مطالب مرتبط با کلیدواژه
۸۱.
۸۲.
۸۳.
۸۴.
۸۵.
۸۶.
۸۷.
۸۸.
۸۹.
۹۰.
۹۱.
۹۲.
۹۳.
۹۴.
۹۵.
۹۶.
۹۷.
۹۸.
۹۹.
۱۰۰.
نقد ادبی
حوزه های تخصصی:
بی تردید عنوان کتاب نقش مؤثری در جلب نظر مخاطبان دارد؛ مخاطبانی که در نخستین صفحه های کتاب در جست وجوی دلیل پیدایش آن اند. هدف ها و پرسش هایی که نویسنده در این صفحه ها مطرح می کند به نحوی ذهن خواننده را درگیر خود کرده و او را بیش تر به خواندن کتاب ترغیب می کند. گاهی این ترغیب با نوعی حس شگفتی و تحسین نیز در هم می آمیزد، زیرا نویسنده موفق شده است طبقه بندی ها و ساختارهای قوام یافته ذهن خواننده را با نوعی آشنایی زدایی در هم بشکند. کتاب نقد و نظریه های ادبی معاصر از این گونه کتاب هاست؛ زیرا به نظر می رسد مؤلفش در نظر دارد، در کتابی با حجم بسیار کم، به نحوی جامع و کامل طیف گسترده و گوناگونی از موضوعات را معرفی کند، به چندین هدف دست یابد و هم زمان به پرسش هایی پاسخ دهد که با این اهداف مناسبت چندانی ندارند. نوشته پیش رو بر آن است تا با مطالعه سطح های گوناگون این کتاب، افزون بر بررسی میزان دسترسی نویسنده به هدف هایش و پای بندی به قرارداد خوانش، نحوه پاسخ گویی او به پرسش ها و درجه اعتبار پاسخ ها را نیز بسنجد.
بررسی تطبیقی مفهوم تصویر شعری از دیدگاه نقدی محمّد رضا شفیعی کدکنی و جابر عصفور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تصویر شعری، یکی از عناصر زیبایی شناختی شعر است که از دیرباز مورد توجّه ناقدان بوده است. محمّد رضا شفیعی کدکنی و جابر عصفور از جملة ناقدان معاصر ایران و مصر هستند که با نگاهی نو به این مسئله پرداخته اند. این جستار می کوشد تا با شیوة توصیفی - تحلیلی و در چارچوب دو کتاب صور خیال در شعر فارسی از محمّد رضا شفیعی کدکنی و الصورة الفنّیّة فی التّراث الّنقدی والبلاغی عند العرباز جابر عصفور، به بررسی و تحلیل دیدگاه های نقدی این دو ناقد در خصوص تصویر شعری بپردازد. یافته های پژوهش، نشان می دهد که دیدگاه های شفیعی کدکنی در خصوص عناصر تشکیل دهندة تصویر شعری، کامل تر از دیدگاه های عصفور است؛ امّا هر دو ناقد، تعریف مشترک و مفهوم یکسانی از تصویر ارائه دادند و از میان اجزای تصویر شعری بیشتر به مبحث تشبیه و استعاره پرداخته اند. هر دو ناقد معتقدند که تصویر باید با دیگر اجزای شعر، چون معنی، عاطفه و موسیقی پیوند داشته باشد. دیدگاه های نقدی جابر عصفور در مبحث کارکرد تصویر شعری، کامل تر از دیدگاه های شفیعی کدکنی است؛ چراکه کارکردهای بسیار و مهمّی چون شرح و توضیح، اقناع مخاطب، مبالغه در معنی و تحسین و تقبیح را برای تصویر شعری برمی شمرد. از سوی دیگر، دیدگاه های نقدی شفیعی کدکنی، الهام گرفته از آراء عبدالقاهر جرجانی است، امّا دیدگاه های عصفور، ریشه در دیدگاه های ناقدان پیشین چون جاحظ، عبدالقاهر جرجانی و حازم قرطاجنی دارد.
خوانش پسااستعماری رمان جزیره سرگردانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مطالعات پسااستعماری یکی از شاخه های مهمّ نقد ادبی است که در پیوند با زمینه های سیاسی، فرهنگی و اجتماعی آثار ادبی قرار دارد. این رویکرد انتقادی آن دسته از آثار ادبیّات را که به روایت از کشورهای استعمارگر، جوامع تحت سیطره و مسائل مختلف آنها چه در تقابل با یکدیگر و چه به صورت مجزّا پرداخته اند، در بر می گیرد و هدف عمده آن، ارائه رهیافتی واسازانه در چگونگی بازنمایی خود و دیگری یا مرکز و حاشیه در تحلیل و بررسی است. این مقاله با ارزیابی مفاهیم بنیادین پسااستعماری مانند دیگری سازی، جنسیّت، زبان، استعمارزدایی و... در رمان جزیره سرگردانی قرائتی جدید از این اثر ارائه می دهد. همچنین، زمینه های مرکززُدایی از تفکّر غربی و ایجاد خودآگاهی را در برخورد با دیدگاه تک سونگرانه غرب که در آثار داستانی فارسی انعکاس یافته است، تحلیل می کند. در این راستا، بنمایه های بازتاب یافته در رمان در دو دسته عمده 1 از خود بیگانگی شامل بی قیدی، آشفتگی و مرگ اندیشی. 2 خودباوری توأم با پیوند و تعلّق به نشانه ها و باورهای هویّت ملّی، شناسایی و معرّفی می شوند تا نگرش نویسنده به عنوان داستان نویس موفّق معاصر نسبت به جهان غرب، نوع واکنش به آن در شخصیّت پردازی و روایت اثر مشخّص گردد. این تحقیق نشان می دهد که دانشور در مقام ارائه راهکار هم برآمده است و سطح فرهنگی و فکری اقشار مختلف و تأثیر میزان آگاهی افراد را در نوع واکنش نسبت به غرب بسیار پُراهمّیّت دانسته است
در غیاب نقدادبی و زبانِ آن نگاهی به چرایی غیاب نقد ادبی و زبان نقد در گفتمان ادبی پیشامدرن(مقاله علمی وزارت علوم)
نقد ادبی و زبان بایسته آن حتی به فرض حضور آن در ادبیات گذشته ایران، سابقه چندانی ندارد چرا که زبانِ رایج و هنجار گفتمان پیشامدرن زبان مدح/هجو بوده است؛ نویسندگان و شاعران این دوره به تناوب گاه زبان مدح را به کار گرفته اند، گاه نیز از زبان هجو استفاده کرده اند. اما با فرا رسیدن مشروطیت و استقرار گفتمان مدرن، به تدریج زبان مدح/هجو جای خود را به زبان نقد داده، زبان نقد زبانِ هنجار گفتمان ادبی مدرن می شود. چرایی چنین تغییری را باید در تغییر گفتمان و پیش فرض های آن جست وجو کرد؛ زبان مدح/هجو تنها در گفتمانی به زبان هنجار تبدیل می شود که پیش فرض آن نظامی سلسله مراتبی (هرمی) باشد اما نقد ادبی و زبان نقد محصول گفتمان مدرن است؛ گفتمانی که پیش فرض آن برابری است. تنها در چنین گفتمانی است که امکان تحقّق نقد ادبی و زبان آن وجود دارد.
تقابل کانتی- هگلی در نقد و نظریه های داستان و رمان در ایران (1312- 1348)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
غالب نشریه های بین سال های نخستین دهه بیست تا سال های پایانی دهه چهل، به نوعی به حزب توده ایران و جریان چپ وابسته است. بنابراین نظرات نویسندگان این مقالات، از راه زیباشناسی مارکسیستی با زیباشناسی هگل در ارتباط است که مفهوم و فکر فلسفی را برتر از فرم هنری و غایت هنر را حرکت به سمت فلسفه و تولید فکر می داند. در ایران نیز منتقدانی چون فاطمه سیاح، طبری، و غیره، رمان را تنها در قالب رئالیسم متعهد پذیرفته اند. از سال های نخستین دهه چهل، منتقدانی چون ابوالحسن نجفی و هوشنگ گلشیری برای نخستین بار فرم هنری و تکنیک رمان نویسی را در اولویت قرار دادند. در این پژوهش آرای منتقدانی چون فاطمه سیاح، احسان طبری، ابوالحسن نجفی و هوشنگ گلشیری، بر اساس نظریات کانت و هگل تحلیل کرده ایم که تأثیر فلسفه نظریه های ادبی غربی بر منتقدان ایرانی به وضوح قابل مشاهده است. سیاح و طبری در نقدهایشان به آرای هگل و هگلی ها نزدیک شده اند و نجفی و گلشیری، فرمالیستی را نمایندگی می کنند که ریشه در اندیشه های کانت دارد.
گذری به پیشینه نقد ادبی در روسیه
نقد ادبی، تفسیر و ارزیابی اثر ادبی است که دیدگاه ها و اصول مکاتب ادبی را تشریح و تبیین می کند و بر جریان ادبی معاصر خود تأثیر می گذارد. نقد ادبی بر تئوری ادبیات، تاریخ ادبیات، فلسفه و زیباشناسی تکیه و با سایر علوم همچون تاریخ، سیاست، زبان شناسی، کتاب شناسی، رابطه ای تنگاتنگ دارد. نقد ادبی، دانشی است برای بررسی ویژگی ها و تفسیر نقاط قوت و ضعف یک اثر ادبی و تحلیل و ارزیابی آن در کنار تشریح جوانب پیچیده آثار ادبی و روشی برای سنجش اعتبار آن. نقد ادبی می تواند به شکل یک گفتمان نظری بر اساس نظریه ادبی باشد یا نقد عملی که به صورت مفصل و گزارش گونه در باب یک اثر ادبی است. نقد ادبی یک اثر، گاه با یادداشت ها و نوشته های گزارش گونه و اغلب روزنامه وار در زمان پدیدار شدن اثر شکل می گیرد و در مواردی با دیدگاه ها یا نظرهایی در مورد ارزشمندی یا سطحی، آن همراه است. این مهم در روسیه که مهد آثار ادبی شایان توجهی است نیز، پیشینه ای طولانی دارد که بر روند نقد ادبی در جهان سایه گسترده است و از جوانب و شرایط سیاسی و اجتماعی هر دوره متأثر و خود بر وقایع زمانه، تأثیرگذار بوده است. نگارنده بر آن است با توجه به اهمیت نقد ادبی در روسیه و تأثیرگذاری آن بر نقد ادبی جهان به پیشینه آن در روسیه پرداخته شود. تنظیم این نوشتار بر اساس روش توصیفی-تحلیلی است.
نقد ادبی و نقش آن در مطالعات فرهنگی
نقد ادبی، رویکردی میان رشته ای است که هدف آن، تفسیر و ارزیابی متون است و زمینه های خوانش جدیدی از متون آثار ادبی را فراهم می کند. در سال های اخیر بسیار مورد توجه محققان و نویسندگان قرار گرفته است. مطالعات فرهنگی هم رویکردی جدید در نقد ادبی به شمار می آید، که مجموعه آثار گوناگونی با جهت گیری های متفاوت و معطوف به تحلیل انتقادی اشکال و فرایندهای فرهنگی در چارچوب علوم انسانی و علوم اجتماعی را دربر می گیرد. میخائیل باختین فیلسوف و متفکر روسی می گوید: «متن تنها در ارتباط با متن دیگر زنده است و تنها در نقطه تماس این متنهاست که نوری شروع به درخشیدن می کند که هم روبه رو و هم پشت سر را روشن می کند و متن را به گفتمان پیوند می دهد. «از همین رو در پژوهش حاضر با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی برآن هستیم، با مطالعه نقد ادبی در ادبیات و تکیه بر فرهنگ به نقش و جایگاه آن در مطالعات فرهنگی پرداخته شود.
نشانه شناسی عنوان قصیده (حفرٌ علی یاقوت العرش) سروده محمد علی شمس الدین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نشانه شناسی دانشی است که از روش های آن برای نقد و تحلیل متون استفاده می شود و نقش مهمی در درک و شناخت معانی و لایه های پنهان متن دارد. عنوان آستانه و درگاه ورود به دنیای متن است که هر خواننده به ناچار باید از آن عبور کند و به همین جهت عنوان می تواند نقش مهمی در انگیزش خواننده به سوی متن داشته باشد. برخی از شاعران معاصر وسواس و دقت بسیاری در گزینش عناوین شعری خود به خرج می دهند و آن ها را آگاهانه برمی گزینند که ازجمله آنان می توان محمدعلی شمس الدین را نام برد. بنابراین نشانه شناسی عنوان می تواند ما را در درک و شناختی نو از شعر کمک کرده و تحلیل عمیق تری از آن ارائه دهد. این پژوهش در پی آن است تا قصیده (حفرٌ علی یاقوت العرش) سروده محمدعلی شمس الدین، شاعر معاصر لبنان و از شاعران مقاومت جنوب را مورد تحلیل نشانه شناسی عنوان با تکیه بر کاردکرد بینامتنی قرار دهد و ارتباط عنوان با متن اصلی، کارکردهای عنوان در متن و سازوکارهای تولید معانی را در متن قصیده واکاوی کند. از مهم ترین یافته های این پژوهش عبارتند از: عنوان به مثابه متنی موازی با متن اصلی قرار گرفته و شاعر در تمام متن اصلی در پی آن است تا از رهگذر کنش های موجود در متن به جایگاه وصف شده در عنوان دست یابد که این خود مهم ترین پیوند میان عنوان و متن اصلی به شمار می رود. افزون بر این، عنوان در متن، کارکردهایی چون کارکرد بینامتنی، توصیفی، انگیزشی، صرفی و نحوی دارد و مهم ترین آن ها همان کارکرد بینامتنی قرآنی است که شاعر با کمک آن معانی مورد نظر خود را تولید کرده است. روابط همنشینی و جانشینی، کارکردهای عنوان، منظومه های واژگانی و تضادهای موجود در متن از مهم ترین ابزارهای تولید معانی در دست شاعر بوده اند.
بهره هایِ متقابلِ نقد ادبی و نقد موسیقایی در حوزه آثارِ مکتوب مطالعه موردی: «موسیقی شعر» و «پیوند شعر و موسیقی»(مقاله علمی وزارت علوم)
پیوند ادبیات و موسیقی بیش از همه در حوزه هایِ موسیقیِ آوازی و موسیقیِ شعر نمود پیدا کرده است. آثارِ مکتوبِ جدید در حوزه ادبی موسیقاییِ و پیوند شعر و موسیقیِ آوازی افزون بر «معادل یابی »هایِ متریک و ریتمیک اوزانِ شعرِ فارسی با موضوع های جدیدی مواجه شده که نقد ادبی از بررسیِ آن ها دور مانده است. از سویِ دیگر، «موسیقیِ شعر» با بن مایه فرمالیستی، در دهه هایِ اخیر، معیارهایِ زیباشناسانه ای در نقد و بررسی شعرِ فارسی ارائه کرده و از اصطلاحات موسیقایی هم چون موزیکالیته، هارمونی، و ارکستراسیون بهره برده است. حال آن که، نقد موسیقی درباره آثارِ مکتوبِ «موسیقیِ شعر» تا حد بسیاری سکوت کرده است. پیچیدگی و کمبود منابعِ نظریِ نقد و موانع روان شناختی و جامعه شناختی آن از دلایل انفعالِ نقد ادبی و موسیقایی در این حوزه ها بوده است. یافته های این مقاله نشان می دهد لفظ موسیقی در موسیقیِ شعر با تعریف موسیقی شناسان مغایر است. این یافته ها هم چنین روشن می کند که بررسیِ آثارِ مکتوبِ «پیوند شعر و موسیقیِ آوازی» می تواند به رشد و توسعه دیدگاه هایِ تازه عروضی در حوزه نقد ادبی کمک شایانی کند. نتایج پژوهش حاضر به منزلة مطالعه ای بین رشته ای حاوی پیشنهادهایی برای شناخت و افزایشِ بهره هایِ متقابلِ نقد ادبی و نقد موسیقایی است که مهم ترین آن پیشنهاد تشکیل گروه مطالعاتی و برگزاریِ همایش هایی با محوریت «نقد شعر و موسیقی» است.
نگاهی تازه به داستان قدیمی سعدی و متنبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حسینعلی محفوظ در کتاب متنبی و سعدی مدعی شده که سعدی بسیاری از مضامین ادبی خود را از ادب عرب، به ویژه متنبی، اقتباس کرده است. محفوظ برای اثبات این ادعا، اقدام به دخل و تصرف ناروا در اشعار عربی و فارسی کرده است. همچنین با ارایه شواهد بدیهی و عمومی و نیز مضامین غلط و بی ربط و تکرار آن ها، سعی در نشان دادن تأثیر ادب عربی در اشعار سعدی کرده است. از همه مهم تر، این نویسنده عراقی از شواهدی استفاده کرده است که نه تنها عربی نیستند، بلکه ایرانی اند؛ ازجمله، شواهدی که مولد هستند و، به تصریح صاحب نظران عرب، از ایران قبل از اسلام به ادب عرب نفوذ کرده اند و گوینده آن ها شاعرانی چون ابوالفتح بستی و صالح بن عبدالقدوس اند که خود از ناقلان فرهنگ ایرانی به فرهنگ عرب بوده اند. در این تحقیق، علاوه بر نقد ساختاری این اثر، نشان داده ایم که ده ها مضمون از شواهد محفوظ، ایرانی است و این در حالی است که این اثر در شرح و تحلیل گلستان و بوستان به شدت مورد استقبال قرار گرفته است.
تحلیل و بررسی خطبه «اشباح» از منظر نقد فرمالیستی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه نقد ادب عربی دوره ششم پاییز و زمستان ۱۳۹۴ شماره ۱۱ (پیاپی ۶۹)
213-249 صفحه
حوزه های تخصصی:
گر چه اساس نقد فرمالیستی با محور قرار دادن متن و نادیده گرفتن مسایل بیرونی آن همچون شخصیت مؤلف، مسایل اجتماعی، تاریخی و روانشناسی است و شاید از دیدگاه جامع نگر بر آن عیب باشد، اما از آن جا که در پی واکاوی ارزش ادبی اثر و برجسته سازی شکل و فرم و بررسی میزان انسجام و ادبیت متن است تا حدود زیادی ارزشمند است و می تواند اساس نقد برای تطبیق بر متون دیگر باشد. این نگاشته با الگو گرفتن از اصول نقد فرمالیستی قصد دارد به بررسی و تحلیل بافت اثر ادبی و عناصر تشکیل دهنده آن یعنی صامت و مصوتها، هجاها، صور خیال، صنایع بدیعی، و غیره در خطبه «اشباح» نهج البلاغه بپردازد تا بعد زیباشناسانه آن را با توجه به کارکرد هر جزء در ساختار کل متن به مخاطب نشان دهد. از پژوهش این گونه بر می آید که انسجام حروف، واژگان و جمله های متن یادشده به صورت کامل مشهود و مجموعه آواها و چینش خاص واژگان در پی القای معانی ای فراتر از معنای فرهنگ نامه ای آن است؛ این انسجام و کاربرد خاص واژگان علاوه بر ویژگی های ظاهری کاربست مجازی و صورت های استعاری و کنایی دیگری را برای بیان معانی تازه جلوه گر نموده است که تماماً در راستای هدف خطبه یعنی به تصویر کشیدن خداوند و قدرت بی انتهای او در خلقت به کار برده شده اند.
نگاهی به کتاب نظریه البناییه فی النقد الادبی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه نقد ادب عربی دوره ششم بهار و تالستان ۱۳۹۵ شماره ۱۲ (پیاپی ۷۰)
231-253 صفحه
حوزه های تخصصی:
نظریه ساختارگرایی از جمله مهمترین نظریه های نقد ادبی است که در نیمه دوم قرن بیستم، مطالعات ادبی را در اروپا و آمریکا تحت تأثیر خود قرار داد و دگرگون ساخت. این نظریه، همانند سایر نظریه های نقد ادبی در چند دهه اخیر از طریق ترجمه وارد حوزه مطالعاتی نقد ادبی در جهان عرب شد. به همین دلیل بیشتر کتابهایی درباره ساختارگرایی به زبان عربی نوشته شده، ترجمه از کتابهای غربی است. در این مقاله سعی شده کتاب «نظریه البناییه فی النقد الأدبی» مورد نقد بررسی قرار گیرد. این کتاب یکی از آثار ارزشمند در این حوزه است که در اواخر دهه 70 قرن بیستم توسط صلاح فضل از ناقدان برجسته مصر و جهان عرب، تألیف شده است. او در این کتاب برای نخستین بار در جهان عرب به معرفی رویکرد ساختارگرایی در علوم مختلف و کاربردهای آن در نقد ادبی و در دو حوزه نقد شعر و داستان می پردازد. اما اکتفا به مباحث نظری، فقدان مباحث عملی و عدم توجه به نقد و بلاغت قدیم عربی-اسلامی مهمترین معایب این کتاب به شمار می رود.
فرانقد ادبی در آثار سیدمرتضی(ره)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه نقد ادب عربی دوره هفتم پاییز و زمستان ۱۳۹۵ شماره ۱۳ (پیاپی ۷۱)
75-104 صفحه
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر، توانست با مطالعه آثار سیدمرتضی و همچنین آثار نویسندگانی که به بررسی اندیشه های ادبی و نقدی او پرداخته اند، اندیشه های فرانقدی او، را مورد بررسی قرار دهد. بررسی مجموعه آثار سیدمرتضی نشان می دهد که سه اثر امالی، الشهاب و طیف الخیال او بیشترین قضایای نقدی ادبی را در خود جای داده اند و ما تلاش کردیم تا دریابیم سیدمرتضی چه دیدگاه های متمایزی از معاصران و پیشینیان خود داشته است و چه گام هایی در گسترش اندیشه فرانقد ادبی برداشته است و در یک فرایند پژوهشی مبتنی بر روش توصیفی تحلیلی دریافتیم که او با تبیین برخی قضایای نقدی رایج در زمان خود و با بهره گیری از نظریات نظریه پردازان نقدی و ادبی از جمله «جاحظ»، «ابن قتیبه»، «آمدی» و غیره در کتاب هایشان، دانش نقدی خود را ارتقا داده است و با بهره گیری از دانش خود در سایر زمینه ها از جمله کلام، فقه، تفسیر و غیره در این وادی ضمن پرداختن به برخی از نظریات، تیوری ها و قضایای نقدی زمان خود، و تیوری هایی چون لفظ و معنی ، نقد بلاغی، اقدام به داوری درباره شیوه های نقدی موازنه و مفاضله کرده است. و در فرایند بررسی و تفسیر آثار ادبی، گاهی خود در قضایای نقدی، نظریه پردازی کرده و شیوه نقدی جدیدی را در نقد آثار پیشنهاد داده است.
زیبایی شناسی خطبه فدکیّه بر اساس نقد فرمالیستی
حوزه های تخصصی:
در اوایل قرن بیستم با ظهور مکتب جدیدی به نام «فرمالیسم»، تحول عظیمی در شیوه نقد ادبی به وجود آمد. فرمالیست ها بر خلاف شیوه های رایج نقد ادبی، فرم را مبنای تحلیل خود قرار دادند. آ وجود می آید. خطبه فدکیّه حضرت زهرا (س) که اعتراض شدیدی است علیه انحرافاتی که پس از رحلت پیامبر (ص) در دین به وجود آمد، به دلیل برخورداری از انواع شگردهای ادبی، از متونی است که شایسته چنین نقدی است. در این پژوهش برآنیم با روش توصیفی- تحلیلی، به بررسی زیباشناسی خطبه مذکور بر اساس نقد فرمالیستی بپردازیم. هدف از این پژوهش خوانش شگردهای ادبی این خطبه و میزان تأثیرگذاری آنها بر القای معانی به مخاطب می باشد. یافته ها نشان می دهد حضرت فاطمه (س) با اهمیّت دادن به شکل توانسته، سخنانی زیبا و اثرگذار با فرمی جذّاب بر زبان جاری نماید. وی با استفاده هنرمندانه از انواع شگردهای ادبی به ویژه آشنایی زدایی، مخاطب را وادار کرده برای درک سخنِ وی، به تعمّق و تفکّر بپردازد. حضرت (س) همچنین با استناد به آیات قرآن و استفاده از انواع روابط بینامتنی، ضمن تقدّس بخشیدن به کلام خویش، تلاش کرده به مخاطبین تفهیم کند آنچه که می گوید دقیقاً منطبق با کلام الهی است. فرم ظاهری خطبه و تمام شگردهای ادبی آن، به طور کامل در خدمت معنا و هماهنگ با محتوای مدّ نظر خطیب قرار دارد.
روش نقد بلاغی فروزانفر در سخن وسخنوران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سخن وسخنوران یکی از اثرگذارترین پژوهش های ادبی معاصر در حوزه تاریخ ادبیات و نقد ادبی، تألیفِ بدیع الزمان فروزانفر از استادان و محققان نسل اول دانشگاه تهران است. پژوهش های او در حوزه های تاریخ ادبیات، نقد ادبی، عرفان و تصحیح متون منجر به بنا نهادن سنت های تحقیقی و انتقادی در میان دانشگاهیان شده که اعتبار آن تاکنون برجا مانده است. فروزانفر در سخن وسخنوران در ادامه سنّت تذکره نویسی فارسی، نه تنها با رویکردی علمی تحقیقی به شرح احوال شعرا با استناد به شواهد متقن پرداخته، بلکه در زمینه نقد ادبی نیز با تکیه بر دانش انتقادی و مبانی نظری بلاغت اسلامی و ایرانی، به نقد بلاغی شعر فارسی به گونه ای روشمند و یکپارچه پرداخته است. این پژوهش قصد دارد با هدف بازخوانی سخن وسخنوران ، با حرکت از روساخت به سوی ژرف ساخت متن، آن الگوی نظری را که نقد شعر برمبنای آن انجام گرفته استنباط، استخراج، طبقه بندی و تبیین کند. مؤلف سخن وسخنوران توانسته است، خلاقانه، عصاره دانش بلاغت قدما را با یک صورت بندیِ جدید و ساختاری متن محور، منسجم و علمی از مبانی نظری به روش های عملی و کاربردی نقد تبدیل کند؛ روشی برخاسته از اقتضائات زبان و ادب فارسی، که بر جریان نقد بلاغی در آثار منتقدان دانشگاهی تأثیرگذار بوده است.
نقد پسااستعماری رمان «رازهای سرزمین من» اثر رضا براهنی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادب فارسی سال ۷۱ پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۲۳۸
145-168
حوزه های تخصصی:
هر اثر ادبی، نشان از جهان بینی و اندیشه صاحب اثر دارد و بر اساس فضای اجتماعی و سیاسی جامعه شکل می گیرد. رضا براهنی نویسنده رمان رازهای سرزمین من ، بسان مصلحی اجتماعی، متأثر از فضای حاکم بر جامعه ایران و به ویژه تبریز در میان سال های 1337- 1357، به بیان افکار اجتماعی-سیاسی خود با هدف اصلاح جامعه دست زده است، ازاین رو، تحلیل اندیشه های نویسنده از دیدگاه ادبیات پسااستعماری حائز اهمیت است. پژوهش حاضر با روش تحلیل محتوایی، درون مایه های فکری این رمان را مانند سنت و مدرنیته، وضعیت نابسامان اجتماعی، جایگاه زنان در جامعه، من و دیگری، سیاست زدگی، خودباختگی، فرادست و فرودست و استعمارستیزی کاویده است. نتایج حاصل از این پژوهش نشان می دهد که این اثر با تکیه بر مؤلفه های ادبیات پسااستعماری درون مایه های چون تقابل سنّت و مدرنیته، سلطه مردانه جامعه سنتی و فرودست و فرادست غربی، مشکلات اخلاقی و خودباختگی و تزلزل هویت به تصویر می کشد، اما در مقابل، تکیه بر اعتقادات و اندیشه اساطیری برای رسیدن به هویت پیشین، مبارزه علیه اعتقاد به برتری نژاد غربی و استعمارستیزی را نیز تبلیغ می کند.
بررسی کارنامه هدایت پژوهی در ایران از 1330تا1381(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
صادق هدایت یکی از تأثیر گذارترین نویسندگان معاصر است که در پیوند با آثار و شخصیت او کتاب ها و مقاله های گوناگونی پدید آمده است. این پژوهش بر آن است ابتدا با نگاهی کلی و با توجه به آثار پدید آمده، رویکردهای هدایت شناسی را تبیین کند و پس از آن، سیر هدایت پژوهی را از سال1330تا1381 به صورت دوره های دهساله تحلیل و بررسی نماید. یافته های پژوهش نشان می دهد در دهه ی سی که هدایت شناسان نخستین تجربه های خود را در زمینه ی پژوهش درباره ی هدایت کسب می کردند، بیشتر در زمینه هایی چون تحلیل ویژگی های روحی و اخلاقی هدایت، تأثیر پذیری او از نویسندگان خارجی و شیفتگی هدایت به علوم خفیه مطالبی می نوشتند. در این دوره 51مقاله و 12کتاب درباره ی هدایت نوشته شد. در دهه ی چهل با رشدی دو برابری، 124مقاله و 6 کتاب درباره ی آثار هدایت و به ویژه داستان های او نوشته شد و جنبه های تازه تری از زندگی و آثار هدایت بررسی شد. در دهه ی پنجاه نیز 145مقاله و 8 کتاب درباره ی خودکشی هدایت و علل آن و موضوع های کلی دیگر تحریر گردید. از دهه ی شصت، تجربه ی نویسندگان در زمینه ی هدایت پژوهی رفته رفته افزوده گشت و نویسندگان با تکیه بر دانش خود در زمینه ی نقد ادبی به نقد و بررسی آثار هدایت پژوهانه همت ورزیدند. در این دوره نیز 160 مقاله و 4 کتاب درباره ی هدایت به چاپ رسید. به طور شگفت آوری در دهه ی هفتاد ملاحظه می گردد که دامنه ی موضوع ها و مبحث های هدایت شناسی افزایش می یابد و این پدیده شاید مربوط به افزایش دانش نویسندگان درباره ی ادبیات معاصر و همچنین ادبیات جهان باشد که موضوع مورد علاقه ی فراوان هدایت بود. در این دهه، 170 مقاله و 45 کتاب درباره ی هدایت نوشته می شود. به طور عمده می توان گفت که هدایت شناسی چه از لحاظ کمی و چه از نظر کیفی در این دوره پیشرفت محسوسی داشته است.
نگرشی به تلمیح ادبی براساس رویکردهای نوین در نقد ادبی و مطالعات بینارشته ای(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال یازدهم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۴۳
7-37
حوزه های تخصصی:
گسترش مطالعات میان رشته ای در سال های اخیر سبب ایجاد تنوع در نگرش به مباحث ادبی به ویژه در زمینه نقد ادبی در ایران شده است. حال آنکه در این پژوهش ها توجه به استفاده از این ظرفیت های بینا رشته ای برای شناخت دقیق تر و ایجاد تحول در سایر زمینه های ادبی، همچون بلاغت و زیبایی شناسی کلاسیک شعر فارسی، تاحد زیادی مغفول مانده است. ازاین رو پژوهش حاضر درصدد است به شیوه توصیفی تحلیلی به مبحث تلمیح در بلاغت بپردازد و این عنصر بلاغی را براساس رویکردهای مطالعاتی نوین بینا رشته ای و نقد ادبی واکاوی و معرفی کند. نتایج پژوهش بیانگر آن است که تلمیح، علی رغم سادگی ظاهری خود، یکی از پیچیده ترین و چندلایه ترین عناصر بلاغی است که می توان آن را با استفاده از دستاوردهای نوین رشته های مختلفی همچون زبان شناسی، نشانه شناسی، جامعه شناسی و برخی دیگر از نظریه ها و مباحث نقد و نظریه ادبی جدید بررسی و واکاوی کرد.
جستجوی امر ناموجود مقدمه ای بر دلایل فقدان نظریه و نظام نقد ادبی در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از نخستین سال های ورود مظاهر مدرن به ایران، نظریه ها و شیوه های نقد متون، یکی پس از دیگری از طریق ترجمه از فرهنگ غربی به فضای علمی و ادبی ما راه یافتند؛ اما گروهی از محققان می کوشند بگویند که اولاً در سنت ادبی کهن ما آنچه که امروزه نظریه و نقد نامیده می شود، وجود دارد و بدون پشتوانه نظری امکان آفرینش آثار درخشان ادبی به زبان فارسی نیست؛ و در ثانی، نظائر آنچه را اندیشمندان غربی می گویند متفکران ما سده ها پیش گفته اند. از دیدگاه ما در سنت ادبی ایرانی امکان شکل گیری نظریه و نظام نقد ادبی نبود؛ زیرا این دو پدیده، محصول مستقیم دوران مدرنیته، برخورد علمی انسان عصر جدید با همه مظاهر هستی و نتیجه تفکیک عالم «خلاقه ادبی» از «علم ادبیات» است. آفرینش ادبی نیز با منطقی متمایز از منطق علم ادبی صورت می گیرد و منوط به وجود نظریه و نظام نقد ادبی نیست. اگرچه تفکر نقادانه در الهیات، کلام و فلسفه در عصر زرین تمدن اسلامی در ایران وجود داشت، ولی به دلیل زیست حاشیه ای ادبیات از قدرت سیاسی، این تفکر به فضای ادبی ما راه پیدا نکرد. استبداد سیاسی نیز، چنانکه به خطا پنداشته می شود، نقش تعیین کننده ای در فقدان نظریه و نظام نقد نداشت. در مقابل، باور به منشأ الهی و متافیزیکی شعر و هنر ادبی، راه را بر نقادی ادبی تا حد زیادی می بست. در این نوشتار مسأله فقدان نظریه و نظام نقد ادبی در ایران را با طرح هفت دلیل عمده بررسی کرده ایم.
ریخت شناسی”باب بازجست کار دمنه”از کلیله و دمنه(براساس نظریه ولادیمیر پراپ)
منبع:
رخسار زبان سال دوم بهار ۱۳۹۷ شماره ۴
۱۰۱– ۸۳
حوزه های تخصصی:
در دوره معاصر نقد ادبی کانون توجه بسیاری از پژوهشگران قرار گرفته است و آثار ادبی از دیدگاههای مختلفی بررسی می شود.پیشرفت های نقد ادبی، منجر به ایجاد مکتب ساخت گرایی با الهام از نظریات زبان شناسانه "فردینان دوسوسور" گردید. ریخت شناسی یکی از انواع رویکردهای نقد ادبی است که در آن محقّق می کوشد روابط متقابل بین واحدهای ساختاری را بررسی و تجزیه و تحلیل کند. در نتیجه بتواند به یکی از مهمترین اهداف پژوهش یعنی تعیین چارچوب علمی برای داستان دست یابد. این شیوه تحلیلی از دهه های نخست قرن بیستم با "ریخت شناسی قصه های پریان" پراپ آغاز شد. روش کار پراپ این گونه بود که او هر قصّه را به قسمت های کوچک تقسیم و با یکدیگر مقایسه می کرد. سپس آن ها را بر اساس ماهیت این قصّه ها و روابط متقابل شان با یکدیگر و با کل قصّه توصیف می کرد. این پژوهش بر آن است که "باب بازجست کار دمنه" از کتاب کلیله و دمنه را بر اساس نظریه ولادیمیر پراپ، ریخت شناس روس واکاوی کند.