هدف پژوهش مقایسه روش های تدریس سنتی و فعال بر رشد تفکر خلاق دانشجویان رشته های مختلف علوم انسانی دانشگاه آزاد اسلامی بابل بوده است. روش تحقیق پیمایشی بود. جامعه آماری شامل دانشجویان رشته های مختلف علوم انسانی دانشگاه آزاد اسلامی بابل به تعداد 4173 نفر بود که در سال تحصیلی 88-87 مشغول به تحصیل بودند. نمونه آماری با استفاده از فرمول تعیین حجم نمونه (سرایی، 1372) با توجه به تقسیم جامعه مادر به گروه های متجانس و کوچکتر به روش تصادفی طبقه ای نسبی به تعداد 283 نفر انتخاب گردید. ابزار جمع آوری اطلاعات پرسشنامه بسته پاسخ محقق ساخته بود که بر اساس فرضیه های تحقیق و به شیوه مقیاس لیکرت پس از بدست آوردن اعتبار (073/0) توزیع شد. به منظور تجزیه و تحلیل اطلاعات از روش های آماری توصیفی از قبیل توزیع فراوانی، درصد فراوانی و جداول آماری مربوط به آن استفاده گردید. در بخش آمار استنباطی با توجه به مقایسه عملکرد هر آزمودنی برای یافتن تفاوت های معنادار بین نمره های آنها در دو موقعیت با توجه به یکسان و همتا بودن آزمودنی ها، از آزمون ویلکاکسون (وزیری و همکاران، 1383) استفاده شد. برای بررسی تفاوت معنی داری تأثیر این روش های تدریس بر حسب رشته ها با توجه به مقایسه بیش از دو گروه مستقل از لحاظ یک متغیر رتبه ای از آزمون کروسکال والیس (هومن و همکاران، 1370) و بر حسب جنسیت با ملاحظه به این که در طرح مستقل دو موقعیتی از آزمودنیهای متفاوتی برای هر یک از موقعیت ها استفاده می شود، از آزمون ل امان – ویتنی (وزیری و همکاران، 1383) استفاده گردید. نتایج نشان داد روش تدریس فعال در مقایسه با روش تدریس سنتی با توجه به فراهم آوردن زمینه کسب تجربه و تعامل با محیط یادگیری، کشف راه های گوناگون برای رسیدن به فهم مطالب و تشویق یادگیرندگان به جمع آوری اطلاعات پراکنده و بررسی نقطه نظرات انتقادی آنان نسبت به مسائل، شرایط را برای خلق دانش جدید فراهم می سازد و موجب رشد تفکر خلاق دانشجویان شده است. این تغییر مطلوب در بین تمام رشته های علوم انسانی و جنسیت مختلف با توجه به پی بردن اساتید نسبت به اهمیت و ضرورت به کارگیری این روش ها و درک و فهم یادگیرندگان مرد و زن نسبت به تغییر رفتار از راه تجربه، یکسان بود و تفاوت معنی داری وجود نداشت.