مطالب مرتبط با کلیدواژه
۶۱.
۶۲.
۶۳.
۶۴.
۶۵.
۶۶.
۶۷.
۶۸.
۶۹.
۷۰.
۷۱.
۷۲.
۷۳.
۷۴.
۷۵.
۷۶.
باختین
منبع:
زن در فرهنگ و هنر دوره ۱۴ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳
333 - 354
حوزه های تخصصی:
عروسک های زنده اصطلاحی برای دختران جوانی است که با عمل های جراحی و آرایش های سنگین خود را به شکل عروسک های بازی همچون باربی در می آورند و با گذاشتن عکس یا فیلم از ژست های حرکتی و رفتارهای خود در شبکه-های اجتماعی نمایشگری می کنند. در این نوشتار با بازخوانی کارناوال و کارناوالیته از منظر باختین، مرگ، نقاب، دیوانگی (نمود یافته در سه تیپ ابله، دلقک و ولگرد) و بازی به عنوان چهار مضمون اصلی آن معرفی و شناسایی می شوند. پیشینه ی تحقیق نشان می دهد، تجسم این مضامین در آثار ادبی یا پدیده های اجتماعی و سیاسی می تواند موجب تکوین امر کارناوالیته شود. در جستجوی عناصر کارناوالیته در عروسک های زنده به فصای مجازی به عنوان میدان کارناوال می رسیم. نمایشگری در فضای مجازی دو بخش دارد، یکی بازنمایی خود است که از نگاه گافمن وجه اجرایی دارد و دومی مکان اجرای آن در فضای مجازی و به طور مشخص شبکه های اجتماعی است؛ جایی که امکان ساخت هویت های متفاوت، ساختگی و ایده آل مورد نظر هر فرد را به او می دهد. عروسک زنده که پیشینه ای در منابع ادبی و نیز در تمایل دختران به شبیه انگاری با عروسک های بازی یا شخصیت های فیلم های انیمیشن دارد، انتخاب یک هویت غریب عروسک گون در فضای مجازی است. عروسک های زنده با بی جان انگاری و مرگ گونگی، نقاب چهره و بدن، ابله نمایی، سرکشی، فریبکاری و پرسه زنی و بازی در نقش عروسک بازی، چهار مضمون کارناوالیته را تجسم می بخشند و به این ترتیب نمایشگری خود در فضای مجازی را به کارناوالی از منظر باختین تبدیل می کنند.
پیوند مخاطب و متن در آفرینش چندصدایی در رمان جای خالی سلوچ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رمان «جای خای سلوچ»، نوشته محمود دولت آبادی از مهمترین رمان های اجتماعی در حوزه ادبیّات اقلیمی- روستایی است که از جهات گوناگون جای بحث و بررسی دارد. یکی از دیدگاه هایی که در بررسی این رمان می توان از آن بهره برد، نظریه چندآوایی باختین، منتقد روسی، است، ازاینرو مقاله حاضر، به بررسی «جای خالی سلوچ» از نظر چندآوایی و میزان مطابقت آن با این نظریه باختین می پردازد. این بررسی به روش کتابخانه ای و به صورت تحلیلی-توصیفی انجام شده است. از نظر این منتقد رمانی دارای ارزش و اعتبار است که در آن تمامی صداهای موجود، صدای شخصیّت ها، نویسنده و ... به موازات هم به گوش برسد و صدایی بر صدای دیگر حاکم نگردد. نتیجه بررسی نشان می دهد هر چند در بخش هایی از این رمان صدای نویسنده بر سایر صداها حاکم می شود، چنانکه گویی نویسنده به جای شخصیّت ها احساس می کند، می اندیشد، می پرسد و پاسخ می دهد، امّا وجود مصادیق و مؤلّفه های متعدّدی در بخش های دیگر، از جمله: وجود شیوه های روایی گوناگون در رمان، حضور و گفتمان دیگری در گفتار شخص و درهم آمیختگی آواهای گوناگون در رمان، آن را در شمار رمان های چند صدایی قرار می دهد.
تحلیل مصیبت نامه عطّار بر پایه نظریه «بازی» از دیدگاه باختین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«بازی» که در معنای عام فعالیتی سرخوشانه محسوب می شود، از زمان اندیشمندان یونان باستان تا امروز، در معانی و کارکردهای گوناگون، به عنوان اصطلاحی برجسته در حوزه های مختلف کاربرد داشته است. میخائیل باختین، اصطلاح «بازی» را به عنوان امری جدی، هدفمند و ایدئولوژیک در پیوند با سیاست، اجتماع و متون ادبی مورد توجه قرار می دهد و آن را عامل برهم زدنِ سامانِ گفتمانِ تثبیت شده می داند. از دید او بازی از طرق مختلف به متن خاصیت مکالمه گری می بخشد. مصیبت نامه عطّار یکی از متن هایی است که در عناصر و ساختار آن، می توان بازی مورد نظر باختین را ردیابی کرد. این منظومه از سامان مسلط و غالب اجتماعی، مذهبی و عرفانی زمانه خود عبور می کند و عناصری چون کارناوال، ژانرهای گفتگوی سقراطی و ساتیر منی په در شکل آیرونی و نیز نقیضه به عنوان وسایط بازی، در آن، حضوری برجسته دارند. این جستار با روش تحلیلی – توصیفی، عناصر یاد شده را در مصیبت نامه عطّار تحلیل می کند و روشن می سازد که عطّار در مصیبت نامه، با تمرکز بر بخشی از متون عرفانی پیش از خود و گفتمان مسلط بر آنها، ساختاری آیرونیک و نقیضی پدید آورده و بدین ترتیب موفق شده است به بازی با عناصر مختلف این متون بپردازد و از این رهگذر، میان عناصر مختلف متن خود و متون پیشین و نیز آواهای گوناگون حوزه عرفان و تصوّف مکالمه ایجاد کند.
الحواریه فی قصیده «قصه شهر سنکستان» لأخوان وقصیده «الفقر والسقام» للرصافی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات الادب المعاصر سال یازدهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۴۳
69 - 91
حوزه های تخصصی:
کثیر من الأشعار الحدیثه علی خلاف الشعر القدیم تتمتع بالحواریه وعناصرها کالقوال الثنائی والکرنفال والکرونوتوب والآلیات الأمریه والندائیه والإستفهامیه وإلخ. أخوان ثالث الشاعر الإیرانی المعاصر و معروف الرصافی الشاعر العراقی المعاصر، هما اللذان اهتما إلی المضامین الإجتماعیه وتجسّداها فی أشعارهما وثاما بمعارضه الإستعمار والإستغلال. فهما حاولا أن یحلّا القضایا الإجتماعیه مستفیدین من المجالات الحواریه. إذن تحاول هذه المقاله علی أساس المنهج المقارن إلی دراسه الحواریه وعناصرها المختلفه فی قصیده من أخوان «قصه شهر سنکستان»، و قصیده لمعروف رصافی «الفقر والسقام». قد خلصت النتیجه أن هاتین القصیدتین أنتجتا من الظروف الإجتماعیه وسعی الشاعران بتوظیف الحواریه وعناصرها لیتناولا الحواریه لحل المشاکل الإجتماعیه بصوره رمزیه. وأیضاً نجد أن اعتماد الشاعرین کان علی أهم عناصر الحواریه کالأمر والإستفهام والنداء والکرنوتوب، والکرنفال. یجدر الذکر أن المنهج المستخدم فی هذه الدراسه هو المنهج الوصفی التحلیلی، فی أساس المدرسه الأمریکیه فی الأدب المقارن. الحواریه فی قصیده «قصه شهر سنکستان» لأخوان وقصیده «الفقر والسقام» للرصافی
تحلیل دگرمفهومی در داستان «کبابِ غاز» براساس دیدگاه «باختین»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال هفتم زمستان ۱۳۹۲ شماره ۲۸
159 - 192
حوزه های تخصصی:
این نوشتار کوشیده است ویژگی های «دگرمفهومی» از دیدگاه «باختین» را در داستان کوتاهِ «کبابِ غاز» سیدمحمدعلی جمال زاده بررسی کند. بررسی ویژگی هایی همچون سبک خنده دار، زبان، واقعیت معاصر، قلمرو شخصیت، گفتمان، انکسار و انحراف نویسنده در داستان، دیدگاه تازه ای به مخاطب می دهد تا لایه های دیده نشده یا سطحی نگریسته شده برای او آشکار شود. همچنین بتواند زبان و گفتار نویسنده و شخصیت های داستانی را بشناسد؛ حتی با مکالمه گرایی و نسبی گراییِ باورها در داستان آشنایی پیدا کند. از آنجاکه جمال زاده را آغازگرِ واقع گرایی در داستان نویسی می دانند، این مقاله به بررسی دگرمفهومی در یکی از داستان های او می پردازد. داستانی که طنزگونه است؛ و خنده که در دگرمفهومی اهمیت فراوانی دارد در آن جریان دارد.
تحلیل وبررسی روایت در «داستان جامع مصیبت نامه عطار با تاکید بر طرح وپیرنگ، راوی» با رویکردی به نظریه «چندآوایی یا پولیفونی» باختین(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
چندآوایی به معنی تعددآهنگ و صداست و به گفتمانی اطلاق می شود که در آن چندین آوا هم زمان به صدا درمی آید. همانند نوای موسیقی که هرچند از ملودی های گوناگون ساخته شده اند، اما این ملودی ها در یک زمان نواخته می شوند تا آوا و نغمه نهایی خلق شود. منطق مکالمه ومفهوم گفتگو گوهرو اصل اندیشه باختین در زمینه «انسان شناسی فلسفی» است. مسأله و هدف اصلی در این مقاله، بررسی و واکاوی گفتگو و منطق مکالمه با تاکید بر« طرح و پیرنگ»، «راوی، شخصیت »در روایت جامع مصیبت نامه و مراتبی است که سالک فکرت با آن ها روبه رو می شود. سمفونی و منطق گفتگویی عطاردر چهل مقام نمود پیدا می کند. منطق مکالمه در روایت جامع، تلاشی است برای دانایی افراد ، نه فقط از طریق هم سخنی با دیگران، بلکه حضور هم دلانه آنان با خود و دیگران شکل می گیرد. دیدگاه و تفکر شخصیت ها که ممکن است به ایدئولوژی های متضادی تعلق داشته باشد، با دیدگاه نویسنده در یک سطح قرار گرفته و همه از اهمیت یکسانی برخوردار می شوند. در سمفونی آوایی عطار، بازیگران از هر صنف و طبقه و مقامی انتخاب شده ،تابتوانند ساز هم نوایی خود را بنوازند و در نهایت، این آواها منجر به آگاهی و درک بهتری از نغمه هستی و رسیدن به مقام قرب الهی می شود.روایت جامع به وضوح توانسته مفهوم چندآوایی یا پولیفونی را به نمایش بگذارد.
اجتماعیات در آثار بهرام صادقی از منظر کارناوال گرایی باختینی
منبع:
اجتماعیات در ادب فارسی سال ۱ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۱
13 - 32
حوزه های تخصصی:
ادبیات از همان زمان پیدایش اش، اجتماعیات را در خودش بازتاب می داده است. ولی اوج این تحقیقات به متفکرانی چون کارل مارکس در قرن نوزدهم و گئورگ لوکاچ و لوسین گلدمن و تری ایگلتون و فردریک جیمسون و پی یر ماشری و... در قرن بیستم برمی گردد که دنبال خوانشی جامعه شناختی از ادبیات در آثار ادبی بودند. و این تحقیقات وقتی اوج گرفت که در نیمه اول قرن بیستم ولادیمیر پراپ ریخت شناسی قصه ها را نوشت و نشان داد که این قصه ها تقریباً در تمام جهان به لحاظ ساختار خیلی شبیه هم هستند و بعد از او میخائیل باختین آمد روی تاریخ شفاهی و فولکلورها و سنت ها از جمله کار کرد که اوج تحقیقاتش کتابش راجع به فرانسوا رابله بود که نشان داده بود چطور رنسانس در اعتلای فرهنگ شفاهی نقش داشته و رابله چطور توانسته بود از این فرهنگ شفاهی موجود و فولکلورها در اجتماعیات تاریخ بشریت استفاده بهینه بکند تا آثار پنج گانه اش را خلق کند که همچنان یکی از بهترین آثار ادبی جهان باقی بماند، طوری که منتقدان و رمان نویسان بزرگی چون میلان کوندرا همچنان بر پیوند رئالیسم گرتسک و فرهنگ شفاهی در آثار او تأکید کرده اند. این خنده کارناوال در آثار بهرام صادقی به خنده ای تلخ و هجوآمیز تبدیل شده است و نه خنده ای از سر شادی و سرور. ما در این مقاله سعی خواهیم کرد نشانه ها و شاخصه های کارناوال را در آثار صادقی و مخصوصاً داستان سراسر بررسی کنیم و پی ببریم علت این دگرگونی خنده شاد به خنده سیاه چیست؟
تحلیل ارتباط متن و تصویر در نسخه خطی داستان سیف الملوک و بدیع الجمال بر اساس گفت وگومندی و پیوستاری زمان و مکان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگره زمستان ۱۴۰۲ شماره ۶۸
143 - 159
حوزه های تخصصی:
هزارویک شب از کهن ترین نمونه های ادبی در جهان به شمار می آید. نسخه خطی داستان سیف الملوک و بدیع الجمال از مجموعه هزارویک شب به زبان فارسی و خط نستعلیق در سال 1033 هجری قمری و زمان پادشاهی جهانگیر در هند تحریر شده که تأثیر عمیق سنت های تصویری فرهنگ و تمدن هند و ایرانی در آن ظهور یافته است. داستان سیف الملوک از این مجموعه، حکایت شاهزاده ای است که عاشق پری زاده ای به نام بدیع الجمال می شود و به جست و جوی او باشخصیت های داستان به گفت وگو می پردازد. هدف پژوهش، تحلیل ارتباط متن و تصویر در نسخه خطی داستان سیف الملوک و بدیع الجمال بر اساس نظریات باختین است. سؤالات تحقیق عبارت اند از: 1. چه ارتباط گفت وگومند و پیوستاری زمان و مکان بین متن و تصویر در نسخه خطی داستان سیف الملوک و بدیع الجمال وجود دارد؟ 2. نمود شباهت ها و تفاوت های گفت وگومندی میان روایت داستان و نوع تصویرگری نگاره های این نسخه، چگونه قابل بررسی است؟ روش تحقیق توصیفی تحلیلی است و روش گردآوری اطلاعات کتابخانه ای از طریق فیش برداری و تصویر خوانی است. روش تجزیه وتحلیل داده ها کیفی است. نتایج پژوهش نشان داد بیان گفت وگومندی میان عناصر روایی و تصویرپردازی این نسخه از هماهنگی و غنای بسیار برخوردار است و با توجه به سنت های ایرانی و فرهنگ بومی هند، انسان در پیوند با محیط و در مرکز توجه قرار می گیرد که در اصل به طرح گفت وگومندی میان آن ها پرداخته شده است. جهان فردی سیف الملوک به عنوان شاهزاده ای مستقل، بر دیگران برتری ندارد؛ بنابراین تأثیرات چندصدایی در جلوه های گوناگون ظهور یافته است. پیوستاری زمان و مکان نیز در متن و تصویرگری این داستان از نسخه هزارویک شب قابل شناسایی است و هنرمند تصویرگر هم سو با روایت داستان اثری متناسب با گفت وگومندی و پیوستاری زمان و مکان در نظر باختین خلق کرده است.
مؤلفه های گفتگومندی باختینی در زیورآلات معاصر هندوستان با نقش مایه جانوری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگارینه هنر اسلامی سال ۱۰ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲۵
174 - 190
حوزه های تخصصی:
از زمان شکل گیری جوامع متمدن بشری، زیورآلات را که نه تنها نشانگر تمایل بشر اولیه به زینت دادن خود، بلکه به عنوان یکی از کهن ترین عناصر فرهنگی هر تمدنی به شمار آورده اند. در این بین، شبه قاره هند به عنوان کشوری مملو از سنگ های گرانبها، از گذشته تاکنون مرکز ارتباطات تجاری زیورآلات بوده که همواره ریشه در باورها و مناسبات فرهنگی جامعه متکثر هند داشته است. درواقع، آنها با قدمتی بیش از 5000 سال به عنوان بخشی از یک تمدن کهن، فراتر از تزیین بدن به شمار آمده اند که با اشکال و نقش مایه هایی، در حکم رسانه ای از سنت، هویت تاریخی، فرهنگ غنی و تغییراتی که در ادوار مختلف تمدن هند ایجاد شده، صحبت می کنند. لذا در این پژوهش برآنیم تا با استناد به رویکرد گفتگومندی باختین به عنوان روشی برای مطالعه زیورآلات به مثابه اثر هنری بپردازیم که گفتگومندی چگونه در تولید زیورآلات معاصر هند بروز پیدا کرده است؟ هدف، ارائه روشی برای درک جهان متن، تصویری منسجم از ارتباطات فرهنگی در محتوای آثار و پی بردن به فرآیند شکل گیری زیورآلات معاصر با نقش مایه جانوری بوده است. زیرا به عقیده باختین، گفتگومندی؛ یک روش خاصِ نگریستن به جهان بوده که می تواند برای خوانش آثار، به بافتار و متونی که از فرهنگِ دیگری سرچشمه گرفته اند، بپردازد. یعنی توجه به عناصر درون متنی و نیز ارتباط میان عناصر متن با خارج از آن. یافته ها، به روش توصیفی-تحلیل محتوا انجام گرفته اند که بیان می کنند، آنچه در تألیف زیورآلات به هنرمند هندی تعلق داشته فقط ماده اولیه در شکل گیری آنها بوده؛ لیکن وی هرگز در خلق آثارش مستقل نبوده است. بلکه برای عینیت یافتن صورت و تکمیل محتوای زیورآلات، به گفتگو با فرهنگِ «دیگری» پرداخته که در دوره معاصر به عنوان بن مایه هایی یادآور برای مخاطب یا مخاطبان آتی، در شکل زیورآلات با نقش مایه جانوری تجسم یافته اند. درواقع، زیورآلات معاصر هند هنگامی که با زمینه مرتبط شدند، توانستند موجودیت بیابند. یعنی، گفتگو با فرهنگِ «دیگری» و مهم تر از همه فرهنگ هندو- اسلامی در کنار سایر فرهنگ ها این امکان را برای هنرمند ایجاد نمود که، او، فرهنگ هند را به خاطر آورد زیرا وی از منظر خویشتن، قادر نبوده در ظرف زمان تاریخی و مکان اجتماعی به آفرینش اثر خود ادامه دهد. و همچنین، برای مخاطب نیز تداعی شود به گونه ای که، حتی اگر مخاطب، نام هنرمند آنها را ندانسته لیکن در نهایت، به عنوان زیورآلات هندوستان شناخته می شود.
تحلیل تابلوی نقاشی راهی به جُلجُتا اثر پیتر بروگل بر اساس آراء میخائیل باختین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۸ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲
71 - 83
حوزه های تخصصی:
پیتر بروگل از نقاشان فلاندر قرن شانزدهم می باشد که در آثارش زمینه های فرهنگی و تاریخی مورد توجه قرار گرفته و ویژگی های جامعه اش را به نمایش گذاشته است. نحوه ی اجرای نقاشی هایش او را به عنوان بزرگترین هنرمند کمیک میان رنسانس و قرون وسطی معرفی می کند. برای رسیدن به درکی عمیق تر و معنایی تازه تر از نقاشی های او باید آنها را در رابطه با زمینه فرهنگی که در آن ایجاد شده اند مطالعه کرد. گفتگومندی از ویژگی های آثار بروگل است. باختین، از شاخص ترین نظریه پردازانی است که به مفهوم گفتگومندی پرداخته است. پژوهش حاضر به هدف بررسی یکی از تابلو های معروف بروگل به نام "راهی به جلجتا" و ارتباط آن با آراء باختین در زمینه گفتگومندی و چندصدایی را به روش توصیفی – تحلیلی مورد مطالعه قرار می دهد. مؤلفه های گفتگومندی و چندصدایی ذکر شده توسط باختین در اثر بروگل شناسایی، معرفی و تطبیق داده می شوند. نتایج بدست آمده نشان می دهد این اثر بر اساس نظریه گفتگومندی باختین عناصر گفتگومندی و چند صدایی بودن لازم را دارا می باشد و به وسیله پنج مؤلفه معرفی شده در مقاله از جمله؛ روایت، تضادهای تصویری، صدا وحرکات و حالات روحی، توانسته شرایط گوناگون جامعه خود را به نمایش بگذارد.
گفت وگومند سازی تعلیم وتربیت با محوریت معلم؛ نوسان بین مرکزگرایی و مرکزگریزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش، بررسی و تحلیل نقش معلمان در گفت وگومندسازی جریان تعلیم و تربیت از راه توجه به صدای دانش آموزان در محیط های یاددهی-یادگیری است. ناتوانی در گفت وگو ازجمله جدی ترین مسئله های جامعه ایرانی است و به نظر می رسد نظام تعلیم وتربیتِ تمرکزگرا و دیوان سالار ایران با تأکید بیش ازحد بر دانش اندوزی و غفلت از اهمیت روابط انسانی، در پیدایی این وضعیت سهیم است. انگاره دیوان سالارانه سبب شده است تا معلم به مثابه یک کارگزار در خدمت انتقال ارزش های نظام تربیتی در آمده و تنوع دیدگاه ها و ارزش های موجود در محیط های آموزشی نادیده گرفته شود. این وضعیت، تعلیم وتربیت را به جریانی تک صدا و یک سویه تبدیل کرده است که فرصتی برای گفت وگو در نظر نمی گیرد. مبانی نظری تحول بنیادین در نظام تعلیم وتربیت رسمی عمومی جمهوری اسلامی ایران کوشیده است -دست کم در مقام نظر- از این انگاره فاصله بگیرد و معلم را به عنوان نیرویی فرهنگی و مولد سرمایه اجتماعی معرفی کند. این مقاله ضمن طرح دو مفهوم مرکزگرایی و مرکزگریزی به نقل از میخائیل باختین، ایده گفت وگومندسازی تعلیم وتربیت با محوریت معلم را به مثابه نوسان میان دو وضعیت مرکزگرایی و مرکزگریزی با هدف ایجاد فرصت برای مطرح شدن چشم اندازها و شنیده شدن صداهای دانش آموزان در جریان عمل تربیتی مطرح کرده است. علاوه بر این، مدلی نیز در قالب چرخه رجوع به صدای دانش آموزان برای گفت وگومند و چندصدایی شدن جریان تعلیم وتربیت به مدد کنشگری معلمان پیشنهاد شده است. بر این اساس معلم و دانش آموز هر دو مشارکت کنندگانی در تجربه های یاددهی-یادگیری- از چشم اندازهایی متفاوت- به حساب می آیند.
تحلیل بینامتنی دیگربودگی در روایت ملکوتِ صادقی و «میان حفره های خالی» اسماعیلی براساس نظریه باختین(مقاله علمی وزارت علوم)
در مطالعات میان رشته ای، گفت وگوی میان موضوعات فلسفی با متون ادبی، از اهمیت بالایی برخوردار است. به همین منظور بررسی نظام اندیشگانی باختین در حوزه انسان شناسی فلسفی و نظریه «دیگربودگی» و تفسیر متون ادبی با این دیدگاه از موضوعات مهمی است که بر لزوم اجتناب از نظام دوقطبی و امتناع شناخت انسان از «خود» بدون تعامل با «دیگری» تأکید دارد. از سویی ادبیات و به ویژه رمان به واسطه بازنمایی جهان انسانی در متن، بستر مناسبی برای فهم این گفت وگو در فرهنگ ها و جوامع است. این پژوهش سعی دارد در تحلیلی بینامتنی، میان دو روایت ملکوت اثر بهرام صادقی و «میان حفره های خالی» از پیمان اسماعیلی، به بررسی نهاد «خود» و «دیگری» بپردازد و روابط آنان را در داستان بررسی کند. نتایج حاصل از این پژوهش خواهد گفت که این دو قطب، در هر دو داستان، علاوه بر آنکه روند صیرورت و تحول را در پیش دارد، در روایت ملکوت تا حدودی سیال است. علاوه بر آن، این نهاد در روایت ملکوت جنبه فردی و انتزاعی دارد؛ اما در داستان «میان حفره های خالی» بیشتر جنبه قومی و فرهنگی به خود می گیرد. از جهتی، بررسی ها حاکی از حضور قطبی بینابین در روایت ها است که از سویی به هر دو قطب نزدیک می شود و در عین حال، قطب مخالف را تقویت می کند.
تحلیل تطبیقی رمان «وداع با اسلحه» و «در شعله های آب» بر اساس نظریه دوسویگی باختین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش زبان و ادبیات فارسی پاییز ۱۴۰۲ شماره ۷۰
83 - 112
حوزه های تخصصی:
دوسویگی، بخشی از نظریه چندصدایی «باختین» است که در آن صدای نویسنده به موازات صدای شخصیت ها اهمیت دارد و با فنون مختلف در متن بازتاب می یابد. پژوهش حاضر که مبتنی بر روش توصیفی- تحلیلی است، دو رمان «وداع با اسلحه» نوشته ارنست همینگوی و «در شعله های آب» نوشته مرتضی مردیها را به صورت تطبیقی تحلیل می کند. هدف از این پژوهش، پاسخ به این پرسش بنیادی است که دو نویسنده ایرانی و آمریکایی بر مبنای نظریه باختین از چه فنونی برای القای صدای خود در متن استفاده کرده اند. یافته های پژوهش نشان می دهد که در بخش سبک برداری، نویسنده هر دو رمان از فن نام گذاری شخصیت ها، هم سویی خود را با نیت شخصیت ها نشان می دهند، با این تفاوت که شخصیت ها در رمان «در شعله های آب»، تیپیک هستند و شیوه نام گذاری آنها نیز بر همین اساس است. در بخش نقیضه در رمان «وداع با اسلحه»، گفتمان و رفتار شخصیت کاترین و همچنین صدای بی تفاوت راوی نسبت به جنگ، تداعی گر نوعی نقیضه است. در رمان «در شعله های آب»، صدای بی تفاوت آهنج نسبت به جنگ سویه دیگر صدای مقدس و جدی جنگ است. گفتمان شفاهی در رمان «وداع با اسلحه» به صورت گفتمان ارتش و گفتمان مذهب و در رمان «در شعله های آب»، گفتمان ستون پنجم، سپاه و ارتش بر متن احاطه دارند.
بررسی تطبیقی داستان جزیره از غزاله علیزاده و من می روم نوشته ژان اشنوز از منظر آرای باختین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی دوره ۱۷ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۶۸
617 - 640
حوزه های تخصصی:
در این مقاله با استفاده از مولفه چندصدایی باختین، مصداق ها و کاربست آن را با شیوه توصیفی تحلیلی در داستان جزیره غزاله علیزاده و رمان من می روم از ژان اشنوز بررسی کرده ایم و کوشیده ایم در آغاز به این سوال پاسخ دهیم که چندآوایی چه مولفه هایی دارد و چگونه در این دو داستان نمود پیدا می کند. بر این اساس، تاکید این جستار بر بینامتنیت، چندزبانی و گفتگومندی است، چرا که منطق گفتگومندی و چندصدایی زمینه ساز خلق مفهومی تازه از سوی ژولیا کریستوا به نام بینامتنیت شده است. در ادامه این مولفه ها در هر دو داستان بررسی و تحلیل میشوند. از منظرباختین چندآوایی به معنای وجود چندین صداست. هر شخصیّت بازنمای صدایی ست که یک خود فردی را جدای از دیگران نمایندگی می کند. داستان جزیره ی علیزاده متنی است که توانسته از نفوذ اندیشه تک گویه در گفتمان دوری جوید و زمینه ای مناسب را برای تضارب صداها واندیشه های متنفاوت و نگرش های ناهمگون و در نتیجه پذیرش دیگری به مثابه آگاهی مستقل و جداگانه فراهم آورد. در همین راستا در داستان من می روم اشنوز بازی با کلمات، ابهام، نمادپردازی، درهم آمیختن ژانرها، اتصال کوتاه، نقل قول هایی از نویسندگان دیگر یا بینامتنیت و طنز بیشتر به چشم می خورد. برآیند این مقاله آن است بینامتنیت که از مولفه های بدیع گفتگومندی می باشد در هر دو داستان به وضوح وجود دارد، لذا در نظر داریم با ذکر مثال نشان دهیم این مولفه چگونه در دو داستان نمود پیدا کرده است.
بررسی تطبیقی جایگاه مضحکه و خنده کارناوالی در دن کیشوت و دائی جان ناپلئون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
باختین در بوطیقای داستایوفسکی، بعد در فرانسوا رابله و فرهنگ مردمی در قرون وسطی و نوزایی، با برشماری شاکله های ادبیات کارناوالی، دن کیشوت را نمونه خنده کارناولی معرفی می کند. کارناوال، به دید او، وارونه شدن قوانین، آداب و سنن، نیز باورهاست و خندیدن به هرآنچه جدی است. مضحکه یا بورلسک، شگردی است که بدین خنده مجلای بروز می دهد. نویسنده ضمن تمسخر آداب و رسوم با سنت ادبی نیز درمی افتد؛ سبک فخیم را مضحک و موضوعی جدی را تمسخرآمیز می بیند. در ایران، پزشکزاد، در دائی جان ناپلئون، با تکیه بر مضحکه-نویسی ، چنان می کند تا خنده کارناولی به یکی از مهم ترین بارزه ها تبدیل شود و رمانی حاصل آید که از طریق وارونه سازی، جلوه های سنن، عادات، رسوم و باورها را به موضوع خنده بدل میکند. مضحکه در ایران سنتی است دیرساله؛ درنتیجه، قرابت میان دن کیشوت و دائی جان ناپلئون، نه تنها از منظر نقد جامعه شناختی، چونان پایانی بر دورانی خاص، بلکه وامدار سنتی است که در ایران پُرسابقه است و نمونه هایش در مضحکه نگاری هایی که جنبه فخیم و جدی ادبیات و باورها را به سخره می گیرند مشاهده میشود
کاربست نظریه منطق گفتگویی باختین در مناظرات امام صادق (ع) با ابن ابی العوجاء(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سفینه سال ۲۱ بهار ۱۴۰۳ شماره ۸۲ «ویژه پژوهش های حدیثی»
113 - 128
حوزه های تخصصی:
یکی از راهبردها و ابزارهای مبارزاتی و تبلیغی امام صادق؟ع؟ با توجه به وجود جریان ها و نحله های دینی، سیاسی و فرهنگی زمانه مناظره است که با سازوکارهای زبانی و غیرزبانی مختلف در جهت ارتباط با فرد مقابل برآمده و به دفاع از اندیشه اسلامی در پرتو گفتگو در تعامل پرداخته اند. نظریه گفتار یا منطق گفتگویی میخائیل باختین از رویکردهای جدید در خوانش و نقد متون است. باختین نظریه خود را بر مؤلفه هایی استوار کرده که در شکل گیری سخن و گفته مؤثرند. وی گفتار را دارای زمینه غیرزبان شناختی و بافت می داند و در حیطه فرا زبان شناسی به مطالعه گفتار می پردازد. این مقاله پس از معرفی مختصر نظریه گفتار باختین به عنوان یک مدل برای فهم بهتر روایات به بررسی مؤلفه های گفتار در مناظرات امام صادق؟ع؟ با ابن ابی العوجاء پرداخته و با روش توصیفی- تحلیلی نقش هر یک از این مؤلفه ها را در فهمِ جامع ترِ متن مناظرات بیان می کند.