفى اولیا و نمایش خشم و غیظ و عرصه اُشتُلمْ نااهلان به شمار مى رود. جابر عناصرى در این باره مى نویسد: (بحر طویل خوانى طغیان قلم کاتبان و شبیه نامه نگاران و سخنوران و محل تلاقى سوى نگاه مینوچهران و مظلومان با ناسپاسان منفور و مشئوم و بى آبروست… بحر طویل در قلمرو شبیه خوانى ممد بر گریستن و سپس رستن از دام نامردى ها و پیوستن به دریادلان و جوانمردان و عیاران مى باشد.)14
تعزیه سرایان براى سرودن اشعار تعزیه از اشعار فردوسى, حافظ, سعدى و مولوى تأثیر پذیرفته اند; اما چون خواسته اند مضامین سوزناک بگویند, مرثیه ها را منبعى براى این کار قرار داده اند. نخستین این مرثیه سرایان که از گذشته هاى دور در رثاى شهیدان کربلا شعر گفته اند, کسایى مروزى است.15 جمال الدین عبدالرزاق اصفهانى شاعر قرن ششم هجرى قصیده معروف لغز آب را با این مطلع سرود:
آن جرم پاک چیست چو ارواح انبیا
چون روح با لطافت و چون عقل باصفا
تا آنجا که مى گوید:
مطلوب جستجوى سکندر به شرق و غرب
مقصود آرزوى شهیدان کربلا16
در قرن هفتم و هشتم هجرى که تشیع در ایران قوت گرفت, مراسم عزادارى در روزهاى سوگوارى گسترش افزون ترى یافت و ساختن اشعار در رثاى امامان و شهیدان کربلا و ساختن نوحه ها و مرثیه ها در آن ایام متداول گشت. سیف الدین فرغانى (متوفى در نیمه اول قرن هشتم هجرى) با وجود آن که سُنّى حنفى است, در قصیده اى جانسوز مردم را به گریستن بر کشته کربلا که فرزند رسول و گوهر مرتضى است, با این مطلع دعوت مى کند:
اى قوم در این عزا بگریید
بر کشته کربلا بگریید17
در عصر صفویه که تشیع مذهب رسمى قلمداد گردید, سوگوارى در قالب اشعار مرثیه شکل ویژه گرفت که مشهور آنان محتشم کاشانى است که هیچ شاعرى در اشعار مراثى به پاى او نمى رسد. از این دوره اشعار مذهبى نگاه خود را به وقایع مهم تاریخ تشیع دوخت و واقعه کربلا منشأ تلاش هاى ذوقى, هنرى و مذهبى این گونه شعرا شد و منبعى عظیم از این نظر به وجود آمد, تا بدان جا که در میان مردم نفوذ کرد و ذوقیات مذهبى را در برگرفت و تعزیه سرایان از آنها الهام گرفتند. با این حال هیچ نشانه اى از تعزیه در این عصر به چشم نمى خورد. اولین و قدیمى ترین شعرى که در اختیار ماست و به سبکى مشابه قطعات تعزیه نامه ها تصنیف شده است, در دیوان صباحى بیدگلى (متوفى در سال 1218هـ.ق) ثبت است. این شعر که 113 بیت دارد, در رثاى حضرت على اصغر(ع) است.18
در کنار بسط و گسترش مرثیه سرایى, اتفاق دیگرى روى داد که در منظوم خوانى نمایشى تعزیه تأثیر داشت. این برنامه نزدیک شدن زبان سوگنامه ها به زبان مردم است; زیرا این نزدیکى و قرابت, تأثیر و قدرت و قوام نمایشى لازم را براى زبان شبیه خوانى فراهم مى سازد که اگر این سیر دنبال شود به شعر میرزا حبیب الله شیرازى متخلص به قاآنى شاعر معاصر محمدشاه و ناصرالدین شاه مى رسیم که خودِ شعر, به نمایش کامل بدل شده و در آن قدرت تصویر, ایجاز و حالت مکالمه اى, تمام عناصر لازم نمایشى را فراهم ساخته است:
بارد. چه؟ خون! که؟ دیده. چسان؟ روز و شب
از غم. کدام غم؟ غم سلطانِ کربلا
نامش چه بود؟ ز نژادِ که؟ از على
مامش که بود؟ فاطمه, جدش که؟ از علی…
سید مصطفى کاشانى معروف به میرعزا با الهام و تقلید از این شعر محاوره بین شمر و ابن زیاد را در تعزیه عبدالله عفیف تنظیم کرد.19 اشعار مراثى گفتگوییِ عبدالله بن محمد على بن محرم نیز حال و هواى تعزیه را دارد.20
بعد از دوره صفویه آرام آرام مردم عادى به ادبیات شفاهى متوسل شدند و از سینه شعرهایى سرودند و این شعر آرام آرام در مجالس شبیه خوانى وارد شده است. جابر عناصرى مى گوید: (این نسخه ها که بیان و احساس مردم کوچه و بازار بوده است و شاید از نعمت سواد هم برخوردار نبوده اند, باعث شده که گهگاه در کنار اشعار بسیار قوى, اشعار سست و کم مایه هم اضافه بشود. اتفاقاً یکى از اهداف من در تصحیح این نسخ شبیه خوانى این است که سره از ناسره جدا بشود….)21
منابع مهم مورد اقتباس در تعزیه نامه ها
تعزیه در یک بستر تاریخى و متأثر از جریانات اجتماعى و فرهنگى ایرانى و ملهم از سنت ها و آداب و رسوم ملى و مناسک و شعائر مذهبى متعلق به ملت مسلمان ایران پاگرفت و در این رهگذر از منابع گوناگون استفاده کرد. در واقع تعزیه سرایان هم موضوعات لازم خود را از منابع ادبى اخذ کرده اند و هم به متون تاریخى و فرهنگ اساطیرى و نیز سنت هاى اجتماعى توجه داشته اند.
یکى از منابع بسیار مهمى که شبیه نامه ها از آن اقتباس شده و گاهى تحریر منظوم این اثر مى باشد, کتابى است تحت عنوان (روضةالشهدا) اثر کمال الدین حسین بن على واعظ کاشفى که در قرن نهم و اوایل قرن دهم هجرى مى زیست. این کتاب را که معروف ترین اثر فارسى در واقعه کربلاست, مدت هاى مدید بر سر منابر مى خواندند و اصطلاح روضه خوان و روضه خوانى از نام همین کتاب آمده است.22 اثر یاد شده که توسط مولانا حسین کاشفى به دستور و اشاره سید مرشدالدین عبدالله معروف به سید میرزا داماد سلطان حسین بایقرا در سال 908ق نوشته شده, شامل یک پیشگفتار و ده باب است که هر بابش به حالات یکى از اهل بلا از انبیا, اصفیا, شهدا و سایر ارباب ابتلا و احوال آل عبا اختصاص دارد.23
همان طور که از فهرست این کتاب معلوم است, کاشفى تمام وقایع اهل بیت را به نظم و نثر درآورده و به آنها شکل داستانى بخشیده است. کارى که مى مانَد این بود که به این منبع داستانى طرحى نمایشى اضافه شده و همچنین افراد عزادار خود را با شخصیت هاى فاجعه در روضه خوانى تطبیق دهند. بدین ترتیب گرایش به سوى شبیه سازى رونق مى یابد.24
پیتر جى چلکووسکى مى نویسد: (اولین سال حکومت سلسله شیعى صفوى همزمان است با نگارش مهم ترین کتاب در باب مصائب و مرگ امام حسین(ع): روضة الشهداء یا بهشت شهیدان در سال 1501م توسط حسین واعظ کاشفی…. به نگارش درآمدن این کتاب قوه محرکه اى براى پیدایش مراسم محرم شد که از بطن آن سبک تازه اى از فعالیت به نام روضه خوانى به وجود آمد. دو سده و نیم بعد, این سبک به منزله رشته اى شد که توسط آن اشعار غنایى و متون نمایش هاى تعزیه به هم بافته شدند….)25
خود کاشفى هم اظهار مى دارد که در پدید آوردن این اثر مرهون زمخشرى بوده و به قصد تفوّق خود در داستان سرایى, تشبه و تمثل به عمل آورده است.26 و همین ویژگى حضور خود را در تعزیه نشان داد.
استفاده از این مقتل در سرودن اشعار تعزیه, در پاره اى شبیه نامه ها خدشه وارد کرده و آنها را از اعتبار انداخته است. صاحب ریاض العلماء و حیاض الفضلاء مى نویسد: از اکثر آثار کاشفى برمى آید که آیین تسنن داشته و از فرقه صوفیه پیروى مى کرده و حداکثر و بلکه همگى روایات کتاب روضةالشهداى او از کتاب هاى نامشهور که مورد توجه اعلام نبوده استفاده شده است.27
ژان کالمان, از پژوهشگران اروپایى که در خصوص تعزیه تحقیق کرده است, مى نویسد:
(ایرانى شیعى مصیبت نامه کربلا را به صوفى اى از سلسله نقشبندیه مدیون است که مسلماً به تقیه متصّفش کرده اند و احتمالاً مردى از اهل تسنن بوده است.)28
تفسیر مواهب علّیه کاشفى براساس باورهاى اهل سنت تنظیم شده است که فخرالدین على بن حسن زوارى در مقابل آن تفسیرى به استناد احادیث و روایات اهل بیت(ع) نوشت و آن را (ترجمةالخواص) نامید. شهید مطهرى درباره کاشفى مى گوید:
(ملا حسین مرد مُلاّ و باسوادى بوده و کتاب هایى هم دارد و صاحب انوار سهیلى است. تاریخش را که مى خوانیم معلوم نیست شیعه بوده یا سنى و اساساً مرد بوقلمون صفتى بوده است. من نمى دانم این بى انصاف چه کرده است. وقتى که این کتاب [روضةالشهداء] را خواندم, دیدم اسم ها جعلى است; یعنى در اصحاب امام حسین(ع) اسم هایى را ذکر مى کند که اصلاً وجود نداشته اند. خواندن کتاب روضةالشهداء یعنى خواندن کتاب دروغ. از وقتى که این کتاب به دست مردم افتاد, کسى تاریخ واقعى امام حسین(ع) را مطالعه نکرد….)29
چون این اثر مأخذ مضامین تعزیه قرار گرفت, تحریفات, خرافات و موهومات زیادى را به این نمایش مذهبى تزریق کرد. مدارک و شواهد بسیارى در دست است که نشان مى دهد روضةالشهداء از منابع محتوایى مهم تعزیه بوده است. به عنوان نمونه یکى از مجموعه هایى که در خلال سده نوزدهم توسط خوچکو گردآورى شده حاوى اشعار ذیل است:
اینک آمد نوبت من الوداع
الوداع اى عترت من الوداع
زود چشمان شما خواهد شدن
خون فشان در حسرت من الوداع
که عیناً همین اشعار در کتاب روضةالشهداء دیده مى شود.
اگر مجلس وفات حضرت فاطمه زهرا(س) از مجموعه خوچکو که در نیمه دوم قرن سیزدهم سروده شده, با باب چهارم کتاب روضةالشهداء مقایسه شود و تطبیق گردد, ملاحظه مى شود که طرح اصلى در کتاب کاشفى است و مى توان به وضوح دریافت که متن تعزیه در واقع همان روایت روضةالشهداء است که حتى در بسیارى از جاها عیناً و بدون کوچک ترین تغییر و تصرفى آورده شده است. البته تفاوت هایى چه در جزئیات و چه در چگونگى طرح قصه ها و شخصیت ها وجود دارد که به سبب ایجاد بافت نمایشى پدید آمده اند.
یادکرد واقعه اصلى یعنى شهادت حضرت امام حسین(ع) و یارانش زیربناى نماهاى نمایشى اى بود که در قالب آنچه که ما امروز تعزیه اش مى نامیم, تجلى یافت. اما با پیدایش شبیه نامه ها این زیربنا به صورت دوایر هم مرکزى که شامل شهادت کسان دیگر در ارتباط با امام حسین(ع) بود وسعت یافت. سپس دایره دیگرى از وقایع که مقدم و یا منتج از حادثه اصلى بود, نظیر رحلت حضرت محمد(ص), شهادت حضرت امیرالمؤمنین(ع) و تعزیه بازار شام (پس از فاجعه کربلا) بدان افزوده شد و آخر از همه در تعزیه یک دایره از نمایش ها با مضامین کتب آسمانى, مسائل عمومى اسلام, مضامین خنده آور و هجوآمیز وجود دارد که همه آنها فرع بر حوادث اصلى هستند; ولى نیروى جاذبى که کلیه این نمایش ها را حول محور خود نگه مى دارد, عاشورا است.
از منابع مورد استفاده تعزیه سرایان, قصص انبیا و کتبى است که در شرح حال فرستادگان الهى نوشته شده است. در تعزیه هاى مربوط به کربلا وقتى موافق خوان یا شهادت خوان مورد خطاب قرار مى گیرد, از نام انبیا استفاده مى شود. به عنوان نمونه على اکبر(ع) یوسف کربلا است; قاسم اسماعیل نینوا است و حضرت امام حسین(ع) صبر ایوب را دارد و همچون حضرت ابراهیم(ع) در آتش نمرودیان گرفتار شده و سرش چون رأس حضرت زکریا از تنش جدا مى گردد. همچنین در برخى تعزیه هاى مربوط به عاشورا یا پس از آن, حوادث مربوط به پیامبران یادآورى مى شود. در مجلس تعزیه حضرت امام سجاد(ع) وقتى که حضرت را از گریستن بر حوادث عاشورا منع مى کنند, شبیه ایشان مى گوید:
از چه مى سازید مَنْعَم اى مردمان
واى بر من واى بر من از فغان
حضرت یعقوب یک فرزند او
گم شده از پیش چشمان ناگهان
آنقدر بگریست کز غم کور شد
نیستم بهتر از آن آزرده جان؟30
در مجلس تعزیه حضرت عباس(ع) شبیه امام حسین(ع) مى گوید:
آمد به گوش نعره عباس که دست از تنم افتاد
عباس آن برادرم از پشت زین افتاد
با آه ناله همدم یعقوب گشته ام
در چاه کینه یوسف گل پیرهن افتاد31
رفته رفته سرایندگان تعزیه مجالس مستقلى درباره انبیا سرودند; از قبیل مجلس تعزیه حضرت یوسف(ع), قربانى کردن اسماعیل(ع), حضرت ایوب, سلیمان و بلقیس, حضرت ابراهیم در آتش, هابیل و قابیل, مجلس موسى و درویش بیابانى که از کتاب مثنوى اخذ شده است.
در این مجالس از شیوه گریز و تعلیق استفاده مى شود و در هنگامه اى که ابتلایى به یکى از انبیا یا بستگان آنها مى رسد, پیک وحى نازل شده و حادثه کربلا را تذکر مى دهد تا هم بلایى که به پیامبر روى آورده در مقابل مصایب کربلا اندک جلوه داده شود و هم در این مجلس یادى از فاجعه عاشورا شود.
در مواقعى حتى به هنگام شادمانى در مجالس مربوط به پیامبران, گریزى به صحراى کربلا زده مى شود. به عنوان نمونه وقتى در مجلس عروسى سلیمان با بلقیس مردم در حال شادمانى هستند, چون سلیمان از شهر صبا با ملکه این دیار مى آید و با آن قالیچه خود در حال عبور است, به صحرایى مى رسد که خشک و لمْ یَزرع است. از جبرئیل که همراه او است مى پرسد: این جا کجاست؟ او جواب مى دهد:
اى رسول خدا بیا و از دو انگشتم نظر کن
هر آن دیدى مرا زودى خبر کن
سلیمان در عالم غیب واقعه کربلا و مباحث مربوط به رزم آورى ها را مى بیند و مى گوید که ما را بنشانید و عروسى را فراموش کنید تا ببینیم این چه مصیبتى است.
متأسفانه تعزیه سرایان در پرداختن به داستان پیامبران از منابعى غیر موثق و کم اعتبار استفاده کرده اند. به همین دلیل گاهى سرگذشت زندگى آنان تبدیل به یک افسانه مى شود و از منابع قرآنى و روایى فاصله مى گیرد.
تأثیرپذیرى از مراسم سوگوارى
روضه خوانى از مراسم مهم تبلیغى مذهبى است که در عصر صفویه رونق فراوان یافت, و پس از آن سهم مهمى را در تکوین شبیه نامه ها به خود داد. از جمله نمونه هایى که نشان مى دهد تعزیه از روضه خوانى تأثیر پذیرفته, این است که در برخى مجالس, تعزیه به طور کامل حالت روضه به خود مى گیرد. در مجلس تعزیه ظُهَرى زن و مرد عزادارى در صدد آنند که با فرا رسیدن عاشورا مجلس سوگوارى برپا کنند و حتى همسایگان را دعوت مى کنند تا در این مراسم حضور داشته باشند. زن عزادار مى گوید:
براى عزاى شه دین, حسین
بیایید این دم به صد شوروشین
روم من پى روضه خوان این زمان
بیارم براى عزا به افغان
بیایید اى روضه خوان هاى زار
به پاى عزاخانه ما فکار…32
آن گاه با خواندن اشعارى توسط شبیه روضه خوان, عزادارى آغاز مى شود و مجلس تعزیه ادامه مى یابد. در تعزیه (قانیا پادشاه فرنگ) نیز روضه خوانى متن اصلى تعزیه را تشکیل مى دهد. در این شبیه نامه نیز زن و مرد شیعه اى مُصمّم هستند با فرا رسیدن ماه محرم روضه خوانى برپا کنند.
مرد شیعه خطاب به روضه خوانى که گوشه مجلس نشسته مى گوید:
ذاکرین شاهدین قربانتان
روضه خوانان حزین قربانتان
از وفا آیید در کاشانه ام
روضه خوانى هست اندر خانه ام33
در پاره اى از تعزیه نامه ها, شبیه امام به شیوه روضه خوانان بر فراز منبر مى رود و همچون روضه خوان مضامینى منظوم را به زبان مى آورد. در مجلس تعزیه امام حسن مجتبى(ع) و مجلس امام زین العابدین(ع) این ویژگى, که از روضه خوانى اقتباس شده, قابل مشاهده است.
روضه خوانان پس از این که مطلبى کلامى, اخلاقى و روایى را براى مستمعان مطرح کردند, گریزى به کربلا مى زنند. این خصوصیت به خوبى در تعداد زیادى از مجالس تعزیه که از نظر حادثه مربوط به قبل و بعد از عاشورا هستند, دیده مى شود. با این حرکت هنرى پیوندى بین گذشته, حال و آینده زده مى شود.
در مجالس تعزیه هم از مضامینى که در دستجات سینه زنى و نوحه خوانى مى خوانند, دیده مى شود و الهاماتى از این سروده ها مشاهده مى گردد. همچنین خود برنامه سینه زنى نیز در تعدادى از مجلس هاى تعزیه دیده مى شود و اصولاً مى توان خاطرنشان ساخت که تعزیه نوع تکامل یافته نوحه ها و دسته هاى عزادارى است.
از زمان وقوع حادثه کربلا تا قرن چهارم, خواص شیعه در روز عاشورا گردهم مى آمدند و بر سرور آزادگان حضرت امام حسین(ع) نوحه گرى مى نمودند تا آن که در این قرن توسط دیلمیان این مراسم شکل علنى به خود گرفت. البته از برخى قرائن برمى آید که سینه زنى یک سنت ایرانى بوده که با گسترش تشیع در این سرزمین مراسم یاد شده به شهیدان کربلا اختصاص یافته است. ابن بطوطه در اوایل قرن هشتم در سفرنامه خود از سینه زنى و سیاهپوشى براى پسر اتابک افراسیاب, فرمانرواى قسمتى از خوزستان گزارش داده است.
در آغاز هر تعزیه مضامینى توسط همه شبیه خوانان ـ اعم از موافق خوان و مخالف خوان ـ خوانده مى شود که به آن (همسرایى) یا (درآمد) یا (نوحه) مى گویند. گاهى لحنى شبیه نوحه هاى سینه زنى از زبان شبیه نیروهاى غیبى خوانده مى شود. در مجلس تعزیه ذبح اسماعیل(ع) از زبان جبرئیل مى خواند:
شیعیان خاک عزا بر سر کنید
یاد لیلى مادر اکبر کنید
چون على اکبر به میدان شد روان
مادرش با نوحه گفت: اى نوجوان…
در تعزیه امام حسن(ع) تشییع پیکر آن امام با سینه زنى توأم است. در تعزیه حضرت على اکبر, شبیه وى باید اشعارى را بخواند و در ضمن سینه بزند و حضار مجلس را به سینه زنى دعوت کند. در مجلس تعزیه شهادت مسلم و شهادت حُرّ نیز این حالت قابل مشاهده است.
ویلیام. اُ. بیمن مى گوید: (نمایش تعزیه شبیه سازى علایم خاصى را پدید آورد که از دیگر سنن اجرایى جهان متمایز است. شاید بارزترین نمونه براى شناخت ساخت نمایشى بى مانند تعزیه, علامت نمادین سینه زنى باشد….)34
استفاده از حماسه هاى مذهبى و بومى
الهام از حماسه هاى دینى در تدوین تعزیه نامه ها مورد توجه بوده است. خاوران نامه یا خاورنامه اثرى است که در آن از زمان بعثت حضرت رسول اکرم(ص) تا پایان شهادت حضرت على(ع) به شرح دلاورى ها و جنگ هاى حضرت امیرالمؤمنین(ع) مى پردازد. اشعار این کتاب در سال 830ق توسط محمد بن حسام الدین مشهور به ابن حسام سروده شده است. او ادعا دارد موضوع این اثر را از یک کتاب عربى اقتباس نموده است. از این کتاب در تعزیه هاى مربوط به صدر اسلام, استفاده هاى زیادى شده است.
حمله حیدرى از دیگر منظومه هاى مذهبى است که با حمد خداوند, نعت پیامبر اکرم(ص) و اهل بیت او آغاز گردیده و به شهادت حضرت على ختم مى گردد. ناظم آن محمد رفیع خان باذل (متوفى به سال 1124ق) مى باشد و چون در هنگام سرودن آن, مرگ ناظم آن فرا رسید کارش ناتمام ماند و بقیه اش را میرزا ابوطالب فندرسکى مشهور به ابوطالب اصفهانى سرود و کتاب مزبور را کامل کرد. دیگر از این نمونه ها شاهنامه حیرتى است که شاعرى به نام حیرتى, معاصر شاه طهماسب اول آن را در سال 953ق پایان برد. این منظومه شامل 20800 بیت شعر است و در شرح غزوات حضرت رسول(ص) و نبردهاى ائمه اطهار(ع) مى باشد.
فتحعلى خان صباى کاشانى حماسه اى مذهبى سرود که (خداوندنامه) نام دارد. در این کتاب نیز شرح احوال حضرت محمد(ص) و ماجراهاى دوران خلافت حضرت على و نبردهاى آن حضرت به نظم کشیده شده است. در اثر مذکور تعابیر و الفاظ مندرج در شاهنامه دیده مى شود و به نظر مى رسد شاعر مى خواسته در تنظیم این حماسه دینى از فردوسى تبعیت نماید.
میرزا محمدعلى شمس الشعرا که تخلص سروش دارد و به سروش اصفهانى معروف است, منظومه اى مذهبى تحت عنوان (اردیبهشت نامه) سرود که به کتاب خداوندنامه صباى کاشانى شباهت دارد.
مفتون دنبلى, مختارنامه را سرود که در شرح جنگ هاى مختار ثقفى مى باشد. در تعزیه مختار و نیز مجلسى تحت عنوان خروج مختار از این اثر کمک گرفته شده است.
(صاحب قران نامه) هم حماسه اى مذهبى است که از آثار سال 1073ق مى باشد و سراینده آن معلوم نیست. در این متن داستان حمزه سیدالشهدا در 62 قسمت مطرح شده است.35 در تعزیه ها, هم تأثیرپذیرى از این متون منظوم دیده مى شود و هم تعابیر و اصطلاحات مندرج در آنها مورد استفاده تعزیه سرایان قرار گرفته است.
در قرون پنجم و ششم هجرى کسانى که آنان را مناقب خوان یا مناقبى مى گفتند, در کوچه و بازار مى گردیدند و مناقب اهل بیت رسالت را با آواز بلند مى خواندند.36 این افراد چون از شیعیان بودند ائمه و اهل بیت را مدح مى کردند و از جنگ ها و دلاورى هاى آنان و نیز مظالمى که بر این خاندان رفته بود, سخن مى گفتند و از این رهگذر گاهى دچار صدمات و رنج هاى فراوان مى شدند. در مقابل این افراد فضائلیان درباره رستم و اسفندیار داستان مى گفتند و رفتار خلفاى اهل سنت را مى ستودند. تعزیه نویسان هنگام تهیه متن هاى شبیه نامه ها به این سنت توجه داشته و از مضامینِ حکایتى که مناقبیان نقل مى کردند, استفاده نموده اند.37
مداحى, نقّالى, قوّالى, پرده خوانى, حمله خوانى, شاهنامه خوانى و… از جمله نمایش هاى تک نفره اى است که به رغم تفاوت هاى بسیار در شیوه بیانى و مقصود و مراد نمایشى, در خصیصه اى مهم با هم اشتراک دارند و آن تجسم بخشیدن به قصه و آدم هاى آن, از طریق جان دادن و زنده کردن است. نقل قوالى روایت داستان به همراهى ساز و آواز است که سابقه آن به قبل از اسلام مى رسد و با استقرار فرهنگ اسلامى به مدح اهل بیت تبدیل شده است. این نقل هاى نمایش گونه بدین خاطر ابداع مى گشتند تا از طریق جان بخشیدن به قهرمانان داستان ها در تخیل شنونده یار و مددکار باشند و به طور کلى از جمله نخستین تلاش هاى نمایشگران براى نقش سازى و شبیه سازى به شمار مى روند; امرى که در تعزیه نامه ها مشاهده مى کنیم.38
جالب است که هنوز هم مى توان دو روش مشخص نقالى را در تعزیه تشخیص داد: بیان غمناک آوازى در دستگاه معین موسیقى ایرانى که مظلوم خوان ها به کار مى برند و بازمانده نقالى مذهبى است و بیان غلوشده پر از طمطراق و تحرک و شکوه که اشقیا به کار مى گیرند بازمانده نقالى حماسى است.39
صُوَر اسطوره اى
مأخذ قرار دادن افسانه هاى قبل از اسلام و داستان هاى اسطوره اى در شبیه نامه ها مورد عنایت بوده است. در واقع ایرانیان قبل از این که به اسلام روى آورند, سوگ هاى مخصوص پهلوانان را داشته اند. ابوبکر جعفر در تاریخ بخارا در مورد مرگ سیاوش مى گوید:
(مردمان بخارا را در کشتن سیاووش نوحه ها است; چنان که در همه ولایت ها معروف است و مطربان آن را سرود مى گویند و قوالان (نوازندگان) آن را گریستن مغان خوانند و این سخن زیادت از سه هزار سال است.)49
جابر عناصرى مى نویسد:
(… بارى آن سنت سوگوارى براى سیاووش, در عزادارى شهید تازه اى به کار گرفته مى شود. مردى اساطیرى جاى خود را به بزرگ مردى تاریخى مى دهد. آیین سوگوارى گسترش و تکامل مى یابد و سرودخوانى و گریستن مغان به نوحه خوانى بدل مى شود که تعزیه ثمره بعدى اینها است. از این رو است که باید گفت تعزیه یک عامل و یک نمود مجرد نیست, بلکه مجموعه اى است دلپذیر و شیرین و زیبا و غنى که از پیوند چند نمود ذوقى عاطفى و اجتماعى به وجود آمده است.)41
رضا خاکى (از پژوهشگران تعزیه) مى نویسد: ([تعزیه] این نمایش ایرانى که گاه از آن به عنوان تنها نمایش بومى جهان اسلام یاد شده است, در واقع به تمدنى گذشته تعلق دارد. به عبارت دیگر ریشه هاى اولیه شکل گیرى آن را از نظر تاریخى مى باید در آیین هاى پیش از اسلام و از آن جمله آیین هاى سوگوارى و به ویژه مراسم سوگ سیاووش جستجو کرد….)42
در مورد همین کشته شدن سیاووش, نقاشى دیوارى توسط الکساندر مونگیت (باستان شناس روس) در نزدیکى سمرقند یافت شده که در آن زنان و مردان در حال سوگوارى در اطراف عمارى دیده مى شوند که سیاووش یا شبیه آن در آن قرار دارد و این اثر را متعلق به سه قرن قبل از میلاد دانسته اند.43
در خصوص جستجوى جاى پایى از اسطوره هاى قبل از اسلام در شبیه خوانى نباید زیاد متحیر ماند. کافى است به رجزهایى که در تعزیه نامه ها آمده نظرى بیفکنیم و الهام گرفتن از آنها را مشاهده کنیم. دکتر پرویز ممنون (محقق تعزیه و تئاتر مذهبى) مى نویسد:
(…تعزیه نویسان این نوع صحنه [رجز] را از ادبیات حماسى ایران به ویژه شاهنامه گرفته اند. رجزخوانى پیش از آغاز نبرد تن به تن میان دو سردار رخ مى دهد. در این کار هریک از طرفین ضمن وصفى از اعمال, عظمت و قهرمانیگرى خویش و وصف کارهاى پدران و نیاکان خود را به رخ دیگران مى کشد.
در تعزیه نیز هم ولیّ و هم شقى افتخاراتشان را برمى خوانند, ولى با این تفاوت که در جریان نبرد لحن مباهات ولیّ [موافق خوان] با رفتارهاى سخاوتمندانه اش تناسب و با شخصیتش همخوانى دارد و اگرچه شقى اى چون شمر به اعمال و اوصاف خود با همان فریاد غرورآسا اشاره مى کند, اما آن اعمال در واقع نشانه رذیلت و زبونى و دنائت وى مى باشد….)44
البته هریک از حماسه سازان عاشورا در هنگامه نبرد رجزخوانى کرده اند که متن آنها بسیار جالب و پرشور و حاوى نکات آموزنده است; اما از این ادبیات حماسى در تعزیه خبرى نمى باشد و رجزهاى افراد در شبیه نامه ها بیشتر از رجزهاى اسطوره اى الهام پذیرفته و ضمناً با واقعیت هاى تاریخى تطبیق نمى کنند. به عنوان نمونه در نسخه اى که باید شمر بخواند, اشعار حاوى تحقیر و استهزاى نقش اصلى او آمده است, در حالى که در ماجراى کربلا مخالفان و دشمنان هنگام رجزخوانى به ناسزاگویى حاکمانى که از آنها دستور مى گرفته اند, نمى پرداخته اند و خود را نیز حقیر نمى کرده اند. لافِ پهلوانى زدن را نیز مى توان در نسخه هایى که مخالف خوان مى خواند, دید که کاملاً ملهم از افسانه هاى ایرانى قبل از اسلام است که در شاهنامه دیده مى شود. در بخشى از بحر طویل شمر در تعزیه حضرت عباس(ع) شبیه وى مى گوید: مارضحاکم, فریدون فربهم, کاوه درفشم, رستم زالم, فرامرز یلم, افراسیابم, بُرزویم, گیوم, شغادم, زنگیم, سامم,….
شبیه ابراهیم بن مالک در تعزیه مختار مى گوید:
بر تنم مانند رستم من بپوشانم زره
هم چو سام زو بتن من خود خفتان مى کنم
مثل رستم بر سر خود مى گذارم خود زر
بر سرنى جلوه گر من رأس گردان مى کنم
مثل سهراب افکنم بر دوش خود من این سپر
اهرمن را خارج از تخت سلیمان مى کنم
پشت مرکب من نشینم مثل کیکاووس کى
با همین صرصر عیان من گرم جولان مى کنم…45
نفوذ نمایش نامه هاى فرنگى
در قرون وسطی§ نمایش هایى بر روى صحنه آمد که محتوا و قالب آن مذهبى بود و مضامین آنها از تورات و انجیل اقتباس مى گردید. هنرپیشه ها اعم از زن و مرد لباس هایى از نوع پوشاک رومیان مى پوشیدند. موضوع این تئاترها غالباً تصویر کردن زندگى حضرت مسیح بود که هنوز هم گاهى در برخى نقاط اروپا به خصوص در شهرهاى قدیمى و روستاهاى دورافتاده اجرا مى شود.
در ایران از اواخر دوران صفویه این نوع نمایش ها ابتدا به صورت حمله خوانى یعنى خواندن کتاب حمله (سروده شده توسط رفیع قزوینى متوفى به سال 1122ق) متجلى گردید, ولى اوج ترقى آن را در اعصار بعد در مجالس تعزیه شاهد هستیم.46
دکتر شریعتى مى نویسد: (بسیارى از آن سنت ها و مراسم جمعى مذهبى و تظاهرات اجتماعى مسیحیت و برگزارى و نقل مصیبت هاى مسیح و حواریون و شهداى مسیحیت و نیز علائم و شعارها و وسایل این مراسم را… با تشیع و مصالح ملى و مذهبى ایران تطبیق دادند و به آن قالب هاى مسیحى اروپایى, محتواى شیعى بخشیدند… مراسمى از نوع تعزیه گردانى, شبیه سازی… که همه شکلش اقتباس از مسیحیت است.)47
دکتر مهدى فروع که تز دکترایش در خصوص تعزیه است, عقیده دارد: ایرانیان بدون این که قصد فتوکپى داشته باشند, راه و رسم نمایشنامه هاى مذهبى میراکل و میسر را که در اروپاى قرون وسطى معمول بود, در شبیه نامه ها دنبال کردند.
ملک الشعراى بهار مى نویسد: (در ایران تئاتر و نمایش نبوده است… فقط از عهد صفویه به بعد شبیه به تقلید اروپا ـ که درباره واقعه مسیح شبیه راه مى اندازند ـ در ایران رواج یافت که نوعى اپرا محسوب مى شد. همین دسته راه انداختن و زنجیر زدن و شبیه شهدا را در کوچه و بازارها گردانیدن, بى شبهه از اروپاییان تقلید گردید و آنها زودتر از ما دسته و تعزیه راه مى انداختند….)48
دکتر عبدالحسین زرین کوب نوشته است:
(… با این که مراسم تعزیه محرم [سوگوارى] به دوران دیالمه بلکه به روزگار ابومسلم [خراسانى] و حتى مختار مى رسد, در کتاب هاى قدیم شاهدى بر وجود و رواج نمایش و شبیه نیست. در سیاحت نامه هاى سیاحان قدیم اروپایى هم ذکرى از آن نیامده است. نسخه هایى که از این تعزیه نامه هاى فارسى اکنون در دست هست, همگى تازه است و از این رو احتمال داده اند که تعزیه در ایران از نفوذ و تأثیر نمایشنامه هاى فرنگى پدید آمده است. این دعوى که خاورشناسان بیان کرده اند, شاید از مبالغه خالى نباشد, اما شک نیست که به هرحال علما و عامه مسلمانان در قدیم نسبت به تقلید و نمایش نظر مساعد نداشته اند و آن را لغو و مذموم مى شمرده اند….)49
على اصغر فقیهى هم خاطرنشان ساخته که بعضى از نمایش هاى قرون وسطى با مجالس تعزیه اى که در ایران تهیه شده قابل تطبیق است; از قبیل تعزیه قربانى اسماعیل. با این تفاوت که مسیحیان به جاى اسماعیل, اسحاق را قرار مى دهند. این که سلطان قیس در تعزیه امام حسین لباس شوالیه هاى قرون وسطى را مى پوشید و کلاه سیلندر بر سر مى گذارد در حالى که وزیرش با همان لباس, فینه قرمز مصرى به سر مى نهد, از قرابت هاى تعزیه با تئاتر قرون وسطی§ مى باشد.50
برخى اعتقادات که به تعزیه وارد شده, مؤید آن است که تعزیه نویسان از نمایش هاى اروپایى بى تأثیر نبوده اند. از جمله اعتقاد به شفاعت است که شهادت امام حسین(ع) را همچون عیسى براى شفاعت امت گنه کار ضرورى مى دانند. نکته مهم دیگر این که افراد فرنگى و مسیحى در تعداد قابل توجهى از مجالس تعزیه حضور دارند و چهره هاى وجیهى هستند که از اهل بیت دفاع مى کنند که سیاحان اروپایى به این نکته اشاره هاى آشکارى دارند. بارون فیودور کورف روسى که در عصر قاجاریه در ایران به سر مى برد و خود شاهد اجراى تعزیه بوده, به افراد فرنگى در شبیه خوانى اشاره دارد و در این باره مى افزاید: (چهره اى پا به عرصه تعزیه مى نهد که در هیچ کجاى تاریخ یادى از او نشده است و احتمال مى رود حاصل خیال پردازى شعراى متعصب مذهبى باشد که چیزهاى من درآوردى بر این واقعه افزوده اند….)51
پیتر جى چلکووسکى مى نویسد: (میان اجتماعات ماه محرم و تئاتر قرون وسطایى شباهت هاى بسیارى وجود دارد.)52 در مقابل این نظرات و مستندات, ابوالقاسم جنتى عطایى نوشته است: بدون شک نفوذ خارجى در زمینه فرهنگى نمایش هاى مذهبى ما بى تأثیر بوده است.53
صادق همایونى عقیده دارد: نمایش هاى خارجى تا بدان حد نضج و گسترش نداشته که سرایندگان تعزیه از آن اطلاعى داشته باشند و در پرداخت این پدیده سودى از آن ببرند.54
انریکو چرلى که 1055 نسخه دست نویس تعزیه را گردآورى کرده نظرات مزبور و از جمله اعتقاد ادوارد براون را مبنى بر تقلید تعزیه از نمایش هاى مذهبى اروپا, قبول ندارد و مى گوید: چنین نظرى بر هیچ دلیل و حجتى مثبت استوار نمى باشد و این نمایش به صورت خودجوش براساس علاقه هاى مذهبى و عواطف دینى پدید آمده است.55
هنر مقاومت
انسان هایى صادق و خوش نیت از قرون اولیه مى کوشیده اند عزادارى سالار شهیدان را با شور و شوق افزون ترى برگزار کنند و با این تلاش ارادت خود را نسبت به خاندان عصمت و طهارت به اثبات مى رسانیده اند. آنان به تدریج به این اندیشه فرو رفتند که چه کنند تا بتوانند مردم را نسبت به وقایع کربلا بیشتر متأثر سازند و با تداعى آن صحنه هاى رقت انگیز به تحریک احساسات حاضرین بپردازند. از این رهگذر تعزیه با اقتباس از منابع و نمونه هایى که بدان ها اشاره شد, حضور خود را اعلام کرد و با استقبال گرم و پرشور مردم مواجه گردید. آنچه مردم را به پذیرش مشتاقانه این شبیه نامه ها و اجراى آنها برمى انگیخت. عشق غیرتمندانه و ارادت پایدار عوام مردم به امامان و شهیدان کربلا بود. در حقیقت آنان در انتظار اخگرى بودند که باروت احساسات و عواطفشان را منفجر سازد.
در متون تعزیه, اعتقادات مذهبى و سنت هاى قومى و مسائل اجتماعى با یکدیگر درهم مى آمیزند و آن را تبدیل به نمایش مى کند که هم تجلى نگرش هاى دینى آنان است و هم توقعات مردمى و باورهاى بومى را متبلور مى سازد و درواقع شبیه نامه ها اگرچه متونى دینى هستند, به شکل بارزى از فرهنگ ایرانى تأثیر پذیرفته اند. به نظر گوبینو تعزیه از ایمان و ایقان مذهبى, تنفر از ظلم و بیزارى از ستمگرى حکایت دارد و آمیختن تمام این احساسات گوناگون در ضمیر ایرانیان تأثراتى پدید مى آورد که واقعاً شگفت انگیز است.56
به همین دلیل دکتر سید مصطفى مختاباد (کارشناس مسائل تعزیه) مى نویسد: (تعزیه به عنوان هنر نمایش این مرز و بوم به وسعت اقیانوسى است که دریا دریا احساس, اندیشه, عشق و هنر در آن جارى است. اگر این چنین نمى بود, در جهان امروز نه تنها محفوظ نمى ماند بلکه داعیه معاصر بودن و حرف داشتن براى انسان امروزى را نیز از دست مى داد.)57 به قول جابر عناصرى: (این هنر حال و آینده را به سهولت درهم مى آمیزد. کل ایام عاشورا و کل مکان را کربلا مى شناسد تا مفاهیمى چون ستم, عدالت, نیکى و حق شناسى, عشق و وفادارى و شهادت را به مقطعى از زمان و مکان محدود نسازد و آن را هرچه بیشتر جهان شمول نماید. هنرى که با تماشاگر نفس مى کشد و با تقدس که از ارکان زندگى مردم است به میدان مى آید تا همه مردم را در این نمایش بزرگ شریک کند.)58
نسخه هاى تعزیه, هنر مقاومت را تبلیغ مى کنند و عکس العمل مردمان شیعه علیه ستم مى باشد. در آن فرجام مطرح نمى باشد و مقاصدى عالى و آخرتى را در نظر دارد و همیشه وسیله اى بوده براى تسکین خاطر و تشفى قلوب مردم و چون باعث تشکل مردم شده موجب مى گردد که در مقابل مصائب و آسیب هاى اجتماعى ایستادگى کنند. در طول تاریخ مى بینیم هر زمانى که فشار بیداد زیاد شده, مردم زیر پرچم تعزیه جمع شده و افکار خودشان را در شبیه نامه ها مطرح کرده و شرح شهادت و رشادت قهرمانان پاک نهاد تشیع و نیز وصف شقاوت پیشگان را در برنامه هاى خود قرار داده اند.
در واقع انگیزه درونى پدیدآورندگان این نمایش ها دعوت مردم به مبارزه علیه غاصبان بوده است. همچنین مضامین مندرج در نسخه هاى تعزیه, منعکس کننده اعتقادات, اندیشه ها و خواست هاى مردمان شیعه بوده است.
تعزیه مى تواند حقایقى را از راه هنر عینیت بخشد و مفاهیم و ارزش هاى والاى اسلامى را تبیین و براى همگان واضح و روشن کند. البته باید در این مسیر از امورى که مغایر ارزش هاى قرآنى و روایى و نیز مخالف عقل و منطق است, اجتناب کرد.
این هنر مذهبى باید حقیقتى زنده و پویا را نوید دهد و عنصرى سازنده و اندیشه اى اسلامى در آن نهفته باشد و بر معرفت و بینش نظاره گران صحنه تعزیه نسبت به اسلام و عترت بیفزاید و همچون سایر شعائر اسلامى لازم است در راه تعمیق ارزش ها به کار رود و ناپاکى ها را از جامعه بزداید.
تعزیه نامه ها متونى هستند که علاوه بر آن که اجراى آنها جنبه سوگوارى دارد, حالت آموزشى و تربیتى نیز در آنها نهفته است و عموم تماشاگران با مشاهده این نمایش, اطلاعاتى در خصوص تاریخ اسلام و شرح حال ائمه کسب مى کنند و در موارد زیادى تصوراتشان در مورد معصومین و دشمنان خاندان عصمت با الهام گرفتن از تعزیه در ارتباط است. پس باید مراقب بود نکات درست و معتبر به مردم آموزش داده شود. به علاوه به وسیله نسخه هاى تعزیه و نیز اجراى نمایش هاى شبیه, مذهب تشیع تبلیغ مى شود. پس باید در این راه درست و اساسى گام برداشت.
تحریفات تعزیه
به رغم محسناتى که به آنها اشاره کردیم, در تعزیه نامه ها از دیدگاه اعتقادى اشکالات اساسى دیده مى شود که قابل اغماض نمى باشد. بدیهى است متونى که با اقتباس از منابع نادرست, افسانه هاى عامیانه, داستان هاى اسطوره اى و برخى نقل هاى سست تدوین شده اند, از خدشه و تحریفات مصون نخواهند بود. کم نیستند نسخ تعزیه اى که وقتى بر منابع روایى و حدیث یا معارف تشیع و تاریخ مستند صدر اسلام عرضه گردند, رنگ مى بازند و از باورهاى شیعه فاصله مى گیرند.
تعداد قابل توجهى مجلس تعزیه وجود دارند که حوادث به نظم کشیده شده در آنها نه در کتب معتبر دیده مى شود و نه در روایت قابل اعتمادى درج شده است. تعزیه امیر تیمور, عروس شامى, عروسى قاسم, متوکل و پیرزن که رواج هم دارند از این نمونه مى باشند.
دو فرهنگ منفى در تعزیه نامه ها رسوخ کرده اند: یکى فرهنگ سلاطین, حکام و خوانین و دیگر فرهنگ هاى بسیار بومى و قومى که بوى خرافات مى دهند.
غور و تفحص در اشعار تعزیه این واقعیت را روشن مى کند که بخش عمده اى از این سروده ها نه تنها در ترسیم سیماى اهل بیت, شهیدان کربلا و اصحاب ائمه موفق نبوده اند, بلکه چهره اى از این انسان هاى وارسته و آراسته به فضیلت ترسیم کرده اند که وهن از آنها استشمام مى گردد و فرهنگ ذلت و ذلت پذیرى را ترویج مى کند.
امامى که در فرهنگ اسلامى مظهر عدالت, تقوا و حق طلبى است و واسطه فیض الهى و تجلى لطف حق مى باشد و رهبرى است با جامعیت در نظر و عمل و مقاوم در برابر ظلم, جهل و نفاق و نماینده شرف, کرامت و پاکدامنى و آشتى ناپذیر با هرگونه شقاوت, در شبیه نامه ها به عنوان زبان حال موجودى عاجز, ستمدیده اى ناتوان, خوار گردیده و کم ارج تلقى مى گردد که براى به دست آوردن قطره اى آب در مقابل اشقیا به التماس مى افتد و حالت تضرع به خود مى گیرد.
واقعاً این ماجرا خیلى اسف انگیز و غمناک است که خاطره هاى حیات بخش عاشورا را که بر کالبدهاى اجتماعات مرده و ملت هاى ستمدیده, روح زندگى و آزادگى مى دمد و حوادثى که به خاطر دفاع از حق و حمایت از عدالت روى داد ـ که هر کدامشان عالى ترین درس عزت و فضیلت را به جهان انسانیت مى دهد ـ به صورت مبتذل و ذلت آور ترسیم کنیم و به بهانه زبان حال از قول سالار شهیدان بگوییم که راضى شدم زینب خوار گردد.
در پاره اى از نسخه هاى تعزیه از زبان امام عباراتى خطاب به دشمنان نقل مى شود که دور از شأن امام است. شبیه امام حسین(ع) خطاب به اشقیا مى گوید:
به ابن سعد بگویید که اى ز سگ کمتر
طلب نموده تو را نور چشم پیغمبر
و یا این نمونه:
بگیر تیغ از دست من اى زنازاده
که جهنم گردیده است برایت آماده
در تعزیه نامه ها به برخى از شخصیت هاى صدر اسلام چون مسلم بن عقیل نسبت هاى دروغ داده اند و چنین گفته اند که این نایب امام و مورد وثوق او, طرفدار تطّیر و فال بد زدن بوده و چون بر سر راهش صیادى, صیدى را ذبح کرده سفر خود را خوش شگون نمى داند. این موضوع نشانه آن است که گویا حضرت مسلم از تعالیم اسلام آگاهى ندارد و نمى داند که فال بد زدن و توجه کردن به آن معادل شرک است.
در تعزیه هایى چون غصب باغ فدک, قلعه خیبر, وفات پیامبر و شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) خلفاى اهل سنت در حد فحاشى و ناسزاهاى بسیار بد مورد تحقیر و توهین شدید قرار مى گیرند که این پدیده اختلاف شیعه و سنى را تشدید مى کند. به همین خاطر است که برخى پژوهشگران نام تعزیه را نمایش ضد سنى گذاشته اند59 و ویلسنت فرانسیس کاستالو در تحقیق خود مى نویسد: (عزادارى شیعیان به معناى نفى اسلام رسمى (تسنن) است.)60 از آن سوى یک آدم کرواتى و عینکى را به نام فرنگى, مسیحى و اروپایى یا نصرانى وارد معرکه کربلا مى کنند و آن هم چه فرنگى مورد احترامى; این فرد با عزاداران همدرد است و به یزید و انصارش بد مى گوید و از ظلم نسبت به اهل بیت اوقاتش تلخ است.
مسیوفلاندن مى نویسد: (لازم نمى دانم بگویم که در هنگام تعزیه ـ به ویژه وقتى فرنگى به میدان آمد ـ تمام چشمان را به سوى ما گردانده, حق شناسى خود را به طرزى خاص نشان مى دادند… از پرتو فرنگى اى که به حمایت اولاد پیغمبر درآمده در مدت عزادارى, فرنگى ها محترم هستند.)61
یکى از تحریفات معنوى که متأسفانه بر فضاى تمامى نسخه هاى تعزیه حاکم است, دگرگون جلوه دادن شفاعت است. براساس مضامین این متون تمام مصایبى که به پیامبران و اهل بیت وارد شده براى این است که امت گناهکار نجات یابند و آنها قدرت شفاعت براى تبهکاران را داشته باشند. این تحریف چندین عارضه منفى به بار آورده است:
الف. اثر شهادت ائمه و بلاهایى که به اولیا خدا و بندگان صالح روى آورده, عقیم جلوه داده شده است.
ب. گناهکاران و عاصیان از فرامین الهى و دستورهاى ائمه, مجوزى براى ادامه جرایم به دست مى آورند. زیرا اطمینان مى یابند که اگر به اندازه شن هاى بیابان و برگ درختان جنگلى جرمى مرتکب شده باشند, بخشیده مى شوند.
ج. آنها که با رنج و مشقت و تحمل مشکلات اعمال صالح انجام داده و راه تکامل معنوى را مى پیمایند, در استمرار تلاش خود سست مى شوند و کمتر به دنبال نیکى ها مى روند.
د. این طور احساس مى شود که دستگاه خداوند سخت گیرى مى کند, ولى امام حسین(ع) و دیگر شهیدان کربلا راه هموارترى ارائه مى دهند.
هـ. این برداشت غلط از شفاعت, دیگران را به اظهارنظر وامى دارد و آنها چنین تصورى را به حساب فرهنگ تشیع مى گذارند و فکر مى کنند عقیده دینى مسلمین این گونه است. این حرکت یک تبلیغ منفى به شمار مى رود.
ش ویرولود در مقاله تئاترهاى ایران مى نویسد: (در نظر شیعیان امام حسین(ع) تنها یک جنگجوى شجاع نیست, بلکه شهیدى است که خود را فداى خویشان و خاندان و معتقدین خود نموده است تا آنها بتوانند الى الابد خوشبخت باشند.) وى بعد مى افزاید دلیل این همه شور و هیجان ایرانى ها براى برپایى سوگوارى و به خصوص شبیه خوانى همین موضوع است.62
اقتباس از نمایش هاى قرون وسطى سبب چنین تحریفى گشته است و البته برخى مى گویند بهائیت این انحراف را زنده ساخت که همان طور که حضرت عیسى براى از بین بردن گناهان مردم خود را فدا کرد, حسین بن على(ع) این برنامه را نیز پیش گرفت.63
این شفاعت منفى همان عقیده نادرست و مبتذلى است که دستگاه امام حسین(ع) را از ترازوى عدل الهى جدا مى کند و حتى این دو را در برابر هم قرار مى دهد و این طور تبلیغ مى کند که خداوند عبادات, اعمال صالح و حسنات را مى پذیرد, اما در پیشگاه ائمه و خصوصاً امام حسین(ع) تنها ناله کردن و شبیه خواندن و زارى نمودن پذیرفته است و در یک کلام خدا با عمل به واجبات و ترک محرمات راضى مى شود; اما رضایت امام حسین(ع) در گرو گریه است.
این برداشت هاى نادرست از شفاعت به راستى انگیزه انحطاط همه جانبه جامعه اسلامى است و به علاوه با مبانى اعتقادى اسلام هیچ سازشى ندارد.
البته امام حسین(ع) شافع روز محشر و کشتى نجات است, اما نه براى افرادى که عمرى را در بطالت, گناه, معصیت و راهى خلاف مسیر امام پیموده باشند. آن حضرت با یزید و کارگزاران او جنگید چون از منکرات و زشتى ها نفرت داشت و مى خواست سنت و سیره جدش رسول الله(ص) و پدرش على ابن ابى طالب(ع) را که بر ایمان, پرهیزگارى و فضیلت استوار بود, زنده کند.
در تعزیه از این گونه اشعار فراوان است:
از زبان امام حسین(ع):
نجات شیعه چون موقوف بر شهادت ماست
اگر رضا نشویم این نه از سعادت ماست
چه مى شود که کند شرط با من ایزد پاک
که چون چکد ز گلو خون من به صفحه خاک
به این بریده سر خویش رحم فرماید
گناه شیعه ما را ببخشاید
عده اى در گذشته به جبر اعتقاد داشتند. اینان مى گفتند هرچه پیش آمده مشیت بالغه الهى است و انتقاد و اعتراض و حتى چرا گفتن فضولى و گستاخى است هرکسى بازیچه سرنوشت خویش است, هرچه روى مى دهد و هرکه بد یا خوب مى کند, بر قلم ازلى رفته است. در این فلسفه باطل هم مسؤولیت انسان سلب مى گردد و هم جهاد, تحرک و هجرت مطرح نمى باشد و کار ستمگر و ظالم توجیه مى شود. چنین تفکر باطلى که معارض با مضامین قرآنى و روایى است, متأسفانه در نسخه هاى شبیه خوانى راه یافته است. در مجلس تعزیه حضرت على(ع) از زبان شبیه امام خطاب به شبیه زینب, آمده است:
مخدرات مرا چون که سرنوشت غم است
به اهل بیت من امروز اول ستم است
و خطاب به امام حسین(ع):
رضا شوید که تقدیر من چنین شده بود
مرا به روز ازل سرنوشت چنین شده بود
در مجلس تعزیه امام حسین(ع), شبیه امام خطاب به سکینه مى گوید:
چه کنم قسمت این شده بود
از ازل سرنوشت این شده بود
تو اسیر سپاه شوم شوى
در کف لشکر ظلوم شوى
شبیه امام موسى بن جعفر(ع) در تعزیه اى به همین عنوان خطاب به زندانبان مى خواند:
تو محکومى ببندى دستهایم
تو مأمورى نهى زنجیر پایم
دو دستى را که دست حق گشاده
تو نتوانى بست اى گبرزاده
ابن سعد در تعزیه امام حسین(ع):
کروبیان عالم بالا به امر حق
گویا زدند سکه قتلت به نام من
و از این نمونه ها را در نسخ تعزیه مى توان به وفور مشاهده کرد.
براساس دستورات دینى و مباحث کلامى شیعه, دهر و روزگار که همان چرخ و فلک هستند, در حکم خداوند تأثیرى ندارند و اعتقاد به سرنوشت انسان ها به وسیله ستارگان در فقه اسلامى حرام است. در تعزیه نامه ها از زبان موافق خوان, مضامینى خوانده مى شود که طبق آنها اولیاى الهى و افراد صالح از خاندان عصمت و طهارت یا اسیر چرخ و فلک هستند, یا آن که چون مصائبى بر آنان مى رود, دشنام به چرخ و فلک را آغاز مى کنند. نخست آن که امامى که واسطه فیض الهى است و قدرت تکوینى دارد شایسته نیست چهره اى از آن فروغ فروزان بسازیم که گویى همچون انسان فلک زده اى تن به حوادث روزگار داده و در انتظار حوادثى است که چرخ کج مدار برایش ترسیم مى کند.
دوم آن که اگر این اعتراض به چرخ و فلک به نشانه اعتراض به مشیت الهى باشد, نه تنها کار شایسته اى نیست, بلکه ائمه در روایات متعدد از آن نهى کرده اند و اگر این دشنام ها که نثار چرخ و فلک مى گردد, حاکى از اعتقاد به عامل مؤثرى در سرنوشت انسان و در عرض اراده الهى باشد, این عقیده یک تفکر ثنوى (دوگانه پرستى) است که در اسلام شرک محسوب مى شود و امامان شیعه پیروان خود را از این آلودگى ها برحذر داشته اند. نمونه ها:
شبیه پیامبر خطاب به حضرت على(ع):
فلک ستیزه گر و روزگار دشمن خوست
نصیب شد که تو را بى پناه بگذارم
زینب در تعزیه شهادت حضرت على با فلک سخن مى گوید:
فلک دگر ز من بینوا چه مى خواهى
ز بنت حضرت خیرالنساء چه مى خواهى
و حضرت على(ع) خطاب به زینب(س):
ز مرگ من چو فلک بر سر تو ریزد خاک
تو را کند به عزایم یقین گریبان چاک
امام حسین خطاب به امام زین العابدین(ع):
فلک چو کشتى ما را به بحر غم شکند
به سوى ساحل ماتم همین تو را فکند
و این مضمون از زبان امام حسین(ع):
آه از ستم شعاریت اى چرخ بى وفا
کردى مرا تو یکه و تنها به کربلا
هاجر در تعزیه ذبح اسماعیل خطاب به اسماعیل:
خدا همرهت اى جوان رشید
تو را عاقبت چرخ از من برید
حضرت حمزه در تعزیه مربوط به آن حضرت:
فلک چه کینه نمود دگر که دلتنگم
چه روى داده که با بخت خویش در جنگم
بنابراین بازنگرى اساسى و اصولى در نسخه هاى تعزیه امرى ضرورى است; زیرا برخى از آنها محتوایى باطل و خلاف واقع دارند و نسبت هاى آن مضامین به اهل بیت با سیره آن بزرگان تطبیق نمى کند و بعضى از این اشعار با اصول اعتقادى تشیع سازگارى ندارد.
ذکر وقایع و حوادث کربلا باید براساس منابع معتبر و مستند صورت گیرد, نه از روى انگیزه هاى جاهلانه و احیاناً آمیخته به اغراض و سلیقه هاى شخصى و یا احساسات خام.
بدیهى است اگر بخواهند همچون گذشته از متون تعزیه با آن آفت ها و علف هاى هرزى که دارد استفاده کنند, حقایقى مسلم به صورت تحریفات و مضامین آغشته به موهومات ترویج مى گردد که نقش تخریبى آن براى افراد جامعه خود یک عامل بازدارنده خواهد بود و نیز این برنامه ها دست آویزى براى دشمنان مى گردد تا مراسم سازنده و روح بخشى را که شیعیان براى عزادارى سالار شهیدان به کار مى برند, زیر سؤال ببرند.
پى نوشت ها:
1. نامگانى استاد على سامى (چ اول), به کوشش دکتر محمود طاووسى, ص428.
2. تعزیه و تعزیه خوانى, ص64.
3. تعزیه هنر بومى پیشرو ایران, گردآورنده: پیتر چلکووسکى, ترجمه داود حاتمى, ص96.
4. ادبیات نمایشى در ایران, جمشید ملک پور, ج اول, ص243; سیر تحول مضامین در شبیه خوانى, همان, ص82.
5. سرگذشت موسیقى ایران, روح اللّه خالقى, چ1, ص337; کتاب نمایش, خسرو شهریارى, ص52.
6. درباره تعزیه و تئاتر در ایران, به کوشش لاله تقیان, ص122.
7. تعزیه هنر بومى پیشرو ایران, ص94.
8. سوره ویژه تئاتر, شماره دوم و سوم, ص59.
9. ادبیات نمایشى در ایران, ج1, ص242 و255; سیر تحول مضامین شبیه خوانى, ص86; از صبا تا نیما, یحیى آرین پور, ج1, ص323.
10. ارزیابى سوگوارى هاى نمایشى, غلامرضا گلى زواره, ص85.
11. تعزیه و تعزیه خوانى, صادق همایونى, ص45.
12. ادبیات نمایشى در ایران, ج1, ص235ـ236 به نقل از مذهب و فلسفه در آسیاى مرکزى, گوبینو, ص402.
13. تعزیه هنر بومى پیشرو ایران, ص84.
14. بحر طویل خوانى در قلمرو شبیه خوانى, جابر عناصرى, روزنامه کیهان, شماره 14815.
15. در مورد وى بنگرید به کتاب (اشعار حکیم کسائى مروزى و تحقیقى در زندگى و آثار او) نوشته مهدى درخشان.
16. تاریخ ادبیات در ایران, ذبیح الله صفا, ج2, ص735.
17. تاریخ نظم و نثر در ایران, سعید نفیسى, ج2, ص747; انواع ادبى, حسین رزمجو, ص106.
18. فصلنامه هنر, شماره دوم, زمستان 1361ـ1362, ص163.
19. ارزیابى سوگوارى هاى نمایشى, ص56.
20. تعزیه و تعزیه خوانى, ص37.
21. گفتگو با دکتر جابر عناصرى, هفته نامه فرهنگ آفرینش, سال2, ش58, ص5.
22. تاریخ نظم و نثر در ایران, ج1, ص245ـ247.
23. روضةالشهداء, ملاحسین کاشفى سبزوارى, به تصحیح و مقابله حاج محمد رمضانى, ص8.
24. سیر تحول مضامین شبیه خوانى, ص29; ادبیات نمایشى در ایران, ج1, ص215; تعزیه هنر بومى پیشرو ایران, ص21.
25. تعزیه هنر بومى پیشرو ایران,مقاله کتابشناسى, ص366.
26. همان, ص148.
27. ریاض العلماء…, میرزا عبداللّه افندى اصفهانى, ج2, ص206 و211.
28. تعزیه هنر بومى پیشرو ایران, ص165.
29. حماسه حسینى, شهید مطهرى, ج1, ص53 ـ54.
30. مجلس تعزیه امام سجاد(ع), دست نویس, (اجرا در زواره)
31. مجلس تعزیه حضرت عباس(ع), دست نویس, (اجرا در روستاى دستناء از توابع استان چهارمحال و بختیارى)
32. مجلس تعزیه ظُهَرى (نسخه زواره) مخطوط به خط ملا دخیل سلامى.
33. مجلس تعزیه قانیا پادشاه فرنگ, سروده محمدعلى رجایى زفره اى, تحریرشده توسط فرزند فاضلش محمدحسن رجایى زفره اى.
34. تعزیه هنر بومى پیشرو ایران, ص65.
35. در این زمینه ر.ک: حماسه سرایى در ایران, ذبیح الله صفا; ادبیات نمایشى در ایران, ج1, ص212.
36. تاریخ مذهبى قم, ص292.
37. ادبیات نمایشى در ایران, ج1, ص212.
38. سیر تحول مضامین در شبیه خوانى, ص57; تعزیه هنر بومى پیشرو ایران, ص11.
39. نمایش در ایران, بهرام بیضایى, ص81 و126.
40. تاریخ بخارا, ابوبکر محمد بن جعفر النرشخى (286ـ 348ق), ترجمه ابونصر احمد بن محمد بن نصر القباوى, ص24 و33.
41. درآمدى بر نمایش و نیایش در ایران, جابر عناصرى, ص16.
42. سوره (ویژه تئاتر), شماره 2و3, بهار71, ص57.
43. سیر تحول مضامین در شبیه خوانى, ص10.
44. تعزیه هنر بومى پیشرو ایران, ص238ـ239.
45. دفتر تعزیه(1), داود فتحعلى بیگى, ص84.
46. زندگى و تمدن در قرون وسطى, صدرالدین میرانى, ص241.
47. تشیع صفوى و تشیع علوى, دکتر على شریعتى, ص206ـ207.
48. بهار و ادب فارسى (مجموعه یکصد مقاله از ملک الشعراى بهار), به کوشش محمد گلبن, ج1, ص285.
49. نه شرقى نه غربى, انسانى, عبدالحسین زرین کوب, ص487.
50. تاریخ مذهبى قم, ص331و332.
51. سفرنامه بارون فیودورکورف, ترجمه اسکندر ذبیحان, ص242.
52. تعزیه هنر بومى پیشرو ایران, ص11.
53. فصلنامه هنر, شماره 2, زمستان 1361ـ1362, ص165.
54. شیراز خاستگاه تعزیه, صادق همایونى, ص49.
55. نمایش در شرق (مجموعه مقالات), ترجمه جلال ستارى, ص41و42.
56. تاریخ اجتماعى ایران, مرتضى راوندى, ج6, ص708.
57. تعزیه تنها درام واقعى جهان اسلام, دکتر مصطفى مختاباد, روزنامه همشهرى, شماره 425.
58. متدولوژى تعزیه, جابر عناصرى, مجله نمایش, ش1, ص57.
59. نمایش در شرق, ص71.
60. شهرنشینى در خاورمیانه, ویلسنت فرانسیس کاستالو, ترجمه پرویز دبیران و…, ص56.
61. ر.ک: سفرنامه اوژن فلاندن, ترجمه حسین نورصادقى.
62. تمدن ایرانى, چند تن از خاورشناسان فرانسوى, مقاله ش ویرلود, ترجمه دکتر عیسى بهنام.
63. ما و مسائل روز, آیة اللّه حسین نورى همدانى, ص251.

تبلیغات