هدف اصلی این پژوهش تعیین سهم تفکر خلاق، تفکر تحلیلی و تفکر انتقادی در پیش بینی تغییرات پیشرفت تحصیلی دانش آموزان دوره متوسطه بود. پژوهش توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه آماری شامل 1681دانش آموز دوره متوسطه شاخه تحصیلی نظری در شهر سنقر در سال 1395بود. نمونه پژوهش 530 دانش آموز بود که به روش نمونه گیری طبقه ای تصادفی و با استفاده از جدول تعیین حجم کرجسی و مورگان (1970) انتخاب شدند. ابزارهای بکار رفته شامل مقیاس سنجش تفکر انتقادی ریکتس (2003) و مقیاس سنجش تفکر خلاق و تفکر تحلیلی پیتر هانی ترجمه یوسفی و همکاران (1384) بودند. روایی محتوایی مقیاسها با نظر خبرگان و پایایی آنها با آلفای کرونباخ تأیید گردید. داده ها از طریق همبستگی پیرسون، تحلیل رگرسیون چندگانه و آزمون t نمونه های مستقل تجزیه و تحلیل گردید. یافته ها نشان داد: رابطه مثبت و معناداری بین تفکر انتقادی و تفکر خلاق با پیشرفت تحصیلی، و رابطه منفی و معناداری بین تفکر تحلیلی و پیشرفت تحصیلی وجود دارد. تفکر انتقادی و تفکر خلاق به ترتیب با 531/0= و 272/0= پیش بینی کننده مثبت و معنادار پیشرفت تحصیلی بودند. بین تفکر انتقادی، تفکر خلاق و تفکر تحلیلی دانش آموزان دختر و پسر تفاوت معنادار آماری وجود داشت.