مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۰۱.
۱۰۲.
۱۰۳.
۱۰۴.
۱۰۵.
۱۰۶.
۱۰۷.
۱۰۸.
۱۰۹.
۱۱۰.
۱۱۱.
۱۱۲.
۱۱۳.
۱۱۴.
۱۱۵.
۱۱۶.
۱۱۷.
۱۱۸.
۱۱۹.
۱۲۰.
نقد ادبی
حوزه های تخصصی:
تحلیل اسطوره ای، شاخه ای از نقد ادبی است که به تجزیه و تحلیل ساختار و معنای متن می پردازد و ارزش ادبی آن را از جهت کاربست باورهای اسطوره ای در آن ارزیابی و بررسی می کند. کاربست این روش در حوزه مطالعات قرآنی، از یک سو به کار گرفتن قوانین ادبی در فهم معنای قرآن است و از دیگر سو، میراث بشری این متن را بررسی می کند. در سنت تفسیری و علمی مسلمانان بوده اند کسانی که از این منظر به قرآن کریم بپردازند و بیان هایی از قرآن را مبتنی بر باورهای اساطیری بدانند و از آن جا روش های مختلف نقد ادبی را برای تحلیل معنای متن بکار گیرند. این مطالعه برای بازشناسی همین کوشش ها نگارش یافته و درصدد است آن ها را از یکدیگر تفکیک کند. بنابراین ما در این نوشتار به دنبال پاسخ به این سوال هستیم که رویکردهای عمده و شناخته شده در تحلیل اسطوره ای قرآن کریم کدام اند؟ این رویکردها چه مناسبتی با یکدیگر دارند؟ آیا می توان برمبنای این رویکردها، سطوح مختلف این متن را از یکدیگر تفکیک کرد؟ یافته های پژوهش حاکی از آن است که تحلیل اسطوره ای قرآن کریم، فارغ از تمامی پیش فرض های کلامی و تعلیمی، حداقل در سه لایه از متن قرآن قابل پیگیری است: مضامین، زبان و بلاغت. نوشتار حاضر به واکاوی آثار مختلف پژوهشگران در هریک از سه سطح فوق پرداخته است.
مرور انتقادی نظریه اسطوره شناختی رنه ژرار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رنه ژرار، با اتخاذ رویکردی انتقادی نسبت به دیدگاه های مردم شناختی فریزر و اشتروس و در ضمن تعلّق خاطر به مکتب روان کاوی فرویدی یا همان روان کاوی متأخر فرانسوی، مبحثی را در باب تاریخ و فرهنگ مطرح می کند که آمیزه بدیعی از نقد ادبی، اسطوره شناسی، روان کاوی و دین پژوهی است. او با طرح این موضوع که در هر اسطوره ای می توان ردّپای خشونتی واقعی را یافت که در گذر زمان تبدّل یافته و تغییر چهره داده است، در نهایت به نوعی نظامِ اسطوره شناختی اُهمریستی روی می آورد که به موجب آن، خشونت های عینی تاریخی، برسازنده آیین ها و اسطوره های اقوام تلقی می شوند. به این ترتیب، با خوانش متون، قرائن و نشانه هایی را احصاء می کند که دالّ بر وجود میل محاکاتی در ساخت وجودی و روانی بشر و استمرار فراشد قربانی و بلاگردان در بنیادهای فرهنگی اقوام است. بر این اساس، مقاله پیش رو می کوشد با رویکردی تحلیلی انتقادی ضمن بررسی خاستگاه های نظری اندیشه ژرار، استدلال های وی را در این باره بررسی و تحلیل کند. در این پژوهش نگارنده با تأکید بر جایگاه نظری ژرار مبنی بر قول به عدم اصالت آگاهی، موضع ضد دکارتی او را نسبت به سوژه، محل تأمل می داند و معتقد است آنچه ژرار به مثابه ساختارِ بنیادی فرهنگ مطرح می کند، از نوعی ناخودآگاهی کور و لجام گسیخته پیروی می کند که مبتنی بر نفیِ جایگاه خودآگاه و خودکار بودگی میل است.
شیوه های محمد حقوقی در نقد و تحلیل شعر معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بازخوانی کارنامه ی نقد منتقدان با هدف ارزیابی کیفی و شناسایی ضعف ها و قوت های آن ها، یکی از اقدامات مهم در شناسایی سیر تحول نقد ادبی در ایران است. نگارندان این مقاله با توجه به لزوم چنین نگرشی در حوزه ی پژوهش های ادبی بر آن شدند تا شیوه ی نقد محمد حقوقی، یکی از پیشگامان نامدار نقد نو در ایران را بررسی و ارزیابی کنند. از این رو آثار انتقادی او را به شیوه ی تحلیل محتوا و با رویکرد توصیفی تحلیلی بررسی کرده و به تبیین ویژگی های نقد حقوقی پرداخته اند. بنا بر یافته های این پژوهش، حقوقی در نقدهای خود بیش از هر چیز به ویژگی های صوری و شکل شناختی اثر توجه داشته و عمده ی نقدهای او بر سه رأس «زبان و بیان»، «فضا و اندیشه» و «شکل و ساخت» استوارند که از آن ها می توان با عنوان «مثلث نقد محمد حقوقی» یاد کرد. این گرایش های صورتگرایانه و دلبستگی او به تشکّل و ساخت، شماری از تأویل های او را به سمت تأویل های ظاهرگرا و شیفته وار کشانده و با وجود نزدیک شدن به مرز نقد نو و علمی، در مواردی دچار افراط و تفریط شده و ارزش واقعی اثر ادبی را نشان نمی دهند.
نقد در اندیشه آخوندزاده و ملکم خان
منبع:
پژوهش در تاریخ سال دوم تابستان ۱۳۹۰ شماره ۲ (پیاپی ۳)
113 - 124
حوزه های تخصصی:
«نقد ادبی» یکی از شاخه های علوم ادبی است که اولین بار در عصر حکومت قاجارها به ایرانیان معرفی شد. این معرفی توسط دسته ای روشنفکران صورت گرفت که با اندیشه های جدید غربیان آشنایی داشته و این اندیشه ها را در ایران تبلیغ می کردند. دو تن از شاخص ترین چهره های این حوزه میرزا فتحعلی آخوندزاده و میرزا ملکم خان ناظم الدوله هستند و در این نوشتار سعی بر این است که به مقایسه دیدگاه این دو فرد در دو حوزه نقد سیاسی-اجتماعی و نقد ادبی پرداخته شود تا میزان همانندی یا تفاوت های اندیشه های این دو فرد در این حوزه آشکار شود.
تحول کارکردیِ شعر، در بستر ساخت سیاسی اجتماعی در ایرانِ قرن نوزدهم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست دوره ۴۶ بهار ۱۳۹۵ شماره ۱
67 - 85
حوزه های تخصصی:
در روند تحول در عرصه هنر و ادب یک جامعه عوامل گوناگونی دخیل اند. ساخت سیاسی و اجتماعی، و تحولاتی که در بستر آن رخ می دهند، از عواملی اند که همواره ادبیات هر جامعه را تحت تأثیر قرار می دهند. در ایرانِ قرن نوزدهم ادبیات و به ویژه شعر با تأثیرپذیری از ساخت سیاسی- اجتماعی دچار تحولی کارکردی و بنیادین شد؛ شعر درباری جای خود را به شعری با کارکرد سیاسی و اعتراضی داد. در این زمینه هنرمند به واسطه تغییر جایگاه مخاطب خویش از دربار به توده مردم، برای بیان اهداف سیاسی خود به سمت رئالیسم حرکت می کند؛ در این پژوهش، قسمتی از ریشه های تحول شعر مدرن ایران تحت تأثیر ساخت سیاسی- اجتماعی و حرکت آن به سمت رئالیسم بررسی می شود.
معرفی و مقایسه دو کتاب در نقد ادب عربی؛ المثل السائر ابن اثیر جزری و الفلک الدائر ابن ابی الحدید
منبع:
آینه پژوهش سال ۲۸ مهر و آبان ۱۳۹۶ شماره ۴ (پیاپی ۱۶۶)
63 - 86
حوزه های تخصصی:
نقد ادبی در دوره عباسی با ظهور چند تن از نقادان و علمای ادب در فن بحث و مناظره و کتابت و بلاغت به شکوفایی رسید و آثار ارزشمندی در آن دوره بوجود آمد که منشا شکل گیری جریانات و آثار بعدی در این فن شد. نویسندگان در نوشتار حاضر تاش کرده تند دو اثر پیشگام در نقد ادبی، المثل السائر فی ادب الکاتب و الشاعر تالیف ضیاءالدین ابن اثیر جزری و کتاب الفلک الدائر علی المثل السائر اثر ابن ابی الحدید را که در نقد آن نگاشته شده، مورد بررسی قرار دهند. در راستای این هدف، پس از معرفی دو نویسنده و آثار آن ها، به بررسی جدا گانه هر یک از آثار پرداخته و به چند مورد از نقدهای ابن ابی الحدید به کتاب ابن اثیر اشاره شد هاست.
نقد ادبی در نخستین مطبوعات ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال دوازدهم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۴۶
127-154
حوزه های تخصصی:
نقد ادبی که در گذشته بدون داشتن معیاری علمی و مشخص بیشتر در قالب نقد الفاظ و معانی اثری ادبی مطرح بود، از دوره قاجار و به ویژه پس از نهضت مشروطه در اثر عواملی همچون امنیت و رفاه نسبی، تشویق شاعران درباری، میل به تجدد، رواج نهضت ترجمه آثار ادبی، رونق کار انجمن های ادبی و انتشار روزنامه ها و مجلات متعدد، با رویکردی جدید و علمی تر در، مقایسه با گذشته، مورد توجه منتقدان و محققان قرار گرفت. از آنجا که مطبوعات در این دوره در راستای تنویر افکار عمومی نقشی بسزا ایفا می کردند، در زمینه گسترش نقد ادبی با درج مقالات متعدد از نویسندگان منتقد نیز بسیار تأثیرگذار بودند و به عاملی مهم در رواج روحیه انتقادی و تألیف آثار برجسته ادبی تبدیل شدند. در این مقاله به شیوه توصیفی تحلیلی و با مرور این نوع مقالات در نخستین مطبوعات ایران، انتقادات ادبی برمبنای موضوع آن ها در سه حوزه «بحث های نظری درباره نقد»، «نقد یک جریان یا نوع ادبی» و «نقد آثار ادبی» مشخص شده است تا نخستین تلاش ها در راستای ارائه مفهومی صحیح از نقد علمی و جهت گیری های منتقدان ادبی در این سه حوزه و درنتیجه نقش آن ها در گسترش نقد علمی و عملی در دوره های بعد مورد بررسی قرار گیرد.
نگاهی به کاربرد نادرست و مکانیکی نظریه ریخت شناسی پراپ در متون ادب فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال دوازدهم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۴۶
155-187
حوزه های تخصصی:
ساختارگرایی یکی از مهم ترین حوزه های نظریه ادبی مدرن محسوب می شود که در شکل گیری موضوعات جدید، تبیین مشابهت و همسانی، و قابلیت تحلیل متون ادب فارسی از الگوهای استاندارد جهانی سهمی اثرگذار داشته است. اقبال به نظریه های غربی و کاربرد الگوهای ریخت شناسی امروزه چنان مورد توجه قرار گرفته که بسیاری از مقالات و تحقیقات ادبی با هدف روشن کردن زوایای پنهان متون و ارائه دستاوردهای نوین برپایه این نظریه ها تحلیل شده است و کمتر نقدی را می توان یافت که از کارکردهای ساختاری و ریخت شناسی بی بهره باشد. این مقاله با واکاوی مقالات علمی پژوهشی، به مطالعه رشد کیفی و کمّی پژوهش های ریخت شناسی در دهه های مختلف و بررسی ژانر ادبی آن ها پرداخته است و با سنجش میزان انطباق اصولی استفاده از این نظریه با شیوه علمی و استاندارد الگوی پراپ، آسیب های کاربرد این نظریه بر متون را همراه با شواهد، انتخاب نادرست نظریه ، ساده سازی عناصر داستان، بی توجهی به هدف و بستر نظریه، تکرار روش، نارسایی و ضعف مقدمه و نتیجه گیری بی ارتباط معرفی کرده است.
بررسی زیبا شناسانه خطبه جهاد در پرتو نقد فرمالیستی
حوزه های تخصصی:
نقد فرمالیستی از روش های جدید نقدی است که محور اصلی آن در بررسی متون ادبی، شکل ظاهری است یعنی در ادبیات به بررسی میزان ادبیت متن می پردازد. با نگاهی صورت گرایانه، متوجه می شویم گوینده آوا و موسیقا را در جهت القای معانی به کار گرفته و ضمن اینکه از سطح معنای قاموسی واژگان فراتر رفته، با استفاده به جا از صداهای کشیده و واکه های متناسب با مفهوم کلام، تاثیر بدیعی در فهم موضوع داشته است؛ در هم خوانی آوایی، چنان صامت ها و مصوت ها را چینش کرده که شدت بیان و سنگینی فضایی را به ذهن می رسانند؛ برای معانی، هم خوان معنایی را درنظر دارد و با ایجاد اتحاد بین این دو هم خوان، توانسته القاگر معانی مورد نظر باشد تا جایی که اگر کسی با زبان کلام آشنا نباشد، بتواند به معنای کلی کلام پی ببرد. گوینده تنها به بعد شنیداری مخاطب توجه نکرده و به هم خوانی سیمایی نیز توجه داشته است؛ هرچند این امر در راستای دو هم خوانی پیشین قرار دارد اما ایجاد اتحاد میان آن ها امری قابل اهمیت است. تمامی موارد مبین آن است که خطبه جهاد از ساخت موسیقایی قوی برخوردار و با بهره گیری از هم خوانی آوایی در القای مفاهیم به مخاطب، موفق عمل کرده است. الفاظ از نظر زیبایی فرمی، با هم در ارتباط تنگاتنگ قرار گرفته اند نه تنها معنا نتوانسته است بر زیبایی ظاهری تاثیر منفی بگذارد بلکه فرم کلام و موسیقای واژگان را در اختیار گرفته و آن ها را با هم عجین کرده و خود در جهت انتقال بهتر مفاهیم و ابزار کمک رسان قرار گرفته است.
بررسی تحلیلی- انتقادی کتاب دراساتٌ فی الأدب العربی الحدیث(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه انتقادی متون و برنامه های علوم انسانی سال نوزدهم آبان ۱۳۹۸ شماره ۸ (پیاپی ۷۲)
137-153
نقد ادبی یکی از شاخه های پژوهشی در حوزه ادبیات است و از دیرباز توجه خاصی به آن شده و همواره به منزله راه کار و معیاری برای تحلیل، ارزش گذاری، و تصحیح متون ادبی به کار رفته است. امروزه، با توجه به گستردگی و تنوع تولیدات ادبی این شاخه از دانش بشری می کوشد از بیش تر یافته های علمی برای تقویت توان و تسلط خود در انجام وظایف محوله استفاده کند. نکته بدیع این که، آثار نقدی نیز هراز گاهی درمعرض نقد و ارزیابی واقع می شوند. به همین منظور، مقاله حاضر بر آن است تا با خوانشی تحلیلی انتقادی، یکی از کتب نقدی در حوزه زبان و ادبیات عربی را بررسی کند. از این رو، کتاب دراساتٌ فی الأدب العربی الحدیث ، نوشته محمد مصطفی هداره، برگزیده شد تا ضمن ارائه گزارشی مختصر از محتویات کتاب در دو مقوله شکلی و محتوایی به مواضع قوت و ضعف آن اشاره شود. نتایج نشان می دهد که کتاب حاضر دربردارنده اطلاعاتی مفید است و با توجه به پرداختن به دو بخش شعر و نثر گستردگی مطلوبی دارد، اما به نظر می رسد به دلیل نداشتن روشی علمی در نقد و رعایت نکردن برخی اصول پذیرفته شده در این حوزه، به بازبینی و اعمال تغییرات اساسی نیاز دارد.
تحلیل انتقادی کتاب نقد ادبی اثر نعیم عموری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه انتقادی متون و برنامه های علوم انسانی سال نوزدهم آبان ۱۳۹۸ شماره ۸ (پیاپی ۷۲)
305-329
نقد کتاب های دانشگاهی از مهم ترین روش ها برای بررسی میزان کارآمدی آن هاست که مزایا و معایب آن ها را بر می شمرد و بدین طریق راه را برای تمامی کسانی که قصد نویسندگی در حوزه ای مشخص دارند هموار می کند. کتاب نقد ادبی اثر «نعیم عموری» سعی دارد که مکاتب و روش های نقد ادبی را به دانشجویان زبان و ادبیات عربی معرفی کند. این مقاله به روش توصیفی تحلیلی و آماری درپی آن است تا کتاب حاضر را در دو حوزه ساختاری و محتوایی ارزیابی کند. نتیجه آن که نویسنده این کتاب در حوزه ساختاری موفق تر عمل کرده است، هرچند در این حوزه نیز کاستی هایی به چشم می خورد. به نظر می رسد که در سطح ساختاری باید به تقویت زبان علمی توجه بیش تری شود و تحلیل دقیق تر مبانی نظری و نمونه آوری برای نظریه ها و کاربردی کردن آن ها از مهم ترین نکاتی است که باید در حوزه محتوایی رعایت شود.
محمدتقی غیاثی و نقد نو(مقاله علمی وزارت علوم)
محمدتقی غیاثی در زمرة نخستین کسانی جا می گیرد که تلاش کرده است با نگارش چندین کتاب در درازنای سه دهه فارسی زبانان را با نقد نوی فرانسوی آشنا کند. از همین رو، او نقش انکارناپذیری در شکل دهی برداشت نخستین ایرانیان، به ویژه در محیط علمی و دانشگاهی، از این جریان داشته است. او در روند این کوشش گاه خود را مترجم و گاه پژوهش گر و حتی نویسنده هم به شمار آورده است، گرچه باید نقش او را در تمامی کتاب هایش بیش تر به ترجمة نوشته های نویسندگان فرانسوی زبان خلاصه کرد. نوشتة پیش رو بر این باور است که به مرور زمان از کیفیت کار و کوشش غیاثی در گسترة یادشده کاسته شده است. این روند نزولی تا بدان جا پیش رفته که گاه غیاثی تصویری نادرست، گنگ، و حتی گم راه کننده از برخی جریان های نقد نو به هم سخنانش نشان داده است. تردیدی نیست که خاستگاه چنین تصویر مخدوشی از نقد ادبی را نخست باید در نبود وفاداری برگردان او به نوشته های فرانسوی و ایجاد دگرگونی های بنیادین در آن ها جست. هم چنین خوانندة فارسی زبان با متن هایی روبه رو می شود که نه با نام «کتاب های» غیاثی هم خوانی دارند و نه با درآمدهایی که او برای آن ها نگاشته است.
نقدی بر کتاب النقد و الناقدون فی الأدب العربی(مقاله علمی وزارت علوم)
تنظیم مطالب علمی درحد واحد درسی ازجمله ضرورت هایی است که استادان دانشگاه ها را به امر تهیة جزوه و کتاب وامی دارد. در این راستا، کتاب النقد و الناقدون فی الأدب العربی (1387 ش)، نوشتة علی سلیمی، شامل سه فصل با موضوعات تطور نقد، عناصر ادب، و ناقدان سرشناس است که نویسنده هدف کلی آن را نگاهی جامع به نقد ادبی و سیر تحول آن در ادب عربی قدیم و جدید بیان کرده است. ازاین رو، طبق بررسی علمی کیفیت جلد، صحافی، حروف نگاری، صفحه آرایی، عنوان بندی، و سطربندی از نقاط قوّت شکلی آن به شمار می رود. اما طراحی سادة جلد، اغلاط چاپی، ضعف دستور زبان ، اشتباهات املایی ، و نارسایی عبارات از نقاط ضعف شکلی است. فهرست محتوایی خوب، تحلیل بدون سوگیری، سازواری مناسب با مبانی اسلامی، و تناسب حجمی با واحد درسی و سرفصل ازجمله نقاط مثبت محتواست. ضعف در انسجام عناوین، شیوة ارجاع، ابهام در سازواری علمی، نداشتن انطباق عنوان با محتوا، و ضعف معادل سازی اصطلاحات ازجمله نقاط منفی محتوا به حساب می آید. درنتیجه، این کتاب به لحاظ کیفی کاستی فراوان دارد که پیش نهادهایی به منظور بهبود کیفی آن داده شده است. رعایت نکات یادشده می تواند این اثر را در خط سیر هدف آموزشی قرار دهد.
روند افول نقد نو در فرانسه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه انتقادی متون و برنامه های علوم انسانی سال هجدهم آبان ۱۳۹۷ شماره ۸ (پیاپی ۶۰)
167-186
نقد تاریخی حقیقت اثر را در برون متن یا همان انگارة مؤلف می جست . نگاه این رویکرد به مرحلة آفرینش اثر گرایش داشت و نیت مؤلف را تنها معنای قطعی و یگانه حقیقت اثر می انگاشت. ناکارآمدی آن در بررسی برخی از آثار، نبود توجه کافی به متن و بهره گیری از دستاوردهای رشته های گوناگون علوم انسانی در پژوهش های ادبی زمینه را برای پیدایش رویکردهای نو فراهم کردند که هر یک معنایی متفاوت از اثر، معنایی ناخودآگاه و پوشیده بر مؤلف، به دست می داد. نقد نو می بایست در برابر سرزنش ها و خرده گیری های نگرش سنتی و دانشگاهی پایداری می کرد و درستی اش را نشان می داد. بارت در گذار از فقه اللغه به هرمنوتیک و تأویل یا همان گذار از امر مطلق به امر نسبی نقش مهمی داشت. او پس از پیروزی نقد نو در برابر تاریخ ادبی، گام بلندی در راستای حذف کامل مؤلف از گسترة پژوهش های ادبی برداشت و گذار از ساختارگرایی به پساساختارگرایی را شدنی کرد. پیامد مرگ مؤلف نابودی نقد و چیرگی نظریة ادبیات بود و انگاره های نوینی چون متن، نوشتار، کثرت معنا، خواننده، خوانش، پذیرش در کانون توجه جای گرفتند. نوشتة پیش رو می کوشد تا افزون بر بررسی موارد یادشده، به موضوعاتی بپردازد که کمتر بررسی شده اند: تأثیر بَنونیست و فِور بر بارت، خرده گیری های پیکار به نقد نو، رویکرد روانکاوی وجودی دوبروسکی و خاستگاه تقابل میان معنا و دلالت.
نقدی بر کتاب Metodi e protagonisti della critica letteraria(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه انتقادی متون و برنامه های علوم انسانی سال هجدهم آبان ۱۳۹۷ شماره ۸ (پیاپی ۶۰)
255-272
نقد ادبی شاید یکی از مهم ترین مباحث مدنظر رشته های ادبیات و زبان های خارجی باشد و همواره از جایگاه خاصی درمیان محققان و متخصصان فن برخوردار باشد، چراکه درک و شناخت جریان های ادبی و فکری، که در بستر تاریخی و در پس زمان به عرصة ادبیات جهانی ارائه شده اند، بدون یاری این شاخه از علوم انسانی چه بسا سخت و گاه ناممکن آید. تاریخچة نقد متون ادبی در ایران نیز به وفور مطالعه شده است. آثار بسیاری در این زمینه در داخل کشور به تألیف یا ترجمه رسیده اند که در سطح دانشگاهی مورداستفادة استادان و دانشجویان رشته های زبان های خارجی قرار می گیرند. این کتاب، که از بعد شکل و محتوا مورد نقد و بررسی قرار گرفته است، به خوبی توانسته است خواننده را با چهارچوب های کلی و اولیة علم نقد آشنا کند. شاید مهم ترین کاستی اثر مذکور را بتوان در فقدان انسجام منطقی و تاریخی لازم میان خاستگاه فرهنگی و بستر اجتماعی، که باعث تولید نوعی جریان فکری می شود، ازیک طرف و ازطرفی دیگر جریان های ادبی ای دانست که آن نوع خاص نقد را در خود جای می دهند.
بررسی اصالت زن-طبیعت و اندیشه های طبیعت گرایانه فروغ فرخزاد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب غنایی سال هجدهم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۳۴
123 - 142
حوزه های تخصصی:
شاید بتوان جدّی ترین بحث های نقد فمنیستی در زبان فارسی را در شعر فروغ فرخزاد یافت. او نخستین شاعری است که احساسات زنانه خود را آزادانه تر از دیگران بیان کرده و زبان و اندیشه او کاملا زنانه، لطیف، پاک، و بی آلایش است و همچنین هیچ کس چون او، نتوانسته زندگی زن معاصر ایرانی را چنین در شعر خود به تصویر کشاند. این مقاله می کوشد تا نگرش اصالت زن-طبیعت را در شعر فروغ فرخزاد بازیابی و واکاوی نماید، از این رو «هستی شناسی طبیعت»، «فصول و گردش ایّام»، «عناصر چهارگانه»، «درخت و گیاه»، و «موجودات زمینی و آسمانی» در پیوند با زبان و اندیشه فروغ فرخزاد مورد کنکاش قرار گرفته است. مقاله حاضر سعی بر آن دارد تا به این پرسش پاسخ دهد که در شعر و افکار شاعر، مفاهیم طبیعت گرایانه تا چه اندازه بازتاب داشته است و فروغ فرخزاد به عنوان شاعری زن به طبیعت چگونه می نگریسته است؟ بنابراین بررسی اصالت زن-طبیعت در شعر فروغ فرخزاد گامی است جهت کنکاش در اندیشه ها و آراء یکی از شاعران معاصر زن و شعرهای طبیعت گرایانه وی. روش تحقیق به کاررفته در این پژوهش از نوع توصیفی-تحلیلی می باشد.
بررسی قضایای نقدی - ساختاری از دیدگاه ابن خلدون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این نوشتار به بررسی قضایای نقدی – ساختاری از منظر ابن خلدون می پردازد. این نویسنده بزرگ صرف نظر از تاریخ نگاری، علم اجتماع و فلسفه در عرصه نقد ادبی هم دارای دیدگاه های ارزشمندی است. ازجمله این نظریات می توان به تعریف ایشان در مورد ادب و مفهوم نقد و جایگزینی واژه (ملکه) به جای (موهبت) که می توان از ابداعات وی برشمرد، اشاره نمود. هدف اصلی در این مقاله آن است که آراء و رویکردهای ادبی ابن خلدون به درستی بیان شده و نیز تلاش می شود تا با بهره گیری از روش پژوهش ادبی و تاریخی دیدگاه ها و شیوه وی و همچنین مطالعه بحث های مرتبط با نقد دوره اندلس توصیف و تحلیل شود. یافته های تحقیق نشان می دهد، ابن خلدون که ازجمله طرفداران ترجیح لفظ بر معنا است، پیرامون تعریف ذوق و اسلوب به عنوان معیارهای نقد و سه اسلوب شعر و نثر و قرآن، نگرش ویژه ای دارد. او به تبیین ارتباط خاصی میان دین و شعر و کلام مصنوع پرداخته است. با اهتمام به مجموعه رویکردهای نقدی ابن خلدون و تجمیع دیدگاه های ایشان می توان به تلقی نسبتاً جامعی از شخصیت ادبی- نقدی او دست پیدا نمود.
جستاری در اندیشه های ایرانیان باستان در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
تاریخ اسلام سال بیستم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳ (پیاپی ۷۹)
99 - 136
حوزه های تخصصی:
نشر گسترده فرهنگ ایرانی در دوره عباسی حضور فراوان ایرانیان در دربار خلفا و محیط های علمی این دوره، استقبال ادب عربی را از اندیشه های ایرانیان باستان به دنبال داشت. ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه، برای شرح حدود پنجاه بند از سخنان امیرالمؤمنین حضرت علی(ع) از مضامین حکمت آمیز ایران باستان بهره برده است. پژوهش پیش رو می کوشد با ترکیبی از دو روش توصیفی _ تحلیلی و آماری نشان دهد، با وجود اهمیّت حکمت های ایرانی برای ابن ابی الحدید، وی در انتخاب این حکمت ها دقت کافی نداشته است و بسیاری از آنها را بدون آوردن نام گوینده آن به نقل از یک شخصیت مبهم و با عنوان یک حکیم بیان کرده است. حکمت های ایرانی نقل شده در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، نشان دهنده دغدغه های فکری و فرهنگی ایرانیان باستان در درجه اول به امور سیاسی و پس از آن، امور اخلاقی و سپس علم و دانش هستند.
تحلیل روش شناختی مسئلۀ تأثیر و تأثر ادبی در سخن و سخنوران فروزانفر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش زبان و ادبیات فارسی بهار ۱۳۹۸ شماره ۵۲
113-137
حوزه های تخصصی:
همزمان با طرح آرای باختین دربارۀ «منطق مکالمه» در اوایل قرن بیستم که مقدمۀ وضعِ نظریۀ بینامتنیت توسط ژولیا کریستوا در دهۀ 60 میلادی گردید، بدیع الزمان فروزانفر در تألیف سخن وسخنوران، رویکردی انتقادی پدید آورد که بعدها عبدالحسین زرین کوب مبانی نظری آن را ذیل عنوان «نقد نفوذ» در کتاب نقد ادبی تبیین کرد. این پژوهش می کوشد چگونگی عملکرد فروزانفر را در ایجاد روشی منسجم برای بیان تأثیر و نفوذِ صوری و محتوایی در شعر فارسی تبیین کند و ضمن مقایسۀ آن با روش «نقد نفوذ»، آن را به مثابه یک رویکرد انتقادی مستقل معرفی نماید. فروزانفر با دخل و تصرف در مبحث کهن سرقات ادبی، آن را به ابزاری کارآمد و کاربردی برای توصیف چگونگی تأثیرگذاری های ادبی در شعر فارسی تبدیل کرد و با وجود فاصله از خاستگاه نظری بینامتنیت، مفاهیمی مشابه با آن را در تحلیل روابط ادبی در شعر و تعیین نقش و جایگاه شاعران در بستر تاریخ به کار برد.
آراء میخائیل نعیمه النقدیه(مقاله علمی وزارت علوم)
ولد میخائیل نعیمه الأدیب اللبنانی الکبیر عام 1889 م، فی «بسکنتا» ودرس المرحله الإبتدائیه بهذا البلد، وبما أن بلده لم یکن قادراً على أن یلبی حاجات روحه المتعطشه للعلم والمعرفه، راح یجوب البلدان المختلفه من فلسطین وروسیا إلى أن وصل إلى أمریکا؛ وهناک انضم إلى أدباء المهجر الشمالی وساهم فی تأسیس جماعه أدبیه تُدعى الرابطه القلمیه وعاد إلى لبنان عام 1932 م حیث وافته المنیه عام 1976 م. ترک نعیمه آثاراً قیمه فی الفنون المختلفه من المقاله والروایه والشعر وسائر الفنون والأدب تربو على ثلاثین أثراً وأبدى من خلالها آراءه العقائدیه والفلسفیه والاجتماعیه والسیاسیه إلى غیر ذلک، نعم إنّ آراءه هذه أضحت ذات قیمه بالغه، لکنه قد اشتهر بآراء أدلى بها فی مجال النقد الأدبی فی کتابه «الغربال» الّذی ذاع صیته فی عالم النقد. حیث اعتبر النقاد وأصحاب الرأی نعیمه واحداً من طلائع نقاد الأدب الحدیث الذین أحدثوا تطوراً هائلاً فی الأدب وکما یعتقدون أنّه لعب دوراً هاماً فی مسار النقد الأدبیّ.