مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
دور هرمنوتیکی
منبع:
معرفت ۱۳۸۷ شماره ۱۲۸
حوزه های تخصصی:
هرمنوتیک با هایدگر (1889ـ1976)، یکی از متفکران و فیلسوفان مغرب زمین، وارد مرحله جدیدی در دوران تاریخی خود میشود. دستاورد عظیم هایدگر این است که فلسفهورزی را بر محور هرمنوتیک قرار داد. هرمنوتیک در هایدگر بحث و جدل درباره مفاهیم و مقولات نیست، بلکه اساسا آشکار کردن آن چیزی است که در درون ما میگذرد. «دازاین» (Da-sein) بودن = آنجا. اما آنجا بودن اساسا یعنی: عملی کردن حضور و حی و حاضر شدن؛ عملی که از طریق آن و برای آن معنا در زمان کنونی آشکار میشود. این مقاله، فلسفی بودن هرمنوتیک را در نظر هایدگر مورد بازکاوی قرار میدهد.
ویتگنشتاین، هایک، گادامر: درآمدی بر نوعی روش شناسی تلفیقی در علوم اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این مقاله، به دست دادن اصولی از نوعی روش شناسی تلفیقی در حوزة علوم اجتماعی است که برمبنای خوانش آرای ویتگنشتاین، هایک و گادامر در افق فکری یکدیگر شکل گرفته است. در ابتدا و پس از بیان مسئله و ضرورت پرداختن به آن، ادبیات بحث بهطور خلاصه مرور شده است و سپس بهطور اجمالی امکان تلفیق آرایاین سه متفکر مورد بحث قرار گرفته است. این امکان با مرور شش شباهت مهم در قالب معادل یابی واژگان کلیدی هر متفکر در بازی زبانی متفکران دیگر مورد بحث قرار گرفته است، این شباهت ها عبارت اند از: وجود بستر اجتماعی قاعده مند در پس زمینة کنش های فردی؛ اصالت فعالیت عملی و ناآگاهانه درمقابل فعالیت نظری و آگاهانه؛ کاربرد استعارة بازی به معنای حفظ وجهی از عاملیت در بستر ساختار؛ آغاز از مبنایی سوبژکتیویستیدر عین دست یابی به عینیتی فراتر از افراد؛ محدودیت شناخت و رد موضع ناظر؛ و درنهایت، تلاش برای به دست دادن معیاری به منظور پرهیز از نسبی گرایی. این شباهت ها همزمان اصول بنیادین روش شناسی تلفیقیِ پیشنهادی را نیز شکل داده اند. در آخرین قسمت مقاله، این اصول در پاسخ به پرسش های سه گانة چیستی موضوع علوم اجتماعی، چگونگی مطالعة آن (الزامات روش شناختی) و هدف از انجام یک مطالعة اجتماعی مورد تصریح و صورت بندی قرار گرفته اند. بر این مبنا، موضوع علوم اجتماعی «نظم های زبانی ـ تاریخی» عنوان شده است که در آن نظم به تعبیر هایک، زبانی بودن به تعبیر ویتگنشتاین و تاریخی بودن به تعبیر گادامر به کار رفته است و هدف از انجام یک مطالعة اجتماعی، «انکشاف» این نظم ها به تعبیر هایدگری - گادامری کلمه و همچنین به دست دادن پیش بینی های محدود برمبنای این انکشاف عنوان شده است؛ برمبنای این موضوع و هدف، الزامات روش شناختیِ انجام یک مطالعة اجتماعی نیز مورد بحث قرار گرفته است.
الگوی شلایر ماخر و تعامل سیاق متنی و حالی در دور هرمنوتیکی متناسب قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش بنا دارد که تبیینی از تعامل سیاق متنی با سیاق حالی، در حین فهم متن ارائه نماید؛ تعاملی که در دور هرمنوتیک خاصی از فهم متن برقرار می شود. قرآن کلامی الهی است و ویژگی هایی دارد که دور هرمنوتیکی متناسب با خود را اقتضا می کند؛ لذا به بررسی و تبیین ویژگی های مؤثر در نحوه فهم آن پرداخته، با توجه به آن ویژگی ها به ارائه دور هرمنوتیکی متناسب آن مبادرت شده است.
در این دور هرمنوتیکی ارائه شده، تعامل بین سیاق متنی (حاصل از پیوستگی های درون متن) و سیاق حالی (اسباب نزول اعم از عام و خاص)، کاملاً قاعده مند می گردد و ورود به آن بر اساس ترتیب نزول صورت می گیرد. در این تعامل به اصالت و اعتبار متن قرآن نسبت به اسباب نزول نیز توجه می شود.
سطوح، مؤلفه ها و کارکردهای دور هرمنوتیکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسئله ی دور هرمنوتیکی از جمله مسائل بنیادین هرمنوتیک مدرن است که با تقریرهای متفاوتی توسط نظریه پردازان این حوزه بیان شده. هرمنوتیک رمانتیک این دور را به مثابه یک اصل روش شناختی معرفی می کند، این در حالی است که هرمنوتیک فلسفی آن را سیاق وقوع فهم تلقی نموده و ابعادی وجودی بدان می دهد. هیدگر معتقد است که دور هرمنوتیکی بازتاب ساختار وجودی دازاین است، گادامر نیز آن را توصیفی از فرآیند وقوع فهم می پندارد. هر یک از این برداشت ها مستلزم وارد کردن مؤلفه های خاصی در چرخه دور است و کارکردهای ویژه ای را نیز از آن انتظار دارد. مقاله پیش رو پس از درنگی کوتاه بر برداشت ها و روایات گوناگون از دور هرمنوتیکی، کوشیده است تا با رویکردی تحلیلی کارکردها و مؤلفه های این دور را در چهار سطح متمایز مورد بررسی قرار دهد. سطح نخست عبارت است از فهم و تفسیر متون بر اساس کارکرد لغت شناختی. در سطح دوم فرآیند بازنگری و اصلاح پیش فهم ها و پیش داوری ها انجام می شود. نیل به خود فهمی از کارکردهای دیگر این دور است که در سطح سوم مورد مداقه قرار می گیرد. دیگر کارکرد دور هرمنوتیکی، تأثیر در تاریخ اثرگذار است که در سطح چهارم به بررسی آن پرداخته ایم.
رویکرد کل گرایی ضعیف در مطالعه کنش انسان: دفاع از کل گرایی ضعیف در برابر طبیعت گرایی و کل گرایی قوی(مقاله علمی وزارت علوم)
یکی از راه های سنتی برای رد رویکرد طبیعت گرایانه، در مطالعه کنش انسانی، توسل به استدلال های «هرمنوتیکی» است. در مقابل، معتقدان رویکرد طبیعت گرایانه معتقدند، استدلالات هرمنوتیکی راه به رویکرد چشم اندازباورانه ای می برد که به دلیل آنکه فاقد معیار مقایسه و درستی است، هرگونه اِمکان نقد و داوری کنش انسانی را سلب می کند. ما به پیروی از بومن به این رویکرد چشم اندازباورانه «کل گرایی قوی» می گوییم. در این مقاله، ابتدا با صورت بندی مناسب نقدهای وارد بر طبیعت گرایی، نابسندگی این رویکرد در مطالعه کنش انسانی بررسی می شود و سپس تلاش می شود با دفاع از رویکرد «کل گرایی ضعیف»، استدلال شود که با نشان دادن خلط میان شرایط امکان دهنده و شرایط محدودکننده می توان از چشم اندازباوری رویکرد کل گرایی قوی عبور کرد و به این ترتیب، اِمکان نقد و داوری کنش انسانی در رویکرد هرمنوتیکی نشان داده می شود. در نتیجه، نشان داده می شود که رویکرد کل گرایی ضعیف در مطالعه انسان نه تنها مشکلات فراوان رویکردهایِ چشم اندازباورانه و طبیعت گرایانه را ندارد، بلکه اساساً بستر مناسبی برای فهم و مطالعه کنش انسانی فراهم می آورد
بررسی اثرپذیری کتاب لطایف الطوایف در مؤلفه های اخلاقی و تربیتی از کتاب اخلاق محسنی با نگاهی به نظریه دور هرمنوتیکی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادبیات تعلیمی سال دهم بهار ۱۳۹۷ شماره ۳۷
81-108
حوزه های تخصصی:
دور هرمنوتیکی همواره به عنوان یکی از اصول فهم و تأویل، گرچه نام نیافته و خاموش، در مواجهه انسان با متون و سنت و تاریخ حضور داشته است. در این دیدگاه پدیدارشناختی، فهم امری ابتدا به ساکن نیست، بلکه به گونه ارجاعی و ترددی، شبکه ای از تناظرات فکری به فهم خاصی از هر پدیده منجر می شود. علی صفی کتاب لطایف الطوایف را در موضوع مطایبه انشا کرده است، اما این اثر در عمق معناشناختی خود، سرشار از آموزه های اخلاقی و تربیتی است. مسیله اصلی این تحقیق اثبات این امر بوده است که بر اساس نظریه دور هرمنوتیکی، آموزه های آرمانی اخلاق محسنی به مثابه دوری از ادوار هرمنوتیک اخلاق، در لطایف الطوایف انعکاس یافته است. نتایج این تحقیق که به روش توصیفی تحلیلی انجام یافته، گویای آن است که لطایف الطوایف با زبان طنز، وجه آرمانی اخلاق محسنی را در افقی گسترده از تجربیات اجتماعی و روان شناختی، در قالب پدیده اخلاقی، میان طبقات اجتماعی آن دوران منعکس کرده است. زیست جهان هر دو اثر، اخلاق دوران تیموری است. برای درک چگونگی این تأثرات باید این واقعیت را در نظر بگیریم که در دوران حکومت سلطان حسین بایقرا دور اول هرمنوتیک آموزه های اخلاقی به صورتی آرمانی در کتاب ا خلاق محسنی انعکاس یافته است. این آموزه ها در امتداد نهادینه شدن خود در دور دوم، زمان تألیف کتاب لطایف الطوایف ، نه از دیدگاه آرمانی بلکه از دیدگاهی پدیدارشناسانه به طرح واقعیت های عینی اخلاق پرداخته است. علی صفی به زبان طنز و مطایبه نشان داده است که قواعد آرمانی اخلاق در بطن واقعیت های جامعه دچار دگرگونی می شوند.
هرمنوتیک و توسعه: رهیافتی هرمنوتیکی جهت مواجهه با گسست فکری در مفهوم توسعه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هرمنوتیک در مواجهه با مفهوم پیچیده و چندبعدی توسعه که انبوهی از دیدگاه ها را با خود به همراه دارد، می تواند رهیافتی راهگشا برای هم اندیشی و مفاهمه باشد. از این رهگذر، مفهوم مارپیچ هرمنوتیکی از نقش تعیین کننده ای برای ایجاد مفاهمه در مفهوم توسعه برخوردار است. در این مقاله، ضمن بررسی سیر دیدگاه های اندیشمندان پیرامون دور هرمنوتیکی و مارپیچ هرمنوتیکی، چگونگی به کارگیری مارپیچ آن به منظور ایجاد مفاهمه در فضای متنوع و متکثر دیدگاه های توسعه مورد نظر قرار می گیرد. در ادامه بنابر ویژگی های خاص مفهوم توسعه، مارپیچ هرمنوتیکی در قالب پنج مرحله به عنوان رهیافتی جهت مواجهه با گسست فکری در دیدگاه های توسعه ارائه می شود و چگونگی اجرای آن در هر یک از مراحل پنج گانه تبیین می شود. هر مرحله مارپیچی دارای سه بخش پیش داشت ها، فعالیت ها و خروجی ها است که به طور مستمر به فهم مفسر عمق می بخشند. سپس یافته های حاصل از مارپیچ هرمنوتیکی بر اساس سه پرسش اصلی، مورد تفسیر قرار می گیرند تا از این طریق به پرسش بنیادی، که به دنبال دریافت نوعی تفاهم از حقیقت توسعه است، پاسخ داده شود.
عدم تعین ترجمه و دور هرمنوتیکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هانس گلاک در نقد تز عدم تعین ترجمه کواین، مدعی است این تز در مواجهه با دور هرمنوتیکی نسبتی دو گانه دارد: از یک سو کواین با مخالفت با فرض های انتخابی، راه پذیرش دور هرمنوتیکی را سد می کند، از سوی دیگر سناریوی ترجمه ریشه ای کواین، عملا فرض های انتخابی و دور هرمنوتیکی را به کار می گیرد. در اینجا پس از تبیین دعاوی گلاک، در باب ماهیت دور هرمنوتیکی و روایت های مختلف از آن تامل می کنیم و بر این مبنا در مقام نقد دعاوی گلاک، از همگرایی بین دور هرمنوتیکی به روایت گادامر و تز عدم تعین ترجمه دفاع می کنیم.
چرایی و چیستی هرمنوتیک از نگاه هایدگر
حوزه های تخصصی:
هرمنوتیک با هایدگر (1889 1976م.)، یکی از متفکران و فیلسوفان مغرب زمین، وارد مرحله ی جدیدی در دوران تاریخی خود می شود. هایدگر علاوه بر این که در زمینه های متعدد هستی شناسی، زیبایی شناسی، هنر و ... تحولات بنیادی را ایجاد نموده، در مسأله هرمنوتیک نیز چرخشی بنیادی خلق نموده است. هرمنوتیک در اندیشه هایدگر غیر از هرمنوتیکِ گذشته است. هایدگر بر اساس مبانی اندیشه خود، چرخشی را در هرمنوتیک پدید آورد که پس از آن، تفسیر از «متن محوری» به «مؤلف محوری» سوق داده شد. دستاورد عظیم هایدگر این است که فلسفه ورزی را بر محور هرمنوتیک قرار داد. در اندیشه ی هایدگر، «هرمنوتیک» بحث و جدل درباره مفاهیم و مقولات نیست، بلکه اساساً آشکار کردن آن چیزی است که در درون ما می گذرد. دازاین (Da-sein) بودن – آن جا، اما آن جا بودن اساساً یعنی، عملی کردن حضور و حاضر شدن؛ عملی که از طریق آن و برای آن معنا در زمان کنونی آشکار می شود. این مقاله، هرمنوتیک را در نظر هایدگر مورد بازکاوی قرار می دهد.
چرایی و چیستی هرمنوتیک از نگاه هایدگر
هرمنوتیک با هایدگر (1889 1976)، یکی از متفکران و فیلسوفان مغرب زمین، وارد مرحله جدیدی در دوران تاریخی خود می شود، دستاورد عظیم هایدگر این است که فلسفه ورزی را بر محور هرمنوتیک قرار داد. هرمنوتیک در هایدگر بحث و جدل درباره مفاهیم و مقولات نیست، بلکه اساسا آشکار کردن آن چیزی است که در درون ما می گذرد. دازاین (Da-sein) بودن = آنجا، اما آنجا بودن اساسا یعنی، عملی کردن حضور و حی و حاضر شدن؛ عملی که از طریق آن و برای آن معنا در زمان کنونی آشکار می شود. این مقاله، هرمنوتیک را در نظر هایدگر مورد واکاوی و پیرامون چرایی آن قرار می دهد.
خودشناسی به منزله مقوله ای هرمنوتیکی در اندیشه های باباافضل کاشانی(مقاله علمی وزارت علوم)
خودشناسی کانون و قلب فلسفه باباافضل کاشانی و محور همه اندیشه ورزی های اوست. باباافضل خودشناسی را تنها توصیه ای برای سلوک عملی نمی داند چنان که پیشینیان او از حکیمان و عارفان و عالمان می گفتند بلکه جست وجوی علم نظری راستین را هم به آن وابسته می داند. وی معتقد است همه کسانی که از بیرونِ خود خواسته اند راه شناخت را آغاز کنند، به بیراهه رفته اند و بنابراین شناختشان معتبر نیست. وی نفس و عقل را که از نظر او والاترین مرتبه نفس است منشأ تمایز میان وجود و عدم می داند و معتقد است آگاهی یعنی یافتن خود. از سوی دیگر، یافتن خود، براساس موازنه و تناظری که میان عالم صغیر و عالم برقرار است، به یافتن عالَم می انجامد. این حرکت از خود به سوی عالَم با برقراری و در واقع شناخت یگانگی و اتحاد موجود میان عقل و عاقل و معقول ممکن می گردد. سرانجام در پی برقراری دور و چرخشی هرمنوتیکی میان این معرفت کلی و جزئی به خود و عالَم، انسان بار دیگر به خود بازمی گردد و درمی یابد که هرچه می جست در درون خود اوست. این دور و چرخش هرمنوتیکی میان شناخت خود و عالم و بازگشت دوباره به خود را به مسیری حلزونی شکل می توان تشبیه کرد که پیمودن هرچه بیشتر آن شناخت عمیق تری از خود حاصل می آورد.
نحوه تشکّل قاعده بسیط الحقیقه مبتنی بر دور هرمنوتیکی میان قرآن و اصول فلسفی ملاصدرا(مقاله پژوهشی حوزه)
هدف این نوشتار مطرح کردن دو پرسش و یافتن راه حلی شدنی و بایسته برای آن ها است. پرسش نخست این است که آیا ملاصدرا در اندیشه های فلسفی خود به دور هرمنوتیکی قائل بوده است؟ پرسش دیگر این که ملاصدرا چگونه با به کار بستن دور هرمنوتیکی از قرآن و مکاشفات شهودی در برداشت قاعده بسیط الحقیقه یاری جسته است؟ این پژوهش برای یافتن پاسخی بایسته و روشن نخست به کالبدشناسی مفردات پرسش های پیش گفته پرداخته، سپس به رویکردهای اصحاب هرمنوتیک و ملاصدرا درباره دور هرمنوتیکی اشاره کرده است. نویسندگان سرانجام روش ملاصدرا در چگونگی به کار بستن قرآن و مکاشفه شهودی در چارچوب دور هرمنوتیکی و دستیابی وی به قاعده نغز بسیط الحقیقه در یک دستگاه شناخت شناسی را به گفتمان گذاشت اند. نگارندگان در جستار پیش رو با گواه گرفتن اندیشه های برجسته ملاصدرا، در پی بازگفت این مدعا هستند که وی افزون بر این که در آثار خود به دورهرمنوتیکی اشاره دارد، با به کارگیری دانش های قرآنی و شهودی به عنوان پیش فرض، با روش دور هرمنوتیکی به دیدگاه های نوین فلسفی دست یافته است.
هرمنوتیک (تأویل) به عنوان پیوندگاه معنویهویّت ایرانی برطبق دیدگاه هانری کربن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این نوشتار موضوع هویّت ایرانی، نه برطبق مبانی نژادی یا جغرافیایی، بلکه برطبق مبانی فرهنگی مورد تأمل قرار گرفته است. مفهومِ «اسلام ایرانی»، مفهوم مهمی در آثار مختلف هانری کربن است و بدان معناست که اسلام آنگونه که بر ذهن و ضمیر ایرانیان پدیدار شده است، اوصافی مخصوص به خویش دارد؛ البته اینگونه نیست که تحریفی در آن واقع شده باشد، بلکه نبوغ خاص ایرانیان، تأویل آنان، که از صرف تأویل متن بسی فراتی می رود و به تأویل نفس (تأویل خویشتنِ خویش) می انجامد، آنان را به درک حقیقت دین، حقیقت توحید نزدیک ساخته است. این ویژگی را در گستره ایران زمین، چه ایران پیش از اسلام و چه ایران پس از اسلام، می توان یافت. تأویل به روح ایرانی گشودگی خاصی بخشیده است و به لطف همین دریافته اند که اگر لازم است آدمی راز سپهر آسمان را بجوید، این مهمّ نه از طریق رفتن به آسمان های ظاهری (آنگونه که در مورد کیکاوس دیده می شود)، بلکه از طریق ره سپردن در آسمان های باطنی، دست می دهد. جستجوی حقیقت از طریق نوعی سیر آفاقی- انفسی دست می دهد و این معنایی است که برطبق تمثیل هایی ایرانی، کیخسرو به آن متحقق بوده است. از این روی، حکیمان اشراقی، حکمت خویش را، حکمت خسروانی می خوانند. در این نوشتار این مضمون در پرتو آثار مختلف هانری کربن، و با مراجعه به منابع حکمت اشراقی و به ویژه نوشته های تمثیلی سهروردی، بررسی شده است