۱.
عبدالله جوادی آملی از اندیشمندان معاصری است که به دلیل جامعیت نسبی در دین شناسی در حوزه کلام سیاسی صاحب سخن و نظر بوده و به دلیل ورود در سیاست عملی و نظری در قواره عالم دینی، شایسته تحلیل است. اگر جریان های دانشی-ارزشی را به موافق و مخالف یا رقیب تقسیم کنیم، پرسش اصلی مقاله آن است که جریان های تأثیرگذار بر کلام سیاسی آیت الله جوادی آملی کدام هستند؟ فرضیه در پاسخ بدین پرسش با روش تحلیلی-توصیفی و بر پایه چارچوب نظری هرمنوتیک اسکینر (چارچوب نظری) و مبحث زمینه های ذهنی اش بر آن است که سه جریان دانشی حکمت متعالیه و فلسفه اسلامی، تفقه و فقه، و قرآن گرایی، بر کلام سیاسی جوادی آملی به مثابه بخشی از زمینه های ذهنی سازنده کلام سیاسی وی بوده است. تأثیرگذاری مبحث تشکیک وجود در حکمت متعالیه و بازتابش در موضوع هایی مانند خلافت انسان، سراج و کاشف بودن عقل و ولایت شرع و تأثیرش بر مشروعیت سیاسی و نیز ترجیح رای اکثریت بر اقلیت؛ تأثیر تفقه سنتی و پویا و تفقه به معنای دین شناسی جامع بر نوع استدلال در مبحث پیمان ها و تحدید ناپذیری شرعی قلمرو ولایت فقیه و...؛ نیز قرآن به مثابه منهج تفسیری و نه منبع دینی؛ حجیت «فعلی» و نه انضمامی تفسیر قرآن به قرآن و تقدم آن بر کلام معصوم و تأثیرش بر تحلیل از خلافت انسان، کرامت انسان، عدالت و پلورالیزم از یافته ها و دستاوردهای پژوهش است. بر این پایه، کلام سیاسی جوادی آملی مبتنی بر دوگانه عقل و نقل و نه عقل و دین و بر اساس کلامی جامع، تفقهی جامع و تفوق نگرش قرآنی است که در نظام مسائل کلام سیاسی بازتاب می یابد.
۲.
کلیسای قرون وسطی استفاده از اجبار را برای هدایت انسان ها مطلوب می دانست؛ پس از رنسانس، متفکرانی همچون «جان لاک» برای مقابله با این رویکرد و دفاع از آزادیِ دینی، نظریه «تساهل» را مطرح کردند. تساهل، در غرب و اندیشه لیبرالی، بر مبانی همچون اصالت آزادی، فردگرایی، نسبیت گرایی و عقلانیت رفتاری استوار است. برخی حتی آن را با آموزه های دینی نیز هماهنگ، و مخالفت با آن را نشانه تحجر فکری و دینی می دانند. در این مقاله، سعی شده تا با ادله علمی و دینی، مبانی نظری تساهل در لیبرالیسم کلاسیک، نقد و بررسی شود. روش پژوهش، توصیفی- تحلیلی و شیوه گردآوری داده ها کتابخانه ای است. براساس یافته ها، این نظریه به صورتی که در لیبرالیسم کلاسیک و غرب مطرح شده، نه در حوزه نظر و نه در عمل با توفیق همراه نبوده و نیازمند بازنگری و اصلاح و تعدیل است.
۳.
در این مقاله، به بررسی تحلیلی مفهوم سعادت در اندیشه کنفوسیوس، یکی از بزرگ ترین فرزانگان چین باستان، به ویژه کتاب لون یو پرداخته شده است. کنفوسیوس، که مکتب اخلاقیش فضیلت گراست، در لون یو، سعادت واقعی را سعادت اخلاقی دانسته و معتقد است که خوشبختی در درجه نخست، نه در لذت مادی، بلکه در لذت اخلاقی است. وی اصول سعادت را عبارت از پرورش اخلاقی خود از طریق یادگیری مداوم، دستیابی به فضیلت انسانی مانند خیرخواهی، عدالت، شایستگی، و حکمت، حفظ هماهنگی یا صلح بین خود و خانواده، دیگران یا اجتماع و رام کردن و مقهور ساختن نفس خود و بازگشت به شایستگی و آداب دانی و مراسم سنتی می داند. او سعادت را تحقق فضیلت کامل در زندگی فردی و اجتماعی دانسته است و خوبی و نیکوکار بودن را لازمه سعادت تلقی می کند. کنفوسیوس با قرار دادن اخلاق به عنوان پیش شرط سعادت، به این نکته می پردازد که سعادت را می توان از طریق «معرفت، خیرخواهی، و هماهنگی بین اعضای اجتماع» به دست آورد. از این رو، سعادت دیگران بخش مهمی از خوشبختی ماست.
۴.
هدف اصلی در این پژوهش، تبیین نسبت زیبایی هنری و زیبایی طبیعی از منظر آکویناس است. پژوهش حاضر از نوع بنیادی و ماهیت آن، تبیینی – تحلیلی است. گردآوری اطلاعات، با روش کتابخانه ای و تحلیل کیفی است. این پژوهش نشان می دهد که در هر دو نوع، با زیبایی محسوس روبه رو هستیم. هر دو زیبایی، ناقص و بازتابی از زیبایی کامل الهی هستند. زیبایی طبیعی، بدون دخالت انسان و زیبایی هنری، با دخالت انسان است. احساس زیباشناختی صرف و مختلف در هر دو نوع زیبایی وجود دارد. خدا دلیل زیبایی طبیعی است. زیبایی هنری خلق صورت نیست، بلکه بازنمایی یا تغییر صورت است. زیبایی طبیعی برتر از زیبایی هنری است؛ چراکه اصل به عنوان معیار زیبایی، طبیعت است و زیبایی هنری به نوعی برگرفته از زیبایی طبیعی است. معیارهای زیبایی ساز (هماهنگی، تناسب، وضوح و کمال) در دو نوع زیبایی طبیعی و هنری جاری هستند. دیدگاه آکویناس در باره زیبایی طبیعی، توصیفی است.
۵.
نفس شناسی یکی از مهم ترین معرفت های انسان شناسی عرفانی است که در آن، صعود انسان از وضعیت موجود به جایگاه غایی اش از طریق سلوک امکان پذیر می شود. نفس در سلوک مسافر و راهبر است و به میزان آگاهی از خود و ظرفیت هایش، رشد می کند و به مدارج بالاتر می رود. این مقاله با بررسی تفسیر مخزن العرفان بانو امین با روش توصیفی تحلیلی، به تبیین نفس شناسی او می پردازد. امین در بیان مراتب نفس، به سه نوع تقسیم بندی می پردازد. تقسیم عارضی به اعتبار حَشر و تقسیم ماهوی به اعتبار «معرفت به خود» و «سنخیت با هستی». توصیف امین از نفس در دو سطح است: سطح وجودی که گویای ظرفیت های بالقوه نفس است؛ سطح طبیعی که بیشتر بر ناسوتی و نازل بودن نفس اشاره دارد. نفس بالقوه به هر چیزی رو کند، صفات آن را اخذ می کند؛ از این رو، سلوک ضرورت می یابد. البته در اندیشه امین نقطه شروع برای سالک متوقف بر اعطای الهی است.
۶.
در این مقاله با روش توصیفی-تحلیلی درصدد پاسخگویی به این پرسش هستیم که چرا غزالی با سلیقه پدیدارشناسی به تأسیس یک نظام معرفت شناختی نسبت به حقانیت معارف حیات دینی می پردازد؟ به نظر می رسد که تردید غزالی نسبت به حقانیت معارف حیات دینی و ابطال پذیری عقل نظری در این خصوص، او را متوجه معارف این نوع زندگی می کند. همین امر سبب پرداختن غزالی به تصوف در بستر عقل عملی برای نیل به علم یقینی می شود. بنابراین تشکیک غزالی در حوزه علوم رایج زندگی دینی و عدول از عقل نظری در بستر متافیزیک جزمی او را متوجه ادراکات عقل عملی و اخلاق و در نهایت تصوف می کند. تصوف وسیله ای برای ورود جدی غزالی به عرصه تأویل و تفسیر جهان زندگی دینی و نصوص رایج در این نوع زندگی شد. از این رو، گرایش وی به تصوف و تأویل زمینه رویکرد پدیدارشناختی به علوم مذکور برای ساماندهی یک نظام معرفت شناسانه شهودی برای اثبات حقانیت معارف حیات دینی را مهیا کرد.
۷.
از آن جا که سنخ وجودیِ علم براساس مبانی هستی شناسی حکمت متعالیه، مُجرد (غیر مادی) است، در فرایند ادراک مادیات، باید این امور را به ساحت تجردیِ نفس، نزدیک تر نمود تا دریافت علم آسان تر و در عین حال دقیق تر صورت پذیرد. برای نزدیک تر نمودنِ امور مادی به ساحت تجردیِ نفس، وجود پدیده هایی که نقش اعدادی برای تجرید امور مادی دارند، ضرورت دارد؛ همچنان که وجود اندام هاى حسى، مانند گوش و چشم، و بخش هاى گوناگون مغز، برای ادراک امور مادی ضرورت دارد. چه اینکه این امور، زمینه تحقق ادراک را که امری مجرد است، فراهم می کنند. بنابراین ضروری است، تمام اموری که در دریافتِ واقعیِ محتوای آموزش نقش ایفا می کنند، شناخته شوند و براساس شناخت این امور، ابزار لازم برای مسانخت (متناسب سازی) حداکثری بین محتوای آموزشی (مُدرَک) و یاد گیرنده (مُدرِک) فراهم شود، تا از این رهگذر، فرایند یادگیری تسهیل پیدا کند.