پژوهش های راهبردی مسائل اجتماعی (پژوهش های راهبردی امنیت و نظم اجتماعی)
پژوهش های راهبردی مسائل اجتماعی سال 13 تابستان 1403 شماره 2 (پیاپی 45) (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
طلاق یکی از مسائل اجتماعی است که روند رو به افزونی دارد و پدیده ای است که ناگهانی شکل نگرفته است، بلکه یک فرایندی برای درخواست و اقدام دارد. در حال حاضر بر اساس آمار، بیشتر زنان متقاضی و یا به صورت توافقی بوده است، اما در این بین مردانی هم هستند که درخواست طلاق از جانب آنان شکل می گیرد؛ بنابراین پژوهش حاضر به دنبال تجربه زیسته مردان اقدام کننده طلاق در قالب داستان است تا با بررسی این داستان ها، به یک روایت منسجم از این تجارب در قالب یک نظم تقویمی برسد. پژوهش حاضر با رویکرد کیفی و با روش تحلیل روایت در سال 1402 و برای گردآوری داده ها با استفاده از نمونه گیری هدفمند، با پنج مرد متقاضی طلاق مصاحبه باز و در قالب گفت وگو انجام شده است. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از گام های تحلیل مضمون و موجب شناسایی پنج مضمون اصلی شامل بی ثباتی زندگی، فشارهای اجتماعی، بازنشانی مردانگی، مرتفع سازی حقوق و راهگشایی برای ادامه مسیر است. مقوله های اصلی پژوهش بیانگر آن اند که وقتی تعریف مردان از زندگی، معنای دیگری پیدا کند و اختیارات و نقوش آنان نیز متأثر از شرایط بی ثباتی زندگی شود، فشارهای اجتماعی بر آنان تحمیل شود و تلاش هایشان برای بهبود زندگی به نتیجه ختم نشود، به دنبال مرتفع سازی موانع طلاق می روند و در نهایت ترجیح آنان به جدایی است. این در حالی است که آنها هزینه هایی را برای زندگی کرده اند تا پس از طلاق، زندگی دیگری را برای خود رقم بزنند. بنابراین نتایج پژوهشگر بیانگر آن است که مردان متقاضی طلاق، روندی را طی کرده اند که آسیب های روحی و روانی برای آنان در پی دارد و چون نقش مردان در طلاق کلیدی است، لزوم بررسی مسائل و تلاش در جهت مرتفع سازی مسائل آنان، با خدماتی همچون مشاوره رایگان و .. اهمیت دارد.
جهانی شدن فضای مجازی و ملی گرایی دیجیتال در بین افغانستانی های مقیم شهر شیراز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه بین فضای مجازی و ملی گرایی دیجیتال، در بین افغانستانی های ساکن شهر شیراز انجام شده است. برای این هدف، روش پژوهش، پیمایش کمی و نمونه ای 320 نفری از زنان 18 تا 64 سال افغانستانی ساکن مناطق مختلف شهر شیراز انتخاب شد. شیوه نمونه گیری، تصادفی چندمرحله ای خوشه ای بود. برای رسیدن به این حجم نمونه به واسطه خصوصیات جامعه هدف و اینکه ممکن بود بخشی از پرسش نامه ها ناقص برگردد و یا از بین برود، تعداد نمونه به 500 نفر افزایش یافت. برای گردآوری داده ها، از پرسش نامه محقق ساخته استفاده شد. یافته های تحقیق در سطح آزمون های دو متغیره نشان داد بین زنان و مردان و افراد مجرد و متأهل بر حسب ملی گرایی دیجیتال، تفاوت معنی داری وجود دارد. همچنین میزان دسترسی به فناوری های نوین و استفاده از آنها، رابطه معنی دار مثبتی در سطح بیش از 99درصد اطمینان با متغیر وابسته داشته است. از سوی دیگر ارزیابی مدل تحقیق با استفاده از رگرسیون چندمتغیره، نشان داد که به ترتیب شش متغیر تماس تلفنی با دیگر افغانستانی ها، سال های مهاجرت به ایران، میزان دسترسی به اینترنت و تلفن همراه، میزان استفاده از پلتفرم های مختلف، وضعیت شغلی (شاغل روزمزد) و درنهایت حضور خانواده پدری در ایران، روی هم 30درصد تغییرات متغیر وابسته را تبیین می کنند.
ارائه الگویی برای حکمروایی شهری مبتنی بر مشارکت شهروندان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مشارکت شهروندان در مدیریت شهری و استفاده از فرایندهای دموکراتیک در این راستا، اهمیت روزافزونی یافته و مدل های گوناگونی برای عملیاتی کردن مشارکت شهروندی توسعه داده شده است. در همین راستا، هدف از پژوهش حاضر ارائه الگوی حکمروایی شهری مبتنی بر مشارکت شهروندان بود. این پژوهش کیفی، تفسیری مقطعی و کاربردی است. جامعه آماری را کلیه مدیران شهرداری و سمن های فعال شهر اصفهان و استادان دانشگاه در حوزه برنامه ریزی شهری تشکیل می دهند. پانزده خبره از این جامعه آماری به شیوه گلوله برفی انتخاب شدند. داده ها به روش کیفی و استفاده از مصاحبه های نیمه ساختاریافته جمع آوری و با بهره برداری از راهبرد تحلیل مضمون، به شیوه استقرایی تحلیل شد. مضامین به شیوه نظام مند و بر اساس روندی معین، به مضامین پایه (55)، سازمان دهنده (15) و فراگیر (5) شبکه سازی شدند. نتایج بررسی روایی الگوی تدوین شده نشان داد درصد توافق به دست آمده برابر با 80درصد و نشان دهنده روایی پذیرفتنی (بالاتر از 60درصد) است. همچنین نتایج فازی سازی دیدگاه پانل متخصصان، درباره پایایی و ارزش هریک از مضامین در مدل مشارکتی، نشان داد که تمامی مضمون ها، توانسته اند اجماع پانل متخصصان را کسب کنند. درنهایت یک مدل حلزونی - فراکتالی برای درجه های مختلف مشارکت شهروندی در حکمروایی شهری ارائه شد که به ترتیب شامل شهروند، شهربان، شهراندیش، شهریار و شهردار است.
تحلیل جامعه شناختی پدیده قتل ناموسی با رویکرد تفسیرگرایی اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مطالعه حاضر، پدیده قتل ناموسی را با استفاده از رویکرد تفسیرگرایی اجتماعی تحلیل می کند. رویکرد تفسیرگرایی اجتماعی با تأکید بر بینش برساخت گرایانه اجتماعی، بر این باور است که کنشگران اجتماعی نقش اصلی در ساخت و بازسازی زندگی اجتماعی خود دارند و به گونه ای بازاندیشانه و آگاهانه در برابر محیط و تغییرات آن می اندیشیدند و عمل می کنند. قتل ناموسی تلاشی برای دفاع از ناموس و شرف خانوادگی و محافظت از زندگی اجتماعی محلی و سنتی از طریق انتظام درون گروهی مبتنی بر کنترل های اجتماعی غیررسمی در پاسخ به تغییرات و تحولات خانواده و تغییرات سبک زندگی، تحت تأثیر مدرنیته در گذار اجتماعی، به عنوان کنشی برای رهایی از فشارهای درونی فردی و بیرونی اجتماعی، فهم و تفسیر می شود. روش پژوهش حاضر، کیفی است، جامعه آماری آن نیز در بر گیرنده 18 نفر قاتل در زندان شامل 16 مرد و 2 ز ن و افرادی است که تجربه ارتکاب قتل داشتند. همچنین برای انتخاب نمونه هم، از نمونه گیری هدفمند استفاده شده است. قلمروی جغرافیایی پژوهش، استان آذربایجان غربی بوده و از تکنیک مصاحبه عمیق نیمه ساخت یافته برای گردآوری داده ها استفاده شده است. برای تحلیل داده ها و ارائه مدل، از روش نظریه زمینه یابی با رویکرد ساخت گرای چارمز[1] (2006) استفاده شده است. یافته های به دست آمده شامل 35 مفهوم به عنوان کد های اولیه، 6 مفهوم ثانویه شامل تعین های س اختاری، انتظام درون گروهی، ورود عناصر مدرنیته، تضعیف سنت ها، برون فرهنگ یابی و تقابل فرد و جامعه و 4 مفهوم اصلی به عنوان کدهای کانونی خانواده سنت بنیاد درون انتظام، تغییرات سبک زندگی، خانواده مدرن برون انتظام و برخورداری از فرصت های نامشروع است که مقوله هسته یا نظری این بررسی «تعارض در نظام جدید خانواده (تأخر فرهنگی در حوزه خانواده)» است که مقولات عمده فوق را در بر می گیرد.
[1] Charmaz
تغییر در تجربه فرهنگی از مکان تاریخی؛ از زیست پذیری تا رؤیت پذیری (مطالعه موردی میدان نقش جهان اصفهان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مکان های تاریخی و آثار به جا مانده از گذشتگانِ هر قوم یا ملت، همواره ارزشمندترین میراث های فرهنگی یک کشور به شمار می آید. کارکرد و کاربردِ بسیاری از این بناها در طول زمان و در تأثیر و تأثرات گوناگون تغییر کرده است. یکی از مهم ترین میدان ها و بناهای تاریخی در ایران، میدان نقش جهان واقع در بافت مرکزی شهر اصفهان است. این پژوهش در پی مواجهه با این پرسش است که آیا می توان از نوعی تغییر و تحول در تجربه حاضران نسبت با آن مکان و غلبه رویکردِ رؤیت پذیری نسبت به زیست پذیری در تجربه خاص میدان نقش جهان سخن به میان آورد؟ این پژوهش، با روش مر دم نگاری انجام شده است و حاصلِ مشاهدات متوالی و متناوب، مصاحبه با افراد مختلف در میدان نقش جهان و مصاحبه با مدیران شهرداری و میراث فرهنگی و رجوع به اسناد و نقشه هاست. این مطالعه نشان می دهد صورتِ غالبِ فضاهای میدان نقش جهان در اصفهان، دیگر فضایی برای به اشتراک گذاشتن تجربه ای تاریخی و معننابخش نیست، بلکه میانجی برای نشان دادنِ زیبایی و رؤیت پذیرکردنِ خود و شهر و عناصر هویتی است که تنها توجه به زیبایی ها و استعدادهای بازنمایی این مکان را به همراه دارد، بی آنکه تجربه ای مشخص یا هویت معنایی خاصی را فراخوان کند. عوامل پدید آمدن این مواجهه نیز، شتابِ پدیدآمده در زیست روزمره و مجال ندادن به تجربه یک مکان در کیفیتی متفاوت، فراگیری رسانه های جمعی و جایگزینیِ تجربه بازنموده به تجربه بی واسطه، به نوعی یکسان شدگیِ تجربه مواجهه با مکان تاریخی و نوعی نامکان شدگی منجر می شود.
فرایند فرهنگ پذیری در میان نوجوانان افغانستانی، یک مطالعه کیفی در شهر یزد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در چند دهه گذشته، مهاجرت افغانستانی ها به دیگر کشورهای جهان، به ویژه ایران و پاکستان، موج های مهاجرتی عظیمی را به وجود آورده است، به گونه ای که زندگی آنان در چهار دهه گذشته در کشور ایران، مسائل مهمی را به وجود آورده است. سازگاری و تطبیق پذیری نوجوانان مهاجر افغانستانی یا در اصطلاح مهاجران نسل دوم با جوامع میزبان، از جمله این مسائل بوده است. با توجه به اینکه بسیاری از آنان در ایران به دنیا آمده اند، اما همچنان فعالانه درگیر فرایند فرهنگ پذیری و پیچیدگی های آن اند، مطالعه پیش رو با استفاده از پارادایم تفسیری، روش نظریه زمینه ای و با نمونه گیری نظری، 21 نفر از نوجوانان افغانستانی ساکن یزد را انتخاب کرد و مصاحبه های عمیق درباره چالش های مهاجرتی با آنان انجام شد. فرایند نمونه گیری تا مرحله اشباع داده ها ادامه پیدا کرد و داده های گردآوری شده با استفاده از کدگذاری باز، محوری و گزینشی و در قالب هفده مقوله هسته ارائه شده است. مقولات اصلی کشف شده شامل پروبلماتیک شغلی، فوبیای ذهنیت های انسان زدایانه، تبعیض های ساختاری تزلزل بخش، اتوپیای انتظار، بازنمایی و اقناع هویت و ... هستند. یافته های این پژوهش نشان داد که نوجوانان مهاجر نسل دوم از فرایندهای تطبیق پذیری در مقابل ساختارهای اجتماعی دل زده می شوند و در آنان خودپنداره منفی تشکیل می شود. بر همین اساس، مدل پارادایمی و نظریه تجربی پژوهش ارائه شدند.