مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
ادبیات مهاجرت
حوزه های تخصصی:
التقاط ویژگی ایست که در فضاهای فرهنگی خاصی مانند «دایاسپورا» یا غربت ظهور می کند. با این حال، صرفا متون تولید شده در غربت از این ویژگی برخوردار نیستند. متونی که در وطن - در این پژوهش، ایران - تولید می شوند نیز ممکن است تا اندازه ای دورگه محسوب شوند. اما اینکه این دو دسته - متون تولید شده در وطن و غربت - تا چه اندازه به لحاظ نوع ومیزان التقاط با یکدیگر متفاوتند، پرسشی است که تاکنون بدان پاسخ داده نشده است. از این رو، مقاله حاضر بر آن است تا با استفاده از پیکره عظیم 670000 کلمه ای، متشکل از یازده رمان و مجموعه داستان کوتاه که در بازه زمانی 10 سال، از 1378 تا 1388، در ایران و در غربت توسط مهاجران ایرانی تولید شده اند، معلوم نماید که بین این دو دسته متون، از نظر نوع و میزان التقاط چه تفاوت هایی وجود دارد.
بهشت گمشده آندره مکین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آندره مکین (Andreï Makine)، نویسنده روسی تبار مقیم فرانسه در رمان های اولیه خود، با لحنی غنایی و پر شور از غرب سخن می گوید. او غرب را بهشت گمشده ای می داند که جذاب و رویایی است و نمادی از هرآنچه مخالف روسیه روزگار کودکی اوست. به مرور، در پی مهاجرت به فرانسه، ایده آل اولیه در ذهنش درهم می شکند و واقعیت در برابرش رخ می نماید. بنابراین هرچه بیشتر در آثار او پیش می رویم، دو اصطلاح شرق و غرب بیش از پیش در هم می آمیزند، مبهم و گنگ می شوند و شور و شوق ابتدایی، جای خود را به نگاهی کاملاً انتقادی می دهد. آتلانتید روسی جای آتلانتید فرانسوی را می گیرد و نگاه نوستالژیک مکین در آثارش تجلی می یابد. در این میان، سفر، که درونمایه نوشته های اوست، دستمایه پرداختن به هویت، برخورد میان واقعیت و خیال، و مسایل پدیدآمده از برخورد میان دو فرهنگ و زبان می شود. این مقاله بر آن است تا به روند شکل گیری این نگاه انتقادی و چگونگی جایگزینی آتلانتید روسی به جای آتلانتید فرانسوی در آثار مکین بپردازد و تاثیر این نگاه را بر سبک او بررسی کند، سبکی که جادوی ادغام گذشته و حال، رویاها و واقعیت و پناه بردن به گذشته و خود را به دست رویاها سپردن است.
مطالعات پسااستعماری در ادبیات مهاجرت(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
مطالعات پسااستعماری از سلسله رویکردهای نقد قرن بیست محسوب می گردد که در ادامه نقد پسا ساختگرایی و شالوده شکنی به وجود آمد. ریشه های نقد پسا استعمار را می توان در منتقدین پسا ساختگرایی همچون ژاک دریدا و نظریه پردازی همچون میشل فوکو یافت. نقد پسا ساختگرایی که عمدتا به واسازی تقابل های دو گانه می پرداخت، بستر مناسبی برای به وجود آمدن مطالعات پسا استعماری مبدل شد. توزیع نامتوازن ثثروت و جمعیت که در دوران پسا استعماری، نمود بیشتری پیدا کرد به افزایش روند مهاجرت دامن می زند. هر استعماری با نسخه جدیدتری، متناسب با زمان، نیاز و تقاضای اقتصاد استعماری جایگزین می گردد. برده برداری به بیگاری، و بیگاری به کار با دانش وتخصص کاری تبدیل می گردد. مهاجرت نیز مانند هرپدیده دیگری، فرآیند وبازار عرضه و تقاضای خود را دارد.آنچه در بازار کشورهای مهاجر پذیر عرضه می شود نیروی کار و کارگر ورزیده ارزان است. بنابراین، تقابل دوگانه/استعمارگر واستعمار شده/جای خود را به تقابل/کارگر و کارفرما/می دهد. امروزه به واسطه وسایل ارتباطی نوین، پدیده مهاجرت بیش از هر زمان دیگری رخ می دهد. بررسی ها نشان می دهد که تعداد مهاجرت های انجام پذیرفته در دهه های اخیر بیش از هر زمان دیگری در کل تاریخ جهان بوده است. موج مهاجرت به عنوان پدیده ای نو، که پیامد دنیای پسااستعماری محسوب می شود، از دیدگاههای مختلف قابل بررسی است. ادبیات مهاجرت به روایت زندگی و مسایل اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی مهاجران در سرزمین بیگانه می پردازد. این حیطه از ادبیات و نقد ادبی که به نام diaspora خوانده می شود یکی از جدیدترین دستاوردهای قرن بیست و یکم می باشد، که حاصل مهاجرت های انبوه قرن بیستم و تحولات جهان در این دوران می باشد. جغرافیای فرهنگی جهان، هویت فردی را ذوب می کند و مفاهیمی همچون زبان، مکان، زمان، بودن، نژاد و برخوردها را دستخوش تغییر می کند و پایه های مطالعات فرهنگی و مطالعات پسااستعماری را بنیان می نهد. نگاهی گذرا به کاندیدا و برندگان جوایز ادبی ایران و جهان نشان می دهد که ادبیات مهاجرت ایران سهم قابل توجهی را به خود اختصاص داده است. ادبیات مهاجرت صدای مرکز نیست. در ادبیات مهاجرت یک صدای واحد و مرکزیت ادبی قاطع وجود ندارد. صداهای حاشیه و صداهای گمشده از مولفه های ادبیات مهاجرت هستند که در مقابل صدا و فرهنگ قالب کشور دیگر، در جستجوی هویت خود می باشد.
مطالعات پسااستعماری در ادبیات مهاجرت(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
مطالعات پسااستعماری از سلسله رویکردهای نقد قرن بیست محسوب می گردد که در ادامه نقد پسا ساختگرایی و شالوده شکنی به وجود آمد. ریشه های نقد پسا استعمار را می توان در منتقدین پسا ساختگرایی همچون ژاک دریدا و نظریه پردازی همچون میشل فوکو یافت. نقد پسا ساختگرایی که عمدتا به واسازی تقابل های دو گانه می پرداخت، بستر مناسبی برای به وجود آمدن مطالعات پسا استعماری مبدل شد. توزیع نامتوازن ثثروت و جمعیت که در دوران پسا استعماری، نمود بیشتری پیدا کرد به افزایش روند مهاجرت دامن می زند. هر استعماری با نسخه جدیدتری، متناسب با زمان، نیاز و تقاضای اقتصاد استعماری جایگزین می گردد. برده برداری به بیگاری، و بیگاری به کار با دانش وتخصص کاری تبدیل می گردد. مهاجرت نیز مانند هرپدیده دیگری، فرآیند وبازار عرضه و تقاضای خود را دارد.آنچه در بازار کشورهای مهاجر پذیر عرضه می شود نیروی کار و کارگر ورزیده ارزان است. بنابراین، تقابل دوگانه/استعمارگر واستعمار شده/جای خود را به تقابل/کارگر و کارفرما/می دهد. امروزه به واسطه وسایل ارتباطی نوین، پدیده مهاجرت بیش از هر زمان دیگری رخ می دهد. بررسی ها نشان می دهد که تعداد مهاجرت های انجام پذیرفته در دهه های اخیر بیش از هر زمان دیگری در کل تاریخ جهان بوده است. موج مهاجرت به عنوان پدیده ای نو، که پیامد دنیای پسااستعماری محسوب می شود، از دیدگاههای مختلف قابل بررسی است. ادبیات مهاجرت به روایت زندگی و مسایل اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی مهاجران در سرزمین بیگانه می پردازد. این حیطه از ادبیات و نقد ادبی که به نام diaspora خوانده می شود یکی از جدیدترین دستاوردهای قرن بیست و یکم می باشد، که حاصل مهاجرت های انبوه قرن بیستم و تحولات جهان در این دوران می باشد. جغرافیای فرهنگی جهان، هویت فردی را ذوب می کند و مفاهیمی همچون زبان، مکان، زمان، بودن، نژاد و برخوردها را دستخوش تغییر می کند و پایه های مطالعات فرهنگی و مطالعات پسااستعماری را بنیان می نهد. نگاهی گذرا به کاندیدا و برندگان جوایز ادبی ایران و جهان نشان می دهد که ادبیات مهاجرت ایران سهم قابل توجهی را به خود اختصاص داده است. ادبیات مهاجرت صدای مرکز نیست. در ادبیات مهاجرت یک صدای واحد و مرکزیت ادبی قاطع وجود ندارد. صداهای حاشیه و صداهای گمشده از مولفه های ادبیات مهاجرت هستند که در مقابل صدا و فرهنگ قالب کشور دیگر، در جستجوی هویت خود می باشد.
دایاسپورای حقیقی و دایاسپورای مجازی متون دورگه در تألیف و ترجمه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کیفیت التقاطیِ متون، ناشی از تولید آنها در فضاهای بینابینی من جمله دایاسپورا است. در این پژوهش کیفیت التقاطی متونی را که در زمره ادبیات مهاجرت محسوب می شوند با متون تولید شده در وطن (ایران)، بر اساس مدل نمودهای التقاط در سه رویکرد دورگه سازی، مقایسه کردیم تا به این پرسش پاسخ دهیم که: آیا هر متنی که در دایاسپورا تولید شود، ضرورتاً دورگه خواهد بود و اینکه آیا متون تولید شده در وطن ویژگی التقاطی نخواهند داشت؟ نتایج تحقیق نشان داد التقاط ویژگی ای منحصر به متونِ تولید شده در دایاسپورا نیست و در متون تولید شده در وطن هم به میزان قابل توجهی یافت می شود. بر اساس این نتایج لازم است در تعریف دایاسپورا بازاندیشی کنیم: همچنین معلوم شد محیط تولید متن صرفاً یکی از عوامل مؤثر در کیفیت التقاطی متن است و نیت خاص نویسنده از نگارش یا ترجمه متن و یا توصیف جامعه ای التقاطی نیز ممکن است به تولید متن دورگه بینجامد.
جریان شناسی ادبیات داستانی مهاجرت ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در دهههای اخیر، روند مهاجرت ایرانیان و به ویژه نویسندگان و نشر آثار مهاجران شکل ویژه ای یافته است. حضورِ نویسندگان و شعرا در خارج از کشور و تولید متن ادبی، گرایش ها، جریان ها و رویکردهای ادبی خاصی را در بیرون از مرزهای کشور پدید آورده است. آثارِ ادبی برون مرزی با عنایت به شاخصه ها و ویژگیهایی که برخی از منتقدان برشمرده اند، تعابیر متفاوتی دارد. مسئله نویسنده و چگونگیِ رفتن یا زمان بودن او در خارج از کشور و محتوای اثر او از دلالت های مهمی تلقی می شود تا کاری ذیلِ عنوان خاصی تعریف و طبقه بندی گردد. همچنین داستان نویسی برنمرزی در جریانهای مشخصی قابل دستهبندی است. در مقاله حاضر داستاننویسی مهاجرت ایرانی، در قالب جریانهای عمده سیاستمحور، هویتمحور و داستاننویسی زنان تحلیل شده است. داستان نویسی سیاسی در دهه 60 و تا اواسط دهه 70 پربسامدترین جریان است. این جریان زیر سایه گروهها و فعالیت های سیاسی پدید میآید و به مسئله انقلاب و مسائل پیرامون آن توجه می کند. از نیمه دهه 70 به بعد جریان هویتاندیش غلبه مییابد. در این جریان مضامینی نظیر تفاوتهای سرزمین مادری و سرزمین دیگری و نحوه مواجهه مهاجران با دنیای جدید در قالب روایتهای هویتاندیش برجسته میشود. نویسندگان زن نیز در مهاجرت بسیار بودهاند و در حوزه داستان، با نگاهی زنانه به روایت زندگی زنان مهاجر و مسائل آنها پرداختهاند. در داستاننویسی زنان نحوه مواجهه زن با دنیای جدید و نیز مسائل آنها در جامعه ایران از موضوعات عمده روایتهاست.
واکاوی مؤلفه های ادبیات مهاجرت در رمان های همنوایی شبانه ارکستر چوبها و تماما مخصوص(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
ادبیات مهاجرت داستانی در ایران، به سبب مسائل معتنی به اجتماعی، پیوسته و با سرعت در حال گسترش است. این امر لزوم تحقیقات دامنه دار و چندبُعدی در حوزه ادبیات مهاجرت را مؤکدتر می سازد. تحقیق حاضر با رویکرد مطالعه تطبیقی، دو رمان مهم معاصر را از ادبیات مهاجرت، برای جستجوی مؤلفه های مشترک موجود در این آثار پی جسته است. هر دو رمان، بیان خاطره گونه از زندگی دو نویسنده مهاجر، معروفی و قاسمی، است. نتایج تحقیق گویای آن است که نوستالژی وطن پشت سر گذاشته شده و متعلقاتش و موضوعات متعددی از جهان فعلی پیرامون نویسنده (نظیر هویت، فرهنگ، ارتباطات، عواطف و...)، در کنار عواملی چون پریشانی ذهن و ترس دائمی (ناشی از جریانات متمرکز بر محور مهاجرت)، به شدت موجب پریشانی روحیِ راوی-نویسنده در هر دو رمان بوده است و این امر تاثیرگذار، سایر عوامل روایت ساز دو رمان، نظیر انتخاب زاویه دید، شخصیت پردازی، گسیختگی زمانی و مکانی روایت، طرح و پی رنگ و زبان روایت را در دو رمان، بسیار به هم نزدیک ساخته است. بهره مندی از تکنیک روایت گری جریان سیال ذهن، واگویه های ذهنی، وقفه های زمانی، زبان نمادین، تداعی های پیوسته، آشفتگی زمانی و مکانی با تکیه بر راوی غیرقابل اعتمادی که مخاطب باید وقایع داستان را از میان گفتار نامتعادل او -که آمیزه ای از واقعیت و رؤیا است- دریابد، و مهم تر از همه طرح اصلی دو داستان که بازگوکننده حقایقی از وضعیت زندگی انسان مهاجر گریخته از وطن است، مؤلفه های مشترک مربوط به ادبیات مهاجرت و تبعید را در این دو رمان بسیار افزایش داده است.
بررسی تطبیقی آمیختگی مفهوم هویت با زبان در ابعاد ساختاری و محتوایی دو رمان مادر کوچک و ناپدیدی زبان فرانسه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بحران هویت و دوپارگی وجودی از موضوعات محوری ” ادبیات مهاجرت “ است، در همین حال یکی از شاخصه های ساختاری اصلی ادبیات ” پسااستعماری “ تلاش نویسندگان بر واژگونی جایگاه قدرت ما بین زبان استعمار گر و زبان استعمارزده یا به عبارتی دیگر مقابله نرم با استعمار است. بدین ترتیب بررسی داد و ستد هوشمندانه ای که در آثار ادبی مابین دو زبان استعمارگر و استعمارزده صورت می گیرد مبین موضع، مهارت و خلاقیت نویسنده در بکارگیری ابزار زبان است. هدف از نگارش این جستار برجسته سازی تأثیر تجربیات مشترک و همسان نویسنده ایتالیایی-سومالیایی، کریستینا اوباکس علی فرح و نویسنده الجزایری تبار و فرانسوی زبان، آسیه جبار در نگارش دو رمان ایشان با عناوین مادر کوچک و ناپدیدی زبان فرانسه است. در این جستار ابتدا شیوه و فن نگارش این دو نویسنده را بر اساس نظریات صاحب نظر ادبیات پسااستعماری، شانتال زابوس، بررسی کرده و سپس با تأکید بر رویکرد مکتب امریکایی و به روش تحلیلی – تطبیقی ارتباط تنگاتنگ اصل زبان با مفهوم هویت را برجسته می کنیم.
برساخت گفتمانی هویت و شکل گیری روایت های زنانه در فضای بینابینی فرهنگی در یادنوشت های زنان مهاجر ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ادبیات مهاجرت ایران با تلفیق روایت های سنّتی ادب فارسی و غرب در فضایی بینابینی و دو فرهنگی و با بهره گیری از تکنیک هایی مانند ضد روایت، مقابله با هژمونی فرهنگی و گفتمان قدرت، برخی ارزشهای غالب فرهنگی جامعه سنّتی را، و یا آنچه که میشل فوکو «رژیم حقیقت» می خواند به چالش کشیده و توانسته روایت هایی با مؤلفه هایی منحصراً زنانه خلق نماید. در این آثار، زن به مثابه سوژه ای سرکوب شده و اُبژه ای درگفتمان قدرت مردسالارنه نیست و ازطریق خلق روایت های زنانه، سوبژکتیویته ای مستقل می یابد. این مقاله سعی دارد با بررسی دو رمان آشپزخانه ای به رنگ زعفران و پسران و دیگر اجسام سوختنی و با تلفیق دو رویکرد پسا استعماری و پساساختارگرایانه، چگونگی شکل گیری روایت ها و صدای زنانه را با به چالش کشیدن هژمونی فرهنگی و روایتهای مردسالارانه و بهره گیری از «فضای سوم» فرهنگی بررسی نماید.
تبیین جریان شناختی داستان نویسی زنان ایرانی در مهاجرت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال سیزدهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۴۹
137-168
حوزه های تخصصی:
در چند دهه گذشته، تحولات جامعه ایرانی و دگرگونی های جامعه جهانی در پیدایش جریان داستان نویسی زنان در مهاجرت مؤثر بوده است. در داستان های نویسندگان زن مهاجر، زنان شخصیت محوری داستان ها هستند. در این داستان ها، در تقابل با ساختارهای فکری گذشته، ساختارشکنی صورت گرفته است و زن در ارتباط با مرد تعریف نمی شود؛ بلکه ذهنیت زنان به ذهنیت محوری و اصلی داستان تبدیل می گردد و داستان از زاویه دید آن ها و شناخت و آگاهی شان از مردان و دنیا نوشته می شود. از دیگر سو آن ها توانسته اند میان ورود دنیای زنانه به داستان و حفظ زیبایی شناسی آن رابطه ای منطقی برقرار کنند. برخی از زنان اقسام مسائل سیاسی را از منظر روایت های زنانه بازتاب داده اند. بخشی از آثار زنان نیز زمینه هویت اندیشانه دارد و در آن ها موقعیت زن به مثابه سوژه گم شده و فاعل شناسا و یابنده است. از این رو عموماً زاویه دیدی که زنان در داستان هایشان به کار می برند، اول شخص است. انتخاب این زاویه دید به ایشان مجال می دهد در نوشتن اغلب از خودشان بگویند . درواقع خود نویسنده در راوی اول شخص تجلی پیدا می کند. بخش دیگری از داستان های زنان، شرح تجربه ها و آگاهی های آن ها از مسائل جنسیتی است. روایت های دیگری از آن ها نیز شرح زندگی معمولی و روزمره آن هاست. این داستان ها به ژانر داستان های عامه پسند نزدیک می شوند و هرچند از حیث روایت داستانی ساختار محکمی ندارند، با استقبال خوانندگان مواجه شده اند.
بازتاب داستان های عامیانه خراسان در برساخت هویتی سوژه مؤنث در روایت های ادبیات مهاجرت ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
روایت های عامیانه نقش تأثیرگذاری در برساخت هویتی و جنسیتی فرد و سوژه در جامعه دارد، به طوری که ارزش های فرهنگی جامعه که عمدتاً از سوی گفتمان حاکم فرهنگی تبین می شود، با بازتاب آنچه فوکو «رژیم حقیقت» می خواند سعی دارد تا هژمونی فرهنگی غالب و نظام خوب و بد را در قالب آموزه های روایت های عامیانه برای آحاد جامعه تعریف نماید. در این مقاله، ابتدا دو روایت عامیانه منطقه خراسان با نام های «زن سنگی » و «زهره: دختر لال» که در رمان آشپزخانه ای به رنگ زعفران نوشته یاسمین کرودر به زبان انگلیسی نقل شده است به خواننده معرفی می شود و با بررسی تصویر ارائه شده از سوژه مؤنث در این دو داستان عامیانه، بازتاب گفتمان غالب و هژمونی فرهنگی مردسالارانه در روایت های عامیانه واکاوی می شود تا چگونگی بازتاب اجتماعی آن ها در برساخت هویت سوژه مؤنث بررسی شود. همچنین، تلاش نویسندگان زن معاصر برای به چالش کشیدن این هژمونی و برساخت هویتی و جنسیتی جدید با خلق فضای بینابینی فرهنگی تأکید شده است. این جستار با مطالعه یکی از آثار ادبیات مهاجرت ایران که نقل ادبیات عامیانه را دستاویزی قرار داد که هژمونی فرهنگی را منعکس کند، سعی دارد تا نقش ادبیات عامیانه را در بازتاب چگونگی شکل گیری سنتی هویت یادآور شود و فضایی بینابینی فرهنگی برای برساخت هویتی زن معاصر را فراهم کند که در آن سوژه مؤنث فارغ از سیطره هژمونی فرهنگی غالب می تواند هویت خود را به طور مستقل شکل دهد و صدایی برای شنیده شدن داشته باشد.
تکوینِ هویت اجتماعی در داستان «عطر سنبل، عطر کاج» بر مبنای نظریۀ عمومی طنز کلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش زبان و ادبیات فارسی تابستان ۱۳۹۸ شماره ۵۳
133-160
حوزه های تخصصی:
«عطرِ سنبل، عطرِ کاج»، ترجمۀ فارسی خاطراتِ فیروزه جزایری دوماست که بر اساس تجربۀ اجتماعی منحصربه فردش به عنوان یک مهاجر ایرانیِ ساکن آمریکا نوشته شده است. در این پژوهش، مؤلّفه ها و مکانیزمِ طنز داستانِ یادشده بر اساسِ «نظریۀ عمومی طنز کلامیِ» آتاردو بررسی شده است. در این روش، متغیّرهای به کار برده شده برای بررسیِ یک روایتِ طنز به شش دستۀ زبان، هدف، موقعیت، شیوۀ روایت، مکانیسمِ منطقی و تقابلِ انگاره تقسیم می شود. در پژوهشِ حاضر با تکیۀ بر متغیّرِ هدف نشان داده شده که فیروزه جزایری چگونه با هدف قرار دادن افراد برون گروه و درون گروه به معرفی رفتارهای مناسب و نامناسبِ اجتماعی که با آنها مواجه بوده، پرداخته است و به هویتی جدید و انتخابی میرسد؛ هویتی که نه او را از ارزش های گذشتۀ خود دور و نه او را در فرهنگِ جدید گوشه گیر و منزوی کند. طنزِ کلامی جزایری دوما می تواند موجبِ ایجادِ همبستگیِ گروهی بینِ خوانندگانِ نژادهای مختلف و به ویژه مخاطبانِ زن شود. به علاوه در روایتِ طنزآمیز او، «هدف» در جایگاه بالاتری نسبت به «تقابلِ انگاره» (متغیّرِ ایجادِ خنده) قرار دارد.
هویّت و مهاجرت در رمان دال (محمود گلاب درّه ای) و عصفور من الشّرق (توفیق الحکیم)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«ادبیّات مهاجرت»، محصول سال های پس از جنگ های جهانی اوّل و دوم است و به آثاری اطلاق می شود که به تجربه زندگی در فضاهایی متفاوت از فرهنگ خود و مشکلات هویّتی اجتماعی ناشی از این زندگی پرداخته است. مهاجر، با سردرگمی در فرهنگ جدید دچار اختلال هویّت می شود و گویی از فرهنگ خویش گسیخته و به فرهنگ کشور میزبان تعلّق ندارد؛ بنابراین، برای یافتن هویّت حقیقی خود، همواره در تکاپو و سرگردانی است. پژوهش حاضر، بررسی تطبیقی رمان دال محمود گلاب درّه ای و عصفور من الشّرق توفیق الحکیم؛ از آثار ادبیّات مهاجرت است که در آن شخصیّت های شرقی رمان ها در تعارض و تقابل با فرهنگ غرب قرار می گیرند. نویسندگان با بیان مفاهیم بنیادین ادبیّات مهاجرت، درپی نشان دادن هویّت مبتنی بر آستانه بودن و پیوندبودگی از نظریّات هومی بهابها هستند. نوشتار پیش رو، به شیوه تحلیل - محتوایی و با رویکرد تطبیقی به مقایسه این دو اثر پرداخته و به این نتیجه رسیده است که پیوندخوردگی هویّت در مواردی ازجمله هویّت دینی، پوشش، زبان، نژاد، ارتباط خانوادگی، قریحه و سرگرمی در این آثار اتّفاق افتاده است.
نقد پسااستعماری آثار روح انگیز شریفیان
حوزه های تخصصی:
مطالعات پسااستعماری یکی از رویکردهای انتقادی است که در دهه های اخیر در حوزه مطالعات فرهنگی به وجودآمده ،این رویکرد در واقع بیانگر بازتاب نوعی واکنش به استعمار و میراث فرهنگی،اجتماعی و سیاسی ناشی از آن است.مطالعات پسااستعماری بر نقش عوامل شناختی و فرهنگی تکیه دارد و تلاش می کند تا شیوه های متفاوتی را که استعمار گران در طول تاریخ به وسیله آنها به استعمار جوامع پرداخته اند فاش کند.توزیع نامتوازن ثروت و جمعیت که در دوران پسااستعماری نمود بیشتری پیدا کرد به افزایش روند مهاجرت دامن زد. مهاجرت هویت فردی را ذوب می کند و مفاهیمی همچون زبان ، مکان،نژاد و برخورد ها را دستخوش تغییر می کند.مهاجرت به عنوان پدیده ای نو، پیامی در دنیای پسااستعماری محسوب می شود و از دیدگاه های مختلف قابل بررسی است.در مقاله حاضر پس از تبیین اصول نظریه ی پسااستعماری و مولفه های آن ،انعکاس آن را بر آثار روح انگیز شریفیان -نویسنده مهاجر ایرانی و ساکن لندن-مورد بررسی قرار می دهیم.
تبیین جریان شناختی ادبیات سیاسی در ایران معاصر (مطالعه موردی: ادبیات داستانی سیاسی در مهاجرت)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش سیاست نظری بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲۷
140 - 113
حوزه های تخصصی:
بخشی از ادبیات داستانی معاصر در خارج از ایران منتشر شده است. هم اسباب مهاجرت بسیاری از نویسندگان در خارج از کشور نسبت مستقیمی با مسئله سیاست دارد و هم نحوه حضور آنها و موضوع، مضمون، زمینه و منشأ پیدایش بخش مهمی از آثاری که پدید آورده اند، سیاسی است. داستان نویسی سیاسی در مهاجرت، با حمایت و پشتیبانی گروه های سیاسی پیدا می شود و نخستین نمونه های آن در نشریه های سیاسی منتشر می شود و بعدها نویسندگان با استقلال نسبی از گروه های سیاسی به خلق اثر می پردازند. آنها به گونه ای روایت داستانیِ تاریخ معاصر ایران را نوشته اند. انقلاب مشروطه و آرمان های آزادی خواهانه اش، کودتای 28 مرداد و یأس ها و ناامیدی های بی پایانش و نیز انقلاب اسلامی و مسائل متفاوت پیرامون آن، از جمله مبارزه های پیش از انقلاب و روند پیروزی و تثبیت انقلاب و برآمدن جمهوری اسلامی و پیدایش جنگ تحمیلی از جمله این مسائل و مباحث است. مسئله اصلی این پژوهش این است که ادبیات داستانی سیاسی در مهاجرت، چه جریان ها و سیر تحولی داشته است. برای رسیدن به پاسخ از جریان شناسی ادبی به مثابه الگویی روش شناختی استفاده خواهد شد. این الگو با بررسی زمینه سیاسی و اجتماعی پیدایش اثر، کانون های حامی، نقطه شروع و چگونگی گسترش و استمرار جریان را نشان می دهد. به نظر می رسد داستان نویسی سیاسی با نوشته های استنادی و افشاگرانه درباره حوادث و مسائل پیرامون انقلاب و حوادث دهه 60 شروع می شود و به روایت های تحلیلی- انتقادی از تاریخ معاصر، به ویژه انقلاب و جمهوری اسلامی می رسد.
بازنمایی "فضای سوم" در رمان "الحفیده الأمیرکیه" نوشته انعام کجه جی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۱
74 - 85
حوزه های تخصصی:
پسا استعمارگرایی به عنوان یک گفتمان انتقادی شاخص، چهارچوب تحلیلی مناسبی برای بررسی وضعیت مهاجران، فضای سوم و هویت دینامیک آن ها به دست می دهد. رمان "الحفیده الأمیرکیه" به عنوان رمانی که متعلق به جهان پسااستعماری است، به هویت پسا استعماری به مثابه هویتی بی ثبات و چندمکانه می نگرد. موضوع اصلی رمان حاضر، تنشِ میان اصالت و نسبیت، و تضاد میان صورت بندی های قدیمی و تجربه های ملموس و جدید است؛ کشمکش هایی که فصل مشترک نمودهای فرهنگی و مباحث هویتی دنیای پسااستعماری به شمار می رود. این مقاله با توجه به لغزندگی هویت راوی رمان و با تکیه بر روش توصیفی-تحلیلی، درون مایه های مربوط به "هویت مهاجر"، در رمان حاضر را بررسی می کند. ازجمله نتایج به دست آمده این است که "فضای سوم" در رمان حاضر، اهمیت تازه ای به مفهوم قدیمی آوارگی می دهد و در این بین، مهاجرت به مثابه یک فضای روایتی مولّد، به خلق کنشگری می انجامد که سعی دارد کمی از هویت های سهل الوصول فاصله گرفته، تفاوت ها و تباین ها را در جهان بپذیرد، ساختارشکنی کند و به رفت و آمد تناقض ها در قلمرو هویت خود اعتراف کند.
فضای پسااستعماری در ادبیات مهاجرت افغانستان نمونه موردی: رمان سبز، سرخ، آبی از عارف فرمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ادبیات مهاجرت از مهم ترین حوزه های مطالعه نظریه پسااستعماری است. ادبیات داستانی مهاجرت افغانستان به ویژه داستان ها و رمان هایی که به موضوع مهاجرت به غرب مربوط می شوند، بیشترین عناصر و مؤلفه های موردبحث نظریه پسااستعماری را در خود دارند، ازاین روی مطالعه و تحقیق ادبیات داستانی مهاجرت از منظر نظریه پسااستعماری به ویژه شرق شناسی ادوارد سعید حائز اهمیت است. این مقاله قصد دارد از منظر نظریه پسااستعماری به شیوه توصیفی و تحلیلی به مطالعه موردی رمان سبز، سرخ، آبی از عارف فرمان یکی از نویسندگان مهاجر افغانستان بپردازد. هدف دیگر این مقاله تحلیل و بررسی رمان از منظر تقابل دوگانی «خود» و »دیگری» با توجه به گفتمان «شرق» در برابر «غرب» است. در این رمان مهاجر به مثابه مستعمره ، «دیگری» و در «حاشیه» قرار دارد و میزبان به مثابه استعمارگر «خود» است و در «مرکز» قرار دارد. در سبز، سرخ، آبی آنچه حائز اهمیت است در هم ریختن معادله شرق و غرب است که منجر به قرارگرفتن «دیگری» در مرکز می شود. همچنین در این مقاله نشان داده شده است که نظام مردسالاری حاکم بر افغانستان باعث شکل گیری تقابل دوتایی مرد/زن شده که به گفته سیمین دوبووار زن «جنس دوم» و «دیگری» است و به باور اسپیواک فرودستی است که نمی تواند از جانب خویش صحبت کند و زنان افغانستان از سوی جامعه، مردان خانواده و همچنین خود زنان به حاشیه رانده می شوند که آنها را در استعماری چندسویه قرار
نقد دو رمان بادبادک باز و تماماً مخصوص عباس معروفی براساس نظریه ادبیات مهاجرت سورن فرانک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادب فارسی سال ۷۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲۴۶
236 - 262
در این مقاله هشت ویژگی ادبیات مهاجرت ازمنظر سورن فرانک، در دو رمان بادبادک باز خالد حسینی،نویسنده افغانستانی و تماماً مخصوص عباس معروفی، نویسنده ایرانی با روش نقد تحلیلی، مورد بررسی قرار گرفته است و به این پرسش های اساسی پاسخ داده شده که 1-ویژگی های سطح اجتماعی (مضمونی) فرانک در رمان های پیش گفته به چه صورتی منعکس شده است؟ 2-نویسندگان رمان های مورد بررسی، از نظر کاربرد شیوه های مهاجرتی درون متنی و تصویر آن ها در متن رمان( سبک و فرم) چه رویکردی دارند؟ نتایج حاصل از این تحقیق نشان می دهد که بیان اثر به صورت شرح حال نویسنده و شخصیت های رمان، در هر دو رمان رعایت شده ولی در تماما مخصوص خواننده از لابلای قصه ها به اتوبیوگرافی معروفی می رسد. در مقوله ملت و ملی گرایی خالد حسینی پدیده مهاجرت را مثبت می بیند ومفهوم ملیت برای او معنای تازه ای پیدا کرده اما برای عباس معروفی، مهاجرت غربتی دردناک است که نمی تواند خود را با آن وفق دهد. در موضوع رمان به عنوان ژانر اروپایی، رمان بادبادک بازکه مخاطبان خویش را نه منطقه ای بلکه جهانی می داند، یک رمان غربی شناخته می شود اما در رمان تماما مخصوص نگاه نویسنده و رویکرد او به مخاطبان فارسی زبان، موجب شده است تا رمان او غیر اروپایی و ایرانی ارزیابی شود. هیچ یک از دو نویسنده به صراحت به جهانی شدن اشاره نکرده اند و در سطح فرم و سبک آثار آنان منعکس کننده جهان مهاجرتی درون متنی است که در درجه اول به ایجاد این جهان از طریق یک حالت ساختاری-فرمی کمک می کند.
تبیین جریان ادبیات مهاجرت در رمانِ روایت محورِ «کور سرخی» اثر «عالیه عطایی»
منبع:
هنر و ادبیات تطبیقی سال ۱ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
89 - 106
حوزه های تخصصی:
ردپای ادبیات مهاجرت به سالیان بسیار دور بر می گردد، اما ورود مؤلفه های آشکار ادبیات مهاجرت در آثار داستانی پس از جنگ جهانی اول و دوم نمود بیشتری یافت. ادبیات مهاجرت به آثاری اطلاق می شود که راوی تجربه زندگی در فضاهایی متفاوت از فرهنگ و کشور خود را به همراه مشکلات ناشی از آن را بازگو کرده است. جستار حاضر به روش تحلیلی- توصیفی به بازنمایی مؤلفه های ادبیات مهاجرت در رمان «کورسرخی» نوشته« عالیه عطایی» پرداخته است. عطایی افغانستانی تبار است و در آثارش مؤلفه های مهاجرت بسیار پررنگ است. بحران هویت، بی آشیانگی، نوستالژیا، در حاشیه بودن، سیال بودن مکان و زمان و زبان از مؤلفه های شایان ذکر در این اثر است.کور سرخی روایتِ جان و جنگ است، نُه روایتی که به صورت من و ما روایتی بازگو شده است.سعی این پژوهش ابتدا بیان تئوری های مرتبط با مهاجرت و ادبیات مهاجرت است و در ادامه تحلیل و توصیف مؤلفه های ادبیات مهاجرت در اثر مذکور است.
تحلیلِ گردش مسیر داستان نویسی در ادبیات مهاجرت؛ (گذر از داستان نویسی سیاسی و پیدایش داستان ِ هویت اندیش)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پس از انقلاب، ادبیات مهاجرت، در سه جریان مشخص و دارای حد و حدود معین پدید آمده است. در دهه نخست در داستان نویسی غلبه با موضوعات و مفاهیم سیاسی است. با پایان جنگ، فضا تغییر می کند و روابط خارجی ایران نیز گسترش می یابد. تغییرات ایران بر وضعیت نویسندگان مهاجر و نسبتشان با ایران هم اثرگذار است. آنها ناامید از سیاست و بازگشت به سرزمین مادری، به بازتعریف وضعیت حضورشان در سرزمین دیگری می پردازند که باید در آن زندگی کنند. مهاجران در بازاندیشی موقعیت تازه به جست وجوی دوباره خود و کشف زندگی جدید در میان دو میهن، دو فرهنگ و دو زبان می پردازند. آنها جدایی از فرهنگ و مناسبات زادبوم را درک می کنند و حسّ غُربت در زندگی روانی شان وارد می شود و در مقام شناخت، پذیرش یا رد دنیای جدید و جست وجوی گذشته قرار می گیرند. برای همین، در داستان نویسی بسامد عناصر سیاسی کم می شود و سیاست کم کم به حاشیه و پسزمینه رانده میشود و بسیاری از نویسندگان، نوشتن در موضوعات دیگر را نیز تجربه می کنند و داستان هایشان آشکارا وجهی اجتماعی می یابد و در آنها به جای سیاست، نشانه هایی از اندوه گذشته و نوستالژی وطن نمایان میشود. متن ادبی هم تغییر می کند. ساخت ادبی، زبان، فرم، تصاویر و ایماژهای جدید، به ویژه در عمیقترین لایه های متن، تأثیری شگرف بر جای می گذارد و از دل جریانِ داستان نویسی سیاسی، جریان تازهای به وجود میآید که مضمونش مسائلی مثل تمنّای گذشته و هویت اندیشی است.