مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
۳۰.
۳۱.
۳۲.
۳۳.
۳۴.
۳۵.
۳۶.
جامعه شناسی هنر
منبع:
باغ نظر سال نوزدهم اردیبهشت ۱۴۰۱ شماره ۱۰۷
57 - 68
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: معماری به واسطه ماهیت اجتماعی،کارکردی، رسانه ای و قابلیت نمادپردازی اش به عنوان اجتماعی ترین هنرها شناخته می شود که باعث نوعی نگاه ابزاری به آن در مناسبات سیاسی و مدیریت قدرت در نظام های حاکم شده است. این پژوهش با رویکرد انتقادی به جامعه شناسی هنر معماری می پردازد. مطالعه موردی پژوهش معماری بنا های حکومتی و فضای شهری تهران در دوره پهلوی اول است که یکی از مهم ترین دوره ها در مطالعات سیاسی و اجتماعی و نیز در حوزه معماری و شهرسازی در ایران است. هدف پژوهش: هدف اصلی پژوهش، شناسایی و کشف عوامل غالباً پنهان در تولید فضا و معماری در دوره پهلوی اول است که مستقیماً به ساختار قدرت پیوند خورده است. این هدف با پاسخ به این سوالات تأمین می شود که دلایل سیاسی و اجتماعی تغییرات ساختاری و فضایی در معماری دوره پهلوی اول کدام اند؟ و آیا پیوند و رابطه ای میان ساختار قدرت و تولید فضا دراین دوره برقرار بوده است؟ روش پژوهش: این پژوهش بر حسب هدف، بنیادی و بر اساس ماهیت داده ها، کیفی است. داده ها به روش انتقادی و در قالبی تفسیری تبیینی تحلیل شده اند که در آن هر داده ای اعم از آثار، عناصر و کنش های مرتبط با تولید فضا، فراتر از توصیف صرف و ویژگی های ظاهری شان در ارتباط با مناسبات قدرت تحلیل شده است. نتیجه گیری: نتایج پژوهش بیانگر استفاده بسیار هدفمند از تولید فضا و معماری در رژیم پهلوی اول به منظور تقویت ایدئولوژی و تثبیت گفتمان مدنظر حاکمیت است. تولید فضا در این دوره محصول روابط و اراده معطوف به قدرت است و نظام حاکم تلاش کرده است ضمن برخورداری از مَنش نظامی گری و آمرانه، از طریق قدرت نرم و با کنترل بازنمایی های فضایی و انتساب و اتصالِ معماری به گفتمان کلان رژیم، مشروعیت و هژمونی خود را تأمین کند و نهایتاً قدرت و اقتدار حاکمیت به میانجی و عاملیت فضا و معماری، بازتولید شود.
تحلیل عملکرد صادقی بیگ افشار در میدان هنر صفوی براساس رابطه دوسویه منش و میدان (نیمه دوم سده دهم هجری)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در نیمه دوم سده دهم هجری/شانزدهم میلادی، با روی گردانی شاه تهماسب صفوی از میدان هنر، حمایت درباری از هنر و هنرمندان به حداقل خود رسید و حوادث سیاسیِ پس از مرگ شاه تهماسب نیز بر پیچیده گی اوضاع افزود. شرایط پیش آمده صادقی بیگ افشار، نقاش، شاعر و کتابدار کتابخانه سلطنتی صفویان را وادار کرد تا به فراخور روابط جدید حاکم بر میدان فرهنگ، استراتژی مناسبی را درپیش گیرد. این استراتژی روی آوردن به منش شخصی و اتّکا به فردیت خویش بود. پژوهش حاضر ضمن توجه به زمینه تاریخی و تحولات اجتماعی مؤثر در هنر صفوی نیمه دوم سده دهم/شانزدهم، به مناسبات مابین کنشگرانِ عرصه فرهنگ، انگیزه های احتمالیِ شخصیِ هنرمند، و یا تأثیر روابط مذکور در عملکرد نهاییِ وی تأکید داشته است. هدف اصلی، شناخت رابطه میان عملکرد هنرمند (در اینجا صادقی بیگ) و نیروهای مؤثر در صحنه هنر نیمه دوم سده دهم/شانزدهم است. درنتیجه، عملکرد خاص هنرمند در رابطه با گفتمان حاکم بررسی و بازشناسی شده است . برای تقویت مفاهیم مذکور به عملکرد هنرمندانِ هم عصر صادقی چون آقارضا و علی رضا عباسی نیز مختصراً پرداخته شده است. برای یافتن این رابطه و ترسیم مختصات آن، منابع و اسناد تاریخیِ درجه اول تحلیل و تفسیر شده اند . لذا ماهیت این پژوهش کیفی و تاریخی است و با روش توصیفی تبیینی، به تحلیل عملکرد ویژه و نمادین صادقی بیگ در جریان تغییرات اجتماعی و سیاسی آن دوران پرداخته است . رویکرد تحلیلی مورد استفاده در تفسیر متن ها، گزارش ها و عملکردها در این مقاله مبحث جامعه شناسی رابطه گرایانه پی یر بوردیو است . این رویکرد سبب شد تا دریابیم روابط موجود در میدان هنر و فرهنگ صفوی در نیمه دوم سده دهم/ شانزدهم به گونه ای بود که کنشگران حاضر در آن را وادار می کرد تا براساس منش (عادت واره) شخصی شان و میزان سرمایه نمادینی که در اختیار داشتند، دست به انتخاب استراتژی مناسب با مقتضیات میدان بزنند و در این راستا از قوانین حاکم بر میدان سیاست و قدرت نیز تبعیت می کردند.
بررسی تأثیر عمومیت موسیقی بر جامعه ایران باستان، با تمرکز بر موسیقی عصر ساسانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اثر دوره ۴۲ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴ (پیاپی ۹۵)
530-506
حوزههای تخصصی:
سلسله ساسانی از ادوار شاخص تاریخی ایران و از حکومت های مقتدر جهان متمدن کهن بوده است. ساسانیان در طی بیش از ۴ قرن، علی رغم فراز و نشیب های فراوان تلاش کردند، ضمن میراث داری از دستاوردهای حکومت های قبلی، بستری مناسب را برای پیشرفت و تکامل علم، ادب و هنر ایران زمین فراهم آورند. در این بسترسازی فرهنگی و اجتماعی، موسیقی به عنوان زبان پیشرفته و پیوند دهنده اجتماعی، نقشی مهم را ایفا می کرد. سؤال اصلی و شکل دهنده این پژوهش، بررسی اهمیت موسیقی در ساختار اجتماعی ایران باستان و خصوصا دوران ساسانی، و شباهت های کارکردی آن با جوامع معاصر است. خصوصا که ضرورت نگاه بین رشته ای به این موضوع دو چندان شده است؛ زیرا می توان کاربرد مهم این بستر و سیر تحول شناسی را، در بازشناسی مقولات هنری ادوار تاریخی و کشف الگوهای کارکرد فرهنگی آنان در مواجه با اوضاع اجتماعی آن دوران دانست. بر این اساس در پژوهش کیفی حاضر، به بررسی شواهد و عللِ گستردگی و عمومیت موسیقی دوره ساسانیان، پرداخته شده است؛ یعنی از طریق بررسی شواهد باستانی، و تحلیل جامعه شناسانه، از برداشت های منعکس در منابع، به شناخت کارکردهای اجتماعی موسیقی آن دوران پرداخته شده است. روش گردآوری اطلاعات در این مقاله به شیوه کتابخانه ای است و تلاش شده تا اهمیت موسیقی در دوران ساسانی به ویژه در سطوح مختلف جامعه بررسی شود. چنین نگاهی تاریخی و اجتماعی به مقولات هنری، سبب باز تعریف ارزش های موجود پیرامون فلسفه هنر و مبانی نظری آن به سمت اجتماع محور شدن هنر در برنامه ریزی فرهنگی حال حاضر خواهد شد. خصوصاً که امروزه، جایگاه موسیقی، در تثبیت شده ترین حالت اجتماعی خود است و اکنون فرصت بررسی روش های کیفیت آفرینی مبتنی بر ارزش های انسانی و کاربردهای تعالی آفرین، با استفاده از تجربیات تاریخی این سرزمین فراهم می باشد.
بررسی محتوای فیلم سینمایی «فرش ایرانی» از منظر جامعه شناسی هنر
منبع:
رج شمار دوره دوم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱
5 - 22
حوزههای تخصصی:
جامعه شناسی هنر با نگاه بیرونی به آثار ، ابعاد مهمی از دنیای هنر را بر ما آشکار می سازد. در آثار سینمایی، بازتاب بسیاری از موضوعات فرهنگی و اجتماعی را می توان مورد مطالعه دقیق قرار داد. هدف این مقاله بررسی نحوه بازنمایی ابعاد جامعه شناختی فرش دستباف در فیلم "فرش ایران" است که در سال 1385 بصورت یک مجموعه 15 فیلم کوتاه توسط 15 تن از فیلمسازان برجسته ایرانی ساخته شده است. هدف اصلی تحقیق شناخت میزان و ترکیبی است که از ابعاد جامعه شناختی فرش دستباف ایرانی در فیلم « فرش ایرانی» به عنوان یک فیلم شاخص در این زمینه، بازتاب یافته است. نوع تحقیق توصیفی تحلیلی و روش تحلیل کیفی بوده است. شیوه جمع آوری اطلاعات، مشاهده فیلم ، کتابخانه ای و جستجوی اینترنتی بوده است. نتایج به دست نشان داد که: ابعاد جامعه شناختی فرش دستباف، در فیلم بازتاب متناسبی نداشته است و فقط در چهارمورد از پانزده فیلم تمرکز خوبی بر این زمینه مشاهده شد. در مقابل ، توجه به زیبایی و اهمیت هویتی فرش دستباف و بعد فرهنگی آن در فیلم زیاد وجود دارد. در 4 فیلم با محوریت مسائل جامعه شناختی، در عین حال که به همه عناصر چهارگانه تولید، میانجی گری و توزیع توجه خوبی شده، توجه به حیطه تولید و میانجی گری بیشتر و توجه به حیطه توزیع و مصرف کمتر مشاهده شد که در مصرف نیز بیشتر توجه به مصرف جهانی مشاهده شد.
بررسی نقش های جنس گرایانه دردو نمایشنامه خواب در فنجان خالی و شکلک اثر نغمه ثمینی بر اساس نظریه کنش متقابل نمادین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله در پاسخ به این پرسش نوشته شده است که زن های نمایش نامه های نغمه ثمینی از کدام دسته زنا ن اند؟ اگر بازنمود زنان را به طور کلی به سه دسته مدرن، سنتی، و در حال گذار تعریف کنیم به کدام یک از این گونه ها تعلق می گیرند؟ چهارچوب نظری این مقاله برای پاسخ به این پرسش نظام جامعه شناسی هنر و رویکرد بازتاب است. و برای انسجام نظری از نظریه کنش متقابل نمادین در تحلیل شخصیت های زن این نمایش نامه ها بهره گرفته ایم. اساس نظریه کنش متقابل نمادین را جرج هربرت مید شکل داده است. توجه اصلی مید بر نهاد و چگونگی ایجاد نهاد در افراد بود. وی به این نتیجه رسید که نهاد عنصری است که در برقراری ارتباط فرد با اجتماع در وجودش شکل می گیرد. از دیدگاه مید، واحد تحلیل رفتاری «کنش اجتماعی» است. کنش اجتماعی تعاملی است میان دو یا چند فرد که به نحوی به طور متقابل وظایفی را بر عهده دارند. این مقاله برای تعریف نقش جنس گرا چهار مؤلفه مفهوم پنداشت از خود، ویژگی های رفتاری، الگوهای ارتباطی، و جایگاه در هرم قدرت را تعیین کننده می داند. هر چهار مؤلفه از نظریه کنش متقابل نمادین اخذ شده اند. دو نمایشنامه خواب در فنجان خالی و شکلک ، از نغمه ثمینی، نمونه های آماری این تحقیق اند. بررسی شخصیت های زنِ این نمایش نامه ها براساس نقش های جنس گرایانه نشان می دهد از چهار شخصیت زن این دو نمایش نامه، دو شخصیت بازنمود زن مدرن و دو شخصیت بازنمود زن سنتی اند. در این تحقیق، شیوه استدلال قیاسی و روش تحلیل داده ها تأویلی- تفسیری است.
نحوه کاربرد نظریه میدان بوردیو در مطالعه معماری مدرن ایران (گفتار در جامعه شناسی هنر پی یر بوردیو)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کاربردپذیری کلیشه وار مبادی جامعه شناسی هنر بوردیو همچون سایر نظریه های اروپایی مورد تردید است. از این رو، در مقاله حاضر در دو بخش با عناوین «تفاوت زمینه تکوین با زمینه کاربرد» و «تفاوت ماهوی ماده موضوعه ها» با اشاره به اینکه هر نظریه در بستر اجتماعی- فرهنگی منحصربه فرد خود و به منظور تبیین قلمرو موضوعی خاصی نشو و نما می یابد، لذا برای توضیح امر اجتماعی جامعه مقصد و نیز استفاده در زمینه تحلیلی متفاوت نیازمند بازبینی است. با توجه به اینکه معماری یکی از شاخه های هنری برجسته در ایران پیشامدرن و عرصه ای بحث انگیز پس از آن دوران است، به تذکر نکاتی پرداخته ایم که برای به کارگیری نظریه میدان و جامعه شناسی هنر بوردیو در زمینه ای متفاوت لازم به نظر می رسند.
تحلیل جامعه شناختی شعر «برف» نیما بر اساس آرای شریعتی و با تکیه بر مفهوم «غم»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی جامعه شناختی شعر «برف»، اثر نیما یوشیج، بر اساس آرای دکتر شریعتی در زمینه هنر، با تکیه بر مقوله غم و با روش تحلیلی است. نوع نگاه شریعتی به کیفیت پیوند هنر با اجتماع حاوی رویکردی انتقادی- آرمان شهری است؛ رویکردی که، به تعبیر وی، در هنر اصیل مدرن به خوبی قابل مشاهده است. مطابق با این دیدگاه، هنر مدرن، بی آنکه به تصویرگر واقعیت های اجتماعی فروکاسته شود و در دام تفنن جویی مفرط بیفتد، به واسطه حضور ذاتی عنصر غم، به صورتی غیرمستقیم، به نفی وضعیت حاضر و ترسیم اشاره وار وضعیتی آرمانی می پردازد. شعر «برف»، که از آثار شناخته شده نیماست، نمونه ای مثال زدنی از چنین هنر مدرنی است. در این شعر، مناسبات انتقادی- آرمان شهری هنر با جامعه به شکلی عالی نمایان می شود. شعر، که یکسر از تجربه غم و شکست مملو است، به یکباره کلیت فضای اجتماعی خود را نفی می کند. اما، شعر در این نفی توقف نمی یابد و به واسطه طرح اسطوره «وازنا» به فراسوی آرمان شهر مورد نظر خود پل می زند.
واکاوی لایه های معنایی نماد «شمسه هشت» در بافت اجتماعی و فرهنگی ایران و نمود آن در گرافیک معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بررسی هنر در بافت اجتماعیِ آن، پیشینه ای طولانی در مطالعات هنر دارد. یکی از مهم ترین شاخه های پژوهشِ تاریخیِ هنر که رویکردی جامعه شناختی به هنر و هنرمندان دارد، بر تحلیل هنر در متنِ زمینه فرهنگی تأکید می ورزد و اروین پانوفسکی، که از سردمداران این رویکرد است، با تعریف آیکونولوژی، روشی برای تحلیل هنرهای تجسمی در بستر اجتماعی آن ارائه داد. در این شیوه، معنای هر عنصرِ بصری در رابطه مستقیم با ریشه های فرهنگی، اجتماعی، مذهبی و غیره، در سه لایه یا سه سطح معنایی (شامل توصیف پیش آیکونوگرافی، تحلیل آیکونوگرافی و تفسیر آیکونولوژی) مورد خوانش قرارگرفته و از شرح به تحلیل و در نهایت، به تفسیر اثر می رسد. در این مقاله که به روش توصیفی- تحلیلی و با رویکرد آیکونولوژی انجام گرفته، نماد «شمسه هشت»، در بستر اجتماعی و فرهنگی مورد بررسی قرار گرفته است. شمسه هشت از جمله نمادهایی است که از دوران باستان و پیش از اسلام در هنرهای ایرانی قابل مشاهده است، اما پس از اسلام و به ویژه در دوران تشیع، استفاده از این نماد از گستردگی بیشتری برخوردارگشته است که قابل مقایسه با سایر شمسه ها نیست که در تاریخ هنر ایران مورد استفاده قرارگرفته اند. این فراوانی، در آثار هنریِ معاصر به ویژه گرافیک کاملاً مشهود است. در این پژوهش، دلایلِ ماندگاری این نماد در بستر اجتماع در طول تاریخ تا دوران معاصر و گستردگی استفاده از آن در گرافیک معاصر در سیر تحول و تطور معناشناختیِ آن بررسی شده و لایه های معنایی شمسه هشت براساس روش آیکونولوژی اروین پانوفسکی مورد واکاوی قرارگرفته است.
مسئولیت اجتماعی هنرمند و کارکرد انتقادی هنر درمواجهه با بحران های طبیعی (مطالعه موردی: برنامه های هنری پس از طوفان کاترینا در آمریکا)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بحران های طبیعی، هرساله زندگی میلیون ها نفر در سراسر جهان را متأثر می سازد و موجب خسارات قابل توجهی می گردد. در بسیاری از بحران ها، ابعاد اجتماعی فاجعه، به مراتب مصیبت بارتر از ابعاد اقتصادی و تلفات جانی آن است و بحران هویتِ ناشی از آن، می تواند برای مدت طولانی، جامعه را با مشکلات جدی مواجه سازد. به همین دلیل یکی از مهم ترین اهداف مدیریت بحران، بازسازی مناطق بحران زده نه تنها از لحاظ فیزیکی بلکه از نظر اجتماعی و فرهنگی است. هنر، از مؤثرترین ابزار در کاستن از شدت آسیب های اجتماعی و بازسازیِ مجدد جامعه است. این پژوهش به روش توصیفی-تحلیلی و استفاده از منابع کتابخانه ای، با هدف بررسی کارکرد انتقادی هنر و مسئولیت اجتماعی هنرمند در مواجهه با بحران های طبیعی و پاسخ به این پرسش انجام گرفته که نقش هنر و رسالت هنرمندان در نقد و بررسی مدیریت بحران و به چالش کشیدن وضع موجود چیست و به عنوان نمونه موردی، آثار هنریِ پس از طوفان کاترینا در آمریکا مورد تحلیل قرارگرفته است. نتایج این پژوهش نشانگر آن است که مفاهیم اجتماعی همچون پایداری، روحیه بازسازیِ جمعی، امید به آینده و... که در ژرف ساخت اثر هنری تجلی می یابند، می توانند معنا و هویتِ جمعیِ ازدست رفته جامعه را به آن بازگردانند و موجب جهت گیریِ تازه ای از کنشِ اجتماعی گردند. همچنین «هنرمندان»، به عنوان گروه نخبگان معنوی، به مدد مدیوم های هنری می توانند با نقد و بررسی نحوه مواجهه با بحران و به چالش کشیدن مسائل اجتماعی در هنگام بحران همچون اختلاف طبقاتی، تبعیض نژادی، عدالت اجتماعی و...، موجب افزایش شناخت جامعه و دستیابی به فهم و آگاهی بیشتر نسبت به واقعیت های موجود گردند.
مطالعه تطبیقی و جامعه شناختی دو نگاره از کتاب جامع التواریخ رشیدی و ظفرنامه تیموری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۰ زمستان ۱۳۹۴ شماره ۴
15 - 25
حوزههای تخصصی:
دانش بین رشته ایِ جامعه شناسی هنر، برای شناخت جوامع، به آثار هنری نیز رجوع می کند. در این مقاله، هنر نگارگری دوره ایلخانی و تیموری ازنظر جامعه شناختی بررسی می شود. هدف اصلی این تحقیق بنیادی که با روش توصیفی و نمونه پژوهی انجام گرفته، یافتن عوامل مؤثر بر هنر و هنرمندان این دو دوره تاریخی است. فرضیه اصلی نیز بر تأثیر عوامل اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی بر هنر و هنرمندان، در مقابل تأثیر هنر بر جامعه مبتنی است. برای این منظور، دو نگاره از کتاب های جامع التواریخ رشیدی و ظفرنامه تیموری به عنوان نمونه، تحلیل تطبیقی می شوند. وجه اشتراک این دو نگاره، تأکید بر عظمت مقام شاهی است و تنها وجه تمایز این دو اثر، در نوع نگاه هنرمندان به پادشاه است که در شرایط سیاسی و اجتماعی این دو دوره تاریخی ریشه دارد. در جمع بندی کلی، ارتباطی دوسویه در عظمت بخشی به حاکمان و هنر این دوره ها دیده می شود. بنابراین، می توان گفت هنر نگارگری دوره ایلخانی و تیموری، نقش بسیار مهمی در بقا و القای عظمت این حکومت ها داشت و درواقع، حمایت از هنر، قدرتی والا برای پادشاهان به ارمغان می آورد.
تحلیل اثرات نهادهای آموزشی بر حیات موسیقی کلاسیک ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
هدف بنیادین این پژوهش، واکاوی، تحلیل و طبقه بندی نهادهای آموزشی موسیقی کلاسیک ایران در صدوپنجاه سال اخیر، به منظور تبیین کیفیت امر آموزش و نهادهای آموزشی است. با ابتناء بر همین هدف، پرسش و مسأله ی اساسی این تحقیق، کنکاش علل رکود کیفی موسیقی کلاسیک ایران در چند دهه ی اخیر، از طریق مطالعه، بررسی و تحلیل امر آموزش و نهادهای آموزشی است. در این راستا، بر بنیان تجربه ی زیسته و با استناد بر داده های کتابخانه ای و استفاده از شیوه ی استقرایی در تجزیه و تحلیل داده ها، نگارندگان با کاربستِ روش تحقیق کیفی، مشخصاً از نوع تاریخی- تحلیلی، و با اتخاذ چارچوبی جامعه شناختی و بهره مندی از برخی نظرات حوزه ی جامعه شناسی هنر، پس از ارائه ی طبقه بندی ای جامعه شناختی از نهادهای آموزش موسیقی در ایران، و مقابله ی شیوه های آموزشیِ آنها با روش های کهن و نیز شیوه های برگرفته از غرب، به آسیب شناسی امر آموزش پرداخته و کوشیده اند با در نظرداشتن ماهیّت موسیقی کلاسیک ایران، پدیده های اجتماعیِ تأثیرگذار بر امر آموزش و چگونگی انعکاس مختصّات آموزشی بر حیات موسیقی کلاسیک ایران را موردِ بررسی و تحلیل قرار دهند. یافته های به دست آمده در این مقاله بیانگر آن است که کاستی های مرتبط با آموزش و نهادهای آموزشی، نظیر عدمِ توجّه به ماهیّت موسیقی کلاسیک ایران، بی توجّهی به معرفت شناسی آموزش، تلاش های ناآگاهانه در پیاده سازی الگوهای غربی، افزایش غیرِکارشناسانه ی مراکز آموزشی، ضعف های مدیریتی و مهم تر از همه، درهم ریختگی ساختار فرهنگی، تأثیری سوء بر سطح ادراکی و جنبه های معرفت شناختی موسیقاییِ بخش قابل توجّهی از هنرآموزان و دانشجویان موسیقی داشته، که در نهایت به رکود کیفی موسیقی کلاسیک ایران در چند دهه ی اخیر منتج شده است.
تقسیم جنسیتی فعالیت های هنری در ایران دهه 1380(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در فرهنگ و هنر دوره ۸ پاییز ۱۳۹۵ شماره ۳
301 - 316
حوزههای تخصصی:
در این مقاله، هنرمندان زن از نظر حضور آن ها در حوزه های هنری مختلف شده اند. این مقاله در پی پاسخ گویی به دو سؤال است. 1. آیا در سال های اخیر، تعداد زنان هنرمند در هنرهای مختلف افزایش داشته است یا خیر. 2. آیا حضور زنان در هنرهای مختلف یکسان است یا متفاوت. این تحقیق با استفاده از مطالعه اسنادی انجام شده و یافته ها نشان می دهد که اولاً فعالیت های هنری زنان در مقایسه با گذشته رشد داشته است؛ ثانیاً این رشد در حوزه های مختلف هنری به یک میزان نبوده است. تعداد زنان فیلم ساز و نمایش نامه نویس نسبت به تعداد زنان نقاش و مجسمه ساز بسیار کمتر است. بنابراین، نسبت زنان در هر یک از هنرهای یادشده در مقایسه با نسبت مردان متفاوت است. در حالی که کمترین نسبت زنان در فیلم سازی حضور دارند، بیشترین آن ها در نقاشی فعالیت دارند؛ به حدی که در حال حاضر زنان نقاش از نظر کمی حتی از مردان نقاش فزونی گرفته اند. سؤالی که در تبیین یافته ها مطرح شده این است که آیا عوامل اجتماعی بر زنان و مردان اثر می گذارند تا به شیوه های متفاوتی در هنر ظاهر شوند یا خیر. در این مقاله، پاسخ مفصلی به این پرسش داده شده است.
تحولات سیاسی و اجتماعی پس از انقلاب اسلامی و بازتاب آن بر وضعیت زنان ایرانی در عرصه هنر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مطالعه وضعیت زنان در طول چهار دهه بعداز انقلاب اسلامی گواه تغییرات جدی و معناداری در وضعیت و جایگاه آنان در هردو سپهر فردی و جمعی است. زنان از فردای بعداز انقلاب تا پایان دهه چهارم انقلاب تغییراتی را در وضعیت خود تجربه کرده اند که موجب شکل گیری الگویی از زن در جامعه شده است که تقریبا متفاوت از الگوی مورد تأیید حاکمیت است. ازجمله عرصه هایی که روند این تغییر و تحولات را به خوبی نشان می دهند دو عرصه سینما و موسیقی است که در طول این چهار دهه توانسته اند بازتاب دهنده وضعیت زنان در جامعه باشند. لذا پژوهش حاضر در پاسخ به این سوال که چه نسبتی بین حضور زنان در عرصه اجتماعی با حضور آنان در دو عرصه سینما و موسیقی است؟ این فرضیه را مطرح می کند که حضور زنان در عرصه موسیقی و به ویژه سینما بازتاب مستقیم تحولات اجتماعی است، به وجهی که مطالعه و بررسی جایگاه زنان در این عرصه ها به خوبی نمایانگر حضور آنان در عرصه اجتماعی در طول این چهار دهه می باشد. برای بررسی این موضوع، ضمن استفاده از من ابع کتابخان ه ای و روش توصیفی تحلیلی، از چارچوب نظری جامعه شناسی هنر با تأکید بر رویکرد بازتاب ویکتوریا الکساندر استفاده شده است. نتیجه پژوهش نشان می دهد که حضور زنان در عرصه سینما (بیشتر) و موسیقی (کمتر) در طول حاکمیت نظام جمهوری اسلامی دچار تغییرات تدریجی اما عمیقی در دو بُعد کمی و کیفی شده است. این تغییرات که متاثر از تحولات داخلی و جهانی بوده است زمینه ساز به صحنه آمدن حضور فراجنسیتی زنان شده است.
تحلیل بوردیویی تصمیمات هنری کمال الملک در میدان هنر ایران در عصر قاجار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگره بهار ۱۴۰۳ شماره ۶۹
95 - 109
حوزههای تخصصی:
محمد غفاری، ملقب به کمال المک، از نقاشان نامی ایران در اواخر دوره قاجار و اوایل دوره پهلوی است. او از همان آغاز شیوه نقاشی کلاسیک اروپایی را در پیش گرفت و آن را به حد کمال رساند. در این مقاله، علت شیفتگی کمال الملک به نقاشی واقع گرای کلاسیک و بی توجهی و بی میلی او به نقاشی معاصر اروپایی مورد بررسی و تحلیل قرار می گیرد. بنابراین، هدف ما در این مقاله تبیین و تشریح عوامل احتمالی مؤثر در تصمیم گیری کمال الملک در این برهه حساس تاریخ هنر ایرانی است. سؤال اساسی مقاله این است که آیا کمال الملک در سفر فرهنگی خود به اروپا می توانست، به جای شیوه نقاشی قرن هفدهمی، شیوه قرن نوزدهمی را تعلیم ببیند و آن را با خود واردِ ایران کند؟ برای دادن پاسخی مناسب به این سؤال، ضمن به کارگیری روش تحقیق توصیفی تحلیلی از جامعه شناسی هنر بوردیو و مشخصاً از نظریه میدانِ هنر او استفاده و سعی شده است منش و موقعیت کمال الملک در میدان نقاشی و هنر قاجار به تفصیل مورد تحلیل و ارزیابی قرار بگیرد. همچنین، در این پژوهش از روش کتابخانه ای برای جمع آوری اطلاعات و از روش کیفی به منظور تجزیه و تحلیل آنها بهره برده شده است. در اینجا، به منظور دست یابی به تصویری روشن تر از وضعیت و رفتار کمال الملک، میدان هنر عهد قاجار به پنج دوره مرتبط با رشد و شکوفایی کمال الملک تقسیم شده است: دوره اول، پیش از ورود کمال الملک به تهران را بررسی می کند؛ دوره دوم از ورود کمال الملک به تهران تا ورود او به دربار ناصرالدین شاه را مد نظر قرار می دهد؛ دوره سوم، منش و موقعیت کمال الملک را در میدان هنر دربار ناصرالدین شاه در نظر می گیرد؛ در دوره چهارم، حضور کمال الملک در اروپا مورد توجه قرار می گیرد؛ و در نهایت، در دوره پنجم، بازگشت او به ایران و سفرش به عتبات عالیات بررسی می شود. نتایج حاصل از این بررسی نشان می دهد که منش و موقعیت کمال الملک در طول دوران حرفه ای فعالیت او، چه به عنوان هنرجو و چه به عنوان استاد، مسیری جز تعلیم و تحسین نقاشی های کلاسیک اروپایی را پیش روی او ترسیم نکرده است؛ به عبارتی دیگر، آنچه موجب روی آوردن کمال الملک به نقاشی های کلاسیک اروپایی شده است تا حدود زیادی ریشه در نیروها و عواملی دارد که برسازنده منش و موقعیت او در میدان هنر قاجار بوده اند.
دگردیسی تعاملِ هنری و سرگشتگیِ نهادی: ارائه الگوی داده بنیاد تعیین کننده های جامعه شناختی رابطه هنرمندان هنرهای تجسمی با مخاطبان در شهر اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش، با هدف ارائه الگوی داده بنیاد تعیین کننده های جامعه شناختی ارتباطات هنرمندان هنرهای تجسمی با مخاطبان و با استفاده از رویکرد کیفی و روش نظریه زمینه ای به انجام رسیده است. مشارکت کنندگان پژوهش شامل کارشناسان در حوزه هنر بودند که با استفاده از شیوه نمونه گیری هدفمند- نظری، تعداد 14 نفر از آنها به عنوان نمونه انتخاب شد. برای گردآوری داده ها از مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته و به منظور تجزیه وتحلیل داده ها، از سه شیوه کدگذاری باز، محوری و گزینشی استفاده شده است. یافته های پژوهش بیانگر این است که عوامل تأثیرگذار بر رابطه هنرمند- مخاطب عبارت اند از: فهمِ تکه تکه شده از تعامل، شخصیت حرفه ای- اخلاقی و چرخش تکنولوژیک (شرایط علی)، ناکارآمدی نهادی و فساد نهادینه شده (شرایط زمینه ای)، اقتصاد هنر و دگردیسی مخاطب (شرایط مداخله گر). این عوامل و شرایط در وضعیت فعلی جامعه ایرانی، سبب تخریب نسبی رابطه هنرمند و مخاطب شده اند. برای رهایی از این وضعیت، مشارکت کنندگان این استراتژی ها را ارائه داده اند: تعامل همدلانه، مخاطب شناسی مداوم، بازسازی نهادی، فرهنگ سازی هنری و بازسازی اقتصاد هنر. در صورت تحقق این راهبردها، تعالی هنری-فکری، بازآفرینی ساحت فرهنگی هنر و بازآفرینی ساخت اجتماعی هنر (پیامدها) اتفاق خواهد افتاد. به طور کلی نتایج پژوهش، نشانگر تعامل و رابطه دوسویه هنرمند-مخاطب، هنر-جامعه بود.
تحلیل دیوارنگاره های میدان ولی عصر(عج) با رویکرد جامعه شناسی هنری پی یر بوردیو
منبع:
پژوهش های میان رشته ای هنر دوره ۲ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱
159 - 176
حوزههای تخصصی:
نقاشی دیواری به فرآیند طراحی یا نوشتن بر روی دیوار اشاره دارد، در حالی که دیوارنگاری به اثر نقاشی یا نوشته شده بر روی دیوار گفته می شود. نقاشی های دیواری و تعابیر معروف، با توجه به بررسی های به دست آمده در تجربیات کاربردی و کارشناسی، با ویژگی های این هنر در ایران مرتبط هستند، مثلاً با معماری ارتباط تنگاتنگی دارند واز نظر ایجاد تأثیر قوی بصری، آفرینش زیبایی، هماهنگی فرم و ریتم نقش ارزشمندی در آثار معماری دارند. می توان به یکپارچگی با محیط اطراف، دیوارها و کل بنا، تکمیل کننده معماری، هویت بنا، سبک تزئینی، استحکام، مقاومت و عدم تعلق به دوره ای خاص اشاره کرد. هدف پژوهش حاضر بررسی جامعه شناختی نقاشی های دیواری میدان ولی عصر (ع) است که فراتر از تعریف فرم فیزیکی، به تأثیر اجتماعی نقاشی های دیواری و امکانات آن ها برای ارتباط و حرکت می پردازد. از این رو، پژوهش حاضر سعی دارد به چگونگی بازنمایی دیوارنگاره های میدان ولی عصر(عج) در سطوح ملی و بین المللی پاسخ دهد. روش تحقیق مقاله بر اساس دیدگاه اجتماعی پیر بوردیو است و به تحلیل نقاشی های دیواری میدان ولی عصر(عج) در بستر اجتماعی امروز می پردازد. این پژوهش با استفاده از روش های توصیفی تحلیلی و از طریق تحقیق کتابخانه ای و مشاهده آثار انجام شده است. نتایج این بررسی نشان می دهد موضوعاتی که هنرمندان دیوارنگاره ولی عصر(عج) اغلب مورد توجه دارند، شرایط و اتفاقاتی است که در جامعه ملی و بین المللی رخ داده است. سرمایه های اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و نمادین در به نمایش گذاشتن اقتدار، همبستگی، وحدت و غیره به وفور قابل مشاهده است، اما طراحان این دیوارنگاره ها سعی نموده اند که از سرمایه نمادین به شیوه تمثیل سازی بهره برد و امر تأثیرگذاری بر مخاطب را افزایش دهد.