مطالب مرتبط با کلیدواژه
۸۱.
۸۲.
۸۳.
۸۴.
۸۵.
۸۶.
۸۷.
۸۸.
۸۹.
۹۰.
۹۱.
۹۲.
۹۳.
۹۴.
۹۵.
۹۶.
۹۷.
۹۸.
۹۹.
۱۰۰.
ویتگنشتاین
منبع:
الهیات سال دوم پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۳
73-104
حوزه های تخصصی:
ویتگنشتاین: نظریه تصویری گزاره(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله مطابق ترتیب بندهای تراکتاتوس، ابتدا به شرح مختصری از هستی شناسی ویتگنشتاین خواهیم پرداخت. ویتگنشتاین در حوزه هستی شناسی، بحث خود را با امر واقع آغاز می کند و سپس برای وضوح بخشیدن به این مفهوم، از مفاهیم حالات امور و اشیاء مدد می گیرد. در حوزه معناشناختی نیز - در پی ارائه یک نظریه معنا- با یک شرح کلی درباره تصویرگری آغاز می کند و به دنبال آن به بررسی گزاره می پردازد و در نهایت تحلیل خود را با بکارگیری مفاهیم گزاره های پایه و اسامی، کامل می کند. در نگاه ویتگنشتاین، همواره میان دو ساحت زبان (اندیشه) و ساحت جهان تناظر برقرار است و تنها در این صورت است که می توان از معناداری گزاره ها سخن به میان آورد. در این مقاله، تلاش می شود با تکیه بر آموزه های ویتگنشتاین در دو حوزه هستی شناسی و معناشناسی، به بررسی آراء وی پرداخته و نسبت میان این هر دو را مورد کنکاش قرار دهیم.
رابطه ایمان و عمل از دیدگاه ویتگنشتاین متقدم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال هجدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۴۷)
201 - 220
حوزه های تخصصی:
رابطه ایمان و عمل تنها دلمشغولی الهی دانان نبوده و نیست، بلکه فیلسوفان نیز درباره آن به بحث و گفت وگو پرداخته اند. ویتگنشتاین جزو آن دسته فیلسوفانی است که هم در نظر و هم در عمل دلمشغول رابطه ایمان و عمل بوده است؛ البته به روش خاص خود- او حتی در رساله منطقی- فلسفی که شاید به نظر برسد صرفاً اثری منطقی و فلسفی محض است، تلاش کرده است به مسئله ایمان و عمل بپردازد. مسئله «بیان کردنی» و «نشان دادنی» به همین قصد و غایت در رساله گنجانده شده است. از نظر او ایمان جزو واقعیت هایی است که شخص مؤمن آن را در عمل خود نشان می دهد، بنابراین میان نظر و عمل در نظر او تلازم وجود دارد. در این مقاله این مدعا با شواهد بسیاری در آثار خود ویتگنشتاین و آثار مفسران او نشان داده شده است.
تبیین و نقد گرامر جاودانگی نفس از دیدگاه فیلیپس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال دوازدهم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۳۰
49 - 64
حوزه های تخصصی:
فیلیپس فیلسوف دین ناواقع گراست که منکر واقعیت امور دینی ازجمله «خدا» و «نفس» و «رستاخیز» و... است؛ اما به عنوان یک مسیحی سعی دارد برخلاف نکته ذکرشده، با ارائه معنایی جدید از نفس، معنای جاودانگی و خلود آن را به حیات اخلاقی داشتن تحویل ببرد. برهمین اساس، جاودانگی نفس را معادل گذشتن از امیال نفسانی برای وصول به حیات اخلاقی تعریف می کند و خلود آن را به مشارکت انسان در زندگی با خدا معنا می کند و رویکردی عمل گرایانه در مقام تبیین گرامر جاودانگی در پیش می گیرد. این پژوهش نشان داده است در دیدگاه وی به لحاظ معناشناختی، مرز مشخصی میان الحاد و ایمان باقی نمانده است. ازسوی دیگر، مبنای این رویکرد آن است که اخلاق صرفاً مبتنی بر دین است؛ درحالی که عمده نظریات امروزین در حوزه فرااَخلاق این نگاه به رابطه دین و اخلاق را نفی می کنند. همچنین، مشخص می شود این رویکرد به معنای جاودانگی با نحوه زندگی دینی مسیحیان در تعارض است.
بررسی و تطبیق مفهوم سولیپسیسم در اندیشه هوسرل و ویتگنشتاین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال دوازدهم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۳۰
153 - 167
حوزه های تخصصی:
فرد سولیپسیست بر این باور است که «خودِ» درونی اش محور هرگونه تجربه و شناخت است و تنها شناخت او امری قابل اتکاء و اصیل می باشد. از نظر یک سولیپسیست، جهان پیشِ روی سابجکتیویته «من» قرار گرفته است و حقیقت آن بستگی به درک من از آن دارد. در واقع، فروکاستنِ جهان به سابجکتیویته انسان سرآغاز نگرش های مبتنی بر سولیپسیسم است؛ ازاین رو، بیش تر اندیشمندان ریشه آن را غالباً در اندیشه های ایدئالیستی می جویند. به همین دلیل، مسأله و مشکلی است بر سر راه بیش تر فیلسوفانی که تفکرشان رنگ وبوی ایدئالیستی دارد. هوسرل و ویتگنشتاین، دو فیلسوف تأثیرگذار معاصر، به دلیل جنبه های ایدئالیستیِ تفکرشان، همواره با چالش سولیپسیسم روبه رو بوده اند. با توجه به این که این دو فیلسوف دوره های گوناگونی را در حیات فکریِ خود طی کرده اند، برخوردشان با چالش یادشده تفاوت ها و شباهت هایی دارد. در این پژوهش، با بررسی و تحلیل بنیان های فکریِ هر کدام از این فلاسفه، برداشت آن ها از مفهوم سولیپسیسم ژرفکاوی و تطبیق داده شد.
ظهور و افول ایده «زبان ایدئال» در دو جریانِ فلسفه تحلیلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ایده زبان ایدئال از مباحث مهم و محوری در فلسفه تحلیلی است. عمده فیلسوفان جریان نخست فلسفه تحلیلی که از فرگه آغاز و در راسل و ویتگنشتاین متقدم و پوزیتیویست های منطقی بسط یافت نه تنها از این ایده استقبال می کنند، بلکه تحقق آن را همچون هدفی اصلی و محوری دنبال می کنند. اما ایده زبان ایدئال در جریان دوم فلسفه تحلیلی، که آن نیز ملهم از آثار و ایده-های فرگه است و در مور و ویتگنشتاین متاخر بسط می یابد، رو به افول نهاد. در اینجا سعی خواهیم کرد اولا تاثیرپذیری فیلسوفان جریان نخست را در طرح و بسط ایده زبان ایدئال از فلاسفه جدید (دکارت، لایب نیتس و تجربه گرایان کلاسیک) نشان دهیم، و در ثانی توضیح دهیم که چگونه هر دو جریان مذکور –اولی در در حمایت و دومی در رد ایده زبان ایدئال- متاثر از جنبه ای از اندیشه فرگه در باب معنا و نسبت آن با مصداق بودند، و آخر این که نقش پررنگ نگاه ویتگنشتاین متاخر به مساله معنا و نیز مفهوم «شباهت خانوادگی» او را در افول آرمانی به نام زبان ایدئال وضوح بخشیم.
بررسی شأن شناختی زبان دین از منظر ویتگنشتاین متأخر و نقد آن بر پایه آراء علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کلید فهمِ فلسفه متأخرِ ویتگنشتاین توجه به پژوهش های دستور زبانی است. این مفهوم از دستور زبان، متفاوت از کاربرد سنتی است و به زبان از آن جهت که نظامی از علائم است التفاتی ندارد. با این رویکرد ماهیت گزاره های دینی ویژگی خاصی پیدا می کند که با دیگر مقولات معرفتی متفاوت است. گزاره ها از منظر ویتگنشتاین به دو دسته «قابل تعویض» و «غیر قابل تعویض» تقسیم می شوند که گزاره های دینی از نوع «غیرقابل تعویض» هستند؛ بنابراین قابل تبیین یا تفسیر با جملات دیگر نیستند. همچنین ماهیت زبان دین «باطنی» است و فقط در باطن خودش معنا می یابد و مانند گزاره های «خارجی» با کمک گزاره های دیگر معنای واضح تری پیدا نمی کند. بنابراین ارتباط گزاره های دینی با دیگر گزاره ها مانند گزاره های علمی قطع می شود. هرچند مقولات دینی به نحو معنادار در حوزه دین استعمال می شوند شئونی غیر از مطابقت با واقع یا صدق و کذب-پذیری دارند. با توجه به اهمیت زبان دین در فهم مسائل دینی، در این نوشتار با روش توصیفی-تحلیلی به دو سوال اصلی پاسخ می دهد: شأن شناختی یا ناشناختی زبان دین از منظر ویتگنشتاین چگونه است؟ از منظر طباطبایی چه نقدهایی بر این دیدگاه وارد است؟ بر این اساس پس از بررسی ویژگی های زبان دین از منظر ویتگنشتاین به تبعات آن با آراء طباطبایی پرداخته می شود.
علم و پراکسیس؛ جامعه به مثابه مرجع اعتبار معرفت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه پژوهی فرهنگی سال ۱۲ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳ (پیاپی ۴۱)
125-143
حوزه های تخصصی:
تأمین اعتبار معرفت مهم ترین مسأله ی مطالعات علم در فلسفه و جامعه شناسی است. کاوش معرفت و پرسش از اعتبار آن، علم را به مثابه پدیده ای اجتماعی معرفی و جامعه شناسی را وارد این مجادله کرد. این تحولات حول مفهوم پراکسیس به مثابه بنیان تأسیس جامعه و پدیده های اجتماعی شکل گرفته است. مشخصاً مارکس و ویتگنشتاین پراکسیس و آگاهی -و لذا علم را -را در پیوند با هم معرفی کرده اند. این مقاله استدلال می کند از منظر پراکسیس، علم مقید به اقتضائات عمل جمعی عاملان بوده و پرسش از اعتبار یافته ها موکول به تحلیل مناسبات اجتماعی محاط بر علم است. اطلاق این موضع به جامعه شناسی که خود علم پراکسیس است موقعیت را پیچیده تر می کند؛ معیار اعتبار یافته های جامعه شناسی تقید به پراکسیس عاملان اجتماعی در قالب طبقه است. این موضع از تحمیل پراکسیس جامعه شناسان به موضوع مطالعه و تحریف واقعیات اجتماعی جلوگیری کرده و مانع ابژه سازی از گروه های مورد مطالعه می شود. این موضع همچنین دوگانه های طاقت فرسای ذهن/عین و خزد/کلان را منحل می کند ضمن اینکه به زایایی علم جامعه شناسی در مواجهه با وضعیت انضمامی جامعه ایران منجر می شود.
شش مغالطه ی روش شناختی در مطالعه ی تاریخ اندیشه ی سیاسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله متکفلِ معرفی و نقادیِ شش خطای رایج روش شناختی در مقامِ فهمِ تاریخِ اندیشه ی سیاسی و مطالعه ی تاریخیِ آن ها است. از این مجموعه، دو اسطوره ی «تقلیلِ پدیده های فکری سیاسی به بازنمودها و ساختارهای زبانی» و «تحلیل پدیده های فکری سیاسی بر اساسِ شباهت خانوادگی و بازی های زبانی» به ترتیب، حاصلِ کاربستِ ناروشمندِ آرای متقدم و متأخر ویتگنشتاین اند، کاربستی نسنجیده بر اساسِ تعمیم ناروای آرای متقدم و متأخر او از حوزه ی مباحث ناظر بر مسائل متافیزیکی به حوزه ی مباحثِ تجربی و نظری مربوط به علوم انسانی و اجتماعی. چهار اسطوره ی دیگر، در واقع، حالاتی گوناگون از «اسطوره ی دکترین اندیشی» اند که اسکینر آن را در آثار خود معرفی و نقد کرده است. این چهار اسطوره به ترتیب در ذیل این عناوین بررسی و سنجیده خواهند شد: «اسطوره ی زمان پریشی،» «اسطوره ی شیء انگاری،» «اسطوره ی سازگاری درونی،» و «اسطوره ی فراپیش افکنی.» این مقاله علاوه بر سنجش و بررسی این شش اسطوره ی مغالَطی، شامل یک پیش گفتار و یک پی گفتار است. در پیش گفتار، پاره ای مقدماتِ نظری و روش شناختی تمهید می شوند. دو بخشِ نخستِ مقاله دربرگیرنده ی صورت بندیِ منطقیِ دو اسطوره ی پیش گفته ی ویتگنشتاینی است. بر اساسِ خوانشی هم دلانه از رویکرد تاریخ شناختیِ اسکینر، بخش سوم مقاله به معرفی کلان اسطوره ی دکترین اندیشی و چهار اسطوره ای که از آن مشتق و متشعّب می شوند، اختصاص دارد. هریک از این چهار اسطوره در یکی از فصل های چهارگانه ی بخش سوم مقاله معرفی و نقد می شود. در پی گفتاری که در «ارزیابی و افق گشایی» پایانی، چگونگی نسبت آرای اسکینر با دو اسطوره ی ویتگنشتاینی بررسی خواهد شد و مسیر پی گیری و تکمیل مطالعه ی حاضر نشان داده می شود.
مقایسه دیدگاه های ویتگنشتاین و علامه طباطبایی در مسئله معناداری گزاره های دینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و ششم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۱۰۲
155 - 184
حوزه های تخصصی:
مسئله معناداری گزاره های دینی مورد توجه متفکران دینی و حتی دین داران است. برخی فیلسوفان دین بر بی معنایی گزاره های دینی تأکید دارند؛ در حالی که عده ای گزاره های دینی را معنادار می دانند. ویتگنشتاین متقدم گزاره های دینی را فاقد معنا قلمداد کرد؛ اما در فلسفه متأخر به معناداری گزاره های دینی به روش خاصی پرداخته است. بر این اساس گزاره های دینی فقط در حوزه خاص و توسط کاربران همان محدوده معنادار تلقی می شوند. از منظر طباطبایی گزاره های دینی دارای خصوصیاتی است که برای عموم مردم معنادار و معرفت بخش است؛ از این رو روش ویتگنشتاین در توصیف معناداری گزاره های دینی با نگرش طباطبایی متفاوت است. این نوشتار با روش توصیفی- تحلیلی به دو پرسش اصلی درباره موضوع پاسخ می دهد: از منظر ویتگنشتاین و طباطبایی گزاره های دینی با چه معیاری معنادار محسوب می شود؟ با مقایسه نظرات دو فیلسوف به چه نتایجی دست خواهیم یافت؟ از این رو پس از بررسی نظرات دو فیلسوف در باب معناداری گزاره های دینی، به مقایسه نظرات آنها پرداخته و نتایج آن بیان می شود. در پایان برخی نظرات ویتگنشتاین را در باب معناداری گزاره های دینی نقد می کنیم.
نسبت فهم زبانی و شناخت ضمنی از نظر ویتگنشتاین؛ نقد رویکرد اسکاندیناوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جاویدان خرد پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴۰
175 - 202
حوزه های تخصصی:
ویتگنشتاین متاخر فهم (به خصوص زبانی) را در نسبت با توانایی در نظر می گیرد. وی معتقد است دستور زبان واژه «می داند» و «می فهمد»، ربط نزدیکی با دستور زبان واژه «می تواند» دارد. یک نوع تفسیر از نسبت میان فهمیدن و توانایی را می توان در کارهای تفسیری فیلسوفان اسکاندیناوی از ویتگنشتاین مشاهده کرد. یوهانسن از شاخص ترین چهره های این جریان معتقد است که فهم زبانی شناخت ضمنی از نوع قوی آن است. شناخت ضمنی قوی به این معناست که ما چیزهایی را می دانیم که علی الاصول نمی توانیم آنها را صورتبندی زبانی کنیم. در این مقاله نشان خواهیم داد این تفسیر نمی تواند تبیینی از این توصیف پدیداری ساده که زمانی که با کلمات و عبارت های زبانی روبرو می شویم آنها را بلافاصله می فهمیم به-دست بدهد. علاوه بر این تفسیر شناخت ضمنی در ویتگنشتاین دارای ابهام مفهومی است. و در نهایت با توجه به نسبت نزدیک مفهوم شهود با شناخت ضمنی مشخص نیست که ویتگنشتاین با توجه به رد مفهوم شهود و یا هر نوع امر درونی واقعا با این نوع تفسیر از فهم موافق باشد.
چیستی فهم از نظر ویتگنشتاین و بررسی خوانش مک داول از آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هستی و شناخت جلد هشتم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱
31 - 51
حوزه های تخصصی:
از نظر ویتگنشتاین فهم امری ذهنی نیست. اما این موضع با اعتراضی با نام «اعتراض علمی» روبرو می شود که گویی فیلسوف جایگاه عصب شناس یا روانشناس را غضب کرده است. در این مقاله نشان می دهیم که ویتگنشتاین جایگاه علم را غضب نکرده است و تنها این ادعا که علم می تواند گزارشی پیشینی از فهم به دست بدهد را انکار می کند. در خوانش عمومی نظر ویتگنشتاین، فهم به مثابه توانایی در نظر گرفته می شود. اما این نکته با این امر که گویی فهم در یک لحظه اتفاق می افتد در تضاد است و برای همین در این مقاله موضع فهم همچون «آغاز توانایی» که هم فهم را در نسبت با توانایی در نظر می گیرد و هم رخدادن آن را در لحظه ممکن می داند توضیح می دهیم. با اینحال نفی امر ذهنی بودن فهم، موضعی ضد واقع گرایانه درباره فهم را به ویتگنشتاین نسبت می دهد. برای همین با کمک تفسیر مک داول از ویتگنشتاین سعی می کنیم نشان دهیم که ویتگنشتاین در داخل بازی زبان فهم را همچون یک حالت ذهنی معین در نظر می گیرد. گرچه تفسیر مک داول با برخی از نکات ویتگنشتاین به خصوص در کتاب برگه ها در تضاد است.
تأملی در باب تفسیر کاهیل از نکته اخلاقی و فرهنگی رساله ویتگنشتاین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۱ شماره ۳۸
389 - 419
حوزه های تخصصی:
بر اساس رساله منطقی فلسفی ویتگنشتاین، گزاره های علوم طبیعی کل گزاره های معنادار زبان اند، و بنابراین گزاره اخلاقی وجود ندارد، چرا که سخن گفتن از اخلاقیات معیار معناداری گزاره ها -که عبارت است از تاییدپذیری تجربی- را تامین نمی کند. به علاوه، ویتگنشتاین در جایی رساله منطقی فلسفی را واجد نکته ی مهم اخلاقی می داند. به نظر می آید بین این ادعای اخیر ویتگنشتاین از یک سو، و بی معنا دانستن اخلاقیات از دیگر سو، تعارضی وجود دارد. در برابر این تعارض ظاهری، سعی می کنیم در باب این که نکته اخلاقی رساله منطقی فلسفی چیست تامل کنیم. در پاسخ به مساله مذکور به تفسیر کِوین کاهیل از ویتگنشتاین توجه خواهیم کرد. از نگاه ویتگنشتاین فرهنگ مدرن مانع از چیزی است که او آن را تجربه حیرت از وجود جهان می خواند. کاهیل نکته اخلاقی رساله منطقی فلسفی را در ارتباط با همین نگاه ویتگنشتاین به فرهنگ مدرن تفسیر می کند. در پایان این بررسی، این مسائل را مرور می کنیم که اولا به فرض صحت تفسیر کاهیل، رساله منطقی-فلسفی در معرض چه انتقادی قرار خواهد گرفت، و در ثانی استناد کاهیل در تفسیر رساله به دیگر آثار ویتگنشتاین تا چه حد قابل دفاع است.
درون گرایی، نقطه تمایز معرفت شناسی دینی فیلیپس با ویتگنشتاین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۱ شماره ۳۸
420 - 447
حوزه های تخصصی:
فیلیپس در مقام یک ایمان گرای متأثر از ویتگنشتاین، نسبت به معرفت شناسی گزاره های دینی رویکردی را اتخاذ می کند که به واسطه تفاوت-ها و تمایزهایی که با ویتگنشتاین دارد، مهم می نماید. در این مقاله ابتدا با توصیف، بررسی و تحلیل نگاه فیلیپس به سه مسأله و مفهوم ناواقع گرایی، نحوه زندگی و بازی های زبانی، نشان داده شده آنچه باعث می شود رویکرد فیلیپس به این سه مسأله با ویتگنشتاین تفاوت پیدا کند این است که برخلاف برون گرایی ویتگنشتاینی که در زمینه گرایی (متن گرایی) ریشه دارد، فیلیپس به دورن گرایی مایل است(البته درون گرایی معتدل) . دیدگاه وی به دلیل تفکیک میان معنا داری باورهای دینی با توجیه باورهای دینی و بازگرداندن توجیه باورها به بازی های زبانی و اینکه نحوه زندگی دینی را کاملاً متمایز از سایر نحوه های زندگی می داند، منجر به پذیرش درون گرایی می شود. اما این مقاله با نگاهی انتقادی به رویکرد فیلیپس نشان می دهد تفکیک مطلق معناداری و توجیه باورهای دینی از یکدیگر توسط وی، تفکیکی غیر قابل پذیرش است.
تأملی فلسفی درباره جبر مجرد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۵۰ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱
189 - 204
حوزه های تخصصی:
در این مقاله، برآنیم که منازعهٔ صورت گرفته میان فرگه و هیلبرت را درباره هندسه، در مورد جبر مجرد بررسی کنیم. برای اینکه بدانیم در مورد جبر مجرد تفکر فرگه ای می تواند راه گشا باشد یا هیلبرتی، ابتدا زمانه ای را بررسی کرده ایم که در آن فرگه و هیلبرت مشغول فلسفه ورزی بوده اند؛ تا تصویری از فضای فکری غالب آن زمان و تأثیر آن بر این دو ریاضی دان به دست آوریم. سپس و با درنظرداشتن این مورد، به تعدادی از اختلافات موجود در رویکرد فرگه و هیلبرت اشاره کرده و به این نتیجه رسیده ایم که از مهم ترین نقاط افتراق میان این دو، می توان به نقش فاعل شناسا در حوزه ریاضیات و دیگری، بحث دربارهٔ سازگاری اشاره کرد. در ادامه و پس از ارائه تعریف هنجاری جبر، با استفاده از نظریات ویتگنشتاین متأخر که در کتاب در باب یقین و تحقیقات فلسفی بیان شده است، به بررسی نکات طرح شده از جانب هیلبرت و فرگه پرداخته ایم. در انتها و با توجه به تمامی جوانب، به این نتیجه رسیده ایم که آنچه در بررسی فلسفی جبر مفیدتر به نظر می رسد، رویکرد سومی است؛ و آن رویکردِ ویتگنشتاین همراه با مقداری اصلاحات است؛ به این دلیل که چند ویژگی مهم را برای ما تضمین می کند. این ویژگی ها عبارت اند از: معناداری، بین الاذهانی بودن و قاعده محور بودن که همگی برای ریاضی دانان ویژگی های مهمی محسوب می شوند.
جامعه مدنی و شبکه های اجتماعی در جمهوری اسلامی ایران از منظر نظریه بازی های زبانی لودویک ویتگنشتاین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی سیاسی ایران سال چهارم بهار ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۱۳)
344 - 361
حوزه های تخصصی:
مطابق با نظریه بازی های زبانی ویتگنتشاین که بر مفاهیمی چون «قواعد بازی» و «صورت های مختلف زندگی» بنا شده، کلمات در صورت های مختلف زندگی اجتماعی، از معانیِ متفاوتی برخوردارند. تحلیل وضعیت جامعه مدنی در جمهوری اسلامی درقالب نظریه بازی های زبانی از این منظر مورد توجه قرار گرفت که در طول تاریخ ایران، تفوق نظام سیاسی بر نظام اجتماعی و فرهنگی، بازی های هم زمان و متفاوتِ زبانی مردم در صورت های متعدد زندگی را رقم زده؛ به طوری که کنشگری افرادِ جامعه درصورت های مختلف زندگی، به صورت ارادی و منبعث از تعلق خاطر و اولویت های فکری و ارزشی نیست، بلکه متأثر از اجبار،نیاز،عدم امنیت،و گاهی رندانه است و این وضعیت، در«صورت زندگی مجازی» ابعاد جدیدی یافته. در این مقاله، با رویکردی فرارشته ای و تلفیقی از روش شناسی توصیفی-تفهمی-گفتمانی، ارائه تحلیلی آینده پژوهانه در مورد تأثیر شبکه های اجتماعی بر وضعیت جامعه مدنی و ترسیم فرصت ها و مخاطرات مترتب با آن هدف گذاری شد. در پاسخ به این سئوال که «از منظر نظریه بازی های زبانی، جامعه مدنی در جمهوری اسلامی به چه شکل از فضای مجازی و شبکه های اجتماعی متأثر می شود؟» پاسخ داده شد که جامعه مدنی ایران در صورت زندگی مجازی، این مجال را یافته تا در ظرفیتی جدید و در تعامل با جامعه جهانی بازیگری کند، به طوری که در قالب یافته پژوهش، می توان مقطع حاضر را دوره «تحول خواهی» در نظام حقوق و تکالیف دولت و جامعه در ایران نام نهاد؛ استدلال شد که صورت زندگی مجازی باعث ساختارشکنی در نظم سنتی و شیوه زندگی، تفکر و باورهای مردم شده است.
فراتحلیل آثار حوزویان در مواجهه با فلسفه ویتگنشتاین؛ با تأکید بر حوزه علمیه قم(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
تأملات فلسفی ویتگنشتاین درباره زبان و تأثیرات فراوان آن در حوزه های گوناگون معرفتی و فلسفی، اندیشمندان حوزوی را نیز به مواجهه با این اندیشه ها واداشته است. بررسی این مواجهات و شناخت انواع آن برای شناسایی ظرفیت ها، خلأها، آسیب ها و خطرات ممکن در این مواجهه ضروری می نماید. پژوهش حاضر با بررسی آثار اندیشمندان حوزوی که به مواجهه با فلسفه ویتگنشتاین پرداخته اند، می کوشد تا صورت بندی منظمی از این آثار ارائه کرده، انواع این مواجهه را شناسایی نماید. در گردآوری اطلاعات با روش «گلوله برفی» 52 اثر، اعم از مقاله، کتاب و پایان نامه به دست آمد که از سال 1372 تاکنون نگارش شده است. داده ها با روش «فراتحلیل کیفی»، در دو بخش یافته های توصیفی با پنج شاخص (بازه زمانی، مراکز علمی، قالب آثار، دسته بندی پژوهشگران و نقش پژوهشگران) و در بخش بررسی کیفی نیز با معیار «نحوه مواجهه با فلسفه ویتگنشتاین»، آثار در هفت دسته قرار گرفته و براساس آن، هفت نوع مواجهه با فلسفه ویتگنشتاین در حوزه علمیه قم شناسایی شده است. طبق نتایج فراتحلیل، بیشترین حجم آثار نگاشته شده (50%) به شرح و بسط فلسفه ویتگنشتاین پرداخته و 21% آن آثار را نقد کرده؛ نقدها نیز بیشتر در سطح مباحث منطق، معرفت شناسی و الفاظ بوده و چندان به سطح فلسفی نمی پردازند. ازاین رو، خلأ وجود یک نظریه منسجم فلسفی برای مواجهه با بنیادهای فلسفی نظریه ویتگنشتاین کاملاً محسوس بوده و موجب شده تا جدی ترین مواجهه حوزویان که در جهت بهره گیری و مقایسه دیدگاه های وی با مباحث اصول فقه (17%) بوده، با خطر گرفتار شدن در مبانی و لوازم معرفتی نظریات وی مواجه شود و این مسئله ضرورت مواجهه جدی در سطح بنیادی فلسفی با فلسفه ویتگنشتاین را می نماید که به نظر می رسد نظریه «اعتباریات» علامه طباطبائی بستر مناسبی برای آن فراهم کرده است.
نسبی گرایی فرهنگی در اشارات ویتگنشتاین در باب آیین های فرهنگی و دینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بر اساس تفسیر شایع، ویتگنشتاین در «اشاراتی در باب شاخه زرین فریزر» رویکردی بیانگرایانه به آیین های دینی و رفتارهای فرهنگی دارد، و دیدگاه فریزر را با همین رویکرد مورد انتقاد قرار می دهد. مویال شاروک، بر مبنای همین تفسیر، ویتگنشتاین را حامی روایتی از نسبی گرایی فرهنگی می داند. اما نسبی گرایی فرهنگی در معرض اعتراض هایی از منظر طبیعی گرایی و نظریه تکامل است. در این مقاله تفسیر کِلَک از ویتگنشتاین را مرور خواهیم کرد که نگاه ویتگنشتاین به اعمال آیینی را سازگار با طبیعی گرایی و نگرش تکاملی به سیر تحول حیات اجتماعی و فرهنگی بشر می داند. سپس روایت هکل را از نسبی گرایی فرهنگی در تأملات ویتگنشتاین در باب آیین های دینی و اعمال فرهنگی مورد بررسی قرار می دهیم و نشان می دهیم که چگونه هکل در عین دفاع از وجود نسبی گرایی فرهنگی در تأملات ویتگنشتاین، انتقادهای بعضی از حامیان طبیعی گرایی و نظریه تکامل را به نسبی گرایی فرهنگی ویتگنشتاین وارد نمی داند. نهایتاً از این موضع دفاع می کنیم که اولاً ویتگنشتاین مدافع نسبی گرایی فرهنگیِ معرفت شناختی نیست، در ثانی از نگاه ویتگنشتاین آیین های فرهنگی و دینی بدیلی برای علم نیستند، بلکه در تمامی فرهنگ ها -از جمله فرهنگ مدرن- در کنار علم حضور دارند، ثالثاً ویتگنشتاین از نسبی گرایی معناشناختی در باب آیین های فرهنگی حمایت می کند، و رابعاً دفاع ویتگنشتاین از جایگاه آیین ها در حیات اجتماعی بشر تعارضی با طبیعی گرایی در مطالعه در باب انسان، زبان و فرهنگ ندارد و می توان از منظر طبیعی گرایانه از موضع ویتگنشتاین در باب آیین ها دفاع کرد.
آثار ایدئالیسم زبانی ویتگنشتاین در تبیین مفاهیم اجتماعی و طبیعی؛ با بررسی قرائت انسکوم و نقد آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
الیزابت آنسکوم اندیشه های ویتگنشتاین (در کتاب تحقیقات فلسفی) را در باب زبان، یک ایدئالیسم زبانی ناقص توصیف می کند. زیرا ویتگنشتاین -بر اساس تفسیر آنسکوم- قواعد و هنجارهای اجتماعی را به نحوی تبیین می کند که با ایدئالیسم زبانی مطابقت دارد ولی تبیین ویتگنشتاین از مفاهیم مربوط به ذوات طبیعی کاملا با ایدئالیسم زبانی مطابقت ندارد. به نظر آنسکوم، ویتگنشتاین اعیان را به نحو ایدئالیستی تبیین نمی کند و آنها را مستقل از زبانْ مفروض می گیرد. در اینجا پس از بیان استدلالِ آنسکوم در دفاع از ادعای فوق، آن را مورد انتقاد قرار می دهم. انتقاد مذکور با توجه به استدلال مفسرینی صورت می گیرد که از این موضع دفاع می کنند که ایدئالیسم زبانی ویتگنشتاین را نباید به صفت «ناقص» موصوف کرد. بر اساس تحلیلی که در اینجا ارایه خواهد شد، مفاهیم مربوط به هویت های فیزیکی و ذوات طبیعی نیز از نگاه ویتگنشتاین با اتکا به آنچه ایدئالیسم زبانی می خوانیم، توضیح داده می شوند. این ادعا را با اتکا به -اولا- نگاه کلی نویسنده کتاب تحقیقات فلسفی به معنا و -در ثانی- خصلت خودارجاع دهندگی زبان و گستره آن -از نگاه او- مستدل خواهیم کرد.
آیا ویتگنشتاین متاخر به ورطه نسبی گرایی درمی غلتد؟ یک ارزیابی از منظر عقلانیت نقاد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۱ شماره ۴۰
208 - 224
حوزه های تخصصی:
ویتگنشتاین متاخر هر نوع شناختی را در قالب بازی های زبانی معرفی می کند که بر شکل های زندگی مبتنی اند. از جمله لوازم دیدگاه او در دوره متاخر تاملات فلسفی اش، یکی نیز این است که بازی های زبانی خاص به اعتبار ارتباط وثیق با اشکال زندگی خاصی که در درون آن ها ظهور یافته اند، نوعی رابطه قیاس ناپذیری با هم دارند. هر فردی صرفا از طریق اشکال زندگی و بازی های زبانی خاص خود می تواند نسبت به جهان شناخت پیدا کند و از آن جا که اشکال زندگی قیاس ناپذیرند درک درستی از شکل زندگی دیگران نخواهد داشت و قادر به نقد و ارزیابی شناخت های آنان نخواهد بود؛ مگر آن که شکل زندگی مألوف خود را ترک کند و شکل زندگی دیگری را که خواهان شناخت آن است درونی کند، یعنی به یکی از اعضای جامعه ای که بر اساس شکل زندگی مورد نظر پدید آمده است، بدل شود. در مقابل، پوپر با در نظر گرفتن واقعیت بیرونی به عنوان معیار عینیت، بر شناخت عینی تاکید دارد و معتقد است که رشد معرفت انسان از طریق نقد و ارزیابی نقادانه شناخت های پیشین و عرضه مستمر گمانه های جدید برای فراچنگ آوردن واقعیت و نقد مستمر آن ها صورت می گیرد. در این مقاله، به دنبال شرح کوتاهی از رویکردهای فلسفی ویتگنشتاین و پوپر (بخش های 1 و 2) و توضیح مختصری در خصوص سویه ضد نسبی گرایانه عقلانیت نقاد (بخش 3)، رویکرد نسبی گرایانه ویتگنشتاین را از منظر عقلانیت نقاد مورد نقد و ارزیابی قرار می دهیم (بخش 4). آخرین بخش نوشتار (بخش 5) به نتیجه گیری کوتاهی از مباحث ارائه شده اختصاص دارد.