صنایع کوچک و متوسط در بیشتر کشورها نقش عمده و اصلی را در اشتغال زایی و تولید ملی ایفا می کنند. با توجه به ماهیت متحول و تغییرات پرشتاب جهان کنونی، این گونه صنایع می کوشند تا برای انطباق و استفاده بهینه از چنین شرایطی، مناسب ترین برنامه های بهبود را انتخاب و اجرا کنند. از آنجا که برای اجرای چنین برنامه هایی، موانعی نیز وجود دارد، هدف از انجام این پژوهش، شناسایی و دسته بندی این موانع است تا بر اساس آن افراد و ارگان های مسئول بتوانند وظایف خود را در جهت رفع این موانع به خوبی بشناسند. بر همین اساس، ابتدا با مطالعه ادبیات موضوع، طیف گسترده ای از موانع مربوط به برنامه های بهبود و صنایع کوچک و متوسط شناسایی و سپس با کمک خبرگان غربال گری شدند. داده های جمع آوری شده با استفاده از تکنیک تحلیل عاملی تائیدی مرتبه دوم در قالب معادلات ساختاری و با رویکرد EFQM در محیط نرم افزار ایموس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. در نتیجه این کار مشخص شد که 5 عامل ""استراتژی""، ""کارکنان""، ""رهبری""، ""فرآیندها، محصولات و خدمات"" و ""مشارکت ها و منابع"" به ترتیب بیشترین بار عاملی را با عامل مرتبه دوم ""توانمندسازها"" دارند. همچنین مهم ترین موانع بر اساس بار عاملی نسبت به هر بعد از ابعاد مدل EFQM شناسایی شدند. همچنین نتیجه این تحقیق نشان می دهد که مدل EFQM مدلی مناسب برای دسته بندی موانع پیاده سازی برنامه های بهبود در صنایع کوچک و متوسط است.