۲.
کلیدواژهها:
هزارویکشب گروتسک مضحکه اشمئزاز ناهمسازی
یکی از روش های خوانش متن و دستیابی به لایه های زیرین آن، اعتنا به رویکردهای نوین نقد و نظریه های ادبی و کشف ماهیت اثر بر مبنای سبک های ادبی و یافتن نشانه هایی است که به دریافت و تحلیل مخاطب توسّع بیشتری می بخشند. متون کلاسیک ادبی نیز از این قاعده مستثنی نیستند بویژه آنکه بازخوانی و تطبیق آن ها با موازین نظریه های نوین برای مخاطبان پژوهش گر نیز رویکرد پرکشش و جذابی است. «هزارویک شب» به عنوان جامع ترین اثر کلاسیک ادبیات شفاهی مشرق زمین از جمله آثاری است که علاوه بر مخاطب عام، همواره نظر پژوهندگان عرصه های جامعه شناسی، مردم شناسی، هنر و ادبیات را به خود معطوف داشته است، بدین رو بازخوانی این اثر سترگ با رویکرد «گروتسک» که بنا به ماهیت خود با ناسازگاری فرم و محتوا، آمیختگی عناصر ناهمگون و نامتجانس و تنوع بی پایان امور کمیک، وحشتناک و زشت سروکار دارد به خواننده امروزی امکان می دهد تا با کاویدن اعماق حکایات کوتاه و بلند و دریافت مؤلفه های گروتسک در آن ها، به درک احترام آمیزی فراتر از وفاق عام در فکاهه محض پنداشتن اثر دست یابد. پژوهش حاضر می نماید که «هزارویک شب» به جهت چندسویگی و تعدد مضامین، در برداشتن طنز و جدّ، اَشکال لغزگونه، ظرافت ادبی در کنار واژگان عامی و لایه های تفسیری ناهمگون در فرم و محتوا، از مصادیق بارز و متعالی گروتسک ادبی در مشرق زمین به-شمار می آید.