مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
۳۰.
۳۱.
۳۲.
۳۳.
۳۴.
۳۵.
۳۶.
۳۷.
۳۸.
۳۹.
۴۰.
صورت
حوزه های تخصصی:
مسئلة آفرینش انسان بر صورت الهی، به راحتی از آموزه های دینی قابل اثبات بوده و مضمون آنهمسو با مبانی هستیشناسانه و انسان شناسانة عرفان نظری است. این مسئلهبسان قاعده ای کلی است که آثار و فروعات آن در جایجای انسان شناسی و مباحث علم النفس ابن عربی به چشم میخورد. این مقاله تلاش کرده است معنای «صورت الهی» و مراد از «آفرینش انسان بر صورت الهی» را بررسی و تحقیق کند، ضمن آنکه به برخی از فروعات این قاعده، همچون جامعیت انسان و خلقت او با دو دست حق تعالی و مسئله خلافت الهی نیز اشاراتی دارد.
سیری در اندیشه های علم النفسی ارسطو، ابن سینا و دکارت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مباحث علم النفس فلسفی در میان سایر مسائل فلسفی جایگاه ویژه ای دارد که اهمیت آن با توجه به نتایجی که در سایر حوزه های فلسفی و اعتقادی دارد بر هیچکس پوشیده نیست. ارسطو، ابن سینا و دکارت در این میان به نحوی و هرکدام در برهه ای انسان شناسی فلسفی را متحول ساخته و پاسخ هایی که هریک به پرسش های علم النفس فلسفی داده اند تاکنون محور بحث های فلسفه در این حوزه بوده است.
ما در این مقاله برآنیم که در سیری کتابخانه ای در آراء سه تن از بزرگ ترین فلاسفه تاریخ به تفسیر و تبیین مهم ترین مواضع ارسطو، ابن سینا و دکارت در این بحث همچون روش تحقیق در علم النفس فلسفی، چیستی نفس، رابطه نفس و بدن، احوال نفسانی و خلود نفس بنشینیم.
سرّ معمور: نگاهی به مفهوم «صورت» و «معنی» در کتاب فیه ما فیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کل پیام مولوی، با استفاده از رمزی که خود او در تمایز میان «صورت» و «معنی» بیان کرده، قابل تشریح و تفسیر است. مولانا با تمایز نهادن میان صورت و معنی و استفاده از صورت به عنوان رمزی که به معنی منتهی میشود، عمیق ترین و رفیع ترین آموزه های عرفانی و هستیشناسی خود را تبیین میکند. هدف این پژوهش تبیین دقیق مسئله صورت و معنا از دیدگاه مولانا و آشنایی بیشتر با ساختار تجارب عرفانی این عارف بزرگ در مورد وجوه متعدد حیات و سلوک معنوی است که با پیگیری این موضوع در مجموعه مقالاتش (کتاب فیه ما فیه) و تشریح مواضعی که وی در این کتاب ارزشمند به این موضوع اشاره کرده است، بدان پرداخته ایم.
با توجه به تحلیل نهایی اقوال مولوی، مشخص میگردد که مراد مولانا از «صورت»، جهان خارج و عالم مادی، و در رابطه با انسان، جسم خاکی اوست. و مراد از «معنی» عالم برین و جهان آخرت، و در رابطه با انسان، روح خداجوی اوست. و با دیدی ژرف تر، مولانا دامنه این بحث پر شور را به حقیقت توحید میکشاند و از آن رهگذر همه مظاهر هستی را تفسیر میکند. آدمی، اعمال، افکار و احساسات او، حقیقت سخن، پیر و مرشد، نبی، کفر و ایمان و... در نگاه مولانا دارای صورت و معنی هستند و البته انسان نباید مفتون نقش های ظاهری بماند. چشم دوختن به ظواهر، راه را از رسیدن به حقایق امور میبندد. مولانا نگاه ما را متوجه همه اشیای عالم میکند و از ما میخواهد که با دیده بصیرت، به همه امور بنگریم و جلوه های گوناگون فعل الهی را، که به وحدت حضرت حق دلالت دارند، دریابیم.
تحلیلی از کاربرد مفهوم «جوهر» در فلسفه ارسطو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بنا به ادعای مورخان فلسفه، ارسطو نخستین کسی است که در باب جوهر بتفصیل سخن گفته است. وی در کتابهای مقولات، متافیزیک و فیزیک به سه منظور متفاوت مسئله جوهر را تحلیل کرده است. در مقولات پس از بررسی اقسام موضوع و محمول، دو جوهر نخستین و دومین از هم تفکیک شده است؛ در متافیزیک با هدف جستجوی موجودیت موجودات، جوهر براساس چهار پیشنهاد ذات، کلی، جنس و موضوع بررسی شده است و در فیزیک جهت تبیین موضوع ثابت در حین حرکت، تلقی دیگری از جوهر ارائه شده است. بنابرین برخی از منتقدان، وی را به تناقضگویی در این نوشتارها متهم کرده اند. این نوشتار درصدد است با استناد به آثار ارسطو و تحلیل شارحان، به تبیین ماهیت این مسئله بپردازد.
سمبولیسم از نظر هگل و سنت گرایان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بررسی انگیختگی واژگانی در واژه های مرکب زبان فارسی در دو مقطع زمانی با فاصله دویست سال (دویست سال پیش و مقطع کنونی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
انگیختگی به معنی وجود سر نخی در صورت، برای رسیدن به معناست و به طور مستقیم، ما را از صورت به معنا رهنمون می شود؛ بدان معنا که رابطه صورت و معنا همواره یا تنها قرار دادی نیست و یا اینکه گاه رابطه قرار دادی به رابطه تصویر گونه مبدل می شود. یکی از انواع انگیختگی ، انگیختگی در سطح واژه های مرکب است . واژه مرکب شفاف، واژه ای است که از مجموع معنای اجزای آن بتوان به معنای کلی دست یافت. درباره انگیختگی، گروهی بر این باورند که واژگان ابتدایی بشر انگیخته بوده اند و با گذشت زمان، به دلیل روی دادن تغییر های آوایی و یا دگرگونی های دیگر، درجه انگیختگی واژگان کاهش یافته است. در این پژوهش، به صورتی عمیق تر و دقیق تر به این پدیده نگریسته ایم و برای بررسی این فرضیه، با انتخاب چهار متن سفر نامه از زمان حال و استخراج 2800 واژه محتوایی از آنها، انگیختگی واژگان مرکب را در این متن ها بررسی کرده ایم؛ سپس این واژه ها را با 2800 واژه استخراج شده از چهار متن در دویست سال پیش مقایسه کردیم تا با بررسی ها و مقایسه های آماری دریابیم که از دویست سال گذشته تاکنون ، واژگان مرکب زبان فارسی به سمت انگیختگی رفته اند یا نا انگیختگی. مقایسه نتایج حاصل از بررسی این دو دوره نشان می-دهد که در شمار واژگان مرکب نیمه انگیخته در زبان فارسی ، در زمان حال، افزایشی معنا دار نسبت به دویست سال پیش صورت گرفته است؛ اما در شمار واژگان مرکب انگیخته ، نا انگیخته و در مجموع واژگان مرکب ، تغییری معنا دار روی نداده است؛ بنابر این شاید بتوان گفت از دویست سال گذشته تاکنون، واژگان مرکب نیمه انگیخته در زبان فارسی، بیشتر به سمت شفافیت پیش رفته اند تا تیرگی.
مولانا و حافظ؛ دو همدل یا دو همزبان؟
حوزه های تخصصی:
در این نوشته کوشیده ام پاسخی برای این سؤال پیدا کنم که: آیا در شعر حافظ هیچ نشانه ای دال بر اثرپذیری حافظ از شعر مولانا هست یا نه؟ در انجام این کار، خود را به دو دلیل ناگزیر از تفکیک حساب محتوای شعر این دو شاعر از حسابِ صورت آن یافته ام: یکی به دلیل سرشتِ تغییرگریز و ایستای معانی و مضامین در هر فرهنگ سنتی از جمله در فرهنگ ایران؛ و دیگری به دلیل ضرورت بهره گیری از دو پایگاه نظری متفاوت (یعنی نظریه بینامتنیت و نظریه استعاره و مجازِ مرسل)، به ترتیب، برای تحلیل محتوای شعر و تحلیل صورت آن. حاصل کوشش من این بوده است که، به لحاظ محتوی، تنها می توان نشان داد که میان این دو شاعر نوعی همدلیِ معطوف به هم فرهنگی وجود دارد و، به لحاظ صورت، شعرِ این دو هیچ شباهتی با یکدیگر ندارد؛ چه، اولاً شعر مولانا شعری صورت شکن است؛ حال آن که شعر حافظ شعری است سخت صورتگرا؛ ثانیاً شعر مولانا شعر سلوک در راستای محور همنشینی است؛ حال آن که شعر حافظ شعر عروج در راستای محور جانشینی است؛ و ثالثاً حافظ، به شهادت شعر او، از مولانا بیش از آن مضمون و صورت در جهت بهینه سازی وام نگرفته که از شاعران دیگر مضمون و صورت وام گرفته است.
مقایسه دیدگاه ابن سینا و ارسطو درباره ماهیت نفس و نتایج این دیدگاه ها در زندگی پس از مرگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی یونانِ باستان و روم سقراط تا ارسطو ارسطو (384-322 ق.م)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی انسان شناسی فلسفی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه مشاء
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
ماهیت نفس، تجرد یا مادی بودن آن و نیز کیفیت ارتباط آن با بدن، همواره یکی از چالشیترین مباحث در آرای فلسفی و کلامی بوده است. در جستار حاضر، علاوه بر توجه به تبیین ماهیت نفس در آرای فلسفی ارسطو و ابن سینا، به لوازم دیدگاه های این دو به ویژه در موضوع حیات پس از مرگ خواهیم پرداخت. ارسطو ازیک سو نفس را در تعامل با بدن تبیین میکند و ازسویدیگر، رابطه آنها را از نوع رابطه ماده و صورت میداند که از مصادیق ترکیب اتحادی است. درنتیجه وی در تبیین حیات پس از مرگ با مشکل مواجه میشود؛ چراکه با از بین رفتن بدن، نفس نیز باید از بین برود. ازسویدیگر، ابن سینا برای برون رفتن از چالشی که ارسطو در آن گرفتار شده، با تفکیک حیث ذاتی و حیث فعلی نفس تلاش میکند در تبیین حیات پس از مرگ، با تناقض پیش روی ارسطو مواجه نشود.
مفهوم جسم در طبیعیات سینوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه متخصصان و دانشجویان علوم جدید با مشکل فهم اصول و مباحث فلسفی مواجه هستند و متقابلاً اهل فلسفه و علاقمندان مطالعات فلسفی از دریافت مفاهیم و مبانی علمی باز می مانند. علت بروز این مشکل بیشتر از آن جهت است که صاحب نظران علم و فلسفه برای آشنایی مخاطبان گروه مقابل با مفاهیم تخصصی دانش خود هیچ تلاش و اقدامی نکردهاند. در این شرایط همراهی و همکاری این دو حوزه معرفتی ـ علم و فلسفه ـ در تبیین مفاهیم مشترکی مانند جسم میتواند به وضوح کاملتر این موضوعات و معانی بینجامد.
هر چند مفهوم جسم طبیعی بدان گونه که در علوم تجربی مطرح می شود در عمل راهگشا است اما به لحاظ تحلیلی و عقلی حاوی نقص اساسی است. از سوی دیگر همین مفهوم در آثار فلسفی به نحوی مطرح می شود که به معنای جسم به مثابه یک واقعیت خارجی که مهم ترین موضوع مطالعه و تحقیق علم تجربی است ارتباطی ندارد. در این میان ابن سینا به عنوان فیلسوفی آشنا با مباحث علمی روزگار خود مفهوم جسم طبیعی را به گونهای طرح می کند که سازگار با هر دو ساحت معرفتی است. تلاش وی میتواند به مثابه الگوی مناسبی برای دانشپژوهان به کار گرفته شود.
نقدهای شیخ اشراق بر نظریه مشائیان درباره ادراک ذات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه مشاء
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه اشراق
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی معرفت شناسی
ادراک و بررسی زوایای مختلف آن در طول تاریخ، از جمله مباحث پرتقابل در فلسفه بوده است. یکی از جلوه های این موضوع، مسئله ادراک ذات است؛ تقریر مسئله بدین گونه است که در چه صورت یک موجود می تواند خود را ادراک کند؟
مشائیان قائل اند که هر موجودی که مجرد از ماده شود، عالم به ذات خویش است؛ در مقابل، از منظر شیخ اشراق فقط امری می تواند عالم به ذات خود باشد که نور لنفسه است. شیخ اشراق اظهار می کند با فرض قبول نظریه مشائیان، لازم است که هیولی عالم به ذات خود و عالم به تمام صور قائم به خود و با توجّه به ماهیت نداشتن هیولی هم چون واجب الوجود عالم به تمام اشیا باشد و از سوی دیگر واجب الوجود نیز هم چون هیولی، افتقار به صور داشته باشد. البته سهروردی تمام این نتایج و لوازم را باطل می داند.
در مقام دفاع از نظریه مشائیان، به عنوان نظریه مطبوع، اشکالات شیخ اشراق مردود شمرده می شود و منشأ آن به ضعف شیخ در فهم سخنان مشائیان برمی گردد؛ زیرا مشائیان هیولای مجرد را در خارج محقق نمی دانند (بلکه هیولی را قوه صرف می دانند که در خارج فعلیتی مستقل و ماسوای از صورت ندارد) و همین طور قائل نیستند که هیولی وجودی محض و بی ماهیت (هم چون خدا) است؛ در نتیجه، اشکالات شیخ اشراق وارد نیست.
با مولوی در گذار از جلوه هزارنقش آفرینش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عرفان به ما می آموزد که هدف آدمی عبارت است از درک حقیقی عالم معنی. آفرینش جلوه ای است هزاررنگ و هزارنقش از نوری بی رنگ و درخشان؛ یعنی حضرت احدیت و خلقت چیزی جز رنگارنگی این بی رنگی ازلی نیست که «صور» را پدید آورده است و هرچه تفرّد و تشخص، تفرقه و تعیّن و تمایز و تخالف وجود دارد، از همین جا است. کل پیام مولوی، با استفاده از رمزی که خود او در تمایز میان صورت و معنی بیان کرده، قابل تشریح و تفسیر است. در این جستار به تبیین مفهوم «صورت» و «معنی» در اندیشه مولوی بر پایه کتاب فیه مافیه پرداخته شده است؛ دو مفهومی که مولانا دامنة آن را در تمامی عالم هستی، ساری و جاری می داند و از این رهگذر، رفیع ترین آموزه های عرفانی و هستی شناسی خویش را تبیین می کند.
چشم انداز آموزش زبان فارسی به غیر ایرانیان از منظر برنامه ریزی درسی(مقاله علمی وزارت علوم)
تجربه نشان داده است که غفلت از برنامه درسی و نحوه طراحی آن به معنای عدم توجه جدی به محتوا، اهداف یادگیری، اهداف رفتاری، نحوه آموزش و شیوه ارزشیابی برنامه زبان آموزی است. هدف این مقاله توجه دادن متخصصان زبان فارسی به اهمیت برنامه درسی در چشم انداز آموزش زبان فارسی به غیر ایرانیان است. از مهم ترین ویژگی های یک کتاب مناسب آموزش زبان داشتن نظریه زبانی و نظریه یادگیری و توجه به تفاوت های زبان آموزان و اهداف و نیازهای آنهاست. سؤال مقاله حاضر این است که فرآیند تدوین کتاب های آموزشِ زبان فارسی به غیرایرانیان، تا چه حد از اسلوب علمی طراحی برنامه درسی تبعیت می کند. برای این منظور در بخش مبانی نظری، تفاوت بین روش تدریس و طراحی برنامه درسی نشان داده شده و روش های تدریس و برنامه های درسی بر پایه نظریه های زبانی توصیف شده است. سپس سیر تکوین برنامه های درسی و جهت گیری های غالب در این زمینه و در نهایت نحوه بازنمایی این سیر تکوینی در کتاب های آموزش زبان فارسی به غیرایرانیان مورد بحث قرار گرفته است. در بخش پایانی مقاله نیز ضمن برشمردن عوامل مؤثر در طراحی برنامه درسی مناسب چند پیشنهاد کاربردی برای بسامان کردن فرآیند تدوین منابع آموزش زبان فارسی به غیر ایرانیان ارائه شده است.
چهارطاقی: سابقه کاربرد واژه و صورت
حوزه های تخصصی:
چهارطاقی گونه ای از آثار معماری است که قرن هاست در تاریخ معماری ایران حضور داشته است. از مهمترین دوره های کاربرد آن دوره ساسانیان است. در این دوره چهارطاقی در مواردی به صورت بنایی گنبددار، متشکل از گنبدی نشسته بر قاعده مربعی که بر چهار طاق متکی است و در موارد دیگر احاطه شده با فضاها و بناهایی به کار می رفته است. گذشت زمانی طولانی از دوره ساسانیان و متروک و ویران شدن شمار زیادی از چهارطاقی ها به فراموش شدن کارکرد اصیل آنها منجر شده است به طوری که امروزه کارکردهای متفاوتی به آنها نسبت داده می شود؛ از جمله: آتشکده، معبد، مقبره، علامت و نشانه راه، محل خبر رسانی با دود و آتش، و تقویم نجومی. اما به راستی کارکرد اصیل چهارطاقی ها چیست؟ کدام یک از کارکردهای مفروض اصالت دارد؟ و آیا کارکرد ابنیه چهارطاقی به موارد ذکر شده خلاصه می شود؟ با توجه به گذشت زمانی طولانی از احداث و متروک شدن بسیاری از چهارطاقی ها و فراموش شدن کارکرد اصیل آنها، پیش از بررسی چهارطاقی ها از نظر کالبدی و کارکردی، ضرورت دارد به واژه چهارطاقی و معانی آن و نیز سابقه کاربرد چهارطاقی پرداخته شود. به همین منظور نوشتار حاضر برای آماده ساختن زمینه بحث درباره چهارطاقی ها به سابقه کاربرد واژه و صورت چهارطاقی اختصاص یافته است. از نتایج این تحقیق آن است که علاوه بر روشن شدن معنا و سابقه کاربرد این صورت از بناهای معماری، زمینه تحلیل کارکردی آن و نیز نقد آراء و اقوال موجود درباره چهارطاقی در دیگر نوشتارها فراهم می شود.
حافظ و خلاف عادت در صورت و معنی غزل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
خروج از عادت در حیطة ادبیات هم، همچون دیگر معارف انسانی، کار نوابغ است. خلاف عادت هایی که حافظ در غزل خود ایجاد کرد منشأ جریانی شد که مقلدان بسیاری را پدید آورد. این خلاف عادت ها در حوزة صورت، معنی، یا ارتباط های ممکن در معنی و صورت رخ داده است. نقد اخلاق اجتماعی یکی از هنجارشکنی های معنایی بود. ابداع ظرایف بلاغی که تازگی آن ها بخصوص در حوزة ایهام مشهود بود، خلاف آمد دیگری در ایجاد پیوندهای گوناگون نشانه ها بر محور افقی شعر محسوب می شود که حاصل توغل حافظ در شناخت بار معنوی کلمات در پیوند با جلوه های مختلف فرهنگی بود. هماهنگی زمینة معنایی و عاطفی غزل با موسیقی عمومی حاکم بر آن، که از طریق وزن عروضی، همنشینی کلمات و قافیه پدید می آید، یکی دیگر از ویژگی های غزل حافظ است که ارزش تأثیربخش آن و صمیمیت عاطفی اش در غزل حافظ مشهود است. شاید برجسته ترین خلاف عادت در غزل حافظ شیوة ارتباط مخفی معانی پراکنده در طول یک غزل باشد که سبب شده است غالب کسانی که دربارة غزل حافظ سخن گفته اند، آن را چندمعنایی و فاقد پیوند منطقی میان ابیات بدانند، اما این ابیات با وجود تداعی های دور از هم و فاصله دار، در باطن عمیقاً به هم مربوط اند.
مقالة حاضر علاوه بر اشاره به خلاف عادت های بلاغی و هنری و معنایی نشان داده است که در آن سوی ظاهر پراکنده نمونِ ابیات که ناشی از تداعی های دور و درازِ ذهن سرشار از بار فرهنگی و تجربی حافظ است، پیوندی باطنی وجود دارد که از طریق تبدیل گزاره های عادت گریز به گزاره های عادت پذیر دریافتنی است. برای روشن شدن مطلب غزلی از سعدی با حافظ مقایسه شده است.
ماده طبیعى در حکمت سینوى(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله ماده به منزله موضوعى مشترک براى علم و فلسفه، کانون بررسى و تحلیل قرار مى گیرد. در این مسیر، نخست به آراى برخى از فلاسفه و صاحب نظران متقدم و متأخر درباره ماده اشاره، و سپس ماده در مفاهیم ماده اولیه، ماده ثانویه و ماده تجربى و نسبت آنها با یکدیگر تحلیل مى شود. مفهوم ماده در فلسفه اسلامى طى سده هاى متمادى تغییرى نکرده و یافته هاى شگرف علمى در این باره، فیلسوفان مسلمان را متأثر و به روز نساخته است. در نتیجه این تعاریف هیچ گونه ربط و نسبتى با ماده مورد مطالعه علوم تجربى ندارد. در این مقاله نشان داده مى شود که چنانچه از منظر جدیدترى به ماده در فلسفه اسلامى بنگریم، مى توانیم ارتباط مناسبى میان ماده برهانى در فلسفه اسلامى و ماده تجربى در دانش جدید بیابیم.
بازخوانی نقادانة دیدگاه ارسطو دربارة ساختار هستی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ارسطو ساختاری را که برای عالم وجود معرفی می کند بر پایة مفاهیم اوسیا، مادة نخستین، صورت، قوه، فعل و کمال استوار است. به رغم کوشش هایی که او در معرفی اوسیا، به عنوان مسألة کانونی فلسفة اولی، به عمل آورد؛ این مفهوم در معرض ایراد و اشکال است؛ ارسطو گاهی صورت، و گاهی نیز تک فرد مرکب از ماده، صورت و اعراض را اوسیا خوانده و با این وجود، ماده را سبب و موجب فردیت موجودات طبیعی می داند. هر یک از این سه باور ارسطو در معرض اشکال است. اما وی در امتداد تبیین تکوّن طبیعت و دگرگونی های آن به اوسیای غیر متحرک نخستین رهنمون می گردد و آن را فعلیت یا کمال محض معرفی می کند. در این موضع نیز سخنان وی دستخوش نقصان است. این مقال برخی اشکالات در این زمینه را نشان می دهد و در پایان به برخی عوامل نقصان آرای ارسطو اشاره می کند.
ماده اولی و تبیین کون و فساد در فلسفه ارسطو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ماده اولی یا هیولای اولی در سنت فلسفی غالباً به عنوان مفهومی اصیل از فلسفه ارسطو تلقی شده است؛ در عین حال اصالت این مفهوم از سوی برخی محققین معاصر فلسفه ارسطو مورد تردید قرار گرفته است. البته مناقشه ای که در این رابطه مطرح شده بیش از آنکه درباره معقول بودن خود ماده اولی باشد، معطوف به انتساب آن به ارسطوست. در مقابل برخی دیگر از محققین همچنان از ماده اولی در فلسفه ارسطو دفاع می کنند و اختلاف نظر در این مسئله همچنان در ادبیات فلسفی معاصر وجود دارد. ماده اولی در رابطه با کون و فساد قرار دارد که ارسطو آن را از حرکت عرضی متمایز می کند. اگر چه کون و فساد به یک معنی «شدن مطلق» است اما تحلیل کلی تغیر لازم می آورد که در هر شدن چیزی «باقی» بماند و در اینجاست که ماده اولی نقش ایفاء می کند. با پذیرش ماده اولی از یک طرف می توانیم در عین قائل شدن به اینکه کون و فساد شدن مطلق است، شرط بقاء که از ویژگی های عام حرکت است را نیز حفظ کنیم، و از طرف دیگر تبدل عناصر به یکدیگر را که ارسطو به آن قائل است تبیین نماییم، زیرا در تبدل عناصر دیگر نمی توان چیزی را به عنوان ماده ثانیه مقدم بر آنها معرفی کرد. در این مقاله سعی شده است با تحلیل ماده و صورت و نسبت بین آن دو نشان داده شود که منظور از «بقای» ماده در کون و فساد و نیز «ترکیب» جوهر مادی از ماده و صورت چیست. در این تحلیل فهم ماده به صورت «قوه» نقش اساسی دارد. همچنان که وقتی قوه به فعلیت می رسد دیگر قوه ای باقی نیست، زمانی هم که می گوییم ماده ای صورت جدید به خود گرفت، منظور آن است که ماده که امری نامتعیّن است صورت شد و تعین پذیرفته است. معنای ترکیب جوهر مادی از ماده و صورت این است که هر شیء مادی «از» یک موضوعی پدید آمده است و منظور از بقاء، این است که این مادة خاص و نه ماده دیگری با تمام هویتش تبدیل به امری دیگر شده است. اگر این تفسیر از بقای ماده و ترکیب جوهر مادی پذیرفته شود دیگر جایی برای ماده اولی در فلسفه ارسطو باقی نخواهد ماند.
ملاک تشخص در فلسفه ی ارسطو: صورت یا ماده؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بحث در باب ملاک تشخص که از بحث های مهم و غامض مابعدالطبیعی در تاریخ فلسفه بوده است به این امر مربوط می شود که آن چیست که حضورش موجب می شود تا ما از فرد کلی به شخص و فرد جزئی برسیم. مفسران فلسفه ارسطو در این باب که از نظر وی ملاک تشخص موجودات به چیست، اختلاف نظر دارند. عمده مفسران صورت یا ماده را و برخی مادة مکیف یا صورت متحقق را ملاک تشخص از نظر ارسطو می دانند. در این مقاله ابتدا به بررسی تفاوت کاربرد مفاهیم تشخص، هوهویت و تکثر در متون ارسطو خواهیم پرداخت. این سه مفهوم گرچه پیوند نزدیکی با هم دارند اما عدم درک تفاوت بین آن ها، مفسران را در داوری در خصوص ملاک تشخص به اشتباه انداخته است. سپس یک به یک عباراتی از متون ارسطو که مفسران مختلف در تأیید ادعای خویش در خصوص ملاک تشخص در نظر ارسطو بدان ها متوسل می شوند یا می توانند متوسل شوند بررسی می کنیم و نقاط ضعف ادعاهای مختلف را نشان می دهیم. در نهایت به این پرسش خواهیم پرداخت که آیا اساساً مسئله ملاک تشخص مسئله ای ارسطویی است یا خیر.
بررسی و نقد کتاب تاریخ ادبیات فرانسه: قرن نوزدهم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دروس آموزش تاریخ ادبیات فرانسه بخش بسیار مهمی از واحدهای کارشناسی زبان و ادبیات فرانسه را تشکیل می دهند. تاریخ ادبیات فرانسه در قرن نوزدهم و تفسیر متون آن در دو درس چهارواحدی ارائه می شود. برای تدریس این دروس بیش تر از کتاب های تاریخ ادبیات مورخان ادبی فرانسوی استفاده می شود. این کتاب ها معمولاً آراسته به گزیده های متون ادبی اند که به منظور توضیح در کلاس و نیز مطالعات تکمیلی از آن ها استفاده می شود. کتاب تاریخ ادبیات بدون گزیده متون ادبی ناقص است، چراکه این متون و پرسش هایی که در ارتباط با آن ها می توان مطرح کرد، در رشد تفکر تحلیلی و انتقادی مخاطبان مؤثر خواهد بود. کتاب مورد نقد ما، تاریخ ادبیات فرانسه: قرن نوزدهم، در ظاهر، ویژگی های مذکور را دارد. مؤلفان این کتاب فقط به ارائه تاریخ ادبیات اکتفا نکرده اند، بلکه پس از توضیح درباره زندگی نامه و معرفی آثار نویسنده مورد نظر و بعضاً بحث های مربوط به حوزه نقد ادبی و سبک شناسی، صفحاتی را به متون ادبی اختصاص داده و بسیاری از فصول کتاب را با خلاصه ای از مطالب و تمرین ها به پایان رسانده اند. اما این کتاب، چه از نظر شکل و چه از نظر محتوا، کاستی های فراوان دارد. از این رو، می کوشیم با بررسی ابعاد گوناگون این مشکلات به این پرسش پاسخ می دهیم که این اثر تا چه حد پاسخ گوی نیازهای دانشجویان دوره کارشناسی زبان و ادبیات فرانسة دانشگاه های کشور است.
درآمدی بر روش علمی و مؤلفه های آن در فلسفه ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از این مقاله آغاز راهی برای بازسازی عقلانی تفکر علمی ابن سینا است؛ به عبارت دیگر، آغازی است برای کشف و استخراج فلسفه علم ابن سینا. در این مقاله پس از اشاره به جایگاه علم در منظومه فکری ابن سینا، به بحث از روش علوم پرداخته شده است. ابن سینا در باب روش، قائل به نوعی پلورالیسم یا کثرت گرایی روشی است. این کثرت گرایی به دلیل اصالت عقل، به هیچ عنوان باعث آشوب و هرج و مرج معرفتی نمی شود و هیچ گاه به نسبیت معرفتی منجر نمی گردد. در نهایت مؤلفه ها و مقوم های روش علمی ابن سینا توضیح داده می شود که عبارتند از: ارتباططبیعتباماوراءطبیعت، مفهومصورت، ارتباطمیانعلوم، غایت شناسی و تقدممعرفت شناختیامورعاموبسیط. همه این امور دست به دست هم می دهند تا یک نظام معرفتی کلی و منسجم به وجود آید که در آن، فلسفه و علم در هماهنگی با یکدیگر واقع شوند.