آرشیو

آرشیو شماره ها:
۵۶

چکیده

هدف: هدف این پژوهش احصای دلالت های واقع گرایی انتقادی به عنوان یکی از سنت های پژوهشی متأخر در حوزه علوم اجتماعی برای خط مشی گذاری علم، فناوری و نوآوری است، اگرچه کانون تمرکز آن با توجه به مراحل مختلف چرخه خط مشی گذاری و گستردگی عوامل دخیل در آن، بر مرحله «ارزشیابی خط مشی» استوار است. روش: این پژوهش با اتکا به روش شناسی مطالعات دلالت پژوهی صورت گرفته است. در مطالعات دلالت پژوهی که در حوزه علوم اجتماعی متداول است، پژوهشگران دلالت هایی را از یک فلسفه اجتماعی، چارچوب، نظریه یا مدل برای رشته تخصصی خود می یابند. بر این اساس، نویسندگان ابتدا عناصر واقع گرایی انتقادی بسکار را استخراج کرده و برای صحه گذاشتن، در اختیار خبرگان علوم اجتماعی و فلسفه قرار دادند؛ سپس دلالت های این عناصر برای مرحله ارزشیابی خط مشی علم، فناوری و نوآوری احصا شده و به تأیید خبرگان بین رشته ای مرتبط رسید. یافته ها: دلالت یابی های پژوهش نشان داد واقع گرایی انتقادی هم در بخش ارزشیابی های پیشین کاربرد دارد که بررسی های خلاف واقع در آن نمی تواند بر اساس قیاس و استقرا پیش رود و هم در بخش ارزشیابی های پسین که تحلیل نسبت ارتباطی هدف ابزار نیازمند تحول با تأکید بر نهادهایی همچون نظام معانی است. علاوه بر این، واقع گرایی انتقادی در تکمیل بخش تجویزی رویکردهای متأخر خط مشی گذاری علم، فناوری و نوآوری همچون نظام نوآوری که بیشتر چارچوب مفهومی و توصیفی هستند نیز، مؤثر است. نتیجه گیری: رویکرد واقع گرایی انتقادی می تواند هم زمان به جنبه های «تبیینی» و «تجویزی» نظام نوآوری کمک کند. بخش اخیر از آن رو حائز اهمیت بیشتری است که به گفته برخی نظریه پردازان، نظام نوآوری دارای خلأهایی جدی در این زمینه است.

تبلیغات