آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۳

چکیده

امروزه نقدهای زیادی وجود دارند که بر کارکردهای ساختاری استوارند. ساختارگرایان همواره در پی آن بودند که به الگوهای روایتی مشخص دست یابند تا به کمک آنها، قصه­ها و داستان­ها را مورد بررسی قرار دهند. از بین آثار به وجود آمده، کار ولادیمیر پراپ از همه مهمتر بود؛ وی با تجزیه و تحلیل قصه­های روسی پریان، نموداری شامل سی و یک خویشکاری ارائه کرد و معتقد بود، این الگو را می­توان در مورد سایر قصه­های عامیانه و حتی رمان­ها به کار برد. روش پراپ بعدها توسط محققّان دیگر مورد استفاده قرار گرفت و گاهی نقدهایی بر آن وارد شد. شاهنامه فردوسی از جمله آثاری است که در آن داستان­ها و داستان­واره­های فراوانی دیده می­شود. از جمله آنها، داستان­هایی است که در آنها دیوان از نقش­ورزان اصلی هستند. در این مقاله سعی شد تا نمودار خویشکاری­های پراپ و روش ریخت­شناسانه وی در داستان­های دیوان پیاده شود تا مشخص گردد، نظریه پراپ تا چه اندازه بر این داستانها انطباق دارد. بررسی­ها و تجزیه و تحلیل این داستان ما را به این نتایج رسانده است که قصه­های دیوان در شاهنامه قابل بررسی با کارکردهای ریخت­شناسانه پراپ است و توالی کارکردهای مورد نظر پراپ نیز در این داستانها دیده می شود. حرکت­های موجود در این داستانها از نظر موضوع و محتوا، بیشتر از نوع اول حرکت­های پراپ یعنی «بسط از طریق خویشکاری H-I (جنگ و کشمکش) هستند و خویشکاری «طلسم» یا «افسون» در اکثر داستانها حضور دارد. در برخی داستانهای دیوان، بعضی کارکردها تکرار شده­اند که این امر علاوه بر تاکید بر اهمیت حادثه­ای که رخ می­دهد و توانایی های خاص قهرمان، نوعی حالت تعلیق در قصه به وجود می­آورد.

تبلیغات