آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۲

چکیده

این پژوهش کاوشی است درباره تعامل من/ دیگری در فضای اجتماعی نیمه دوم دهه هفتاد و اوایل دهه هشتاد به میانجی سینمای ایران. طبق رویکرد نظری پژوهش، تعامل من/ دیگری برساختی اجتماعی است که فرم و محتوای آن به فراخور گشودگی/ فروبستگی، زایایی/ سترونی و غنا/ تهی بودگی جهان زندگی تعیین می شود. برای ایضاح و تشریح این ایده به آرای زیمل، باختین و هابرماس استناد شده است. ایده دیگر پژوهش آن است که میانجی هنر (سینما) بهتر می تواند ما را در فهم ظرایف و پیچیدگی های این مسئله یاری رساند. بر این اساس، به شیوه نمونه گیری هدفمند سه فیلم آژانس شیشه ای، زیر پوست شهر، بوتیک انتخاب و با روش «تحلیل روایتِ نشانه شناختی» تحلیل شده اند. نتایج حاکی از آن است که هرچه از جهان زندگی گشوده و پویای نیمه دوم دهه هفتاد، که فضای دیالوگ محور آژانس شیشه ای بازتاب آن است، فاصله می گیریم، و به اوایل دهه هشتاد، که در حال وهوای یأس آور بوتیک بازنمود یافته است، نزدیک تر می شویم، نوع تعامل من/دیگری تغییر می کند. زیر پوست شهر در عین این که تکراری بودنِ تراژیک جریان زندگی برای فرودستان را به تصویر می کشد، گشودگی و پویایی آن را برجسته می سازد و گویای آن است که آن ها اساساً با وضعیتی ناهمگن و پویا مواجه اند. اما بوتیک روایت سیطره فضاهای هیستریک، تعامل های مخدوش، واپس روی روانی و زندگی روزمره متلاشی شده در اوایل دهه هشتاد است. می توان نتیجه گرفت که شوق به تعاملِ معنادار با دیگری به مرور جای خود را به بی اعتنایی به دیگری و معنازدودگی هر گونه تعامل می دهد.

تبلیغات