هدف: هدف مطالعه حاضر بررسی وضعیت بهزیستی روان شناختی مادران کودکان کم توان ذهنی و مقایسه آن با مادران کودکان عادی و بررسی نقش سبکهای مقابله به عنوان یک متغیر میانجی در تعیین بهزیستی روان شناختی بود. روش: برای دستیابی به این مهم 75 نفر مادر کودک کم توان ذهنی که بعنوان آموزش پذیر و تربیت پذیر شناسایی شده و در مدارس ابتدایی استثنایی شهر ارومیه در سال تحصیلی 86-85 مشغول به تحصیل بودند، انتخاب شدند. جهت مقایسه 75 نفر مادر کودک عادی که از نظر سن و جنس فرزندان، تحصیلات و طبقه اقتصادی- اجتماعی با گروه نخست همتا شده بودند، انتخاب گردیدند. پس از توجیه، آزمون های بهزیستی روان شناختی ریف و سبکهای مقابله اندلر و پارکر اجرا شد. آزمونهای آماری تحلیل رگرسیون گام به گام، t گروههای مستقل و آزمون مجذور خی برای تجزیه و تحلیل یافته ها استفاده شدند. یافته ها: t بدست آمده از مقایسه وضعیت بهزیستی روان شناختی دو گروه برابر 5.34 بود که در سطح 0.01 معنادار و میانگین مادران عادی (356.96) بالاتر از مادران کودکان کم توان ذهنی (333.60) بود. آزمون مجذور خی متغیر سبکهای مقابله دو گروه مادران برابر 44.46 بدست آمد که نشان داد تفاوت فراوانی مشاهده شده بین سبکهای مقابله ای مورد استفاده معنادار است و هر دو گروه عمدتا از سبک مقابله مساله محور استفاده می کنند. نتایج تحلیل واریانس و مشخصه های آماری رگرسیون بین میانگین بهزیستی روان شناختی و متغیرهای پیش بین وضعیت مادران حاکی از این بود که F مشاهده شده (14.91) فقط برای وضعیت مادران معنادار است و این متغیر قادر است چهل درصد از تغییرات واریانس مربوط به بهزیستی روان شناختی را تبیین کند و سبک مقابله نمی تواند به صورت معنادار متغیر فوق را پیش بینی کند. نتیجه گیری: نتایج حاکی از پایین بودن وضعیت بهزیستی روان شناختی مادران کودکان کم توان ذهنی است که می توان نتیجه گرفت احتمالا وجود کودک کم توان ذهنی به عنوان عامل آسیب زننده به این متغیر می تواند عمل کند و سبکهای مقابله که متغیری شخصیتی به شمار می رود متغیر تعیین کننده ای در تعیین بهزیستی روان شناختی مادران هیچ یک از گروهها به شمار نمی رود.