مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
روش علمی
حوزه های تخصصی:
مروری بر الگوهای اقتصاد اسلامی
حوزه های تخصصی:
در این مقاله نویسنده درصدد تحلیل اقتصادی نظام اسلامی در عرصه اقتصاد به منظور ارائه تصویری کلی از این نظام و تبیین روش های کلی این نظریات است.
نویسنده پیش از مرور بر نظریات اقتصاد اسلامی چارچوب قانونی و اخلاقی نظام اقتصادی اسلام را تبیین کرده و پس از آن به توضیح نظریه رفتار مصرف کننده، رفتار تولیدکننده، بازار و توزیع و نقش اقتصادی دولت از دیدگاه اسلام می پردازد.
وی در خاتمه نتیجه گیری می کند که این نظریات قادرند رفتار اقتصادی افراد و جوامع مسلمان و غیرمسلمان را تفسیر کنند.
مسأله سادگی در نحو صوری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
میل به سادگی در توصیف نظام، یکی از مفاهیم پایه در فلسفه علم و روش های علمی است. زبان شناسی زایا نیز، برای رسیدن به کار آمدی مؤثرتر می کوشد تا اسباب نظری خود را به حداکثر سادگی برساند. در این مقاله، برای تحلیل سادگی دو نگرش چیره راجع به زبان با یکدیگر مقایسه شده اند که در هر دو آن ها میل به سادگی الزامی روش شناختی است. اولی نظریه ایکس تیره است که چامسکی آن را با اصلاحاتی در نظریه حاکمیت و مرجع گزینی برگزیده و دومی نظریه انواع در منطق است که مونتاگیو آن را برای تحلیل نحوی منطقی زبان به کار برده است. علت انتخاب این دو نظریه، این بوده است که هر دو به نتیجه مشابهی می رسند و از روش های صوری برای توصیف نظام سود می جویند. صوری سازی علاوه بر دقت درتحلیل، قابلیت تعمیم را به دنبال دارد. تعمیم خود مفهومی مأخوذ از سادگی است . یعنی هر چه رابطه ها کمّی تر باشد نظام ساده تر است. تحلیل زیر بر پایه مقایسه این دو نظریه نشان می دهد که این پیش بینی همیشه قابل تحقق نیست و توصیف سادگی همیشه ساده نیست. افزون براین، بررسی های دقیق دال بر این است که از این گونه روش های صوری، به علت رابطه های درونی در میان عناصر و اصل های هرنظریه، می توان نتیجه های دیگری هم گرفت. در نهایت، در این مقاله چنین نتیجه گرفته شده است که برای تحلیل نظام هایی که با دقت و به طور یکسان صوری سازی شده اند، اصل مازاد تبیینی که از سوی گیلیس طرح شده است، می تواند معیار خوبی برای سنجش آن ها باشد.
روش شناسی تفسیر اطیب البیان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بازشناسی تفاسیر در حوزه روش شناسی، ضرورت اجتناب ناپذیر مطالعات جدید قرآنی است. توجه به ابعاد مختلف روش شناسی تفسیر جهت دستیابی به روش صحیح تفسیر قرآن و نیز طبقه بندی تفاسیر بر مبنای معیارهای روش شناسانه الزام های روش شناسی تفاسیر را بیش از پیش نمایان می سازد. اصلی ترین پرسش های مطرح در این دانش را می توان چنین برشمرد: چه راه هایی برای شناخت قرآن وجود دارد؟ تفسیر چه نوع شناختی است؟ نسبت تفسیر با این گونه های شناخت چیست؟ در همین راستا محقّقان علوم قرآنی به تعریف گونه هایی از شناخت قرآن از قبیل شناخت ترجمه ای، تفسیری، تأویلی، بطنی، اشراقی، شهودی، تنزیلی، ابتدائی، مصداقی پرداخته اند.
در این پژوهش تفسیر «اطیب البیان فی تفسیر القرآن» اثر آیت الله سید عبدالحسین طیب از مفسّران معاصر تشیّع که در 14 مجلد به نگارش درآمده، بر مبنای معیارها و تئوری های روش شناسی بررسی گردیده است. اهمیت این پژوهش در قابلیت سازی سنجش تفسیر «اطیب البیان» با استفاده از ملاک های تعریف شده در علم روش شناسی تفسیر قرآن بوده تا میزان تعهد مفسّر به روش مورد نظر خویش و تغییر یا عدم تغییر آن را در سراسر این تفسیر نمایان سازد.
پیوند علم و دین از نگاه چارلز سندرس پیرس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله می خواهیم نشان دهیم که هرچند پیرس منطق دان، دانش مند و فیلسوفی پراگماتیست است، رگه های قوی دینی در نظام فکری او (به ویژه در اواخر عمرش) با فلسفه علمی او پیوند ناگسستنی دارد. بر اساس این دیدگاه، این نوشته با استناد به آثار پیرس در پی نشان دادن این رگه های دینی در قالب «پیوند علم و دین» در اندیشه این متفکر امریکایی است. پیرس تبلور این پیوند را در روش علمی نشان می دهد و معتقد است که روش علم باید «روح» علمی داشته باشد و این روح همان میل به یادگیری حقیقت است که در علم و دین وجود دارد. پیرس معتقد است که علم و دین با تکیه بر این روحیه می توانند در راستای هم حرکت کنند و او حتی از دین علم در این حیطه یاد می کند. بنابراین، پیرس با روحیه دینی به علم می نگرد و این امر در دوره سوم فکری او در قالب مقالات و نوشته هایش کاملاً آشکار است
مروری بر تئوریهای انتقادی حسابداری
حوزه های تخصصی:
این مقاله به معرفی برخی تئوری های حسابداری می پردازد که کمتر مورد توجه و بررسی محققین قرار گرفته اند. در مجموع به این تئوری ها “تئوری های انتقادی حسابداری"" می گویند. ویژگی اصلی این تئوری ها، تلقی حسابداری به عنوان علمی اجتماعی و اعتقاد به این حقیقت است که روش علمی (به عنوان روشی برای انجام تحقیق و پژوهش) در پاسخ به همه نیازهای حرفه حسابداری محدودیت هایی دارد. این مقاله در کنار ارائه مهم ترین دیدگاه ها ی هر تئوری، برخی از تحقیقات حسابداری انجام شده در انطباق با هر تئوری را نیز معرفی می کند.
درآمدی بر روش علمی و مؤلفه های آن در فلسفه ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از این مقاله آغاز راهی برای بازسازی عقلانی تفکر علمی ابن سینا است؛ به عبارت دیگر، آغازی است برای کشف و استخراج فلسفه علم ابن سینا. در این مقاله پس از اشاره به جایگاه علم در منظومه فکری ابن سینا، به بحث از روش علوم پرداخته شده است. ابن سینا در باب روش، قائل به نوعی پلورالیسم یا کثرت گرایی روشی است. این کثرت گرایی به دلیل اصالت عقل، به هیچ عنوان باعث آشوب و هرج و مرج معرفتی نمی شود و هیچ گاه به نسبیت معرفتی منجر نمی گردد. در نهایت مؤلفه ها و مقوم های روش علمی ابن سینا توضیح داده می شود که عبارتند از: ارتباططبیعتباماوراءطبیعت، مفهومصورت، ارتباطمیانعلوم، غایت شناسی و تقدممعرفت شناختیامورعاموبسیط. همه این امور دست به دست هم می دهند تا یک نظام معرفتی کلی و منسجم به وجود آید که در آن، فلسفه و علم در هماهنگی با یکدیگر واقع شوند.
امکان طبیعت گرایی در علم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
طبیعت گرایی علمی آموزه ای مشتمل بر دو جزء هستی شناختی و روش شناختی است. بر اساس جزء روش شناختی، روش علمی تنها منبع برای کسب شناخت معتبر (راجع به طبیعت) است و بر اساس جزء هستی شناختی، همه آنچه وجود دارد (علی الاصول) می تواند بوسیله علم مورد پژوهش قرار گیرد. برخی از فلاسفه طبیعت گرا معتقدند که جزء هستی شناختی، یعنی طبیعت گرایی هستی شناختی (یا متافیزیکی)، یک اصل فلسفیِ ضروری یا ساختاری برای علم است، به این معنا که اگر از متافیزیکِ علم زدود شود، آنچه حاصل می گردد دیگر علم نخواهد بود. در مقابل، بسیاری از منتقدین طبیعت گرایی معتقدند که طبییعت گرایی هستی شناختی، آموزه ای خارج از متافیزیک علم است و تنها طبیعت گرایی روش شناختی است که (نه یک اصل متافیزیکی بلکه) یک اصل نظم دهنده یا روش شناختی برای علم به شمار می رود. در این تلقی، طبیعت گرایی تنها به عنوان یک پیشفرض پراگماتیک برای عمل علمی دانشمندان به کار می رود. در این مقاله نشان خواهیم داد هیچ یک از دو رویکرد فوق در خصوص نسبت طبیعت گرایی و علم صحیح نیست؛ و ما مجاز نیستیم بر اساس یک پیشفرض متافزیکی یا پراگماتیک، راه ورود هویات و علل فراطبیعی را به قلمرو علم سد نماییم، و متافزیکی از عالم طبیعت را برای علم پیشفرض بگیریم که از آغاز خالی از چنین هویات و عللی است
گالیله، ابن سینا و ادعای بی نیازی از تجربه: پژوهشی بر پیش فرض های روش شناختی مشترک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
گالیله دست کم در بخشی از آثارش، صراحتاً ندای بی نیازی از تجربه سر می دهد. ابن سینا نیز در بحث از علم خدا به جزئیات، علم پیش از تجربه ی منجم را نمونه ای از علمی می داند که درست مانند علم الهی، از انفعال تجربی متأثر نیست. در این نوشتار تلاش کرده ایم میان چنین اظهارنظرهایی که نتیجه ی نظرورزی این دو فیلسوف تلقی می شود و مقدمات آن، یعنی پیش فرض ها و روش های احتمالاً مشترک آن ها، ارتباط برقرار کنیم. نهایتاً نیز به این نتیجه رسیده ایم که ابن سینا در وجهی از مطالعات طبیعی اش، با روش کاری گالیله هماهنگی دارد و همین هماهنگی، سخنان یکسان آن دو را سبب شده است. در نمونه ای که به بررسی آن پرداخته ایم، ابن سینا در بررسی حرکات سماوی، مطالعه بر ساختار ریاضیاتی اجسام سماوی را مدنظر قرار می دهد و سرشت یابی رایج در طبیعیات ارسطویی را کنار می گذارد و به روش گالیله ای نزدیک می شود. البته نمی توان این روش را به تمام طبیعت شناسی شیخ نسبت داد و روش علمی دوپاره ی او را با شیوه ی علمی یکپارچه ی گالیله یکسان انگاشت.
روش علمی نیوتن را می شناسیم؟(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روش شناسی علوم انسانی سال ۲۶ تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱۰۳
1 - 15
در این مقاله سؤالات چندی را مطرح کردم: نخست، نیوتن کدام اصول و قواعد روش شناختی را طرح و وضع، و سپس آنها را تعویض و تعدیل کرد؟ دوم، چرا نیوتن علی الدّوام به طرح و وضع و تعویض و تعدیل قواعد روش شناسی اش می پرداخت؟ و سوم، آیا پس از گذشت سیصد سال، اکنون روش علمی نیوتن را می شناسیم؟ در بخش اول، کوشیده ام قواعد مستمراً متحوّل روش علمی نیوتن را در آثارش، اصول ریاضی و نورشناسی، شناسایی کنم. آنچه آشکار می شود این است که در بازه حدوداً پنجاه ساله کاوش های طبیعت شناختی نیوتن، آرای طبیعی وی عمدتاً دست نخورده می ماند؛ درحالی که در همین مدت، وی پیوسته به وضع و تعویض و تعدیل قواعد روش شناختی −معرفت شناختی می پردازد. سپس کوشیده ام تبیین کنم چرا مواضع روش شناختی وی مدام دچار تحول می شدند. در گام آخر، برای پاسخ به سؤال چیستی روش علمی نیوتن، مواضع و تحلیل های روش شناسان نیوتن پژوه و علم شناسان مورخ و فیلسوف را تحلیل و سرانجام نتیجه گرفتم که نمی توان برای نیوتن روش علمی واحد، منسجم، و روشنی قائل شد که هم مستشهد به شواهد تاریخی باشد و هم مورد قبول علم شناسانِ روش شناس و مورخان علم شناسِ نیوتن پژوه
روش علمی نیوتن در قول و فعل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله میخواهم سازگاری میان اقوال و اعمال روش شناختی نیوتن را مورد کاوش قرار دهم. اهمیت موضوع بدین علت است که ما علم شناسان هنوز نمی توانیم حدودا هم ادعا کنیم که روش علمی بزرگترین دانشمند همه اعصار را می شناسیم. این وضعیت ناگوار، برغم اینست که توجه به روش علمی هیچ دانشمندی باندازه عُشر توجهی که روش شناسان علم به روش علمی نیوتن بذل کرده اند نمی شود. بدلائل روشنی، هم نیوتن و هم اندیشه و بویژه روش علمی اش یکی از کانون های بزرگ توجه ویژه علم شناسان در قرن بیستم بوده است. می خواهیم به این سوال پاسخ دهیم که آیا امکان دارد مهمترین مانع شناخت مجمع علیهِ روش علمی نیوتن اینست که میان قواعد روش شناختی اعلام شده نیوتن با قواعد اعمال شده وی چندان سازگاری وجود ندارد که بیشتر. در برخی مواضع این دو تعارض دارند. برای این امر، دو اثر ماندگار نیوتن در حوزه فلسفه طبیعی و برخی نامه های معروف وی را مورد کاوش قرار می دهیم.
مفهوم علم و روش علمی در اندیشه فرانسیس بیکن(مقاله علمی وزارت علوم)
با بنیانگذاری نوین فلسفه و علم، مفهوم روش جایگاهی محوری در اندیشه عصر جدید پیدا کرد. آغازگران فلسفه و علم جدید برآن بودند که راه خروج از شکاکیت برآمده از مناقشات پایان ناپذیر بر سر کلی ها و امکان شناخت عقلی فلسفی از طبیعت در تفکر مدرسی، یافتن روشی است برای کشف، تبیین و پیش بینی ساختارها، پدیده ها و جریان های پیچیده طبیعت. بیکن به عنوان یکی از بانیان این اندیشه در تلاش برای به دست آوردن فهم جدیدی از روش، گذشته از جستجوی تعاریف دقیق برای روش تجربی در علم طبیعت از استعاره هایی برای فهم و تبین روش بهره گرفته است که نقشی مهم در روشن ساختن ابعاد تفکر او در باب علم جدید و روش دارند. به کارگیری استعاره ها در دوره های گذار از مفهوم تعریف شده ای که به نظر می رسد دیگر تکافوی دلالت های جدید را نمی کند، به مفهوم آینده ای که هنوز به تثبیت نرسیده است، نقشی تعیین کننده در شناسایی دلالت های مفاهیم در حال تطور دارند که استعاره های مربوط به روش نزد بیکن به وجه بارزی نمایانگر آنند. مقاله حاضر برآن است تا با تحلیل استعاره کشتی، سرنخ و محکمه که بیکن آنها را در خصوص روش به کار برده است، این دلالت ها را شناسایی و به مدد آنها مفهوم روش در اندیشه علمی آغاز عصر جدید را بازیابی کند.
در باب روش علمی و دانش اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
در میان نزاع های پردامنه روش شناختی، ایضاح مفهوم «روش علمی» کم تر مورد توجه قرار گرفته است. در مقاله حاضر تلاش کرده ام تلقی روشنی از روش علمی ارائه کنم. این تلقی به دو مفهوم «باید و نبایدهای توصیفی» و «اهداف شناختی» گره خورده است. به تبع، این دو مفهوم را به تفصیل بررسی نموده و مورد بحث قرار داده ام. در بخش بعد، رابطه میان منطق و روش علمی را توضیح داده ام؛ طبق تلقی ارائه شده در این مقاله، تفاوت اصلی منطق و روشِ علمی به گستره هدف شناختی آن ها برمی گردد. منطق شرط لازم هر نوع شناختی است، امّا روشِ علمی شرطِ حصول شناخت در حیطه ای خاص است. سپس در باب رابطه روش علمی و اخلاق بحث کرده ام و رابطه میان منطق، اخلاق و روشِ علمی توضیح داده شده است. سرانجام، برخی لوازم تصویر ارائه شده از روش در حوزه علوم اجتماعی پی گیری شده است.
اصلاح سوءبرداشت ها نسبت به روش شناسی علم اقتصاد و «اقتصاد اسلامی»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شکل گیری نظریه های علمی در اقتصاد متعارف منوط به شکل گیری گزاره های مشاهداتی، ارزش خنثایی نظریه ها و بهره گیری از روش تجربی شده است. در این مقاله با استفاده از روش تحلیلی به بررسی این پیش فرض های سه گانه در روش شناسی اقتصاد متعارف می پردازیم. پذیریش پیش فرض های سه گانه در مورد «نقش گزاره های مشاهدتی در ساختار علم اقتصاد»، «فرایند نظریه سازی و داوری»، و «توجیه گری روش علمی»، امکان تحقق علم اقتصاد اسلامی را با ابهام روبرو می سازد. این سه پیش فرض، نه تنها بر باورهای مخالفان ایده «علم اقتصاد اسلامی» تسلط دارد، بلکه بر اکثریت مطالعاتی که امروزه ذیل عنوان «اقتصاد اسلامی» طبقه بندی می شوند نیز حاکم است. بنا به یافته های تحقیق، تمامی فروض مورد اشاره مخدوش می باشند. با توجه به این تحلیل، «علم اقتصاد اسلامی» محصول تحلیل عالمانی است که مبتنی بر مبنای اخلاقی و معرفتی اسلامی به موضوع تعارض منافع و رفع نیازهای اجتماعی می پردازند؛ سیاست ها و نهادهای منتج از این تحلیل ها نیز بر انسان ها و جوامع اثرگذارند.
برهان اِنّی در روش علمی ابوریحان بیرونی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ علم دوره ۲۰ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۳۲)
121 - 139
ابوریحان بیرونی دانشمند برجسته قرون چهارم و پنجم هجری رویکرد منحصر به فردی در علوم طبیعی داشت. در حالی که دانشمندان برجسته ای چون ابوعلی سینا روش های قیاسی و مبانی فلسفه ارسطو را در علوم طبیعی دارای اصالت تلقی می کردند، ابوریحان توجه بیشتری به براهین انّی که روش علوم ریاضی بود داشت. در این روشِ علمی می توان با نگاهی انتقادی به مبانی فلسفی نگریست و تعهدی به این و آن دستگاه فلسفی نداشت. بیرونی گرچه خود بسیاری از مبانی ارسطو را پذیرفته بود و عملاً در مقدمات علم نجوم اعمال کرده بود، اما همواره نگاهی انتقادی به آنها داشت و در برخی موارد به مرزهای علم تجربی، آن طور که در دوره انقلاب علمی در غرب می شناسیم، نزدیک شده بود. همچنین از ملزومات چنین نگرشی غیریقینی بودن علوم طبیعی است که سنخیت بسیاری با علوم طبیعی و تجربی به شکل جدید خود دارد. در این مقاله تلاش می کنیم رویکرد انّی بیرونی در علوم طبیعی را با چند نمونه و شرح آنها روشن کنیم.
بررسی چالش های روش شناختی «امکان علوم انسانی اسلامی» براساس دیدگاه های آیت الله مصباح یزدی
علوم انسانی نرم افزار هر تمدن است. علوم انسانی موجود متناسب با بافت فرهنگی و ایدئولوژی جهان غرب است. علی رغم نیاز منطقی تمدن نوین اسلامی به اسلامی سازی علوم انسانی، برخی همچنان در امکان علوم انسانی اسلامی تشکیک می کنند. بدین روی، لازم است چالش های نظری اسلامی سازی علوم انسانی شناسایی، تحلیل و ارزیابی شود. پژوهش حاضر با محوریت دیدگاه های فیلسوف برجسته جهان اسلام، علامه مصباح یزدی، با روش توصیفی تحلیلی و با رویکرد انتقادی به بررسی چالش های روش شناختی «امکان علوم انسانی اسلامی» پرداخته است. براساس نتایج به دست آمده، تمایز روش علمی از روش فهم متون دینی و تفکیک مقام «گردآوری» از مقام «داوری» از مهم ترین چالش های دین شناختی امکان «علوم انسانی اسلامی» است. آیت الله مصباح یزدی با تبیین مبانی لازم برای اسلامی سازی علوم انسانی، ازجمله مبانی روش شناختی، هم به این چالش های یادشده پاسخ گفته و هم با تأکید بر ضرورت علم دینی، راه را برای ارائه نمونه های عینی علوم انسانی اسلامی نیز نشان داده است.
آنارشیسم معرفتی - تحلیل ونقدی ازآراء فایرابند درفلسفه علم والزامات تربیتی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم تربیتی سال ۲۷ پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲
23 - 44
حوزه های تخصصی:
تعلیم وتربیت ارتباط وثیقی با تصورما از«علم» دارد ودانشی که دیدگاه ما رادرباره علم تنقیح می کند«فلسفه علم» است. مکاتب فلسفه علم را ازدیدی کلان می توان به دودسته عمده استقراگراونااستقراگراتقسیم کرد.فایرابند که متعلق به نحله نااستقراگرادرفلسفهعلم است وتولیدعلم رامحصول خلاقیت شخصی می داند،برخلاف عقلانیت انتقادی پوپرارزیابی نظریه هارانیزتابع روش های منطقی تجربی نمی داندو«روش معین»برای علم راانکارمی کند. فایرابندجامعه ای آرمانی را دنبال می کند که درآن افراد،نه باتلقین وتکراروتبلیغ نظریه ها،بلکه با آزادی مطلق ازروش،وباتفکری نقادانه واستدلالی،مدعایی راقبول یا رد می کنند.وی نظام آموزشی موجودکه «علم»رابه عنوان یگانه راه وصول به حقیقت ودستیابی به سعادت،آموزش وتبلیغ وتلقین می کند،سخت موردانتقاد قرار می دهدومعتقداست علم حق حیات را از سنت های دیگر سلب کرده است.هدف پژوهش حاضربررسی پیشنهادهای اودرباره تعلیم وتربیت ونقدوتحلیل آنهااست.روش پژوهش تحلیلی-فلسفی است ونشان می دهدکه سخنان فایرابند گرچه به لحاظ منطقی خالی ازقوت نیست،امااوهیچ مکانیسمی برای عملیاتی شدن آن ایده هاارایه نکرده است. نتیجه پژوهش آنست که تازمانی که روش هایی عملی برای آن ایده هاارایه شود-اگراساساچنین چیزی عملی باشد-مهم ترین عامل درتحقق ایده آموزش نقادانه،وبطور کلی تربیت«انسان رشید»که فایرابند به تبعیت ازمیل دنبال می کند،دانش،خلقیات وشخصیت معلمان / اساتید است ونقش اساتید آموزش عالی دراین زمینه بسیارمهم تر از معلمان در آموزش پیش دانشگاهی است.آرمان های فایرابند از جنس فضایل اخلاقی اند وفضایل اخلاقی ،در کنار تکیه بر علم،از جنس عمل اند و«مصاحبت» با استادی صاحب فضیلت در این میان شاید مهم ترین نقش را درپیدایش آن به عهده داشته باشد. کلید واژه: فایرابند، تعلیم وتربیت، علم، آنارشیسم معرفتی
پیر مراد و شرح او بر ابیات دشوار حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۵ زمستان ۱۳۹۷ شماره ۵۸
87 - 109
حوزه های تخصصی:
کشف الرّاز فی حلّ اشعار مشکله حافظ شیراز، تألیف مشفق کرمانشاهی، پیرمرادبیگ (زنده تا سال 1237ق) مشتمل بر شرح ابیاتی از حافظ است که خود از دیوان خواجه برگزیده است. شارح در این شرح با به کارگیری روشی بالنسبه علمی به شرح ابیات دشوار خواجه پرداخته، از یکسونگری ها پرهیز کرده، از افسانه پردازی های معمول شارحان و به تعبیر خود او از «تکلفاّت رکیکه» فاصله گرفته، تا حدی به شمول معنایی شعر حافظ نزدیک شده و در نهایت شرحی به دور از اطناب از ابیات دشوار به دست داده است که در مقایسه با شروح معمول آن روزگار و احیاناً برخی شروح این روزگار می توان آن را شرحی بالنسبه علمی و واقع گرا خواند.