مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
۳۰.
۳۱.
۳۲.
۳۳.
۳۴.
۳۵.
۳۶.
۳۷.
۳۸.
۳۹.
۴۰.
فرزندپروری
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش، تبیین چگونگی اثر فرهنگ بر تحول کودک بر مبنای نظریه آشیانه تحول می باشد. برای دست یابی به این هدف از روش مطالعه کتابخانه ای بهره گرفته شد. نتایج به دست آمده از این مطالعه نشان داد که فرهنگ، عامل های محیطی تأثیرگذار بر تحول کودک را سازمان می دهد. از این رو، اثر این عامل ها در مقایسه با عامل های سازمان نایافته بر تحول بیشتر است. همچنین، باورهای قومیتی والدین به مثابه غشایی که با نظام های بزرگ تر فرهنگی در ارتباطند، در فرایند تحول نقش سازمان ده را ایفا می کند و هدف های تربیتی و در نتیجه کارکردهای فرزندپروری را شکل می دهند. در این میان، کودک نقش فعالی در تحول خود دارد، به طوری که کودک و آشیانه تحولی اش با یکدیگر پرورش و توسعه می یابند. این مهم حاکی از پویایی و انعطاف پذیری آشیانه تحول است تا بتواند با تفاوت های فردی کودک انطباق یابد.
بررسی رابطه بین اضطراب و سرسختی با سبک های فرزندپروری معلمان مدارس متوسطه شهر زاهدان
حوزه های تخصصی:
خانواده نخستین پایگاهی است که پیوند بین کودک و محیط اطراف او را به وجود می آورد. کودک در خانواده پندارهای اولیه را درباره جهان فرا می گیرد، از لحاظ جسمی و ذهنی رشد می یابد، شیوه های سخن گفتن را می آموزد، هنجارهای اساسی رفتار را یاد می گیرد و سرانجام نگرش ها، اخلاق و روحیاتش شکل می گیرد و به عبارتی اجتماعی می شود. هدف از این پژوهش بررسی رابطه بین اضطراب و سرسختی با سبک های فرزند پروری می باشد. جامعه آماری شامل کلیه معلمان مدارس متوسطه دخترانه ناحیه 2 زاهدان که مشتمل بر 423 نفر و نمونه آماری بر حسب جدول مورگان 170 نفر می باشد. روش نمونه گیری، تصادفی ساده می باشد. جهت گرداوری داده ها از سه پرسشنامه اضطراب بک (1988)، سرسختی کوباسا (1988) و سبک های فرزندپروری بامریند (1972) استفاده گردید. نتایج پژوهش حاکی از آن است که سبک فرزندپروری مقتدرانه، سبک غالب در میان سبک ها می باشد. همچنین مولفه مبارزه جویی در سرسختی بیشترین میانگین را به خود اختصاص داده است. نتایج استنباطی داده ها نیز نشان می دهد که بین سبک های فرزندپروری و اضطراب رابطه معناداری در سطح p ≤0/05 وجود ندارد. همچنین بین سبک فرزند پروری مقتدرانه و سرسختی رابطه معناداری درسطح p≤0/01 وجود دارد. بین اضطراب و سرسختی رابطه معکوس و منفی درسطح p≤0/01 وجود دارد. همچنین یافته های پژوهش حاضر حاکی از آن است که مولفه کنترل بیشترین پیش بینی را از سبک فرزندپروری معلمان متوسطه داشته است.
اثربخشی روان درمانی مبتنی بر غنی سازی روابط درون خانوادگی بر مهارت فرزندپروری مادران و نشانه های بالینی کودکان با اختلال رفتاری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی برنامه روان درمانی مبتنی بر غنی سازی روابط درون خانوادگی بر مهارت فرزندپروری مادران و نشانه های بالینی کودکان با اختلال رفتاری انجام شد. در این پژوهش دانش آموزان به همراه والدینشان با انتساب تصادفی به سه گروه آزمایشی و یک گروه کنترل تقسیم شدند. گروه های آزمایشی به ترتیب گروه اول فقط دریافت کننده برنامه آموزشی، گروه دوم فقط دریافت کننده دارو و گروه سوم دریافت کننده همزمان برنامه آموزشی و دارو بوده است و گروه کنترل هم هیچ مداخله ای دریافت نکرد. ابزارهای پژوهش پرسشنامه جمعیت شناختی، سبک فرزندپروری بامریند و فهرست نشانه های بالینی کودک اجرا شدند. برنامه بهبودبخشی روابط درون خانوادگی به شکل هشت جلسه گروهی والدین، یک جلسه خانوادگی اختصاصی، دو جلسه تماس تلفنی و یک جلسه تقویتی برگزار شد. تحلیل داده ها به روش تحلیل کواریانس چند متغیره از نوع اندازه گیری های مکرر بود. نتایج پژوهش حاضر نشان می دهد که روان درمانی مبتنی بر غنی سازی روابط درون خانوادگی موجب ارتقای مهارت های فرزندپروری مقتدرانه و کاهش نشانه های بالینی فرزندان شده است و این نتایج در پیگیری سه ماه نیز پایدار است.
فرزندپروری پس از طلاق: یک پژوهش کیفی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: فرزندپروری یکی از تکالیف حساس پیش روی والدین و از عوامل مؤثر در سلامت روانی فرزندان به شمار می رود. یکی از موارد تأثیرگذار بر فرایند فرزندپروری، طلاق است. هدف از انجام پژوهش حاضر، بررسی تجارب والدین از فرزندپروری پس از طلاق بود.
مواد و روش ها: این مطالعه به روش کیفی و با استفاده از روش پدیدارشناسی توصیفی انجام شد. جامعه هدف شامل زنان و مردانی بود که تجربه فرزندپروری پس از طلاق را داشتند. مشارکت کنندگان پژوهش، 13 نفر (زن و مرد) بودند که با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند با حداکثر تنوع، از میان مراجعه کنندگان به مراکز مشاوره دعوت به مشارکت شدند و به وسیله مصاحبه عمیق و اکتشافی مورد بررسی قرار گرفتند. داده ها با روش هفت مرحله ای Colaizzi تجزیه و تحلیل گردید.
یافته ها: تحلیل تجارب مشارکت کنندگان منجر به شناسایی 10 مضمون اصلی شامل «رابطه والدین، نیازهای فردی والد، شبکه حمایتی والد پس از طلاق، نگرش، هیجانات و چالش های والد، پاسخگویی و نظارت والد، پختگی والد- فرزند و آسیب روانی والد- فرزند در فرایند فرزندپروری» گردید.
نتيجه گيري: والدین، فرزندپروری پس از طلاق را تکلیف چالش برانگیزی توصیف می کنند. چگونگی ارتباط والدین، نیازهای فردی و منابع حمایتی آن ها پس از طلاق، می تواند نگرش و هیجانات والدین نسبت به فرزندپروری را تحت تأثیر قرار دهد. آسیب روانی، رشد و پختگی، از تجارب والدین در جریان فرزندپروری پس از طلاق می باشد.
اثربخشی آموزش فرزندپروری مبتنی بر پذیرش و تعهد به مادران بر افسردگی کودکان مبتلا به شکاف لب و کام: یک پژوهش مورد منفرد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده پژوهی سال سیزدهم بهار ۱۳۹۶ شماره ۴۹
67-89
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر تعیین میزان اثربخشی آموزش فرزندپروری مبتنی بر پذیرش و تعهد (اکت) به مادران بر افسردگی کودکان مبتلا به شکاف لب و کام بود. روش پژوهش مورد منفرد و به صورت مداخله انفرادی بوده است. تعداد افراد جامعه 65 نفر از کودکان مبتلا به شکاف لب و کام استان اصفهان بود. در این پژوهش مهارت های فرزندپروری اکت به مادران 5 کودک مبتلا به شکاف لب و کام آموزش داده شد. کودکان مورد مطالعه در غربال گری صورت گرفته حد نصاب نمره را کسب کرده بودند. پس از سه جلسه خط پایه برای هر کودک، مادران در 8 جلسه درمانی انفرادی آموزش فرزندپروری اکت شرکت نمودند و بعد از هر جلسه افسردگی کودکان مورد سنجش قرار گرفت. سه جلسه پیگیری 15 روزه، یک و سه ماهه جهت آزمون سطح افسردگی کودکان برگزار گردید. ابزار سنجش افسردگی کودکان کواکس (1981) بود. یافته ها بر اساس تحلیل دیداری و شاخص های آماری توصیفی تجزیه و تحلیل شد. مداخله مورد نظر در متغیر افسردگی اثربخش بوده است. با توجه به نتایج، می توان آموزش فرزندپروری اکت به مادران را روش مؤثری برای کاهش افسردگی کودکان دچار شکاف لب و کام در نظر گرفت و با مداخله به هنگام افسردگی آن ها را بهبود بخشید.
مطالعه شیوه های فرزندپروری ادراک شده نوجوانان بر اساس جنسیت و سن آنان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده پژوهی سال سیزدهم پاییز ۱۳۹۶ شماره ۵۱
447-459
حوزه های تخصصی:
شیوه های فرزندپروری نقش اساسی در تعیین سبک های زندگی نوجوانان داشته و بنابراین از اهمیت ویژه ای برخوردار است. پژوهش حاضر با هدف بررسی شیوه های فرزندپروری ادراک شده نوجوانان بر اساس جنسیت و سن آنان انجام شد. این پژوهش به روش پس رویدادی و با نمونه ای به حجم 623 نفر (311 دختر، ۳۱۲ پسر) که با روش نمونه برداری چندمرحله ای انتخاب شده بودند، انجام شد. داده ها پس از گردآوری به کمک پرسش نامه سبک های فرزندپروری بامریند، با روش تحلیل واریانس چندمتغیری تحلیل شد. نتایج تحلیل نشان داد اثرهای اصلی جنسیت و سن در سطح 0/01 معنادار بوده و والدین با فرزندان پسر بیشتر به شیوه مستبدانه و با فرزندان دختر بیشتر به شیوه مقتدرانه تعامل می کنند، آن ها در تعامل با نوجوانان 17ساله در مقایسه با نوجوانان زیر 17 سال بیشتر از سبک فرزندپروری سهل گیرانه استفاده می کنند. اثر تعاملی جنسیت و سن در سطح 0/05 و تنها در متغیر شیوه فرزندپروری سهل گیرانه معنادار بود، به این معنا که بر خلاف دختران، والدین همگام با افزایش سن فرزندان نوجوان پسر بیشتر از شیوه فرزندپروری سهل گیرانه استفاده می کنند. چنین نتیجه گیری شد که الگوهای تعامل والدین با فرزندان ثابت نبوده و در مجموع این الگوها متناسب با جنسیت و سن فرزندان تغییر می یابد.
رابطه شیوه های فرزندپروری با خوش بینی، امیدواری و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شیوه هایی که والدین درتربیت فرزندان به کار می گیرند، نقش اساسی در تامین سلامت آن ها دارد. پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه شیوه های فرزندپروری باخوش بینی، امیدواری و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان شهر ماهنشان صورت گرفت. روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. نمونه آماری پژوهش شامل 184 دانش آموز (92دخترو92پسر) و مادران آنها بود که به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای از میان دانش آموزان مشغول به تحصیل شهرماهنشان سال تحصیلی 95-1394 انتخاب شدند و با استفاده از پرسشنامه های جهت مندی زندگی (R-LOT) ، امید به زندگی میلر (MHS) وپرسشنامه فرزندپروری بامریند مورد بررسی قرارگرفتند. سپس داده های پژوهش با استفاده از نسخه18 نرم افزار آماری Spss مورد تجزیه وتحلیل قرارگرفت. یافته ها نشان داد بین شیوه ی فرزندپروری منطقی با خوش بینی، امیدواری و پیشرفت تحصیلی رابطه مثبت ومعنی دار وجود دارد(01/0 p< )، بین شیوه فرزندپروری مستبدانه با خوش بینی و امیدواری رابطه معکوس و معنی دار وجود دارد(05/0 p< ) ولی با پیشرفت تحصیلی رابطه معنی دار ندارد(05/0 p> ). همچنین بین شیوه فرزندپروری سهل گیرانه با خوش بینی رابطه مثبت ومعنی دار وجود دارد(05/0 p< )، ولی با امیدواری و پیشرفت تحصیلی رابطه معنی دار وجود ندارد(05/0 p> ). نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که شیوه فرزندپروری استبدادی و شیوه فرزندپروری منطقی قادر به پیش بینی امیدواری هستند(28/0= R 2 ) ولی شیوه فرزندپروری سهل گیرقادر به پیش بینی امیدواری نیست. و نیز شیوه فرزندپروری استبدادی و شیوه فرزندپروری منطقی قادر به پیش بینی خوش بینی هستند(11/0= R 2 ) ولی شیوه فرزندپروری سهل گیرقادر به پیش بینی خوش بینی نیست. همچنین شیوه فرزند پروری منطقی و شیوه فرزندپروری سهل گیر قادر به پیش بینی پیشرفت تحصیلی هستند (10/0= R 2 ) ولی شیوه فرزند پروری استبدادی قادر به پیش بینی پیشرفت تحصیلی نیست.
نقش میانجی گری خودکارآمدی تحصیلی در رابطه بین سبک های فرزندپروری و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در نظام های آموزشی دوره ۱۲ بهار ۱۳۹۷ ویژه نامه بهار
1261 - 1270
حوزه های تخصصی:
هدف از انجام پژوهش حاضر پیش بینی پیشرفت تحصیلی و خودکارآمدی براساس سبک های فرزندپروری دانش آموزان دبیرستانی شهر دوشنبه تاجیکستان بود. روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی و جامعه آماری پژوهش شامل تمام دانش آموزان پایه متوسطه در نیم سال تحصیلی اول 1391-1390 در شهر دوشنبه به تعداد 10000 نفر بود که از میان آن ها 300 نفر از 6 دبیرستان که شرایط ورود به پژوهش را دارا بودند به روش نمونه برداری چندمرحله ای انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه سبک های فرزندپروری بامریند (۱۹۹۱) و پرسشنامه خودکارآمدی عمومی شرر، مادوکس، مرکاندانت، پرینتس- دان، جاکوبز و همکاران (۱۹۸۲) و معدل های دانش آموزان بود. برای تحلیل داده ها از روش تحلیل رگرسیون چندگانه استفاده گردید. نتایج نشان دادسبک فرزندپروری دموکرات (۵۰۸/0=β، 001/0=P)، سبک فرزندپروری دیکتاتورمآبانه (۱۳۲/۰-=β، 0۱۶/0=P) و سبک فرزندپروری سهل گیرانه (۱۳۵/۰-=β، 001/0=P) پیشرفت تحصیلی را پیش بینی می کنند. سبک فرزندپروری دموکرات (۴۰۵/0=β، 001/0=P)، سبک فرزندپروری دیکتاتورمآبانه (۳۲۱/۰-=β، 0۰۱/0=P) و سبک فرزندپروری سهل گیرانه (۱۱۳/۰-=β، 001/0=P) خودکارآمدی را پیش بینی می کنند. با توجه به نتایج به دست آمده، تدوین برنامه های آموزشی مؤثر و ارائه روش های مشاوره به خانواده جهت استفاده از بهترین سبک فرزندپروری به منظور افزایش پیشرفت تحصیلی و خودکارآمدی در بین خانواده ها پیشنهاد می گردد.
تحلیل روانشناختی رابطه والد-فرزندی در ضرب المثلهای ایرانی: یک پژوهش کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با توجه به این که ضرب المثل ها در هر جامعه نمایانگر عقاید و آداب و رسوم و هنجارهای رایج می باشند، بررسی دقیق آنها می تواند درک بهتری از کیفیت روابط خانوادگی ایجاد نماید. هدف این پژوهش تحلیل کیفی ضرب المثل های ایرانی مرتبط با رابطه والد-فرزندی است. ضرب المثل های حاوی کلمه مادر، پدر، فرزند و مترادف های آنها مورد تحلیل کیفی قرار گرفتند. یازده مقوله اصلی بر اساس تحلیل ها استخراج گردید که عبارتند از: جایگاه ویژه و منحصر به فرد والدین برای فرزند، همجوشی والد-فرزند، تفاوت کیفی نقش مادر و پدر، سبک فرزندپروی، رقابت کننده های رابطه والد-فرزندی، امتیازات والدگری، هزینه های والدگری، فرزند سرمایه تحت تملک والدین، بی ملاحظگی فرزند نسبت به والدین، فرزند صاحب مال والدین، و تفاوت کیفی فرزند پسر و دختر هریک از مقوله های مذکور شامل مقوله های فرعی می باشند. بر اساس نتایج، رابطه والد-فرزندی رابطه ای مهم و بی رقیب داراست. والدگری علاوه بر منافعی که به همراه دارد دشواری های زیادی را نیز شامل می گردد که باعث می شود فرزندان همیشه نسبت به والدین احساس دین و حتی گناه داشته باشند. در ضرب المثل ها رابطه والد-فرزندی چنان درهم تنیده و نزدیک به تصویر کشیده شده است که تصور وجود مفاهیمی چون مرز و تمایزیافتگی در این رابطه را دشوار می سازد. همچنین جایگاه مادر برای فرزند برتر از جایگاه پدر توصیف شده است که در خانواده سنتی این امر کمک زیادی به ارتقاء جایگاه زنان در هرم قدرت خانواده می کرده است. بر اساس نتایج میل جنسی، منافع مالی و تهدید جانی مهمترین عوامل تهدید کننده رابطه والد-فرزندی هستند. بدین ترتیب رابطه والد-فرزندی که در جامعه سنتی ایران محوری ترین رابطه برای افراد محسوب می شده است نیز رابطه ای کاملا مورد اعتماد نیست و تحت تاثیر منفی فردگرایی و منفع طلبی طرفین قرار می گرفته است.
تأثیر سبک های فرزند پروری بر میزان پرخاشگری جوانان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در نظام های آموزشی دوره ۱۰ پاییز ۱۳۹۵ شماره ۳۴
247 - 275
حوزه های تخصصی:
در پژوهش حاضر هدف کلی محققین، بررسی تأثیر سبکهای فرزندپروری بر میزان پرخاشگری جوانان ۱۸تا ۲۳سال میباشد. متغیرهای این تحقیق شامل: متغیرهای مستقل سبکهای فرزندپروری، متغیر وابسته: میزان پرخاشگری و ابزار پژوهش را پرسشنامه شیوههای فرزندپروری و پرخاشگری تشکیل میدادند. این پژوهش از نوع کاربردی غیرآزمایشی و توصیفی، علمی و مقایسهای بوده و نتایج حاکی از آن است که:بین میزان پرخاشگری با سن جوانان در خانوادههای دموکراتیک، مستبد و با اقتدار منطقی همبستگی وجود دارد که در خانوادههای مستبد این همبستگی مثبت و در خانوادههای دموکراتیک و با اقتدار منطقی، منفی میباشد. بین میزان پرخاشگری جوانان در سبکهای فرزندپروری تفاوت معناداری وجود دارد که با درجه اطمینان ۹۹درصد والدینی که از شیوههای فرزندپروری مستبدانه استفاده کردهاند، پرخاشگری فرزندان آنها افزایشیافته درحالیکه هیچگونه تفاوت معنیداری بین میزان پرخاشگری در دیگر خانوادهها مشاهده نشده است
ابعاد شناختی فرزندپروری والدین ایرانی: یک مطالعه کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی ابعاد شناختی فرزندپروری والدین ایرانی بود. طرح این پژوهش کیفی و شیوه مورد استفاده در آن، نظریه زمینه ای یا داده بنیاد است. جامعه پژوهش شامل کلیه والدین مسلمان دارای فرزند بالای ده سال ساکن تهران و کرج در مقطع زمانی تابستان 1395 تا تابستان 1396 بود. نمونه مورد بررسی 33 نفر از والدین مسلمان ایرانی بودند که با مصاحبه نیمه ساختار یافته مورد مطالعه قرار گرفتند. داده های حاصل از مصاحبه ها، بر اساس شیوه نامه استراوس و کوربین (1998) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت و در نهایت، حاصل کدگذاری های باز، محوری و گزینشی، 272 کد اولیه، 31 مفهوم، 6 مقوله و 2 طبقه کلی بود: طبقه قابلیت های درون فردی که شامل قابلیت های روان شناختی(قابلیت های شناختی، هویت، حرمت خود، تنظیم هیجان، خودمختاری، تاب آوری، مسئولیت پذیری/نظم فردی)، قابلیت های معطوف به پیشرفت(قابلیت های جسمی، قابلیت های اقتصادی/مالی، قابلیت های شغلی، قابلیت های تحصیلی و هدف/برنامه) و قابلیت های معنوی(دینداری، اخلاق فردی) است و طبقه قابلیت های بین فردی که شامل قابلیت های ارتباط بین فردی(صمیمیت/ مهرورزی، قاطعیت، انعطاف/ انتقادپذیری)، قابلیت های ارتباط خانوادگی(سازگاری، مهارت های ارتباطی، احترام والدین، همکاری و مشارکت، تعهد/ وفاداری/ انسجام، قانون پذیری، اطاعت) و قابلیت های اجتماعی(حقوق دیگران، قانون پذیری، روابط عمومی، اخلاق اجتماعی، نوع دوستی/ یاریگری، سازگاری/ تاییدجویی و تعهد اجتماعی) است.
مقایسه اثربخشی آموزش مدیریت والدین و آموزش فرزندپروی مبتنی بر پذیرش و تعهد بر خودکارآمدی والدینی مادرانِ کودکان دارای مشکلات رفتاری برونی سازی شده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقایسه اثربخشی آموزش مدیریت والدین و آموزش فرزندپروی مبتنی بر پذیرش و تعهد بر خودکارآمدی والدینی مادران کودکان دارای مشکلات رفتاری برونی سازی شده(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های نوین روانشناختی سال چهاردهم بهار ۱۳۹۸ شماره ۵۳
181-205
حوزه های تخصصی:
تبیین تجارب زیسته زوجین نابینا و کم بینا در همسرداری و فرزند پروری: رویکردی پدیدارشناسانه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه زندگی زوجین نابینا و کم بینا دارای نیازها، دغدغه ها و مشکلات خاصی است. هدف از این پژوهش، تبیین و کاوش کلیه جنبه های تجارب زیسته زوجین نابینا / کم بینا بود. روش برای این منظور از روش کیفی از نوع پدیدارشناسی استفاده شد. جامعه آماری در این پژوهش کلیه زوج هایی بودند که هر دو نابینا یا کم بینا بوده و در انجمن توانبخشی یزد ثبت نام کرده و دارای فرزند بودند و بیش از 1 سال از ازدواج آنها سپری شده بود. پس از انجام مصاحبه با 24 نفر، محققان به اشباع رسیدند و مطلب جدیدی بدست نیامد. داده های این مطالعه کیفی به روش 7 مرحله ای کلایزی مورد بررسی قرار گرفتند. یافته ها با بررسی دقیق، متن کل مصاحبه ها به 321 کد مجزا تقسیم بندی شد. با بررسی مجدد کدها، 40 زیرمفهوم استخراج شد. این زیرمفهوم ها در 7 مفهوم نهایی جای داده شدند. این مفاهیم عبارتند از: 1- «پیروی از دستورات دین و حضور خدا در زندگی»؛ 2- «توانمند بودن فرد نابینا و توانایی حل مشکلات»؛ 3- «زندگی عادی افراد نابینا»؛ 4- «نگرانی از برخورد ناصحیح جامعه»؛ 5- «اعتماد به نفس پایین ناشی از محدودیت های نابینایی / کم بینایی»؛ 6- «فرهنگ و دیدگاه نامناسب مردمی و برنامه ریزی» و 7- «واقع نگری افراد نابینا / کم بینا». نتیجه گیری جامعه افراد نابینا / کم بینا از زندگی همانند سایر اقشار جامعه برخوردارند. این طیف از افراد شیوه های همسرداری و فرزندپروری همانند افراد بینا دارند. البته به دلیل نابینایی، دچار مشکلات و محدودیت هایی نیز می باشند که باید از سایر توانایی های خود بهره گیری نمایند
ارتباط بین سبک زندگی با سبک فرزندپروری پدران: نقش عامل اعتیاد پدر نوجوانان(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
هدف : پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه بین سبک های زندگی و سبک های فرزندپروری در پدران وابسته به مواد و مقایسه آن با پدران عادی صورت گرفت. روش : نمونه پژوهش شامل 173 مرد وابسته به مواد مراجعه کننده به مراکز ترک اعتیاد شهر تهران و 195 فرد عادی از جمعیت عمومی بود که به روش در دسترس انتخاب شدند. داده ها با استفاده از پرسشنامه مقیاس های اساسی آدلر برای موفقیت بین فردی- نسخه بزرگسالان و سبک های فرزندپروری بامریند گردآوری شد؛ و با روش های آماری همبستگی پیرسون، تحلیل رگرسیون خطی چندگانه و تحلیل واریانس چندمتغیری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها : برخی از خرده مقیاس های سبک های زندگی، به طور معنی داری سبک های فرزندپروری به تفکیک دو گروه عادی و وابسته به مواد را پیش بینی کردند. بین دو گروه از لحاظ ارتباط بین سبک های فرزندپروری پدران با جنسیت فرزندان و ساختار خانواده تفاوت معنی داری یافت نشد. نتیجه گیری : یافته ها از تأثیرگذاری سبک زندگی پدر بر سبک فرزندپروری وی حمایت می کند. بنابراین باید سبک زندگی را به عنوان یک مسئله مهم روان شناختی مورد تأکید قرار داد.
ارتباط بین ابعاد فرزندپروری ادراکشده و سبکهای هویتی با شدت افسردگی در نوجوانان(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
هدف : پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه ابعاد فرزندپروری ادراک شده و سبک های هویتی با شدت افسردگی نوجوانان انجام شده است. روش :در این پژوهش دانش آموزان مقطع دبیرستان شهرستان های استان تهران در قالب یک طرح همبستگی به شیوه مقطعی، 200 نفر از نوجوانان با سن 14 تا 18 سال به شیوه نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند. از شرکت کنندگان خواسته شد به مقیاس های افسردگی بک-2( BDI-II ) و سیاهه سبک هویتی( ISI ) و ابعاد فرزندپروری ادراک شده (( PSQ ) ) پاسخ دهند. برای تحلیل آماری داده ها از از نرم افزار SPSS نسخه 20 و همبستگی پیرسون و رگرسیون گام به گام استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد ابعاد فرزندپروری ادراک شده و سبک های هویتی با شدت افسردگی در نوجوانان رابطه معناداری دارد. به طوری که متغیرهای پیش بین تعهد هویت و بُعد فرزندپروری پذیرش یا طرد و بُعد فرزندپروری کنترل آزادی با ضریب همبستگی 50/0 در ارتباط با شدت افسردگی در نوجوانان توانست در مجموع 25/0 از واریانس شدت افسردگی نوجوانان را تبیین کند (25/0= R 2 ). نتیجه گیری : به نظر می رسد تعهد هویت و سبک فرزندپروری مبتنی بر پذیرش والدین دو متغیر مهم در پیشگیری از افسردگی در نوجوانان است. از آنجا که شیوه های فرزندپروری و ارتباط والد و نوجوان مهارتی قابل آموزش است و آسیب های ناشی از افسردگی در نوجوانان نیز بسیار زیاد است، توجه به آموزش این موضوع در سطح کاربردی اهمیت خاصی دارد.
پیش بینی عضویت در شبکه های مجازی و عملکرد تحصیلی دانش آموزان بر اساس سبک های فرزندپروری و سازگاری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی کاربردی سال ۱۰ تابستان ۱۳۹۵ شماره ۲ (پیاپی ۳۸)
193-208
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش تعیین سهم سبک های فرزندپروری و سازگاری اجتماعی در پیش بینی عضویت دانش آموزان پیش دانشگاهی در شبکه های اجتماعی و رابطه عضویت در شبکه ها با عملکرد تحصیلی آن ها بود. روش: روش پژوهش همبستگی و جامعه آماری 350 پسر پیش دانشگاهی شهرستان بیرجند بود که از دبیرستان تیزهوشان بیرجند 80 نفر به صورت تمام شمار و از جامعه 270 نفری مشغول به تحصیل در 8 دبیرستان عادی به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای 175 دانش آموز از 4 دبیرستان شهید شهاب، امام حسین (ع)، شهید چمران، آیت الله طالقانی، انتخاب شد. پرسشنامه سازگاری سینها و سینگ (1993) توسط دانش آموزان و پرسشنامه سبک های فرزندپروری بامریند (1971) توسط پدر و مادر آن ها تکمیل و برای تحلیل داده ها از آزمون اتا و رگرسیون لجستیک استفاده شد. یافته ها: یافته ها نشان داد، عضویت در شبکه های اجتماعی با عملکرد تحصیلی رابطه ندارد (079/0 =Eta ، 752/0 = P)، سبک فرزندپروری اقتداری (087/11Wald = ، 001/0>P) و سازگاری اجتماعی (786/10Wald = ، 001/0>P) پیش بینی کننده عضویت دانش آموزان در شبکه های اجتماعی بود. سبک سهل گیرانه (114/0>P) و استبدادی (823/0>P) پیش بین کننده نبود؛ و رابطه عضویت در شبکه و سازگاری اجتماعی منفی بود (143/0-β = ، 001/0>P). همچنین رابطه سازگاری عاطفی با عضویت در شبکه ها معنی دار نبود. نتیجه گیری: با توجه به این یافته ها آموزش والدین و آگاهی آن ها نسبت به اتخاذ سبک های فرزندپروری خود و آثار آن بر عملکرد تحصیلی و رشد اجتماعی فرزندان شان و نیز فراهم آوردن زمینه ارتباط حضوری هرچه بیش تر دانش آموزان با همسالان شان برای افزایش سازگاری اجتماعی آن ها ضروری به نظر می رسد.
اثربخشی آموزش فرزندپروری مبتنی بر رویکرد پذیرش و تعهد به مادران بر عزت نفس کودکان دچار شکاف لب و کام: پژوهش مورد منفرد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی کاربردی سال ۱۰ زمستان ۱۳۹۷ شماره ۴ (پیاپی ۴۰)
453-476
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش تعیین میزان اثربخشی آموزش فرزندپروری به شیوه درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد به مادران بر عزت نفس کودکان دچار شکاف لب و کام بود. روش: روش پژوهش موردی و جامعه آماری کلیه کودکان سن دبستان دچار شکاف لب و کام استان اصفهان به تعداد 65 نفر بود که تا ابتدای سال 1395 در تنها کلینیک تخصصی و حمایتی شکاف لب و کام در کشور به نام کلینیک لبخند وابسته به خیریه امام حسین (ع) پرونده داشتند. از میان این کودکان، به روش نمونه گیری به صورت هدف مند، 5 کودک که در غربال گری حد نصاب نمره 26 و کم تر را در پرسشنامه عزت نفس کوپر اسمیت 1967 کسب کرده بودند؛ انتخاب شدند. پس از سه جلسه خط پایه برای هر کودک، آموزش فرزندپروی مبتنی بر رویکرد پذیرش و تعهد به مادر هر یک از کودکان، به صورت انفرادی در 8 جلسه هفتگی هر جلسه 60 دقیقه ارائه و عزت نفس کودکان بعد از هر جلسه، و نیز در مرحله پیگیری 15 روزه، 1 ماهه و 3 ماهه مجدداً اندازه گیری، و داده ها بر اساس تحلیل دیداری و شاخص های آماری توصیفی تحلیل شد. یافته ها: یافته ها نشان داد برای هر 5 آزمودنی نمر ه های میانه و میانگین در مداخله نسبت به خط پایه افزایش داشته و روند با ثبات و صعودی بوده است. نتیجه گیری: با توجه به نتایج این پژوهش، می توان آموزش فرزندپروری مبتنی بر رویکرد پذیرش و تعهد به مادران را روش موثری برای افزایش عزت نفس کودکان دچار شکاف لب و کام و سایر کودکان با معلولیت های مشابه در نظر گرفت و با مداخله به هنگام عزت نفس آن ها را بهبود بخشید.
اثربخشی فرزندپروری مثبت و ذهن آگاهی بر رابطه مادر-فرزند سالم و رابطه همشیران در خانواده های دارای کودک دچار کاستی توجه/فزون کنشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش تعیین میزان تأثیر آموزش فرزندپروری مثبت در مقایسه با ذهن آگاهی بر رابطه مادر-فرزند سالم و رابطه همشیران در خانواده های دارای فرزند دچار اختلال کاستی توجه/ فزون کنشی بود. روش: روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری و جامعه آماری شامل 68 مادر دارای فرزند دچار اختلال کاستی توجه/فزون کنشی مراجعه کننده به مراکز مشاوره طراوت، رایان و مهرآوران در شهر اهواز از مهر 1393 تا تیر 1394 بود. 51 مادر بر اساس ملاک های پژوهش انتخاب و به شکل تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه گواه جایگزین شدند. گروه های آزمایش 8 جلسه 120 دقیقه ای، آموزش مهارت های فرزندپروری ساندرز 1999 و ذهن آگاهی چاسکالون 2011 را دریافت و هر سه گروه قبل و پایان آموزش و در مرحله پیگیری مقیاس رابطه والد-فرزند پیانتا، 1994 و پرسشنامه رابطه همشیران فرمن و برمستر، 1985 را تکمیل کردند. برای تحلیل داده ها از روش تحلیل واریانس چندمتغیری استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد دو مداخله فرزندپروری (87/31=F،008/0=P) و ذهن آگاهی (87/15=F،04/0=P) بر کیفیت رابطه مادر-فرزند اثر دارند، اما تأثیر برنامه فرزندپروری مثبت بیش تر (16=F، 011/0=P) و از نظر تأثیر بر رابطه بین همشیران نیز، تنها مداخله فرزندپروری مثبت مؤثر است (07/20=F، 002/0=P)؛ و این تأثیرها در مرحله پیگیری هم چنان پایدار مانده است. نتیجه گیری: از آنجا که مداخله خانواده محور فرزندپروری مثبت، سیستم خانواده و تعاملات موجود در آن را به شیوه ای مستقیم در کانون توجه قرار می دهد، می توان آن را نسبت به مداخله فرد محور ذهن آگاهی روش مؤثرتری برای ارتقای ارتباط های آسیب دیده در خانواده های دارای فرزند دچار اختلال کاستی توجه/ فزون کنشی به شمار آ ورد.
الگوی ساختاری تحول روانی-اجتماعی فرزندان در ارتباط با هوش معنوی و شیوه های فرزندپروری مادران آن ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش تعیین الگوی ساختاری روابط بین تحول روانی-اجتماعی فرزندان با هوش معنوی و شیوه های فرزندپروری مادران آن ها بود. روش : روش پژوهش همبستگی و جامعه آماری دانشجویان دختر و پسر استان البرز در سال تحصیلی 94-1393 به تعداد 29474 نفر بود. با روش نمونه گیری چندمرحله ای به شکل تصادفی، از میان دانشگاه های استان البرز دانشگاه فرهنگیان، آزاد اسلامی واحد کرج و دانشکده کشاورزی انتخاب و بر اساس جدول کرجسی-مورگان (1970) حجم نمونه 400 دانشجو تعیین، سپس پرسشنامه تحول روانی-اجتماعی هاولی (1988) توسط دانشجویان، و پرسشنامه هوش معنوی عبداله زاده، کشمیری و عرب عاملی (1387) و شیوه های فرزندپروری بامریند 1973 توسط مادران آن ها تکمیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد ضریب مسیر کل بین متغیر مکنون هوش معنوی مادر (416/0=β، 001/0 = P) و ضریب مسیر غیرمستقیم آن (178/0=β،01/0 = P) با تحول روانی-اجتماعی فرزندان، و نیز ضریب مسیر بین شیوه سهل گیرانه مادر (206/0-=β، 003/0 = P) و شیوه مقتدرانه مادر (184/0=β، 01/0 = P) با متغیر مکنون تحول روانی-اجتماعی فرزندان مثبت و معنادار است. درمقابل ضریب مسیر بین شیوه استبدادی مادر با تحول روانی-اجتماعی فرزند معنادار نیست. نتیجه گیری: ازآن جاکه هوش معنوی هم به شکل مستقیم و هم غیرمستقیم با میانجی گری شیوه های فرزندپروری مادر بر تحول روانی-اجتماعی فرزندان تأثیر چشم گیری دارد و از سوی دیگر بر اساس پژوهش های موجود با آموزش می توان هوش معنوی را رشد و ارتقاء داد؛ بنابراین برای داشتن فرزندانی رشدیافته و سالم ضروری است برنامه های آموزشی برای ارتقاء هوش معنوی والدین به ویژه مادران تدوین و اجرا شود.