مطالب مرتبط با کلیدواژه
۸۱.
۸۲.
۸۳.
۸۴.
۸۵.
۸۶.
۸۷.
۸۸.
۸۹.
۹۰.
۹۱.
۹۲.
۹۳.
۹۴.
۹۵.
۹۶.
۹۷.
فرزندپروری
منبع:
پژوهشنامه متون ادبی دوره عراقی دوره ۴ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲
123 - 135
حوزه های تخصصی:
سبک فرزندپروری یکی از نظریه های مطرح در حوزه روان شناسی است که در آن به بررسی جایگاه خانواده و تعامل آن با فرزندان می پردازد. براساس تقسیم بندی که «دیانا بامریند» از انواع سبک فرزندپروری ارائه کرده، چهار نوع شیوه فرزندپروری اقتدارگرایانه، مسامحه گرایانه، مستبدانه و آسان گیرانه را معرفی می کند و براین اساس به تحلیل نقش والدین در تربیت کودکان می پردازد. خواجه نصیرالدین طوسی، حکیم، فیلسوف و متکلم بزرگ قرن هفتم هجری، در اثر ارزشمند خود، اخلاق ناصری که از مهم ترین رساله های حکمت عملی به شمار می رود، در سه باب اخلاق فردی، تدبیر منزل و سیاست مدن به تحلیل انسان، خانواده، تعلیم و تربیت و جامعه می پردازد. این پژوهش بر آن است تا به شیوه توصیفی تحلیلی به بررسی نمودهای تعلیم و تربیت و شیوه های فرزندپروری در اخلاق ناصری براساس نظریه دیانا بامریند بپردازد. یافته های پژوهش نشان می دهد، آنچه خواجه نصیرالدین طوسی در کتاب اخلاق ناصری از شیوه های تربیتی فرزندان و نقش والدین ارائه می دهد، براساس سبک فرزندپروری مستبدانه قابل بررسی است. از سویی دیگر، تحلیل مؤلفه های موجود در این اثر ما را به دستاوردهای درخوری در زمینه ویژگی های تربیتی و آموزشی در ادبیات کلاسیک، به ویژه ادبیات تعلیمی می رساند.
اثربخشی آموزش مادران با رویکرد رفتاری بارکلی بر ابعاد فرزندپروری و اضطراب کودکان مبتلا به اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: نه تنها بررسی مولفه های و عوامل موثر بر آن در جهت کمک به پیشگیری و درمان این اختلال در کودکان حائز اهمیت می باشد، بلکه بررسی اثربخشی درمان های موثر بر کاهش علائم این اختلال نیز ضرورت دارد. پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی آموزش مادران با رویکرد رفتاری بارکلی بر ابعاد فرزندپروری و اضطراب کودکان مبتلا به اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی انجام شد. روش پژوهش: روش پژوهش نیمه تجربی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه های آزمایش و گواه بود. جامعه پژوهش کلیه کودکان مبتلا به اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی مراجعه کننده به کلینیک روانپزشکی تخصصی کودکان شهر گرگان در ده ماهه اول سال 1401 بودند. نمونه پژوهش 24 نفر بودند که با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (12 نفر)، گواه (12 نفر) جایگزین شدند. گروه آزمایش آموزش مادران به روش رفتاری بارکلی را در 12 جلسه 90 دقیقه ای آموزش دیدند. ابزارهای پژوهش پرسشنامه های فرزندپروری آلاباما فرم والد (1991)، مقیاس اضطراب کودکان اسپنس فرم والد (2001) بود. داده ها با روش تحلیل کوواریانس با استفاده از نرم افزار SPSS-22 تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد که آموزش والدین با رویکرد بارکلی باعث بهبود ابعاد فرزندپروری (مشارکت والدین، فرزندپروری مثبت، بی ثباتی در انضباط، ضعف در نظارت و تنبیه بدنی) در مادران و کاهش اضطراب در کودکان مبتلا به اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی شد (05/0>P). نتیجه گیری: بر اساس یافته های پژوهش حاضر می توان چنین نتیجه گرفت که آموزش والدینی بارکلی می تواند با اصلاح الگوی تعاملی و فرزندپروری والدین کودکان دارای اختلال کم توجهی بیش فعالی، به عنوان یک روش کارآمد جهت بهبود ابعاد فرزندپروری مادران و اضطراب کودکان دارای اختلال کم توجهی بیش فعالی مورد استفاده گیرد.
اثربخشی برنامه ی آموزش فرزندپروری با رویکرد عقلانی آینده نگر بر خلاقیت فرزندان دختر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات روانشناسی تربیتی سال نوزدهم تابستان ۱۴۰۲ شماره ۵۰
150 - 130
حوزه های تخصصی:
سابقه و هدف مفهوم عقلانیت و خرد در متون دینی و فلسفی قدمتی دیرینه دارد. از سوی دیگر، امروزه اهمیت فرزند پروری و استفاده از رویکردهای متناسب با فرهنگ اسلامی ایرانی سبک های فرزندپروری و تاثیر آن بر تربیت و آینده فرزندان بر کسی پوشیده نیست. این پژوهش با هدف اثربخشی برنامه آموزش فرزندپروری با رویکرد عقلانی آینده نگر بر خلاقیت فرزندان دبستانی صورت گرفته است. روش کار این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه است. جامعه پژوهش شامل والدین دانش آموزان دبستانی شهر تهران در سال تحصیلی 1401-1400 بود که با توجه به ملاک های ورود، 30 نفر به طور تصادفی در دو گروه آزمایش (بسته فرزندپروری عقلانی آینده نگر را در طی 10 جلسه آموزش دیدند) و گروه کنترل (بدون دریافت مداخله) جایگزین شدند. در این پژوهش از آزمون خلاقیت تورنس (1989) استفاده شد. داده های جمع آوری شده با استفاده از تحلیل کوواریانس چندمتغیری تحلیل شدند. نتایج تحلیل کوواریانس چندمتغیری نشان که بین خلاقیت فرزندان در زیرمقیاس های (بسط، سیالی، ابتکار و انعطاف پذیری) با گروه گواه تفاوت معناداری دارد (001/0>P). بر اساس یافته های به دست آمده می توان نتیجه گرفت آموزش فرزندپروری عقلانی آینده نگر بر خلاقیت کودکان دبستانی اثربخش است؛ و از این آموزش می تواند به عنوان یک رویکرد متناسب با فرهنگ ایرانی استفاده کرد
سخن سردبیر: نقش خانواده در تعلیم و تربیت فرزند(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده درمانی کاربردی دوره ۴ ویژه نامه ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۱۷) مجموعه مقالات حوزه خانواده و فرزند
1 - 2
حوزه های تخصصی:
در بین تمامی نهادها، سازمان ها و مؤسسات اجتماعی، خانواده مهم ترین، ارزشمندترین و اثربخش ترین نقش ها را دارا است. خانواده طبیعی ترین و مشروع ترین واحد تولید مثل و فراگیرترین واحد اجتماعی به شمار می آید. خانواده دارای اهمیت تربیتی و اجتماعی است. افراد از سوی خانواده و در خانواده گام به عرصه هستی می نهند و جامعه نیز از تشکل افراد هستی و قوام می باید؛ بنابراین از ارکان عمده و نمادهای اصلی هر جامعه به شمار می رود. بهنجاری یا ناهنجاری جامعه در گرو شرایط عمومی خانواده هاست و هیچ یک از آسیب های اجتماعی فارغ از تأثیر خانواده پدید نمی آید. نقش اصلی و آشکار خانواده تولید مثل و انتقال سینه به سینه ارزش ها و میراث فرهنگی و اعتقادی از نسلی به نسل دیگر است. تربیت نسل و تأمین نیازهای اساسی انسانی و ایجاد تعادل روانی، عاطفی و اجتماعی در اعضاء، از جمله اهمیت خانواده است. خانواده در اسلام به عنوان بنیادی مستحکم و نهادی اساسی و اجتماعی محسوب می شود. خانواده به وسیله ازدواج به صورت یک پیمان با تکیه بر حقوق و قوانین بر مبنای مردن و رحمت استوار می گردد. تشکیل خانواده پیمانی و متعهدانه بین زن و مرد است که هدف آن تأمین نیازهای انسانی و آرامش و سکون آنان با یکدیگر است که تولید و پرورش فرزندان اهداف عالیه انسانی آن محسوب می شود. فرزند پروری الزامی و یک ضرورت اجتماعی است. مهارتی است که باید پیش از فرزند آوری بیاموزیم تا روابط والد و کودک به درستی شکل گیرد. فرزند پروری مجموعه روش هایی است که والدین برای رشد و پروش کودک خود به کار می برند؛ روش هایی که در ارضای نیازها، یادگیری، رفتار و عملکرد، طرز تفکر، ارتباطات و به طور کلی تربیت فرزندشان نقش دارد؛ بنابراین می توان گفت که آموختن مهارت های رشد در پرورش کودک از مهارت های پایه ای و زیربنای مهم فرزند آوری است.
بررسی رابطه بین شیوه های فرزند پروری والدین و میزان رضایت زناشویی با پرخاشگری کودکان
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی رابطه ی بین شیوه های فرزند پروری والدین و میزان رضایت زناشویی با پرخاشگری کودکان شهرستان لامرد می باشد. جامعه پژوهش شامل تمام نوآموزان پنج ساله 18 مهدکودک شهرستان لامرد و والدینشان که در سال تحصیلی 1399-1398 در مهدکودک های این شهرستان مشغول به فعالیت هستند می باشد. نمونه آماری آن شامل 50 نفر از کودکان مذکور و والدین آن ها بوده که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده از جامعه فوق انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه استاندارد فرزند پروری بامریند، پرسشنامه پرخاشگری آرنولد باس و مارک پری اچ و پرسشنامه رضایتمندی زناشویی انریچ که پایایی و روایی آن توسط پژوهش های قبلی در ایران تأییدشده است، می باشد. عمده ترین نتایج تحقیق مبین آن است که بین سبک فرزند پروری دموکراتیک، سهل گیرانه و مستبدانه والدین با مؤلفه های پرخاشگری کودکان هیچ رابطه معناداری وجود ندارد. همچنین بین رضایت زناشویی والدین با مؤلفه های پرخاشگری کودکان و بین رضایت زناشویی والدین با سبک فرزند پروری هیچ رابطه معناداری وجود ندارد.
مقایسه اثربخشی والدگری مبتنی بر مهارت های سازماندهی و والدگری مثبت بر بهبود مهارت های فرزندپروری و کیفیت تعامل والد-کودک در کودکان ناشنوا و کم شنوا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی والدگری مبتنی بر سازماندهی و والدگری مثبت بر بهبود مهارت های فرزندپروری و کیفیت تعامل والد-کودک در کودکان ناشنوا در شهرستان سمنان انجام شد. روش: این پژوهش به صورت شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون بود. جامعه آماری شامل تمامی مادران کودکان ناشنوا و کم شنوا در سطح شهرستان سمنان در سال تحصیلی 1401 - 1400 بود. شانزده شرکت کننده این مطالعه به صورت تصادفی در دو گروه آزمایشی فرزندپروری مثبت ) 8 نفر ( و مبتنی بر سازماندهی ) 8 نفر ( منتسب شدند. شرکت کنندگان به پرسشنامه های فرزندپروری بامریند ) 1973 ( و رابطه والد-فرزند پیانتا ) 2011 ( قبل و بعد از مداخله پاسخ دادند. یافته ها: نتایج تحلیل کوواریانس چندمتغیری نشان داد که بین گروه ها تفاوت معناداری وجود دارد و گروه والدگری مثبت میانگین بالاتری نسبت به گروه والدگری مبتنی بر مهارت های سازمان دهی در مهارت های فرزندپروری و تعامل والد-کودک دارد. بعالوه نتایج آزمون t زوجی نشان داد که تغییرات در دو گروه ا گرچه از پیش آزمون تا پس آزمون معنادار است، اما تغییرات گروه والدگری مثبت بیشتر است. نتیجه گیری: تعامل مادر با کودک یک امر پیچیده و چندبعدی است و باتوجه به ناشنوا بودن فرزند، این تعامل باید از عوامل کلیدی مؤثری مانند نگرش، میزان پذیرش والدین، نحوه مدیریت و کنترل رفتار، حس شایستگی اجتماعی و خویشتنداری، دانش و مهارت والدگری، خوش فکری والدین در تربیت کودک و ایجاد محیطی با حداقل تعارض برخوردار باشد که در نتایج داده ها والدگری مثبت هم سویی بیشتری با این موارد داشته است.
ارتقای نظریه ذهن و دانش هیجانی کودکان پیش دبستانی: متناسب سازی و بررسی اثربخشی بسته آموزش واسطه گری مادران مبتنی بر رویکرد تحول یکپارچه انسان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، متناسب سازی و بررسی اثربخشی بسته آموزش واسطه گری مادران مبتنی بر رویکرد تحول یکپارچه انسان جهت ارتقاء نظریه ذهن و دانش هیجانی کودکان پیش دبستانی بود. روش پژوهش، آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کودکان پیش دبستانی شهر مشهد و مادران آن ها در سال تحصیلی 1401-1402 بودند که از میان آن ها تعداد 24 کودک (13 دختر و 11 پسر) و مادران آن ها به روش در دسترس انتخاب و به تصادف در دو گروه آزمایش (12 نفر) و کنترل (12 نفر) گمارش شدند. جهت سنجش نظریه ذهن از مجموعه تکالیف نظریه ذهن (Wellman & Liu, 2004) و جهت سنجش دانش هیجانی از ابزار تطبیق هیجانی (Izard, Haskins, Schultz, Trentacosta & King, 2003) استفاده شد. ابتدا بسته آموزش واسطه گری مادران از بسته های موجود (Vahidi, Aminyazdi & Kareshki, 2017 ; Poortaheri, Yazdi, Kareshki & Rahimi, 2022 ) اقتباس و جهت ارتقاء توانایی نظریه ذهن و دانش هیجانی متناسب سازی شد، سپس با استفاده از نظر متخصصان و شاخص های روایی محتوایی، روایی بسته مورد بررسی و تأیید قرار گرفت. در نهایت آموزش به صورت 8 جلسه 90 دقیقه ای به گروه آزمایش ارائه شد. نتایج تحلیل کواریانس چندمتغیری نشان داد که آموزش بسته واسطه گری مادران، سبب افزایش توانایی نظریه ذهن و دانش هیجانی کودکان شده است. با توجه به نتایج پژوهش حاضر، آموزش واسطه گری مبتنی بر رویکرد تحول یکپارچه انسان به مادران، رویکردی مفید در جهت افزایش توانمندی های شناختی و هیجانی کودکان است.
تعیین اثربخشی بسته ی آموزشی سبک فرزند پروری سلیگمن بر تعارضات مادر و دختر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده درمانی کاربردی دوره ۴ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۱۵)
638 - 648
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف این مقاله بررسی اثربخشی بسته آموزشی سبک فرزندپروری سلیگمن بر کاهش تعارضات مادر-دختر بود. روش پژوهش: این پژوهش از نوع آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه ی آماری کلیه مادران دارای دختر نوجوان دانش آموز بود. نمونه شامل 40 مادر دارای نوجوان بود که از طریق روش در دسترس انتخاب شدند و به شکل تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه جایگزین شدند. ابزار پژوهش مقیاس تعارض مادر و دختر (یوسفی و سبزواری، 1398) بود که کلیه آزمودنی ها در پیش آزمون و پس آزمون پاسخ دادند. در حالیکه مادران گروه کنترل هیچگونه آموزشی دریافت نکردند مادارن گروه آزمایش پانزده جلسه شصت دقیقه ای آموزش فرزندپروری سلیگمن را دریافت کردند. هر دو گروه قبل و بعد از دریافت آموزش ها توسط ابزار پژوهش مورد ارزیابی قرار گرفتند. داده های گردآوری شده در دو سطح توصیفی (میانگین و انحراف استاندارد) و استنباطی (آزمون تحلیل کواریانس) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت محاسبات آماری به کمک نرم افزار SPPS23 انجام شد. یافته ها: نتایج نشان دادکه آموزش فرزندپروری سلیگمن در کاهش تعارضات مادر-دختر اثر معنادار دارد (01/0p<). نتیجه گیری: با توجه به نتایج می-توان گفت بسته ی آموزشی فرزندپروری سلیگمن برای بهبود ارتباط مادر-دختر و بهبود ارتباط بین آنان روش مناسبی است.
تأثیر شیوه فرزندپروری مستبدانه بر اضطراب جدایی با نقش میانجی سبک دلبستگی ناایمن در دانش آموزان مقطع ابتدایی
حوزه های تخصصی:
پیشینه و اهداف: هدف از پژوهش حاضر تعیین تأثیر شیوه فرزندپروری مستبدانه بر اضطراب جدایی با نقش میانجی سبک دلبستگی ناایمن در دانش آموزان بود. این پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نظر ماهیت از نوع تحقیقات توصیفی همبستگی است که به شکل میدانی انجام شده است. روش ها: جامعه آماری این پژوهش را کلیه دانش آموزان مقطع ابتدایی شهر شاهرود تشکیل داده اند که تعداد کل جامعه حدود 17 هزار نفر می باشد. با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس تعداد 302 نفر به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند. برای جمع آوری داده های پژوهش از سه پرسشنامه شیوه های فرزندپروری دیانا و بامریند (1973)، پرسشنامه اختلال اضطراب جدایی (SASC) و پرسشنامه سبک های دلبستگی هازن و شیور (1999) بهره گرفته شد. برای بررسی روایی صوری و محتوایی پرسشنامه ها از نظرات 7 تن از متخصصان علوم تربیتی و جهت بررسی پایایی پرسشنامه ها از ضریب آلفای کرونباخ استفاده شد. جهت آزمون فرضیات پژوهش از روش مدل سازی معادلات ساختاری با رویکرد حداقل مربعات جزئی استفاده شد. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که شیوه فرزندپروری مستبدانه بر اضطراب جدایی و سبک دلبستگی ناایمن دانش آموزان تأثیر مثبت و معناداری دارد، دلبستگی ناایمن بر اضطراب جدایی دانش آموزان تأثیر مثبت و معناداری دارد و همچنین نقش میانجی سبک دلبستگی ناایمن در ارتباط بین شیوه فرزندپروری مستبدانه و اضطراب جدایی نیز تأیید گردید. نتیجه گیری: کودکانی که در معرض اختلال اضطراب جدایی و سبک دلبستگی ناایمن هستند نیاز به حمایت های روانشناختی بیشتری داشته و لازم است جهت برخورد مناسب با این کودکان مهارت های لازم به والدین آنها آموزش داده شود.
نقش فرزندآوری و فرزندپروری در افزایش کیفیت زندگی از منظر آیات و روایات
حوزه های تخصصی:
دین مبین اسلام به فرزندآوری و فرزندپروری اهتمام ویژه ای دارد و آن را موجب افزایش کیفیت زندگی دنیوی و اخروی می داند. این در حالی است که فرهنگ استعماری غرب، نسخه فرزند کمتر زندگی بهتر را برای جوامع اسلامی تجویز می کند. پژوهش حاضر با روش توصیفی تحلیلی و جمع آوری اطلاعات کتابخانه ای، کوشیده است با بررسی نقش فرزند در افزایش کیفیت زندگی، والدین را به فرزندآوری و فرزندپروری ترغیب کند تا زندگی باکیفیت تری را تجربه کنند. دستاوردهای پژوهش حاضر نشان داد که فرزندآوری و فرزندپروری، موجب بالارفتن کیفی زندگی مادی و معنوی و افزایش اقتدار خانواده و جامعه است و فرزندان صالح نه تنها در پیشامدهای روزگار، یاریگر و تسهیل کننده مشکلات و به دلیل پاکی و رفتار نیکو، روشنی چشم خانواده و موجب عزت و شادکامی هستند؛ بلکه اجر اخروی آن، سرمایه مهم معنوی و صدقه جاریه برای والدین است و به دلیل برخورداری از سهم الرزق در نزد خدای رازق، وسعت دهنده رزق خانواده و جامعه و تداومگر فرهنگ حیات بخش و باکیفیت توحیدی از نسلی به نسل های آینده هستند.
مطالعه نحوه میانجیگری والدین در مواجهه با فضای رسانه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات رسانه های نوین سال ۹ پاییز ۱۴۰۲شماره ۳۵
397-444
حوزه های تخصصی:
رسانه های نوین،از طریق ترویج الگوهای متفاوت تعامل اجتماعی وامکان دسترسی به اطلاعات وسیع، چشم اندازهای جدیدی به روی اعضای خانواده گشوده وبافراهم کردن فرصت های جدید برای فعالیت مشترک، تأثیرات شگرفی برارتباطات اعضای خانواده گذاشته است.هدف اصلی این مقاله،مطالعه نحوه میانجیگری وتعاملات والدین دربکارگیری واستفاده فرزندان ازامکانات فضای مجازی،حدودو مرزهای فعالیت بافناوریهای ارتباطی ومهارتهای لازم در فضای رسانه است.این پژوهش با رویکرد کیفی و با استفاده از روش تحلیل مضمون انجام شده است.نمونه تحقیق،مشارکت کنندگان بالقوه ازوالدین درسطح شهرکرج بودند.بادر نظر گرفتن اهمیت حداکثرتنوع درنمونه تحقیق ومحدودیت های موجودبرای انجام مصاحبه،ملاک هایی برای انتخاب چارچوب نمونه درنظر گرفته شد.بااستفاده ازنمونه گیری هدفمند(برمبنای معیارهای انتخاب)ونظری،بعدازمصاحبه نیمه ساختاریافته با 15 نمونه والد،اشباع مضمونی حاصل شد.یافته های این پژوهش از57 اظهار مهم غیرتکراری وغیرهمپوشان،ذیل4 "مضمون کلی"شامل توانمندی رسانه ای والدین،"میانجیگری محدود کننده"،"میانجیگری دیده بان"،"میانجیگری فعال"،10"مضمون فرعی" و43 "واحد معنایی فشرده" به دست آمدند.نتایج نشان داد مهارتهای رسانه ای والدین شامل راهبردهایی است که به آنان امکان می دهد به طورموثربامحیط رسانه ای واستفاده کودکان و نوجوانان روبرو شوند.باتوجه به انواع استراتژی های میانجیگری های محدود کننده،دیده بانی و فعال،در تعاملات پیچیده والد-کودک،بسیاری از عوامل زمینه سازفردی مداخله کرده واستراتژی های میانجی گری،باتغییرات رفتارهای دیجیتالی کودکان متغیربوده،وتابعی ازرشدوفعالیت آنان درفضای مجازی است.بنابراین نحوه مواجهه والدین بافضای رسانه،منحصربه یک استراتژی میانجی گری نبوده،وممکن است به منظورمداخله رسانه ای،والدین ازچندروش استفاده کنند.نه تنهاوالدین بررفتارهای کودک تأثیرگذارند،بلکه رفتارواقعی کودک یا تواتمندیهای دیجیتالی وی نیزرفتارآنان رامتأثرنموده،به نحوی که رویکردمیانجیگری خودرا،باتوجه به فعالیتی که کودک انجام می دهد،اتخاذ می کنند.
تجربه مادری و چالش های فرزندآوری زنان شاغل: مطالعه کیفی در شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نزدیک به دو دهه است که میزان باروری کل در ایران، در سطح جانشینی و پایین تر از آن قرار گرفته است. از منظری دیگر، در بستر تحولات اجتماعی دهه های اخیر در ایران، در میان نسل های جدید جامعه ایرانی، روند مشارکت زنان در سطوح عالی آموزش و نیز در بازار کار، افزایش یافته است. در چنین شرایطی، در نگاه زنان، تحصیلات و اشتغال عاملی در تزاحم و گاهی در تعارض با فرزندآوری نمایان می شود. این مقاله با رویکرد پژوهش کیفی، چالش های فرزندآوری زنان شاغل را واکاوی کرده است. افراد مطالعه شده، شامل 22 زن ازدواج کرده شاغل در شهر تهران بودند که ازطریق نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و از آنها مصاحبه شد. گردآوری داده ها در بهمن سال 1401 تا اردیبهشت 1402 با ابزار مصاحبه عمیق و تحلیل داده ها با تکنیک تحلیل مضمون انجام شد. یافته های مطالعه حاکی از آن است که اهم چالش های مرتبط با فرزندآوری زنان شاغل شرکت کننده در این مطالعه، در 10 خرده مضمون و 4 مضمون اصلی احصاشدنی است که عبارت اند از: چالش های شغلی (محیط کار)، فرزندپروری، اقتصادی و آموزش فرزندان. برآیند این شرایط، تمایل زنان شاغل مشارکت کننده در این پژوهش را به داشتن فرزند کمتر، به عنوان یکی از راه های اجتناب از این تعارض ها و چالش ها سوق داده است. با این اوصاف، به نظر می رسد که طراحی برنامه ها و سیاست ها در جهت کاهش این تعارض ها و چالش ها، راهبرد مؤثری برای افزایش فرزندآوری زنان شاغل باشد.
نقش والدین در ارضای نیازهای اساسی روان شناختی فرزندان: مرور نظام مند
حوزه های تخصصی:
زمینه: نظریه خودتعیین گری بیان می دارد که ارضاء سه نیاز اساسی و جهان شمول خودمختاری، شایستگی و ارتباط، باعث انگیزش درونی در کودکان و نوجوانان شده و نقش محوری در بهزیستی و سازگاری ایشان دارد. این نظریه تأکید می کند که والدین، در تعامل با سایر افراد تأثیرگذار در زندگی فرزندان، نقشی اساسی در اجتماعی کردن فرزندان دارند و شیوه رفتار آنان به طور عمده ای می تواند بر ارضا یا بازداری نیازهای روان شناختی مؤثر باشد.هدف: پژوهش حاضر با هدف مرور نظامند پژوهش های (داخلی و خارجی) برای دستیابی به اقدامات و رفتارهای والدینی که بر ارضای نیازهای اساسی روان شناختی فرزندان تأثیر می گذارند، انجام شد.روش: پژوهش حاضر کیفی و با روش مرور سیستماتیک (مرور نظام مند) انجام شده است. پایگاه های اطلاعاتی ScienceDirect،ERIC ، Google Scholar، پژوهشگاه اطلاعات و مدارک علمی ایران (ایرانداک)، پایگاه اطلاعات علمی جهاد دانشگاهی (سید)، پایگاه مجلات تخصصی نور (نورمگز) و پایگاه مجلات و نشریات ایران (مگ ایران) برای یافتن مقالات مرتبط با معیارهای ورود و خروج مشخص جستجو شدند.یافته ها: پس از طی مراحل شناسایی، غربال گری، ارزیابی و شمول، تعداد 23 مطالعه انتخاب شد و اقدامات والدینی در راستای ارضای نیازهای اساسی روان شناختی فرزندان از آنها استخراج شد. تعداد این اقدامات افزون بر 90 عنوان رفتار یا اقدام والدینی بود که به تفکیک سه نیاز خودمختاری، شایستگی و ارتباط ارائه و بر اساس شباهت، مقوله بندی شدند.نتیجه گیری: از نتایج ای مرور می توان برای تهیه بسته های آموزشی معتبر و به کارگیری آن در راستای آموزش اقدامات والدینی مؤثر به والدین، برای ارتقای توانایی آنها برای ارضای نیازهای اساسی فرزندان شان استفاده شود.
رابطه ی بین شیوه های فرزندپروری والدین و اختلالات رفتاری در دانش آموزان مقطع دوم و سوم دبیرستان (مورد مطالعه: مدارس کاردانش شهر بیرجند)(مقاله علمی وزارت علوم)
شیوه های فرزندپروری، روش هایی است که والدین برای تربیت فرزندان خود به کار می گیرند. در این پژوهش سعی بر آن شده است که رابطه ی بین شیوه های فرزندپروری والدین و اختلالات رفتاری در نوجوانان مورد بررسی قرار گیرد. این تحقیق به روش پیمایشی از نوع توصیفی- تبیینی و همبستگی انجام شده است. بر اساس نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای، 250 دانش آموز مدارس دخترانه و پسرانه کاردانش شهرستان بیرجند انتخاب شدند و به پرسشنامه شیوه فرزندپروری بامریند (1972) و اختلالات رفتاری راتر (1967) پاسخ دادند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش رگرسیون همزمان استفاده شد. نتایج تحلیل رگرسیون برای اختلال رفتاری کلی نشان داد شیوه ی فرزندپروری مقتدرانه، قوی ترین پیش بینی کننده است و متغیرهای شیوه ی فرزندپروری مستبدانه، سن پدر، شیوه ی فرزندپروری سهل گیرانه، تحصیلات مادر، جنسیت دانش آموز و سن مادر به ترتیب در مراحل بعدی قرار می گیرند و حدود 16 درصد از واریانس متغیر ملاک را تبیین نموده اند. بنابراین بین شیوه های فرزندپروری مقتدرانه با متغیرهای اضطراب، ناسازگاری اجتماعی و رفتار ضد اجتماعی رابطه ی مسقیم، بین شیوه ی فرزندپروری مستبدانه با متغیرهای اضطراب، ناسازگاری اجتماعی و رفتار ضد اجتماعی و هم چنین بین شیوه فرزندپروری سهل گیرانه و رفتار ضد اجتماعی رابطه ی معکوس وجود دارد.
عوامل رشد اخلاقی کودکان در رابطه والد ۔ فرزند از منظر روان شناسی اخلاق(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
اخلاق پژوهی سال ۲ پاییز ۱۳۹۸ شماره ۴
113 - 135
حوزه های تخصصی:
تربیت نسلی که به هنجارهای اجتماعی و اخلاقی پایبند باشد و بتواند هم به عنوان عضوی مؤثر و سازگار با دیگر انسان ها زندگی کند و هم به عنوان انسان برخوردار از قابلیت تعالی ، از تعاملات اجتماعی برای رشد فردی بهره ببرد ، موضوعی است که پیشینه ای دیرینه دارد . شناسایی عوامل و ساز و کارهای تأثیر این عوامل ، در رشد اخلاقی ، نخستین گام برای اقدام مؤثر در راستای رسیدن به این هدف تاریخی است . این نوشتار در صدد است با مروری بر یافته های روان شناسی اخلاق و با روش اِسنادی ، عوامل رشد اخلاقی کودکان در خانواده را شناسایی و معرفی نماید . حوزه تأثیر این عوامل ، اخلاق اجتماعی است . این نوشتار به خانواده های هسته ای شامل والدین و فرزندان می پردازد و به خانواده گسترده نمی پردازد . شناسایی عواملی که در مناسبات دوسویه والد۔فرزند قلمروی این نوشتار است و دیگر عوامل از جمله آنها که به رابطه خواهر/برادرها مربوط هستند ، به مجالی دیگر واگذار شده است .
نگرش نسلی به ارزش های ازدواج، فرزندآوری و فرزندپروری (تفاوت های دو نسل مادران و دختران در مراکز شهری شهرستان ایلام)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش، شناخت وضعیت و مقایسه ارزش های حوزه ازدواج، فرزندآوری و فرزندپروری، بین دو نسل مادران و دختران در مراکز شهریِ شهرستان ایلام است. روش پژوهش پیمایش مقطعی بوده و داده ها با استفاده از پرسشنامه محقق ساخته جمع آوری شد. روش نمونه گیری خوشه ای برای گردآوری داده ها از350 نفر از زنان 15 تا 30 ساله هرگز ازدواج نکرده و زنان 35 تا 65 سال حداقل یک بار ازدواج کرده استفاده شد. یافته ها نشان می دهد که بیشترین تفاوت نسلی مربوط به نگرش به ازدواج (سنتی-مدرن)، نگرش به روابط خارج از چارچوب ازدواج، نگرش به فرزندآوری، نگرش به تعداد مناسب فرزند و مبنای انتخاب همسر است. در این زمینه ها نسبت ارزش های مدرن در نگرش دختران بیشتر از مادران است. اجماع و توافق نظر هر دو نسل به ضرورت ازدواج، نگرش به طلاق، سن مناسب ازدواج برای دختر و پسر، فاصله سنی دختر و پسر در ازدواج، فرزندپروری، مخالفت با چندهمسری و همچنین زمان مناسب ازدواج دختر است. یافته ها حکایت از این دارند که همسویی و اجماع دو نسل در تعداد قابل توجهی از نگرش ها و اختلاف در ابعاد دیگر سبب شده که در این پژوهش، تفاوت نسلی بیش از شکاف یا تعارض نسلی مطرح باشد. افزایش تاب آوری در خانواده، گفتگوی بین نسلی در خانواده، پذیرش تفاوت های بین نسلی در خانواده به عنوان فرایندی از زندگی در دوران مدرن و کاهش تحکم سنتی والدین می تواند مانع از تبدیل تفاوت های بین نسلی به تعارضات بین نسلی شود.
آداب فرزندپروری در سده های چهارم تا هشتم هجری قمری براساس متون منثور ادبی و تاریخی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه اسلامی زنان و خانواده سال ۱۲ بهار ۱۴۰۳ شماره ۳۴
103 - 124
حوزه های تخصصی:
فرزند پروری و آداب پرورش از دیرباز مورد توجه فلاسفه، ادیبان و نخبگان فرهنگی بوده است که بازتاب بخشی از آن نیز در متون کهن زبان فارسی مشاهده می شود. پژوهش حاضر باهدف بررسی آداب فرزندپروری در سده های چهارم تا هشتم هجری قمری براساس متون منثور ادبی و تاریخی به روش کیفی از نوع تحلیل محتوا برپایه مطالعه متون اصلی انجام شد. یافته های پژوهش نشان دهنده نکات ظریف و ارزشمندی قبل و بعد از تولد فرزند برای تضمین سلامتی جسمی، روانی و معنوی اوست. باتوجه به اینکه ساختار بیشتر خانواده ها در گذشته سلطه گرایانه بوده است، برخی توصیه ها و ظرایف کلامی و رفتاری به والدین - در جایگاه صاحبان قدرت و اختیار – تأمل برانگیز و قابل توجه است. نام گذاری فرزندان و به کار بردن القاب شایسته برای آنها، ابراز محبت و احترام به فرزند، رعایت عدالت میان فرزندان هم جنس و غیرهم جنس، حفظ و مراقبت از فرزندان به بهای جان خود یا فرزند، اهتمام و تأکید به بازی کودکان، گزینش دقیق دایه باتوجه به ویژگی هایی خاص، پندواندرز، تعلیم و تربیت و جایگاه مهم تنبیه وتشویق از مواردی است که در متون ادبی شناسایی شد.