تحقیقات سیاسی و بین المللی
تحقیقات سیاسی و بین المللی دوره نهم بهار 1396 شماره 30 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
روابط انرژی ایران و امریکا، روندی کاملا متفاوت با روابط انرژی ایران با سایر مصرف کنندگان انرژی جهان دارد. ایران از لحاظ ذخایر هیدروکربنی، دومین کشور دنیا، و امریکا بزرگ ترین مصرف کننده انرژی جهان، روابط انرژی میان خود را متناسب با مشکلات سیاسی موجود، بر مبنای تقابل دنبال می کنند و هم اکنون تأثیرگذارترین گزینه بر روابط انرژی ایران، الزامات سیاسی است. جایگاه استراتژیک امنیت انرژی برای امنیت ملی هر دو کشور ایران و امریکا و تأثیرپذیری شدید ایران در روابط انرژی به علت اقتصاد مبتنی بر فروش نفت و مخاصمات سیاسی، باعث حساسیت بیشتر دو کشور نسبت به اقدامات یکدیگر در این زمینه شده است. براین اساس، مقاله حاضر با رویکردی توصیفی- تحلیلی تأثیرگذاری سیاست امنیت انرژی ایالات متحده امریکا را بر ژئوپلیتیک انرژی ایران در زمینه های تحریم انرژی(فروش، سرمایه گذاری خارجی و خطوط لوله انرژی) و افزایش تولید جهانی بررسی و تحلیل کرده است. جایگاه دو کشور در ساختار قدرت نظام ژئوپلیتیک جهانی، مؤید این واقعیت است که در بیشتر موارد کنش های ایالات متحده در راستای کاهش منزلت ژئوپلیتیک کشورمان و در مقابل واکنش ایران برای خنثی کردن و یا کاهش اثرهای کنش های امریکا بوده است.
تحول روابط بین الملل از خِرَدگرایی به تأمل گرایی و ظهور فرانظریه به مثابه متا- فیزیک نوین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مشهور است که چشم انداز تأمل گرا در روابط بین الملل معاصر، بازتاب دهنده امر اجتماعی/ معنایی است. از این منظر، چشم انداز مذکور با تأمل در باب فرایند نظریه پردازی، به تعهدات فرانظری معطوف شده است. نویسنده با روی آوردن به رویکرد فلسفی و بهره جستن از بصیرت های هوسرل و هَیدگر، به ویژه دو پنداشت نیّت مندی و زمان مندی، می کوشد با اتخاذ نگاهی انتقادی، فرانظریه روابط بین الملل معاصر را واسازد. استدلال نویسنده آن است که در تحول چشم اندازهای نظریه پردازی در روابط بین الملل، متا-فیزیک چشم انداز خِرَدگرا که مبتنی بر بازی بی پایان حاکمیت و آنارشی در نظام بین الملل آنارشیک متشکل از دولت های دارای حاکمیت بود، به متا- فیزیک چشم انداز تأمل گرا مبتنی برتأملات فرانظری با محوریت وجوه سه گانه هستی شناسی، معرفت شناسی و روش شناسی، تحول یافته است. فرضیه این مقاله، آن است که فرانظریه/ متا-فیزیک روابط بین الملل معاصر برای نظریه پرداز تعلیق شده و می توان به جای نظریه، به نظریه پرداز معطوف شد. نتیجه آنکه فهم نظریه پرداز از معنای روابط بین الملل معاصر، مشروط به اشتراک افق زمانی هستندگیِ وی در کنار دیگر انسان ها/ هستندگان بوده و تبعاً شناخت وی نیز از آنها خارج از این حیث زمانی نیست. در این پژوهش، گردآوری داده ها به روش کتابخانه ای انجام و روش تحیل محتوا برای تحلیل داده ها استفاده شده است.
بحران سوریه و امنیت ملی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بحران سوریه یکی از مهم ترین رویدادهایی است که سیاست خارجی و به دنبال آن، امنیت ملی ایران را تحت تأثیر قرار داده است؛ به طوری که وضعیت سوریه برای ایران به عنوان بازی با حاصل جمع جبری صفر درآمده، هرگونه تحول در ساختار سیاسی این کشور، ضریب امنیتی ایران را به شدت کاهش می دهد (مفروض). با این مقدمه، این پژوهش چند هدف را پیگیری کرده است: 1- تبیین دلایل اهمیت راهبردی سوریه برای ایران؛ 2- تشریح نحوه تأثیرگذاری بحران سوریه بر امنیت ملی ایران در حوزه های مختلف؛ 3- تبیین نحوه رقابت ایران با قدرت های منطقه ای و فرامنطقه ای در سوریه و 4- تبیین راهبرد امنیتی ایران در قبال بحران سوریه. همچنین، مقاله این فرضیه را بررسی می کند که امنیت ملی ایران در صورت تداوم بحران در سوریه، با توجه به افزایش تهدیدها از سوی رقبای منطقه ای و فرامنطقه ای کاهش می یابد. برای ارزیابی فرضیه، از نظریه موازنه تهدید استفاده شده که می تواند تهدیدات پیش روی ایران در سوریه را به درستی تحلیل کند. روش تحقیق نیز برای بررسی موضوع بر مبنای روش تاریخی، توصیفی و تحلیلی است. یافته های تحقیق نشان داد که به علت برهم خوردن توازن تهدید علیه ایران در نتیجه تداوم بحران سوریه، این کشور می کوشد به موازنه سازی قدرت مبادرت ورزد. درنتیجه، راهبرد امنیتی ایران برای برون رفت از بحران، حمایت همه جانبه از اسد است.
تبیین سیاست خارجی عربستان سعودی در قبال تروریسم تکفیری در عراق و سوریه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
خاورمیانه در سال های اخیر با افزایش فعالیت گروه های تروریستی مواجه است و فعالیت این گروه ها، واکنش های مختلف کشورهای منطقه را در پی داشته است. هدف اصلی این مقاله، بررسی سیاست خارجی عربستان سعودی در قبال تروریسم تکفیری در عراق و سوریه با روش تحلیلی و محوریت تئوری نوواقع گرایی تدافعی است. در همین راستا، دو پرسش اصلی مطرح می شود: نخست، نقش تروریسم تکفیری در سیاست خارجی عربستان سعودی در عراق و سوریه چیست؟ دوم، عربستان سعودی چه راهبردهایی در قبال تروریسم تکفیری در این کشورها دنبال می کند؟ یافته های مقاله نشان می دهد، نقش تروریسم تکفیری در سیاست خارجی عربستان سعودی، ایجاد موازنه تهدید در قبال افزایش قدرت ایران در عراق و سوریه است و راهبردهای عربستان سعودی در قبال تروریسم تکفیری در این کشورها، طیف های متنوعی از حمایت مستقیم، اجماع سازی در سطح سازمان های منطقه ای همسو و ائتلاف سازی با برخی کشورهای منطقه را دربرمی گیرد. این مقاله با استفاده از منابع کتابخانه ای و اینترنتی به این موضوع می پردازد.
رویارویی و رقابت ایران و آمریکا در افغانستان پس از حوادث 11 سپتامبر 2001(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تحولات افغانستان برای جمهوری اسلامی ایران که دارای مرزهای طولانی با آن کشور است، دارای اهمیت زیادی است. حوادث 11 سپتامبر و حمله ایالات متحده به افغانستان و سرنگونی طالبان، بر اهمیت و حساسیت این کشور افزود. ایران و ایالات متحده در سرنگونی طالبان منافع مشترکی داشتند؛ اما این تفاهم مقطعی پس از اعلام ایران به عنوان «محور شرارت» در ژانویه 2002 از سوی رئیس جمهور آمریکا، جورج بوش پسر برهم خورد و دشمنی بین دو کشور افزایش یافت و همین امر، دورنمای همکاری بین ایران و ایالات متحده در افغانستان را کاهش داد. با روی کار آمدن اوباما در سال 2009 و امضای توافقنامه برجام، احتمال رویارویی نظامی ایران و آمریکا کاهش یافت. هدف مقاله حاضر که به روش توصیفی تحلیلی انجام شده، پاسخ به این پرسش است که پس از سقوط طالبان، چه زمینه های همکاری و رقابت بین ایران و ایالات متحده آمریکا در افغانستان وجود داشته است؟ به نظر می رسد ایران و ایالات متحده منافع مشترکی در ثبات و امنیت افغانستان داشته باشند. این منافع شامل کمک به دولت کابل، جلوگیری از قاچاق مواد مخدر، رسیدگی به بحران پناهندگان افغان، افزایش توانمندی نیروهای امنیتی افغانستان و ایجاد انگیزه برای آشتی ملی است؛ اما تحولاتی مانند امضای پیمان استراتژیک بین ایالات متحده و افغانستان، بر نگرانی های امنیتی ایران افزوده است. خروج نسبی نیروهای آمریکایی از افغانستان، فرصتی دیگر برای تعامل دوباره با ایران پدید آورد. ایالات متحده آمریکا پس از یک دهه مداخله نافرجام، باید تهران را شریکی مناسب برای بهبود چشم انداز صلح و ثبات در افغانستان به شمار آورد؛ اما تنش در روابط ایران و ایالات متحده و تضاد ساختاری دو کشور، تاکنون مانع این مهم شده است.
شورای همکاری خلیج فارس: از مدیریت همکاری تا تعمیق همگرایی اقتصادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
خروج بریتانیا از منطقه خلیج فارس در اواخر دهه1960، با استقلال سیاسی و اقتصادی شیخ نشین های عربی حوزه خلیج فارس همراه بود. ظهور این بازیگران جدید در عرصه نظام منطقه ای خلیج فارس، معادلات ساختاری منطقه را در ابعاد مختلف تحت شعاع قرار داد. دولت های عربی حوزه خلیج فارس تحت تأثیر دیالکتیک اندرکنش عوامل سیاسی، اقتصادی، اجتماعی- فرهنگی و امنیتی در سطوح داخلی، منطقه ای و بین المللی هرچه بیشتر در ایجاد یک سازوکار درون منطقه ای ترغیب شدند. در نهایت، این دولت ها در یک حلقه ارتباطی مبتنی بر وفاق، شورای همکاری خلیج فارس را تشکیل دادند. این مقاله، با تبیین نظری و فرانظری مبانی همگرای منطقه ای و با اتکا به روش های مختلف تحلیلی(توصیفی، تحلیلی، تبیینی- علّی، فرایندی، ساختاری، کارگزاری)، می کوشد به این سؤال پاسخ دهد که فرایند همکاری ها و همگرایی منطقه ای پس از شکل گیری شورای همکاری خلیج فارس، با چه تحولات مهمی روبه رو بوده است؟ در این راستا، فرض مهم این نوشتار، این است که اولویت های شورای همکاری خلیج فارس پس از شکل گیری تغییر پیدا کرده و اعضا با نهادسازی بسترمند، ضمن مدیریت همکاری ها، مقدمات لازم را برای تعمیق همگرایی اقتصادی در سطح فراملی در بخش های مختلف فراهم کرده و با افزایش وابستگی متقابل بین یکدیگر، شورا را به یک پروژه همگرایی مهم درجهت منطقه گرایی اقتصادی مبدل کرده اند. یافته های پژوهش نیز با بررسی فرایند مدیریت همکاری ها درجهت تعمیق همگرایی اقتصادی در چارچوب مدل تحلیلی پژوهش، این فرض را تأیید می کند.
پساساختارگرایی، قدرت و فقر نظریه پردازی در روابط بین الملل (مطالعه موردی: مفهوم امنیت انسانی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه نظریّه های کلان روابط بین الملل، از تحلیل بسیاری از ریشه های دغدغه های جدید در سیاست جهان، نظیر مشکلات زیست- محیطی، گرسنگی و مهاجرت بازماند ه اند. این موضوع سبب شده تا گرایش هایی در دیسیپلین روابط بین الملل شکل گیرند که ساختارها و الگوهای آنها با جهان واقع و معیارهای علمی مطابقت نداشته باشد. یکی از این گرایش ها، «امنیت انسانی» است. نظریه پردازان این مفهوم، اجماع خاصی بر اصول و ساختار امنیت انسانی ندارند و کشورهای درحال توسعه را بدون شواهد علمی، مرجع اصلی تهدیدها علیه امنیت بشریت می دانند. اکنون جای پرسش است که چگونه می توان رابطه قدرت و بحران نظریه پردازی در روابط بین الملل را تحلیل نمود ؟ با کنکاش در بنیادهای پارادایم پساساختارگرایی در ارتباط با بازتاب رابطه قدرت- دانش و تفسیر افراطی از قدرت در نظام معنا ، مشخص شد: مفهوم امنیت انسانی، در شناسایی تهدید کنندگان امنیت بشری، سهم عمده ای از کشورهای صنعتی و نظام سرمایه داری را نادیده می گیرد. همین رویکرد، بنیادهای نظری و روشی امنیت انسانی را از معیارهای علمی دور نموده است. لذا، این گرایش که از آن به مثابه «پارادایم» نیز یاد شده، کمک شایانی به پیشرفت اندیشه ورزی در روابط بین الملل نمی کند. رویکرد تحقیق حاضر تحلیلی- تبیینی، نوع آن نظری- انتقادی، شیوه تجزیه و تحلیل داده ها کیفی و روش گردآوری اطلاعات، اسنادی و کتابخانه ای است.