مطالب مرتبط با کلیدواژه
۴۴۱.
۴۴۲.
۴۴۳.
۴۴۴.
۴۴۵.
۴۴۶.
۴۴۷.
۴۴۸.
۴۴۹.
۴۵۰.
۴۵۱.
۴۵۲.
۴۵۳.
۴۵۴.
۴۵۵.
۴۵۶.
۴۵۷.
۴۵۸.
۴۵۹.
۴۶۰.
تصوف
منبع:
عرفان اسلامی سال ۲۰ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۸۰
335 - 348
حوزههای تخصصی:
تصوف اسلامی، متأثر از فرهنگ اقوامی چون عیسوی، برهمایی و بودایی با هدایت به معرفت نفس، انسان ها را به فرهنگ نوینى فرا خواند که در پرتو آن تمدنی کهن شکفته گردید. دلزدگی مسلمانان خسته از سوء استفاده های مذهبی خلفای وقت، موجب گرایش مردم به سبک و سیاقی جدید به نام «تصوف» شد. تصوف که آغوش مهر و انسانیت را به همگان گشوده بود، باور داشت هر دینی که آدمی را به انسانیت نزدیک کند، راه روشنایی و درستی است. بنابراین ابوسعید که در عصر خود پرچمدار فرهنگ آشتی و صلح بود، توانست در جریان سازی فرهنگی و اجتماعی قرن پنجم در شکل گیری نگرش صوفیانه و انسان دوستانه در اجتماع نقش بسزایی داشته باشد. جستار حاضر با روش سندکاوی، به شیوه ی تحلیلی- توصیفی، با استناد بر اسرارالتوحید، و با نظر به رویکرد «اصالت عمل»، به بررسی تأثیر اندیشه های صوفیانه و سیاست گذاری های عرفان و تصوف در اوضاع سیاسی و اجتماعی قرن پنجم می پردازد تا دستاوردهای تصوف را در جامعه ی ابوسعید واکاوی نموده و به این نتیجه برسد که آموزه های صوفیانه توانست در عمل حقیقت یابد و مسیر رشد و تعالی جامعه ی ابوسعید را هموار نماید. در این پژوهش هدف بررسی تآثیرات اجتماعی آموزه های صوفیانه شیخ میهنه در عصر اوست.
همگرایی و واگرایی گفتمان تصوّف و گفتمان تشیّع در ایران از دوره قراقویونلوها تا پایان دوره آق قویونلوها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۲۰ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۸۱
161 - 179
حوزههای تخصصی:
تبیین رابطه تصوّف و تشیّع در دوره ترکمانان آق قویونلوها و قراقویونلوها، که به لحاظ تاریخی از آن به «دوره فترت» یادشده است، با وجود اهمّیتی که به لحاظ تلاش وکوشش مکاتب جهت فتح معنوی و سیاسی ایران که در این دوره وجودداشته است؛ از دید پژوهشگران مغفول مانده است. مسأله زمینه ساز پژوهش حاضر، این است که تقابل یا تعامل گفتمان تشیّع و تصوّف در دوره ترکمانان قراقویونلو و آق قویونلو بر اساس کدام متغیّرهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی صورت گرفته است و نقش نهادهای قدرت در این دوره در گسترش تصوّف و تشیّع چه بوده است؟ یافته های پژوهش نشان داد که حاکمان این دوره با صوفیان و شاعران بزرگ در ارتباط بوده اند و برخی از علما و شعرا جهت ارشادِ حاکمان «ادب الملوک» نگاشته و یا اشعاری می سروده اند که حاوی تعالیم آموزه های تصوّف به حاکمان بوده است. در این دوره در لوای رواداری حاکمان در همراهی با صوفیان و نیز پیروان ادیان و مذاهب، با ظهور عناصر غالیانه شیعی، شمنی، مسیحی در سرزمین های مشرق اسلامی مواجهیم و با توجّه به بسترهای تاریخی، فرهنگی، اجتماعی و مذهبی ترکمانان در این دوره تاریخی، طریقت های صوفی شیعی التقاطی رو به رشد و ازدیاد گذاشتند. بررسی عناصر فرهنگی سلسله-های طریقتی از این دوره حاکی از همگرایی نسبی گفتمان تشیّع و گفتمان تصوّف در این دوره است. هدف این پژوهش تبیین رابطه تصوف و تشیّع در دوره ترکمانان آق قویونلوها و قراقویونلوهاست که با روش توصیفی- تحلیلی انجام گرفته است.
بررسی اصالت دو اثر «ملفوظات»، انیس الارواح و خیرالمجالس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«ملفوظات» به ضبط و نگارش سخنان مشایخ در مجالس صوفیه هند گفته می شود. بعد از نگارش فوائد الفؤاد امیرحسن سجزی در اوایل سده 8ق که کامل ترین نمونه این گونه ادبی است، برخی از آثار با نام ملفوظات ظهور کردند که مربوط به شیوخ متقدم چشتیه و دست کم یک قرن پیش بودند. در اصالت و انتساب این آثار به نویسنده شان همواره بحث هایی وجود داشته است. این مقاله به مقایسه دو اثر «ملفوظات» از طریقه چشتیه می پردازد؛ خیرالمجالس، ملفوظات شیخ نصیرالدین محمود چراغ دهلی، از نظر اصالت مورد وثوق است و دیگری انیس الارواح، ملفوظات شیخ عثمان هارونی که یک قرن بعد از زمان نگارش، پیدا شدند. این مقاله با بازنگری دقیق تر این دو اثر و بررسی ویژگی های ساختاری و محتوایی، دلایلی به دست می دهد که منتسب و غیراصیل بودن انیس الارواح را در مقایسه با متن دیگر آشکار می سازد. مهم ترین این دلایل عبارت است از: فقدان حضور مؤلف، وجود ابهام تاریخی در اثر، انتساب نگارش متن به خلیفه اصلی شیخ، وجود برخی ویژگی های متون مکتوب و بسامد پایین خصلت شفاهی در متن منتسب و جعلی.
تحلیل و بررسی نام شناسانه تفاسیر عرفانی از منظر هسته معنایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دانش نام شناسی (Onomastics) یکی از شاخه های زبان شناسی است که حوزه ای گسترده از علوم گوناگون را در خود گنجانده است؛ پیشینه نام شناسی به اواخر قرن نوزده میلادی برمی گردد که دوره تدوین اصول و قواعد زبان شناسی تاریخی است. در نام شناسی، مطالعه نام ها از زوایای مختلف جغرافیایی، تاریخی، اجتماعی و زبانی بررسی می شود. این دانش می کوشد قلمروهای مختلفی از نام ها را بکاود و درباره ساختار نام، وجه تسمیه و دلایل و توجیهاتی را برملا سازد که در ورای نام گذاری نهفته است. در پژوهش حاضر، به شیوه ای توصیفی تحلیلی، عناوین تفاسیر عرفانی گرد آمده و از جهت هسته معنایی، بررسی شده اند. نتایج به دست آمده پژوهش نشان می دهند در نام هایی که واژه «حقائق» به عنوان مرکز نام استفاده شده و نام دارای ساختار اضافی است، باید بخش دوم را هسته ترکیب در نظر گرفت. این ویژگی در نام هایی که واژه «اسرار» در آنها به کار رفته است نیز دیده می شود؛ در حالی که در بسیاری از نام های تفاسیر که واژه «بیان» در آنها استفاده شده، هسته ترکیب همان بخش اول نام است. به عبارت دیگر، این نام ها جزء اسامی درون مرکز شمرده می شوند؛ اما نکته بسیار مهم در این تحقیق نام هایی هستند که در ساختار آنها جار و مجرور دیده می شود. می توان این ساختارها را در گروه اسامی مرکب اضافی قرار داد؛ البته در این بین، اسامی و عناوینی وجود دارند که فاقد هسته مشخص اند.
جریان شناسی عرفانی تفاسیر واعظانه با رویکرد تطبیقی در تفاسیر فریقین(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
پژوهش های قرآنی سال ۲۸ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳ (پیاپی ۱۰۸)
99 - 122
حوزههای تخصصی:
یکی از گونه های تفسیری کهن و درخور تحقیق، گونه ای است که در دو دهه اخیر میان تفسیرپژوهان، با عنوان «تفسیر واعظانه» نامبردار شده و البته، همچنان ناشناخته مانده است. از آنجا که مخاطب تفسیر واعظانه، نه تنها نخبگان، بلکه توده مردم هستند، مطالعه پیرامون ابعاد این گونه تفسیری در بازیابی رونق پیشین آن در سده های میانی و کاهش فاصله جوامع اسلامی با تفسیر قرآن، مؤثر است. در تفسیر واعظانه، سه جریان عمده عرفانی (تصوف)، ادبی و روایی تأثیرگذارند که سهم جریان عرفانی بیش از دودیگر به نظر می رسد، اما تاکنون جریان شناسی عرفانی تفاسیر واعظانه در فریقین واکاوی نشده است. ازاین رو پژوهش پیش رو ضمن بررسی سیر تطور تاریخی جریان عرفانی، تأثیر آن بر تفاسیر واعظانه فریقین را تحلیل کرده و به تطبیق نتایج میان دو مکتب عامه و خاصه پرداخته است. نتایج به دست آمده حاکی از آن است که تفاسیر واعظانه با تحولات جریان عرفانی رابطه ای مستقیم داشته و از تطورات آن جریان متأثر شده است. همچنین افول جریان تصوف فریقین در سده های متأخر، تفاسیر واعظانه شیعی را بیش از نمونه های مشابه در تسنن، دست خوش اضمحلال کرده و همین امر باعث شده تا نسخه های ترمیم یافته تفسیر واعظانه شیعی در دوران معاصر -که با عناوینی همچون تفسیر تربیتی و هدایتی شناخته می شوند- نسبت به نمونه های مشابه در عامه، قوی تر باشند.
رهیافت پدیدارشناسی غزالی به معرفت شناسی حیات دینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت سال ۲۴ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۸۰)
99 - 114
در این مقاله با روش توصیفی-تحلیلی درصدد پاسخگویی به این پرسش هستیم که چرا غزالی با سلیقه پدیدارشناسی به تأسیس یک نظام معرفت شناختی نسبت به حقانیت معارف حیات دینی می پردازد؟ به نظر می رسد که تردید غزالی نسبت به حقانیت معارف حیات دینی و ابطال پذیری عقل نظری در این خصوص، او را متوجه معارف این نوع زندگی می کند. همین امر سبب پرداختن غزالی به تصوف در بستر عقل عملی برای نیل به علم یقینی می شود. بنابراین تشکیک غزالی در حوزه علوم رایج زندگی دینی و عدول از عقل نظری در بستر متافیزیک جزمی او را متوجه ادراکات عقل عملی و اخلاق و در نهایت تصوف می کند. تصوف وسیله ای برای ورود جدی غزالی به عرصه تأویل و تفسیر جهان زندگی دینی و نصوص رایج در این نوع زندگی شد. از این رو، گرایش وی به تصوف و تأویل زمینه رویکرد پدیدارشناختی به علوم مذکور برای ساماندهی یک نظام معرفت شناسانه شهودی برای اثبات حقانیت معارف حیات دینی را مهیا کرد.
عشقت بنهم به جای مذهب در پیش: معرفی و بررسی کتاب «با عین القضات و آیین فرافرقه ای»
منبع:
آینه پژوهش سال ۳۵ مهر و آبان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۲۰۸)
523 - 529
حوزههای تخصصی:
«با عین القضات و آیین فرافرقه ای» تازه ترین اثری است که درباره عین القضات همدانی و دیدگاه های او منتشر شده است. نویسنده در قالب سه گفتار، به یکی از اندیشه های بدیع عین القضات درباره مذاهب و فلسفه آنها پرداخته و با بررسی «تمهیدات» و «نامه ها»، نظرات عین القضات را در این باره تبیین کرده است. در این اثر صرفاً به بیان اندیشه های قاضی درباره فلسفه مذاهب و منشأ آنها بسنده نشده، بلکه در گفتار دوم به همدلان آیین فرافرقه ای و عارفانی که همچون عین القضات، دیدگاه های مشابهی درباره مذهب داشته اند، پرداخته شده است. این کتاب که از معدود آثاری است که به بررسی یکی از اندیشه های بدیع عین القضات پرداخته، در این جستار به اختصار معرفی، نقد و بررسی شده است.
تحلیل انتقادی یا تخریب جدلی؛ بحثی پیرامون مواجهه با جنبه های نظری تصوف در ردیه های بر تصوف در دوره صفویه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال ۱۵ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۵
63 - 81
حوزههای تخصصی:
دوره «صفویه» از حیث جدال کانون های قدرت بر سر عامل مشروعیت سیاسی - دینی، از دوره های خاص تاریخ ایران است. در این دوره شاهد تلاش نهادهای روحانیت شیعی، سلطنت صفوی و تصوف برای تثبیت مشروعیت خود و به حاشیه راندن جریان های رقیب هستیم و در این میان نهاد سلطنت به روحانیت گرایش بیش تری دارد. نزاع کانون های قدرت در آن دوره به ویژه با توجه به مشروعیت تاریخی تصوف و زعامت روحانیت در جامعه و نظامِ تازه تأسیس شیعی، ابعاد و جوانب خاصی داشته است و نوشتن متون ردیه بر تصوف از جانب روحانیت را با توجه به این افق تاریخی باید بررسی کرد. ردیه های بر تصوف بین دو قطب نقد و تخریب در نوسان بوده اند؛ اما فضای عمومی این متون غالباً متأثر از منطق و بیان جدلی مؤلف است و نوع نقد جنبه های نظری تصوف در این متون نیز از این شرایط مستثنا نیست. در این نوشتار تلاش شده با کاربرد روش تحلیل گفتمانی و با استفاده از ابزارهای سبک شناسی انتقادی، رابطه تخریب جدلی حوزه عرفان نظری با مؤلفه های سیاسی - دینی عمده دوره صفویه را در هفت ردیه بر تصوف در آن دوران بررسی شود. از دیدگاه این پژوهش و با توجه به داده های متنی و فرامتنی، ردیه های مورد بررسی تحت تأثیر جدال بر سر عامل مشروعیت سیاسی - دینی در دوره صفویه، به تخریب جدلی جنبه نظری تصوف پرداخته اند و به این دلیل منابع معتبری برای کشف رابطه جنبه های نظری تصوف و گفتمان های حوزه تشیع به شمار نمی روند.
خرقه دریدن، از روزگار باستان تا خانقاه صوفیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال ۱۶ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳۷
103 - 134
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش، سنت خانقاهی خرقه دریدن با آداب مشابهی در فرهنگ های ایران باستان، مسیحیت، یهودیت و همچنین برخی رسوم کهن عرب جاهلی، مصری و بین النهرینی مقایسه شده است. در بخش نخست این مقاله به معرفی اجمالی سنت جامه دریدن در تصوف اسلامی پرداخته و در ادامه با ارائه شواهدی نشان داده شده است که شباهت بسیاری میان این رسم و سنت جامه دریدن در دیگر فرهنگ ها و مذاهب کهن وجود دارد که از قدمت و گستردگی این رسم باستانی به ویژه در منطقه خاور نزدیک حکایت می کند. به طور کلی در تمام نمونه های بازمانده، جامه دریدن بر نوعی حس اضطراب شدید دلالت دارد. در نمونه های کهن تر، مرگ عزیزان و ترس از عواقب هولناک گناهان کبیره ای چون کفرگویی اصلی ترین محرک های این رفتار خاص اند. این معانی در ادبیات یهودی، مسیحی و اسلامی نمونه های فراوانی دارند و همچنین به فرهنگ تصوف اسلامی نیز راه یافته اند. علاوه بر این ها، تصوف اسلامی این رسم کهن را بازتفسیر و با افزودن معانی تازه ای متناسب با چهارچوب های مفهومی خود به سنت باستانی جامه دریدن، آن را به رسمی خانقاهی بدل کرده است. در پایان این نوشته، پس از تحلیل نمونه های متعدد از این رفتار سمبولیک در طول تاریخ، به نخستین ریشه ها و فرایند شکل گیری آن پرداخته می شود و دو فرضیه دررابطه با سرمنشأهای این رسم کهن، تحلیل و بررسی می شوند.
بازشناسی تبیینی محیط پیرامونی قلمرو فکری تشیع، مطالعه موردی: مناسبات تصوف با سلفیت و اسلام سیاسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات راهبردی سال ۲۷ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۱۰۵)
133 - 154
حوزههای تخصصی:
در تاریخ جریانات عقیدتی- سیاسی اسلامی، تصوف همیشه در برابر دو ضلع فکری دیگر در عالم اسلامی قرار گرفته است. ضلع نخست جریان عقل گرای اسلامی و ضلع دوم جریان ظاهرگرای اسلامی است که با اندیشه های اهل حدیث گره خورده است، اما پیوند معاصر دو بلوک عقل گرا و ظاهر گرا در تولید جریان نوسلفی در کالبد تشکیلات اخوان را نمی توان بر اساس تمایلات درونی این دو بلوک تحلیل کرد؛ چه اینکه میل درونی جریان عقل گرا در دوگان ظاهری گری و باطن گرایی، همواره به الهیات باطنی بوده است. سوال مقاله حاضر آن است که آیا میل درونی جریان عقل گرا به سمت الهیات باطنی، می تواند زمینه ساز ایجاد روابط مستحکم تر سیاسی و اجتماعی میان دو جریان اسلام گرا و تصوف شود؟در این مقاله برای دستیابی به یک چارچوب نظری مستعد برای توضیح بنیادی روابط میان جریان های معرفتی، از سه نظریه روزآمد علوم شناختی و اجتماعی استفاده کردیم که به ترتیب نظریه معرفت شناسی اجتماعی، نظریه معرفت شهودی و نظریه جماعت و جامعه فردینان تونیس است. در این مقاله توضیح می دهیم چگونه مناسبات گروه های معرفتی در طول زمان الگوی جماعتی و جامعه ای به خود می پذیرد. می خواهیم با بررسی روابط میان جریان های عقیدتی- سیاسی سنی در بستری عصری، دست به بازشناسی تببینی محیط پیرامونی قلرو فکری تشیع بزنیم و در دو محور تاریخی و الهیاتی نشان دهیم که چگونه زیرساخت های معرفت شناختی در مناسبات این جریانات مؤثر است. دستاورد نظری این مقاله ترسیم هندسه جدید آرایش معرفتی در جریانات اجتماعی اهل سنت و بیان پیشنهادهایی برای ارتقای جایگاه جریان شیعی در این میان است.
بستر نوافلاطونی فلسفۀ اشراقی سهروردی: فلسفه به مثابۀ تصوف
منبع:
الهیات سال ۶ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۱۱
147 - 172
حوزههای تخصصی:
در این مقاله با تحلیل مضامین نور و عشق در آثار سهروردی نشان داده شده است که عشق در سه ساختار: عشق و نور، عشق و اشراق، و عشق (مهر) و قهر زیرساخت اصلی کتاب حکمه الاشراق را تشکیل می دهد. همچنین در فلسفه سهروردی نظریه «فیض» (صدور) نوافلاطونیان تحت عنوان نظریه «اشراق» به مجرایی از نور برای جریان یافتن عشق الهی تبدیل شده است. بدین ترتیب در نظام حکمت اشراق اصطلاح فیض در فلسفه با اصطلاح عشق (محبت) در تصوف (عرفان) پیوند یافته است و اصطلاحات فلسفی سهروردی محملی برای بیان نظریات عرفانی وی به شمار می آیند. بر این اساس می توان ارتباط میان عوالم سافل و عالی در نظام سهروردی را تحت عنوان الگوی «نردبان شوق» ترسیم نمود که بازتابی از یک الگوی کهن تر فلوطینی است. در این الگو همه چیز بر اساس فرایند صدور (اشراق) از خداوند پدید می آید و بر مبنای فرایند عشق، آرزومند رجعت به سوی او است. همچنین از طریق این اسطوره، خدا و انسان و نور وظلمت با یکدیگر ارتباط برقرار می کنند. چنانکه این اسطوره فلسفی، با اسطوره بی اعتنایی تقریباً حلاج گونه سهروردی به زندگی نیز مطابقت دارد.
زمینه ها و شرایط گسترش طریقت نقشبندیه در کردستان ایران و عراق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ نامه ایران بعد از اسلام سال ۱۵ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳۹
131 - 154
حوزههای تخصصی:
یکی از طریقت های صوفیانه در اسلام، طریقت نقشبندیه است. بهاءالدین محمد نقشبند بخارایی را بنیان گذار طریقت نقشبندیه دانسته اند. آغاز طریقت نقشبندیه مربوط به خراسان قرن هشتم هجری است. با انتقال این طریقت و دعوت آن از خراسان به عراق و آذربایجان، کردستان ازجمله مناطقی بود که از سده دوازدهم هجری تدریجاً به یکی از نواحی تبلیغ و رواج طریقت نقشبندیه تبدیل شد. بررسی چگونگی و علل گسترش طریقت نقشبندیه در کردستان موضوع بحث این پژوهش است. روش انجام این پژوهش، توصیفی تحلیلی بوده و درصدد پاسخ به این سؤال است که چه عواملی موجبات گسترش طریقت نقشبندیه در کردستان ایران و عراق شد؟ یافته های پژوهش نشان می دهد فعالیت های تبلیغی مشایخ نقشبندیه که با حکومت ها روابط مسالمت آمیز داشتند موجب شد افراد زیادی به این طریقت گرایش پیدا کنند. مشایخ طریقت نقشبندیه توانستند با جلب نظر و حمایت حکام کردستان و انجام فعالیت های مذهبی و عام المنفعه چون ساختن مسجد، خانقاه و کمک و مساعدت به نیازمندان و فقرا، در میان مردم مقبولیت پیدا کنند، به طوری که در گذر زمان خانقاه ها و مراکز تجمع صوفیه، علاوه بر کارکرد دینی و مذهبی، به ایفای نقش سیاسی و اقتصادی در جامعه کردستان پرداختند.
تبارشناسی خانقاه از دیدگاه میشل فوکو
منبع:
تحلیل گفتمان ادبی دوره ۱ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳
135 - 165
حوزههای تخصصی:
خانقاه به عنوان یک نهاد اجتماعی در تاریخ اندیشه و ادبیات فارسی نقش بسزایی داشته است و تاثیر آن در رشد و اشاعه فرهنگ و ادب ایران انکار ناشدنی است. درباره تاسیس نخستین خانقاه در جوامع اسلامی و علل ایجاد آن، در میان محققین اختلاف نظر وجود دارد. روی گردانی فقهای دنیاجو از آموزه های اسلام راستین و عمل به دستورات آن، بیزاری از زهد خشک و وجود عالمان بی عمل زمینه های شکل گیری وگسترش خانقاه را در ممالک اسلامی بیشتر کرد و همین عامل، باعث جدایی خانقاه از مسجد شد و نوعی گسست معرفتی ایجاد کرد که پیش از آن در جامعه اسلامی سابقه نداشت. این نوشتار، در پی آن است ضمن پرداختن به تاریخ و چگونگی تولد خانقاه، ضرورت، انگیزه و علل تشکیل این نهاد اجتماعی را آشکار کند و جهت روشنگری ذهن خواننده، اشاره ای به چگونگی پیدایش و تجلّی آیین تصوف در میان مسلمانان داشته باشد. سپس با در نظرگرفتن اهمیت و جایگاه خانقاه در شناساندن فرهنگ اسلامی، با نگاهی جامعه شناختی، خاستگاه، نقش و کارکرد آن را از دیدگاه اصول روش شناختی و رویکرد تبارشناسانه فوکو بررسی کند. نتایج حاکی از آن است که تقابل خانقاه با اندیشه های دینی باعث شکل گیری این نهاد شد و هر گروه برای پایبندی های خود ادلّه خود را ارائه داده اند و در نهایت، پیوستن بزرگانی مانند امام محمد غزّالی به آیین و مسلک تصوّف، شکل گیری خانقاه را رسمیّت بیشتری بخشید.
بررسی انتقادی جایگاه قطب در طریقت های صوفیه بر اساس آموزه های کلام و عرفان اسلامی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
طریقت های صوفیه بازتاب اجتماعی بعد تربیتی تصوف و عرفان اسلامی هستند و مقام قطبیت بالاترین جایگاه در ساختار این طریقت ها به شمار می رود. این مقام که درواقع بر مسئله انسان کامل و جایگاه آن در نظام عالم بنا شده، دستاویز برخی از سردمداران طرق صوفیه برای فریب مریدان قرار گرفته و آسیب های فردی و اجتماعی متعددی را به وجود آورده است. این مقاله با روش تحلیلی توصیفی به نقد و بررسی دعاوی اقطاب صوفیه درباره مقام و جایگاه ایشان پرداخته است. اقطاب صوفیه معتقد به مرتبه بالایی از ولایت برای خود هستند. آنان سجده در برابر خود و نیز تصور صورت خود را به هنگام ذکر، جایز می دانند. آنان معتقد به اطاعت بی چون و چرا از دستورات خود هستند. اما این دعاوی با آموزه های عرفان و کلام اسلامی ناسازگار است؛ زیرا برخی از این مقامات مختص انسان کامل و معصومان است و ادعای برخی دیگر از این مقامات، حتی درباره معصومان هم جایز نیست.
پیوندهای طیفی سماع و وجد در ادب تعلیمی صوفیان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تصوف اسلامی، جریانی نظام مند است که از عناصر به هم پیوسته متعددی تشکیل می شود. عناصری که از سویی با خود و از سوی دیگر با نظام عرفانی ارتباط دارند. یکی از مؤلفه های پر اهمیت و بحث برانگیز این جریان، سماع است. سماع موسیقی تعلیمی صوفیان و ابزاری مؤثر برای تصفیه دل و دگرگونی حال و رقت قلب به شمار می آید که خود را در قالب وجد نشان می دهد. وجد زمینه ساز درک اشراقی هستی است. توجه صوفیان به سماع سبب می شود که طیفی از مفاهیم عرفانی که با احوال رقصنده و واجد از یک جنس است، در گرد آن به چرخش درآید. اصطلاحات و مفاهیمی چون تواجد، وجد، وجود، وقت، سکر، بسط، شطح و طامات و نظایر آن-ها زاده سماع اند. در این پژوهش کتابخانه ای با روش کیفی و تحلیلی به بخشی از این طیف گسترده نگریسته شده است. هدف نویسندگان بازنمود بخشی از تأثیر سماع بر نظام تصوف است. نتایج حاصل نشان می دهد که سماع به رغم مناقشات لفظی و بعضاً منازعات خشونت بار مخالفان صوفیه، در میان اهل تصوف ادامه داشته و از اسباب مهم دگرگونی سالک و آماده کردن او برای محقّق ساختن جهان بینی اشراقی بوده است.
بررسی مفهوم «علم» و «عالِم» در آثار احمد جام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مفهوم علم و عالِم در متون اسلامی ادبیات فارسی چه در حوزه کلام و چه در حوزه عرفان و تصوف بسیار مورد توجه و چالش برانگیز بوده است. این پژوهش به بررسی و تحلیل مفهوم علم و عالِم از دیدگاه احمد جام و مقایسه آن با تعاریف برخی از صاحب نظران در متون عرفانی و اسلامی ادبیات فارسی به شیوه توصیفی-تحلیلی پرداخته است و به این پرسش ها پاسخ می دهد: علم از دیدگاه شیخ جام چیست؟ عالِم کیست؟ نقاط مشترک و تفاوت دیدگاه او درباره مفهوم علم با سایر صاحب نظران در حوزه کلام، حدیث و تصوف کدامند؟ با استناد به آثار شیخ جام که بیانگر اندیشه صوفیانه شریعت محور اوست روشن شد: در نزد او علم و معرفت دو مقوله جدا از یکدیگرند. شیخ جام برای واژه علم دو مفهوم قائل شده است، مفهومی کلی که در بسیاری از گزاره های او با مفهوم دانش و آگاهی مترادف است، و مفهومی تخصصی، به این تعبیر که علم واقعی و برتر را علم خداشناسی و علم باطن یا علم سرّ می داند. او مانند گذشتگان خود علم طب، نجوم یا حساب را در زمره حرفه ها و پیشه ها می آورد که سود و نفع آن مشروط به پایبندی به ملکات اخلاقی است. او در این مورد تالی اهل حدیث و صوفیان متشرعی چون هجویری است. شیخ نشان علم را در عملکرد عالمان و دانشمندان جستجو می کند و در مواردی آن را با عمل صالح مترادف می داند.
نقش آفرینی رویا در اندیشه ابن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ابن عربی، تأثیرگذارترین نظریه پرداز عرفانی در اندیشه اسلامی است. او با نوشته های خود که حجم عظیمی از مواریث عرفانی را تشکیل می دهد، تقریبا به تمام مسایل درونی و عرفانی پرداخته است. یکی از مسایلی که در آثار او نظر مخاطب را به خود جلب می کند، توجه خاص او به رویا و واقعه است. وی از طریق این رویاها راز ارتباط خویش با غیب را آشکار می سازد و نشان می دهد که علم حقیقی ازنظراوعلم حضوری یاعلم بی واسطه است که بالاترین مرتبه آن را در خضر دیده است. ارتباط با جهان غیب سبب شده است که از طریق «حدیث نفس» بر رفتار حیوانات اثر بگذارد و با شخصیتی اساطیری و مرموز که او را از لحاظ علم برتر از موسی می داند، دیدار کند و عشق خویش را چنان پاک نگه دارد که به جای معشوق با رویای او دیدار و گفت وگو کند و مدعی شود که کلمه به کلمه آثارش به او القا شده و او از خود چیزی ننوشته است. در این مقاله نویسندگان با روش توصیفی-تحلیلی و کتابخانه ای درصدد هستند احوال روحی و عرفانی ابن عربی را در رویاهای وی مورد بررسی قرار دهند. مطالعه در این مبحث آشکار می سازد که ابن عربی در رویابینی چهره ای شگرف است و بخشی از دانسته هایش را در رویا آموخته و از طریق رویا به مخاطب منتقل کرده است. این عارف بزرگ وادی عرفان بسیاری از آثارش را موهبت های الهی می داند و مدعی است به واسطه الهامات غیبی و الهی آنچه به وی کلمه به کلمه دیکته شده است به نگارش در آورده است.
تحلیل تطبیقی دیدگاه متنبّی، فردوسی و ناصر خسرو درباره حکمت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی دوره ۱۸ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۷۱
181 - 196
حوزههای تخصصی:
در طول تاریخ بشریت، حکمت به عنوان موضوعی جذاب برای تفکر و بررسی علمی عمل کرده است. محققان و فیلسوفان از فرهنگ های گوناگون دیدگاه های متمایزی را در مورد این مفهوم پایدار ارائه کرده اند. این پژوهش به دنبال تحلیل و کنار هم قرار دادن دیدگاه متنبّی، فردوسی و ناصرخسرو در باب حکمت است. این تحقیق با استفاده از روش تحلیل تطبیقی، از منابع اولیه و ثانویه استفاده می کند تا باورهای فلسفی این شخصیت های برجسته را روشن کند. یافته ها نشان می دهد که متنبّی بر تأثیر دگرگون کننده حکمت که از طریق درون نگری و جست وجوی حقیقت به دست می آید، تأکید می کند. در مقابل، فردوسی بر اهمیت یادگیری تجربی و استخراج آموزه های اخلاقی از رویدادهای تاریخی تأکید می کند و حکمت را با رفتار اخلاقی و رفاه اجتماعی مرتبط می کند. از سوی دیگر، ناصرخسرو حکمت را فرآیندی مداوم از رشد و روشنگری شخصی می داند. این مطالعه با ارائه یک بررسی جامع از این دیدگاه ها و زمینه سازی بینش های آن ها در محیط های فرهنگی و فلسفی مربوطه، به تحقیقات موجود عمق می بخشد و راهنمایی های ارزشمندی را برای افراد و جوامعی که برای درک عمیق تری از هستی تلاش می کنند، ارائه می کند.
تعامل عرفان و سیاست در عصر مشروطه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۲۱ بهار ۱۴۰۴ شماره ۸۳
87 - 106
حوزههای تخصصی:
این مقاله با روش تحلیلی- تاریخی، به بررسی تعامل بین عرفان و سیاست در عصر انقلاب مشروطه می پردازد. دو دسته از متفکران سیاسی در شکل گیری انقلاب مشروطیت نقش داشتند. یک دسته متفکران مذهبی بودند که خود نیز به سه دسته شریعت محوران، عدالت محوران و نوگرایان دینی تقسیم می شدند. اندیشمندان سیاسی نیز به سه دسته روشنفکران سکولار، روشنفکران اصلاح-گرا، روشنفکران مصلحت جو و واقع گرا تقسیم می شدند؛ اما در نهایت این دسته به هر نحو تحت تأثیر تجدد غرب بودند. عارفان و صوفیان نیز در قبال نهضت مشروطه، روش های مختلفی را درپیش-گرفتند. به عنوان مثال مشایخ شاخه گنابادی از طریقه نعمت اللّهی با اینکه به حمایت از خواست جامعه در راستای تحقق انقلاب مشروطه پرداختند، اما از ورود در منازعات سیاسی و جناح بندی های حزبی خودداری کردند؛ شاخه مونس علی شاهی و صفی علی شاهی وارد در معرکه انقلاب مشروطیت شدند و اما شاخه کوثریه به صف مخالفان مشروطه پیوستند. در دوران انقلاب مشروطیت - برخلاف گذشته- تصوف تا حدودی از فضایی آرام برخوردارشد، اما به دلیل ورود تجدد به ایران، روشنفکران وابسته به جریان تجدد، علی رغم ایفای نقش فعالانه برخی از سلسله های تصوف و عرفان در جریان انقلاب مشروطیت، از زوایای معرفت شناسانه، تولید و تقسیم کار اجتماعی با شدّت به نقد تصوف پرداختند. در مجموع در این دوره، تصوف و عرفان نسبت به دوران قبل، از نقش کم رنگ تری برخورداربوده است.
چگونگی قرابت صوفیه طبقه اول با امامان معصوم (ع)با توجه به منابع رجالی و حدیثی: نمونه پژوهی سفیان ثوری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
انسان پژوهی دینی سال ۲۱ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۵۲
67 - 88
حوزههای تخصصی:
سفیان ثوری از جمله مشایخ اولیه صوفیه است که از طرفی ارتباط با ائمه معصومین از او چهره ای موجه ساخته و از طرف دیگر وجود تعابیر و مواجهه های خاص او با اهل بیت علیهم السلام موجبات سوء تفاهم ها و برداشت های دیگری شده است.تحقیق حاضر با روش توصیفی و تحلیل داده های کتابخانه ای و منابع رجالی و حدیث، به دنبال پاسخگویی به این پرسش است که میزان و کیفیت ترابط میان سفیان ثوری با حضرات معصومین علیهم السلام چگونه بوده است؟نتیجه حاصل از این تحقیق که با بررسی و تحلیل منابع تاریخ تصوف و علم رجال و حدیث حاصل گردیده این است که، علاوه بر قطعی بودن اختلاف فکری ، اعتقادی و سیاسی سفیان ثوری با حضرات معصومین، بنابر روایات متعدد موجود در منابع موثق، مواجهه او با امامان معصوم علیهم السلام و مخالفت های سیاسی و رفتاری او با امامان هم عصرش با نگاه و اعتقاد اهل تصوف در مورد قطبیت انسان کامل هم عصرش، سازگار نیست و با اینکه استضعاف را در قرون میانه اسلامی به عنوان مانعی در استناره حداکثری از مشکات ائمه معصومین علیهم السلام می توان لحاظ کرد اما در صوفیه طبقه اول و بخصوص سفیان ثوری دور از ذهن به نظر می رسد.